Forwarded from اتچ بات
👈ترانه "میهن ای میهن" لاهوتی، با صدای شجریان 👉
@LoversofIRAN
⬅️ متن ترانه:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن، ای میهن!
بود لبریز از عشقت، وجودم، میهن، ای میهن!
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن، ای میهن!
فزونتر، گر می مهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می گشودم، میهن، ای میهن!
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن، ای میهن!
اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن، ای میهن!
به دست دل، گیاهی جز گل رویت نمی روید
من این زیبازمین را آزمودم، میهن، ای میهن!
⬅️ درباره ترانه:
این ترانه را #ابوالقاسم_لاهوتی در مسکو، سال ۱۹۵۵ سرود.
نخست استاد شجریان آنرا با آهنگسازی استاد #جلیل_عندلیبی خواند.
سپس #علیرضا_افتخاری آنرا خواند، البته بدون خواندن بخش "میهن ای میهن".
اخیرا هم سالار عقیلی بازخوانی کرده است.
چهل سال پيش؛ #احمد_ظاهر آوازخوان فقيد #افغانستان، اين شعر را در قالب آهنگي زيبا و جذاب خوانده بود.
#کمال_نصرالله شاعر خلقی جمهوری #تاجیکستان هم شعری مشابه این، به هنگام نخستین سفرش به ایران سروده است که شاید با الهام از ابوالقاسم لاهوتی سروده شده باشد چرا که شعر مذکور در اوایل استقلال تاجیکستان از شوروی در سالهای ۱۹۹۰ سروده شده است.
⬅️درباره ابوالقاسم لاهوتی (الهامی):
لاهوتی، یا لاهوتی خان، در سال ۱۲۶۴ خورشیدی در #کرمانشاه به دنیا آمد.
او شاعر، روزنامهنگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران انقلاب #مشروطه بود.
وی نام مستعار ابوالقاسم لاهوتی را برای خود برگزید و اشعار نخستین اش در روزنامه #حبل_المتین به چاپ رسید.
ابوالقاسم لاهوتی از اعضای #حزب_کمونیست_ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و در دوران رضاشاه، به همین خاطر تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به #شوروی گردید.
او در کرمانشاه، روزنامه بیستون را منتشر میکرد. وی همچنین در سال ۱۹۱۷ فرقه کارگر (حزب کارگر) را در شهر کرمانشاه بنیانگذاری کرد.
او از نخستین کسانی است که قالب های شعری را درنوردید و به زبانی ساده و روان شعر گفت.
لاهوتی اصطلاحات و واژگانی را که تا پیش از آن راهی در شعر فارسی نداشت به زبان شعر وارد کرد. در شعر وی واژگانی از قبیل سوسیالیزم، فاشیسم، کالخوز، فابریک و … به وفور به چشم میخورد و افزون بر واژگان، میتوان استعارهها و تشبیههای بیسابقهای را نیز مشاهده نمود.
در مجموع زبان شعر وی ساده و عامه فهم و نزدیک به زبان گفتار است، اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی را به کار گرفته است.
به سبب همین نوآوریها از لاهوتی به عنوان پیشگام #شعر_نوی_فارسی یاد میشود و با توجه به تقدم زمانی وی بر #نیما_یوشیج تجربههای نوآورانهٔ وی در شعر را نیز بر نیما مقدم شمرده اند.
مضمون اصلی اشعار وی حمایت از #رنجبران و #مظلومان و دعوت آنان به تلاش و حرکت و حق طلبی است..
وی پس از رفتن به شوروی، مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر #تاجیکستان را برعهده داشت.
در تاجیکستان #تئاتر و #اپرا را پایهگذاری کرد. همچنین معاون #ماکیسم_گورکی در هیات رئیسه ی کانون نویسندگان #شوروی بود.
سرود جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ( #سرود_ملی_تاجیکستان) در سال ۱۹۴۶ توسط ابوالقاسم لاهوتی سروده شد اگرچه پس از استقلال تاجیکستان از شوروی سابق در ۱۹۹۱ این سرود تغییر کرد.
او مدت ۳۶ سال خارج از ایران زندگی کرد و هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶خورشیدی در #مسکو درگذشت. وی در گورستان #نووودویچی مدفون گشته است.
@LoversofIRAN
ترانه زیبای #میهن_ای_میهن سروده #لاهوتی را با صدای استاد #شجریان بشنوید.👇👇
@LoversofIRAN
⬅️ متن ترانه:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن، ای میهن!
بود لبریز از عشقت، وجودم، میهن، ای میهن!
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن، ای میهن!
فزونتر، گر می مهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می گشودم، میهن، ای میهن!
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن، ای میهن!
اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن، ای میهن!
به دست دل، گیاهی جز گل رویت نمی روید
من این زیبازمین را آزمودم، میهن، ای میهن!
⬅️ درباره ترانه:
این ترانه را #ابوالقاسم_لاهوتی در مسکو، سال ۱۹۵۵ سرود.
نخست استاد شجریان آنرا با آهنگسازی استاد #جلیل_عندلیبی خواند.
سپس #علیرضا_افتخاری آنرا خواند، البته بدون خواندن بخش "میهن ای میهن".
اخیرا هم سالار عقیلی بازخوانی کرده است.
چهل سال پيش؛ #احمد_ظاهر آوازخوان فقيد #افغانستان، اين شعر را در قالب آهنگي زيبا و جذاب خوانده بود.
#کمال_نصرالله شاعر خلقی جمهوری #تاجیکستان هم شعری مشابه این، به هنگام نخستین سفرش به ایران سروده است که شاید با الهام از ابوالقاسم لاهوتی سروده شده باشد چرا که شعر مذکور در اوایل استقلال تاجیکستان از شوروی در سالهای ۱۹۹۰ سروده شده است.
⬅️درباره ابوالقاسم لاهوتی (الهامی):
لاهوتی، یا لاهوتی خان، در سال ۱۲۶۴ خورشیدی در #کرمانشاه به دنیا آمد.
او شاعر، روزنامهنگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران انقلاب #مشروطه بود.
وی نام مستعار ابوالقاسم لاهوتی را برای خود برگزید و اشعار نخستین اش در روزنامه #حبل_المتین به چاپ رسید.
ابوالقاسم لاهوتی از اعضای #حزب_کمونیست_ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و در دوران رضاشاه، به همین خاطر تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به #شوروی گردید.
او در کرمانشاه، روزنامه بیستون را منتشر میکرد. وی همچنین در سال ۱۹۱۷ فرقه کارگر (حزب کارگر) را در شهر کرمانشاه بنیانگذاری کرد.
او از نخستین کسانی است که قالب های شعری را درنوردید و به زبانی ساده و روان شعر گفت.
لاهوتی اصطلاحات و واژگانی را که تا پیش از آن راهی در شعر فارسی نداشت به زبان شعر وارد کرد. در شعر وی واژگانی از قبیل سوسیالیزم، فاشیسم، کالخوز، فابریک و … به وفور به چشم میخورد و افزون بر واژگان، میتوان استعارهها و تشبیههای بیسابقهای را نیز مشاهده نمود.
در مجموع زبان شعر وی ساده و عامه فهم و نزدیک به زبان گفتار است، اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی را به کار گرفته است.
به سبب همین نوآوریها از لاهوتی به عنوان پیشگام #شعر_نوی_فارسی یاد میشود و با توجه به تقدم زمانی وی بر #نیما_یوشیج تجربههای نوآورانهٔ وی در شعر را نیز بر نیما مقدم شمرده اند.
مضمون اصلی اشعار وی حمایت از #رنجبران و #مظلومان و دعوت آنان به تلاش و حرکت و حق طلبی است..
وی پس از رفتن به شوروی، مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر #تاجیکستان را برعهده داشت.
در تاجیکستان #تئاتر و #اپرا را پایهگذاری کرد. همچنین معاون #ماکیسم_گورکی در هیات رئیسه ی کانون نویسندگان #شوروی بود.
سرود جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ( #سرود_ملی_تاجیکستان) در سال ۱۹۴۶ توسط ابوالقاسم لاهوتی سروده شد اگرچه پس از استقلال تاجیکستان از شوروی سابق در ۱۹۹۱ این سرود تغییر کرد.
او مدت ۳۶ سال خارج از ایران زندگی کرد و هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶خورشیدی در #مسکو درگذشت. وی در گورستان #نووودویچی مدفون گشته است.
