مرید پیر دل خویش باش ای درویش
وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو
چو راست كرد تو را گوشمال پنجهی عشق
به زخمهای كه غمت میزند ز راه مرو...
#هوشنگ_ابتهاج
وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو
چو راست كرد تو را گوشمال پنجهی عشق
به زخمهای كه غمت میزند ز راه مرو...
#هوشنگ_ابتهاج
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار دَرد و غم
بنه بر دوش من تا بُردباریهای من بینی...
#هاتف_اصفهانی
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار دَرد و غم
بنه بر دوش من تا بُردباریهای من بینی...
#هاتف_اصفهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الالهی کوهسارانم تویی یار
بنوشهی جو کنارانم تویی یار
الالهی کوهساران هفتهای بی
امید روزگـــــارانم تــویی یار
#باباطاهر
با صدای خسرو آواز
بنوشهی جو کنارانم تویی یار
الالهی کوهساران هفتهای بی
امید روزگـــــارانم تــویی یار
#باباطاهر
با صدای خسرو آواز
😍دوست دارید دعاتون مستجاب شه ؟
شرطش اینه👇
🌻هر که می خواهد دعایش مستجاب شود ،باید گره از کار گرفتاری باز کند.
#حضرت_محمد (ص) صلی الله علیه و آله و سلم
سخن دوست
شرطش اینه👇
🌻هر که می خواهد دعایش مستجاب شود ،باید گره از کار گرفتاری باز کند.
#حضرت_محمد (ص) صلی الله علیه و آله و سلم
سخن دوست
مرا به بستن در ناامید نتوان کرد
شود ز قفل فزونتر امیدواری ما
محمد_سهرابی
شود ز قفل فزونتر امیدواری ما
محمد_سهرابی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درِ امید زدم یکعمر
نه در گشاد و نه پاسخ داد،
درِ دگر زدنم آموخت
شعر و صدای : نادر نادرپور
نه در گشاد و نه پاسخ داد،
درِ دگر زدنم آموخت
شعر و صدای : نادر نادرپور
تو شفایی چوبیایی خوش و روبنمایی
سپه رنج گریزند و نمایند قفا
به طبیبش چه حواله کنی ای آب حیات
از همان جاکه رسد دردهمان جاست دوا
همه عالم چو تنند و تو سر و جان همه
کی شود زنده تنی که سر او گشت جدا
ای تو سرچشمه حیوان و حیات همگان
جوی ماخشک شدهست آب ازاین سوبگشا
جز از این چند سخن در دل رنجور بماند
تا نبیند رخ خوب تو نگوید به خدا
مولانــــا
سپه رنج گریزند و نمایند قفا
به طبیبش چه حواله کنی ای آب حیات
از همان جاکه رسد دردهمان جاست دوا
همه عالم چو تنند و تو سر و جان همه
کی شود زنده تنی که سر او گشت جدا
ای تو سرچشمه حیوان و حیات همگان
جوی ماخشک شدهست آب ازاین سوبگشا
جز از این چند سخن در دل رنجور بماند
تا نبیند رخ خوب تو نگوید به خدا
مولانــــا
آن کس که ترا دیده بود ای دلبر
او چون نگرد بسوی معشوق دگر
در دیده هر آنکه کرد سوی تو نظر
تاریک نماید به خدا شمس و قمر
مولانــــا
او چون نگرد بسوی معشوق دگر
در دیده هر آنکه کرد سوی تو نظر
تاریک نماید به خدا شمس و قمر
مولانــــا
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست
حکیمعمرخیامنیشابوری
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست
حکیمعمرخیامنیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی...
