Audio
نمونه ای از مروه گی خوانی سنتی
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک نمونه از موسیقی #مروگی
از #علیشیر_عبادالله_یف از #بخارا
به راستی تن پوش و رقص های اصیل هنرمندان زن #فرارودان، فضای ایران کهن را به یاد می آورد و چه ارزشمند است تلاش این پاسبانان فرهنگ ایرانی در آسیای میانه، حتا اگر خود به ارزش این تلاش آگاه نباشند.
موسیقی مروگی، یادگار ایرانیان #مرو( #ترکمنستان امروزی) است که به بخارا ( #ازبکستان امروزی کوچانده شدند)
درباره پیشینه مروگی اینجا را بخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7954
با ما همراه شوید برای دانستن از ایران زمین
https://t.me/joinchat/AAAAAEE9zXIvRsbO03gfdA
از #علیشیر_عبادالله_یف از #بخارا
به راستی تن پوش و رقص های اصیل هنرمندان زن #فرارودان، فضای ایران کهن را به یاد می آورد و چه ارزشمند است تلاش این پاسبانان فرهنگ ایرانی در آسیای میانه، حتا اگر خود به ارزش این تلاش آگاه نباشند.
موسیقی مروگی، یادگار ایرانیان #مرو( #ترکمنستان امروزی) است که به بخارا ( #ازبکستان امروزی کوچانده شدند)
درباره پیشینه مروگی اینجا را بخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7954
با ما همراه شوید برای دانستن از ایران زمین
https://t.me/joinchat/AAAAAEE9zXIvRsbO03gfdA
عاشقان ایران
اول آبان ماه، روز #ملی خداوندگار نثر #پارسی، #خردمند_تاریخ_نگار، #ابوالفضل_بیهقی گرامی باد. پایگاه ایران دوستان مازندران @jolgeshomali
👈گرامی باد اول آبان، روز #ملی بزرگداشت خداوندگار #نثر_پارسی، تاریخ نگار خردمند
#ابوالفضل_بیهقی:
... و سختدشوار است که بر قلم من چنین سخن میرود و لیکن، چه چاره است، در تاریخ محابا نیست (بیهقی، به نقل از جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران)
⬅️نگاهی گذرا به سبک و سیاق #پدر_نثر_فارسی
✍ سهند ایرانمهر
اول آبان، روز بزرگداشت #بیهقی ، پدر نثر #فارسی است. بهتر دیدم به شکل مختصر جلوه هایی از سبک ، بیان روایی، دقت و ریز بینی او را، مصداق مشت نمونه خروار از کتاب ارزنده #تاریخ_بیهقی در اینجا بیاورم با یادآوری این نکته که او این تصویر دقیق و شفاف در توصیف منصفانه جامعه و حاکمان(ستمگر) و در زمان و زیر نگاه خود آنان، با چنین زیرکی برای نسل های بعد، نگاشته است!
🔹روش روایی Flash Forward یعنی
فاش کردن پایان داستان در آغاز روایت و همچنان پرداخت جذاب روایت به شکلی بیطرف:
فصلي خواهم نبشت در ابتداي حال برداركردن اين مرد و پس به سر قصه شد . امروز كه من اين قصه آغاز مي كنم،از اين قوم كه من سخن خواهم راند يك دو تن زنده اند ،در گوشه هي افتاده وخواجه بوسهل زوزني چند سالي است تا گذشته شده است به پاسخ آن كه از وي رفت گرفتار و ما را با آن كار نيست –هر چند مرا از وی بد آمد- به هيچ حال. چه عمر من به شصت وپنج آمد و بر اثر وی می ببايد رفت.
🔹روش دفع مخالف با استفاده از گروه فشار با نثر بسیار موثر، بدون هیجان و اغراق:
... و #حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچکس دست بسنگ نمیکرد و همه زار میگریستند، خاصه نشاپوریان (نیشابوریان). پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت!
🔹دورویی در رفتار و استفاده ابزاری از مذهب:
بونعیم دوازده بخورد و بگریخت(!) قاضی داوود میمندی مستان افتاد و مطربان و مضحکان هم مست شدند و بگریختند(!) ، سلطان مسعود بماند و خواجه عبدالرزاق هژده بخورد، خدمت کرد و رفتن را با امیر گفت:« بس که اگر بیش از این دهند ادب و خرد از بنده دور کند »امیر بخندید و پس از این می خورد به نشاط «بیست و هفت ساتگین نیم منی» تمام شد. برخاست آب و طشت خواست و مصلای نماز انداخت و دهان بشست و نماز پیشین کرد و نمازی دیگر نیز بکرد و چنان می نمود که گویی شراب نخورده است!
/تاریخ بیهقی. ابوالفضل بیهقی. ج.سوم. صفحه ۹۹۱/
🔹طنز پنهان در نقد صنوف و طبقات مختلف اجتماع:
گویند مردی بود به #نیشابور که وی را بوالقاسم رازی گفتندی و این بوالقاسم کنیزک بپروردی و نزدیک امیر نصر آوردی و با صله برگشتی و چند کنیزک آورده بود وقتی امیر نصر بوالقاسم را دستاری داد و در این باب عنایت نامه نبشت. نیشابوریان وی را تهنیت کردند و نامه بیاورده به مظالم برخواندند. از پدر شنودم که قاضی بوالهیثم پوشیده گفت و وی مردی فراخ مزاج بود:ای بوالقاسم یاد دار که قوادی به از قاضی گری است
🔹استفاده از تعذیب و حبس برای اعتراف:
#بوالفتح_بُستی (دانشمندوشاعر معروف) را ديدم كه بسبب آن سخن كه مهتري در حق وي نزد سلطان كرده بود، خلقاني پوشيده و مشگكي در گردن، گفت:" بيست روز است در ستورگاه( طويله) مشك مي كشم ، مرا شفاعتي كن"....چون شفاعتش كردند و به نزد مسعودش( غزنوی)آوردند، سلطان پرسيد:"از ژاژخاييدن توبه كردی؟"
گفت: ای خداوند! مشك و ستورگاه ( حبس در طویله) مرا توبه آورد!
