This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جینگ و جینگ ساز میاد.....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
• ترانه اصیل شیرازی شاه ویزویزک
خواننده خالق صالحی
آهنگساز بابک_پیرمرادی
ترانه سرا مریم دانشفرد
خواننده خالق صالحی
آهنگساز بابک_پیرمرادی
ترانه سرا مریم دانشفرد
آن ساعد سیمین را در گردن ما افکن
بر سینه ما بنشین ای جان منت مسکن
سرمست شدم ای جان وز دست شدم ای جان
ای دوست خمارم را از لعل لبت بشکن
#حضرت_مولانا
بر سینه ما بنشین ای جان منت مسکن
سرمست شدم ای جان وز دست شدم ای جان
ای دوست خمارم را از لعل لبت بشکن
#حضرت_مولانا
ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر
ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من
خوشمیرویدر جانِ من خوشمیکنیدرمان من
ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من
ای شب روان را مشعله ای بیدلان را سلسله
ای قبلهی هر قافله ای قافله سالار من
هم رهزنی هم رهبری هم ماهی و هم مشتری
هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من
چون یوسف پیغمبری آیی که خواهم مشتری
تا آتشی اندر زنی در مصر و در بازار من
هم موسیی بر طور من عیسیِ هر رنجور من
هم نور نور نور من هم احمدِ مختار من
هم مونس زندان من هم دولت خندان من
والله که صد چندانِ من بگذشته از بسیارِ من
گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو
گویی بیا حجت مجو ای بندهی طرار من
گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان
جانخواهمتوانگه چه جان گویم سبککن بار من
گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من
#مولانا
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر
ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من
خوشمیرویدر جانِ من خوشمیکنیدرمان من
ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من
ای شب روان را مشعله ای بیدلان را سلسله
ای قبلهی هر قافله ای قافله سالار من
هم رهزنی هم رهبری هم ماهی و هم مشتری
هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من
چون یوسف پیغمبری آیی که خواهم مشتری
تا آتشی اندر زنی در مصر و در بازار من
هم موسیی بر طور من عیسیِ هر رنجور من
هم نور نور نور من هم احمدِ مختار من
هم مونس زندان من هم دولت خندان من
والله که صد چندانِ من بگذشته از بسیارِ من
گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو
گویی بیا حجت مجو ای بندهی طرار من
گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان
جانخواهمتوانگه چه جان گویم سبککن بار من
گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز از حرفهايی كه مردم
درباره تو می گويند نگران نشو.
هيچگاه كوچكترين توجهی به آن نشان نده.
هميشه فقط به يك چيز فكر كن:
« داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟ »
بگذار اين معيار قضاوت زندگی تو باشد
تا بي راهه نروی...
تو بايد روی پای خودت بایستی و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :
«هر کاری انجام می دهم بايد مطابق شعور خودم باشد. تصميم گيرنده بايد آگاهی و شعور خودم باشد. »
آنگاه خدا داور تو خواهد بود.
#اﺷو
درباره تو می گويند نگران نشو.
هيچگاه كوچكترين توجهی به آن نشان نده.
هميشه فقط به يك چيز فكر كن:
« داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟ »
بگذار اين معيار قضاوت زندگی تو باشد
تا بي راهه نروی...
تو بايد روی پای خودت بایستی و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :
«هر کاری انجام می دهم بايد مطابق شعور خودم باشد. تصميم گيرنده بايد آگاهی و شعور خودم باشد. »
آنگاه خدا داور تو خواهد بود.
#اﺷو
هر یکی بر جا تُرُنْجیدی چو یخ
کَی بُدی پَرّان و جویان چون ملخ
ذَرّه ذَرّه عاشقان ِآن کمال
میشتابد در عُلُو همچون نَهال
سَبَّحَ لله ِ هست اِشتابشان
تَنقیهی تن میکنند از بهر ِجان
اگر عشق الهی نبود هر یک از موجودات بر جایش مانند یخ، منجمد میشد. در آن صورت چگونه ممکن بود که مانند ملخ در پرواز و جستجو باشد؟
عشّاق حضرت حقّ مانند درختی نورُسته، لحظه به لحظه به سوی ِکمال و بلندمرتبگی میشتابند و هر لحظه مانند نهالی درصدد ارتقای روحی هستند.
شتاب آنان تسبیح خداوند است؛ جسم را به خاطر روح پاک می کنند و برای ارتقای روحی، جسم خود را ریاضت میدهند و آن را از پلیدیها میپالایند.
