خویش را در بحر عرفان غرق کن
ورنه باری خاک ره بر فرق کن
گرنهای ای خفته اهل تهنیت
پس چرا خود را نداری تعزیت
گر نداری شادیی از وصل یار
خیز باری ماتم هجران بدار
گر نمی بینی جمال یار تو
خیز منشین، میطلب اسرار تو
گر نمیدانی طلب کن شرم دار
چون خری تا چند باشی بیفسار
#شیخ_عطار_نیشابوری
ورنه باری خاک ره بر فرق کن
گرنهای ای خفته اهل تهنیت
پس چرا خود را نداری تعزیت
گر نداری شادیی از وصل یار
خیز باری ماتم هجران بدار
گر نمی بینی جمال یار تو
خیز منشین، میطلب اسرار تو
گر نمیدانی طلب کن شرم دار
چون خری تا چند باشی بیفسار
#شیخ_عطار_نیشابوری
آيا كسى نشسته است پشت ابر
كه نى مىزند
يا سه تار
نمىدانم!
آوازى، اما يک آواز
از گوشهٔ آسمان #جمعه مىريزد ...
#بیژن_نجدی
كه نى مىزند
يا سه تار
نمىدانم!
آوازى، اما يک آواز
از گوشهٔ آسمان #جمعه مىريزد ...
#بیژن_نجدی
حکایت:
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید
ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم ....
دوستش دوباره پرسید خب ، چه شد ؟
ملا جواب داد بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود! بعد به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود ....
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود ، ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجاوانه پرسید دیگر چرا ؟
ملا گفت برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم!
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید
ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم ....
دوستش دوباره پرسید خب ، چه شد ؟
ملا جواب داد بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود! بعد به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود ....
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود ، ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجاوانه پرسید دیگر چرا ؟
ملا گفت برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم!
شیخ حسن خرقانی
باغکی داشت یکبار بیل فرو برد نقره برآمد دوم بار فرو برد زر برآمد سوم بار فرو برد مروارید وجواهر برآمد ابوالحسن گفت: خداوندا ابوالحسن بدین فریفته نگردد من به دنیا از چون تو خداوندی بر نگردم.
باغکی داشت یکبار بیل فرو برد نقره برآمد دوم بار فرو برد زر برآمد سوم بار فرو برد مروارید وجواهر برآمد ابوالحسن گفت: خداوندا ابوالحسن بدین فریفته نگردد من به دنیا از چون تو خداوندی بر نگردم.
اسما الله
ولی:
ولی، دوستدار و یاور است . معنای ود و دوستی خدا گذشت و معنای نصرت و یاریش نیز روشن است ؛زیرا اوست که دشمنان دین را قلع و قمع میکند و دوستانش را یاری میدهد.
خداوند فرموده است الله ولی الذین آمنوا. خداوند ولی و دوستدار کسانی است که ایمان آورده اند و فرموده این بدان سبب است که خدا یاور کسانی است که ایمان آورده اند و کافران را مولایی نیست یعنی یاوری ندارند و فرموده خداوند مقرر داشته که من و رسولانم بر کافران پیروز میشویم.
ولی از بندگان خدا کسی است که خدا و دوستان خدا را دوست داشته و دشمنان را مقهور سازد. از جمله دشمنان خدای متعال نفس و شیطان اند پس هرکه آن دو را مخذول دارد و بی یاور گذارد و امر خدا را یاری نماید ،دوستان خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد چنین کسی ولی است .
علم_الیقین
فیض_کاشانی
ولی:
ولی، دوستدار و یاور است . معنای ود و دوستی خدا گذشت و معنای نصرت و یاریش نیز روشن است ؛زیرا اوست که دشمنان دین را قلع و قمع میکند و دوستانش را یاری میدهد.
خداوند فرموده است الله ولی الذین آمنوا. خداوند ولی و دوستدار کسانی است که ایمان آورده اند و فرموده این بدان سبب است که خدا یاور کسانی است که ایمان آورده اند و کافران را مولایی نیست یعنی یاوری ندارند و فرموده خداوند مقرر داشته که من و رسولانم بر کافران پیروز میشویم.
ولی از بندگان خدا کسی است که خدا و دوستان خدا را دوست داشته و دشمنان را مقهور سازد. از جمله دشمنان خدای متعال نفس و شیطان اند پس هرکه آن دو را مخذول دارد و بی یاور گذارد و امر خدا را یاری نماید ،دوستان خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد چنین کسی ولی است .
