@HomayonShajarian
همایون شجریان
تصنیف ای عاشقان
همایون جان شجریان
اثری از محمد جواد ضرابیان
همایون جان شجریان
اثری از محمد جواد ضرابیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆
سایه، درباره احساسش نسبت به حافظ می گوید :
«احساس پیوند ازلی و ابدی با حافظ دارم.... یه بیتی ساختم، تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات/ که بر مراد دل بی قرار من باشی، داره به معشوق ازلی و ابدی می گه تو همونی که با حافظ سر و کار داشتی و یار او نشدی با همه هنری که او داشت حالا می آی یار من بشی... پیوند عمیقی با حافظ دارم. .واقعا دردش درد منه. عشقش عشق منه. معشوق من همون معشوق حافظه که براش شعر می ساخت... »
(سایه، به نقل عظیمی و طیه، ۱۳۹۲)
به امید سلامتی هر چه زودتر سایهی جان
سایه، درباره احساسش نسبت به حافظ می گوید :
«احساس پیوند ازلی و ابدی با حافظ دارم.... یه بیتی ساختم، تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات/ که بر مراد دل بی قرار من باشی، داره به معشوق ازلی و ابدی می گه تو همونی که با حافظ سر و کار داشتی و یار او نشدی با همه هنری که او داشت حالا می آی یار من بشی... پیوند عمیقی با حافظ دارم. .واقعا دردش درد منه. عشقش عشق منه. معشوق من همون معشوق حافظه که براش شعر می ساخت... »
(سایه، به نقل عظیمی و طیه، ۱۳۹۲)
به امید سلامتی هر چه زودتر سایهی جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
#حضرت_حافظ
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
#حضرت_حافظ
آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
#حضرت_سعدی
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
#حضرت_سعدی
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
#حضرت_سعدی
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
#حضرت_سعدی
Lullaby for Noa (pt.1)
Non Somnia
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
دست ما در کف این رود به دنبال چه میگردد؟
هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطرەها می ماند
#کیوان_شاهبداغی
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
دست ما در کف این رود به دنبال چه میگردد؟
هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطرەها می ماند
#کیوان_شاهبداغی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅عید قربان و لزوم ذبح نفس حیوانی
🎥حکیم دکتر دینانی
🎥حکیم دکتر دینانی
دل و دین و عقل و هوشم
محمد معتمدی
دل و دین و عقل و هوشم،
همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی،
به منِ خراب دادی؟
محمد معتمدی
همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی،
به منِ خراب دادی؟
محمد معتمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از عشق ورزی در پرده
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شدهام؛
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم و مقابل همه داد بزنم
« من عاشقی معاصرم
و به کوری چشمِ روزگار
معشوقِ من تویی ... »
#نزار_قبانی
و بازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شدهام؛
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم و مقابل همه داد بزنم
« من عاشقی معاصرم
و به کوری چشمِ روزگار
معشوقِ من تویی ... »
#نزار_قبانی
ملک :
ملک کسی است که در ذات و صفات خود از هر موجودی بی نیاز بوده و هر موجودی بدو نیازمند باشد ، در ذات و صفات و در وجود و بقا بلکه هرچیزی وجودش از او یا چیزی است که از او بوجود آمده است . پس هرچه غیر اوست در ذات و صفات خود مملوک او بوده و او از همه چیز بی نیاز است . چنین کسی ملک مطلق است . در مورد بنده او همیشه به خدا نیازمند است ولی تصور دارد از پاره ای چیزها بی نیاز بوده و نیز پاره ای چیز ها از او بینیاز نباشد ، بنابراین میتواند آمیزه ای از ملک برای او باشد پس ملک برای بندگان کسی است که خدای متعال مالک او باشد . و با این حال مالک مملکت خویش است به گونه ای که همه سپاهیان و ملت آن مملکت فرمانبردار او هستند . مملکت ویزه اش قلب و قالب او سپاهش شهوت و غضب او و ملتش زبان و سایر اعضای اوست . پس چنین بنده ای در عالم خویش به مقام ملک رسیده است.