🔹عوامفریبی با تظاهر به ساده زیستی:
...و او را بیست و سی قبا بود به یکرنگ و همه سال پوشیدی و مردمان چنان دانستی که یک قباست و گفتندی"سبحان الله این قبا از حال بنگردد!
🔹ریشه های خودرایی و شکست؛
ماجرای اصرار امیر مسعود به رویارویی با سلجوقیان #مرو:
🔸«هیچ کس زهره نبود که امیر را گوید که خطاست...و طرفه آن بود که فرو نمی ایستاد از استبداد».
(بیهقی. ج. سوم.ص ۸۹۵)
( اعتراضی #بونصر_مشکان که از سر خیرخواهی هزینه های تنش زایی و لاجرم خانه نشین شدن بونصر):
🔸و بونصر مرا (ابوالفضل بیهقی) گفت:« خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاه کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست».
/تاریخ بیقی. جلد سوم. ص.۹۶۲/
(مسعود غزنوی با #سلجوقیان درگیر می شود، هزینه سنگین این تنش مشکلات فراوانی را ایجاد می کند و در نهایت سلطان دست از پا درازتر باز میگردد با این ادعا که دلش گواهی می داده به آنچه رخ داد!)
🔸 #مسعود_غزنوی:«صلاح آن بود که گفتند اما ما را لجاجی و ستیزه ای گرفته بود از آن جهت که کار با نو خاستگان سلجوقی پیچیده می ماند، خواستیم سوی مرو رویم تا کار برگزارده آید! سوی مرو رفتیم و دل ها گواهی می داد که خطای محض است از بی آبی و علفی».
/تاریخ بیهقی.ج. سوم. ص. ۶۹۵/
@LoversofIRAN
#ابوالفضل_بیهقی:
... و سختدشوار است که بر قلم من چنین سخن میرود و لیکن، چه چاره است، در تاریخ محابا نیست (بیهقی، به نقل از جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران)
⬅️نگاهی گذرا به سبک و سیاق #پدر_نثر_فارسی
✍ سهند ایرانمهر
اول آبان، روز بزرگداشت #بیهقی ، پدر نثر #فارسی است. بهتر دیدم به شکل مختصر جلوه هایی از سبک ، بیان روایی، دقت و ریز بینی او را، مصداق مشت نمونه خروار از کتاب ارزنده #تاریخ_بیهقی در اینجا بیاورم با یادآوری این نکته که او این تصویر دقیق و شفاف در توصیف منصفانه جامعه و حاکمان(ستمگر) و در زمان و زیر نگاه خود آنان، با چنین زیرکی برای نسل های بعد، نگاشته است!
🔹روش روایی Flash Forward یعنی
فاش کردن پایان داستان در آغاز روایت و همچنان پرداخت جذاب روایت به شکلی بیطرف:
فصلي خواهم نبشت در ابتداي حال برداركردن اين مرد و پس به سر قصه شد . امروز كه من اين قصه آغاز مي كنم،از اين قوم كه من سخن خواهم راند يك دو تن زنده اند ،در گوشه هي افتاده وخواجه بوسهل زوزني چند سالي است تا گذشته شده است به پاسخ آن كه از وي رفت گرفتار و ما را با آن كار نيست –هر چند مرا از وی بد آمد- به هيچ حال. چه عمر من به شصت وپنج آمد و بر اثر وی می ببايد رفت.
🔹روش دفع مخالف با استفاده از گروه فشار با نثر بسیار موثر، بدون هیجان و اغراق:
... و #حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچکس دست بسنگ نمیکرد و همه زار میگریستند، خاصه نشاپوریان (نیشابوریان). پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت!
🔹دورویی در رفتار و استفاده ابزاری از مذهب:
بونعیم دوازده بخورد و بگریخت(!) قاضی داوود میمندی مستان افتاد و مطربان و مضحکان هم مست شدند و بگریختند(!) ، سلطان مسعود بماند و خواجه عبدالرزاق هژده بخورد، خدمت کرد و رفتن را با امیر گفت:« بس که اگر بیش از این دهند ادب و خرد از بنده دور کند »امیر بخندید و پس از این می خورد به نشاط «بیست و هفت ساتگین نیم منی» تمام شد. برخاست آب و طشت خواست و مصلای نماز انداخت و دهان بشست و نماز پیشین کرد و نمازی دیگر نیز بکرد و چنان می نمود که گویی شراب نخورده است!
/تاریخ بیهقی. ابوالفضل بیهقی. ج.سوم. صفحه ۹۹۱/
🔹طنز پنهان در نقد صنوف و طبقات مختلف اجتماع:
گویند مردی بود به #نیشابور که وی را بوالقاسم رازی گفتندی و این بوالقاسم کنیزک بپروردی و نزدیک امیر نصر آوردی و با صله برگشتی و چند کنیزک آورده بود وقتی امیر نصر بوالقاسم را دستاری داد و در این باب عنایت نامه نبشت. نیشابوریان وی را تهنیت کردند و نامه بیاورده به مظالم برخواندند. از پدر شنودم که قاضی بوالهیثم پوشیده گفت و وی مردی فراخ مزاج بود:ای بوالقاسم یاد دار که قوادی به از قاضی گری است
🔹استفاده از تعذیب و حبس برای اعتراف:
#بوالفتح_بُستی (دانشمندوشاعر معروف) را ديدم كه بسبب آن سخن كه مهتري در حق وي نزد سلطان كرده بود، خلقاني پوشيده و مشگكي در گردن، گفت:" بيست روز است در ستورگاه( طويله) مشك مي كشم ، مرا شفاعتي كن"....چون شفاعتش كردند و به نزد مسعودش( غزنوی)آوردند، سلطان پرسيد:"از ژاژخاييدن توبه كردی؟"
گفت: ای خداوند! مشك و ستورگاه ( حبس در طویله) مرا توبه آورد!
🔹عوامفریبی با تظاهر به ساده زیستی:
...و او را بیست و سی قبا بود به یکرنگ و همه سال پوشیدی و مردمان چنان دانستی که یک قباست و گفتندی"سبحان الله این قبا از حال بنگردد!
🔹ریشه های خودرایی و شکست؛
ماجرای اصرار امیر مسعود به رویارویی با سلجوقیان #مرو:
🔸«هیچ کس زهره نبود که امیر را گوید که خطاست...و طرفه آن بود که فرو نمی ایستاد از استبداد».
(بیهقی. ج. سوم.ص ۸۹۵)
( اعتراضی #بونصر_مشکان که از سر خیرخواهی هزینه های تنش زایی و لاجرم خانه نشین شدن بونصر):
🔸و بونصر مرا (ابوالفضل بیهقی) گفت:« خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاه کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست».
/تاریخ بیقی. جلد سوم. ص.۹۶۲/
(مسعود غزنوی با #سلجوقیان درگیر می شود، هزینه سنگین این تنش مشکلات فراوانی را ایجاد می کند و در نهایت سلطان دست از پا درازتر باز میگردد با این ادعا که دلش گواهی می داده به آنچه رخ داد!)
🔸 #مسعود_غزنوی:«صلاح آن بود که گفتند اما ما را لجاجی و ستیزه ای گرفته بود از آن جهت که کار با نو خاستگان سلجوقی پیچیده می ماند، خواستیم سوی مرو رویم تا کار برگزارده آید! سوی مرو رفتیم و دل ها گواهی می داد که خطای محض است از بی آبی و علفی».
/تاریخ بیهقی.ج. سوم. ص. ۶۹۵/
@LoversofIRAN
👈 این قند پارسی به کجاها که میرود❗️
@LoversofIRAN
⬅️ بعضی خاطرهها #قالبش از روایتش جالبتر است. برای مثال چندی پیش، یک عزیز #افغانستانی تماس گرفت، و از من که در #دوشنبه_تاجیکستان بودم؛ شعری خواست که سال گذشته در محفل #روز_فردوسی در #آلماتی_قزاقستان شنیدهبود!
برایش ارسال کردم اما گفت:
«این یکی را نمیخواهم».
گفتم: «کلیدواژه بده»!
کلماتی را بهخاطر آورد و فرستاد!
از نشانیها دریافتم که شعر درخواستیاش از شاعر بزرگواری از اهالی #اصفهان است.
پس تا اینجا شد؛ یک شهروند #کابلی به #دوشنبه تماس میگیرد و از یک #کاشانی سراغ شعری را میگیرد که از یک شاعر #اصفهانی در #آلماتی شنیدهاست.
در پاسخ شاعر کاشانی، تماس میگیرد به دوست #یزدیاش و نشانیهای آن شعر منتشر نشده را میدهد و آن دوست یزدی، ۴۸ ساعت بعد عکسی از شعر مذکور را، از صفحه رایانهٔ شاعر اصفهانی، به دوشنبه ارسال میکند که از آنجا راهی افغانستان میشود و بعدش را خدا میداند!
واقعاً جالب نیست؟
تازه فراموش نکنید آنچه گفتم مربوط به یک شعر منتشر نشدهٔ دوستانه بود!
چند بیت از شعر مذکور:
#زندهرود از جگر تشنه فرستاد مرا
تا به #آمویه مگر آتش دل بنشانم
بزمی آراسته شد از سخن و ساز و سرود
جان و دل مست شد از نغمهٔ تاجیکانم
سخن از دُرّ #دری بود و زبان پدری
فارسی، مایهٔ پیوستگی ایرانم
مست صهبای سخن گشتم و شوریدهٔ شعر
خوش شد از یاد سمرقند و بخارا جانم!
نوشته دکتر #مهدی_نوریان/ از hassangharibi@
⬅️کانال عاشقان ایران
■از آمویه، آموی، آمل، بیشتر بدانیم
#زبان #فارسی، بزرگ پیوندار ایرانی تباران سراسر گیتی است که اگر خودشان ندانند، با ریشه های تنیده در تاریخ ایران، آنها را به هم می رساند.
