غزالی
صوفیان از پیشتازان خلق به سوی خداوند وسیرتشان نیکوترین سیرتها و راهشان درست ترین راهها و اخلاقشان پاکیزه ترین اخلاقهاست...
همه حرکات و سکنات ظاهر و باطنشان مقتبس از نور چراغ نبوت است.
صوفیان از پیشتازان خلق به سوی خداوند وسیرتشان نیکوترین سیرتها و راهشان درست ترین راهها و اخلاقشان پاکیزه ترین اخلاقهاست...
همه حرکات و سکنات ظاهر و باطنشان مقتبس از نور چراغ نبوت است.
کار مرید با جستجوست و کار مراد با گفتگوست، کار مرید بر ریاضت است و کار مراد بعنایت است، مرید مرقع خدمت پوشد، مراد شراب وصلت نوشد و لباس قربت پوشد، مرید محاسبهٔ افلاک کند، مراد حکم بر ادراک کند، مرید کوه کَنَد به رنج، مراد فرو شود بگنج. آگر کسی خواهد که حقیقت مريد و مراد بداند این دو را بنویسد پس بر خواند: مرید در زیر یا دو نقطه دارد چون دو نقطه بگذاشت جز مراد نیست مرید مرحوم است و مراد معصوم است. رباعی :
یک قوم در اختیار خود بی خبرند
یک قوم در اختیار حق در نظرند
بگذشته زِ هر دو راه قومی دگرند
کز خود نه به خویشتن همی بر گذرند
باب مرید و مراد
خواجه عبدالله انصاری
یک قوم در اختیار خود بی خبرند
یک قوم در اختیار حق در نظرند
بگذشته زِ هر دو راه قومی دگرند
کز خود نه به خویشتن همی بر گذرند
باب مرید و مراد
خواجه عبدالله انصاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من پی گمشدهام آمدهام
ارغوانم را میخواهم...
ارغوانم را میخواهم...
هو
و علیک بقرائت القرآن مع وجد و طرب و فکر لطیف. و اقرأ القرآن کأنّه ما أنزل إلّا فی شأنک فقط. و اجمع هذه الخصال فی نفسک فتکون من المفلحین.
قرآن را باید با وجد و طرب و فکر لطیف بخوانی. قرآن را چنان بخوان که گویی تنها در شأن تو نازل شده است. این صفات را در جان خویش جمع بیاور و آنگاه از رستگاران خواهی بود.
شهابالدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق
مجموعه مصنفات
و علیک بقرائت القرآن مع وجد و طرب و فکر لطیف. و اقرأ القرآن کأنّه ما أنزل إلّا فی شأنک فقط. و اجمع هذه الخصال فی نفسک فتکون من المفلحین.
قرآن را باید با وجد و طرب و فکر لطیف بخوانی. قرآن را چنان بخوان که گویی تنها در شأن تو نازل شده است. این صفات را در جان خویش جمع بیاور و آنگاه از رستگاران خواهی بود.
شهابالدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق
مجموعه مصنفات
#مولانا_میگوید:
بعضی باشند سلام دهند و از سلام ایشان بوی عود می آید بعضی باشند سلام کنند و از سلام ایشان بوی دود آید اینرا کسی داند که او را شامه ای باشد..
ذهن هر چه می اندیشد در احساسات فرد تاثیر میگذارد و بی آنکه خودش متوجه شود این ا حساس بتدریج تبدیل به رفتار ش میشود. رفتاری که یا مطلوب است یا نا خوشایند. ذهن مثبت هاله ای از روشنی به اطراف میپراکند و ذهن منفی آدمها را فراری میدهد . اینکه میگویند وقتی تنهایی مواظب افکارت باش به این علت است .
نگذاریم افکار منفی عادت ما بشود..
بعضی باشند سلام دهند و از سلام ایشان بوی عود می آید بعضی باشند سلام کنند و از سلام ایشان بوی دود آید اینرا کسی داند که او را شامه ای باشد..
ذهن هر چه می اندیشد در احساسات فرد تاثیر میگذارد و بی آنکه خودش متوجه شود این ا حساس بتدریج تبدیل به رفتار ش میشود. رفتاری که یا مطلوب است یا نا خوشایند. ذهن مثبت هاله ای از روشنی به اطراف میپراکند و ذهن منفی آدمها را فراری میدهد . اینکه میگویند وقتی تنهایی مواظب افکارت باش به این علت است .
نگذاریم افکار منفی عادت ما بشود..
تحول روحی شمس
شمس در خانواده متوسط الحالی متولد شده بود . گفته اند شغل پدر او بزازی بوده است. از همان آوان کودکی حالاتی داشته که غیر عادی و غریب می نموده و مایه نگرانی پدرو مادر بوده است. این حالات غیر عادی را آشنایی او با تصوف و تجربه عوالم سیر و سلوک تشدید می کرده است.
تحول روانی که او در معرض آن قرار گرفته بود چنان ژرف و پر نیرو بود که در تقاضاهای جسمانی و واکنشهای مزاجی او نیز موثر می افتاد . اشتهای او بسیار ضعیف بود خوابش کم و کوتاه شده بود.اما او نه احساس ضعف ، بلکه احساس سبکی و قوت بیشتری میکرد.پدر در مانده بود و نمی دانست که بر فرزند دلبندم چه میگذرد. ظاهراً او تنها فرزند وی بود ناز پرورده و عزیز کرده و پدر حق داشت که دلواپس حال او باشد.می گفت : تو را چه شد ؟
در مقالات ص ۷۴۰ شمس میگوید :
«این سخن بود که به خردگی اشتهای مرا برده بود.سه چهار روز میگذرد چیزی نمیخورم.پدر میگفت :وای بر پسر من .گفتم آخر ضعیف نمی شوم قوتم چنان که اگر بخواهی چون مرغ از روزن بیرون بپرم . لقمه فرو نمی رفت.»
پاسخ می شنید پدر «مرا هیچ نشد ، دیوانه ام ؟کسی را جامه دریدم ؟ در تو افتادم؛؟ »
می گفت :پس این چه وضعی است ؟ می دانم دیوانه نیستی اما نمی دانم چه روشی داری .
#شمس_تبریزی
#دکتر_موحد
شمس در خانواده متوسط الحالی متولد شده بود . گفته اند شغل پدر او بزازی بوده است. از همان آوان کودکی حالاتی داشته که غیر عادی و غریب می نموده و مایه نگرانی پدرو مادر بوده است. این حالات غیر عادی را آشنایی او با تصوف و تجربه عوالم سیر و سلوک تشدید می کرده است.
تحول روانی که او در معرض آن قرار گرفته بود چنان ژرف و پر نیرو بود که در تقاضاهای جسمانی و واکنشهای مزاجی او نیز موثر می افتاد . اشتهای او بسیار ضعیف بود خوابش کم و کوتاه شده بود.اما او نه احساس ضعف ، بلکه احساس سبکی و قوت بیشتری میکرد.پدر در مانده بود و نمی دانست که بر فرزند دلبندم چه میگذرد. ظاهراً او تنها فرزند وی بود ناز پرورده و عزیز کرده و پدر حق داشت که دلواپس حال او باشد.می گفت : تو را چه شد ؟
در مقالات ص ۷۴۰ شمس میگوید :
«این سخن بود که به خردگی اشتهای مرا برده بود.سه چهار روز میگذرد چیزی نمیخورم.پدر میگفت :وای بر پسر من .گفتم آخر ضعیف نمی شوم قوتم چنان که اگر بخواهی چون مرغ از روزن بیرون بپرم . لقمه فرو نمی رفت.»
پاسخ می شنید پدر «مرا هیچ نشد ، دیوانه ام ؟کسی را جامه دریدم ؟ در تو افتادم؛؟ »
می گفت :پس این چه وضعی است ؟ می دانم دیوانه نیستی اما نمی دانم چه روشی داری .
#شمس_تبریزی
#دکتر_موحد
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست
#پروین_اعتصامی
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست
#پروین_اعتصامی
آنها که با اولیا حق عداوت میکنند، پندارند درحق ایشان بدی میکنند، غلط است، بلکه نیکی میکنند!! دل ایشان رابر خود سرد میکنند، "زیرا ایشان(اولیا) غمخوار عالمند"!!! و این مهرو نگرانی بر کسی، همچو باری است برآدمی. وچون کاری کنند که آن مهر بگسلد، چنان است که از ایشان کوه قافی برمیدارند.!!!
#مقالات_شمس
#مقالات_شمس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور
وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
و من کار خود را به خدا واگذار ميکنم،
مسلماً خدا به بندگانش بيناست.
#بخشی_از_آیه_۴۴_سوره _غافر
وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
و من کار خود را به خدا واگذار ميکنم،
مسلماً خدا به بندگانش بيناست.
#بخشی_از_آیه_۴۴_سوره _غافر
عالی بودن را برای خودمان همیشه تکرار کنیم تا عالی شویم.
ما به هر چه فکر می کنیم، هرچه می گوییم و هر چه به زبان می آوریم همان می شویم.
ذهن ما چیزی را می سازد که می گوییم. افکار ما می تواند یک بیابان خشک را به گلستانی تبدیل کند.
آدم های سالم دنیایی از افکار عالی دارند و ذهن خود را خوشحال و سالم نگه می دارند.
برای همین همیشه سلامت،شاد خونسرد و مهربان هستند.
ذهن سالم موفقیت به همراه دارد .
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
پگاه دو شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
برای امروزت زيباترين حسها رو خواهانم
حس قشنگ آرامش
حس وجود خدا در قلبت
حس لطافت گلها
حس باران توفصل گرماو
حس داشتن دوستِ خوبے مثل شما
🌺🌺🌺
شاد باشی
ما به هر چه فکر می کنیم، هرچه می گوییم و هر چه به زبان می آوریم همان می شویم.
ذهن ما چیزی را می سازد که می گوییم. افکار ما می تواند یک بیابان خشک را به گلستانی تبدیل کند.
آدم های سالم دنیایی از افکار عالی دارند و ذهن خود را خوشحال و سالم نگه می دارند.
برای همین همیشه سلامت،شاد خونسرد و مهربان هستند.
ذهن سالم موفقیت به همراه دارد .
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
پگاه دو شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
برای امروزت زيباترين حسها رو خواهانم
حس قشنگ آرامش
حس وجود خدا در قلبت
حس لطافت گلها
حس باران توفصل گرماو
حس داشتن دوستِ خوبے مثل شما
🌺🌺🌺
شاد باشی
خالی ام چون باغ بودا ! خالی از نیلوفرانش
خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش
خلق ، بی جان ، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایی و من ، مانند لوط و دخترانش
پاره پاره مغربم ، با من نه خورشیدی ، نه صبحی
نیمی از آفاقم اما ، نیمه ی بی خاورانش
سرزمین مرگم اینک ، برکه هایش دیدگانم
وین دل توفانی ام ، دریای خون ِ بی کرانش
پیش چشمم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
روسری های عزا از داغ دیده مادرانش
عیب از آنان نیست من دل مرده ام کز هیچ سویی
در نمی گیرد مرا ، افسون شهر و دلبرانش
جنگ جویی خسته ام ، بعد از نبردی نا برابر
پیش رویش پشته ای از کشته ی هم سنگرانش
دعوی ام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ِ ناباورانش
#حسین_منزوی
#غزل_شماره_۱۰۱
خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش
خلق ، بی جان ، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایی و من ، مانند لوط و دخترانش
پاره پاره مغربم ، با من نه خورشیدی ، نه صبحی
نیمی از آفاقم اما ، نیمه ی بی خاورانش
سرزمین مرگم اینک ، برکه هایش دیدگانم
وین دل توفانی ام ، دریای خون ِ بی کرانش
پیش چشمم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
روسری های عزا از داغ دیده مادرانش
عیب از آنان نیست من دل مرده ام کز هیچ سویی
در نمی گیرد مرا ، افسون شهر و دلبرانش
جنگ جویی خسته ام ، بعد از نبردی نا برابر
پیش رویش پشته ای از کشته ی هم سنگرانش
دعوی ام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ِ ناباورانش
#حسین_منزوی
#غزل_شماره_۱۰۱