شمس گفت :
کسی یک شبه صاحب ایمان نمیشود.
زمانی که فکر می کند یک مومن است، اتفاقی در زندگیش میافتد که او را تبدیل به یک کافر میکند. پس از آن روزی میرسد که او دوباره مومن میشود و روزی دوباره کافر!
او همینطور ادامه میدهد تا زمانی که به یک مرحله ی خاص میرسد. ما انسانها دائما در حال تردید و تزلزل هستیم. مشخص هست که تا به یک مرحله ی خاص برسیم، گاه به یک سمت رفته و گاهی به سمتی دیگر. گاهی مومن، گاهی منکر و گاهی متردد میشویم. گاهی بهشتی و گاهی جهنمی. تنها این گونه میتوانیم به جلو حرکت کنیم.
در هر قدم به حق و حقیقت و به خداوند نزدیکتر میشویم. بدون شک و شبهه ایمانی بدست نمیآید.
📕 #ملت_عشق
#اليف_شافاک
کسی یک شبه صاحب ایمان نمیشود.
زمانی که فکر می کند یک مومن است، اتفاقی در زندگیش میافتد که او را تبدیل به یک کافر میکند. پس از آن روزی میرسد که او دوباره مومن میشود و روزی دوباره کافر!
او همینطور ادامه میدهد تا زمانی که به یک مرحله ی خاص میرسد. ما انسانها دائما در حال تردید و تزلزل هستیم. مشخص هست که تا به یک مرحله ی خاص برسیم، گاه به یک سمت رفته و گاهی به سمتی دیگر. گاهی مومن، گاهی منکر و گاهی متردد میشویم. گاهی بهشتی و گاهی جهنمی. تنها این گونه میتوانیم به جلو حرکت کنیم.
در هر قدم به حق و حقیقت و به خداوند نزدیکتر میشویم. بدون شک و شبهه ایمانی بدست نمیآید.
📕 #ملت_عشق
#اليف_شافاک
@smsu43کانال تلگرامی
گلپا - مسجد و می خانه
عشق...
آتش بود و خانه خرابی دارد...
پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست..
مسجد و می خانه..
#استاد اکبر گلپا
آتش بود و خانه خرابی دارد...
پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست..
مسجد و می خانه..
#استاد اکبر گلپا
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
- حضرت مولانا
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
- حضرت مولانا
تنها راه مسرور شدن این است که معرفت خود را از وضعیت خفته بالا ببری. معرفت تو سخت خفته است،
زیرا هرگز به آن اهمیت نداده ای. تو تمام دنیا را میگردی، و فقط یک نقطه را که در ژرفای درونت هست
باقی گذاشته ای؛ و کلید در آنجاست.
تمام تلاش من ایجاد جمع هایی در سراسر دنیاست تا شما را از این هدیه ِ ی عظیم جهان هستی،
این گلهایی که پیوسته برشما میبارند هشیار سازم. ولی چشمان شما به جای دیگری دوخته شده است.
تو در حال حاضر بسته هستی؛ این تنها رنج است؛ تنها دوزخ است. نسبت به لحظه باز باش؛ این تنها
بهشت است و تنها حالت مبارک است.
#اشو
زیرا هرگز به آن اهمیت نداده ای. تو تمام دنیا را میگردی، و فقط یک نقطه را که در ژرفای درونت هست
باقی گذاشته ای؛ و کلید در آنجاست.
تمام تلاش من ایجاد جمع هایی در سراسر دنیاست تا شما را از این هدیه ِ ی عظیم جهان هستی،
این گلهایی که پیوسته برشما میبارند هشیار سازم. ولی چشمان شما به جای دیگری دوخته شده است.
تو در حال حاضر بسته هستی؛ این تنها رنج است؛ تنها دوزخ است. نسبت به لحظه باز باش؛ این تنها
بهشت است و تنها حالت مبارک است.
#اشو
باز آن باشد که باز آید به شاه
باز کورست آنک شد گمکرده راه
باز شکاری، آن بازی است که به سوی شاه باز گردد. بازی که راه گُم کند، بازِ کور است.
راه را گم کرد و در ویران فتاد
باز در ویران بر جغدان فتاد
بازی شکاری راه خود را گُم کرد و در خرابه ای فرود آمد و در میان جُغدها قرار گرفت.
او همه نورست از نور رضا
لیک کورش کرد سرهنگ قضا
او با نورِ رضایِ ربّانی، یکسره نور بود. ولی مامور اجرای قضای الهی او را کور کرد. روح در مرتبه ذات خود، سراسر نور است، امّا قضای الهی او را به سبب غیر بینی کور ساخته و از حق دور انداخته است.
خاک در چشمش زد و از راه برد
در میان جغد و ویرانش سپرد
قضای الهی، خاک در چشم باز پاشید و از راه به بیراهه اش بُرد. و سرانجام در خرابه همنشین جغدانش کرد.
شرح مثنوی
باز کورست آنک شد گمکرده راه
باز شکاری، آن بازی است که به سوی شاه باز گردد. بازی که راه گُم کند، بازِ کور است.
راه را گم کرد و در ویران فتاد
باز در ویران بر جغدان فتاد
بازی شکاری راه خود را گُم کرد و در خرابه ای فرود آمد و در میان جُغدها قرار گرفت.
او همه نورست از نور رضا
لیک کورش کرد سرهنگ قضا
او با نورِ رضایِ ربّانی، یکسره نور بود. ولی مامور اجرای قضای الهی او را کور کرد. روح در مرتبه ذات خود، سراسر نور است، امّا قضای الهی او را به سبب غیر بینی کور ساخته و از حق دور انداخته است.
خاک در چشمش زد و از راه برد
در میان جغد و ویرانش سپرد
قضای الهی، خاک در چشم باز پاشید و از راه به بیراهه اش بُرد. و سرانجام در خرابه همنشین جغدانش کرد.
شرح مثنوی
اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا اینها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل میشود...!
#الیف_شافاک
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#ملت_عشق
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال "
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
لمعات
#فخر_الدین_عراقی
جمال محبوب به ذات خود اوست،
اوست که به چشم مجنون
نظر به جمال خود کند در حسن لیلی،
و بدو خود را دوست می دارد؛
مرد عشق تو هم تویی! که تویی
دائماً بر جمال خود نگران
پس بر مجنون که نظرش
در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود
قلم انکار نرود که نظر در
آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید...
لمعات
#فخر_الدین_عراقی
سه راه حل برای هر مشکلى وجود داره
بپذیرش، تغییرش بده، رهاش کن
اگر نمیتونی بپذیری، تغییرش بده
اگر نمیتونی تغییرش بدی، رهاش کن
بپذیرش، تغییرش بده، رهاش کن
اگر نمیتونی بپذیری، تغییرش بده
اگر نمیتونی تغییرش بدی، رهاش کن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چو ایران نباشد تن من مباد...
داریوش❤️❤️
داریوش❤️❤️
شما به دیگران یاد میدید که باهاتون چطوری رفتار کنن!
هیچکس بدون اجازه خودتون نمیتونه با شما رفتار بدی داشته باشه،
وقتی یکی با شما بد رفتار میکنه، به این معنی هست که شما با اعمال و رفتارتون قبلا این اجازه رو بهش دادید.
رفتار های خیلی زیادی هست که منجر به این موضوع میشه که از مهم تریناش
میشه به موارد زیر اشاره کرد:
1. شما قبلا اون رفتار رو با خود اون طرف و یا کسی دیگه داشتید
2. قبلا یه نفر اون رفتار و با شما داشته و شما اعتراضی نکردید و باعث شده اون فرد به خودش حق بده که رفتار مشابه رو داشته باشه
3. برای خودتون ارزش قائل نشدید.
هیچکس بدون اجازه خودتون نمیتونه با شما رفتار بدی داشته باشه،
وقتی یکی با شما بد رفتار میکنه، به این معنی هست که شما با اعمال و رفتارتون قبلا این اجازه رو بهش دادید.
