دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن:
با پدیدآمدن #شاهنامه، پشت ایران محکم شد و این اطمینان حاصل گشت که شخصیت #ملی ایران تسخیر ناپذیر خواهد ماند چنان که #ترک آمد، #مغول آمد ولی ایران، #ایران ماند
@LoversofIRAN
با پدیدآمدن #شاهنامه، پشت ایران محکم شد و این اطمینان حاصل گشت که شخصیت #ملی ایران تسخیر ناپذیر خواهد ماند چنان که #ترک آمد، #مغول آمد ولی ایران، #ایران ماند
@LoversofIRAN
#شاهنامه کتاب محبوب مردم ایران در عین حال در معرض تخطئه نیز بوده، زیرا کتاب سیاسی است
مشی برای ایران تعیین میکند و کسانی که مشی دیگری را به سود خود ببینند
با آن سرسنگین میشوند
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
مشی برای ایران تعیین میکند و کسانی که مشی دیگری را به سود خود ببینند
با آن سرسنگین میشوند
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
✳️آیین های پاسداشت #فردوسی بزرگ در این هفته
۲۵ اردیبهشت بزرگداشت فردوسی گرامی باد
✅ #شاهنامه بخوانیم تا سخن گفتنمان با واژگان #پارسی #سره آراسته شوند. شاهنامه افزون بر آنکه داستان تاریخ ایران است از دوره باستان(و نه افسانه) کلاس درس ادبیات پارسی هم است.
🔸بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی با حضور #شهرام_ناظری، سعید حمیدیان و بهمن نامورمطلق،
پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت
خانه هنرمندان ایران، تهران
در این مراسم که با همکاری خانه هنرمندان ایران و موسسه بهاران برگزار میشود، شهرام ناظری، سعید حمیدیان و بهمن نامورمطلق سخنرانی می کنند. همچنین از استاد #محمدعلی_اسلامی_ندوشن هم در غیاب او قدردانی خواهد شد و محمد صمدیان به #نقالی شاهنامه می کند
🔸نشست «شعری به وسعت جهان» روایتی از نگاه فرامرزی به شاهنامه در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی با سخنرانی حمیدرضا نمازی، احسان رضایی، حلیله صبورنژاد و بهاره جهاندوست همراه با اجرای نقالی و موسیقی
چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۷
در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران
🔸بزرگداشت فردوسی همراه با نقالی و موسیقی سنتی
شهریار، مارلیک، اداره فرهنگ و ارشاد ملارد
۲۵ اردیبهشت ساعت۱۷
@LoversofIRAN
۲۵ اردیبهشت بزرگداشت فردوسی گرامی باد
✅ #شاهنامه بخوانیم تا سخن گفتنمان با واژگان #پارسی #سره آراسته شوند. شاهنامه افزون بر آنکه داستان تاریخ ایران است از دوره باستان(و نه افسانه) کلاس درس ادبیات پارسی هم است.
🔸بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی با حضور #شهرام_ناظری، سعید حمیدیان و بهمن نامورمطلق،
پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت
خانه هنرمندان ایران، تهران
در این مراسم که با همکاری خانه هنرمندان ایران و موسسه بهاران برگزار میشود، شهرام ناظری، سعید حمیدیان و بهمن نامورمطلق سخنرانی می کنند. همچنین از استاد #محمدعلی_اسلامی_ندوشن هم در غیاب او قدردانی خواهد شد و محمد صمدیان به #نقالی شاهنامه می کند
🔸نشست «شعری به وسعت جهان» روایتی از نگاه فرامرزی به شاهنامه در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی با سخنرانی حمیدرضا نمازی، احسان رضایی، حلیله صبورنژاد و بهاره جهاندوست همراه با اجرای نقالی و موسیقی
چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ساعت ۱۷
در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران
🔸بزرگداشت فردوسی همراه با نقالی و موسیقی سنتی
شهریار، مارلیک، اداره فرهنگ و ارشاد ملارد
۲۵ اردیبهشت ساعت۱۷
@LoversofIRAN
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
از @sarv_e_sokhangoo
گستره واژه #داد در فرهنگ ایران
در ایرانِ قدیم ما کلمهی «داد» داشتیم که مفهومی بسی وسیعتر از معنای امروزش که «عدالت قضایی» باشد داشت.
«داد» زمانی به جا آورده میشود که نصفت(نصفت: انصاف، عدل ) و رعایت حق در همهی زمینهها: #اقتصادی، #قضایی، #اجتماعی مورد اِعمال قرار گرفته باشد.
«دادار» یکی از نامهای خدا بود و این نام از این جهت به او داده شده بود که «داد»، برترین صفت او شناخته میشد.
