بررسی دیوان فصیحی هروی.pdf
393.3 KB
بررسی دیوان فصیحی هروی
تصحیح ابراهیم قیصری
تصحیح ابراهیم قیصری
ندانم تار از زلف که مطرب بسته برسازش
که شد هم چشم ناف آهوی چین پرده ی گوشم
ناظم هروی*
* بیت بالا از "ناظم هروی" شاهکاری است از صنعت حس آمیزی که بصورت سه گانه در مصرع دوم بکار رفته است.
ملا فرخ حسین سبزواری هروی متخلص به ناظم، شاگرد "فصیحی هروی" و از شعرای سبک هندی قرن یازدهم هجری قمری ( درگذشته بسال 1081) است.
که شد هم چشم ناف آهوی چین پرده ی گوشم
ناظم هروی*
* بیت بالا از "ناظم هروی" شاهکاری است از صنعت حس آمیزی که بصورت سه گانه در مصرع دوم بکار رفته است.
ملا فرخ حسین سبزواری هروی متخلص به ناظم، شاگرد "فصیحی هروی" و از شعرای سبک هندی قرن یازدهم هجری قمری ( درگذشته بسال 1081) است.
میرزا جلال الدین #اسیر_شهرستانی از بزرگترین شعرای سبک هندی (شاگرد فصیحی هروی) و در معنی یابی و خیال بندی استاد تمام است.
هزار بار به تیر تغافلم کشتی
هنوز ناز تو سرگرم امتحان من است
فصیحی هروی
هنوز ناز تو سرگرم امتحان من است
فصیحی هروی
عید نوروز و اوّل سال است
روزِ عیش نَشاطِ اطفال است
همه آن روز رختِ نو پوشند
چای و شربت به خوش دلی نوشند
پسرِ خوب روزِ عید اندر
رَود اَوَّل به خدمتِ مادر
دست بر گردنش کند چون طوق
سر و دستش ببوسَد از سرِ شوق
گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد
صد چنین سالِ نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوسِ پدر
بوسه بخشد پدر به رویِ پسر
پسر بد چو روزِ عید شود
از همه چیز نااٌمید شود
نه پدر دوست داردش نه عَمٌو
نه کس عیدی آوَرَد بَرِ او
عیدی آن روز حقِ پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
#ایرج_میرزا
روزِ عیش نَشاطِ اطفال است
همه آن روز رختِ نو پوشند
چای و شربت به خوش دلی نوشند
پسرِ خوب روزِ عید اندر
رَود اَوَّل به خدمتِ مادر
دست بر گردنش کند چون طوق
سر و دستش ببوسَد از سرِ شوق
گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد
صد چنین سالِ نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوسِ پدر
بوسه بخشد پدر به رویِ پسر
پسر بد چو روزِ عید شود
از همه چیز نااٌمید شود
نه پدر دوست داردش نه عَمٌو
نه کس عیدی آوَرَد بَرِ او
عیدی آن روز حقِ پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
#ایرج_میرزا
این نامهی آخرین من است...
و از این پس نامه ای در کار نخواهد بود
این...
واپسین ابر خاکستری ست
که برتو می بارد
و بعد از آن باران را نمی شناسی
این آخرین جام شراب است در سبوی من و بعد از آن دیگر
نشئه ای نیست و شرابی نه
این آخرین نامه ی دیوانگی ست
و پایان کودکانه ها
و بعد از من دیگر
صفای کودکی و سرخوشی جنون را نمی شناسی
من عاشقت شدم
چون کودکی فراری از مدرسه
که گنجشک ها را در جیبش پنهان میکند و شعرها را...
من با تو بودم
کودک اوهام، سرگردانی، تناقض
من بچهی شعر بودم و نوشتار دیوانه وار
اما تو...
زن شرقی خانگی
در انتظار سرنوشت
میان خطوط فنجانهای قهوه
و ازدحام خواستگاران...
چه تاسف آور بانوی من
بعد از امروز...
دیگر در نوشته های آبی نخواهی بود
و در برگ برگ نامهها
در گریهی شمعها
و کیف نامه رسانها
در عریانی مستی
و بادبادکهای رنگین
و در درد شعر نخواهی بود
خودت را از باغهای کودکیام بیرونکردی
و به نثر بدل شدی...
#نزار_قبانی
#زادروز
و از این پس نامه ای در کار نخواهد بود
این...
واپسین ابر خاکستری ست
که برتو می بارد
و بعد از آن باران را نمی شناسی
این آخرین جام شراب است در سبوی من و بعد از آن دیگر
نشئه ای نیست و شرابی نه
این آخرین نامه ی دیوانگی ست
و پایان کودکانه ها
و بعد از من دیگر
صفای کودکی و سرخوشی جنون را نمی شناسی
من عاشقت شدم
چون کودکی فراری از مدرسه
که گنجشک ها را در جیبش پنهان میکند و شعرها را...
من با تو بودم
کودک اوهام، سرگردانی، تناقض
من بچهی شعر بودم و نوشتار دیوانه وار
اما تو...
زن شرقی خانگی
در انتظار سرنوشت
میان خطوط فنجانهای قهوه
و ازدحام خواستگاران...
چه تاسف آور بانوی من
بعد از امروز...
دیگر در نوشته های آبی نخواهی بود
و در برگ برگ نامهها
در گریهی شمعها
و کیف نامه رسانها
در عریانی مستی
و بادبادکهای رنگین
و در درد شعر نخواهی بود
خودت را از باغهای کودکیام بیرونکردی
و به نثر بدل شدی...
#نزار_قبانی
#زادروز
برای معشوقم در آغاز سال نو ۱
عشقم به تو را از سالی به سال دیگر منتقل میکنم
همچنانکه دانش آموز تکالیف مدرسهاش را به دفتر جدیدی منتقل میکند
صدایت، رائحهات، نامههایت، شماره تلفنت، و صندوق پستیات را برمیدارم و در گنجینهی سال جدید آویزان میکنم
و به تو بلیط اقامت ابدی در قلبم میدهم
#ﻧﺰﺍﺭ_ﻗﺒﺎﻧﯽ
عشقم به تو را از سالی به سال دیگر منتقل میکنم
همچنانکه دانش آموز تکالیف مدرسهاش را به دفتر جدیدی منتقل میکند
صدایت، رائحهات، نامههایت، شماره تلفنت، و صندوق پستیات را برمیدارم و در گنجینهی سال جدید آویزان میکنم
و به تو بلیط اقامت ابدی در قلبم میدهم
#ﻧﺰﺍﺭ_ﻗﺒﺎﻧﯽ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبتون بخیردر پناه
خداونده مهربان
برایتان دعا میڪنم🙏
خداے بزرگ نصیبتان ڪند
هر آنچه ازخوبے ها..
آرزو دارید🙏🏻
لحظه هاتون آروم
خونه هاتون گرم از محبت
آسمون دلتون ستاره بارون
خواب تون شیرین..
شبتون_بخیر
سال_مبارک🙏
خداونده مهربان
برایتان دعا میڪنم🙏
خداے بزرگ نصیبتان ڪند
هر آنچه ازخوبے ها..
آرزو دارید🙏🏻
لحظه هاتون آروم
خونه هاتون گرم از محبت
آسمون دلتون ستاره بارون
خواب تون شیرین..
شبتون_بخیر
سال_مبارک🙏
گنجشك از باران پرسيد: «كار تو چيست؟»
باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد بردهاند...»
"گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!"
زندگی لمس لحظه هاست
لحظه های بودن
لحظه های ماندن
لحظه های ترس وتنهایی
لحظه های عشق وشیدایی
"پس تا هستی زندگی کن"
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هر روزخندانتر باش! آرامتر، مـهربـانتر، بخشندهتر، صبورتـر و باگذشتتر!
صبحت قشنگ
روزت سرشار از عشق
زيباترین لبخندها بر لبانت
بالاترين دستها نگهبانت
🌺🌺🌺
شاد باشی
باران با لطافت جواب داد: «تلنگر زدن به انسانهايى كه آسمان خدا را از ياد بردهاند...»
"گاهى بايد كركره زندگى را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامونمان با دقت بيشترى نگاه كنيم... شايد چيزهايى را از ياد برده باشيم!"
زندگی لمس لحظه هاست
لحظه های بودن
لحظه های ماندن
لحظه های ترس وتنهایی
لحظه های عشق وشیدایی
"پس تا هستی زندگی کن"
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هر روزخندانتر باش! آرامتر، مـهربـانتر، بخشندهتر، صبورتـر و باگذشتتر!
صبحت قشنگ
روزت سرشار از عشق
زيباترین لبخندها بر لبانت
بالاترين دستها نگهبانت
🌺🌺🌺
شاد باشی
بهارا زنده مانی زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش
مگو کاین سرزمین شوره زار است
چو فردا در رسد رشگ بهار است
بهارا باش کاین خون گل آلود
برآرد سرخ گل چون آتش از دود
میان خون و آبش ره گشائیم
از این موج و از این توفان برآئیم
به نوروز دگر هنگام دیدار
به آئین دگر آیی پدیدار ...
#هوشنگ_ابتهاج
به فروردین ما فرخندگی بخش
مگو کاین سرزمین شوره زار است
چو فردا در رسد رشگ بهار است
بهارا باش کاین خون گل آلود
برآرد سرخ گل چون آتش از دود
میان خون و آبش ره گشائیم
از این موج و از این توفان برآئیم
به نوروز دگر هنگام دیدار
به آئین دگر آیی پدیدار ...
#هوشنگ_ابتهاج
Hamin Ast Zendegi
Hojat Ashrafzadeh
لبخند و اشک
شادی و غم
رنج و آرزو
از ما به دل مگیر
همین است زندگی..
شادی و غم
رنج و آرزو
از ما به دل مگیر
همین است زندگی..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعا براے شفاے مریض ها
#مناجات_خواجه_عبدالله_انصاری
چشم همی بخواهد دیدارت
گوشم،همی بخواهد گفتارت
همت بلند کردند این هر دو
هر چند نیستند سزاوارت
چشم همی بخواهد دیدارت
گوشم،همی بخواهد گفتارت
همت بلند کردند این هر دو
هر چند نیستند سزاوارت
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری...
#گلستان_سعدی
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری...
#گلستان_سعدی
🌟حکایتهای_عرفانی
✨ذکر_حسن_بصری
نقل است که مرتضی رضی الله عنه به بصره درآمد - مهار اشتر بر میان بسته - و سه روز بیش درنگ نکرد. جمله منبرها بفرمود تا بشکستند و مذکران را منع کردند. به مجلس حسن درآمد. حسن مجلس میگفت. پرسید: تو عالمی یا متعلم.
گفت: هیچ کدام. سخنی از پیغامبر به من رسیده است. باز میگویم. مرتضی رضوان الله علیه او را منع نکرد و گفت: این جوان شایسته سخن است.
پس برفت. حسن به فراست بدانست که او کیست. از منبر فرود آمد. از پی او دوان شد تا در او رسید. دامنش بگرفت. گفت: ا زبهر الله وضو ساختن در من آموز.
جایی است که آن را باب الطشت گویند. طشت آوردند تا وضو در حسن آموخت و برفت.
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
✨ذکر_حسن_بصری
نقل است که مرتضی رضی الله عنه به بصره درآمد - مهار اشتر بر میان بسته - و سه روز بیش درنگ نکرد. جمله منبرها بفرمود تا بشکستند و مذکران را منع کردند. به مجلس حسن درآمد. حسن مجلس میگفت. پرسید: تو عالمی یا متعلم.
گفت: هیچ کدام. سخنی از پیغامبر به من رسیده است. باز میگویم. مرتضی رضوان الله علیه او را منع نکرد و گفت: این جوان شایسته سخن است.
پس برفت. حسن به فراست بدانست که او کیست. از منبر فرود آمد. از پی او دوان شد تا در او رسید. دامنش بگرفت. گفت: ا زبهر الله وضو ساختن در من آموز.
جایی است که آن را باب الطشت گویند. طشت آوردند تا وضو در حسن آموخت و برفت.
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حال خوب می خواهی؟
یاد بگیر روی پای خودت بایستی،
به خودت تکیه کنی و
همه کاره ی دنیای خودت باشی
از هیچ کس توقعی نداشته باش
توقع داشتن از آدم ها،
جز اینکه باعث رنجش و
مانع خودباوری ات باشد
نتیجه ی دیگری ندارد!
سعی کن فقط
روی خودت حساب کنی
یاد بگیر روی پای خودت بایستی،
به خودت تکیه کنی و
همه کاره ی دنیای خودت باشی
از هیچ کس توقعی نداشته باش
توقع داشتن از آدم ها،
جز اینکه باعث رنجش و
مانع خودباوری ات باشد
نتیجه ی دیگری ندارد!
سعی کن فقط
روی خودت حساب کنی
ما زعشقت
آتشین دل مـاندهایم
دست بر سر
پای در گل ماندهایم
خاک راه از
اشک ما گل گشت و ما
پای در گل
دست بر دل ماندهایم
عشق تو
دریاست ، اما زان چه سود؟
چون ز غفلت
ما به ساحل ماندهایم . . .
عطارنیشابوری
آتشین دل مـاندهایم
دست بر سر
پای در گل ماندهایم
خاک راه از
اشک ما گل گشت و ما
پای در گل
دست بر دل ماندهایم
عشق تو
دریاست ، اما زان چه سود؟
چون ز غفلت
ما به ساحل ماندهایم . . .
عطارنیشابوری