عاشقان ایران
470 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
اول آبان‌ ماه، روز #ملی خداوندگار نثر #پارسی، #خردمند_تاریخ_نگار، #ابوالفضل_بیهقی گرامی باد.


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
عاشقان ایران
اول آبان‌ ماه، روز #ملی خداوندگار نثر #پارسی، #خردمند_تاریخ_نگار، #ابوالفضل_بیهقی گرامی باد. پایگاه ایران دوستان مازندران @jolgeshomali
👈گرامی باد اول آبان‌، روز #ملی بزرگداشت خداوندگار #نثر_پارسی، تاریخ نگار خردمند

#ابوالفضل_بیهقی:
... و سخت‌دشوار است که بر قلم من چنین سخن ‌می‌رود و لیکن، چه چاره است، در تاریخ محابا نیست (بیهقی، به نقل از جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران)


⬅️نگاهی گذرا به سبک و سیاق #پدر_نثر_فارسی

سهند ایرانمهر

اول آبان، روز بزرگداشت #بیهقی ، پدر نثر #فارسی است. بهتر دیدم به شکل مختصر جلوه هایی از سبک ، بیان روایی، دقت و ریز بینی او را، مصداق مشت نمونه خروار از کتاب ارزنده #تاریخ_بیهقی در اینجا بیاورم با یادآوری این نکته که او این تصویر دقیق و شفاف در توصیف منصفانه جامعه و حاکمان(ستمگر) و در زمان و زیر نگاه خود آنان، با چنین زیرکی برای نسل های بعد، نگاشته است!

🔹روش روایی Flash Forward یعنی
فاش کردن پایان داستان در آغاز روایت و همچنان پرداخت جذاب روایت به شکلی بیطرف:
فصلي خواهم نبشت در ابتداي حال برداركردن اين مرد و پس به سر قصه شد . امروز كه من اين قصه آغاز مي كنم،از اين قوم كه من سخن خواهم راند يك دو تن زنده اند ،در گوشه هي افتاده وخواجه بوسهل زوزني چند سالي است تا گذشته شده است به پاسخ آن كه از وي رفت گرفتار و ما را با آن كار نيست –هر چند مرا از وی بد آمد- به هيچ حال. چه عمر من به شصت وپنج آمد و بر اثر وی می ببايد رفت.

🔹روش دفع مخالف با استفاده از گروه فشار با نثر بسیار موثر، بدون هیجان و اغراق:
... و #حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچ‌کس دست بسنگ نمی‌کرد و همه زار می‌گریستند، خاصه نشاپوریان (نیشابوریان). پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت!

🔹دورویی در رفتار و استفاده ابزاری از مذهب:
بونعیم دوازده بخورد و بگریخت(!) قاضی داوود میمندی مستان افتاد و مطربان و مضحکان هم مست شدند و بگریختند(!) ، سلطان مسعود بماند و خواجه عبدالرزاق هژده بخورد، خدمت کرد و رفتن را با امیر گفت:« بس که اگر بیش از این دهند ادب و خرد از بنده دور کند »امیر بخندید و پس از این می خورد به نشاط «بیست و هفت ساتگین نیم منی» تمام شد. برخاست آب و طشت خواست و مصلای نماز انداخت و دهان بشست و نماز پیشین کرد و نمازی دیگر نیز بکرد و چنان می نمود که گویی شراب نخورده است!
/تاریخ بیهقی. ابوالفضل بیهقی. ج.سوم. صفحه ۹۹۱/

🔹طنز پنهان در نقد صنوف و طبقات مختلف اجتماع:
گویند مردی بود به #نیشابور که وی را بوالقاسم رازی گفتندی و این بوالقاسم کنیزک بپروردی و نزدیک امیر نصر آوردی و با صله برگشتی و چند کنیزک آورده بود وقتی امیر نصر بوالقاسم را دستاری داد و در این باب عنایت نامه نبشت. نیشابوریان وی را تهنیت کردند و نامه بیاورده به مظالم برخواندند. از پدر شنودم که قاضی بوالهیثم پوشیده گفت و وی مردی فراخ مزاج بود:ای بوالقاسم یاد دار که قوادی به از قاضی گری است

🔹استفاده از تعذیب و حبس برای اعتراف:
#بوالفتح_بُستی (دانشمندوشاعر معروف) را ديدم كه بسبب آن سخن كه مهتري در حق وي نزد سلطان كرده بود، خلقاني پوشيده و مشگكي در گردن، گفت:" بيست روز است در ستورگاه( طويله) مشك مي كشم ، مرا شفاعتي كن"....چون شفاعتش كردند و به نزد مسعودش( غزنوی)آوردند، سلطان پرسيد:"از ژاژخاييدن توبه كردی؟"
گفت: ای خداوند! مشك و ستورگاه ( حبس در طویله) مرا توبه آورد!

🔹عوامفریبی با تظاهر به ساده زیستی:
...و او را بیست و سی قبا بود به یکرنگ و همه سال پوشیدی و مردمان چنان دانستی که یک قباست و گفتندی"سبحان الله این قبا از حال بنگردد!

🔹ریشه های خودرایی و شکست؛
ماجرای اصرار امیر مسعود به رویارویی با سلجوقیان #مرو:
🔸«هیچ کس زهره نبود که امیر را گوید که خطاست...و طرفه آن بود که فرو نمی ایستاد از استبداد».
(بیهقی. ج. سوم.ص ۸۹۵)

( اعتراضی #بونصر_مشکان که از سر خیرخواهی هزینه های تنش زایی و لاجرم خانه نشین شدن بونصر):
🔸و بونصر مرا (ابوالفضل بیهقی) گفت:« خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاه کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست».
/تاریخ بیقی. جلد سوم. ص.۹۶۲/
(مسعود غزنوی با #سلجوقیان درگیر می شود، هزینه سنگین این تنش مشکلات فراوانی را ایجاد می کند و در نهایت سلطان دست از پا درازتر باز میگردد با این ادعا که دلش گواهی می داده به آنچه رخ داد!)
🔸 #مسعود_غزنوی:«صلاح آن بود که گفتند اما ما را لجاجی و ستیزه ای گرفته بود از آن جهت که کار با نو خاستگان سلجوقی پیچیده می ماند، خواستیم سوی مرو رویم تا کار برگزارده آید! سوی مرو رفتیم و دل ها گواهی می داد که خطای محض است از بی آبی و علفی».
/تاریخ بیهقی.ج. سوم. ص. ۶۹۵/

@LoversofIRAN
سلسله جلسات خوانش و گزارش #تاریخ_بیهقی

پاسداشتی برای این نثر فاخر فارسی

#ابوالفضل_بیهقی
#بیهقی
#زبان #فارسی

@LoversofIRAN

https://t.me/joinchat/AAAAAEE9zXIvRsbO03gfdA