مثنوی دفتر پنجم
اشاره است به آیهی ۱ سورهی حدید:
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
آنچه درآسمانها و زمین است خدا را تسبیح می گویند و اوعزتمند و حکیم است.
(تسبیح)یعنی منزه داشتن خدا از هر چیزی که مستلزم نقص و حاجت و ناسازگاری با ساحت کمال او باشد، می فرماید:
تمامی موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند؛ یعنی تمامی عوالم ، خدای سبحان را منزه میدارند و حقیقت معنای تسبیح آنست که هر موجودی، وجود خالق و موجد خود را با همه صفات کمالیهاش آشکار میکند و مظهر اوست و هر یک با هستی خود دلالت می کنند که پدید آورندهای منزه از هر نقص و متصف به همه کمالات دارند و همه آنها با زبان نیز(سبحان الله) می گویند، اگر چه که مازبان آنها را نفهمیم و قرآن کریم این نکته را در آیه دیگر تصریح نموده ،(و ان من شیی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم، هیچ موجودی نیست جز آنکه خدا را حمد و تسبیح می گوید ولی شما تسبیح ایشان را نمیفهمید).
و در ادامه میفرماید:
(خدا عزیز و حکیم است )؛ یعنی خدای سبحان به دلیل عزتش دارای مقامی منیع است که تمام قدرتها مقهور او هستند، بنابراین آفرینش را با اجبار و قهر قدرتی مافوق خود نیافریده است و نیز فعل او به دلیل حکمتش محکم و متقن است و هیچ فساد و تباهی در آن راه ندارد، لذا در تدبیر خلق و روابط میان آسمانها و زمین نهایت حکمت را به کار برده و جای هیچ اعتراضی بر او نیست ، پس شایسته تسبیح است .
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
قرآن_در_مثنوی
کَی بُدی پَرّان و جویان چون ملخ
ذَرّه ذَرّه عاشقان ِآن کمال
میشتابد در عُلُو همچون نَهال
سَبَّحَ لله ِ هست اِشتابشان
تَنقیهی تن میکنند از بهر ِجان
اگر عشق الهی نبود هر یک از موجودات بر جایش مانند یخ، منجمد میشد. در آن صورت چگونه ممکن بود که مانند ملخ در پرواز و جستجو باشد؟
عشّاق حضرت حقّ مانند درختی نورُسته، لحظه به لحظه به سوی ِکمال و بلندمرتبگی میشتابند و هر لحظه مانند نهالی درصدد ارتقای روحی هستند.
شتاب آنان تسبیح خداوند است؛ جسم را به خاطر روح پاک می کنند و برای ارتقای روحی، جسم خود را ریاضت میدهند و آن را از پلیدیها میپالایند.
مثنوی دفتر پنجم
اشاره است به آیهی ۱ سورهی حدید:
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
آنچه درآسمانها و زمین است خدا را تسبیح می گویند و اوعزتمند و حکیم است.
(تسبیح)یعنی منزه داشتن خدا از هر چیزی که مستلزم نقص و حاجت و ناسازگاری با ساحت کمال او باشد، می فرماید:
تمامی موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند؛ یعنی تمامی عوالم ، خدای سبحان را منزه میدارند و حقیقت معنای تسبیح آنست که هر موجودی، وجود خالق و موجد خود را با همه صفات کمالیهاش آشکار میکند و مظهر اوست و هر یک با هستی خود دلالت می کنند که پدید آورندهای منزه از هر نقص و متصف به همه کمالات دارند و همه آنها با زبان نیز(سبحان الله) می گویند، اگر چه که مازبان آنها را نفهمیم و قرآن کریم این نکته را در آیه دیگر تصریح نموده ،(و ان من شیی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم، هیچ موجودی نیست جز آنکه خدا را حمد و تسبیح می گوید ولی شما تسبیح ایشان را نمیفهمید).
و در ادامه میفرماید:
(خدا عزیز و حکیم است )؛ یعنی خدای سبحان به دلیل عزتش دارای مقامی منیع است که تمام قدرتها مقهور او هستند، بنابراین آفرینش را با اجبار و قهر قدرتی مافوق خود نیافریده است و نیز فعل او به دلیل حکمتش محکم و متقن است و هیچ فساد و تباهی در آن راه ندارد، لذا در تدبیر خلق و روابط میان آسمانها و زمین نهایت حکمت را به کار برده و جای هیچ اعتراضی بر او نیست ، پس شایسته تسبیح است .
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
قرآن_در_مثنوی
در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کوروش!
آسودهام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش
ای دل! من اگر راز نگهدار تو بودم
این چشمهی خشکیده نمیکرد تراوش
من بی تو سرافکنده و دمسردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش...
#فاضل_نظری
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کوروش!
آسودهام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش
ای دل! من اگر راز نگهدار تو بودم
این چشمهی خشکیده نمیکرد تراوش
من بی تو سرافکنده و دمسردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش...
#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایول به شعر شیرازی😍
• .شکست عشقی ...😁
صرفا بدلیل گله و شکایت بیش از حد از یار
افسوس که سبزه ی چَکُرِ با نَمَکُم رفت
سِهره ی کُپُلم، گُمپِ گُلُم، شاپَرَکُم رفت
خواسّم بگمش که عشق من تنقّلک نیست
هی گلّگی کِردم تو* مایه ی دل پتکُم رفت
او مثل بهار رفت و تو صحروی دلِ تَنگُم
کاهو پَرَکُم، تَرتیزَکُم ، ترخونکُم رفت
دَسُّک میزدم همش که _دل دوشوَکی_ نیسّم
وختی حَصین دلُم تَرَک خورد، بَرَکُم رفت
عشقش تیکارِی سوغاتیوی غُربَتیا بود
تو یِی _پِری خوردم ، دَمِ پِر، پِرپِرَکُم رفت(با کمی تغییر در خوانش)
#بیژن_سمندر
• .شکست عشقی ...😁
صرفا بدلیل گله و شکایت بیش از حد از یار
افسوس که سبزه ی چَکُرِ با نَمَکُم رفت
سِهره ی کُپُلم، گُمپِ گُلُم، شاپَرَکُم رفت
خواسّم بگمش که عشق من تنقّلک نیست
هی گلّگی کِردم تو* مایه ی دل پتکُم رفت
او مثل بهار رفت و تو صحروی دلِ تَنگُم
کاهو پَرَکُم، تَرتیزَکُم ، ترخونکُم رفت
دَسُّک میزدم همش که _دل دوشوَکی_ نیسّم
وختی حَصین دلُم تَرَک خورد، بَرَکُم رفت
عشقش تیکارِی سوغاتیوی غُربَتیا بود
تو یِی _پِری خوردم ، دَمِ پِر، پِرپِرَکُم رفت(با کمی تغییر در خوانش)
#بیژن_سمندر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واسونک خوشکل شیرازی
جینگ و جینگ ساز میاد....
جینگ و جینگ ساز میاد....
4_6023856202901883597.mp4
3.9 MB
شبیه #شیرازی.. پرازرمز وراز...
چشمهایت #باغ_ارم است...پرازنرگس شیراز....
گیسوانت بید وسرو نشسته در #حافظیه...
لبخندت #دروازه_قرآن ...باهمان قداست وعشق....
پیشانی ات #تخت_جمشید پراز اصالت ودیرینه گی.....
#سعدیه دستان توست لبریز ازنثرمسجع...
#باغ دلگشا آغوش توست پرازگل های یاس ونسترن...
ولبهایت #بهارنارنج کوچه پس کوچه های شیراز است...پرازشهدعشق...ازفلکه گاز تا بلوار ارم....
اصالت شیراز در دامان توست ....
دستم به دامانت 💜
چشمهایت #باغ_ارم است...پرازنرگس شیراز....
گیسوانت بید وسرو نشسته در #حافظیه...
لبخندت #دروازه_قرآن ...باهمان قداست وعشق....
پیشانی ات #تخت_جمشید پراز اصالت ودیرینه گی.....
#سعدیه دستان توست لبریز ازنثرمسجع...
#باغ دلگشا آغوش توست پرازگل های یاس ونسترن...
ولبهایت #بهارنارنج کوچه پس کوچه های شیراز است...پرازشهدعشق...ازفلکه گاز تا بلوار ارم....
اصالت شیراز در دامان توست ....
دستم به دامانت 💜
#نقش_رستم_هخامنشی_ساسانی
علت نامگذاری این محل به نقش رستم شاید این باشد که چون نقشهایی از نبرد پادشاهان ساسانی با هپتالیان و بیگانگان در اینجا نقش شده، تصور کرده اند قهرمان این پیکارها، رستم پهلوان معروف داستانی ایران است که به ضرب یک نیزه سوار و اسب را بروی هم غلطانیده و از این رو اینجا را نقش رستم نامیده اند.
در این محل یک بنای چهار گوش سنگی برج مانندی از دوران هخامنشی به نام کعبه زرتشت در پایین و مقابل کوه وجود دارد و چهار آرامگاه در سینه کوه مربوط به چهار تن از شاهنشاهان هخامنشی و هفت نقش برجسته در زیر آنها مربوط به شاهنشاهان ساسانی دیده میشود.
دو سنگ نبشته میخی بزرگ و چند کتیبه کوچک از داریوش بزرگ شاهنشاه ایران از سلسله هخامنشی بین سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد، ( در حدود ۲۵ قرن پیش ) و سه سنگ نبشته پهلوی از اردشیر اول مؤسس سلسله شاهنشاهی ساسانی ( بین سالهای ۲۲۴ الی ۲۴۱ میلادی ) و شاپور اول فرزند او، دومین شاهنشاه از همان سلسله ( بین سالهای ۲۴۱ الی ۲۷۲ میلادی ) و کرتیر موبد موبدان که هر سه مربوط به حدود ۱۷ قرن پیش میباشند به چشم میخورد.
منبع : تخت جمشید علیرضا شاپور شهبازی
علت نامگذاری این محل به نقش رستم شاید این باشد که چون نقشهایی از نبرد پادشاهان ساسانی با هپتالیان و بیگانگان در اینجا نقش شده، تصور کرده اند قهرمان این پیکارها، رستم پهلوان معروف داستانی ایران است که به ضرب یک نیزه سوار و اسب را بروی هم غلطانیده و از این رو اینجا را نقش رستم نامیده اند.
در این محل یک بنای چهار گوش سنگی برج مانندی از دوران هخامنشی به نام کعبه زرتشت در پایین و مقابل کوه وجود دارد و چهار آرامگاه در سینه کوه مربوط به چهار تن از شاهنشاهان هخامنشی و هفت نقش برجسته در زیر آنها مربوط به شاهنشاهان ساسانی دیده میشود.
دو سنگ نبشته میخی بزرگ و چند کتیبه کوچک از داریوش بزرگ شاهنشاه ایران از سلسله هخامنشی بین سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد، ( در حدود ۲۵ قرن پیش ) و سه سنگ نبشته پهلوی از اردشیر اول مؤسس سلسله شاهنشاهی ساسانی ( بین سالهای ۲۲۴ الی ۲۴۱ میلادی ) و شاپور اول فرزند او، دومین شاهنشاه از همان سلسله ( بین سالهای ۲۴۱ الی ۲۷۲ میلادی ) و کرتیر موبد موبدان که هر سه مربوط به حدود ۱۷ قرن پیش میباشند به چشم میخورد.
منبع : تخت جمشید علیرضا شاپور شهبازی
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
#مثنوی_مولانا
کسی که عاشق خداوند است, عاشق قهر و لطف اوست زیرا می داند که در نهایت هردو به صلاح خودش است.
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
#مثنوی_مولانا
کسی که عاشق خداوند است, عاشق قهر و لطف اوست زیرا می داند که در نهایت هردو به صلاح خودش است.
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غـم به کـناره میرود مه به کـنار میرسد
بــاغ سـلام میکــند ســرو قــیـام میکند
ســبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
#حضرت_مولانا
غـم به کـناره میرود مه به کـنار میرسد
بــاغ سـلام میکــند ســرو قــیـام میکند
ســبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
#حضرت_مولانا
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هشیاری غصه هر چیز خوری
چون مست شدی هرچه بادابادا
#مولانا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هشیاری غصه هر چیز خوری
چون مست شدی هرچه بادابادا
#مولانا
Audio
هو اول و آخر یار، ،،،،،،،،،،،،
تا به كجا می برد این دل مرا
سوی فنا می برد این دل مرا
بین كه چه سان جانب دشت جنون
بی سر و پا می برد این دل مرا
از حرم خاصه اسرار خویش
تا به سما می برد این دل مرا
در طلب حضرت سلطان عشق
تحت لواء می برد این دل مرا
مطرب چنگی به مقامات وصل
كرده ندا می برد این دل مرا
گرچه سیه كارم غرق گناه
سوی خدا می برد این دل مرا
فاش و عیان گفت سخن بیقرار
سوی فنا می برد این دل مرا..........،،
تا به كجا می برد این دل مرا
سوی فنا می برد این دل مرا
بین كه چه سان جانب دشت جنون
بی سر و پا می برد این دل مرا
از حرم خاصه اسرار خویش
تا به سما می برد این دل مرا
در طلب حضرت سلطان عشق
تحت لواء می برد این دل مرا
مطرب چنگی به مقامات وصل
كرده ندا می برد این دل مرا
گرچه سیه كارم غرق گناه
سوی خدا می برد این دل مرا
فاش و عیان گفت سخن بیقرار
سوی فنا می برد این دل مرا..........،،