علم_الیقین
فیض_کاشانی
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش میآید
کو دامن خویشتن فراهم گیرد
#خیام
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش میآید
کو دامن خویشتن فراهم گیرد
#خیام
ناامیدم مکن از سابقهی لطف ازل
تو پس ِ پرده چه دانی که،
که خوب است
و
که زشت؟...
حافظ
تو پس ِ پرده چه دانی که،
که خوب است
و
که زشت؟...
حافظ
مرگ را حقير میکنند ، عاشقان
زندگی را بی نهايت
بیآنکه سخنی گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول میميرند
بینشان
در فصلی بینام
بیصدا، ترانه میشوند بر لبها
در اوج میمانند
همپای معراج فرشتگان
بیآنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده میميرند
عاشقان ايستاده میمانند
#سید_علی_صالحی
زندگی را بی نهايت
بیآنکه سخنی گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول میميرند
بینشان
در فصلی بینام
بیصدا، ترانه میشوند بر لبها
در اوج میمانند
همپای معراج فرشتگان
بیآنکه از پای افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده میميرند
عاشقان ايستاده میمانند
#سید_علی_صالحی
آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چهها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو در خواب هم ندیدیم
#حضرت_مولانا
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دستها بریدند
دستی به جان ما بر بنگر چهها بریدیم
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو در خواب هم ندیدیم
#حضرت_مولانا
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی
ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
وآب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
#خواجوی_کرمانی
وآب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
#خواجوی_کرمانی
آنها که استثنا میکنند(ان شاء الله میگویند)، عاشقانند.
زیرا که عاشق خود را مختار و برکار نبیند.
معشوق برکار داند.
#حضرت_مولانا
#فیهمافیه
زیرا که عاشق خود را مختار و برکار نبیند.
معشوق برکار داند.
#حضرت_مولانا
#فیهمافیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای سید! نه من منم و نه تـو تـوئی کـه من توام و تو منی.
از ازل چون خواستی که به معشوقی و صاحبی جلوهگر شوی،در پرده ی من بـه عـاشقی و بندگی ظاهر گشتی تا معشوقی و صاحبی تو ظهور گرفت.
از این راه من مـعشوق تـو بـاشم که معشوقی تو از من پیداست و تو عاشق من باشی که عاشقی من به عشق تـو بـود.
تـو کجا معشوق بودی؟حیرانم که تو معشوقی یا من و من عاشقم یا تو.
هـیهات،هـیهات!این چه حرف است؟من هیچ نیم،هرچه هست توئی. هم عاشق توئی و هم معشوق توئی.
#پرتو_عشق
#شمس_مغربی
از ازل چون خواستی که به معشوقی و صاحبی جلوهگر شوی،در پرده ی من بـه عـاشقی و بندگی ظاهر گشتی تا معشوقی و صاحبی تو ظهور گرفت.
از این راه من مـعشوق تـو بـاشم که معشوقی تو از من پیداست و تو عاشق من باشی که عاشقی من به عشق تـو بـود.
تـو کجا معشوق بودی؟حیرانم که تو معشوقی یا من و من عاشقم یا تو.
هـیهات،هـیهات!این چه حرف است؟من هیچ نیم،هرچه هست توئی. هم عاشق توئی و هم معشوق توئی.
#پرتو_عشق
#شمس_مغربی
چون مرد به کمال رسد حظوظ دنیوی و شهوات نفسانی در او پیوسته باشد. پس به قضای ازلی راضی شود. اگر درویش بود و اگر توانگر، اگر گرسنه بود و اگر سیر، اگر بیمار بود و اگر تندرست، به هر حال از معشوق راضی بود و در حظوظ خود نجنبد و به سبب شهوات خود نگوید: کاشکی چنین بودی و چنین نبودی. و این همه از آن بود که رضای معشوق خود در این داند، اما هر صفت که در خود بیند که خلاف رضای خدای تعالی نشاید که به وجود آن صفت راضی بود. بل همه سعی او در ازالت آن باید و همه زبان او: "یا لیت هذه الصفت لم تکن" گوی باید که بود. و مبادا که جز چنین بود. و اگر نه چنین بود همه شرایع انبیا باطل گردد.
#نامه_ها
#عین_القضات_همدانی
#نامه_ها
#عین_القضات_همدانی
سَرَك بر آن حصير نهاده است عاجزوار در مسجد، اكنون خدا بر او چگونه رحم نكند؟ چگونه خدا باشد؟
#مقالات_شمس_تبریزی
#تصحیح_استاد_موحد
#مقالات_شمس_تبریزی
#تصحیح_استاد_موحد