کاش من جای تو بودم
گوگوش
«کاش من جای تو بودم»
ای که دنیایش تو هستی
قلب پر مهرم شکستی
آمدی جایم گرفتی
در کنار او نشستی
کاش من جای تو بودم…
قصه میگوید برایت
از امید و آرزوها
مینشیند روبرویت
با نگاهی، پر تمنا
کاش من جای تو بودم…
مینشیند در کنارت
آن شب خوب عروسی
شادی از آوای تبریک
آن سرور و دیده بوسی
کاش من جای تو بودم…
صدا #گوگوش
ترانه #شهیار_قنبری
اجرا ۱۳۴۹
#شهیار_قنبری
۶ مرداد زادروز شهیار قنبری شاعر، نویسنده، ترانهسرا، نمایشنامهنویس، آهنگساز، و خواننده، فیلمساز و روزنامهنگار ایرانی
ای که دنیایش تو هستی
قلب پر مهرم شکستی
آمدی جایم گرفتی
در کنار او نشستی
کاش من جای تو بودم…
قصه میگوید برایت
از امید و آرزوها
مینشیند روبرویت
با نگاهی، پر تمنا
کاش من جای تو بودم…
مینشیند در کنارت
آن شب خوب عروسی
شادی از آوای تبریک
آن سرور و دیده بوسی
کاش من جای تو بودم…
صدا #گوگوش
ترانه #شهیار_قنبری
اجرا ۱۳۴۹
#شهیار_قنبری
۶ مرداد زادروز شهیار قنبری شاعر، نویسنده، ترانهسرا، نمایشنامهنویس، آهنگساز، و خواننده، فیلمساز و روزنامهنگار ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی پر از نوستالژی،
پر از حس خوب
پر از انرژی مثبت
پر از حس خوب
پر از انرژی مثبت
حكيمي به دهی سفر کرد؛
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
حكيم لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
حكيم لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بنده بلا بودهای
رنگِ رخِ خوبِ تو آخِر گُواست
در حَرم لطفِ خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگِ جهان
پاکی و همرنگِ بقا بودهای
آینهای! رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولانــــا
باش که تو بنده بلا بودهای
رنگِ رخِ خوبِ تو آخِر گُواست
در حَرم لطفِ خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگِ جهان
پاکی و همرنگِ بقا بودهای
آینهای! رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولانــــا
ای عارف گوینده نوائی برگو
یا قول درست یا خطائی برگو
درهای گلستان و چمن را بگشای
چون بلبل مست ز آشنائی برگو
مولانارباعی
یا قول درست یا خطائی برگو
درهای گلستان و چمن را بگشای
چون بلبل مست ز آشنائی برگو
مولانارباعی
ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو
انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب انگور مشو
#مولانــــا
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو
انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب انگور مشو
#مولانــــا
"عقيده" میتواند عقيدهی من باشد ،
اما "حقيقت" نمیتواند حقيقت من باشد !
حقيقت متعلق به هيچ کس نيست ...
برای همين است که هميشه
بر سر عقيده میجنگند نه بر سر حقيقت
- برتراند راسل
اما "حقيقت" نمیتواند حقيقت من باشد !
حقيقت متعلق به هيچ کس نيست ...
برای همين است که هميشه
بر سر عقيده میجنگند نه بر سر حقيقت
- برتراند راسل
َ
هرچند در این هوس بسی باشی تو
بیقدر تو همچون مگسی باشی تو
زنهار مباش هیچکس تا برهی
آخر که تو باشی که کسی باشی تو
مولانــــا
هرچند در این هوس بسی باشی تو
بیقدر تو همچون مگسی باشی تو
زنهار مباش هیچکس تا برهی
آخر که تو باشی که کسی باشی تو
مولانــــا
#مولانــــا
از جای در بیجا روی وز خویشتن تنها روی
بیمرکب و بیپا روی چون آب اندر جو شوی
چون جان و دل یکتا شوی پیدای ناپیدا شوی
هم تلخ وهم حلواشوی باطبع می همخوشوی
از جای در بیجا روی وز خویشتن تنها روی
بیمرکب و بیپا روی چون آب اندر جو شوی
چون جان و دل یکتا شوی پیدای ناپیدا شوی
هم تلخ وهم حلواشوی باطبع می همخوشوی
جماعتی ;
مسلمان برونانِ کافر اندرون ! مرا دعوت کردند.
عذرها گفتم.
می رفتم در کلیسا!
کافران بودندی دوستان من,کافر برون ، مسلمان اندرون !
گفتم چیزی بیارید تا بخورم!
ایشان به هزار سپاس آوردندی و با من افطار کردندی و خوردندی همچنان که خود روزه دار بودندی!
#مقالات_شمس_تبریزی
مسلمان برونانِ کافر اندرون ! مرا دعوت کردند.
عذرها گفتم.
می رفتم در کلیسا!
کافران بودندی دوستان من,کافر برون ، مسلمان اندرون !
گفتم چیزی بیارید تا بخورم!
ایشان به هزار سپاس آوردندی و با من افطار کردندی و خوردندی همچنان که خود روزه دار بودندی!
#مقالات_شمس_تبریزی
جانم خیال شد به خیال خیال دوست
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هر کس به آرزوی جمالست در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست ...
#شاهنعمتالله
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هر کس به آرزوی جمالست در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست ...
#شاهنعمتالله
طفل تا گیرا و تا پویا نبود
مرکبش جز گردن بابا نبود
چون فضولی گشت و دست و پا نمود
در عنا افتاد و در کور و کبود
مولانــــا
مرکبش جز گردن بابا نبود
چون فضولی گشت و دست و پا نمود
در عنا افتاد و در کور و کبود
مولانــــا
ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو
وی وهم خودی در دل شوریدهٔ تو
هیچی تو و هیچ را چنین گوهر
به زین نتوان نهاد در دیدهٔ تو
#رباعی_مولانا
وی وهم خودی در دل شوریدهٔ تو
هیچی تو و هیچ را چنین گوهر
به زین نتوان نهاد در دیدهٔ تو
#رباعی_مولانا
شُکر و سپاس و منّت و عزت خدای را
پروردگار خلق و خداوند کبریا
دادار غیبدان و نگهدار آسمان
رزّاقِ بنده پرور و خلّاقِ رهنما
#سعدی
پروردگار خلق و خداوند کبریا
دادار غیبدان و نگهدار آسمان
رزّاقِ بنده پرور و خلّاقِ رهنما
#سعدی
در عالم خدا هیچ چیز صعب تر از تحمل محال نیست مثلاً تو کتابی خوانده باشی و تصحیح و درست و معرب کرده یکی پهلوی تو نشسته است و آن کتاب را کژ می خواند هیچ توانی آن را تحمل کردن؟ ممکن نیست و اگر آن را نخوانده باشی تو را تفاوت نکند، تحمل محال مجاهده عظیم است.
اکنون انبیاء و اولیا خود را مجاهده نمی دهند. اول مجاهده که در طلب داشتند قتل نفس و ترک مرادها و شهوات و آن جهاد اکبر است و چون واصل شدند و رسیدند و در مقام امن مقیم شدند بریشان کژ و راست کشف شد.
#فیه_ما_فیه_مولانا
اکنون انبیاء و اولیا خود را مجاهده نمی دهند. اول مجاهده که در طلب داشتند قتل نفس و ترک مرادها و شهوات و آن جهاد اکبر است و چون واصل شدند و رسیدند و در مقام امن مقیم شدند بریشان کژ و راست کشف شد.
#فیه_ما_فیه_مولانا