شخصى به بودا گفت:
من خوشبختي ميخواهم
بودا گفت:
نخست"من"را حذف كن كه حكايت از نفس دارد
سپس"ميخواهم"را حذف كن كه حكايت از ميل و خواسته دارد
اكنون آنچه با تو باقي ميماند خوشبختي است.
من خوشبختي ميخواهم
بودا گفت:
نخست"من"را حذف كن كه حكايت از نفس دارد
سپس"ميخواهم"را حذف كن كه حكايت از ميل و خواسته دارد
اكنون آنچه با تو باقي ميماند خوشبختي است.
شاهیطلبی برو گدای همه باش
بیگانه زخویش و آشنای همه باش
خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش
#ابوسعید_ابوالخیر
بیگانه زخویش و آشنای همه باش
خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش
#ابوسعید_ابوالخیر
عاشقان را شد مدرس حسن دوست
دفتر و درس و سبقشان روی اوست
خامشند و نعرهی تکرارشان
میرود تا عرش و تخت یارشان
درسشان آشوب و چرخ و زلزله
نه زیاداتست و باب سلسله
سلسلهی این قوم جعد مشکبار
مسئلهی دورست لیکن دور یار
مثنوی معنوی
حضرت مولانا
دفتر و درس و سبقشان روی اوست
خامشند و نعرهی تکرارشان
میرود تا عرش و تخت یارشان
درسشان آشوب و چرخ و زلزله
نه زیاداتست و باب سلسله
سلسلهی این قوم جعد مشکبار
مسئلهی دورست لیکن دور یار
مثنوی معنوی
حضرت مولانا
نقل است که مریدی از مریدان جنید را صورت بست یعنی "وهم برایش پیش آمد" که به درجه کمال رسیدم و تنها بودن مرا بهتر ...درگوشه ای رفت و مدتی بنشست ،تا چنان شد که هر شب شتری بیاوردندی و گفتندی که تو را به بهشت میبریمو او برآن شتر نشستی و می رفتی تاجائی رسیدی خوش و خرم و قومی با صورت زیبا و طعامهای پاکیزه و آب روان،وتا سحر آنجا بودی. آنگاه به خواب در شدی ، خود را در صومعه خود یافتی تا رعونست یعنی "مستی،کم عقلی"در وی ظاهر شد و پنداری عظیم در وی سر بر زد و به دعوی یعنی"ادعا کردن" پدید آمد و گفت :
مرا هر شبی به بهشت میبرند ...
این سخن به جنید رسید ..برخاست و به صومعه او شد .او را دید با تکبری تمام حال پرسید . همه با شیخ بگفت .
شیخ گفت :
امشب چون تو را آنجا بردند ،سه بار بگو"لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم" ...
چون شب در آمد او را می بردند . او به دل انکار شیخ میکرد یعنی "دیگر شیخش جنید را قبول نداشت"، چون بدان موضع رسید تجربه راگفت ."انچه را که شیخش تجربه کرده بود و به او یاد داده بود یعنی "لا حول و لا قوه ....آن قوم جملگی بخروشیدند و برفتند و او خود را در مزبله ای"آشغالدونی" یافت . استخوان در پیش نهاده ....."حالت سگان"
بر خطای خود واقف شد و توبه کرد و به صحبت شیخ پیوست و بدانست که مرید را تنها بودن زهر است......
تذکرة_الاولیاء_عطار
جنید_بغدادی
مرا هر شبی به بهشت میبرند ...
این سخن به جنید رسید ..برخاست و به صومعه او شد .او را دید با تکبری تمام حال پرسید . همه با شیخ بگفت .
شیخ گفت :
امشب چون تو را آنجا بردند ،سه بار بگو"لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم" ...
چون شب در آمد او را می بردند . او به دل انکار شیخ میکرد یعنی "دیگر شیخش جنید را قبول نداشت"، چون بدان موضع رسید تجربه راگفت ."انچه را که شیخش تجربه کرده بود و به او یاد داده بود یعنی "لا حول و لا قوه ....آن قوم جملگی بخروشیدند و برفتند و او خود را در مزبله ای"آشغالدونی" یافت . استخوان در پیش نهاده ....."حالت سگان"
بر خطای خود واقف شد و توبه کرد و به صحبت شیخ پیوست و بدانست که مرید را تنها بودن زهر است......
تذکرة_الاولیاء_عطار
جنید_بغدادی
جان کل با جان جزو آسیب کرد
جان ازو دری ستد در جیب کرد
جان کلّی با جان جزئی، برخوردی کرد. جان جزئی از جان کُلّی مرواریدی گرفت و در گریبان خود نهاد.
همچو مریم جان از آن آسیب جیب
حامله شد از مسیح دلفریب
همانگونه که حضرت مریم ع از روح القدس آبستن شد، روح انسانی مسیح ع را آبستن شد. جان انسانی نیز از تجلّی حضرت حق، مستفیض شد.
آن مسیحی نه که بر خشک و ترست
آن مسیحی کز مساحت برترست
امّا این مسیح آن مسیحی نیست که خشکی و دریا را می پیمود. یعنی مراد ما آن مسیح ظاهری نیست، بلکه منظور ما آن مسیحی است که از طول و عرض عالی تر و برتر است. و آن روح الله است.
پس ز جان جان چو حامل گشت جان
از چنین جانی شود حامل جهان
پس وقتی که جان جزئی از جان کلّی حامله شد.یعنی فیض گرفت و مستفیض گردید، از چنین جانی همه جهانیان جان می گیرند. دنیا نسبت به انسان کامل مانند جسد است و انسان کامل روح آن.
شرح مثنوی شریف
جان ازو دری ستد در جیب کرد
جان کلّی با جان جزئی، برخوردی کرد. جان جزئی از جان کُلّی مرواریدی گرفت و در گریبان خود نهاد.
همچو مریم جان از آن آسیب جیب
حامله شد از مسیح دلفریب
همانگونه که حضرت مریم ع از روح القدس آبستن شد، روح انسانی مسیح ع را آبستن شد. جان انسانی نیز از تجلّی حضرت حق، مستفیض شد.
آن مسیحی نه که بر خشک و ترست
آن مسیحی کز مساحت برترست
امّا این مسیح آن مسیحی نیست که خشکی و دریا را می پیمود. یعنی مراد ما آن مسیح ظاهری نیست، بلکه منظور ما آن مسیحی است که از طول و عرض عالی تر و برتر است. و آن روح الله است.
پس ز جان جان چو حامل گشت جان
از چنین جانی شود حامل جهان
پس وقتی که جان جزئی از جان کلّی حامله شد.یعنی فیض گرفت و مستفیض گردید، از چنین جانی همه جهانیان جان می گیرند. دنیا نسبت به انسان کامل مانند جسد است و انسان کامل روح آن.
شرح مثنوی شریف
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب؟!
جان و دل می خواستی از عاشقان
جان و دل را می سپارم روز و شب
تا نیابم آنچه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم، گاه تارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
زآن شبی که وعده دادی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
#حضرت_مولانا
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب؟!
جان و دل می خواستی از عاشقان
جان و دل را می سپارم روز و شب
تا نیابم آنچه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم، گاه تارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
زآن شبی که وعده دادی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
#حضرت_مولانا
جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا
هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا
آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم
سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا
#امير_خسرو_دهلوي
هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا
آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم
سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا
#امير_خسرو_دهلوي
جفا و جور تو باید کشید و من که کشیدم
طمع ز وصل تو باید برید و من که بریدم
ز پا برای تو باید فتاد و من که فتادم
بهسر بهکوی تو باید دوید و من که دویدم
بهسینه داغ تو باید نهاد و من که نهادم
بهدیده نقش تو باید کشید و من که کشیدم
بهدل هوای تو باید نهفت، من که نهفتم
بهجان هوای تو باید خرید و من که خریدم
ز دل برای تو باید گذشت من که گذشتم
بهجان برای تو باید رسید و من که رسیدم
#نورالدین_اصفهانی
طمع ز وصل تو باید برید و من که بریدم
ز پا برای تو باید فتاد و من که فتادم
بهسر بهکوی تو باید دوید و من که دویدم
بهسینه داغ تو باید نهاد و من که نهادم
بهدیده نقش تو باید کشید و من که کشیدم
بهدل هوای تو باید نهفت، من که نهفتم
بهجان هوای تو باید خرید و من که خریدم
ز دل برای تو باید گذشت من که گذشتم
بهجان برای تو باید رسید و من که رسیدم
#نورالدین_اصفهانی
نمازهايم اگر "نماز" بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت
اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز
نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
می شد پناهگاه...
می شد مرهم...
می شد شاه کلید...🗝
خدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند🙏
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت
اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز
نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
می شد پناهگاه...
می شد مرهم...
می شد شاه کلید...🗝
خدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند🙏
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
#حضرت_حافظ
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
#حضرت_حافظ
اصلاحیه❌❌❌❌❌❌
این شعر از سهراب نیست❌❌❌❌❌❌❌❌
نه تو می مانی
نه اندوه...
و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط
خاطره ای خواهد ماند...
✿کیوان_شاهبداغی
(این شعر به اشتباه به سهراب سپهری نسبت داده شده است )❌❌❌❌❌❌
این شعر از سهراب نیست❌❌❌❌❌❌
شاعر : کیوان شاهبداغی✅✅✅✅✅✅
این شعر از سهراب نیست❌❌❌❌❌❌❌❌
نه تو می مانی
نه اندوه...
و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط
خاطره ای خواهد ماند...
✿کیوان_شاهبداغی
(این شعر به اشتباه به سهراب سپهری نسبت داده شده است )❌❌❌❌❌❌
این شعر از سهراب نیست❌❌❌❌❌❌
شاعر : کیوان شاهبداغی✅✅✅✅✅✅
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
• آواز: محمدرضا شجریان
• آهتگ: حسین علیزاده
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
• آواز: محمدرضا شجریان
• آهتگ: حسین علیزاده
Aghrabe Zolfe Kajet
@Talakar3006
🎼 تصنیفِ زیبای "عقربِ زلفِ کجت"
با صدای بانو سیما مافیها
شعر: منسوب به ناصرالدین شاه قاجار
آهنگ ساز: استاد علی اکبر شیدا
تنظیم کننده: استاد اسماعیل واثقی
در دستگاهِ همایون / بیداد ، شوشتری
با صدای بانو سیما مافیها
شعر: منسوب به ناصرالدین شاه قاجار
آهنگ ساز: استاد علی اکبر شیدا
تنظیم کننده: استاد اسماعیل واثقی
در دستگاهِ همایون / بیداد ، شوشتری
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و دل و زبان خموش آوردیم
جناب عطار نیشابوری
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و دل و زبان خموش آوردیم
جناب عطار نیشابوری
مرید پیر دل خویش باش ای درویش
وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو
چو راست كرد تو را گوشمال پنجهی عشق
به زخمهای كه غمت میزند ز راه مرو...
#هوشنگ_ابتهاج
وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو
چو راست كرد تو را گوشمال پنجهی عشق
به زخمهای كه غمت میزند ز راه مرو...
#هوشنگ_ابتهاج
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار دَرد و غم
بنه بر دوش من تا بُردباریهای من بینی...
#هاتف_اصفهانی
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار دَرد و غم
بنه بر دوش من تا بُردباریهای من بینی...
#هاتف_اصفهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الالهی کوهسارانم تویی یار
بنوشهی جو کنارانم تویی یار
الالهی کوهساران هفتهای بی
امید روزگـــــارانم تــویی یار
#باباطاهر
با صدای خسرو آواز
بنوشهی جو کنارانم تویی یار
الالهی کوهساران هفتهای بی
امید روزگـــــارانم تــویی یار
#باباطاهر
با صدای خسرو آواز
😍دوست دارید دعاتون مستجاب شه ؟
شرطش اینه👇
🌻هر که می خواهد دعایش مستجاب شود ،باید گره از کار گرفتاری باز کند.
#حضرت_محمد (ص) صلی الله علیه و آله و سلم
سخن دوست
شرطش اینه👇
🌻هر که می خواهد دعایش مستجاب شود ،باید گره از کار گرفتاری باز کند.
#حضرت_محمد (ص) صلی الله علیه و آله و سلم
سخن دوست