@LoversofIRAN
ترانه زیبای #میهن_ای_میهن سروده #لاهوتی را با صدای استاد #شجریان بشنوید.👇👇
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیما_چیتساز
مترجم شبکه خبر سیمای ایران
دلیل ترجمه کردن حرفهای #ترامپ، به شکلی متفاوت از آنچه واقعا ترامپ درباره #ایران گفت را بیان کرد:
نمیخواستم در رسانه #ملی حرفهایی علیه کشورم بزنم
@LoversofIRAN
مترجم شبکه خبر سیمای ایران
دلیل ترجمه کردن حرفهای #ترامپ، به شکلی متفاوت از آنچه واقعا ترامپ درباره #ایران گفت را بیان کرد:
نمیخواستم در رسانه #ملی حرفهایی علیه کشورم بزنم
@LoversofIRAN
Forwarded from اتچ بات
👈ترانه "میهن ای میهن" لاهوتی، با صدای شجریان 👉
@LoversofIRAN
⬅️ متن ترانه:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن، ای میهن!
بود لبریز از عشقت، وجودم، میهن، ای میهن!
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن، ای میهن!
فزونتر، گر می مهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می گشودم، میهن، ای میهن!
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن، ای میهن!
اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن، ای میهن!
به دست دل، گیاهی جز گل رویت نمی روید
من این زیبازمین را آزمودم، میهن، ای میهن!
⬅️ درباره ترانه:
این ترانه را #ابوالقاسم_لاهوتی در مسکو، سال ۱۹۵۵ سرود.
نخست استاد شجریان آنرا با آهنگسازی استاد #جلیل_عندلیبی خواند.
سپس #علیرضا_افتخاری آنرا خواند، البته بدون خواندن بخش "میهن ای میهن".
اخیرا هم سالار عقیلی بازخوانی کرده است.
چهل سال پيش؛ #احمد_ظاهر آوازخوان فقيد #افغانستان، اين شعر را در قالب آهنگي زيبا و جذاب خوانده بود.
#کمال_نصرالله شاعر خلقی جمهوری #تاجیکستان هم شعری مشابه این، به هنگام نخستین سفرش به ایران سروده است که شاید با الهام از ابوالقاسم لاهوتی سروده شده باشد چرا که شعر مذکور در اوایل استقلال تاجیکستان از شوروی در سالهای ۱۹۹۰ سروده شده است.
⬅️درباره ابوالقاسم لاهوتی (الهامی):
لاهوتی، یا لاهوتی خان، در سال ۱۲۶۴ خورشیدی در #کرمانشاه به دنیا آمد.
او شاعر، روزنامهنگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران انقلاب #مشروطه بود.
وی نام مستعار ابوالقاسم لاهوتی را برای خود برگزید و اشعار نخستین اش در روزنامه #حبل_المتین به چاپ رسید.
ابوالقاسم لاهوتی از اعضای #حزب_کمونیست_ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و در دوران رضاشاه، به همین خاطر تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به #شوروی گردید.
او در کرمانشاه، روزنامه بیستون را منتشر میکرد. وی همچنین در سال ۱۹۱۷ فرقه کارگر (حزب کارگر) را در شهر کرمانشاه بنیانگذاری کرد.
او از نخستین کسانی است که قالب های شعری را درنوردید و به زبانی ساده و روان شعر گفت.
لاهوتی اصطلاحات و واژگانی را که تا پیش از آن راهی در شعر فارسی نداشت به زبان شعر وارد کرد. در شعر وی واژگانی از قبیل سوسیالیزم، فاشیسم، کالخوز، فابریک و … به وفور به چشم میخورد و افزون بر واژگان، میتوان استعارهها و تشبیههای بیسابقهای را نیز مشاهده نمود.
در مجموع زبان شعر وی ساده و عامه فهم و نزدیک به زبان گفتار است، اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی را به کار گرفته است.
به سبب همین نوآوریها از لاهوتی به عنوان پیشگام #شعر_نوی_فارسی یاد میشود و با توجه به تقدم زمانی وی بر #نیما_یوشیج تجربههای نوآورانهٔ وی در شعر را نیز بر نیما مقدم شمرده اند.
مضمون اصلی اشعار وی حمایت از #رنجبران و #مظلومان و دعوت آنان به تلاش و حرکت و حق طلبی است..
وی پس از رفتن به شوروی، مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر #تاجیکستان را برعهده داشت.
در تاجیکستان #تئاتر و #اپرا را پایهگذاری کرد. همچنین معاون #ماکیسم_گورکی در هیات رئیسه ی کانون نویسندگان #شوروی بود.
سرود جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ( #سرود_ملی_تاجیکستان) در سال ۱۹۴۶ توسط ابوالقاسم لاهوتی سروده شد اگرچه پس از استقلال تاجیکستان از شوروی سابق در ۱۹۹۱ این سرود تغییر کرد.
او مدت ۳۶ سال خارج از ایران زندگی کرد و هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶خورشیدی در #مسکو درگذشت. وی در گورستان #نووودویچی مدفون گشته است.
@LoversofIRAN
ترانه زیبای #میهن_ای_میهن سروده #لاهوتی را با صدای استاد #شجریان بشنوید.👇👇
@LoversofIRAN
⬅️ متن ترانه:
تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن، ای میهن!
بود لبریز از عشقت، وجودم، میهن، ای میهن!
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن، ای میهن!
فزونتر، گر می مهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می گشودم، میهن، ای میهن!
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن، ای میهن!
اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن، ای میهن!
به دست دل، گیاهی جز گل رویت نمی روید
من این زیبازمین را آزمودم، میهن، ای میهن!
⬅️ درباره ترانه:
این ترانه را #ابوالقاسم_لاهوتی در مسکو، سال ۱۹۵۵ سرود.
نخست استاد شجریان آنرا با آهنگسازی استاد #جلیل_عندلیبی خواند.
سپس #علیرضا_افتخاری آنرا خواند، البته بدون خواندن بخش "میهن ای میهن".
اخیرا هم سالار عقیلی بازخوانی کرده است.
چهل سال پيش؛ #احمد_ظاهر آوازخوان فقيد #افغانستان، اين شعر را در قالب آهنگي زيبا و جذاب خوانده بود.
#کمال_نصرالله شاعر خلقی جمهوری #تاجیکستان هم شعری مشابه این، به هنگام نخستین سفرش به ایران سروده است که شاید با الهام از ابوالقاسم لاهوتی سروده شده باشد چرا که شعر مذکور در اوایل استقلال تاجیکستان از شوروی در سالهای ۱۹۹۰ سروده شده است.
⬅️درباره ابوالقاسم لاهوتی (الهامی):
لاهوتی، یا لاهوتی خان، در سال ۱۲۶۴ خورشیدی در #کرمانشاه به دنیا آمد.
او شاعر، روزنامهنگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران انقلاب #مشروطه بود.
وی نام مستعار ابوالقاسم لاهوتی را برای خود برگزید و اشعار نخستین اش در روزنامه #حبل_المتین به چاپ رسید.
ابوالقاسم لاهوتی از اعضای #حزب_کمونیست_ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و در دوران رضاشاه، به همین خاطر تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به #شوروی گردید.
او در کرمانشاه، روزنامه بیستون را منتشر میکرد. وی همچنین در سال ۱۹۱۷ فرقه کارگر (حزب کارگر) را در شهر کرمانشاه بنیانگذاری کرد.
او از نخستین کسانی است که قالب های شعری را درنوردید و به زبانی ساده و روان شعر گفت.
لاهوتی اصطلاحات و واژگانی را که تا پیش از آن راهی در شعر فارسی نداشت به زبان شعر وارد کرد. در شعر وی واژگانی از قبیل سوسیالیزم، فاشیسم، کالخوز، فابریک و … به وفور به چشم میخورد و افزون بر واژگان، میتوان استعارهها و تشبیههای بیسابقهای را نیز مشاهده نمود.
در مجموع زبان شعر وی ساده و عامه فهم و نزدیک به زبان گفتار است، اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی را به کار گرفته است.
به سبب همین نوآوریها از لاهوتی به عنوان پیشگام #شعر_نوی_فارسی یاد میشود و با توجه به تقدم زمانی وی بر #نیما_یوشیج تجربههای نوآورانهٔ وی در شعر را نیز بر نیما مقدم شمرده اند.
مضمون اصلی اشعار وی حمایت از #رنجبران و #مظلومان و دعوت آنان به تلاش و حرکت و حق طلبی است..
وی پس از رفتن به شوروی، مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر #تاجیکستان را برعهده داشت.
