معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.1K photos
13K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تن شاه‌محمود آباد باد! سرش سبز و جان و دلش شاد باد!
چُنانش ستایم که تا در جهان سخن باشد از آشکار و نهان،
مرا از بزرگان ستایش بود! ستایش وُرا در فزایش بود!
که جاوید باد آن خردمندمرد همیشه به کام دلش کارکرد!
همش رای و هم دانش و هم نسب چراغ عجم، آفتاب عرب!
سرآمد کنون قصّهٔ یزدگرد به ماه سپندارمذ روز اِرد،
ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان‌داور کردگار!
به‌گزارش عروضی، علی دِیلَم شاهنامه را در هفت دفتر نوشت و فردوسی به‌همراه بودُلَف آن را به دربار غزنه نزد سلطان محمود بُرد. در آن‌جا با کمک احمد بن حسن مِیمَندی، وزیر سلطان، شاهنامه به سلطان محمود پیشکش می‌شود.[یادداشت ۱۲] اما به‌خاطر بدگویی حسودان و باورِ مذهبیِ فردوسی، محمود شاهنامه را نمی‌پسندد و ارج نمی‌نهد و به‌جای پاداش نخستین شصت‌هزار دینار، پنجاه‌هزار درهم برای او در نظر می‌گیرند و سرانجام هم بیست‌هزار درهم بیشتر به فردوسی نمی‌دهند.[۸۰][۸۱] از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌کامیِ سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. برپایهٔ بیتی در هجوْنامه، فردوسی در سال‌هایی پس از سرایش شاهنامه، از سن خود دگربار یاد کرده و خود را هشتاد ساله خوانده‌است:[۸۲][۸۳]
کنون عمر نزدیک هشتاد شد امیدم به یک باره بر باد شد
برپایهٔ اشاره‌های نظامی عروضی و فریدُالدّین عطار، زمان کُلیِ سرودن شاهنامه ۲۵ سال بوده‌است. در هجونامه در سه جای سخن از سی سال است و یک بار سی و پنج سال گفته می‌شود. اگر آغاز کار شاهنامه ۳۶۷ ه‍.ق و سال پایان آن ۴۰۰ ه‍.ق پنداشته شود، درازای سرایش شاهنامه به سی و سه سال می‌رسد.[۸۴] برپایهٔ دیدگاه جلال خالقی مطلق، با نگرش به زمان سرایش «بیژن و منیژه» و هم‌چنین بازنگری شاهنامه پس از سال ۴۰۰ ه‍.ق، فردوسی ۳۵ سال از عمر خویش را بر سر سرایش شاهنامه گذاشته‌است.[۸۵]
بیـا تا جهـان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشـد همی نیک و بد پایـدار
همـان به کـه نیکی بود یادگار

۲۵ اردیبهشت ماه،
سالروز بزرگداشت
حکیم ابوالقاسم فردوسی،
شاعر بلندآوازه ایرانی است.
او که با اثر شکوهمند خود،
نقش جوان‏مردی،
اخلاق و ایمان را در
بلندای زمان بر تاریخ نشاند
بزرگا! جاود‌انْ‌مرد‌ا! هُشیواری و د‌انایی 
نه د‌یروزی که امروزی، نه امروزی که فرد‌ایی

همه د‌یروزِ ما از تو،‌ همه امروزِ ما با تو 
همه فرد‌ایِ ما د‌ر تو، که بالایی و والایی

ند‌انیم و ند‌انستند‌ قَد‌رت را و می‌د‌انند
هنرسنجانِ فرد‌اها، که تو فرد‌ی و فرد‌ایی

محمدرضا شفیعی کدکنی
[در ستایش حکیم فردوسی]
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عین جانم

تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم

مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم

گهی گویی خلاف و بی‌وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم

به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی‌زبانم

گلابه چند ریزی بر سر چشم
فروشو چشم از گل من عیانم

لباس و لقمه‌ات گل‌های رنگین
تو گل خواری نشایی میهمانم

گل است این گل در او لطفی است بنگر
چو لطف عاریت را واستانم

من آب آب و باغ باغم ای جان
هزاران ارغوان را ارغوانم

سخن کشتی و معنی همچو دریا
درآ زوتر که تا کشتی برانم

#مولانا
آورده‌اند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی ، صید کباب کردند و نمک نبود . غلامی به روستا رفت تا نمک آرد .
نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و دِه خراب نگردد . گفتند از این قدر چه خلل آید ؟
گفت : بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج بیضه * که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ


گلستان سعدی
تمنّا داشتم عین وصالش در شب هجران
صبا بوئی از آن آورد و برد از دل قرارم را

بدان امید از احسان که در پایش فشانم جان
که از شفقّت بدست آرد دل امیدوارم را

مریض عشق را نبود دوائی غیر جان دادن
مگر وصل تو سازد چاره، درد انتظارم را

شاطرعباس_صبوحی
هر چند یار ما همه جا جلوه می کند
نتوان دلیر گفت کجا جلوه می کند

احول مشو که سرو قبا پوش او یکی است
هر چند در هزار قبا جلوه می کند

آن یار خانگی که دل از ما ربوده است
در خانه است و در همه جا جلوه می کند

#صائب_تبریزی
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست

حکیم ابوالقاسم فردوسی
بیــــا تا جهــــان را به بــد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم

نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدار
همـــــان به که نیکی بود یادگار


👤حکیم بوالقاسم فردوسی

۲۵ ارديبهشت‌ماه روز بزرگداشت «حكيم ابوالقاسم فردوسی» شاعر و سخن‌سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه گرامی باد🌹

فردوسی بزرگ‏ترين حماسه‌سرای ايران و يكی از حماسه‌سرايان بزرگ جهان است
shahnameh.pdf
14.7 MB
‌فایل کامل کتاب شاهنامه فردوسی

جهان را بلندی وپستی تویی ‌
ندانم چه ای هرچه هستی تویی‌

#فردوسی
#شاهنامه
"چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر

فرو ماند گردون گردان به جای
شده سست خورشید را دست و پای"

#فردوسی_طوسی

۲۵ اردیبهشت ماه،روز بزرگداشت فردوسیِ بزرگ گرامی باد.

داستان ڪوتاه

هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین ڪنند...

همه، به استثنای یڪی ڪه ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.

یڪ لاڪ پشت حسود...!

او یڪ روز نامه‌ای به هزارپا نوشت:
ای هزارپای بی نظیر!
من یڪی از تحسین ڪنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم و می خواهم بپرسم چگونه می‌رقصید؟!

آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می ڪنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند ڪردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می ڪنید؟

در انتظار پاسخ هستم...

هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت ڪه بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می ڪند و ڪدام یڪ از پاهای خود را قبل از همه بلند می ڪند؟

و بعد از آن ڪدام پا را؟!
متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. .

.

سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی و حسادت می تواند بر نیروی تخیل ما غلبه ڪرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود.👌
🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظر احسان علیخانی درمورد شیرازیا
Tasnif Rastakhiz-(SONG95.IR)
Salar Aghili
امروز خندان آمدی,
مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی,
چون بخشش و فضل خدا

#سالار_عقیلی
#غزل_مولانا
چشمی که غرقه بود به خون در شب فراق
آن چشم روی 'صبح'
به دیدن گرفت باز...


#مولانا
Tasnif Rastakhiz-(SONG95.IR)
Salar Aghili
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

#سالار_عقیلی
کی فرستادی دمی بر آسمان
نیکیی کز پی نیامد مثل آن

گر مراقب باشی و بیدار تو
بینی هر دم پاسخ کردار تو

#مولانای_جان
چون مراقب باشی و گیری رسن
حاجتت ناید قیامت آمدن

آنک رمزی را بداند او صحیح
حاجتش ناید که گویندش صریح

#مولانای_جان
این بلا از کودنی آید ترا
که نکردی فهم نکته و رمزها

از بدی چون دل سیاه و تیره شد
فهم کن اینجا نشاید خیره شد

ورنه خود تیری شود آن تیرگی
در رسد در تو جزای خیرگی

#مولانای_جان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه

اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله می‌دیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش می‌دانستیم
هیچ پروانه‌ای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمی‌آورد.

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم
از خانه که می‌آئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزیده شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است!

دکلمه: #خسرو_شکیبایی