پس هرگاه بنده مالک آن مملکت شد نه مملکت مالک و همه فرمانبردار او بودند نه او فرمانبر آنها، چنین بنده ای در عالم خویش به درجه ملک و سلطنت رسیده و این رتبه پیامبران است . زیرا در زمینه هدایت اخروی از همه کس جز خدای متعال بی نیاز است
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
ملک کسی است که در ذات و صفات خود از هر موجودی بی نیاز بوده و هر موجودی بدو نیازمند باشد ، در ذات و صفات و در وجود و بقا بلکه هرچیزی وجودش از او یا چیزی است که از او بوجود آمده است . پس هرچه غیر اوست در ذات و صفات خود مملوک او بوده و او از همه چیز بی نیاز است . چنین کسی ملک مطلق است . در مورد بنده او همیشه به خدا نیازمند است ولی تصور دارد از پاره ای چیزها بی نیاز بوده و نیز پاره ای چیز ها از او بینیاز نباشد ، بنابراین میتواند آمیزه ای از ملک برای او باشد پس ملک برای بندگان کسی است که خدای متعال مالک او باشد . و با این حال مالک مملکت خویش است به گونه ای که همه سپاهیان و ملت آن مملکت فرمانبردار او هستند . مملکت ویزه اش قلب و قالب او سپاهش شهوت و غضب او و ملتش زبان و سایر اعضای اوست . پس چنین بنده ای در عالم خویش به مقام ملک رسیده است.
پس هرگاه بنده مالک آن مملکت شد نه مملکت مالک و همه فرمانبردار او بودند نه او فرمانبر آنها، چنین بنده ای در عالم خویش به درجه ملک و سلطنت رسیده و این رتبه پیامبران است . زیرا در زمینه هدایت اخروی از همه کس جز خدای متعال بی نیاز است
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
دیدی ای دِل که غَم عِشق دِگَربار چِه کرد؟
حافظ با صدای شجریان
دیدی ای دِل که غَم عِشق دِگَربار چِه کرد؟
چُون بِشُد دِلبَر و با یارِ وَفادار چه کرد؟
وَه از آن نَرگسِ جادُو که چه بازی اَنگیخت
آه از آن مَست که با مَردُم هُشیار چه کرد
اَشکِ مَن رَنگ شَفَق یافت ز بیمِهری یار
طالِع بیشَفَقَت بین که در این کار چه کرد
فِکر عشق، آتشِ غَم در دل حافظ زَد و سُوخت
یارِ دیرینِه بِبینید که با یار چه کرد
چُون بِشُد دِلبَر و با یارِ وَفادار چه کرد؟
وَه از آن نَرگسِ جادُو که چه بازی اَنگیخت
آه از آن مَست که با مَردُم هُشیار چه کرد
اَشکِ مَن رَنگ شَفَق یافت ز بیمِهری یار
طالِع بیشَفَقَت بین که در این کار چه کرد
فِکر عشق، آتشِ غَم در دل حافظ زَد و سُوخت
یارِ دیرینِه بِبینید که با یار چه کرد
ای آنکه؛
در بیماری خواندمش و شفایم داد
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بد عهدی کردم
و اکنون باز گشته ام
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه
پس تو در گذر ای خدای من
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند
📜دعاي عرفه
در بیماری خواندمش و شفایم داد
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بد عهدی کردم
و اکنون باز گشته ام
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه
پس تو در گذر ای خدای من
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند
📜دعاي عرفه
یادها وخاطره ها- می و میخانه
سحر محمدی
زمین مست و زمان مست و آسمان مست ...
من چرا مست نباشم
من چرا مست نباشم
آفرینش، با عشق آغاز شده..
«کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتُ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف»
من گنج پنهانی بودم، پس خواستم که آشکار گردم، پس خلق را آفریدم برای آشکار شدن..
این یک حدیث قدسی است که نه تنها در جهان اسلام، بلکه در میان دیگر ادیان ابراهیمی به شکلهای مختلف آمده است..