□واژگان
_ زنده رود= #زاینده_رود اصفهان
_ آمویه= رودی در #فرارود یا ماوراءالنهر (بخشی از سرزمین تاجیکان آسیای میانه)
از فرهنگ دهخدا: آمویه [ی َ ]. رود #جیحون. #آمو. #آموی. #آمل. رود. آب. وَرز. #آمودریا. #آمون. نام شهری کنار جیحون
□آمویه یا آمو یا آموی یا آمل شهری بود در فرارود که نباید آن را با شهر آمل #مازندران اشتباه کرد. نام کنونی آن #چهارجو یا #چهارجوی است( آمودریا نام کهن و ایرانی این رود است به معنای رود شهر آمو ). برای تشخیص آن از آمل مازندران آن را یا "آمل زَم" یا "آمل جیحون" یا "آمل الشط" میخواندند. اسم این آمل مانند آمل مازندران محتملاً با نام قوم #مارد یا قوم #آمارد مرتبط است. آماردها به گفتهٔ(شرق شناسان) ریچارد فرای، آملی کورت و کریستوفر برونر، قومی #آریایی و #سکایی بودند و نام شهر امروزی آمل مازندران برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. ریچارد فرای این را که دو آمل، یکی در #مازندران و دیگری در #آمودریا، جای داشتهاند، دلیلی احتمالی بر مهاجرت شاخه ای از این قوم دانستهاست(تاریخ باستانی آسیای میانه از #ریچارد_فرای شرق شناس نامدار)
□آمویه قبلا بخشی از #خراسان_بزرگ بود و با آنکه از همه سو آن را بیابان گرفته بود، به عنوان برخوردگاه راههایی که خراسان را به فرارود ( #ماوراء_النهر) و #خیوه متصل میکرد، مرکز مهم بازرگانی کاروانی بود.
امروزه آمویه را #چهارجوی یا #ترکمنآباد نامند که در جنوب شرقی #ترکمنستان و به فاصلهٔ ۵ کیلومتری ساحل چپ آمودریا قرار دارد. نام جدید چهارجوی وابسته به گذر مهمی از جیحون است که با این شهر چندان فاصلهای ندارد. اکنون چهارجوی با راهآهن از مغرب به #مرو و از شمال شرقی به #بخارا و #سمرقند و #تاشکند میرسد(دانشنامه #مزدیسنا)
□آمودریا به یونانی باستان: Oxus/Ὄξος/اُکسوس بوده است که یونانیشدهٔ نام پارسی باستان رود: وَخش است(حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد۳ ،ص۲۲۰۵).
آمودریا پرآبترین رود آسیای میانه است. رود دوم نیز #سیر_دریا است که هردو به دریاچه #خوارزم (نام دیگر آن #آرال، نامی #ترکی است)؛میریزند.
آمودریا از کوههای #پامیر سرچشمه میگیرد در مرزهای شمالی #افغانستان با #تاجیکستان، و سپس به #ازبکستان و #ترکمنستان میرود. بخشهایی از آن قابل کشتیرانی است. بندرهای #شیرخان_بندر و #بندر_حیرتان در ساحل آن جایگاه صادرات و واردات افغانستان به آسیای میانه است
□این رود بهطور تاریخی مرزهای سرزمین باستانی ایران بود و در آثار ادبی، مرز #ایران و #توران بهشمار میرفت (مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان)
غزل سرشناس #رودکی شاعربزرگ پارسی نیز از آمودریا گفته است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ #آموی و درشتیهای او
زیر پایم پرنیان آید همی
باید توجه داشت سرزمین #توران که از آن در #شاهنامه یادشده است نیز خود بخشی از سرزمین های فارسی زبان است و به لحاظ ریشه های فرهنگی، آیینی، تباری و تاریخی، گستره #ایران_زمین_کهن است. آثار باستانی فراوان از دوره هخامنشیان اشکانیان ساسانیان و پس از اسلام در این سرزمین مهر تاییدی بر آن مدعاست.
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️ بعضی خاطرهها #قالبش از روایتش جالبتر است. برای مثال چندی پیش، یک عزیز #افغانستانی تماس گرفت، و از من که در #دوشنبه_تاجیکستان بودم؛ شعری خواست که سال گذشته در محفل #روز_فردوسی در #آلماتی_قزاقستان شنیدهبود!
برایش ارسال کردم اما گفت:
«این یکی را نمیخواهم».
گفتم: «کلیدواژه بده»!
کلماتی را بهخاطر آورد و فرستاد!
از نشانیها دریافتم که شعر درخواستیاش از شاعر بزرگواری از اهالی #اصفهان است.
پس تا اینجا شد؛ یک شهروند #کابلی به #دوشنبه تماس میگیرد و از یک #کاشانی سراغ شعری را میگیرد که از یک شاعر #اصفهانی در #آلماتی شنیدهاست.
در پاسخ شاعر کاشانی، تماس میگیرد به دوست #یزدیاش و نشانیهای آن شعر منتشر نشده را میدهد و آن دوست یزدی، ۴۸ ساعت بعد عکسی از شعر مذکور را، از صفحه رایانهٔ شاعر اصفهانی، به دوشنبه ارسال میکند که از آنجا راهی افغانستان میشود و بعدش را خدا میداند!
واقعاً جالب نیست؟
تازه فراموش نکنید آنچه گفتم مربوط به یک شعر منتشر نشدهٔ دوستانه بود!
چند بیت از شعر مذکور:
#زندهرود از جگر تشنه فرستاد مرا
تا به #آمویه مگر آتش دل بنشانم
بزمی آراسته شد از سخن و ساز و سرود
جان و دل مست شد از نغمهٔ تاجیکانم
سخن از دُرّ #دری بود و زبان پدری
فارسی، مایهٔ پیوستگی ایرانم
مست صهبای سخن گشتم و شوریدهٔ شعر
خوش شد از یاد سمرقند و بخارا جانم!
نوشته دکتر #مهدی_نوریان/ از hassangharibi@
⬅️کانال عاشقان ایران
■از آمویه، آموی، آمل، بیشتر بدانیم
#زبان #فارسی، بزرگ پیوندار ایرانی تباران سراسر گیتی است که اگر خودشان ندانند، با ریشه های تنیده در تاریخ ایران، آنها را به هم می رساند.
□واژگان
_ زنده رود= #زاینده_رود اصفهان
_ آمویه= رودی در #فرارود یا ماوراءالنهر (بخشی از سرزمین تاجیکان آسیای میانه)
از فرهنگ دهخدا: آمویه [ی َ ]. رود #جیحون. #آمو. #آموی. #آمل. رود. آب. وَرز. #آمودریا. #آمون. نام شهری کنار جیحون
□آمویه یا آمو یا آموی یا آمل شهری بود در فرارود که نباید آن را با شهر آمل #مازندران اشتباه کرد. نام کنونی آن #چهارجو یا #چهارجوی است( آمودریا نام کهن و ایرانی این رود است به معنای رود شهر آمو ). برای تشخیص آن از آمل مازندران آن را یا "آمل زَم" یا "آمل جیحون" یا "آمل الشط" میخواندند. اسم این آمل مانند آمل مازندران محتملاً با نام قوم #مارد یا قوم #آمارد مرتبط است. آماردها به گفتهٔ(شرق شناسان) ریچارد فرای، آملی کورت و کریستوفر برونر، قومی #آریایی و #سکایی بودند و نام شهر امروزی آمل مازندران برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. ریچارد فرای این را که دو آمل، یکی در #مازندران و دیگری در #آمودریا، جای داشتهاند، دلیلی احتمالی بر مهاجرت شاخه ای از این قوم دانستهاست(تاریخ باستانی آسیای میانه از #ریچارد_فرای شرق شناس نامدار)
□آمویه قبلا بخشی از #خراسان_بزرگ بود و با آنکه از همه سو آن را بیابان گرفته بود، به عنوان برخوردگاه راههایی که خراسان را به فرارود ( #ماوراء_النهر) و #خیوه متصل میکرد، مرکز مهم بازرگانی کاروانی بود.
امروزه آمویه را #چهارجوی یا #ترکمنآباد نامند که در جنوب شرقی #ترکمنستان و به فاصلهٔ ۵ کیلومتری ساحل چپ آمودریا قرار دارد. نام جدید چهارجوی وابسته به گذر مهمی از جیحون است که با این شهر چندان فاصلهای ندارد. اکنون چهارجوی با راهآهن از مغرب به #مرو و از شمال شرقی به #بخارا و #سمرقند و #تاشکند میرسد(دانشنامه #مزدیسنا)
□آمودریا به یونانی باستان: Oxus/Ὄξος/اُکسوس بوده است که یونانیشدهٔ نام پارسی باستان رود: وَخش است(حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد۳ ،ص۲۲۰۵).
آمودریا پرآبترین رود آسیای میانه است. رود دوم نیز #سیر_دریا است که هردو به دریاچه #خوارزم (نام دیگر آن #آرال، نامی #ترکی است)؛میریزند.
آمودریا از کوههای #پامیر سرچشمه میگیرد در مرزهای شمالی #افغانستان با #تاجیکستان، و سپس به #ازبکستان و #ترکمنستان میرود. بخشهایی از آن قابل کشتیرانی است. بندرهای #شیرخان_بندر و #بندر_حیرتان در ساحل آن جایگاه صادرات و واردات افغانستان به آسیای میانه است
□این رود بهطور تاریخی مرزهای سرزمین باستانی ایران بود و در آثار ادبی، مرز #ایران و #توران بهشمار میرفت (مهرالزمان نوبان. نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان)
غزل سرشناس #رودکی شاعربزرگ پارسی نیز از آمودریا گفته است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ #آموی و درشتیهای او
زیر پایم پرنیان آید همی
باید توجه داشت سرزمین #توران که از آن در #شاهنامه یادشده است نیز خود بخشی از سرزمین های فارسی زبان است و به لحاظ ریشه های فرهنگی، آیینی، تباری و تاریخی، گستره #ایران_زمین_کهن است. آثار باستانی فراوان از دوره هخامنشیان اشکانیان ساسانیان و پس از اسلام در این سرزمین مهر تاییدی بر آن مدعاست.
@LoversofIRAN
جایگاه رودی باستانی به درازای تاریخ #ایران_زمین که در داستانهای استوره ای ایران و ادبیات کهن فارسی از آن بارها یاد شده است؛ #آمودریا (که به آن #جیحون نیز گویند)
رود آمودریا، برای ایرانیان سنگ نشان سرزمین فرارود یا ماوراءالنهر (آنسوی نهر/رود) بود با #خراسان_بزرگ. خراسان کهن، چهار شهر نامدار داشت؛ #نیشابور (در #خراسان امروز ایران)، #مرو (جنوب شرقی #ترکمنستان و غرب آمودریا)؛ #بلخ و #هرات (شمال و شرق #افغانستان امروز).
در سرزمین فرارود که امروز بخش هایی از کشورهای نوپای #ازبکستان #تاجیکستان #ترکمنستان #قزاقستان #قرقیزستان است، آثار باستانی فراوان از حکومت های ایرانی و نسخه های خطی فراوان زبان فارسی است چنانکه محققان آنهابرای خوانش تاریخ خود، باید زبان و خط #فارسی بدانند
گرچه در برخی داستانهای کهن ایرانی، آمودریا را مرز سرزمین توران و ایران دانسته اند اما باید توجه داشت که در واقعیت، توران و ایران #شاهنامه، هر دو #ایران_زمین باستانی و کهن را تشکیل داده اند و نمیتوان فرهنگ و تاریخ و حتا زبان توران را از ایران جدا دانست
درباره این رود و پیشینه اش اینجا را بخوانید 👇
https://t.me/LoversofIRAN/8632
@LoversofIRAN
رود آمودریا، برای ایرانیان سنگ نشان سرزمین فرارود یا ماوراءالنهر (آنسوی نهر/رود) بود با #خراسان_بزرگ. خراسان کهن، چهار شهر نامدار داشت؛ #نیشابور (در #خراسان امروز ایران)، #مرو (جنوب شرقی #ترکمنستان و غرب آمودریا)؛ #بلخ و #هرات (شمال و شرق #افغانستان امروز).
در سرزمین فرارود که امروز بخش هایی از کشورهای نوپای #ازبکستان #تاجیکستان #ترکمنستان #قزاقستان #قرقیزستان است، آثار باستانی فراوان از حکومت های ایرانی و نسخه های خطی فراوان زبان فارسی است چنانکه محققان آنهابرای خوانش تاریخ خود، باید زبان و خط #فارسی بدانند
گرچه در برخی داستانهای کهن ایرانی، آمودریا را مرز سرزمین توران و ایران دانسته اند اما باید توجه داشت که در واقعیت، توران و ایران #شاهنامه، هر دو #ایران_زمین باستانی و کهن را تشکیل داده اند و نمیتوان فرهنگ و تاریخ و حتا زبان توران را از ایران جدا دانست
درباره این رود و پیشینه اش اینجا را بخوانید 👇
https://t.me/LoversofIRAN/8632
@LoversofIRAN
👈 #زرتشت پیامبر، اهل #ری بود
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
نماهنگ زیبای #فارسی #تاجیکی: دل نما #تاجیکستان خواننده و آهنگساز: #نگینه_امانقلوا هنرمند نامدار تاجیک به نمای مسجد و بنایی که این توژک(ویدیو) در آن گرفته شده است نگاه کنید و ببینید همسان با مسجدهای برجسته درون خاک ایران است کاشیکاری های ارزنده و تزیینات…
👈مهرازی ایرانی، گواه بی چون و چرای یکپارچگی سرزمین های پیرامون ایران با ایران
⬅️یک نمونه از یکپارچگی مهرازی(معماری) #ایران_زمین
این بنایی که #نگینه_امانقلوا( امانقلی اوا)، هنرمند نامدار کشور #تاجیکستان، به همراه رقصندگان #سمرقندی (در کشور #ازبکستان، همسایه تاجیکستان)، ترانه ی "دلنامه" را اجرامی کنند، میدان ریگستان شهر #سمرقند است.
ساختمانی که پشت سر او می بینید "مدرسه ی شیردار" است که از کهنترین مدرسه های #سمرقند به شمار می رود و به این دلیل به آن مدرسه ی شیردار می گویند که در دو سوی درآمدگاه(ورودی) مدرسه دو شیر که برپشت خود خورشید دارند بر کاشی سر در مدرسه نقش بسته شده اند؛ یعنی نشان تاریخی #شیر_و_خورشید ایرانی
این تزیینات نما، کار استادکار #اصفهانی است و کتیبه ها همه به #فارسی نوشته شده اند. سمرقند و بخارا که امروز در کشور نوپای ازبکستان هستند، کمتر از ۲۰۰ سال پیش هنوز بخشی از گستره پادشاهی #ایران بودند که با دسیسه های استعمارگران #روس از سرزمین های ایران بزرگ، پاره پاره شدند و به گستره امپراتوری نوین کمونیستی #شوروی پیوست شدند که البته این قلمروز بیش از چند دهه پایدار نماند و در ۱۹۹۱ از هم فروپاشید.
اما پس از استقلال از شوروی سابق و در ۲۸ سال گذشته هم، کشورهای تازه ساز #تاجیکستان و #ازبکستان و #ترکمنستان به ایران امروز از دید روابط فرهنگی و مردمی و اقتصادی نه تنها نپیوستند بلکه نزدیک هم نشدند. البته تاجیکستان اگرچه با زبان رسمی #تاجیکی که یک گویش (لهجه) از زبان فارسی است، تلاش کرده است ریشه های کهن فرهنگ و تمدن مستقل خود را ورای سایه سنگین و ادامه دار فرهنگ #روسیه بازیابی کند اما با دوری و جدایی عمدی که دولت این کشور با ایران امروز دارد و مناسبات فرهنگی و گردشگری مردم دو کشور چندان خوشایندش نیستند.
مبادا تاجیک ها هوای بازگشت به مفهوم ایران بزرگ را داشته باشند، چنانکه حتا(حتی) فعالیت بازرگانان و هنرمندان ایرانی در تاجیکستان را هم محدود کرده است در دو سال گذشته!!! و البته در این سه دهه پس از رهایی از یوغ #روس ها هنوز رییس جمهور خودرای و دیکتاتور تاجیکستان، #امام_علی_رحمان برخلاف درخواست های فراوان بزرگان فرهنگ آن کشور اجازه رسمی شدن #خط_فارسی را در آن دیار نمی دهد و آنها زبان فارسی را با خط روسی #سیرلیک می نویسند و همین مایه کمرنگ شدن پیوستار تاریخی آنها با ادبیات کهن فارسی شده است که کتب فراوانی از آن به خط فارسی در #فرارود (تاجیکستان و ازبکستان) هنوز در کتابخانه ها یافت می شود.
تازه این روزگار خوش فارسی زبانان فرارود در تاجیکستان است که گویا دولتش (که تنها با یک رییس جمهور سالهاست روزگار می گذراند) هنوز زیر سیطره استعماری روسیه، دیوارهای فاصله بین ایرانی تباران و ایرانیان درون مرزهای ایران را پررنگ نگه می دارد.
در ازبکستان و ترکمنستان که اوضاع بسیار بدتر است چنانکه ترکمنستان که شهر باستانی #مرو از تمدن ایرانی در قراردادهای ننگین دوره #قاجار از ایران جداشد و پس از فروپاشی کمونیست هم در ترکمنستان جای گرفت تلاش کرده است در سه دهه همه نشانه های ایرانی به جا مانده در این سرزمین را دگرگون کند یا مسکوت بگذارد و این کشور را میراث محض #ترکمن ها نشان دهد گرچه تاریخ را نمی شود دستکاری کرد.
ازبکستان هم که پس از #فروپاشی_شوروی، برای برپایی کشور #ازبک ها دچار تنش و جنگ با #تاجیک های درون خاکش شد و دست آخر هم به بایکوت طولانی و سرکوب مظاهر تاجیکی (فارسی زبانان) برای بیش از دو دهه در ازبکستان انجامید. #زبان رسمی ازبکستان امروز زبان #ازبکی (یک شاخه از زبان #ترکی ) است. بسیاری از تاجیک ها که شمار بزرگی از توده جمعیتی این کشور نوپا بوده اند در این دو سه دهه مجبور به کوچ به تاجیکستان شدند تا دستکم زبان و فرهنگ خود را بتوانند آسوده تر حفظ کنند.
@LoversofIRAN
نماهنگ زیبای #فارسی #تاجیکی:
دلنامه
#تاجیکستان
خواننده و آهنگساز:
#نگینه_امانقلوا هنرمند نامدار تاجیک
https://t.me/LoversofIRAN/8873
⬅️یک نمونه از یکپارچگی مهرازی(معماری) #ایران_زمین
این بنایی که #نگینه_امانقلوا( امانقلی اوا)، هنرمند نامدار کشور #تاجیکستان، به همراه رقصندگان #سمرقندی (در کشور #ازبکستان، همسایه تاجیکستان)، ترانه ی "دلنامه" را اجرامی کنند، میدان ریگستان شهر #سمرقند است.
ساختمانی که پشت سر او می بینید "مدرسه ی شیردار" است که از کهنترین مدرسه های #سمرقند به شمار می رود و به این دلیل به آن مدرسه ی شیردار می گویند که در دو سوی درآمدگاه(ورودی) مدرسه دو شیر که برپشت خود خورشید دارند بر کاشی سر در مدرسه نقش بسته شده اند؛ یعنی نشان تاریخی #شیر_و_خورشید ایرانی
این تزیینات نما، کار استادکار #اصفهانی است و کتیبه ها همه به #فارسی نوشته شده اند. سمرقند و بخارا که امروز در کشور نوپای ازبکستان هستند، کمتر از ۲۰۰ سال پیش هنوز بخشی از گستره پادشاهی #ایران بودند که با دسیسه های استعمارگران #روس از سرزمین های ایران بزرگ، پاره پاره شدند و به گستره امپراتوری نوین کمونیستی #شوروی پیوست شدند که البته این قلمروز بیش از چند دهه پایدار نماند و در ۱۹۹۱ از هم فروپاشید.
اما پس از استقلال از شوروی سابق و در ۲۸ سال گذشته هم، کشورهای تازه ساز #تاجیکستان و #ازبکستان و #ترکمنستان به ایران امروز از دید روابط فرهنگی و مردمی و اقتصادی نه تنها نپیوستند بلکه نزدیک هم نشدند. البته تاجیکستان اگرچه با زبان رسمی #تاجیکی که یک گویش (لهجه) از زبان فارسی است، تلاش کرده است ریشه های کهن فرهنگ و تمدن مستقل خود را ورای سایه سنگین و ادامه دار فرهنگ #روسیه بازیابی کند اما با دوری و جدایی عمدی که دولت این کشور با ایران امروز دارد و مناسبات فرهنگی و گردشگری مردم دو کشور چندان خوشایندش نیستند.
مبادا تاجیک ها هوای بازگشت به مفهوم ایران بزرگ را داشته باشند، چنانکه حتا(حتی) فعالیت بازرگانان و هنرمندان ایرانی در تاجیکستان را هم محدود کرده است در دو سال گذشته!!! و البته در این سه دهه پس از رهایی از یوغ #روس ها هنوز رییس جمهور خودرای و دیکتاتور تاجیکستان، #امام_علی_رحمان برخلاف درخواست های فراوان بزرگان فرهنگ آن کشور اجازه رسمی شدن #خط_فارسی را در آن دیار نمی دهد و آنها زبان فارسی را با خط روسی #سیرلیک می نویسند و همین مایه کمرنگ شدن پیوستار تاریخی آنها با ادبیات کهن فارسی شده است که کتب فراوانی از آن به خط فارسی در #فرارود (تاجیکستان و ازبکستان) هنوز در کتابخانه ها یافت می شود.
تازه این روزگار خوش فارسی زبانان فرارود در تاجیکستان است که گویا دولتش (که تنها با یک رییس جمهور سالهاست روزگار می گذراند) هنوز زیر سیطره استعماری روسیه، دیوارهای فاصله بین ایرانی تباران و ایرانیان درون مرزهای ایران را پررنگ نگه می دارد.
در ازبکستان و ترکمنستان که اوضاع بسیار بدتر است چنانکه ترکمنستان که شهر باستانی #مرو از تمدن ایرانی در قراردادهای ننگین دوره #قاجار از ایران جداشد و پس از فروپاشی کمونیست هم در ترکمنستان جای گرفت تلاش کرده است در سه دهه همه نشانه های ایرانی به جا مانده در این سرزمین را دگرگون کند یا مسکوت بگذارد و این کشور را میراث محض #ترکمن ها نشان دهد گرچه تاریخ را نمی شود دستکاری کرد.
ازبکستان هم که پس از #فروپاشی_شوروی، برای برپایی کشور #ازبک ها دچار تنش و جنگ با #تاجیک های درون خاکش شد و دست آخر هم به بایکوت طولانی و سرکوب مظاهر تاجیکی (فارسی زبانان) برای بیش از دو دهه در ازبکستان انجامید. #زبان رسمی ازبکستان امروز زبان #ازبکی (یک شاخه از زبان #ترکی ) است. بسیاری از تاجیک ها که شمار بزرگی از توده جمعیتی این کشور نوپا بوده اند در این دو سه دهه مجبور به کوچ به تاجیکستان شدند تا دستکم زبان و فرهنگ خود را بتوانند آسوده تر حفظ کنند.
@LoversofIRAN
نماهنگ زیبای #فارسی #تاجیکی:
دلنامه
#تاجیکستان
خواننده و آهنگساز:
#نگینه_امانقلوا هنرمند نامدار تاجیک
https://t.me/LoversofIRAN/8873
Telegram
Lovers of IRAN
نماهنگ زیبای #فارسی #تاجیکی:
دل نما
#تاجیکستان
خواننده و آهنگساز:
#نگینه_امانقلوا هنرمند نامدار تاجیک
به نمای مسجد و بنایی که این توژک(ویدیو) در آن گرفته شده است نگاه کنید و ببینید همسان با مسجدهای برجسته درون خاک ایران است
کاشیکاری های ارزنده و تزیینات…
دل نما
#تاجیکستان
خواننده و آهنگساز:
#نگینه_امانقلوا هنرمند نامدار تاجیک
به نمای مسجد و بنایی که این توژک(ویدیو) در آن گرفته شده است نگاه کنید و ببینید همسان با مسجدهای برجسته درون خاک ایران است
کاشیکاری های ارزنده و تزیینات…
Audio
نمونه ای از مروه گی خوانی سنتی
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
Audio
نمونه ای از مروه گی خوانی سنتی
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
آواز: #فیروزه_لطیف_اوا
@irtaj
از من چرا رنجیده ای؟
بخش هایی از شعر #سعدی به همراه بیت هایی از ترانه های محلی
موسیقی #مروگی یادگار ایرانیان و فارسی زبانان شهر باستانی #مرو در #فرارودان/ آسیای میانه/ #ازبکستان #تاجیکستان
@LoversofIRAN
درباره جداشدن شهر مرو باستانی از ایران دوره #قاجار، اینجا رابخوانید👇
https://t.me/LoversofIRAN/7952
📚 #تاریخی
📖 ایران ۱۶۲سال پیش در چنین روزی
اشغال بوشهر به دست استعمار انگلیس پس از مدتی مقاومت این شهر و همزمان لشگرکشی این اشغالگر پیر به خارک و خرمشهر و تهدید شوراندن حاکم کرمان علیه حاکمیت مرکزی؛ فشارهایی جدی بودند بر دولت ایران برای رضایت به جداسازی هرات زیبا از مام میهن.
شاه ایران (قاجار) نیز دربرابر خارج شدن قوای اشغالگر بریتانیا از جنوب کشور، به جداشدن هرات؛ شرقی ترین بخش ممالک محروسه شاهنشاهی ایران (یعنی سرزمین های تحت حراست شاهنشاهی ایران)؛ و موجودیت کشور جدید افغانستان رضایت داد و اجبارا معاهده سیاه پاریس را امضاکرد!
هرات زادگاه شاه عباس بزرگ و از کانون های فرهنگ و تمدن ایران بوده است. نام کهن آن آریانا بود و بخش خاوری خراسان بزرگ. خراسان بزرگ ۴ کانون فرهنگی داشت: نیشابور(ایران کنونی)، مرو(ترکمنستان کنونی)، بخارا(ازبکستان کنونی)، هرات(افغانستان)
#بوشهر #خارک #خرمشهر #هرات #معاهده_پاریس #خراسان_بزرگ #آریانا #انگلیس #بریتانیا #استعمار #تجزیه #قاجار #شاه_عباس_بزرگ #صفویه #ایران_زمین #ایران_کهن #افغانستان #ترکمنستان #ازبکستان #بخارا #مرو #نیشابور #ممالک_محروسه_ایران
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
📖 ایران ۱۶۲سال پیش در چنین روزی
اشغال بوشهر به دست استعمار انگلیس پس از مدتی مقاومت این شهر و همزمان لشگرکشی این اشغالگر پیر به خارک و خرمشهر و تهدید شوراندن حاکم کرمان علیه حاکمیت مرکزی؛ فشارهایی جدی بودند بر دولت ایران برای رضایت به جداسازی هرات زیبا از مام میهن.
شاه ایران (قاجار) نیز دربرابر خارج شدن قوای اشغالگر بریتانیا از جنوب کشور، به جداشدن هرات؛ شرقی ترین بخش ممالک محروسه شاهنشاهی ایران (یعنی سرزمین های تحت حراست شاهنشاهی ایران)؛ و موجودیت کشور جدید افغانستان رضایت داد و اجبارا معاهده سیاه پاریس را امضاکرد!
هرات زادگاه شاه عباس بزرگ و از کانون های فرهنگ و تمدن ایران بوده است. نام کهن آن آریانا بود و بخش خاوری خراسان بزرگ. خراسان بزرگ ۴ کانون فرهنگی داشت: نیشابور(ایران کنونی)، مرو(ترکمنستان کنونی)، بخارا(ازبکستان کنونی)، هرات(افغانستان)
#بوشهر #خارک #خرمشهر #هرات #معاهده_پاریس #خراسان_بزرگ #آریانا #انگلیس #بریتانیا #استعمار #تجزیه #قاجار #شاه_عباس_بزرگ #صفویه #ایران_زمین #ایران_کهن #افغانستان #ترکمنستان #ازبکستان #بخارا #مرو #نیشابور #ممالک_محروسه_ایران
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈 #زرتشت پیامبر، اهل #ری بود
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN