هوای خونه

معین👌👌

انبیاء همه معرِّف همدگرند. عیسی می‌گوید:
ای جهود موسی را نیکو نشناختی، بیا مرا ببین تا موسی را بشناسی.
محمد(ص) می‌گوید:
ای نصرانی، ای جهود، موسی و عیسی را نیکو نشناختید، بیایید مرا ببینید تا ایشان را بشناسید.
انبیاء همه معرّف همدگرند.
سخن انبیاء شارح و مبیّن همدگرست.
بعد از آن یاران گفتند:
یا رسول الله هر نبی معرف مِن قَبله بود، اکنون تو خاتم النبیینی، معرف تو که باشد؟
گفت:
من عرف نفسه فقد عرف ربه؛
یعنی:
من عرف نفسی فقد عرف ربی.



مقالات شمس تبریزی
تصحیح محمدعلی موحد
.

آن گمان‌انگیز را سازد یقین
مهرها رویاند از اسباب کین

پرورد در آتش ابراهیم را
ایمنی روح سازد بیم را

از سبب سوزیش من سوداییم
در خیالاتش چو سوفسطاییم

مقصود مولانا اين است كه من از سبب‌سوزى خدا حيرانم و در اين باره به حكم عقل و خِرد، اعتمادى ندارم. در مورد كارهاى خداوند هم چون سوفسطاييان، نمى‌توانم داورى قطعى و جزمى بكنم؛ چرا كه از يك سو، خداوند، جهان را بر اساس قانون علّت و معلول پديد آورده است و از سوى ديگر، با يك اراده، قانونهاى جارى بر جهان را از اثر مى‌اندازد و اين، مرا حيران و سرگردان كرده است.

چشم بر اسباب از چه دوختیم
گر ز خوش‌چشمان کرشم آموختیم

هست بر اسباب اسبابی دگر
در سبب منگر در آن افکن نظر

انبیا در قطع اسباب آمدند
معجزات خویش بر کیوان زدند

بی‌سبب مر بحر را بشکافتند
بی زراعت چاش گندم یافتند

ریگها هم آرد شد از سعیشان
پشم بز ابریشم آمد کش‌کشان

جمله قرآن هست در قطع سبب
عز درویش و هلاک بولهب

مرغ بابیلی دو سه سنگ افکند
لشکر زفت حبش را بشکند

پیل را سوراخ سوراخ افکند
سنگ مرغی کو به بالا پر زند

دم گاو کشته بر مقتول زن
تا شود زنده همان دم در کفن

حلق‌ببریده جهد از جای خویش
خون خود جوید ز خون‌پالای خویش

همچنین ز آغاز قرآن تا تمام
رفض اسبابست و علت والسلام

«مولوی»مثنوی شریف

تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست
در کمند آرد صبا را زلف عنبر بوی دوست

تا نهادم بر سر کویش قدم، رفتم ز دست
گرده بیهوشدارو بود خاک کوی دوست


#صائب_تبریزی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست
در کمند آرد صبا را زلف عنبر بوی دوست

تا نهادم بر سر کویش قدم، رفتم ز دست
گرده بیهوشدارو بود خاک کوی دوست


#صائب_تبریزی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم
قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستم

آدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟
معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستم

درچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟
آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستم

عاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال
نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی جا چیستم

عاشقم، معشوقم، عشقم، سالکم، پیرم، مرید
راهبم، یارم، صلیبم یا مسیحا چیستم

مرده ام، یا زنده ام یا زنده بی جسم و جان
نور و ظلمت، زهر و نوش و زشت و زیبا چیستم

