دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها
به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی؟
مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها
#وحشی_بافقی
به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی؟
مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها
#وحشی_بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداوند لایزال لایتناهی و نامحدود است.
خدا را در همه ی ماجراهای زندگیت ببین،
در تمامی ملاقات هایت،
در خوشایندها و ناخوشایندها،
در سلامت و در بیماری،
در خنده ها و گریه ها،
در زیر زبانت،
در پشت نگاهت،
در سکوت و خاموشی ات،
در خواب و بیداری ات،
در مزه ها و طعم ها،
در رفتن ها و ماندن ها...
آری....
خدا را حتی در بازیگوشی کودکان می توان دید.
خدا را در همه ی ماجراهای زندگیت ببین،
در تمامی ملاقات هایت،
در خوشایندها و ناخوشایندها،
در سلامت و در بیماری،
در خنده ها و گریه ها،
در زیر زبانت،
در پشت نگاهت،
در سکوت و خاموشی ات،
در خواب و بیداری ات،
در مزه ها و طعم ها،
در رفتن ها و ماندن ها...
آری....
خدا را حتی در بازیگوشی کودکان می توان دید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسم الله الرحمن الرحیم
"ما یَلفِظُ مِن قَولِِ اِلّا لَدَیهِ رَقِیبَُ عَتِیدَُ"
به هیچ گفتاری لب نگشاید مگر آنکه نزد او نگهبانی آماده و هشیار است!
سوره ق آیه ۱۸ 💚
مراقب کلماتی که بکار میبری باش.
زیرا راه علاج، انتخاب درست کلماتی است که صادر میکنی.
آری....
این هستیِ هوشمند، تک تک سخنان ما را ثبت می کند.
سخنان ما که منبعث از نیات و اندیشه های ماست،
همان است که تقدیرات ما را رقم می زند.
به واقع سرنوشت ما در زیر زبان ما پنهان است.
ما در این جهان همواره با کلمات خود روبرو می شویم.
زبان خیر، خیر می آورد و زبان شرّ، شرّ.
زبان صلح، صلح می آورد،
و زبانی که سرشار از خشونت است،
به خشونت و تفرقه ختم می شود.
کلمه ی تو سرنوشت ساز توست.
دروغ، غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت،
اینها همه ایجاد کننده ی شبکه های انرژیایی مخرب و تاریکی آفرینند.
اگر زندگیت پر اضطراب و تاریک و مملو از انرژی های مخرب گشته است،
به زبانت بنگر !
"ما یَلفِظُ مِن قَولِِ اِلّا لَدَیهِ رَقِیبَُ عَتِیدَُ"
به هیچ گفتاری لب نگشاید مگر آنکه نزد او نگهبانی آماده و هشیار است!
سوره ق آیه ۱۸ 💚
مراقب کلماتی که بکار میبری باش.
زیرا راه علاج، انتخاب درست کلماتی است که صادر میکنی.
آری....
این هستیِ هوشمند، تک تک سخنان ما را ثبت می کند.
سخنان ما که منبعث از نیات و اندیشه های ماست،
همان است که تقدیرات ما را رقم می زند.
به واقع سرنوشت ما در زیر زبان ما پنهان است.
ما در این جهان همواره با کلمات خود روبرو می شویم.
زبان خیر، خیر می آورد و زبان شرّ، شرّ.
زبان صلح، صلح می آورد،
و زبانی که سرشار از خشونت است،
به خشونت و تفرقه ختم می شود.
کلمه ی تو سرنوشت ساز توست.
دروغ، غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت،
اینها همه ایجاد کننده ی شبکه های انرژیایی مخرب و تاریکی آفرینند.
اگر زندگیت پر اضطراب و تاریک و مملو از انرژی های مخرب گشته است،
به زبانت بنگر !