رفتار های خیلی زیادی هست که منجر به این موضوع میشه که از مهم تریناش
میشه به موارد زیر اشاره کرد:
1. شما قبلا اون رفتار رو با خود اون طرف و یا کسی دیگه داشتید
2. قبلا یه نفر اون رفتار و با شما داشته و شما اعتراضی نکردید و باعث شده اون فرد به خودش حق بده که رفتار مشابه رو داشته باشه
3. برای خودتون ارزش قائل نشدید.
کانال تلگرامیsmsu43@
شهرام ناظری - همچو فرهاد
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ی ما
کوه ما سینه ما ناخن ما تیشه ی ما
شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما
بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم
اشک ما باده ی ما دیده ی ما شیشه ی ما
عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
هرکه از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما
#میرزا_عبدالجواد_ادیبنیشابوری
#شهرام_ناظری
#بیات_ترک
کوه ما سینه ما ناخن ما تیشه ی ما
شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما
بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم
اشک ما باده ی ما دیده ی ما شیشه ی ما
عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
هرکه از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما
#میرزا_عبدالجواد_ادیبنیشابوری
#شهرام_ناظری
#بیات_ترک
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - یک نفس آرزوی تو
یک نفس آرزو تو ...
همایون شجریان
ای که همه نگاه من
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن
پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی
قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم
یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود
یک نفس آرزوی تو
در قفس خیال تو
تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس
پر بکشم به سوی تو
همایون شجریان
ای که همه نگاه من
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن
پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی
قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم
یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود
یک نفس آرزوی تو
در قفس خیال تو
تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس
پر بکشم به سوی تو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکدنیا آرامش و احساس در صدای استاد بهروز رضوی با شعری عاشقانه از زنده یاد حسین منزوی
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور💫
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده رحمتگر
‹إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ›
اگر خدا بخواهد میشود ..
-#سوره_کهف_آیه_۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده رحمتگر
‹إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ›
اگر خدا بخواهد میشود ..
-#سوره_کهف_آیه_۲۴
تذکر نتیجهٔ تفکر است
ذکر سه است:
ذکر به لسان و ذکر به جنان و ذکر به جان
ذکر به لسان عادت است
و ذکر به جنان عبادت است
و ذکر به جان نشان سعادت است
آن که در عالم جسم باشد ذکر وی عادت است
و آن که در عالم صفات بود یاد وی عبادت است
و آن که مستغرق ذات بود یاد او به جان است
اما ذکر حقیقی آن است که
مصحف قدیم نسیان گردد
و بیان نور رسالت تبیان گردد
" وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ "
گفت صفات بشریت به تمامت فراموش کن
و حلقه نیستی در گوش کن
پس شراب یاد او نوش کن
یاد معشوق بر بقای عاشق سهو است
و ذاکر در ذکر خویش محو است
نشان ذاکر در علت است
و ذکر او در این مقام شرکت
چون دوست را یاد کنی باید که خود را آزاد کنی
یادکردی باید به صفت قدیم،بی پندار تو
تا صفتِ هستی تو عدم شود،بی آثار تو
در عشق تو گه مست و گهی پست شوم
وز یاد تو گه نیست گهی هست شوم
در پستی و مستی ار نگیری دستم
یکبارگی ای نگار از دست شوم
رساله محبت نامه
خواجه عبدالله انصاری
باب الذکر
ذکر سه است:
ذکر به لسان و ذکر به جنان و ذکر به جان
ذکر به لسان عادت است
و ذکر به جنان عبادت است
و ذکر به جان نشان سعادت است
آن که در عالم جسم باشد ذکر وی عادت است
و آن که در عالم صفات بود یاد وی عبادت است
و آن که مستغرق ذات بود یاد او به جان است
اما ذکر حقیقی آن است که
مصحف قدیم نسیان گردد
و بیان نور رسالت تبیان گردد
" وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ "
گفت صفات بشریت به تمامت فراموش کن
و حلقه نیستی در گوش کن
پس شراب یاد او نوش کن
یاد معشوق بر بقای عاشق سهو است
و ذاکر در ذکر خویش محو است
نشان ذاکر در علت است
و ذکر او در این مقام شرکت
چون دوست را یاد کنی باید که خود را آزاد کنی
یادکردی باید به صفت قدیم،بی پندار تو
تا صفتِ هستی تو عدم شود،بی آثار تو
در عشق تو گه مست و گهی پست شوم
وز یاد تو گه نیست گهی هست شوم
در پستی و مستی ار نگیری دستم
یکبارگی ای نگار از دست شوم
رساله محبت نامه
خواجه عبدالله انصاری
باب الذکر
امام احمد غزالی روزی در مجلس وعظ فرمود:
ای مسلمانان، هرچه من در چهل سال از سر این منبر شما را می گویم، فردوسی در دو بیت گفته است، اگر بر آن خواهید رفت، از همه مستغنی شوید؛
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدنِ دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
که راه رهایی همین است و بس
ای مسلمانان، هرچه من در چهل سال از سر این منبر شما را می گویم، فردوسی در دو بیت گفته است، اگر بر آن خواهید رفت، از همه مستغنی شوید؛
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدنِ دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
که راه رهایی همین است و بس
آیا ترمیم گذشته برای بیداری لازم است؟ ...
تنها چیزی که میتواند شما را از گذشته رها کند ، «حضور» است ... اگر شرطی شدگیهایی از گذشته در خود دارید ، همچنان که هر انسانی دارد ، چه فردی باشد ، چه جمعی ، همچنان که حضور بیشتری شکل میگیرد ... شما قادر میشوید مشاهده کنید که ذهنتان دارد
چه کار میکند ... شما قادر هستید واکنشهای خود را در موقعیتهایی گوناگون مشاهده کنید و شاهد آنها باشید ... چالشها آسانتر میشوند ... آنها بسیار به سرعت حل و فصل میگردند ... آنها تبدیل به مسئله نمیشوند ؛ زیرا هنگامی که شما با چیزی به طور کامل و تام و تمام در حال حاضر مواجه نمیشوید ، آن چالش به مسئله بدل میگردد ... نفس به دشمن نیاز دارد و دشمن ویژه موجود نفسانی ، زمان حال است ...
اکهارت تله
تنها چیزی که میتواند شما را از گذشته رها کند ، «حضور» است ... اگر شرطی شدگیهایی از گذشته در خود دارید ، همچنان که هر انسانی دارد ، چه فردی باشد ، چه جمعی ، همچنان که حضور بیشتری شکل میگیرد ... شما قادر میشوید مشاهده کنید که ذهنتان دارد
چه کار میکند ... شما قادر هستید واکنشهای خود را در موقعیتهایی گوناگون مشاهده کنید و شاهد آنها باشید ... چالشها آسانتر میشوند ... آنها بسیار به سرعت حل و فصل میگردند ... آنها تبدیل به مسئله نمیشوند ؛ زیرا هنگامی که شما با چیزی به طور کامل و تام و تمام در حال حاضر مواجه نمیشوید ، آن چالش به مسئله بدل میگردد ... نفس به دشمن نیاز دارد و دشمن ویژه موجود نفسانی ، زمان حال است ...
اکهارت تله
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
گل آفتابگردان و نماز آفتابش
به شب و به ابر و ظلمت،
نشود دمی بر او گم:
"دل اوست" قبلهیابش!
#شفیعی_کدکنى
گل آفتابگردان و نماز آفتابش
به شب و به ابر و ظلمت،
نشود دمی بر او گم:
"دل اوست" قبلهیابش!
#شفیعی_کدکنى
تارهای بی کوک و کمان باد ولنگار
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بیقرار
باران را گو بیمقصود ببار
لبخند بیصدای صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تارها کشیده و کمان کش باد آزمودهتر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار
#احمدشاملو
@
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بیقرار
باران را گو بیمقصود ببار
لبخند بیصدای صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تارها کشیده و کمان کش باد آزمودهتر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار
#احمدشاملو
@