معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.5K videos
3.22K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست

آن جا که وصال دوستانست
والله که میان خانه صحراست

وان جا که مراد دل برآید
یک خار به از هزار خرماست

چون بر سر کوی یار خسبیم
بالین و لحاف ما ثریاست

چون در سر زلف یار پیچیم
اندر شب قدر قدر ما راست

چون عکس جمال او بتابد
کهسار و زمین حریر و دیباست

از باد چو بوی او بپرسیم
در باد صدای چنگ و سرناست

بر خاک چو نام او نویسیم
هر پاره خاک حور و حوراست

بر آتش از او فسون بخوانیم
زو آتش تیزاب سیماست

قصه چه کنم که بر عدم نیز
نامش چو بریم هستی افزاست

آن نکته که عشق او در آن جاست
پرمغزتر از هزار جوزاست

وان لحظه که عشق روی بنمود
این‌ها همه از میانه برخاست

خامش که تمام ختم گشته‌ست
کلی مراد حق تعالاست

دیوان شمس/۳۶۴
#مولوی
Ya Man Hou
Hajir Mehrafrouz
قطعه بسیار زیبای

# یـامن هو

#هژیر_مهر افروز
در نفی تو عقل را امان نتوان دید
جز در ره اثبات تو جان نتوان داد

با اینکه ز تو هیچ مکان خالی نیست
در هیچ مکان ترا نشان نتوان داد

#مولانای_جان
از سخنان رئیس العاشقین حضرت شیخ بایزید بسطامی قدس سرہ
شنیدم مردی شیخ بایزید قدس سره را می گفت:
مرا به کاری رهنمون شو که بدان تقرب به خدای حاصل کنم. و شیخ بایزید فرمودند:
" اولیای خدا را دوست می دار، تا تو را دوست بدارند ، زیرا که خدای در هر شبانه روز هفتاد بار به دل اولیای خویش می نگرد، شاید در قلب یکی از اولیای خویش نظری به نام تو کند و بر تو ببخشاید."

#تذكرة_الأولياء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب به گلستان
تنها منتظرت بودم
نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم
بیار باده که جان تازه می‌شود ز نسیم

مریض شوق نباشد ز درد عشقش باک
قتیل عشق نباشد ز تیغ تیزش بیم

گر از بهشت نگارم عنان بگرداند
بروز حشر من و دوزخ عذاب الیم

ز خاک کوی تو ما را فراق ممکن نیست
چنانکه فرقت درویش از آستان کریم

کمان بسیم بسی در جهان بدست آید
نه همچو آن دو کمان هلال شکل و سیم

چنین که بر رخ زردم نظر نمی‌فکنی
معینست که چشمت نه بر زرست و نه سیم

کنونکه بلبل باغ توام غنیمت دان
که مرغ باز نیاید بشیانه مقیم

اگر چه پشه نیارد شدن ملازم باز
مرا بمنزل طاوس رغبتیست عظیم

ز آهم آتش نمرود بفسرد آندم
که در دلم گذرد یاد کوه ابراهیم

نسیم باد صبا گر عنان نرنجاند
پیام من که رساند بدوستان قدیم

بیا و خیمه بصحرای عشق زن خواجو
که طبل عشق نشاید زدن بزیر گلیم

#خواجوی_کرمانی
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست
نه که از نالهٔ مرغان چمن در طرب است

هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است

خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گر چه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است

هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم می‌کشد و درد فراقش سبب است

سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است

لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره می‌دری و پرده سعدی قصب است

#سعدی
ای شده از جفای تو
جانب چرخ دود من

جور مکن که بشنود شاد شود حسود من

#مولانا
از رسن زلف تو خلق به جان آمدند
بهر رسن بازیش لولیکان آمدند

در دل هر لولیی عشق چو استاره‌ای
رقص کنان گرد ماه نورفشان آمدند

#مولانا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها


#حافظ
و یکی از وی سوال کرد که:«عرش چیست؟»گفت:«منم».گفت:«کُرسی چیست؟»گفت:«منم».و گفت:«لوح و قلم چیست؟»گفت:«منم».
گفتند:«خدای را بندگانند بَدَلِ ابراهیم و موسی و عیسی_صلوات الله علیهم اجمعین؟».گفت:«آن همه منم».
گفتند:«می گویند که خدای را بندگانند بَدَل جبرئیل و میکائیل و اسرافیل».گفت:«آن همه منم».
خاموش شد.
بایزید گفت:«بلی هر که در حق محو شد و به حقیقت هر چه هست رسید
همه حق است،اگر آن کس نَبُوَد،حق همه خود را بیند عجب نَبُوَد»والله اَعْلَمُ و اَحْکم.

#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا

روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی
پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا

گفتا که من خربنده‌ام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا !!

#مولانا
همه چیز پر از خداست؛
درخواست کن؛
باور کن؛
دریافت کن …

به نام خدای همه
#یک حبه نور

اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خدا روزی را برای هرکس از بندگانش که بخواهد وسعت می دهد و یا تنگ می گیرد؛ یقیناً خدا بر هر کاری تواناست.

