This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان بی شباهت به آب نیست
اگر بخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد
باید جریان داشته باشد
باید باران شود و بر جهان ببارد
و گرنه مرداب میشود و میگندد...
اگر بخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد
باید جریان داشته باشد
باید باران شود و بر جهان ببارد
و گرنه مرداب میشود و میگندد...
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
حافظ
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
حافظ
شرح مطلع غزلی از مولانا
سیر نمی شوم زتو نیست جز این گناه من
سیر مشو زرحمتم ای دو جهان پناه من
شوریدگی و شیدایی مولانا در این غزل به حدی زیباست که هیچ شرح و تفسیری را یارای باز گویی آن نیست.
گفت و گو در اوج جذبه ی روحانی است مولانا گویی برابر خدا نشسته و با او گرم گفت و گو است.
مصرع اول سخن دل عاشقی است که معشوق را خطاب قرار داده که از تو سیر نمی شوم و جرمم همین بس که تشنه ام و سیر نمی شوم و هرچه بیشتر با تو باشم باز هم کم است و این اوج تواضع و شیفتگی است. ای معشوق دلنشین من از تو دلزده نمیشوم و از این بابت که بسیار بسیار دوستت دارم احساس می کنم کار بدی است و گناه من دوست داشتن افراطی توست.
اما جواب معشوق بسیار زیباتر از بیان عاشق است:مبادا از رحمت من سیر شوی برو تا جاییکه می توانی بیشتر و بیشتر بهره ببر ظرف وجودت را گسترش بده.هر دو عالم را مسخر تو کرده ام تو می توانی بیشتر و بیشتر بخواهی.
مبادا که سیر شوی چرا که سیری با خود بیزاری می آورد
سیر نمی شوم زتو نیست جز این گناه من
سیر مشو زرحمتم ای دو جهان پناه من
شوریدگی و شیدایی مولانا در این غزل به حدی زیباست که هیچ شرح و تفسیری را یارای باز گویی آن نیست.
گفت و گو در اوج جذبه ی روحانی است مولانا گویی برابر خدا نشسته و با او گرم گفت و گو است.
مصرع اول سخن دل عاشقی است که معشوق را خطاب قرار داده که از تو سیر نمی شوم و جرمم همین بس که تشنه ام و سیر نمی شوم و هرچه بیشتر با تو باشم باز هم کم است و این اوج تواضع و شیفتگی است. ای معشوق دلنشین من از تو دلزده نمیشوم و از این بابت که بسیار بسیار دوستت دارم احساس می کنم کار بدی است و گناه من دوست داشتن افراطی توست.
اما جواب معشوق بسیار زیباتر از بیان عاشق است:مبادا از رحمت من سیر شوی برو تا جاییکه می توانی بیشتر و بیشتر بهره ببر ظرف وجودت را گسترش بده.هر دو عالم را مسخر تو کرده ام تو می توانی بیشتر و بیشتر بخواهی.
مبادا که سیر شوی چرا که سیری با خود بیزاری می آورد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی در این شب
عیـد مبعث
هرچی خوبی وخوشبختیه
خدای مهربون
براتون رقم بزنه
کلبه هاتون ازمحبت گرم باشه
و آرامش مهمون همیشگی
خونه هاتون باشه
شبتون شاد و درپناه خدا🌹
عیـد مبعث
هرچی خوبی وخوشبختیه
خدای مهربون
براتون رقم بزنه
کلبه هاتون ازمحبت گرم باشه
و آرامش مهمون همیشگی
خونه هاتون باشه
شبتون شاد و درپناه خدا🌹
دعابرای بیماران فراموش نشودپس بگو
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ اَهْلِکْ اعْدائَهُم اجمع
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ اَهْلِکْ اعْدائَهُم اجمع
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء(🙏)
بهترین لحظه های روز و شبم
لحظه های شکفتن سحر است
که سیاهی شکسته پا به گریز
روشنایی گشوده بال و پر است
صبح، سرمست از شراب روشنی است
صبح، لبخند گل بوییدنی است
در گلستان بهار عاشقی
رویش خورشید زیبا دیدنی است
صبح یعنی دلپذیر،
شعر و سرور
صبح یعنی انتظاری باغرور
چایِ داغ ونانِ گرم،گردو پنیر
یک دل آغشته در مهر و ضمیر
صبح یعنی تشنهٔ مهر و وفا
یک قدم با دلبرت تا اکتفا
صبح تو روشن، دلت پر نور باد
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح که میشود عزمت را بردار...
بالهای عشق رابگشا
و در آسمان زندگی پرواز کن...
زیبا،
آزاد و رها...
امروز روز دیگری است...
امروزت سرشار از عشق
🌺🌺🌺
شاد باشی..
لحظه های شکفتن سحر است
که سیاهی شکسته پا به گریز
روشنایی گشوده بال و پر است
صبح، سرمست از شراب روشنی است
صبح، لبخند گل بوییدنی است
در گلستان بهار عاشقی
رویش خورشید زیبا دیدنی است
صبح یعنی دلپذیر،
شعر و سرور
صبح یعنی انتظاری باغرور
چایِ داغ ونانِ گرم،گردو پنیر
یک دل آغشته در مهر و ضمیر
صبح یعنی تشنهٔ مهر و وفا
یک قدم با دلبرت تا اکتفا
صبح تو روشن، دلت پر نور باد
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح که میشود عزمت را بردار...
بالهای عشق رابگشا
و در آسمان زندگی پرواز کن...
زیبا،
آزاد و رها...
امروز روز دیگری است...
امروزت سرشار از عشق
🌺🌺🌺
شاد باشی..
بگذار هر چه نمی خواهند، بگوئيم
بگذار هر چه نمی خواهيم، بگويند
باران كه بيايد
از دست چترها
كاری بر نمی آيد
ما اتفاقی هستيم كه افتادهايم..
#نصرت_رحمانی
بگذار هر چه نمی خواهيم، بگويند
باران كه بيايد
از دست چترها
كاری بر نمی آيد
ما اتفاقی هستيم كه افتادهايم..
#نصرت_رحمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیینه ی ایمان و کرم آمده است
در عهد سیاهی و ستم آمده است
خورشید رسالت که نخواند و ننوشت
با آیه ی نون و والقلم امده است
#محمد_دری_صفت✍
#شعر_عید_مبعث
#مهربانان_عید_مبعث_خجسته_باد🎊😊🙏
در عهد سیاهی و ستم آمده است
خورشید رسالت که نخواند و ننوشت
با آیه ی نون و والقلم امده است
#محمد_دری_صفت✍
#شعر_عید_مبعث
#مهربانان_عید_مبعث_خجسته_باد🎊😊🙏
من قرآن را بدان تعظیم نمیکنم که خدا گفت، بدان تعظیم میکنم که از دهان مصطفی صلی الله علیه و سلم بیرون آمد
#شمس_تبریزی_مقالات_ص_691
#شمس_تبریزی_مقالات_ص_691
نمونهای از رفتار اخلاقی پیامبر(ص)؛ نه تنها «عفو»، بلکه «صفح»
🌹 ۲۷ رجب، سالروز مبعث مبارک حضرت خاتمالانبیاء(ص) تهنیت باد!
انَس بن مالک در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله خدمت میکرد. میگوید رسول اکرم(ص) در بسیاری از اوقات روزه میگرفتند و بعد هم غذای بسیار سادهای، چه هنگام سحر و چه افطار میخوردند و معمولًا افطاری ایشان یک مقدار شیر بود که من تهیه میکردم. یک شب که ایشان با عدهای از صحابه بودند خیلی دیر به منزل آمدند، آن قدر دیر که من خیال کردم ایشان در منزل یکی از اصحاب افطار کردهاند.
من هم شیر را خودم خوردم وبعد هم رفتم و خوابیدم. وقتی که رسول اکرم(ص) آمدند حس کردم که ایشان هنوز افطار نکردهاند (ظاهراً انس بن مالک از کسی پرسید که آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله امشب جایی مهمان بودند و او گفت نه). هیچ چیز دیگری هم در دسترس نبود. رفتم و خودم را مخفی کردم. ایشان وقتی دیدند چیزی موجود نیست رفتند و خوابیدند. انس که خود قصه را بازگو کرده است و نه رسول اکرم، میگوید: رسول اکرم(ص) تا زنده بودند چیزی در این مورد به روی من نیاوردند.
این را میگویند صفح. قرآن میفرماید عفو کنید و صفح کنید. صفح با عفو تفاوت دارد. وقتی کسی کار خطایی میکند هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت. عفو، گذشت از مجازات است ولی صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمیدهد بلکه اصلًا نامش را هم نمیبرد، به روی طرف هم نمیآورد، اسمش را هم نمیبرد و لهذا اولیاءالله همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها بهصورت صفح است.
📗 #استاد_مطهری_آشنایی_با_قرآن ج۷، ص۲۰۴
🌹 ۲۷ رجب، سالروز مبعث مبارک حضرت خاتمالانبیاء(ص) تهنیت باد!
انَس بن مالک در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله خدمت میکرد. میگوید رسول اکرم(ص) در بسیاری از اوقات روزه میگرفتند و بعد هم غذای بسیار سادهای، چه هنگام سحر و چه افطار میخوردند و معمولًا افطاری ایشان یک مقدار شیر بود که من تهیه میکردم. یک شب که ایشان با عدهای از صحابه بودند خیلی دیر به منزل آمدند، آن قدر دیر که من خیال کردم ایشان در منزل یکی از اصحاب افطار کردهاند.
من هم شیر را خودم خوردم وبعد هم رفتم و خوابیدم. وقتی که رسول اکرم(ص) آمدند حس کردم که ایشان هنوز افطار نکردهاند (ظاهراً انس بن مالک از کسی پرسید که آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله امشب جایی مهمان بودند و او گفت نه). هیچ چیز دیگری هم در دسترس نبود. رفتم و خودم را مخفی کردم. ایشان وقتی دیدند چیزی موجود نیست رفتند و خوابیدند. انس که خود قصه را بازگو کرده است و نه رسول اکرم، میگوید: رسول اکرم(ص) تا زنده بودند چیزی در این مورد به روی من نیاوردند.
این را میگویند صفح. قرآن میفرماید عفو کنید و صفح کنید. صفح با عفو تفاوت دارد. وقتی کسی کار خطایی میکند هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت. عفو، گذشت از مجازات است ولی صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمیدهد بلکه اصلًا نامش را هم نمیبرد، به روی طرف هم نمیآورد، اسمش را هم نمیبرد و لهذا اولیاءالله همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها بهصورت صفح است.
📗 #استاد_مطهری_آشنایی_با_قرآن ج۷، ص۲۰۴
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ 🌼
قرآن:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ(علق-١)
ترجمه:
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید،
تفسير:
١-بخوان به نام پروردگارت! خداي متعال در نخستین آیه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، میگوید: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید» گفتم: نمىتوانم، بعد از سه بار مرا فشار داد، ديدم مىتوانم
٢-از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود. خواندن لوحى كه براى اولين بار در برابر پيامبر باز شد، منظم و مكتوب بود.
٣-روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالتها،جان به بارش تیرها میدادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند.آرى روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
«والحمد للّه ربّ العالمين»🌻🌻
دوستان در اين روز مقدس بیایید با هم دعا کنیم ابرهاى ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند آنقدر که انسانیت ، جانی دوباره بگيرد
يا دافعَ البليات
اي دور كننده ي بلاها دفع بلا کن از سرتا سر گيتى
آمین یا رب 🙏
بلغ العلا بكماله كشف الدجى بجماله
حسنت جميع خصاله صلوعليه وآله
عيد مبعث مبارك💕
سلام و التماس دعا: سه شنبه دهم اسفند ۱۴۰۰
قرآن:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ(علق-١)
ترجمه:
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید،
تفسير:
١-بخوان به نام پروردگارت! خداي متعال در نخستین آیه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، میگوید: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید» گفتم: نمىتوانم، بعد از سه بار مرا فشار داد، ديدم مىتوانم
٢-از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود. خواندن لوحى كه براى اولين بار در برابر پيامبر باز شد، منظم و مكتوب بود.