آه ازین وادی حیرت، آه ازین دریای ژرف
کشتی ام یا بحر یا لولوی لالا چیستم

بی نشانی شد نشان و بی زبانی شد زبان
بی نشان و بی زبان گویا و بینا چیستم

ورکسی پرسد زمن، تو کیستی یا چیستی
من چه دانم، کاین چنین حیران و شیدا چیستم

#مولانا

یارب مهِ مســـافرِ من هم‌زبــان کیست ؟
بااوکه شدحریف وکنون هم عنان کیست؟

ماهی که چرخ ساخت به دستان زمن جدا
تا باکه دوست گشته و همداستان کیست؟

تا همچو مـــاه خیمه به سر منـزل که زد
وز مهــر با که دم زند و مهربــان کیست؟

آن مـــه کزو رسید فغــانم به گوش چرخ
یارب نهــاده گوش به سوی دهان کیست؟

وحشی همین نه جان توفرسوده شد زغم
آنک از غم فــراق نفرسود جان کیست؟

#وحشی_بافقی

﷽
دیوانه‌ای برهنه تن،
ناله می‌کرد که:
خدایا برهنه‌ام، مرا مثل دیگر بندگانت جامه‌ای ده.
هاتف: آفتاب را برایت جامه و جبّه ساخته‌ایم،
بس گرم و دلنشین است

دیوانه: جامه‌ای از آفتاب بهتر نداری؟
هاتف: برو ده روز صبر کن تا جامه‌ای بیابی
پس از ده روز بینوایی جبّه‌ای بس ژنده
و وصله‌دار به مرد دیوانه بخشید.

دیوانه: ای دانای راز، ده روز مشغول وصله و پینه بودی در خزانه‌ات هیچ نبود؟

پند هدهد:
زندگی دنیوی جز وصله‌پوشی نیست

بس کس کامد بدین درگه ز دور
که بسوخت و گه فروخت از نار و نور

چون پس از عمری به مقصودی رسید
عین حسرت گشت مقصودی ندید


🌷منطق الطیر
هفت وادی عشق
#عطار_نیشابوری

دکلمه
زنده یاد #حسین_پناهی

روا مدار که بمیرم و ندانم به کدام آئینم!!

اثری ماندگار در موسیقی ایران
اجرای خصوصی
دستگاه: سه‌گاه
استاد #محمدرضا_شجریان
استاد #محمد_موسوی
شعر: حضرت #حافظ

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند...

.

هر ذره ای ز صنع تو خورشید عالم است
صنع تو را چه حاجت شرح و بیان ما؟

#اهلی_شیرازی

آن‌جا که به عشاق، دهی درد محبت
دردی هم از این عاشقِ دلخسته دوا کن

#شهریار

☆☆☆
"باز شوقِ یوسفم دامن گرفت
پیرِ ما را بوی پیراهن گرفت

ای دریغا نازک‌آرایِ تنش
بویِ خون می‌آید از پیراهنش"

"شوقِ یوسف"
خواننده: #استاد_شجریان
شاعر: هوشنگ ابتهاج

لعل تو داغی نهاد بر دل من بریان من
زلف تو در هم شکست توبه‌ و پیمان من

ساز و آواز دشتی

☆ آواز : محمدرضا شجریان
☆ آهنگ : کیهان کلهر

ساز و آواز

☆ آواز :محمدرضا شجریان
☆ آلبوم :دستان

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
سعدی

زخم چو بر دل رسید ، دیده پر خون چراست ؟
چون تو درون دلی ، نقش تو بیرون چراست ؟

☆ آواز : استادجان محمدرضا شجریان
  

ساقی نامه

☆ محمدرضا شجریان
☆ مژگان شجریان
☆ گروه شهناز

نگارا

☆ آواز: محمدرضا شجریان
☆ تار: حسین علیزاده
☆ کمانچه:کیهان کلهر
☆تنبک و هم آوازی: همایون شجریان

استاد جان شجریان💠

به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی

جامه دران

☆ آواز : محمدرضا شجریان
☆ تار: جلیل شهناز

استاد جان شجریان💠

✨شکرگزاری 🙏

همه افراد دست کم برای یک بار هم که شده این عبارت را شنیده اند که: "شاکر باش! خدا را شکر کن! " ارزش راستین حق شناسی و قدردانی چیست؟

سپاسگزاری نمایانگر اقتدار و توانایی خلق کردن شماست. توجهتان را به آنچه که دارید معطوف می کند. و به هر چه توجه کنید افزایش می یابد.

سپاسگزاری نوعی یادآوری مداوم به خویشتن درباره وفور نعمت و فراوانی در کاینات است: یادآور این نکته که کران تا کران می توانید به برکات بی انتهایش اعتماد کنید.

قدردانی و شکرگزاری حال و هوای ذهنی است که توانگری و فراوانی را به سویتان جذب می کند.

سانایا رومن_راز


🔻🌸💞🌸🔻