معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند


سعدی
کاش دائم دلِ ما از تو بلرزد ای عشق

آن دلی کز تو نلرزد به چه ارزد؟ ای عشق..!

عماد_خراسانی
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻠﻢﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻪ دانسته و ندانسته ﻣﻐﺰﻫﺎ ﺭﺍ شستند متنفر گشتم، ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﮒ ﻭ زن ها ﺭﺍ ﻃﻌﻤﻪ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺎ هم این ها ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ غافل ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ اصلا ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻧﺒﻮدیم ...

سیمین دانشور
روزِ نو و شامِ نو باغِ نو و دامِ نو
هر نَفَس اندیشهٔ نو نوخوشی و نوغَناست






نو زِ کجا می‌رَسَد؟ کُهنه کجا می‌رَوَد؟
گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بی‌مُنْتَهاست

غزل_مولانا
بی سر شوی و سامان
از کبر و حرص خالی

آنگه سری برآری از کبریا چه باشد

#مولانا
#مولانای_جان

دلبری و بی‌دلی اسرار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم

#مولانا
امید و اندیشه
جان دیوئی فیلسوف آمریکایی می گوید :
اندیشه وقتی درست عمل می‌کند که وظیفه خود را به درستی انجام می‌دهد و به حال زندگی کنونی مفید واقع شود . بنابراین وظیفه اندیشه عبارت است از فهم زندگی و اداره آن.

چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم ؟
رخ زرین من منگر که پای آهنین دارم .

#مولانا
.
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هرچه تمنا کنی

چشم بصیرت نگشایی چرا؟
بی‌خبر از خویش چرایی؟ چرا؟

#رهی معیری. گنجینه دل
قال علی (ع):

فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ:
پس، از خدا همچون کسی پروا کنید كه:

سَمِعَ‏ فَخَشَعَ
سخن حق را شنيد و فروتنى كرد،

وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ
و مرتکب گناه شد و اعتراف کرد،

وَ وَجِلَ فَعَمِل
و ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت،

وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ
و پرهیز کرد و پیش تاخت،

وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ
و يقين پيدا كرد و نيكی کرد،

وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ
و پندش دادند و پذیرفت،

وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ ،
و چون بر حذرش داشتند، حذر نمود،

وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ
و از گناه و نافرمانى منعش كردند و از آن دورى كرد،

َوَ أَجَابَ فَأَنَاب
و پاسخ مثبت داد و نیایش و زاری کرد،

وَ رَاجَعَ فَتَابَ
و از گناه برگشت و توبه نمود،

وَ اقْتَدَى فَاحْتَذَى
و در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد،

وَ أُرِيَ فَرَأَى
و راه نشانش دادند و او نيز بديد و بشناخت.

فَأَسْرَعَ طَالِباً
پس شتابان طالب حق شد،

وَ نَجَا هَارِباً
و با گريز از زشتى نجات يافت،

فَأَفَادَ ذَخِيرَةً
و برای آخرت ذخيره بدست آورد،

وَ أَطَابَ سَرِيرَةً
و باطن خود را پاک گردانيد،

وَ عَمَرَ مَعَاداً
و سرای آخرت خود را آباد نمود،

وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِيَوْمِ رَحِيلِهِ
و زاد و توشه خود را برداشت براى روز کوچ از دنیا،

وَ وَجْهِ سَبِيلِهِ
و راهى كه در پيش دارد،

وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ
و براى هنگام نيازمندى و جاى تنگدستى،

وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ
و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد.


#نهج_البلاغه
خطبه/۸۳
مانعِ آمدن به خدمت و به حضور بزرگان قصور استعداد است.
استعداد بباید و قابلیت بباید،
و فراغت از مشغولی‌ها،
تا زیارت ثمره دهد.


📕 #مقالات_شمس_تبریزی
تصحیح: اشرفی، جمال پور
ص۱۲۷
یک تمثیلِ روسی از بوته‌ای می‌گوید که بر فرازِ تپّه‌ای می‌روید و چون بر بلندی است باد می‌زند و کمرش را می‌شکند، و بوته می‌گوید: «ارزش داشت به این شکسته شدن، زیرا آنسوی تپّه را هم دیدم»

#دکتر اسلامی ندوشن
الهی

ما دیوانِ خویش به گناه، سیاه کردیم و تو
مویِ ما را به روزگار، سپید کردی؛
ای خالق سیاه و سفید، فضل کن و سیاه
کرده ما را در کار سپید کرده خویش کن.

#تذکره_الاولیاء_عطار
ذکرشیخ ابوعلی دقاق
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست

آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست

#پروین_اعتصامی
در هفته یک بار
مجلس وعظ گفتی،
و هر باری که به مِنبر برآمدی، چو (رابعه) را ندیدی،
مجلس به ترک گرفتی و
فرو آمدی.

گفتند:
"ای خواجه! چندین محتشمان و خواجگان و بزرگان آمدند، اگر پیرزنی مِقنعه داری نیاید، چه باشد؟"

او [حسن بصری] گفتی:
"آری!
شربتی که ما از برای
حوصلهٔ [ظرفیّت] پیلان ساخته باشیم، در سینهٔ موران
نتوانیم ریخت."

#عطار
-تذکره الاولیاء-
ذکر حسن بصری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاریخ هیچگاه صدا و هنر بینظیر بانو #مرضیه را فراموش نخواهد کرد
.
هر چه به افراد و اشیا وابستگی
کمتری داشته باشید،
در سفر زندگی با موانع کمتری
روبرو خواهید شد...

#وین دایر
.
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم...

#حافظ از غزل ۳۳۰
ما بدلیل سر شلوغی‌ها دست به اهمال‌کاری نمیزنیم، ما کارها را بخاطر .ترس به تعویق می‌اندازیم.

#رابین شارما
.
ای از بهار روی تو
سرسبز گشته عمر من...

#مولانا از غزل۱۸۰۹