٣-روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالتها،جان به بارش تیرها میدادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند.آرى روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
«والحمد للّه ربّ العالمين»🌻🌻
دوستان در اين روز مقدس بیایید با هم دعا کنیم ابرهاى ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند آنقدر که انسانیت ، جانی دوباره بگيرد
يا دافعَ البليات
اي دور كننده ي بلاها دفع بلا کن از سرتا سر گيتى
آمین یا رب 🙏
بلغ العلا بكماله كشف الدجى بجماله
حسنت جميع خصاله صلوعليه وآله
عيد مبعث مبارك💕
سلام و التماس دعا: سه شنبه دهم اسفند ۱۴۰۰
۱۰ اسفند زادروز مهدی اخوانثالث
( زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد -- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران ) شاعر
اخوانثالث تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد و از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. او در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز بهکار کرد و در دهه بیست زندگی بهتهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید.
وی چندبار به زندان افتاد و یکبار نیز بهحومه کاشان تبعید شد.
او در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوانثالث ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد و پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ بهکار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. وی در سال ۱۳۵۳ از خوزستان بهتهران بازگشت و این بار در رادیوتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ بهدعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل، برای نخستین بار بهخارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و طبق وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی بهخاک سپرده شد.
کتابها:
ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه "شکار" پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی میگوید: اما باز باید زیست...، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
( زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد -- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران ) شاعر
اخوانثالث تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد و از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. او در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز بهکار کرد و در دهه بیست زندگی بهتهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید.
وی چندبار به زندان افتاد و یکبار نیز بهحومه کاشان تبعید شد.
او در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوانثالث ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد و پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ بهکار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. وی در سال ۱۳۵۳ از خوزستان بهتهران بازگشت و این بار در رادیوتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ بهدعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل، برای نخستین بار بهخارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و طبق وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی بهخاک سپرده شد.
کتابها:
ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه "شکار" پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی میگوید: اما باز باید زیست...، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
۱۰ اسفند زادروز نصرت رحمانی
( زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ رشت ) شاعر نوگرا
نصرت رحمانی از شاعران معاصر نوگرای ایران است. رحمانی دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در تهران بهپایان رساند و وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد، سپس بهکار در رادیو پرداخت و بهروزنامه نگاری مشغول شد و سرپرستی صفحات شعر مجله زنروز را بهعهده گرفت.
وی در سه مجموعه کوچ، کویر و ترمه که در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ منتشر کرد، از لحاظ شکل، چهارپاره را برگزید و از جهت محتوا در دنیای درد و تاریکی، مرگ و گناه غوطهور شد. او خود در مقدمه ترمه اشعارش را اشعار سیاه میخواند و بهخواننده خطاب میکند، تو ای خواب زده بیهوده در سراب اشعار سیاه من بهدنبال خورشید گمشده خود میگردی جز گوری تهی و تابوتی قفل شده چیز دیگر نخواهی یافت. به توام ای خواننده، چشمانت را بهدست کلمات جذامی بیرحم اشعار سیاه من مسپار و بدان که در آن اگر روزنهای پیدا شود درمان نیست
ابلیس خدای بی سر و پاییست
انگشت نما شده بهناپاکی
تن شسته در آب چشمه خورشید
تف کرده بروی آدم خاکی
خندیده بهبارگاه شیطانی
دندان طمع ز آسمان کنده
بندی غرور خویشتن گسسته
زانو نزده بهپای هر بنده
در بند کشیده ناخدایان را
خود نیز در انزوای خود زنجیر
از دوزخ و از بهشت آواره
در برزخ خویش مانده بیتدبیر
مطرود شما سیاه کیشان است
لیکن چون بهخویشتن پناه آرید
دانید که بندگان شیطانید
ابلیس منم خدای بیتا جان
پیشانی خود بر آسمان سوده
سوزانده غرور اگر چه بالم را
ابلیس اگر منم
وی در اشعار بعد از ترمه از جهت شکل چهار پاره را رها کرد و بهسوی نوعی وزن نیمایی روی آورد و در مجموعه میعاد در لجن بهبازی گرفتن کلمات و تصاویر بسنده نمیکرد و گاه گاه کم و بیش بهسوی بازی اوزان با روشی ویژه خود میرفت. در مجموعه دیگر مانند حریق باد نوعی زبان حماسی بهکار بسته و احساس ساده و بیپیرایه خویش را با نوعی تفکر در میآمیخت.
ديدگاههاى وى در خصوص شعر، شاعران نوپرداز، وزن در شعر و رسالت شاعر در گفتگويی تفصيلى با دكتر بقايی ماكان در كتاب شاملو و عالم معنا أمده است.
نصرت رحمانی در ۷۱ سالگی درگذشت و در رشت - سلیمان داراب بهخاک سپرده شد.
آثار:
کوچ
کویر
میعاد در لجن
ترمه
حریق باد
درو
شمشیر معشوقه قلم
پیاله دور دگر زد
در جنگ باد
( زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۸ تهران -- درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ رشت ) شاعر نوگرا
نصرت رحمانی از شاعران معاصر نوگرای ایران است. رحمانی دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در تهران بهپایان رساند و وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد، سپس بهکار در رادیو پرداخت و بهروزنامه نگاری مشغول شد و سرپرستی صفحات شعر مجله زنروز را بهعهده گرفت.
وی در سه مجموعه کوچ، کویر و ترمه که در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ منتشر کرد، از لحاظ شکل، چهارپاره را برگزید و از جهت محتوا در دنیای درد و تاریکی، مرگ و گناه غوطهور شد. او خود در مقدمه ترمه اشعارش را اشعار سیاه میخواند و بهخواننده خطاب میکند، تو ای خواب زده بیهوده در سراب اشعار سیاه من بهدنبال خورشید گمشده خود میگردی جز گوری تهی و تابوتی قفل شده چیز دیگر نخواهی یافت. به توام ای خواننده، چشمانت را بهدست کلمات جذامی بیرحم اشعار سیاه من مسپار و بدان که در آن اگر روزنهای پیدا شود درمان نیست
ابلیس خدای بی سر و پاییست
انگشت نما شده بهناپاکی
تن شسته در آب چشمه خورشید
تف کرده بروی آدم خاکی
خندیده بهبارگاه شیطانی
دندان طمع ز آسمان کنده
بندی غرور خویشتن گسسته
زانو نزده بهپای هر بنده
در بند کشیده ناخدایان را
خود نیز در انزوای خود زنجیر
از دوزخ و از بهشت آواره
در برزخ خویش مانده بیتدبیر
مطرود شما سیاه کیشان است
لیکن چون بهخویشتن پناه آرید
دانید که بندگان شیطانید
ابلیس منم خدای بیتا جان
پیشانی خود بر آسمان سوده
سوزانده غرور اگر چه بالم را
ابلیس اگر منم
وی در اشعار بعد از ترمه از جهت شکل چهار پاره را رها کرد و بهسوی نوعی وزن نیمایی روی آورد و در مجموعه میعاد در لجن بهبازی گرفتن کلمات و تصاویر بسنده نمیکرد و گاه گاه کم و بیش بهسوی بازی اوزان با روشی ویژه خود میرفت. در مجموعه دیگر مانند حریق باد نوعی زبان حماسی بهکار بسته و احساس ساده و بیپیرایه خویش را با نوعی تفکر در میآمیخت.
ديدگاههاى وى در خصوص شعر، شاعران نوپرداز، وزن در شعر و رسالت شاعر در گفتگويی تفصيلى با دكتر بقايی ماكان در كتاب شاملو و عالم معنا أمده است.
نصرت رحمانی در ۷۱ سالگی درگذشت و در رشت - سلیمان داراب بهخاک سپرده شد.
آثار:
کوچ
کویر
میعاد در لجن
ترمه
حریق باد
درو
شمشیر معشوقه قلم
پیاله دور دگر زد
در جنگ باد
و گفت: سرّ همه ی آفتها سیر خوردن(پر خوری) است.
ذکر سهل بن التستری
«تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ عطار»
ذکر سهل بن التستری
«تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ عطار»
خداوندا!
مرا بیش از این بینوا ساز!
خدایا!
رسوایم ساز تا لعنتم کنند
خدایا!
مردمان را از من بیزار کن تا هر کلمه شکر که بر زبانم آید فقط برای تو باشد
و از کسی جز تو منت نکشم
حسین بن منصور حلاج
تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ عطار
مرا بیش از این بینوا ساز!
خدایا!
رسوایم ساز تا لعنتم کنند
خدایا!
مردمان را از من بیزار کن تا هر کلمه شکر که بر زبانم آید فقط برای تو باشد
و از کسی جز تو منت نکشم
حسین بن منصور حلاج
تذکـــــــرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ عطار