@LoversofIRAN
از @sarv_e_sokhangoo
گستره واژه #داد در فرهنگ ایران
در ایرانِ قدیم ما کلمهی «داد» داشتیم که مفهومی بسی وسیعتر از معنای امروزش که «عدالت قضایی» باشد داشت.
«داد» زمانی به جا آورده میشود که نصفت(نصفت: انصاف، عدل ) و رعایت حق در همهی زمینهها: #اقتصادی، #قضایی، #اجتماعی مورد اِعمال قرار گرفته باشد.
«دادار» یکی از نامهای خدا بود و این نام از این جهت به او داده شده بود که «داد»، برترین صفت او شناخته میشد.
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
#خرمشهر_آزاد_شد اما پروژه #عربی_کردن خوزستان درجریان❗️ سالارسیف الدینی مقاله ی #کوبنده ی روزنامه #شرق (#پان_عربها و #نئو_بعثی ها با انتشاراین مقاله مدام به روزنامه شرق تاخته اند. لطفا به شماره های زیر پیام صوتی ومتنی دهید در #حمایت ازاین مقاله ٨٨٦٤٠٢٦٠ (٣٠٠٠٤٦٩٩…
👈گرامیداشت خجسته روز آزادی #خرمشهر، روز خدا
✍ #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
۵خرداد ماه ۱۳۶۱
❇️ هنگامی که خرّمشهر با ایستادگی و فداکاریِ رزمندگانِ میهن آزاد شد، دکتر اسلامینُدوشن مقالهٔ زیبا و ماندگاری را آفرید که خواندنِ آن غروری زیبا به وسعتِ تاریخ، به هر ایرانی میبخشد:
🌷خرّمشهر، تارکِ ایـران، عروسِ ایـران؛
هرگز نامِ تو اینسان خُرّم نبوده، و شهر نبوده! هرگز تو اینسان آباد نبودهای، چون اکنون که خرابهای بیش نیستی.
خُرّمشهر، شهرِ شهرها، عروسِ طپیده در خون و پاکیزه چون گُلاب، که در جمعِ بندگانِ شهوت، گرسنگانِ گوشت، کفْ بر دهان آوردگان، بدنِ خود را دوشیزه نگاه داشتی؛ هتک شده امّا سر به مُهر.
و نخلهایت زلف پریشان کردهاند، گیسو بریدهاند در عزایِ عزیزان؛ نخلهایت چون پریان در چنگِ دیوان؛ دربند کشیده شده، دهان بر سینه نهاده شد، و با این حال کام نبخشیده.
خُرّمشهر، چه زیباست شبِ وصل، در آغوشِ دامادانی که تنشان بویِ عرق میدهد و پوستشان تابیده است چون مِس و بازوانشان پیچیده چون کُندهی تاک؛ دامادانِ همیشه داماد که زَفافِ آنها مرگِ آنهاست.
تو عروسِ ایرانی، عروسِ هزاران داماد؛ زیورِ تو تاریخ است، بویِ فردا میدهی و کابینِ تو یادگارهای قرون است:
مهتاب و نخلستان، سیاهیِ کاروانها و سپیدیِ امیدها، لشکرِ سلم و تور که گم شد در این بیابانِ دود.
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است و آبت چون اشکْ روشن.
کارونْ کاکُلِ خود را بر ساقِ تو میساید و بر ناخنهای تو بوسه میزند، ناخن حنا بسته، چون عنّاب.
و نسیمی که بر تو میوزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریدهاند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نَبَرد.
دیدهبانِ دریچهی بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه چشمی که سر از پنجره بیرون آوردهای و دورِ دور را مینگری.
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشمهای خود را مخوابان.
در تو چه میبینیم؟ از تو چه میشنویم، چه میبوییم؟ از سینهی پُر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
میبینیم و میشنویم و میبوییم، جوابِ «قادسیّه» را، بُرّندهترین جواب با نرمترین آوا، پیامِ قرون و اعصار، صدای گمشدهی دور، بانگِ جرسها، و آن این است که ایران از پای نمیافتد، میطپد و چون قُقنُس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار.
هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صَدا در خرابههای تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!»
این صدا در خرابههای دیگر نیز پیچیده است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند و آن رَوَندهی بزرگ که ایران نام دارد، میماند.
خُرّمشهر، دیدهبانِ برجِ بلند، چشم از راه برمَدار، همه باز میگردند:
مرغها که از بانگِ خمپارهها رفتند باز میگردند؛ مارها میروند و کبوترها میآیند. مغیلانها میخشکند و لالهها میرویند، و باز نخلها چترهای خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ پیرِ همیشه جوان، چون یالهای خود را تکان دهد بادیه میلرزد، رملها و صحراهای غَفْر میلرزند، سرابها میلرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزّهٔ» آنهاست، میلرزند.
