👈استاد #احسان_اشراقی، شیخ المورخین و ایرانشناس برجسته درگذشت. روانش شاد باد
/ایرنا/
■ شیخالمورخین، حافظ فرهنگ ایران، ستاره درخشان مطالعات ایران و مدافع حریم تاریخ نگاری ایران القابی است که این روزها در وصف هشت دهه تلاش زنده یاد دکتر احسان اشراقی، تاریخ نگار این سرزمین شنیده میشود.
مرحوم اشراقی در زمان حیات یکی از نخبگانی بود که تا دریافت مدرک دکتری خود در رشته تاریخ #دانشگاه_تهران، آرام ننشست. او مدتی در #فرانسه اقامت کرد و با تقویت تسلط خود بر زبان فرانسوی، کار مطالعات تاریخی و جغرافیایی خود را تسهیل کرد.
این عضو پیوسته #فرهنگستان_علوم_ایران در طول سال های زندگی اش، به طور خاص بیشتر در باب #صفویه و #قزوین تحقیق و پژوهش کرد. شیخ المورخین قزوینی در حضور بزرگان زیادی همچون #مرحوم_اقبال، درس آموخته و یک قزوین شناس برجسته در ایران بود.
صفحات تاریخ قزوین شاهد مشاهیر یگانه ای همچون شیخ المورخین استاد احسان اشراقی است.
ضایعه درگذشت این نویسنده چیره دست اگرچه تاثر برانگیز است اما برگی از صفحات تاریخ این خطه را به نیکویی رقم زد و بر نام نام آوران گذشته، نام اشراقین را افزود. اهمیت استاد احسان اشراقی تنها به مطالعاتش درباره قزوین و حکومت #صفوی محدود نیست و در #تاریخ_ملی و گسترش تاریخ نگاری جدید نیز سهم بزرگی ایفا کرد.
زنده یاد اشراقی در عرصه بین المللی مرجع و ستاره درخشان مطالعات #ایرانشناسی در سطح جهان بود.
■ امین اشراقی: پدرم به #صفویه تعلق خاطر داشت
امین اشراقی، تک فرزند مرحوم احسان اشراقی در مورد پدرش نوشت: استاد اشراقی #ایران_شناس و پژوهشگری بود که #ایران_فرهنگی ( #ایران_زمین #ایرانشهر #ایران_بزرگ_فرهنگی) را در نظر داشت و در معرفی میراث مکتوب تاریخ و فرهنگ ایران از هیچ تلاشی مضایقه نکرد.
به گفته فرزند مرحوم اشراقی، تعلق خاطر او به صفویه ریشه بینشی دارد چون نیک می داند شکوفایی صفویه از قزوین بود و بستر فرهنگی و اجتماعی قزوین نقش مهمی در پیشرفت این حکومت داشت.
فرزند استاد اشراقی ادامه داد: پدرم علاوه بر تسلط کم نظیر به تاریخ صفویه از اشراف شگرفی به همه ادوار تاریخی برخوردار بود و نه تنها به تاریخ آگاهی داشت بلکه توجه و مطالعات او در سایر رشته ها مانند #ادبیات، #فلسفه و #عرفان، #جغرافیا، #تعلیم_تربیت و #اخلاق ستودنی بود.
■ به گزارش ایرنا، احسان اشراقی، تاریخ نگار ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم، روز گذشته در بیمارستان مسیح دانشوری و در سن ۹۱ سالگی چهره در نقاب خاک کشید.
این استاد برجسته در سال ۱۳۲۸ مدرک کارشناسی خود را در رشته تاریخ و جغرافیا و چهار سال بعد مدرک کارشناسی ارشد را در رشته تاریخ و علوم اجتماعی از دانشگاه تهران دریافت کرد. مرحوم اشراقی موفق به دریافت مدرک دکتری تاریخ در سال ۱۳۴۸ شد.
این تاریخ شناس برجسته ایرانی، به مدت ۲۰ سال مدیر گروه تاریخ و ۲ سال معاونت آموزشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را در کارنامه شغلی خود داشت.
ارائه بیش از ۵۰ مقاله در زمینه تاریخی، تالیف ۶ کتاب تاریخی و سه ترجمه از جمله آثار این استاد برجسته قزوینی به شمار می رود.
عنوان #استاد_ممتاز #دانشکده_ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۰ به علت پژوهشهای علمی و فرهنگی درباره شهر قزوین، از آن مرحوم اشراقی است.
@LoversofIRAN
/ایرنا/
■ شیخالمورخین، حافظ فرهنگ ایران، ستاره درخشان مطالعات ایران و مدافع حریم تاریخ نگاری ایران القابی است که این روزها در وصف هشت دهه تلاش زنده یاد دکتر احسان اشراقی، تاریخ نگار این سرزمین شنیده میشود.
مرحوم اشراقی در زمان حیات یکی از نخبگانی بود که تا دریافت مدرک دکتری خود در رشته تاریخ #دانشگاه_تهران، آرام ننشست. او مدتی در #فرانسه اقامت کرد و با تقویت تسلط خود بر زبان فرانسوی، کار مطالعات تاریخی و جغرافیایی خود را تسهیل کرد.
این عضو پیوسته #فرهنگستان_علوم_ایران در طول سال های زندگی اش، به طور خاص بیشتر در باب #صفویه و #قزوین تحقیق و پژوهش کرد. شیخ المورخین قزوینی در حضور بزرگان زیادی همچون #مرحوم_اقبال، درس آموخته و یک قزوین شناس برجسته در ایران بود.
صفحات تاریخ قزوین شاهد مشاهیر یگانه ای همچون شیخ المورخین استاد احسان اشراقی است.
ضایعه درگذشت این نویسنده چیره دست اگرچه تاثر برانگیز است اما برگی از صفحات تاریخ این خطه را به نیکویی رقم زد و بر نام نام آوران گذشته، نام اشراقین را افزود. اهمیت استاد احسان اشراقی تنها به مطالعاتش درباره قزوین و حکومت #صفوی محدود نیست و در #تاریخ_ملی و گسترش تاریخ نگاری جدید نیز سهم بزرگی ایفا کرد.
زنده یاد اشراقی در عرصه بین المللی مرجع و ستاره درخشان مطالعات #ایرانشناسی در سطح جهان بود.
■ امین اشراقی: پدرم به #صفویه تعلق خاطر داشت
امین اشراقی، تک فرزند مرحوم احسان اشراقی در مورد پدرش نوشت: استاد اشراقی #ایران_شناس و پژوهشگری بود که #ایران_فرهنگی ( #ایران_زمین #ایرانشهر #ایران_بزرگ_فرهنگی) را در نظر داشت و در معرفی میراث مکتوب تاریخ و فرهنگ ایران از هیچ تلاشی مضایقه نکرد.
به گفته فرزند مرحوم اشراقی، تعلق خاطر او به صفویه ریشه بینشی دارد چون نیک می داند شکوفایی صفویه از قزوین بود و بستر فرهنگی و اجتماعی قزوین نقش مهمی در پیشرفت این حکومت داشت.
فرزند استاد اشراقی ادامه داد: پدرم علاوه بر تسلط کم نظیر به تاریخ صفویه از اشراف شگرفی به همه ادوار تاریخی برخوردار بود و نه تنها به تاریخ آگاهی داشت بلکه توجه و مطالعات او در سایر رشته ها مانند #ادبیات، #فلسفه و #عرفان، #جغرافیا، #تعلیم_تربیت و #اخلاق ستودنی بود.
■ به گزارش ایرنا، احسان اشراقی، تاریخ نگار ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم، روز گذشته در بیمارستان مسیح دانشوری و در سن ۹۱ سالگی چهره در نقاب خاک کشید.
این استاد برجسته در سال ۱۳۲۸ مدرک کارشناسی خود را در رشته تاریخ و جغرافیا و چهار سال بعد مدرک کارشناسی ارشد را در رشته تاریخ و علوم اجتماعی از دانشگاه تهران دریافت کرد. مرحوم اشراقی موفق به دریافت مدرک دکتری تاریخ در سال ۱۳۴۸ شد.
این تاریخ شناس برجسته ایرانی، به مدت ۲۰ سال مدیر گروه تاریخ و ۲ سال معاونت آموزشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را در کارنامه شغلی خود داشت.
ارائه بیش از ۵۰ مقاله در زمینه تاریخی، تالیف ۶ کتاب تاریخی و سه ترجمه از جمله آثار این استاد برجسته قزوینی به شمار می رود.
عنوان #استاد_ممتاز #دانشکده_ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۰ به علت پژوهشهای علمی و فرهنگی درباره شهر قزوین، از آن مرحوم اشراقی است.
@LoversofIRAN
👈دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
✍ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳
۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه میتوانم گفت، در این راسته بازار مدرکفروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاههای فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش میدانند.
میدانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر میبرد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکهگیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با سادهلوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات میکند و چندان بیخبر است که این رتبههای کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی میکند
او در میان واپسینها، بیگمان، برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغربزمین میگذرد در حوزه پژوهشهای ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش
زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است
دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا)، #شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین ها باشد؟
۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومتهای شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا)، #دایرهالمعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در اینباره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت
۳- در این عصر، با فضلا و شبه فضلای بسیار حشر و نشر داشتهام و آنها را در چند دسته دیدهام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»ها و «ندانسته»های خویش را به قلم میآورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته میکنند؛ هم ایناناند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشتههای خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمیآیند. در نوشتههای اینان تمام «افعال مثبت» را میتوان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!
گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشتهاند و گاه این نوشتهها تکرار گونههای یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانستهاند نوشتهاند یا به گونه یادداشت باقی گذاشتهاند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقیزاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار میروند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار
نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانستهها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علیاکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیعالزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها
با اینکه تألیفات، ترجمهها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدیدآورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار میدهد، ولی با اطمینان بگویم که دانستهها و خواندهها و اندیشیدههای او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانهسر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش میخواست بنویسد!
@LoversofIRAN
✍ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳
۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه میتوانم گفت، در این راسته بازار مدرکفروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاههای فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش میدانند.
میدانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر میبرد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکهگیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با سادهلوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات میکند و چندان بیخبر است که این رتبههای کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی میکند
او در میان واپسینها، بیگمان، برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغربزمین میگذرد در حوزه پژوهشهای ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش
زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است
دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا)، #شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین ها باشد؟
۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومتهای شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا)، #دایرهالمعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در اینباره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت
۳- در این عصر، با فضلا و شبه فضلای بسیار حشر و نشر داشتهام و آنها را در چند دسته دیدهام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»ها و «ندانسته»های خویش را به قلم میآورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته میکنند؛ هم ایناناند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشتههای خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمیآیند. در نوشتههای اینان تمام «افعال مثبت» را میتوان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!
گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشتهاند و گاه این نوشتهها تکرار گونههای یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانستهاند نوشتهاند یا به گونه یادداشت باقی گذاشتهاند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقیزاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار میروند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار
نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانستهها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علیاکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیعالزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها
با اینکه تألیفات، ترجمهها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدیدآورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار میدهد، ولی با اطمینان بگویم که دانستهها و خواندهها و اندیشیدههای او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانهسر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش میخواست بنویسد!
@LoversofIRAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌#نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی به همسرش #فهیمه_راستکار (دوبلور) پیوست. روانش شاد🥀
زادهٔ ۱ شهریور ۱۳۰۸؛ یکی از بزرگترین مترجمان ایرانی، دیروز، ١٥ اردیبهشت ١٣٩٩ در ٩١ سالگی در تهران درگذشت
در محله "حمام جرمنی" #آبادان به دنیا آمد. حضور انگلیسیهای در تأسیسات نفتی آبادان و تردد در شهر او را به یادگیری انگلیسی علاقهمند کرد و زبان را خودآموز یادگرفت
او یک خودآموخته ی واقعی بود اگرچه سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد
در۱۳۳۲ اولین اثر خود ترجمهٔ کتاب معروف "وداع با اسلحه" را منتشرکرد و یکسال بعد از #کودتا ی32 و سقوط دولت دکتر #مصدق به زندان افتاد
تا ۱۳۳۷ زندان بود. همانجا به فلسفه علاقهمند شد و در حبس، کتاب مهم "تاریخ فلسفه غرب" از برتراند راسل را ترجمه کرد
با ترجمه آثار ارنست همینگوی، جبران خلیل جبران، مارک توین و ویلیام فاکنر، خالق برترین ترجمه ها در زبان #فارسی شد و خدمت بزرگی به ارتقای #نهضت_ترجمه و #ادبیات و #فلسفه و علوم سیاسی کرد
برای ترجمه آثار آمریکایی، برنده جایزه تورنتون وایلدر دانشگاه کلمبیا شد
سازمان میراث فرهنگی ایران سال۱۳۹۶ ایشان را به عنوان #گنجینه_زنده_بشری ثبت کرد
@LoversofIRAN
زادهٔ ۱ شهریور ۱۳۰۸؛ یکی از بزرگترین مترجمان ایرانی، دیروز، ١٥ اردیبهشت ١٣٩٩ در ٩١ سالگی در تهران درگذشت
در محله "حمام جرمنی" #آبادان به دنیا آمد. حضور انگلیسیهای در تأسیسات نفتی آبادان و تردد در شهر او را به یادگیری انگلیسی علاقهمند کرد و زبان را خودآموز یادگرفت
او یک خودآموخته ی واقعی بود اگرچه سوم دبیرستان ترک تحصیل کرد
در۱۳۳۲ اولین اثر خود ترجمهٔ کتاب معروف "وداع با اسلحه" را منتشرکرد و یکسال بعد از #کودتا ی32 و سقوط دولت دکتر #مصدق به زندان افتاد
تا ۱۳۳۷ زندان بود. همانجا به فلسفه علاقهمند شد و در حبس، کتاب مهم "تاریخ فلسفه غرب" از برتراند راسل را ترجمه کرد
با ترجمه آثار ارنست همینگوی، جبران خلیل جبران، مارک توین و ویلیام فاکنر، خالق برترین ترجمه ها در زبان #فارسی شد و خدمت بزرگی به ارتقای #نهضت_ترجمه و #ادبیات و #فلسفه و علوم سیاسی کرد
برای ترجمه آثار آمریکایی، برنده جایزه تورنتون وایلدر دانشگاه کلمبیا شد
سازمان میراث فرهنگی ایران سال۱۳۹۶ ایشان را به عنوان #گنجینه_زنده_بشری ثبت کرد
@LoversofIRAN