در تاجیکستان #تئاتر و #اپرا را پایهگذاری کرد. همچنین معاون #ماکیسم_گورکی در هیات رئیسه ی کانون نویسندگان #شوروی بود.
سرود جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ( #سرود_ملی_تاجیکستان) در سال ۱۹۴۶ توسط ابوالقاسم لاهوتی سروده شد اگرچه پس از استقلال تاجیکستان از شوروی سابق در ۱۹۹۱ این سرود تغییر کرد.
او مدت ۳۶ سال خارج از ایران زندگی کرد و هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶خورشیدی در #مسکو درگذشت. وی در گورستان #نووودویچی مدفون گشته است.
@LoversofIRAN
ترانه زیبای #میهن_ای_میهن سروده #لاهوتی را با صدای استاد #شجریان بشنوید.👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
👈بزرگمرد ایراندوست تاجیک، پر کشید👉
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
Telegram
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
زنده یاد #محمد_معین در نهم اردیبهشت سال ۱۲۹۷ هجری شمسی در محله #زرجوب شهر #رشت به دنیا آمد.
دکتر معین در طول عمر گرانش حدود ۲۳ جلد کتاب تالیف و منتشر کرد که مهمترین و با ارزشترین آنها #فرهنگ _معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان #فارسی است.
از دیگر فعالیتهای وی، همکاری با #دهخدا و تنظیم فیشهای چاپ نشده بعد از فوت #دهخدا میباشد.
وی همچنین طبق وصیت #نیما_یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت.
دکتر معین به زبانهای #فرانسه_انگلیسی_عربی و #آلمانی تسلط کامل داشت و زبانهای #پهلوی _اوستایی و #فارسی_باستان و بعضی لهجه های محلی را خوب میدانست.
دکتر #معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱٣۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده #ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای معالجه استاد #معین ، اقدامات زیادی شد و او را به کشورهای مختلف بردند اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در ۵٧ سالگی در ۱٣ تیرماه ۱٣۵۰ از دنیا رفت و در #آستانه_اشرفیه #گیلان به خاک سپرده شد.
از کانال بزم موسیقی
#محمد_معین
#ایران
#گیلان
روانش در آرامش ابدی
کانال جلگه_شمالی(تیکاوتیرنگ)
@jolgeshomali
دکتر معین در طول عمر گرانش حدود ۲۳ جلد کتاب تالیف و منتشر کرد که مهمترین و با ارزشترین آنها #فرهنگ _معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان #فارسی است.
از دیگر فعالیتهای وی، همکاری با #دهخدا و تنظیم فیشهای چاپ نشده بعد از فوت #دهخدا میباشد.
وی همچنین طبق وصیت #نیما_یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت.
دکتر معین به زبانهای #فرانسه_انگلیسی_عربی و #آلمانی تسلط کامل داشت و زبانهای #پهلوی _اوستایی و #فارسی_باستان و بعضی لهجه های محلی را خوب میدانست.
دکتر #معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱٣۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده #ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای معالجه استاد #معین ، اقدامات زیادی شد و او را به کشورهای مختلف بردند اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در ۵٧ سالگی در ۱٣ تیرماه ۱٣۵۰ از دنیا رفت و در #آستانه_اشرفیه #گیلان به خاک سپرده شد.
از کانال بزم موسیقی
#محمد_معین
#ایران
#گیلان
روانش در آرامش ابدی
کانال جلگه_شمالی(تیکاوتیرنگ)
@jolgeshomali
👈دربارهی روانشاد، ایرج افشار، از زبان استاد محمدرضا شفیعیکدکنی، برای ۱۶ مهر، زادروز ایرج افشار، #پدر_کتابشناسی ایران
@LoversofIRAN
⬅️نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیمقرن با او زندگی كردم، در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جملهی سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.
یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامهی موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی دربارهی سرنوشت جهانِ ایرانی بود.
به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر محمد #مصدق، و #اللهیار_صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سیدحسن_تقی_زاده.
در مراكز علمی جهان و در حوزههای #ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #احسان_یارشاطر را هم به یاد میآورم.
در غربالی كه ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم #ایران، در عرصهی فرهنگ كرده است، ایرج افشار یكی از دانههای دُرشتی است كه در كنار #علامه_قزوینی، #سیدحسن_تقیزاده، #محمدعلی_فروغی، #علیاصغر_حکمت، #ابراهیم_پورداود، #علّامه_شیخ_آقابزرگ_تهرانی، #بدیعالزمان_فروزانفر، سیداحمد #كسروی، #اقبال_آشتیانی، #پرویز_ناتل_خانلری، #غلامحسین_مصاحب، علیاكبر #دهخدا، #صادق_هدایت، #ملک_الشعراء_بهار و #نیما_یوشیج قرار میگیرد؛ بیآنكه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچکدام ایشان داشته باشد و یا تكرار یكی از آنها بشمار آید.
او ایرج افشار است و بس...
رها از هر عنوان و لقبی.
پژوهشگرانِ عرصهی #ایرانشناسی در جهان، در حوزههای تاریخ، مردمشناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، كتابشناسی و كتابداری و اطّلاعرسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بودهاند و خواهند بود.
بزرگا مردا كه او بود و دریغا و بسیار بار دریغا كه به پنجاه چهرهی ممتاز هم نمیتوان جای خالیِ آن یگانه را پُر كرد.
https://t.me/sereshk1318/31
محمدرضا #شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
فرزانه فروتن ایران مدار ما
#ايرج_افشار
@LoversofIRAN
⬅️ گزیده ای از زندگی نامه ایرج_افشار
زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران
درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران
او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، #ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه بود
افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه #برن (سویس)، دانشگاه #ساپورو (ژاپن)، و #دانشگاه_تهران را داشت.
وی پایهگذار #کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران است. محمود افشار یزدی پدر اوست.
ایرج افشار طی قریب به ۶۵ سال کوششهای پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی و کتابداری، تاریخ، جغرافیا،جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف و تصنیف و تصحیح کرده است. کتابخانه بزرگ و گرانبهای ایرج افشار در مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" محفوظ است.
از کانال دکتر شفیعی کدکنی @shafiei_kadkani
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیمقرن با او زندگی كردم، در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جملهی سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.
یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامهی موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی دربارهی سرنوشت جهانِ ایرانی بود.
به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر محمد #مصدق، و #اللهیار_صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سیدحسن_تقی_زاده.
در مراكز علمی جهان و در حوزههای #ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #احسان_یارشاطر را هم به یاد میآورم.
در غربالی كه ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم #ایران، در عرصهی فرهنگ كرده است، ایرج افشار یكی از دانههای دُرشتی است كه در كنار #علامه_قزوینی، #سیدحسن_تقیزاده، #محمدعلی_فروغی، #علیاصغر_حکمت، #ابراهیم_پورداود، #علّامه_شیخ_آقابزرگ_تهرانی، #بدیعالزمان_فروزانفر، سیداحمد #كسروی، #اقبال_آشتیانی، #پرویز_ناتل_خانلری، #غلامحسین_مصاحب، علیاكبر #دهخدا، #صادق_هدایت، #ملک_الشعراء_بهار و #نیما_یوشیج قرار میگیرد؛ بیآنكه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچکدام ایشان داشته باشد و یا تكرار یكی از آنها بشمار آید.
او ایرج افشار است و بس...
رها از هر عنوان و لقبی.
پژوهشگرانِ عرصهی #ایرانشناسی در جهان، در حوزههای تاریخ، مردمشناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، كتابشناسی و كتابداری و اطّلاعرسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بودهاند و خواهند بود.
بزرگا مردا كه او بود و دریغا و بسیار بار دریغا كه به پنجاه چهرهی ممتاز هم نمیتوان جای خالیِ آن یگانه را پُر كرد.
https://t.me/sereshk1318/31
محمدرضا #شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
فرزانه فروتن ایران مدار ما
#ايرج_افشار
@LoversofIRAN
⬅️ گزیده ای از زندگی نامه ایرج_افشار
زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران
درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران
او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، #ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه بود
افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه #برن (سویس)، دانشگاه #ساپورو (ژاپن)، و #دانشگاه_تهران را داشت.
وی پایهگذار #کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران است. محمود افشار یزدی پدر اوست.
ایرج افشار طی قریب به ۶۵ سال کوششهای پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی و کتابداری، تاریخ، جغرافیا،جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف و تصنیف و تصحیح کرده است. کتابخانه بزرگ و گرانبهای ایرج افشار در مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" محفوظ است.
