.
آید وصال و هجر غم انگیز بگذرد
ساقی بیار باده که این نیز بگذرد
ای دل به سردمهری دوران صبور باش
کز پی رسد بهار چو پائیز بگذرد
#رهی_معیری
آید وصال و هجر غم انگیز بگذرد
ساقی بیار باده که این نیز بگذرد
ای دل به سردمهری دوران صبور باش
کز پی رسد بهار چو پائیز بگذرد
#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چاوشی
مرا به وصلِ تو ای گل اميدواری نيست
شبِ فراق دراز است و عمرِ من کوتاه
سپيد گشت دو چشمم به انتظارِ شبی
که پيشِ زلفِ تو گويم حديثِ بختِ سياه
#رهی_معیری
#شبتون_ماه
مرا به وصلِ تو ای گل اميدواری نيست
شبِ فراق دراز است و عمرِ من کوتاه
سپيد گشت دو چشمم به انتظارِ شبی
که پيشِ زلفِ تو گويم حديثِ بختِ سياه
#رهی_معیری
#شبتون_ماه
همراه خود نسیم صبا می برد مرا
یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟
سوی دیار صبح رود کاروان شب
باد فنا به ملک بقا می برد مرا
#رهی_معیری
یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟
سوی دیار صبح رود کاروان شب
باد فنا به ملک بقا می برد مرا
#رهی_معیری
ندانم کان مه نامهربان،یادم کندیا نه؟
فریبانگیزمن،باوعدهای شادم کندیانه؟
خرابم آنچنان،کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا،که آبادم کندیا نه؟
صباازمن پیامی ده،به آن صیادسنگیندل
که تاگل درچمن باقیست،آزادم کند یا نه؟
من از یادعزیزان،یک نفس غافل نیَم اما
نمیدانم که بعدازاین،کسی یادم کندیانه؟
رهی،از نالهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر،گوشی به فریادم کندیانه؟
#رهی_معیری🍃
فریبانگیزمن،باوعدهای شادم کندیانه؟
خرابم آنچنان،کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا،که آبادم کندیا نه؟
صباازمن پیامی ده،به آن صیادسنگیندل
که تاگل درچمن باقیست،آزادم کند یا نه؟
من از یادعزیزان،یک نفس غافل نیَم اما
نمیدانم که بعدازاین،کسی یادم کندیانه؟
رهی،از نالهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر،گوشی به فریادم کندیانه؟
#رهی_معیری🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون ماه نو از حلقه به گوشان توایم
چون رود خروشنده خروشان تو ایم
چون ابر بهاریم پراکنده تو
چون زلف تو از خانه به دوشان تو ایم
#رهی_معیری
چون رود خروشنده خروشان تو ایم
چون ابر بهاریم پراکنده تو
چون زلف تو از خانه به دوشان تو ایم
#رهی_معیری
آسودگی از محن ندارد #مادر
آسایش جان و تن ندارد #مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
#رهی_معیری
آسایش جان و تن ندارد #مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردونسای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بستهایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بیما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردونسای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بستهایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بیما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری