معرفی عارفان
1.05K subscribers
32.4K photos
11.6K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تصور هر کس از خداوند با تصور دیگری از او متفاوت است. بنابراین کسی نمی تواند دین خویش را به دیگری بدهد، و اگر می خواهید خدا را بشناسید، در پی کشف رازها نباشید.

بلکه به گرداگرد خویش نگاه کنید، او را خواهید دید که با کودکانتان سرگرم بازی است. به آسمان بنگرید؛ او را خواهید دید که در میان ابرها گام بر می دارد، در حالیکه دستهایش را در آذرخش دراز کرده است و در باران پایین می آید.

جبران_خلیل_جبران
همام خود مرد بزرگ است، تفسیر قرآن می‌خواند.
هر که تمام عالم شد، از خدا تمام محروم شد، و از خود تمام پر شد.
رومیی که این ساعت مسلمان شود، بوی خدا بیابد. و او را که پر است، صد هزار پیغامبر نتوانند تهی کردن.
بسیار گریه‌ها بود که حجاب شود، و از خدا دور دارد.


شمس تبریزی
کیست که او خبر کند یار مرا ز حال من

تا به دعا مدد دهد یار ستم رسیده را

نزاری_قهستانی
چون سنگ بر آیینه مزن، کینه خود را
مشکن دل و مجروح مکن سینه خود را

تا آب شود از تب و تابش غم غربت
چون هیمه در آتش بفکن کینه خود را

هرلحظه مشو دیگرو خورشید که سر زد
از یاد مبر صحبت دوشینه خود را

هردانه که دیدی مخور ای مرغ بهشتی!
باری به خورندت بگزین چینه خود را

تا مهر در آن رغبت دیدار بیابد
با خشم مکّدر مکن آیینه خود را

این‌سان‌مفکن‌عشق‌به‌تعلیق‌وبه‌تعطیل
برشنبه مسلّط مکن آدینه خود را


#حسین_منزوی
فلسْ وارم رُسته از تن، زخم بر بالای زخم
ماهی ِ تیغ ِ توام؛ غوّاص در دریای زخم

طالب آملی
تمام كائنات با همه لايه ها و با همه بغرنجى اش در درون انسان پنهان است .
شيطان مخلوقى ترسناک نيست كه بيرون از ما به دنبال فريب دادنمان باشد ، بلكه صداى است درون خودمان . در خودت دنبال شيطان بگرد ، نه در بيرون و در ديگران...
و فراموش نكن هر كه نفسش را بشناسد ، پروردگارش را شناخته است . انسانى كه نه به ديگران ، بلكه به خود بپردازد ، سرانجام پاداشش شناخت آفريدگار است.

ملت عشق
الیف_شافاڪ
● خروج طالب از آمل

بنا به منظومه طالبا، طالب و زهره پس از اینکه پای قادر به ماجرای عشقی آنها کشیده شد هم قسم شدند که با هم ازدواج کنند از طرفی چون طالب مکنت مالی و اجتماعی قادر را دارا نبود سعی کرد تا از توان شاعری خویش نهایت بهره را ببرد پس آمل را به سوی کاشان ترک کرد.
میرزا محمدشفیع و میرزا ابوالقاسم هر دو ممدوحین طالب از لحاظ بذل و بخشش کاملاً خسیس بودند و بہ همین جهت طالب بواسطة تنگی معیشت در سنه ۱۰۱۰ هجری قمری که ۳۰ ساله بود از آمل یا قصبه‌ای که خانواده اش در آنجا بودند برای تلاش معاش به کاشان رفت.

طالب آملی
منم که یک سر ِ مو شید در بساطم نیست
رسوم ِ ساخته در شأن ِ اختلاطم نیست

به حشر، تن به جحیم افکنم، نخستین گام
دل و دماغ ِ رسن بازی ِ صراطم نیست

به چشم طایر همّت، چه آشیان، چه قفس!
از آن به کلبه احزان خود نشاطم نیست

هزار خرمن غم می دهم به باد ِ نشاط
زکات ِ این که جُوی عیش در بساطم نیست

چه پاس داری اَم آخر سمندرم طالب،
به کام شعله رَوَم مست و احتیاطم نیست!

طالب آملی
بذر_خرد

روزني به درون
" در اين دنيا بيش أز ستارگان آسمان، مُرشدنما هست؛ مرشد حقيقي، آن است كه تو را به ديدنِ درونِ خودت، رهنمون شود...؛ آزمودنِ صحّت ايمانِ ديگران، وظيفه ي ما إنسان ها نيست؛ بنده را نرسد كه ایمان ديگري را بسنجد".

ملت_عشق
کانال تلگرامی smsu43@
ایرج بسطامی - ناله شب
«ناله شب»

خواننده: #ایرج_بسطامی
آهنگ: #اصغر_محمدی
شعر: #هاتف_اصفهانی
آلبوم: «ظهور»


هر شبم ناله‌ی زاریست که گفتن نتوان
زاری از دوری یاریست که گفتن نتوان
بی مه روی تو ای کوکب تابنده مرا
روز روشن شب تاریست که گفتن نتوان
چون جرس نالد اگر دل ز غمت بیجا نیست
باری از عشق تو باریست که گفتن نتوان
تو گلی و سر کوی تو گلستان و رقیب
در گلستان تو خاریست که گفتن نتوان
کانال تلگرامی smsu43@
الهه - نامه رسان
«نامه رسان»

خواننده: #الهه
آهنگساز: #جواد_لشگری
ترانه سرا: #کریم_فکور

کانال بزم موسیقی

کس ندارد خبر از راز نهان من و تو
تا بود باد صبا نامه رسان من و تو
گر چه شد عشق ما آرام جان من و تو
می‌زند شعله ها بر آشیان من و تو
صحبت عشق و محبت شب و روز باشد میان من و تو،ورد زبان من و تو
زندگی اخر شود در سایه بخت جوان من و تو
یک دم از آن من و تو
من به کنج قفسی جویمت هر نفسی
جان رسد بر لب اگر چون به دادم نرسی
کی به غیر تو باشدم کسی،در رهت بلا دیده ام بسی
ز جهان تو را می‌خواهم من،ز تو هم وفا می‌خواهم من
آرد پیک سحر بر من از تو خبر
تا رسد از راه نامه رسانم،نام تو باشد ورد زبانم
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد

مگر لیلی کند درمان، غم مجنون شیدا را

_سعدی
مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟!

خدا پاسخ داد:
چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!

مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم؟

خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت؛ که میتوانی لبخند برآن داشته باشی!
یک دهان؛ که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب؛ که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
چشمانی؛ که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!

"فقر واقعی فقر روحی است"
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎

Dariush - Hadeseh (RJ) - داریوش - حادثه
چون همسفر عشق شدی
مرد سفر باش





داریوش
‌‌سر مستی ِ مــا مردم هشیار ندانند
انکار کنان شــیوه‌ی این کار ندانند ...

در صومعه سجاده نشینان مجازی
ســــوز ِ دل ِ آلــــــوده ے خمار ندانند ...

آنان که بماندند پس پرده‌ی پندار
احـــــــــــوال سراپرده‌ی اسرار ندانند ...

آنان که شبی فراقِ یاران نکشیدند
انــــدوه شـــبان ِ مــن بی‌یــــــار ندانند ...

بی‌یار چو گویم بودم روی به دیوار
تا مــــــــدعیان از پـــس ِ دیوار ندانند ...

ســــــوز جگر بلبل و دلتنگی ِ غنــــچه
بر طرف چمن جز گلُ گلزار ندانند ...

جمعی که بدین درد گرفتار نگشتند
درمان دل خســـــته‌ی عطـــــار ندانند ...

#عطار
داوود پیغمبر را دیدند که از گناه خود به درگاه خدا گریه میکند .
ندا رسید که ای داوود ما که گناه تو را بخشیدیم و عذرت را پذیرفتیم دیگر چرا گریه می کنی؟
گفت : خداوندا بدنبال آن وقتهای خوشی هستم که در هم صحبتی با تو در خلوت داشتم .
آن حلاوت راز و نیاز را می خواهم که اکنون نیست.
آن حال را به من باز ده .......

ندا آمد :
هیهات که آن لحظات دوستی بود که گذشت بی برگشت.....

کشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری
گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز. گفتم: تفسیر ما چنان است که می‌دانید. نی از محمد! و نی از خدا! این «من» نیز منکر می‌شود مرا. می‌گویمش: چون منکری، رها کن، برو. ما را چه صداع (دردسر) می‌دهی؟ می‌گوید: نی. نروم!
سخن من فهم نمی‌کند. ...چنان‌که آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر … یکی را هم او خواندی هم غیر او … یکی نه او خواندی نه غیر او. آن منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من.!!

مقالات شمس
ما تیره کوکبان همه زاغان ماتمیم
پرواز کرده بلبلِ عیشْ از میان ما

طالب آملی
گريبانش - عزيزى گفت - بِهْ يا دامنِ گلشن؟
چو گُل بشكفتم و گفتم : گريبانش ، گريبانش

طالب آملی
●ورود طالب به کاشان

طالب برای اینکه بتواند هرچه زودتر مدارج ترقی را بپیماید راه کاشان را در پیش گرفت که اقوام مادری اش در آنجا مردمانی سرشناس بودند. از شمار خویشان مادری طالب، مشهورتر از همه، شوهر خاله او حکیم نظام الدین علی کاشی، پزشک دربار تهماسب یکم صفوی (۹۳۰- ۹۸۴ هجری قمری) و محمد خدابنده (۹۸۵ – ۹۹۶ هجری قمری) بود. حکیم رکنای مسیح، پسرخالة طالب و فرزند همین نظام الدین علی است که از شاعران مشهور دورة صفوی به شمار می‌رود، رکنا رابطه‌ای بسیار نزدیک با طالب داشت و در برخی سفرهای او در هند همراهش بود. برادر رکنا، نصیرای کاشی نیز، ستی النساء خواهر طالب را به زنی داشت.

💠 #معرفی
طالب آملی
ما به استقبال غم کشور به کشور می‌رویم
چون ز پا محروم می‌مانیم با سر می‌رویم

صد ره این ره رفته‌ایم و بار دیگر می‌رویم
العطش‌گویان به استقبال ساغر می‌رویم

چون به پا رفتن میسر نیست ما را سوی دوست
نامه می‌گردیم و با بالِ کبوتر می‌رویم

طالب آملی