«خداوند خواست خودش را ببیند؛ عالم متجلی شد»
این کلمه «اَحبَبْتَ»، سِرّ و چگونگی آغاز آفرینش است. یعنی خِلقَت با فعل «حُبّ» آغاز شده. و همین انفجار اولیه را بوجود آورده است. بیگبنگ، انفجار عشق و آگاهیست. یعنی اگر آن عشق و خواستن نبود؛ هیچ آفرینش صورت نمیگرفت.
«عشق» عامل خلقت و تجلی از عدم شد..!
«کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتُ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف»
من گنج پنهانی بودم، پس خواستم که آشکار گردم، پس خلق را آفریدم برای آشکار شدن..
این یک حدیث قدسی است که نه تنها در جهان اسلام، بلکه در میان دیگر ادیان ابراهیمی به شکلهای مختلف آمده است..
«خداوند خواست خودش را ببیند؛ عالم متجلی شد»
این کلمه «اَحبَبْتَ»، سِرّ و چگونگی آغاز آفرینش است. یعنی خِلقَت با فعل «حُبّ» آغاز شده. و همین انفجار اولیه را بوجود آورده است. بیگبنگ، انفجار عشق و آگاهیست. یعنی اگر آن عشق و خواستن نبود؛ هیچ آفرینش صورت نمیگرفت.
«عشق» عامل خلقت و تجلی از عدم شد..!
قدوس :
قدوس کسی است که از هر وصفی از اوصاف کمال که اکثر خلق آن را کمال میدانند منزه باشد . زیرا خلق او را به هر چیزی که در مورد خودشان کمال به شمار میرود وصف میکنند در حالیکه خدای متعال از اوصاف کمال آنها منزه هست همان گونه که از اوصاف نقص آنها منزه می باشد بلکه هر صفتی که در مورد خلق تصور میرود خداوند از آن و صفات مشابه و نظیر آن منزه و مقدس می باشد و اگر رخصت و اجازه اطلاق داده نمیشد اطلاق بیشتر آنها بر خدا جایز نبود .
قدس و پاکی بنده آن است که علم و اراده خود را منزه سازد :
عملش را باید از متخیلات ، محسوسات و موهومات و هر ادراکی که حیوانات نیز از آن برخوردارند پاک و منزه بدارد بلکه باید گردش اندیشه و جولان علمش را در اطراف امور شریف کلی الهی که مربوط به معلومات ازلی و ابدی است و نه معلومات شخصی متغیر زوال پذیر بوده باشد .
و اما اراده اش را باید از اینکه در اطراف بهره های بشری که مربوط به لذت و شهوت و غضب و بهره وری از نکاح و خوراک است دور بدارد .
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
قدوس کسی است که از هر وصفی از اوصاف کمال که اکثر خلق آن را کمال میدانند منزه باشد . زیرا خلق او را به هر چیزی که در مورد خودشان کمال به شمار میرود وصف میکنند در حالیکه خدای متعال از اوصاف کمال آنها منزه هست همان گونه که از اوصاف نقص آنها منزه می باشد بلکه هر صفتی که در مورد خلق تصور میرود خداوند از آن و صفات مشابه و نظیر آن منزه و مقدس می باشد و اگر رخصت و اجازه اطلاق داده نمیشد اطلاق بیشتر آنها بر خدا جایز نبود .
قدس و پاکی بنده آن است که علم و اراده خود را منزه سازد :
عملش را باید از متخیلات ، محسوسات و موهومات و هر ادراکی که حیوانات نیز از آن برخوردارند پاک و منزه بدارد بلکه باید گردش اندیشه و جولان علمش را در اطراف امور شریف کلی الهی که مربوط به معلومات ازلی و ابدی است و نه معلومات شخصی متغیر زوال پذیر بوده باشد .
و اما اراده اش را باید از اینکه در اطراف بهره های بشری که مربوط به لذت و شهوت و غضب و بهره وری از نکاح و خوراک است دور بدارد .
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل
چنان به خاک برابر نشد که من بیتو
"صائب تبریزی"
چنان به خاک برابر نشد که من بیتو
"صائب تبریزی"