بلبل با آوازش صبح را شكافت، گنجشكها شروع كردند به قصه گویى هستى از زیر پشه بند روى پشت بام درآمد
و به آسمان نگاه كرد، فاخته اى او را صدا كرد
حیف، شب چنان خواب در ربوده بودش كه زمستان عسلک را ندید
اما مى توانست حدس بزند، ابر مى بارید و جلاى گلها را مى برد
صداى باد، شگون نداشت، باد با برگهاى بید جلو جریان چشمه را مى گرفت
از حسد، تا به بركه نریزد.
#سیمین_دانشور
و به آسمان نگاه كرد، فاخته اى او را صدا كرد
حیف، شب چنان خواب در ربوده بودش كه زمستان عسلک را ندید
اما مى توانست حدس بزند، ابر مى بارید و جلاى گلها را مى برد
صداى باد، شگون نداشت، باد با برگهاى بید جلو جریان چشمه را مى گرفت
از حسد، تا به بركه نریزد.
#سیمین_دانشور
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
<بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
<به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
<نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
<ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
<جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
<مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
سعدی رحمه الله
<بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
<به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
<نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
<ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
<جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
<مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
سعدی رحمه الله
گر سر نهم به پای تو عین سعادتست
ور جان کنم فدای تو جای خجالتست
گر عادت است رسم تکلف میان خلق
ما عارفیم وعادت ما ترک عادت است
شاه_نعمت_الله_ولی
ور جان کنم فدای تو جای خجالتست
گر عادت است رسم تکلف میان خلق
ما عارفیم وعادت ما ترک عادت است
شاه_نعمت_الله_ولی
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من
رباعی
خیام نیشابوری
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من
رباعی
خیام نیشابوری
تا گرفتار رخ و زلفش شدیم
از قیود کفر و دین رستیم ما
هستی ما از میان برچیده شد
زین سپس از هست او هستیم ما
شاهد مقصود درخود دیدهایم
با نگاه خویش پیوستیم ما
هرکه زخم کاری اسرار را
دیده داند صید آن شستیم ما
ملا_هادی_سبزواری
از قیود کفر و دین رستیم ما
هستی ما از میان برچیده شد
زین سپس از هست او هستیم ما
شاهد مقصود درخود دیدهایم
با نگاه خویش پیوستیم ما
هرکه زخم کاری اسرار را
دیده داند صید آن شستیم ما
ملا_هادی_سبزواری
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید.
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
عراقی رحمه الله
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید.
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
عراقی رحمه الله
در جهان فـــردوس اعلا دارد آنک
یک نفـــــس بودست در پندار یار
در همـــــه عالم ندیـــدم لذتی
خوشتر و شیرینتر از گفـــتار یار
سنایی رحمه الله
یک نفـــــس بودست در پندار یار
در همـــــه عالم ندیـــدم لذتی
خوشتر و شیرینتر از گفـــتار یار
سنایی رحمه الله
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی
زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی
صبح به یک نفس جهان روشن ازآن همی کند
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
عطار_نیشابوری رحمه الله
زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی
صبح به یک نفس جهان روشن ازآن همی کند
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
عطار_نیشابوری رحمه الله
سرزمین مادری_شهرام ناظری
jarasmusic
«سرزمین مادری»
خواننده: #شهرام_ناظری
آهنگ: #پیمان_سلطانی
شعر: #ضیا_الدین_ناظم_پور
آلبوم: «ایران جوان»
دستگاه: ماهور
عشق من ای سرزمین مادری
جان ریشه کرد در میان خاک تو
ای نهان میان گریه های من
عشق آتشینت خون بهای من
آتش سیاوش شد بهشت من
جان پاک آرش سرنوشت من
تا بشکفد شکوفه ها ز زخم مرد و زن
خون تازه ام نثار خاک کهنه ی وطن
این وطن به تن هم جمع جان من
جان من به تن ایران جهان من
ای ایران من نام پاک تو بر زبان من
آه دوست دارمت با تمام جان
ای مهر تو درد و درمان من
خواننده: #شهرام_ناظری
آهنگ: #پیمان_سلطانی
شعر: #ضیا_الدین_ناظم_پور
آلبوم: «ایران جوان»
دستگاه: ماهور
عشق من ای سرزمین مادری
جان ریشه کرد در میان خاک تو
ای نهان میان گریه های من
عشق آتشینت خون بهای من
آتش سیاوش شد بهشت من
جان پاک آرش سرنوشت من
تا بشکفد شکوفه ها ز زخم مرد و زن
خون تازه ام نثار خاک کهنه ی وطن
این وطن به تن هم جمع جان من
جان من به تن ایران جهان من
ای ایران من نام پاک تو بر زبان من
آه دوست دارمت با تمام جان
ای مهر تو درد و درمان من
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نیمه شبان"(گمشده)
با صدای بانو #مرضیه
شعر: #تورج_نگهبان
آهنگساز: #همایون_خرم
دستگاه: #همایون
(بیات اصفهان)
(گام وصال یا شور عشاق)
با صدای بانو #مرضیه
شعر: #تورج_نگهبان
آهنگساز: #همایون_خرم
دستگاه: #همایون
(بیات اصفهان)
(گام وصال یا شور عشاق)
نشانم پیشتیرش کاش تیرش بر نشان آید
که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید
مگوییدش حدیث کوه درد منکه میترسم
چو گویید اینسخن ناگه برآن خاطر گران آید
از آنم کس نمیپرسد که چون پرسدکسی حالم
به او گویم غم دل آنقدر کز من به جان آید
بیا ای باد خاکم بر سر هر رهگذر افکن
که دامانش بگیرم هرکجا دامن کشان آید
ز شوق او نرفتم سوی بستان بهر آن رفتم
که شاید نخل من روزی بسوی بوستان آید
تو دمساز رقیبانی چنین معلوم میگردد
که چون خوانی مرا نام رقیبت بر زبان آید
صبوحی کرده میمد بسی خون کرده رفتارش
بلی خونها شود جایی که مستی آنچنان آید
مگو وحشی چرا از بزم او غمناک میآیی
کسی کز بزم او بیرون رود چون شادمان آید
#وحشیبافقی
که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید
مگوییدش حدیث کوه درد منکه میترسم
چو گویید اینسخن ناگه برآن خاطر گران آید
از آنم کس نمیپرسد که چون پرسدکسی حالم
به او گویم غم دل آنقدر کز من به جان آید
بیا ای باد خاکم بر سر هر رهگذر افکن
که دامانش بگیرم هرکجا دامن کشان آید
ز شوق او نرفتم سوی بستان بهر آن رفتم
که شاید نخل من روزی بسوی بوستان آید
تو دمساز رقیبانی چنین معلوم میگردد
که چون خوانی مرا نام رقیبت بر زبان آید
صبوحی کرده میمد بسی خون کرده رفتارش
بلی خونها شود جایی که مستی آنچنان آید
مگو وحشی چرا از بزم او غمناک میآیی
کسی کز بزم او بیرون رود چون شادمان آید
#وحشیبافقی
ساقیا! در ساغر هستی ؛
شراب ناب نیست
وآنچه درجام شفق بینی؛
به جز خوناب نیست
جلوه صبح و شکر خند گل و ؛ آوای چنگ
دلگشا باشد؛
ولی،چون صحبت احباب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست؛
ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست؛
ما را تاب نیست
#رهیمعیری
شراب ناب نیست
وآنچه درجام شفق بینی؛
به جز خوناب نیست
جلوه صبح و شکر خند گل و ؛ آوای چنگ
دلگشا باشد؛
ولی،چون صحبت احباب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست؛
ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست؛
ما را تاب نیست
#رهیمعیری
_استادشجریان
@Shajarian
گلهای تازه : برنامه شماره ۸۵
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
آواز : #محمد_رضا_شجریان
تار: #لطف_اله_مجد
ویلن : #پرویز_یاحقی
تنبک : #امیر_ناصر_افتتاح
اشعار : #حافظ
گوینده : #فخری_نیکزاد
صفات خدا را میتوانی در هر ذره کائنات بیابی.
چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن، همه جا هست.
همان طور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد.
هر که او را بیابد تا ابد نزدش میماند.
#شمس_تبریزی
چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن، همه جا هست.
همان طور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد.
هر که او را بیابد تا ابد نزدش میماند.
#شمس_تبریزی
با وجود تمامی گناهانی که در گذشته مرتکب شده اید، خود را گناهکار نخوانید. همیشه با خود تاکید کنید که موجودی الهی هستید. به محض احساس گناه، ذهن این برداشت را به عنوان واقعیت می پذیرد و دیگر نمی توانید خود را الهی بدانید. خداوند این خطاها را علیه شما به کار نمی گیرد، فقط از شما می خواهد همان خطاها را تکرار نکنید.
#یوگاناندا
#یوگاناندا
شمس گفت: تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده.
به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند
و بگوید" چه کنم! تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است.
تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست .
گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است.
پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی
این را بیست و نهمین قاعده میگوید.
#الیف_شافاک...
به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند
و بگوید" چه کنم! تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است.
تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست .
گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است.
پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی
این را بیست و نهمین قاعده میگوید.
#الیف_شافاک...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوش آن ساعت که دیدار ته وینم!
کمند عنبرین تار ته وینم!
نماهنگ زیبای آواز استاد شجریان
همراه غزل زیبای باباطاهر
کمند عنبرین تار ته وینم!
نماهنگ زیبای آواز استاد شجریان
همراه غزل زیبای باباطاهر
استاد شجریان یاد ایام
@AvayeMehregan
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
# تصنیف : یاد ایام
# آواز : استاد شجریان
# آهنگساز : استاد مشکاتیان
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
# تصنیف : یاد ایام
# آواز : استاد شجریان
# آهنگساز : استاد مشکاتیان