👈شب چله، نگرانی هستیشناسانه از مرگ خورشید و پایان جهان
✍ #یعقوب_یسنا، پژوهشگر افغانستانی، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی
جشنهای باستانی از نظر روانکاوی یونگی به ناخودآگاه جمعی ماقبل تاریخ جامعههای بشری رجعت میکند. جشن شب یلدا یا به تعبیر فارسی زبانان جشن #شب_چله نیز از جشهای باستانی ماقبل تاریخ است که بیانگر ناخودآگاه جمعی ما است. بصورت دقیق تاریخ پیدایش این جشن مشخص نیست، اما دریافت باستان شناسی نشان میدهد که ۸۰۰۰سال پیشینه دارد (آیین #میتراییسم) و در #خاورمیانه #ایران #افغانستان #آسیای_میانه برگزار میشدهاست
پیش از اینکه به خاستگاه این جشن پرداخته شود، لازم است اندکی درباره نامش توضیح داده شود. #یلدا، واژهی #سریانی است که زایش، تولد و پیدایش معنا میدهد. #چله، واژهی #فارسی است که برخی ها آن را یک دوره "چهل روزه" میدانند و برخی هم #چله را جدای از اینکه چندروز باشد یک دوره زمانی میدانند که بعد از آن، چله دیگری میآید. چلهی نخست را #چله_بزرگ و چلهی دوم را #چله_کوچک گویند
روستاییان #افغانستان شب چله را می شناسند وضمن برگزاری رسم و رواجها، آمادگی برای وقوع رویدادهای طبیعی فصل سرما را نیز میگیرند. تا جاییکه یاددارم، پدرم نشانههای زیاد برای سعد و نحسِ وقوع چله میشناخت که این سعد و نحس را بیشتر بر مبنای حرکت ستارهها در آن شب و چگونگی وقوع روز همان شب (فردا) درنظر میگرفت. بنابراین چله یک رویداد مهم #تقویمی در جامعه ما بودهاست که وقوع آن، هراسها و امیدهای هستیشناسانه را درپی داشته
این رویداد، شب اول زمستان، شب اول جدی (نام دیماه در افغانستان) است، درازترین شب سال که پس از آن، شبها کوتاهتر و روزها بلندتر شوند. بنابراین شب چله را میتوان یک رویداد طبیعی در بخشی از کرهی زمین دانست. چگونگی پیدایش این #جشن و دیگر جشنهای باستانی مانند #نوروز، #مهرگان و... بر اساس رویدادهای طبیعی تفسیرمیگرد. شب چله یک رویداد طبیعی است که انسان، هزارها سال پیش آن را شناخت و به آن واکنش داد. انسان باستان، رویدادهای طبیعی را حس میکرد اما بر اساس علت طبیعی نمیتوانست آنها را بشناسد. بنابراین، درک هر رویداد طبیعی را به رمز و راز اساطیری و دست غیر ربط میداد
این دست غیر، و رمز و راز برای انسان #باستان بر مبنای معرفت تقابل گرایانه (نیکی و بدی) قابل توجیه بود بخصوص در جغرافیای آسیای میانه، افغانستان و ایران بنا به واقعیت جغرافیا، فصل گرما و سرما به عنوان نیکی و بدی تعیینکننده بود. بنابراین، موقعی که متوجه شدند از پایان تابستان به بعد، روزها کوتاه میشود و شبها دراز؛ این گونه توجیه شد که شب، تاریکی و سرما (بدی) بر روز، روشنایی و گرما (نیکی) در حال چیرهشدن است، یا اینکه بین امر خیر و شر، جنگ و درگیری جریان دارد و معلوم نیست نیکی پیروز شود یا بدی!
این نگرانی تا نخستین شب چله ادامه مییافت و در آن شب به اوجِ اضطراب اساطیری میرسید. انسان باستان با نگرانی این شب را سحر میکرد و هر لحظه هراسان بود مبادا شب و تاریکی(بدی) بر روز و روشنایی(نیکی) چیره شود و زندگی انسان و جهان با چیرگی شر به پایان رسد! اینجاست که شب چله از درک یک رویداد طبیعی فراتر میرود و به درک یک رویداد معرفتی و هستیشناسانهی اساطیری غایتشناسانه میرسد که نگرانی و امید و ناامیدی انسان باستان را معنا میکند.