غباری برخاسته است و سواری در راه است.
#فصلنامه_هستی ؛ تابستان۱۳۷۲
/کانال دکتر ندوشن@sarv_e_sokhangoo /
@LoversofIRAN
✍ #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
۵خرداد ماه ۱۳۶۱
❇️ هنگامی که خرّمشهر با ایستادگی و فداکاریِ رزمندگانِ میهن آزاد شد، دکتر اسلامینُدوشن مقالهٔ زیبا و ماندگاری را آفرید که خواندنِ آن غروری زیبا به وسعتِ تاریخ، به هر ایرانی میبخشد:
🌷خرّمشهر، تارکِ ایـران، عروسِ ایـران؛
هرگز نامِ تو اینسان خُرّم نبوده، و شهر نبوده! هرگز تو اینسان آباد نبودهای، چون اکنون که خرابهای بیش نیستی.
خُرّمشهر، شهرِ شهرها، عروسِ طپیده در خون و پاکیزه چون گُلاب، که در جمعِ بندگانِ شهوت، گرسنگانِ گوشت، کفْ بر دهان آوردگان، بدنِ خود را دوشیزه نگاه داشتی؛ هتک شده امّا سر به مُهر.
و نخلهایت زلف پریشان کردهاند، گیسو بریدهاند در عزایِ عزیزان؛ نخلهایت چون پریان در چنگِ دیوان؛ دربند کشیده شده، دهان بر سینه نهاده شد، و با این حال کام نبخشیده.
خُرّمشهر، چه زیباست شبِ وصل، در آغوشِ دامادانی که تنشان بویِ عرق میدهد و پوستشان تابیده است چون مِس و بازوانشان پیچیده چون کُندهی تاک؛ دامادانِ همیشه داماد که زَفافِ آنها مرگِ آنهاست.
تو عروسِ ایرانی، عروسِ هزاران داماد؛ زیورِ تو تاریخ است، بویِ فردا میدهی و کابینِ تو یادگارهای قرون است:
مهتاب و نخلستان، سیاهیِ کاروانها و سپیدیِ امیدها، لشکرِ سلم و تور که گم شد در این بیابانِ دود.
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است و آبت چون اشکْ روشن.
کارونْ کاکُلِ خود را بر ساقِ تو میساید و بر ناخنهای تو بوسه میزند، ناخن حنا بسته، چون عنّاب.
و نسیمی که بر تو میوزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریدهاند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نَبَرد.
دیدهبانِ دریچهی بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه چشمی که سر از پنجره بیرون آوردهای و دورِ دور را مینگری.
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشمهای خود را مخوابان.
در تو چه میبینیم؟ از تو چه میشنویم، چه میبوییم؟ از سینهی پُر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
میبینیم و میشنویم و میبوییم، جوابِ «قادسیّه» را، بُرّندهترین جواب با نرمترین آوا، پیامِ قرون و اعصار، صدای گمشدهی دور، بانگِ جرسها، و آن این است که ایران از پای نمیافتد، میطپد و چون قُقنُس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار.
هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صَدا در خرابههای تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!»
این صدا در خرابههای دیگر نیز پیچیده است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند و آن رَوَندهی بزرگ که ایران نام دارد، میماند.
خُرّمشهر، دیدهبانِ برجِ بلند، چشم از راه برمَدار، همه باز میگردند:
مرغها که از بانگِ خمپارهها رفتند باز میگردند؛ مارها میروند و کبوترها میآیند. مغیلانها میخشکند و لالهها میرویند، و باز نخلها چترهای خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ پیرِ همیشه جوان، چون یالهای خود را تکان دهد بادیه میلرزد، رملها و صحراهای غَفْر میلرزند، سرابها میلرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزّهٔ» آنهاست، میلرزند.
غباری برخاسته است و سواری در راه است.
#فصلنامه_هستی ؛ تابستان۱۳۷۲
/کانال دکتر ندوشن@sarv_e_sokhangoo /
@LoversofIRAN
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن :
■چون برگشتم، تهران بعد از کودتا حالت بُق کرده داشت، در خود فرورفته. بُهتی که بر کشور حکمفرما شده بود مردم را به اطاعت و انضباط فرا میخواند، ولی پنهان نمیماند که نوعی حالت کدورت و جِرم گرفتگی بر روح مردم حاکم است. حالت رضا به قضا.
من چون در دوران #مصدق از ایران دور بودم، تجربهی دست اوّل از آن نداشتم، ولی میشنیدم که ایران سرزنده و پُر هیجان بوده، ایرانی احساس میکرده که بازیافت شخصيّت کرده. به خارجی نه به عنوان « فرد برتر» بلکه به عنوان حریف مینگریسته.
■انسان برحسب ذات خود میل دارد که ابراز شخصيّت بكند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد.
در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از کودتای ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم میدیدم. حتّی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور، که چرا تن به کودتا داده بودند؛ آنان در زمان مصدّق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند.
ما همیشه این مشکلِ حفظِ موازنه در میانِ احساس و عقل را داشتهایم و نیز نَوَسان میان بستگی و رهائی. مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع میکنند و در سایه بازمیشوند
/نُدوشن/
از @sarv_e_sokhangoo
@LoversofIRAN
■چون برگشتم، تهران بعد از کودتا حالت بُق کرده داشت، در خود فرورفته. بُهتی که بر کشور حکمفرما شده بود مردم را به اطاعت و انضباط فرا میخواند، ولی پنهان نمیماند که نوعی حالت کدورت و جِرم گرفتگی بر روح مردم حاکم است. حالت رضا به قضا.
من چون در دوران #مصدق از ایران دور بودم، تجربهی دست اوّل از آن نداشتم، ولی میشنیدم که ایران سرزنده و پُر هیجان بوده، ایرانی احساس میکرده که بازیافت شخصيّت کرده. به خارجی نه به عنوان « فرد برتر» بلکه به عنوان حریف مینگریسته.
■انسان برحسب ذات خود میل دارد که ابراز شخصيّت بكند، ولو تنگدست باشد، ولو گرسنه باشد.
در زمان برگشت من که دو سال و چند ماه از کودتای ۲۸ مرداد گذشته بود، من این احساسِ فروبستگی را در مردم میدیدم. حتّی احساسی شبیه به شرمندگی و قصور، که چرا تن به کودتا داده بودند؛ آنان در زمان مصدّق شاید بیش از حد احساسات به خرج داده بودند.
ما همیشه این مشکلِ حفظِ موازنه در میانِ احساس و عقل را داشتهایم و نیز نَوَسان میان بستگی و رهائی. مانند گیاهانی که در آفتاب خود را جمع میکنند و در سایه بازمیشوند
/نُدوشن/
از @sarv_e_sokhangoo
@LoversofIRAN
⬅️ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن از کتاب:
«ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایهٔ همای»
💠امیدوار بمانیم و صبور باشیم
▪️ایران همواره استوارتر و ریشهدار تر از آن بوده است که به نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان، مرزهای او را مشخص میداشتهاند. تاریخِ جاودانی هر ملّتی تاریخ و تمدّن و فکر اوست، مابقی وقایع گذراندهای هستند که ارزش آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی، تاریخِ سیرِ بشریّت به سوی ارتقا است. ازین رو، ما چون به گذشتهٔ خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانانِ ایران در کدام خطّه پاسداری میکردهاند. سیرِ معنوی قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط او را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
▪️ما فرزندان کنونی ایران موهبت آن را یافتهایم که در یکی از دورانهای رستاخیز این کشور زندگی کنیم. این امر هم موهبتی است و هم مسئولیتی گران بر شانهٔ ما مینهد. نخستین نشانهٔ توجه به این مسئولیت آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم.
▪️این گفتهٔ تولستوی را از یاد نبریم:
نیرویی برتر از نیروی این دو جنگآور نیست، یکی زمان و دیگری شکیبایی.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#ایران_را_از_یاد_نبریم
#امید
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
«ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایهٔ همای»
💠امیدوار بمانیم و صبور باشیم
▪️ایران همواره استوارتر و ریشهدار تر از آن بوده است که به نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان، مرزهای او را مشخص میداشتهاند. تاریخِ جاودانی هر ملّتی تاریخ و تمدّن و فکر اوست، مابقی وقایع گذراندهای هستند که ارزش آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی، تاریخِ سیرِ بشریّت به سوی ارتقا است. ازین رو، ما چون به گذشتهٔ خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانانِ ایران در کدام خطّه پاسداری میکردهاند. سیرِ معنوی قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط او را دورانی میدانیم که تمدّن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
▪️ما فرزندان کنونی ایران موهبت آن را یافتهایم که در یکی از دورانهای رستاخیز این کشور زندگی کنیم. این امر هم موهبتی است و هم مسئولیتی گران بر شانهٔ ما مینهد. نخستین نشانهٔ توجه به این مسئولیت آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم.
▪️این گفتهٔ تولستوی را از یاد نبریم:
نیرویی برتر از نیروی این دو جنگآور نیست، یکی زمان و دیگری شکیبایی.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#ایران_را_از_یاد_نبریم
#امید
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN