معرفی عارفان
1.11K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
" کوزه ی سربسته اندر آب زفت
از دل پرباد فوق آب رفت

باد درویشی چو در باطن بود
بر سر آب جهان ساکن بود "

#مثنوی_مولانا


مثل کوزه ی دربسته ی خالی که در آب های بسیار هم روی آب می ماند , هرکس که خود را از " نداری" درویشی پر کند و راه بر غیر ببندد , بر فرقِ سرِ دنیا جای پیدا می کند ...
تا گوهر جان در این طبایع افتاد
همسایه شدند با وی این چار فساد

زان گور بدان گور از آن رنگ گرفت
همسایهٔ بدخدای کس را ندهاد

#مولانای_جان
چون بگذرد خیال تو
در کوی سینه‌ها

پای برهنه دل به در آید که جان کجاست

#مولانای_جان
َ
در عشق هزار جان و دل بس نکند
دل خود چه بود، حدیث جان کس نکند

این راه کسی رود که در هر قدمی
صد جان بدهد که روی واپس نکند

مولانــــا
طفل تا گیرا و تا پویا نبود
مرکبش جز گردن بابا نبود

چون فضولی گشت و دست و پا نمود
در عنا افتاد و در کور و کبود

مولانــــا
هست هشیاری ز یاد ما مضی
ماضی و مستقبلت پرده ی خدا

#مثنوی_مولانا

فکر کردن به گذشته نشانه هشیاری است و نگرانی از گذشته و آینده حجاب بین تو و خدا است.
زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدومِ بی عنایت

رندانِ تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلفِ چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود
زِنهار از این بیابان وین راهِ بی‌نهایت

ای آفتابِ خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بِگُنجان در سایهٔ عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟
کِش صد هزار منزل بیش است در بِدایت

هر چند بردی آبم، روی از دَرَت نَتابم
جور از حبیب خوشتر کز مُدَّعی رعایت

عشقت رِسَد به فریاد ار خود به سانِ حافظ
قرآن ز بَر بخوانی در چاردَه روایت

#غزل_۹۴_دیوان_حافظ
چرخ بود جای شرف خاک بود جای تلف
بازرهم زین دو خطر چون بر سلطان برسم

عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمده‌ام تا که به ایمان برسم

آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من سکه زر تا که به میزان برسم

#مولانای_جان
چون طفلِ نی‌سوار
به میدانِ اختیار

در چشمِ خود سوار
ولیکن پیاده‌ایم


#صائب_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به عالم دل برند
آن کس را که سرّی دارد.
مست کنند تا در مستی،
آن سرّ را بگوید.
ولیکن باید که شنونده،
بشناسد که در میان این سخن،
سرّ، کدام است؟

#شمس
🌟

بصیر:

اوست که مشاهده میکند و میبیند بطوریکه آنچه در زیر زمین است از دید او پنهان نیست دیدن او نیز از اینکه با حدقه و پلک چشم بوده باشد منزه و از تعییر و حوادث، مقدس و برتر است.

بهره بنده از این دو اسم از همین جهت ظاهر است ولی او ضعیف و قاصر است زیرا او همه شنیدنی ها و دیدنی ها را ادراک نمی کند ؛ بلکه تنها آنچه را نزدیک و آشکار است ادراک میکند پس باید بهره وری از دو اسم سمیع و بصیر این باشد که بداند : اول خدا شنواست پس زبانش را نگه دارد و دوم خدا بیناست پس نگاه خدا را به خود و آگاهی ا. را به خود سبک و ناچیز نشمارد و بداند خداوند گوش را برای او نیافریده مگر بدان جهت که سخن خدای متعال و کتابی را که فرود آورده بشنود تا راه هدایت را از آن بدست آورد و نیز چشم را برای او نیافریده ؛ مگر بدان جهت که به نشانه ها و شگفتی های ملکوت آسمان ها و زمین بنگرد .



#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
ذکری باید که از مذکور باز ندارد .
آن ، ذکرِ دلست .

ذکرِ زبان کم باشد .

#شمس_تبریزی
ما را خدا از بهر چه آورد
بهر شور و شر
دیوانگان را می‌کند
زنجیر او دیوانه‌تر

ای عشق شوخ بوالعجب
آورده جان را در طرب
آری درآ هر نیم شب بر
جان مست بی‌خبر

#مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هماى مستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی!

از بندگان تو بعضی نماز و روزه دوست دارند و بعضی حج و غزا و بعضی علم و سجاده مرا از آن باز کن که زندگانیم و دوستیم جز از برای تو نبود.
و گفت: یک ساعت که بنده به خدا شاد بود گرامی‌ تر از سالها که نماز کند و روزه دارد این آفریدهٔ خدا همه دام مؤمن است تا خود بچه دام واماند.
و گفت: آنکسی که نماز کند و روزه دارد به خلق نزدیک بود وآنکسی که فکرت کند به خدا.
و گفت: مؤمن را همه جایگاهها مسجد بود و روزها همه آدینه و ماهها همه رمضان.
و گفت: هر آن دلی که بیرون از خدای درو چیزی دیگر بود اگر همه طاعتست آن دل مرده است.


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_شیخ_ابوالحسن_خرقانی
شهرام ناظری
ما گوش شمائیم شما تن زده تا کی
ما گوش شماییم شما تن زده تا کی
ما مست و خراباتی و بیخود شده تا کی

ما سوخته حالان و شما سیر و ملولان
آخر بنگویید که این قاعده تا کی

#مولانا

#شهرام_ناظری


بعضی از مشایخم به من فرمودند:

«وقتی گفتی: «السّلام علینا و علی عباد الله الصّالحین»،

یعنی: درود بر ما و بر بندگان صالح خداوند، و یا اینکه گفتی:

«السّلام علیکم،» و یا چون در راه بر کسی سلام کردی، هر بندۀ صالحی را که در زمین و آسمان است و مُرده و زنده است، در دلت حاضر ساز، چون او از آن مقام بر تو پاسخ سلامت را می دهد، درینصورت نه فرشتۀ مقرّبی و نه روح مطهّری باقی نمی ماند جز آنکه چون سلام و درود تو به او می رسد، پاسخت را می دهد، و این آن دعایی است که درباره ات مستجاب می شود و رستگار می شوی.
و هر کس از بندگان الهی که در جلال او سرگشته و حیرانند و سرگرم و مشغول به اویند ، اگر سلام و درودت به ایشان نرسد، خداوند به نیابت از آنان پاسخ سلامت را می دهد.


#شیخ_محی_الدین_ابن_عربی
#فتوحات_مکیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می گفت:
اگر یک تهلیله"لا الهَ الّا اللّه" از من با صفا بر آید پس از آن پروای هیچ چیزم نیست...


#بایزید_بسطامی
ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو
وی وهم خودی در دل شوریدهٔ تو

هیچی تو و هیچ را چنین گوهر
به زین نتوان نهاد در دیدهٔ تو

#رباعی_مولانا
مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند.
روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.»
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»
طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.

بسیار پیش می‌آید که ما انسانها اسیر داشته‌های خود هستیم

قدری تأمل وتفکر
فرخی یزدی :

باغی که در آن آب، هوا، روشن نیست
هرگز گل یک‌رنگ در آن گلشن نیست
هر دوست که راست‌گوی و یک‌رو نبُود
در عالم دوستی کم از دشمن نیست.