رویدادهای طبیعی بسیاری است که از رویداد حسی ساده، به مناسبات معنامند و فرهنگی رسید. مثلا هر سنگی مقدس نیست اما حجرالاسود مقدس است(مقدس/نامقدس بود شب چله و...)
در #اوستا، ماه جدی، «دی» نام دارد. دی(Day) در انگلیسی «روز» معنا میدهد. بنابراین فردای شب یلدا که اولین روز دیماه است را میتوان روز خورشید یا «خورشیدروز» نامید. «دی» در اوستا نام یک ایزد است.
پژوهش دربارهی شب چله به عنوان یک جشن ماقبل تاریخی نیاز به کار جدی از منظر اسطورهشناسی و باستانشناسی دارد که بر فرهنگهای دیگر بشری تاثیر گذاشتهاست. اسطورهشناسان به این باورند که جشن #کریسمیس، ادامه و تحول جشن چله در #اروپا بوده است که ۱۱ دی ماه برگزار میشود و بعد از رواج #مسیحیت، این جشن بنام تولد حضرت #عیسی برگزارشد
جشن چله از نظر هستیشناسی ما را از تاریخ به ماقبل تاریخ وصل میکند و به این میرساند که انسان روایتی ناتمام از امید و هراسهای معرفتی است. برای انسان باستان شب چله، جشن نبود، بلکه هراس جمعی از چیرگی شب بر روز بود؛ بنابراین فردای این شب که #خورشیدروز است، نیک و مبارک بود. این که ما شب چله را جشن میگوییم از تحول معرفتی است که نگرانی اساطیری باستان را ندارد. پس برای ادامه جشنهای کهن در زندگی مدرن باید از آنها استفاده فرهنگی برای شادمانی های جمعی شود. از این نگاه، چله باستانی باید به عنوان #میراث_فرهنگی احترام شود تا روایتهای بشری در کنار هم تجربههای متفاوت بشر را نمایش دهند
@LoversofIRAN
✍ #یعقوب_یسنا، پژوهشگر افغانستانی، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی
جشنهای باستانی از نظر روانکاوی یونگی به ناخودآگاه جمعی ماقبل تاریخ جامعههای بشری رجعت میکند. جشن شب یلدا یا به تعبیر فارسی زبانان جشن #شب_چله نیز از جشهای باستانی ماقبل تاریخ است که بیانگر ناخودآگاه جمعی ما است. بصورت دقیق تاریخ پیدایش این جشن مشخص نیست، اما دریافت باستان شناسی نشان میدهد که ۸۰۰۰سال پیشینه دارد (آیین #میتراییسم) و در #خاورمیانه #ایران #افغانستان #آسیای_میانه برگزار میشدهاست
پیش از اینکه به خاستگاه این جشن پرداخته شود، لازم است اندکی درباره نامش توضیح داده شود. #یلدا، واژهی #سریانی است که زایش، تولد و پیدایش معنا میدهد. #چله، واژهی #فارسی است که برخی ها آن را یک دوره "چهل روزه" میدانند و برخی هم #چله را جدای از اینکه چندروز باشد یک دوره زمانی میدانند که بعد از آن، چله دیگری میآید. چلهی نخست را #چله_بزرگ و چلهی دوم را #چله_کوچک گویند
روستاییان #افغانستان شب چله را می شناسند وضمن برگزاری رسم و رواجها، آمادگی برای وقوع رویدادهای طبیعی فصل سرما را نیز میگیرند. تا جاییکه یاددارم، پدرم نشانههای زیاد برای سعد و نحسِ وقوع چله میشناخت که این سعد و نحس را بیشتر بر مبنای حرکت ستارهها در آن شب و چگونگی وقوع روز همان شب (فردا) درنظر میگرفت. بنابراین چله یک رویداد مهم #تقویمی در جامعه ما بودهاست که وقوع آن، هراسها و امیدهای هستیشناسانه را درپی داشته
این رویداد، شب اول زمستان، شب اول جدی (نام دیماه در افغانستان) است، درازترین شب سال که پس از آن، شبها کوتاهتر و روزها بلندتر شوند. بنابراین شب چله را میتوان یک رویداد طبیعی در بخشی از کرهی زمین دانست. چگونگی پیدایش این #جشن و دیگر جشنهای باستانی مانند #نوروز، #مهرگان و... بر اساس رویدادهای طبیعی تفسیرمیگرد. شب چله یک رویداد طبیعی است که انسان، هزارها سال پیش آن را شناخت و به آن واکنش داد. انسان باستان، رویدادهای طبیعی را حس میکرد اما بر اساس علت طبیعی نمیتوانست آنها را بشناسد. بنابراین، درک هر رویداد طبیعی را به رمز و راز اساطیری و دست غیر ربط میداد
این دست غیر، و رمز و راز برای انسان #باستان بر مبنای معرفت تقابل گرایانه (نیکی و بدی) قابل توجیه بود بخصوص در جغرافیای آسیای میانه، افغانستان و ایران بنا به واقعیت جغرافیا، فصل گرما و سرما به عنوان نیکی و بدی تعیینکننده بود. بنابراین، موقعی که متوجه شدند از پایان تابستان به بعد، روزها کوتاه میشود و شبها دراز؛ این گونه توجیه شد که شب، تاریکی و سرما (بدی) بر روز، روشنایی و گرما (نیکی) در حال چیرهشدن است، یا اینکه بین امر خیر و شر، جنگ و درگیری جریان دارد و معلوم نیست نیکی پیروز شود یا بدی!
این نگرانی تا نخستین شب چله ادامه مییافت و در آن شب به اوجِ اضطراب اساطیری میرسید. انسان باستان با نگرانی این شب را سحر میکرد و هر لحظه هراسان بود مبادا شب و تاریکی(بدی) بر روز و روشنایی(نیکی) چیره شود و زندگی انسان و جهان با چیرگی شر به پایان رسد! اینجاست که شب چله از درک یک رویداد طبیعی فراتر میرود و به درک یک رویداد معرفتی و هستیشناسانهی اساطیری غایتشناسانه میرسد که نگرانی و امید و ناامیدی انسان باستان را معنا میکند.
رویدادهای طبیعی بسیاری است که از رویداد حسی ساده، به مناسبات معنامند و فرهنگی رسید. مثلا هر سنگی مقدس نیست اما حجرالاسود مقدس است(مقدس/نامقدس بود شب چله و...)
در #اوستا، ماه جدی، «دی» نام دارد. دی(Day) در انگلیسی «روز» معنا میدهد. بنابراین فردای شب یلدا که اولین روز دیماه است را میتوان روز خورشید یا «خورشیدروز» نامید. «دی» در اوستا نام یک ایزد است.
پژوهش دربارهی شب چله به عنوان یک جشن ماقبل تاریخی نیاز به کار جدی از منظر اسطورهشناسی و باستانشناسی دارد که بر فرهنگهای دیگر بشری تاثیر گذاشتهاست. اسطورهشناسان به این باورند که جشن #کریسمیس، ادامه و تحول جشن چله در #اروپا بوده است که ۱۱ دی ماه برگزار میشود و بعد از رواج #مسیحیت، این جشن بنام تولد حضرت #عیسی برگزارشد
جشن چله از نظر هستیشناسی ما را از تاریخ به ماقبل تاریخ وصل میکند و به این میرساند که انسان روایتی ناتمام از امید و هراسهای معرفتی است. برای انسان باستان شب چله، جشن نبود، بلکه هراس جمعی از چیرگی شب بر روز بود؛ بنابراین فردای این شب که #خورشیدروز است، نیک و مبارک بود. این که ما شب چله را جشن میگوییم از تحول معرفتی است که نگرانی اساطیری باستان را ندارد. پس برای ادامه جشنهای کهن در زندگی مدرن باید از آنها استفاده فرهنگی برای شادمانی های جمعی شود. از این نگاه، چله باستانی باید به عنوان #میراث_فرهنگی احترام شود تا روایتهای بشری در کنار هم تجربههای متفاوت بشر را نمایش دهند
@LoversofIRAN
👈همدردی فرهیختگان افغانستان با مردم ایران
در کنار پیامهای مهرآمیزی که در فضای مجازی این روزها از فارسی زبانان #تاجیکستان و #ازبکستان و #افغانستان به سوی ایران و ایرانیان روان شده است؛ چهره های فرهیخته شان نیز همدردی خود را به شیوه ای رسمی تر در تاربرگ هایشان برای آسیب دیدگان #سیل در ایران گذاشته اند.
از این میان بخوانید، پیام #یعقوب_یسنا استاد ادبیات فارسی دانشگاه #بیرونی #کابل درباره #سیل نوروزی ایران
⬅️ بنی آدم اعضای یکدیگر است
🔻در این چند روز، سیلابها به شهرها و روستاهای ایران به ویژه در #شیراز آسیب رساند. کشور #ایران و #افغانستان در ضمن همسایهبودن، فرهنگ مشترک و مناسبات بشری تاریخی دارد. بنابراین هرگونه آسیب به ایران، آسیب به افغانستان نیز میتواند باشد. هماکنون تقریبا سه میلیون افغانستانی مهاجر در ایران زندگی میکنند. با وصف همه مشکلات مهاجرتی، ایران یکی از مهمترین میزبانهای مهاجران #افغانستانی در منطقه و جهان بودهاست. بنابه گزارش وزارت عودت و مهاجرین افغانستان، تقریبا شش میلیون افغانستانی هماکنون در جهان مهاجر استند که تقریبا نصف این جمعیت مهاجر در ایران به سر میبرد.
من بهعنوان یکشهروند افغانستانی به دوستان ایرانیام ابراز همدردی میکنم و از آسیبهای پیشآمده از سیلابها بر مردم ایران ناراحت استم. به قربانیان حادثه آرامش روان آرزو میکنم. به آسیبدیدگان امید تندرستی دارم. امید دارم این رنج هرچه زود بگذرد.
مردم و کشور ایران آرام و بهروز باشد.
با درود
#یعقوب_یسنا /@awesta
گستره #ایران_زمین کهن
#ایرانشهر
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@LoversofIRAN
در کنار پیامهای مهرآمیزی که در فضای مجازی این روزها از فارسی زبانان #تاجیکستان و #ازبکستان و #افغانستان به سوی ایران و ایرانیان روان شده است؛ چهره های فرهیخته شان نیز همدردی خود را به شیوه ای رسمی تر در تاربرگ هایشان برای آسیب دیدگان #سیل در ایران گذاشته اند.
از این میان بخوانید، پیام #یعقوب_یسنا استاد ادبیات فارسی دانشگاه #بیرونی #کابل درباره #سیل نوروزی ایران
⬅️ بنی آدم اعضای یکدیگر است
🔻در این چند روز، سیلابها به شهرها و روستاهای ایران به ویژه در #شیراز آسیب رساند. کشور #ایران و #افغانستان در ضمن همسایهبودن، فرهنگ مشترک و مناسبات بشری تاریخی دارد. بنابراین هرگونه آسیب به ایران، آسیب به افغانستان نیز میتواند باشد. هماکنون تقریبا سه میلیون افغانستانی مهاجر در ایران زندگی میکنند. با وصف همه مشکلات مهاجرتی، ایران یکی از مهمترین میزبانهای مهاجران #افغانستانی در منطقه و جهان بودهاست. بنابه گزارش وزارت عودت و مهاجرین افغانستان، تقریبا شش میلیون افغانستانی هماکنون در جهان مهاجر استند که تقریبا نصف این جمعیت مهاجر در ایران به سر میبرد.
من بهعنوان یکشهروند افغانستانی به دوستان ایرانیام ابراز همدردی میکنم و از آسیبهای پیشآمده از سیلابها بر مردم ایران ناراحت استم. به قربانیان حادثه آرامش روان آرزو میکنم. به آسیبدیدگان امید تندرستی دارم. امید دارم این رنج هرچه زود بگذرد.
مردم و کشور ایران آرام و بهروز باشد.
با درود
#یعقوب_یسنا /@awesta
گستره #ایران_زمین کهن
#ایرانشهر
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@LoversofIRAN