#عنکبوت-آیه ۶۲
وقتی تلاش میکنی همه چیز را
کنترل کنی،هیچ لذتی نمیبری
آرام باش،نفس بکش،رها کن
فقط درلحظه زندگی کن..
به رنجهایت اهمیت نده تا کمرنگ شود .
امروز، جوری بی‌پروا باش و بِایست؛
جوری محکم و آماده‌ی نبرد باش؛
که کسی فکرش را هم نکند،
دیروز؛
چند بار، زمین خورده‌ای

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

امروزت به قشنگی بهشت
به زیبایی گلها
به شادی لبخند
رضایت مادر
و به ‌محکمی
پیوند قلب هـا
که یاد آور خوبیهاست
امروزت پراز شادی و نشاط

🌺🌺🌺

شادباشی
لطفا حساب هایتان را تا قبل عید تسویه کنید



ببخشید هایی که از سر غرورتان نگفته اید
شاخه گل هایی را که میتوانستید هدیه دهید و نداده اید

دلی را میتوانسید به دست بیاورید و نیاورده اید

ماندن را بلد بودید و رفتن را ترجیح دادید

حتما نباید حسابمان مالی باشد
همین ها را گفتم میتواند یک عمر خوشبختی را به تو هدیه دهد
حداقل حساب های عاطفی مان را تسویه کنیم



#پیشاپیش_سال_نو_مبارک
25 اسفند ماه

زاد روز و بزرگداشت

برجسته ترین بانوی شاعره شعر پارسی

#پروین_اعتصامی

گرامی باد
۲۵ اسفند زادروز بانو پروین اعتصامی

( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر

رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی «مشهورترین شاعر زن ایران» است.
او از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به‌سرودن شعر، نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد.
پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در حرم فاطمه معصومه، در آرامگاه خانوادگی‌اش به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی "۲۵ اسفند" به‌عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نام‌گذاری شده است.
تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده است.
این سروده زیبا از اوست.

بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنایی هست

من به پیوند تو یک رای شدم
گر ترا نیز چنین رایی هست

گفت فردا به گلستان باز آی
تا ببینی چه تماشایی هست

گر که منظور تو زیبایی ماست
هر طرف چهره زیبایی هست

پا بهرجا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنایی هست

باغبانان همگی بیدارند
چمن و جوی مصفایی هست

قدح از لاله بگیرد نرگس
همه‌جا ساغر و صهبایی هست

نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست
نه ز زاغ و زغن آوایی هست

نه ز گلچین حوادث خبری است
نه به گلشن اثر پایی هست

هیچکس را سر بدخویی نیست
همه را میل مدارایی هست

گفت رازی که نهان است ببین
اگرت دیده بینایی هست

هم از امروز سخن باید گفت
که خبر داشت که فردایی هست

(بانوپروین اعتصامی)
۲۵ اسفند سالروز درگذشت افشین یداللهی

( زاده ۲۱ دی ۱۳۴۷ اصفهان — درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ تهران ) پزشک، شاعر و ترانه‌سرا

یداللهی متخصص اعصاب و روان و از ترانه‌سرایان موفق بود که فعالیت‌های حرفه‌ای ترانه‌سرایی را در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد. نخستین ترانه‌های وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی بود که با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد.
او برای تیتراژ بسیاری از سریال‌های نامدار تلویزیونی، ترانه‌ گفت. بیشترین شهرت وی در این زمینه به‌واسطه سرودن ترانه شب آفتابی، سریال غریبانه، شب دهم، میوه ممنوعه و مدار صفر درجه بود.
وی چندین سال بود که اداره انجمنی به نام خانه ترانه را برعهده داشت که در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانه‌سرایانی چون عباس سجادی، سعید امیراصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاری‌پور و محمدرضا حبیبی راه‌اندازی شد. این جلسات به‌خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص می‌یافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق انتقال یافت.
در طی سال‌های گذشته به‌تدریج ترانه‌سراهای مؤسس خانه ترانه به دلایل گوناگون از آن جدا شدند و یداللهی تنها فرد باقی‌مانده از هیئت مؤسس این انجمن بود که بعد از این اتفاق همچنان اداره خانه ترانه را برعهده داشت.
از ترانه‌سرایان قدیمی در خانه ترانه می‌توان به نامهای: نادر بختیاری، مونا برزویی، ساناز صفایی، علیرضا سلیمانی، روزبه بمانی، سیامک رجاور، فروه مخصوص، بامداد بامداد، کوروش سمیعی، سعید کریمی، صابر قدیمی، میثاق جوهری، وحید عربانی، مهسا سماواتی، المیرا آقازاده، نیما کوکلانی، میثم یوسفی و بسیاری دیگر از اعضای قدیمی انجمن اشاره کرد.
افشین یداللهی در ۴۸ سالگی در حادثه رانندگی درگذشت.
ذكر خدا
غذاي جان من است
و ثناي او
شراب جان من
و حيا از او
لباس جان من.

شیخ ذوالنون مصري


تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ
در بند آن باش که راحت رسانی و آزار نرسانی.
ای درویش!
عالم به موج می ماند یا خود موج دریاست و عاقل هرگز بر موج دریا عمارت نسازد.

عزیزالدین نسفی

تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