مرا در مقامی مدار که گویم:
خلق و حق،
یا گویم: من و تو
مرا در مقامی دار
که در میان نباشم،
و
"همه تو باشی"
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
🎵قطعه راز و نیاز : استاد حسین علیزاده
مرا در مقامی مدار که گویم:
خلق و حق،
یا گویم: من و تو
مرا در مقامی دار
که در میان نباشم،
و
"همه تو باشی"
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
🎵قطعه راز و نیاز : استاد حسین علیزاده
یاران یاران ز هم جدائی مکنید
در سر هوس گریز پائی نکنید
چون جمله یکید دو هوائی مکنید
فرمود وفا که بیوفائی مکنید
#مولانای_جان
در سر هوس گریز پائی نکنید
چون جمله یکید دو هوائی مکنید
فرمود وفا که بیوفائی مکنید
#مولانای_جان
یار خواهم که فتنهانگیز بود
آتش دل و خونخواره و خونریز بود
با چرخ و ستارگان با ستیز بود
در بحر رود چو آتش نیز بود
#مولانای_جان
آتش دل و خونخواره و خونریز بود
با چرخ و ستارگان با ستیز بود
در بحر رود چو آتش نیز بود
#مولانای_جان
یاریکه مرا در غم خود میبندد
غمگینم از آنکه خوشدلم نپسندد
چون بیند او مرا که من غمگینم
پنهان پنهان شکر شکر میخندد
#مولانای_جان
غمگینم از آنکه خوشدلم نپسندد
چون بیند او مرا که من غمگینم
پنهان پنهان شکر شکر میخندد
#مولانای_جان
اصلاحیه❌❌❌❌❌❌
این شعر از شهریار نیست❌❌❌❌❌
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانے میڪند ……
در خیال خام خود هے نغمه خوانے میڪند !!
شرمی از پیرے ندارد قلب بے پرواے من ……
زیر چشمے بے حیا ڪار نهانے میڪند !!
عاشقی ها میڪند دل ، گرچه میداند ڪه غم ……
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانے میڪند !!
هی بسازد نقشے ازروے نگارے هر دمے ……
درخیالش زیر گوشش پرده خوانے میڪند !!
عقل بیچاره به گِل مانده ولیڪن دست خود ………
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانے میڪند !!
گےج و منگم ڪرده این دل، آنچنانے ڪاین زبان ……
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانے میڪند !!
گفتمش رسوا مڪن ما را بدین شهرو دیار ……
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانے میڪند !!
بلبلی را دیده دل اندر شبے نیلوفرے ……
دست وپایش ڪرده گم، شیرین زبانے میڪند !
شاعر این شعر شهریار نیست❌❌❌❌❌❌
شاعر : قاسم ساروی✅✅✅✅✅
این شعر از شهریار نیست❌❌❌❌❌
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانے میڪند ……
در خیال خام خود هے نغمه خوانے میڪند !!
شرمی از پیرے ندارد قلب بے پرواے من ……
زیر چشمے بے حیا ڪار نهانے میڪند !!
عاشقی ها میڪند دل ، گرچه میداند ڪه غم ……
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانے میڪند !!
هی بسازد نقشے ازروے نگارے هر دمے ……
درخیالش زیر گوشش پرده خوانے میڪند !!
عقل بیچاره به گِل مانده ولیڪن دست خود ………
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانے میڪند !!
گےج و منگم ڪرده این دل، آنچنانے ڪاین زبان ……
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانے میڪند !!
گفتمش رسوا مڪن ما را بدین شهرو دیار ……
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانے میڪند !!
بلبلی را دیده دل اندر شبے نیلوفرے ……
دست وپایش ڪرده گم، شیرین زبانے میڪند !
شاعر این شعر شهریار نیست❌❌❌❌❌❌
شاعر : قاسم ساروی✅✅✅✅✅
مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین
نغنغه دگر بزن پرده تازه برگزین
مطرب روح من تویی کشتی نوح من تویی
فتح و فتوح من تویی یار قدیم و اولین
مولانا
نغنغه دگر بزن پرده تازه برگزین
مطرب روح من تویی کشتی نوح من تویی
فتح و فتوح من تویی یار قدیم و اولین
مولانا