This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
َ
بر ما سالی گذشـت
و بر زمین گردشــی
و بر روزگار حکایتی...
امید آنکه
آن کهنه ، راهی شود به نکویی
و این نو ، همی آید به شـادی
بر ما سالی گذشـت
و بر زمین گردشــی
و بر روزگار حکایتی...
امید آنکه
آن کهنه ، راهی شود به نکویی
و این نو ، همی آید به شـادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
َ
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار...
فریدونمشیری
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار...
فریدونمشیری
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
#فردوسی
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
#فردوسی
نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما
از ره رسیده و همراه عشق ، در بزند
نسیم ، بوی تو را می برد به همره خود
که با غرور ، به گل های باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت ، وصل مان آبی
مگر بر آتش تن های شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد ؟
هوای بستر و بالینم ار ، به سر بزند ؟
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست !
دو دیده ام مژه بر هم ، دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ، ای برهنه ! می ترسم
که چشم شور ستاره ، تو را ، نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند
#حسین_منزوی
#غزل_شماره_۱۴۹
که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما
از ره رسیده و همراه عشق ، در بزند
نسیم ، بوی تو را می برد به همره خود
که با غرور ، به گل های باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت ، وصل مان آبی
مگر بر آتش تن های شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد ؟
هوای بستر و بالینم ار ، به سر بزند ؟
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست !
دو دیده ام مژه بر هم ، دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ، ای برهنه ! می ترسم
که چشم شور ستاره ، تو را ، نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند
#حسین_منزوی
#غزل_شماره_۱۴۹
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خونخوردن خاموش میدانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم
#هوشنگ_ابتهاج
#روز_جهانی_شعر_گرامی_باد!
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خونخوردن خاموش میدانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم
#هوشنگ_ابتهاج
#روز_جهانی_شعر_گرامی_باد!
.
بهارا زنده مانی زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش
مگو کاین سرزمین شوره زار است
چو فردا در رسد رشگ بهار است
بهارا باش کاین خون گل آلود
برآرد سرخ گل چون آتش از دود
میان خون و آبش ره گشائیم
از این موج و از این توفان برآئیم
به نوروز دگر هنگام دیدار
به آئین دگر آیی پدیدار ...
#امیر هوشنگ_ابتهاج
بهارا زنده مانی زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش
مگو کاین سرزمین شوره زار است
چو فردا در رسد رشگ بهار است
بهارا باش کاین خون گل آلود
برآرد سرخ گل چون آتش از دود
میان خون و آبش ره گشائیم
از این موج و از این توفان برآئیم
به نوروز دگر هنگام دیدار
به آئین دگر آیی پدیدار ...
#امیر هوشنگ_ابتهاج
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
زنده یاد #ایرج_بسطامی
اهنگساز زنده یاد #پرویز_مشکاتیان
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
زنده یاد #ایرج_بسطامی
اهنگساز زنده یاد #پرویز_مشکاتیان
#مولانا
گرنیست وگرهستم گر عاقل وگرمستم
ور هیچ نمیدانم دانم که تو میدانی
گر در غم و در رنجم در پوست نمیگنجم
کز بهر چو تو عیدی قربانم و قربانی
گرنیست وگرهستم گر عاقل وگرمستم
ور هیچ نمیدانم دانم که تو میدانی
گر در غم و در رنجم در پوست نمیگنجم
کز بهر چو تو عیدی قربانم و قربانی
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
#مولانای_جان
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
#مولانای_جان
.
عیدِتان عیدِتان مُبارک باد
تازه خورشیدِتان مبارک باد
رو ببوسید روز نوروز است
جشن جمشیدِتان مبارک باد
#معینی_کرمانشاهی
عیدِتان عیدِتان مُبارک باد
تازه خورشیدِتان مبارک باد
رو ببوسید روز نوروز است
جشن جمشیدِتان مبارک باد
#معینی_کرمانشاهی
.
پس همی گویند هر نقش و نگار
مژده مژده نک همی آید بهار
چون شکوفه ریخت، میوه سر کند
چون كه تن بشکست، جان سر بر زند
#مولانا
پس همی گویند هر نقش و نگار
مژده مژده نک همی آید بهار
چون شکوفه ریخت، میوه سر کند
چون كه تن بشکست، جان سر بر زند
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از گُلِ سرخ رستهاى،
نرگسِ دسته بستهاى
نرخِ شكر شكستهاى،
پسته دهانِ كيستى؟
خاقانی
نرگسِ دسته بستهاى
نرخِ شكر شكستهاى،
پسته دهانِ كيستى؟
خاقانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرفان، فهم زندگی است آنچنان که هست.
اگر از جریان زندگی جدایش کنی،
آن را از مغز تهی کرده و تبدیل به مشتی لاطائلات و موهومات نموده ای.
در عرفان، موضوع شناخت خود تویی.
تو جز شناخت خودت موظف به شناخت کس دیگر نیستی.
حتی شناخت خدا از مسیر شناخت خودت میسر می شود.
کسانی که همواره بدنبال شناخت این و آن اند و خود را از موضوعیت خارج می کنند، قطعاً از مسیر درست به بیراهه افتاده اند.
این شناخت خود است که به شناخت جهان و جهانیان منجر می شود.
عرفان، انزوا نیست، خود بودن است در فراز و نشیب حیات.
اگر از جریان زندگی جدایش کنی،
آن را از مغز تهی کرده و تبدیل به مشتی لاطائلات و موهومات نموده ای.
در عرفان، موضوع شناخت خود تویی.
تو جز شناخت خودت موظف به شناخت کس دیگر نیستی.
حتی شناخت خدا از مسیر شناخت خودت میسر می شود.
کسانی که همواره بدنبال شناخت این و آن اند و خود را از موضوعیت خارج می کنند، قطعاً از مسیر درست به بیراهه افتاده اند.
این شناخت خود است که به شناخت جهان و جهانیان منجر می شود.
عرفان، انزوا نیست، خود بودن است در فراز و نشیب حیات.