زدل مهر رخ تو رفتنی نی
غم عشقت به هرکس گفتنی نی
ولیکن سوزش عشق و محبت
میون مردمان بنهفتنی نی
دل ار مهرت نورزه بر چه ارزه
نخواهم دل که مهر تو نورزه
گریبون هرکه از دستت کنه چاک
به صد عالم گریبون وابیرزه
برندم همچو یوسف گر به زندان
و یا نالم ز غم چون مستمندان
اگر صد باغبان خصمی نماید
مدام آیم به گلزار تو خندان
#باباطاهر
غم عشقت به هرکس گفتنی نی
ولیکن سوزش عشق و محبت
میون مردمان بنهفتنی نی
دل ار مهرت نورزه بر چه ارزه
نخواهم دل که مهر تو نورزه
گریبون هرکه از دستت کنه چاک
به صد عالم گریبون وابیرزه
برندم همچو یوسف گر به زندان
و یا نالم ز غم چون مستمندان
اگر صد باغبان خصمی نماید
مدام آیم به گلزار تو خندان
#باباطاهر
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
#حافظ
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
#حافظ
همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
#فیض_کاشانی
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
#فیض_کاشانی
ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست
در بزم طـرب بیتو می و جـامم نیست
کــام دل و آرزوی مـن دیــدن تـــوست
جــز دیـدن روی تو دگــر کـامم نیست
#عراقی
در بزم طـرب بیتو می و جـامم نیست
کــام دل و آرزوی مـن دیــدن تـــوست
جــز دیـدن روی تو دگــر کـامم نیست
#عراقی
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
#شهریار
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
#شهریار
عشقت آتش بدل کس نزند تا دل ماست
کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست
به وفائی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفائی که کنی در دل من عین وفاست
گر از ریختن خون منت خرسندی است
این نه خونست بیا دست بر آن زن که حناست
سر زلف تو چنین مشک تر آورده به شهر
ای حریفان ز ختن مشک نخواهید خطاست
من گرفتار سیه چردهٔ شوخی شده ام
که بمن دشمن و با مردم بیگانه صفاست
یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد
گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست
روزی آیم به سر کوی تو و جان بدهم
تا بگویند که این کشتهٔ آن ماه لقاست
زود باشد که سراغ من دل گمشده را
از همه شهر بگیرند، صبوحی به کجاست
#شاطرعباس_صبوحی
کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست
به وفائی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفائی که کنی در دل من عین وفاست
گر از ریختن خون منت خرسندی است
این نه خونست بیا دست بر آن زن که حناست
سر زلف تو چنین مشک تر آورده به شهر
ای حریفان ز ختن مشک نخواهید خطاست
من گرفتار سیه چردهٔ شوخی شده ام
که بمن دشمن و با مردم بیگانه صفاست
یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد
گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست
روزی آیم به سر کوی تو و جان بدهم
تا بگویند که این کشتهٔ آن ماه لقاست
زود باشد که سراغ من دل گمشده را
از همه شهر بگیرند، صبوحی به کجاست
#شاطرعباس_صبوحی
بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
برد این کو کو مرا در کوی تو
از لب اقبال و دولت بوسه یافت
این لبان خشک مدحت گوی تو
#مولانای_جان
برد این کو کو مرا در کوی تو
از لب اقبال و دولت بوسه یافت
این لبان خشک مدحت گوی تو
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
• محمدرضا شجریان
• حسین علیزاده
• کیهان کلهر
• همایون شجریان
• محمدرضا شجریان
• حسین علیزاده
• کیهان کلهر
• همایون شجریان
حق تعالی را خود بوئی است محسوس ، به مشام رسد چنانکه بوی مشک و عنبر اما چه ماند به مشک و عنبر
چون تجلی خواهد بود آن بوی مقدمه بیاید ، آدمی مست مست شود .
#شمس_تبریزی
چون تجلی خواهد بود آن بوی مقدمه بیاید ، آدمی مست مست شود .
#شمس_تبریزی
پرسید یکی که عاشقی چیست
گفتم که مپرس از این معانی
آنگه که چو من شوی ببینی
آنگه که بخواندت بخوانی
#مولانا
گفتم که مپرس از این معانی
آنگه که چو من شوی ببینی
آنگه که بخواندت بخوانی
#مولانا
عاشقان را جست و جو از خویش نیست
در جهان جوینده جز او بیش نیست
این جهان و آن جهان یک گوهر است
در حقیقت کفر و دین و کیش نیست
#مولانای_جان
در جهان جوینده جز او بیش نیست
این جهان و آن جهان یک گوهر است
در حقیقت کفر و دین و کیش نیست
#مولانای_جان