از کانال دکتر شفیعی کدکنی @shafiei_kadkani
@LoversofIRAN
Telegram
محمدرضا شفیعیکدکنی
16 مهر زادروز استاد ایرج افشار، پدر کتابشناسی ایران، گرامی باد
@sereshk1318
@sereshk1318
Forwarded from عاشقان ایران
👈دربارهی روانشاد، ایرج افشار، از زبان استاد محمدرضا شفیعیکدکنی، برای ۱۶ مهر، زادروز ایرج افشار، #پدر_کتابشناسی ایران
@LoversofIRAN
⬅️نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیمقرن با او زندگی كردم، در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جملهی سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.
یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامهی موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی دربارهی سرنوشت جهانِ ایرانی بود.
به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر محمد #مصدق، و #اللهیار_صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سیدحسن_تقی_زاده.
در مراكز علمی جهان و در حوزههای #ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #احسان_یارشاطر را هم به یاد میآورم.
در غربالی كه ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم #ایران، در عرصهی فرهنگ كرده است، ایرج افشار یكی از دانههای دُرشتی است كه در كنار #علامه_قزوینی، #سیدحسن_تقیزاده، #محمدعلی_فروغی، #علیاصغر_حکمت، #ابراهیم_پورداود، #علّامه_شیخ_آقابزرگ_تهرانی، #بدیعالزمان_فروزانفر، سیداحمد #كسروی، #اقبال_آشتیانی، #پرویز_ناتل_خانلری، #غلامحسین_مصاحب، علیاكبر #دهخدا، #صادق_هدایت، #ملک_الشعراء_بهار و #نیما_یوشیج قرار میگیرد؛ بیآنكه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچکدام ایشان داشته باشد و یا تكرار یكی از آنها بشمار آید.
او ایرج افشار است و بس...
رها از هر عنوان و لقبی.
پژوهشگرانِ عرصهی #ایرانشناسی در جهان، در حوزههای تاریخ، مردمشناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، كتابشناسی و كتابداری و اطّلاعرسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بودهاند و خواهند بود.
بزرگا مردا كه او بود و دریغا و بسیار بار دریغا كه به پنجاه چهرهی ممتاز هم نمیتوان جای خالیِ آن یگانه را پُر كرد.
https://t.me/sereshk1318/31
محمدرضا #شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
فرزانه فروتن ایران مدار ما
#ايرج_افشار
@LoversofIRAN
⬅️ گزیده ای از زندگی نامه ایرج_افشار
زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران
درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران
او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، #ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه بود
افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه #برن (سویس)، دانشگاه #ساپورو (ژاپن)، و #دانشگاه_تهران را داشت.
وی پایهگذار #کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران است. محمود افشار یزدی پدر اوست.
ایرج افشار طی قریب به ۶۵ سال کوششهای پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی و کتابداری، تاریخ، جغرافیا،جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف و تصنیف و تصحیح کرده است. کتابخانه بزرگ و گرانبهای ایرج افشار در مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" محفوظ است.
از کانال دکتر شفیعی کدکنی @shafiei_kadkani
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش
قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشارهای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گستردهای از سندها، متنها، یادداشتها، خاطرهها، سفرنامهها و «فكت»هاست و كوچكترین ضمیمهای از انشانویسی و عبارتپردازیهای رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشتهها و یادداشتهای او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.
حدود نیمقرن با او زندگی كردم، در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمینهای بیگانه، و یك جملهی سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمیخواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.
یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی میخواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامهای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامهی موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دستهای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی میكرد و آن سیاست، مصلحتْاندیشی دربارهی سرنوشت جهانِ ایرانی بود.
به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر محمد #مصدق، و #اللهیار_صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سیدحسن_تقی_زاده.
در مراكز علمی جهان و در حوزههای #ایرانشناسی دانشگاههای كره زمین، هیچكس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #احسان_یارشاطر را هم به یاد میآورم.
در غربالی كه ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم #ایران، در عرصهی فرهنگ كرده است، ایرج افشار یكی از دانههای دُرشتی است كه در كنار #علامه_قزوینی، #سیدحسن_تقیزاده، #محمدعلی_فروغی، #علیاصغر_حکمت، #ابراهیم_پورداود، #علّامه_شیخ_آقابزرگ_تهرانی، #بدیعالزمان_فروزانفر، سیداحمد #كسروی، #اقبال_آشتیانی، #پرویز_ناتل_خانلری، #غلامحسین_مصاحب، علیاكبر #دهخدا، #صادق_هدایت، #ملک_الشعراء_بهار و #نیما_یوشیج قرار میگیرد؛ بیآنكه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچکدام ایشان داشته باشد و یا تكرار یكی از آنها بشمار آید.
او ایرج افشار است و بس...
رها از هر عنوان و لقبی.
پژوهشگرانِ عرصهی #ایرانشناسی در جهان، در حوزههای تاریخ، مردمشناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، كتابشناسی و كتابداری و اطّلاعرسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بودهاند و خواهند بود.
بزرگا مردا كه او بود و دریغا و بسیار بار دریغا كه به پنجاه چهرهی ممتاز هم نمیتوان جای خالیِ آن یگانه را پُر كرد.
https://t.me/sereshk1318/31
محمدرضا #شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
فرزانه فروتن ایران مدار ما
#ايرج_افشار
@LoversofIRAN
⬅️ گزیده ای از زندگی نامه ایرج_افشار
زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران
درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران
او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، #ایرانشناس، کتابشناس، نسخهپژوه، نویسنده و استاد دانشگاه بود
افشار سابقه تدریس در دانشگاههای داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه #برن (سویس)، دانشگاه #ساپورو (ژاپن)، و #دانشگاه_تهران را داشت.
وی پایهگذار #کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران و معروف به پدر کتابشناسی ایران است. محمود افشار یزدی پدر اوست.
ایرج افشار طی قریب به ۶۵ سال کوششهای پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینههای کتابشناسی و کتابداری، تاریخ، جغرافیا،جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوعهای دیگر تألیف و تصنیف و تصحیح کرده است. کتابخانه بزرگ و گرانبهای ایرج افشار در مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" محفوظ است.
از کانال دکتر شفیعی کدکنی @shafiei_kadkani
@LoversofIRAN
Telegram
محمدرضا شفیعیکدکنی
16 مهر زادروز استاد ایرج افشار، پدر کتابشناسی ایران، گرامی باد
@sereshk1318
@sereshk1318
🖌📖 #ادبی
👈چند واژه در زبان فارسی گویش تاجیکی👉
#زبان_فارسی #فارسی #پارسی #تاجیک #تاجیکی #تاجیکان #فارسی_تاجیکی #فرارود #تاجیکستان #ازبکستان #پارسی_سره #ایران_زمین #ایران_بزرگ_فرهنگی
■□ زبان فارسی در ردهٔ زبانهای ترکیبی قرار دارد. هنر ترکیبسازی با پیوست کردن واژهها به همدیگر و افزودن "وندها" یکی از راههای مهم و مؤثر در جهت پویایی، پایداری و ماندگاری زبان فارسی است.
نمونه ترکیبهای معمول زیر از کتاب "غلامان" استاد #صدرالدین_عینی**(در ادامه درباره استاد عینی توضیح داده شده است) _به کوشش مصطفی باباخانی، آروَن، ۱۳۹۷_ انتخاب شده است که در میان مردمان تاجیک فرارود (ماوراءالنهر؛ تاجیکستان و ازبکستان) کاربرد داشته و در متون آنها آمده است:
(جالب آنکه این ترکیب های فارسی تاجیکی در زیر، همگی پارسی_سره هستند. سوی راست، واژگان تاجیکی است و سوی چپ، برابر امروزی آن در زبان فارسی ما در ایران)
آبچهکاری: صیفیکاری
آبخیزی: طغیان آب
آتشگیرک: اَنبر
باششگاه: اقامتگاه
بخارکش: دودکش
بدگپ: گستاخ
بدهوا: متکبر
بلاخور: مفتخور
بیکارخواب؛ بیاستفاده مانده
پخشاپخش: غوغا، سر و صدا
پهلو دری: چارچوب در
پیشدهن: وراج
جانسَرک: بیقرار
جنایتچی: جنایتکار
جوابگر: جوابگو، پاسخگو، مسئول
چایجوش: کتری
خالیبیخ: کمپشت، تـُنک
خلاجا: مستراح
دیوکار: خستگیناپذیر
رویکش: روپوش
سرتراشخانه: سلمانی
سیاهسر: بدبخت
شیرینکامه: حق دلالی، پورسانت
کارجامه: لباس کار
گاو جگر: ناترس، نترس، دلیر، شجاع
گلماهی: قزلآلا
مادههای تَرکنده: مواد منفجره
یکجایه: باهم، متحد.
/با ویرایش از کانال "حسن قریبی"، پژوهشگر/
__________________________________
■□ /عاشقان ایران/
** آشنایی کوتاه با استاد صدرالدین عینی:
#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!
استاد صدرالدین عینی، از نامداران ادب و فرهنگ در فرارود است. این جمله کوتاه اما تکان دهنده او را پیشتر هم در کانال گذاشته بودم:
《ما فارسی ها (فارسی زبان ها) در کوچه بی خبری، تماشاگری می کنیم!!!》
سپس به بخارا رفت و ادامه تحصیل داد.
ایشان در ۲۶ فروردین۱۲۵۷ / سال ١٨٧٨ میلادی در روستاى ساكتره بخارا در ازبکستان به دنيا آمد، روستای ساکتری در امارت بخارا آن زمان در دست "روسیه" بود. وی ۲۴ تیر ۱۳۳۳ در دوشنبه پایتخت تاجیکستان درگذشت. روانش شادباد. پدر او "سید مراد خواجه"، از پیشهوران روستا بود و تأثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت.
او نخست در مكتب كهنه روستاى خود تحصيل كرد كه بعدا موضوع داستان "مكتب كهنه" عينى شد. او پس از مدتی به تاجیکستان رفت و در همانجا نیز درگذشت. او از بزرگترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی در آغاز سده بیستم، نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان (۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ میلادی) است. فرزند او نیز "عینی کمال" خاورشناس برجسته تاجیکستان است.
استاد عینی هم در داستان نویسی و هم در شعر تاجیکی پایه گذار و پیشرو بود. چنانکه در آغاز بيشتر شعر مى نوشت و از تازه پردازان شعر_پارسى بود. اما رفته رفته به داستان نويسى روی آورد و نخستين داستان هاى كوتاه و بلند معاصر فارسى در آسياى ميانه را نوشت.
《آدينه، جلادان بخارا، مرگ سودخور، يتيم، داخونده و غلامان》 از داستان هاى معروف عينى اند. 《نمونه ادبيات تاجيک》 عينى كه تذكره آثارى از #شعراى_كلاسیک_پارسى بود، در تعيين #هويت_تاجيكان (جلوگیری از استحاله کامل در فرهنگ روسها) در اتحاد جماهیر #شوروى که آن زمان بر سرزمین فرارود فرمان میراند، نقش مهم داشت.
《یادداشت ها》كتاب خاطرات عينى، از آخرين آفريده هاى او بود كه سال ١٣٦٢ خورشيدى با كوشش سعيدى_سيرجانى به خط_پارسى در ايران منتشر شد. زنده یاد سعیدی سیرجانی همان نویسنده نامدار معاصر است که در زندان با خوردن داروی نظافت، کشته شد.
صدرالدین عینی یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است چنانکه پنج سال پیش از آن که نیما، شعر "افسانه" را بسراید عینی در همان وزن شعری سرود به نام "مارش حریت" یا همان "سرود آزادی" که ان را برای انقلاب روسیه نوشت بر پایه ترانه معروف مارسیز در انقلاب فرانسه. اما آنچه نیما را پدر شعر نوی فارسی کرده است، کوشش های پیوسته و با برنامه او برای یک انقلاب ادبی در شعر فارسی بود که در این راه زندگی خود را گذاشت.
/برگرفته از ویکیپدیا و مقاله "عینی و نیما"/
#بخارا #دوشنبه #مارش_حریت #سرود_آزادی #روسیه #روس #آکادمی_علوم_تاجیکستان #شعر_نو #شعر_نوی_فارسی #ایرانی #سعيدى_سيرجانى #خط_پارسى #ايران #شعر_پارسى #شعر_فارسى #خط_فارسى #نیما #نیما_یوشیج #پدر_شعر_نو #افسانه
/ادامه مقاله "عینی و نیما" در پیام زیرین👇
💌عاشقان ایران🇮🇷
@LoversofIRAN
👈چند واژه در زبان فارسی گویش تاجیکی👉
#زبان_فارسی #فارسی #پارسی #تاجیک #تاجیکی #تاجیکان #فارسی_تاجیکی #فرارود #تاجیکستان #ازبکستان #پارسی_سره #ایران_زمین #ایران_بزرگ_فرهنگی
■□ زبان فارسی در ردهٔ زبانهای ترکیبی قرار دارد. هنر ترکیبسازی با پیوست کردن واژهها به همدیگر و افزودن "وندها" یکی از راههای مهم و مؤثر در جهت پویایی، پایداری و ماندگاری زبان فارسی است.
نمونه ترکیبهای معمول زیر از کتاب "غلامان" استاد #صدرالدین_عینی**(در ادامه درباره استاد عینی توضیح داده شده است) _به کوشش مصطفی باباخانی، آروَن، ۱۳۹۷_ انتخاب شده است که در میان مردمان تاجیک فرارود (ماوراءالنهر؛ تاجیکستان و ازبکستان) کاربرد داشته و در متون آنها آمده است:
(جالب آنکه این ترکیب های فارسی تاجیکی در زیر، همگی پارسی_سره هستند. سوی راست، واژگان تاجیکی است و سوی چپ، برابر امروزی آن در زبان فارسی ما در ایران)
آبچهکاری: صیفیکاری
آبخیزی: طغیان آب
آتشگیرک: اَنبر
باششگاه: اقامتگاه
بخارکش: دودکش
بدگپ: گستاخ
بدهوا: متکبر
بلاخور: مفتخور
بیکارخواب؛ بیاستفاده مانده
پخشاپخش: غوغا، سر و صدا
پهلو دری: چارچوب در
پیشدهن: وراج
جانسَرک: بیقرار
جنایتچی: جنایتکار
جوابگر: جوابگو، پاسخگو، مسئول
چایجوش: کتری
خالیبیخ: کمپشت، تـُنک
خلاجا: مستراح
دیوکار: خستگیناپذیر
رویکش: روپوش
سرتراشخانه: سلمانی
سیاهسر: بدبخت
شیرینکامه: حق دلالی، پورسانت
کارجامه: لباس کار
گاو جگر: ناترس، نترس، دلیر، شجاع
گلماهی: قزلآلا
مادههای تَرکنده: مواد منفجره
یکجایه: باهم، متحد.
/با ویرایش از کانال "حسن قریبی"، پژوهشگر/
__________________________________
■□ /عاشقان ایران/
** آشنایی کوتاه با استاد صدرالدین عینی:
#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!
استاد صدرالدین عینی، از نامداران ادب و فرهنگ در فرارود است. این جمله کوتاه اما تکان دهنده او را پیشتر هم در کانال گذاشته بودم:
《ما فارسی ها (فارسی زبان ها) در کوچه بی خبری، تماشاگری می کنیم!!!》
سپس به بخارا رفت و ادامه تحصیل داد.
ایشان در ۲۶ فروردین۱۲۵۷ / سال ١٨٧٨ میلادی در روستاى ساكتره بخارا در ازبکستان به دنيا آمد، روستای ساکتری در امارت بخارا آن زمان در دست "روسیه" بود. وی ۲۴ تیر ۱۳۳۳ در دوشنبه پایتخت تاجیکستان درگذشت. روانش شادباد. پدر او "سید مراد خواجه"، از پیشهوران روستا بود و تأثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت.
او نخست در مكتب كهنه روستاى خود تحصيل كرد كه بعدا موضوع داستان "مكتب كهنه" عينى شد. او پس از مدتی به تاجیکستان رفت و در همانجا نیز درگذشت. او از بزرگترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی در آغاز سده بیستم، نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان (۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ میلادی) است. فرزند او نیز "عینی کمال" خاورشناس برجسته تاجیکستان است.
استاد عینی هم در داستان نویسی و هم در شعر تاجیکی پایه گذار و پیشرو بود. چنانکه در آغاز بيشتر شعر مى نوشت و از تازه پردازان شعر_پارسى بود. اما رفته رفته به داستان نويسى روی آورد و نخستين داستان هاى كوتاه و بلند معاصر فارسى در آسياى ميانه را نوشت.
《آدينه، جلادان بخارا، مرگ سودخور، يتيم، داخونده و غلامان》 از داستان هاى معروف عينى اند. 《نمونه ادبيات تاجيک》 عينى كه تذكره آثارى از #شعراى_كلاسیک_پارسى بود، در تعيين #هويت_تاجيكان (جلوگیری از استحاله کامل در فرهنگ روسها) در اتحاد جماهیر #شوروى که آن زمان بر سرزمین فرارود فرمان میراند، نقش مهم داشت.
《یادداشت ها》كتاب خاطرات عينى، از آخرين آفريده هاى او بود كه سال ١٣٦٢ خورشيدى با كوشش سعيدى_سيرجانى به خط_پارسى در ايران منتشر شد. زنده یاد سعیدی سیرجانی همان نویسنده نامدار معاصر است که در زندان با خوردن داروی نظافت، کشته شد.
صدرالدین عینی یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است چنانکه پنج سال پیش از آن که نیما، شعر "افسانه" را بسراید عینی در همان وزن شعری سرود به نام "مارش حریت" یا همان "سرود آزادی" که ان را برای انقلاب روسیه نوشت بر پایه ترانه معروف مارسیز در انقلاب فرانسه. اما آنچه نیما را پدر شعر نوی فارسی کرده است، کوشش های پیوسته و با برنامه او برای یک انقلاب ادبی در شعر فارسی بود که در این راه زندگی خود را گذاشت.
/برگرفته از ویکیپدیا و مقاله "عینی و نیما"/
#بخارا #دوشنبه #مارش_حریت #سرود_آزادی #روسیه #روس #آکادمی_علوم_تاجیکستان #شعر_نو #شعر_نوی_فارسی #ایرانی #سعيدى_سيرجانى #خط_پارسى #ايران #شعر_پارسى #شعر_فارسى #خط_فارسى #نیما #نیما_یوشیج #پدر_شعر_نو #افسانه
/ادامه مقاله "عینی و نیما" در پیام زیرین👇
💌عاشقان ایران🇮🇷
@LoversofIRAN
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ #بحران_زیستی
#پرهام_ایران ( #طبیعت_ایران)
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمان کُشِ روزش تاریک/#نیما_یوشیج
ویدئوی اول تصاویر زیبایی از فلامینگوها در #تالاب_میانکاله که نزدیک به یک ماه پیش توسط دکتر خشایار لهراسبی گرفته شد.
ویدئوی دوم و سوم، که تماشای آن ممکن است برای بسیاری ناراحت کننده باشد، تالاب #میانکاله و مرگ هزاران پرنده از جمله همین فلامینگوها را در روزهای گذشته نشان میدهد. فیلم را محمد مهیمنی گرفته است.
در چند روز گذشته بیش از ۱۰ هزار پرنده مهاجر که برای گذران زمستان به تالاب میانکاله، شرق استان #مازندران، آمده بودند، به کام مرگ فرو رفتند!
پرندگانِ تلف شده از ۲۰ گونه مختلف هستند اما ۹۰ درصد آنها را #فلامینگو و #چنگر تشکیل میدهد.
چگونگی مسمویت این پرندگان مشخص نشده است و مرگ پرندگان همچنان ادامه دارد...!
/از کانال مجله دانشمند با ویرایش/
به نظر می آید، 2020 برای جانداران سراسر جهان سالی سخت و سیاه است. از کشته شدن هزاران گونه گیاهی و جانوری در آتش سوزی جنگل های استرالیا تا کشته شدن ناگهانی وگروهی جانداران در کشورهای مختلف جهان!
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
#پرهام_ایران ( #طبیعت_ایران)
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمان کُشِ روزش تاریک/#نیما_یوشیج
ویدئوی اول تصاویر زیبایی از فلامینگوها در #تالاب_میانکاله که نزدیک به یک ماه پیش توسط دکتر خشایار لهراسبی گرفته شد.
ویدئوی دوم و سوم، که تماشای آن ممکن است برای بسیاری ناراحت کننده باشد، تالاب #میانکاله و مرگ هزاران پرنده از جمله همین فلامینگوها را در روزهای گذشته نشان میدهد. فیلم را محمد مهیمنی گرفته است.
در چند روز گذشته بیش از ۱۰ هزار پرنده مهاجر که برای گذران زمستان به تالاب میانکاله، شرق استان #مازندران، آمده بودند، به کام مرگ فرو رفتند!
پرندگانِ تلف شده از ۲۰ گونه مختلف هستند اما ۹۰ درصد آنها را #فلامینگو و #چنگر تشکیل میدهد.
چگونگی مسمویت این پرندگان مشخص نشده است و مرگ پرندگان همچنان ادامه دارد...!
/از کانال مجله دانشمند با ویرایش/
به نظر می آید، 2020 برای جانداران سراسر جهان سالی سخت و سیاه است. از کشته شدن هزاران گونه گیاهی و جانوری در آتش سوزی جنگل های استرالیا تا کشته شدن ناگهانی وگروهی جانداران در کشورهای مختلف جهان!
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
👈دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
✍ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳
۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه میتوانم گفت، در این راسته بازار مدرکفروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاههای فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش میدانند.
میدانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر میبرد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکهگیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با سادهلوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات میکند و چندان بیخبر است که این رتبههای کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی میکند
او در میان واپسینها، بیگمان، برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغربزمین میگذرد در حوزه پژوهشهای ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش
زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است
دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا)، #شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین ها باشد؟
۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومتهای شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا)، #دایرهالمعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در اینباره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت
۳- در این عصر، با فضلا و شبه فضلای بسیار حشر و نشر داشتهام و آنها را در چند دسته دیدهام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»ها و «ندانسته»های خویش را به قلم میآورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته میکنند؛ هم ایناناند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشتههای خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمیآیند. در نوشتههای اینان تمام «افعال مثبت» را میتوان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!
گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشتهاند و گاه این نوشتهها تکرار گونههای یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانستهاند نوشتهاند یا به گونه یادداشت باقی گذاشتهاند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقیزاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار میروند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار
نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانستهها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علیاکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیعالزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها
با اینکه تألیفات، ترجمهها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدیدآورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار میدهد، ولی با اطمینان بگویم که دانستهها و خواندهها و اندیشیدههای او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانهسر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش میخواست بنویسد!
@LoversofIRAN
✍ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳
۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه میتوانم گفت، در این راسته بازار مدرکفروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاههای فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش میدانند.
میدانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر میبرد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکهگیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با سادهلوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات میکند و چندان بیخبر است که این رتبههای کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی میکند
او در میان واپسینها، بیگمان، برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغربزمین میگذرد در حوزه پژوهشهای ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش
زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است
دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا)، #شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین ها باشد؟
۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومتهای شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا)، #دایرهالمعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در اینباره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت
۳- در این عصر، با فضلا و شبه فضلای بسیار حشر و نشر داشتهام و آنها را در چند دسته دیدهام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»ها و «ندانسته»های خویش را به قلم میآورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته میکنند؛ هم ایناناند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشتههای خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمیآیند. در نوشتههای اینان تمام «افعال مثبت» را میتوان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!
گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشتهاند و گاه این نوشتهها تکرار گونههای یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانستهاند نوشتهاند یا به گونه یادداشت باقی گذاشتهاند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقیزاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار میروند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار
نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانستهها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علیاکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیعالزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها
با اینکه تألیفات، ترجمهها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدیدآورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار میدهد، ولی با اطمینان بگویم که دانستهها و خواندهها و اندیشیدههای او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانهسر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش میخواست بنویسد!
@LoversofIRAN
Forwarded from اتچ بات
👈بزرگمرد ایراندوست تاجیک، پر کشید👉
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
برای این قلب تپنده ی فرهنگ و ادب فارسی در فرارودان(ماوراءالنهر، آسیای میانه) که امروز ظهر در آغاز این ماه رمضان (دوم رمضان ۱۳۹۷)، ماه راز و نیاز و روزه، در ۸۶ سالگی چشم از جهان فروبست، آرزوی آمرزش و جایگاهی بلند در کنار پاکان و نیکان داریم.🥀
@LoversofIRAN
⬅️ #مومن_قناعت (۱۹۳۲_می ۲۰۱۸ میلادی) ترانه سرای بزرگ تاجیک و پارسیگوی #تاجیکستان، نمایندهٔ مردم تاجیکستان در پارلمان #اتحاد_جماهیر_شوروی (۱۹۹۱-۱۹۷۹)، متفکر سیاسی و اجتماعی بود.
مومن قناعت در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در #درواز تاجیکستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۶ در رشتهٔ #زبان و ادبیات #فارسی_تاجیکی از دانشگاه ملی تاجیکستان فارغالتحصیل شد و در همان سال به هموندی(عضویت) اتحادیه نویسندگان درآمد. پس از پایان تحصیلات در مجلهٔ «صدای شرق» مشغول به کار شد و پس از اندکی سردبیر این نشریه شد. نخستین دفتر شعر او با نام «شراره» در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید.
پس از «شراره»، مومن قناعت دهها دفتر شعر و داستان حماسی دیگر نیز منتشر کرد که برخی مشهورترین آنها عبارتند از: «تاجیکستان – اسم من»
«سروش استالین گراد»
«حماسه داد»
«مسعود نامه»
داستان«گهواره سینا»ی او که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد جایزهٔ #رودکی را برای وی به ارمغان آورد.
قناعت در سال ۱۹۷۷ پس از مرگ #میرزا_تورسون_زاده، رئیس وقت اتحادیه نویسندگان، جایگاه ریاست آن اتحادیه را تا زمان فروپاشی #شوروی به دست آورد. او مدتی نیز مدیر مجلهٔ «شرق سرخ»، یکی از برترین نشریات تاجیکستان، بود. از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۲ هم ریاست انستیتوی میراث ادبی را در فرهنگستان علوم داشت.
شعری از او که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی دربارهٔ #زبان_فارسی سرودهاست بسیار سرشناس است و از اولین آثاریست که به اهمیت مسئلهٔ زبان در نهضت اخیر هویتشناسی تاجیکان میپردازد. از مومن قناعت با عنوان «نیمای میانرودان» ( #نیما_یوشیج) نیز یاد میشود.
قناعت در سیاست نیز دست داشت. از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ نمایندهٔ تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود. او که در زمان حکومت شوروی مورد احترام و صاحب نفوذ بود و برای مأموریتهای سیاسی و فرهنگی به کشورهای مختلف جهان سفر میکرد.
گفته میشود که او در سفری که در دههٔ ۸۰ میلادی (همزمان با #جنگ_تحمیلی #ایران و #عراق) به عنوان عضوی از هیات کمیته صلح شوروی به یکی از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس ( #امارات) داشت، به طور بداهه شعری میسراید #ایراندوستانه در پاسخ به شیخ عرب، و در آن به نام #خلیج_فارس اشاره میکند که به مذاق امرای عرب خوش نمیآید:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
میرسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
@LoversofIRAN
■■ بنکده ها(منابع):
□جامی، مهدی. «مومن قناعت، شاعر و سیاستمدار».بیبیسی فارسی، ۹ اوت ۲۰۰۵. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«شعری که خشم سلطان عرب را در آورد». خبر فارسی، ۱ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□«بزرگداشت استاد مومن قناعت؛ شاعر مردمی تاجیکستان». رادیو تاجیکی، ۲ خرداد ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲
□مسلمانیان قبادیانی، رحیم. «اندیشهٔ بوعلی در گهوارهٔ سینا اثر مومن قناعت». حافظ، ش. ۳۵ (مهر ۱۳۸۵): ۲۲-۲۴
□ارجمندی، عبدالمجید. «تأملی در شعر معاصر تاجیکستان». گلبانگ آشنایی (مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی)، بهمن ۱۳۹۰.
@LoversofIRAN
چامه خوانی(شعر خوانی) زیبای استاد مومن قناعت در سال ۱۳۹۳ در بیت #رهبر ایران.
چامه ی خلیج فارس 👇
Telegram
عاشقان ایران
🖌#نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی به همسرش #فهیمه_راستکار (دوبلور) پیوست. روانش شاد🥀 زادهٔ ۱ شهریور ۱۳۰۸؛ یکی از بزرگترین مترجمان ایرانی، دیروز، ١٥ اردیبهشت ١٣٩٩ در ٩١ سالگی در تهران درگذشت در محله "حمام جرمنی" #آبادان به دنیا آمد. حضور انگلیسیهای…
🥀خداحافظ جناب مستطاب!
📄 زنده یاد #نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی، از دید دیگر نویسندگان
🖌#مسعود_کیمیایی: گلستان ( #ابراهیم_گلستان) و نجف(دریابندری) و #شاملو و #نیما، از #روشنفکران دوره اول تفکر نوین ما هستند. تفکری که بودن و ماندنش پاداش زحمات بسیاری است که کشیدهاند و تقدیم به روزگار خود کردهاند و هیچگاه از بین نخواهد رفت.
🖌#محمود_دولتآبادی نویسنده بزرگ معاصر ایران می گوید: شخصاً از کار و تواناییهای نجف در نثرنویسی، در ادبیاتی که او برای ترجمه انتخاب میکرد، از داوری صریح او در ادبیات و اندیشه، و از دقتِ او در بیانِ مفاهیم - که به قدر بضاعت خود آموختهام - یاد نجفِ دریابندری را همچون یکی از ناخدایان زبان و ادبیات ایران گرامی میدارم.
🖌#سیروس_علینژاد: در زندگی نجف دریابندری پدیدههای متناقض با هم ظهور کردهاند که از یک سو فاکنر و همینگوی ترجمه میکرد و از طرف دیگر تودهای بود و عجیبتر آنکه در روزنامههای تودهای داستان کافکایی مینوشت. خود او توضیح جالبی در این زمینه دارد: «ما راستش تودهای مخصوصی بودیم. من گرچه بعد از انشعاب به حزب #توده پیوستم اما در واقع تودهای قبل از انشعاب بودم. بعد از انشعاب حزب توده ماهیتش عوض شد، به کلی چیز دیگری شد.» بعد از سکوتی به نشانه تامل و یادآوری میگوید «ما از لحاظ سیاسی در خط حزب توده بودیم اما از لحاظ فرهنگی کار خودمان را میکردیم. گذشته از این همینگوی و امثال او جزو نویسندگان #چپ آمریکا به حساب میآمدند. بعدها من متوجه شدم که به همینگوی یا فاکنر از لحاظ سیاسی نمیشد جای خیلی مشخصی داد.»
🖌#رضا_نوری درباره او می گوید:
نجف دریابندری پس از انقلاب، مدتی سردبیر روزنامه «آزادی» متعلق به جبهه دموکراتیک ملی بود، اما عضو رسمی این حزب نبود. با اشغال سفارت آمریکا در تهران، این روزنامه هم توقیف و نجف دریابندری کاملاً خانهنشین شد. در زمان جنگ، دو سالی، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷، به قصد مهاجرت به آمریکا سفر کرد. جنگ که تمام شد به ایران بازگشت و دوباره مشغول نوشتن و ترجمه شد. در دهه ۱۳۷۰، ترجمه کتابهای مهمی مثل «گور به گور» از فاکنر، «بازمانده روز» از ایشی گورو و «پیامبر و دیوانه» از جبران خلیل جبران را منتشر کرد. همچنین در سال ۱۳۷۶، از نامزدی محمد خاتمی، روحانی اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد: «در هر دو دوره به خاتمی رأی دادم.» در کنار کار حرفهای ترجمه و نوشتن، یک دوره به طور جدی به کار عکاسی نیز پرداخت. نقاشی هم میکرد و بارها پرتره محمد مصدق را کشیده بود: «خود مصدق را هرگز ندیده بودم.»
🖌#سرگه_بارسقیان، پژوهشگر تاریخ می گوید:
او در اداره انتشارات شرکت نفت آبادان بود که روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خبر کودتا و سقوط دکتر محمد مصدق را شنید؛ توفان کودتا اما هفت ماه بعد با افشای شبکه افسران حزب توده به آبادان و دریابندری رسید: «عضویت در حزب توده و در دادگاه هم اتهاماتی مثل خیانت به کشور، جاسوسی برای خارجی و از این قبیل را به ما تفهیم کردند.» حکمش اعدام بود که بعد تبدیل به حبس ابد شد؛ «یک سال در {زندان} آبادان بودم. بعد ما را بردند به دادگاه. دادگاه دستهجمعی بود. ما یک گروه ۱۱ نفره بودیم. بعداً که ما را محکوم کردند باز هم به زندان احمدآباد فرستادند. یک سال اینجا بودیم و بعد ما را بردند تهران.» ۵ ماه پس از انتقال به زندان لشگر زرهی تهران، از دادگاه با یک درجه تخفیف به ۱۵ سال حبس محکوم میشود. پس از تحویل به زندان قصر، یک سال را هم در این زندان میگذراند که بعد از آن به حکم حبس بلندمدت خود اعتراض میکند که نتیجه این اعتراض صدور حکمی چهارساله برای نجف دریابندری است و بنابراین چند ماه بعد از زندان آزاد میشود. او از روزی که به زندان افتاد تا پایان عمر با #حزب_توده تماسی نداشت.
🖌استاد #محمدعلی_موحد در وصف او
از تعبیر شاعر بزرگ، #نظامی، بهره برد: «کباب از ران خود خورده» و «آدمی است خودآموز به معنی خودآموخته، خود استاد خود بوده، خود کِشته و خود دروده.» (شب نجف دریابندری در شبهای بخارا، سوم اردیبهشت ۹۳) بسیار کشت و دیگران درویدند و «سرانجام به علت مرگ درگذشت.» (برگرفته از «چنین کنند بزرگان»)
🖌استاد محمدرضا #شفیعی_کدکنی:
نجف دریابندری، مصداقِ راستینِ #روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهٔ قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی #فروغی و سید حسن #تقیزاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز از این گزینه خویش پشیمان نشدم.
/از تاریخ ایرانی/
عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN
📄 زنده یاد #نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی، از دید دیگر نویسندگان
🖌#مسعود_کیمیایی: گلستان ( #ابراهیم_گلستان) و نجف(دریابندری) و #شاملو و #نیما، از #روشنفکران دوره اول تفکر نوین ما هستند. تفکری که بودن و ماندنش پاداش زحمات بسیاری است که کشیدهاند و تقدیم به روزگار خود کردهاند و هیچگاه از بین نخواهد رفت.
🖌#محمود_دولتآبادی نویسنده بزرگ معاصر ایران می گوید: شخصاً از کار و تواناییهای نجف در نثرنویسی، در ادبیاتی که او برای ترجمه انتخاب میکرد، از داوری صریح او در ادبیات و اندیشه، و از دقتِ او در بیانِ مفاهیم - که به قدر بضاعت خود آموختهام - یاد نجفِ دریابندری را همچون یکی از ناخدایان زبان و ادبیات ایران گرامی میدارم.
🖌#سیروس_علینژاد: در زندگی نجف دریابندری پدیدههای متناقض با هم ظهور کردهاند که از یک سو فاکنر و همینگوی ترجمه میکرد و از طرف دیگر تودهای بود و عجیبتر آنکه در روزنامههای تودهای داستان کافکایی مینوشت. خود او توضیح جالبی در این زمینه دارد: «ما راستش تودهای مخصوصی بودیم. من گرچه بعد از انشعاب به حزب #توده پیوستم اما در واقع تودهای قبل از انشعاب بودم. بعد از انشعاب حزب توده ماهیتش عوض شد، به کلی چیز دیگری شد.» بعد از سکوتی به نشانه تامل و یادآوری میگوید «ما از لحاظ سیاسی در خط حزب توده بودیم اما از لحاظ فرهنگی کار خودمان را میکردیم. گذشته از این همینگوی و امثال او جزو نویسندگان #چپ آمریکا به حساب میآمدند. بعدها من متوجه شدم که به همینگوی یا فاکنر از لحاظ سیاسی نمیشد جای خیلی مشخصی داد.»
🖌#رضا_نوری درباره او می گوید:
نجف دریابندری پس از انقلاب، مدتی سردبیر روزنامه «آزادی» متعلق به جبهه دموکراتیک ملی بود، اما عضو رسمی این حزب نبود. با اشغال سفارت آمریکا در تهران، این روزنامه هم توقیف و نجف دریابندری کاملاً خانهنشین شد. در زمان جنگ، دو سالی، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷، به قصد مهاجرت به آمریکا سفر کرد. جنگ که تمام شد به ایران بازگشت و دوباره مشغول نوشتن و ترجمه شد. در دهه ۱۳۷۰، ترجمه کتابهای مهمی مثل «گور به گور» از فاکنر، «بازمانده روز» از ایشی گورو و «پیامبر و دیوانه» از جبران خلیل جبران را منتشر کرد. همچنین در سال ۱۳۷۶، از نامزدی محمد خاتمی، روحانی اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد: «در هر دو دوره به خاتمی رأی دادم.» در کنار کار حرفهای ترجمه و نوشتن، یک دوره به طور جدی به کار عکاسی نیز پرداخت. نقاشی هم میکرد و بارها پرتره محمد مصدق را کشیده بود: «خود مصدق را هرگز ندیده بودم.»
🖌#سرگه_بارسقیان، پژوهشگر تاریخ می گوید:
او در اداره انتشارات شرکت نفت آبادان بود که روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خبر کودتا و سقوط دکتر محمد مصدق را شنید؛ توفان کودتا اما هفت ماه بعد با افشای شبکه افسران حزب توده به آبادان و دریابندری رسید: «عضویت در حزب توده و در دادگاه هم اتهاماتی مثل خیانت به کشور، جاسوسی برای خارجی و از این قبیل را به ما تفهیم کردند.» حکمش اعدام بود که بعد تبدیل به حبس ابد شد؛ «یک سال در {زندان} آبادان بودم. بعد ما را بردند به دادگاه. دادگاه دستهجمعی بود. ما یک گروه ۱۱ نفره بودیم. بعداً که ما را محکوم کردند باز هم به زندان احمدآباد فرستادند. یک سال اینجا بودیم و بعد ما را بردند تهران.» ۵ ماه پس از انتقال به زندان لشگر زرهی تهران، از دادگاه با یک درجه تخفیف به ۱۵ سال حبس محکوم میشود. پس از تحویل به زندان قصر، یک سال را هم در این زندان میگذراند که بعد از آن به حکم حبس بلندمدت خود اعتراض میکند که نتیجه این اعتراض صدور حکمی چهارساله برای نجف دریابندری است و بنابراین چند ماه بعد از زندان آزاد میشود. او از روزی که به زندان افتاد تا پایان عمر با #حزب_توده تماسی نداشت.
🖌استاد #محمدعلی_موحد در وصف او
از تعبیر شاعر بزرگ، #نظامی، بهره برد: «کباب از ران خود خورده» و «آدمی است خودآموز به معنی خودآموخته، خود استاد خود بوده، خود کِشته و خود دروده.» (شب نجف دریابندری در شبهای بخارا، سوم اردیبهشت ۹۳) بسیار کشت و دیگران درویدند و «سرانجام به علت مرگ درگذشت.» (برگرفته از «چنین کنند بزرگان»)
🖌استاد محمدرضا #شفیعی_کدکنی:
نجف دریابندری، مصداقِ راستینِ #روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهٔ قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی #فروغی و سید حسن #تقیزاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز از این گزینه خویش پشیمان نشدم.
/از تاریخ ایرانی/
عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
🔴 به بهانهی بیست و یک آبان، زادروز پدر چامهی نو پارسی, #نیما_یوشیج:
✍حسینعلی مهجوری (مجموعه مقالات فرهنگی و پژوهشی)
✅شعر و شاعر:
نویسندگان و شاعران پیش از آنکه معماران روح بشر باشند 'پاسداران زبان خویشاند. تعهد شاعر در مقابل زبانش 'نیمی از تعهدات اجتماعیِ اوست. تعهد در مقابل ادبیات 'از تعهدات اجتماعی اوست.
کسی که زبان خودش را بلد نیست و ادبیات خودش را نمیشناسد 'به صرف تقلید از این و آن' شاعر نمیشود. اول باید این درد را حس کند' درد زبان را'
شعر یک حادثه است. حادثهای که زمان و مکان 'سببسازش هست. اما شکلبندیاش در زبان صورت میگیرد.
/ #شاملو/
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali
✍حسینعلی مهجوری (مجموعه مقالات فرهنگی و پژوهشی)
✅شعر و شاعر:
نویسندگان و شاعران پیش از آنکه معماران روح بشر باشند 'پاسداران زبان خویشاند. تعهد شاعر در مقابل زبانش 'نیمی از تعهدات اجتماعیِ اوست. تعهد در مقابل ادبیات 'از تعهدات اجتماعی اوست.
کسی که زبان خودش را بلد نیست و ادبیات خودش را نمیشناسد 'به صرف تقلید از این و آن' شاعر نمیشود. اول باید این درد را حس کند' درد زبان را'
شعر یک حادثه است. حادثهای که زمان و مکان 'سببسازش هست. اما شکلبندیاش در زبان صورت میگیرد.
/ #شاملو/
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali