پست اینستاگرام #رهبر در بزرگداشت #فردوسی که با دیدگاه اسلامی خود فردوسی را شناخته است
این ذات ایرانی #شاهنامه است که از یک آیت الله #شیعه شش دانگ، تا یک ایرانی ضد اسلام و #اوستا_پرست، آن را می فهمند
این ذات ایرانی #شاهنامه است که از یک آیت الله #شیعه شش دانگ، تا یک ایرانی ضد اسلام و #اوستا_پرست، آن را می فهمند
👈مهرگان، جشن پیروزی قهرمانان ایران زمین بر اهریمن زمان👉
@LoversofIRAN
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⬅️ چرایی و پیدایش جشن مهرگان:
#مهرگان یا جشن #مهر،
یکی از بزرگترین جشنهای ایران است که در مهر روز از ماه مهر برگزار میشود.
«مهرگان» پس از #نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بودهاست. این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران نیز به گستردگی برگزار میشود.
امروزه ۱۰ مهرماه آغاز جشن مهرگان است و بخاطر دگرگونی های تقویم ایران پس از اسلام و هم رای نبودن کارشناسان در این باره، تا ۱۶ مهرماه را هفته جشن مهرگان در نظر می گیریم.
#ضحاک، هزار سال بر ایران اهورایی فرمانروایی کرد و ستم بسیار نمود.
هر شب دو جوان را می کشتند و مغزشان را تهی میکردند تا خوراک ماران ضحاک شود (استعاره از مغز شویی جوانان)!
اما روزی #کاوه که یک آهنگر بود، که ۱۸ پسرش بدست ضحاک کشته شده بودند، بر او خروشید و دادخواهی کرد و همان چرم آهنگری اش را به نماد دادخواهی بلند کرد.
مردم کوچه و بازار نیز با او همراه شدند و به نزد #فریدون_شاه که پنهانی در کوه برای خود ارتشی تدارک دیده بود رفتند.
قیامها با پیروزی فریدون بر ضحاک و به بند کشیده شدن ضحاک در کوه #دماوند پایان یافت.
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش داشت این فرهی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
آن روز شکست ضحاک، که در آغاز مهر ماه بود، جشن #مهرگان برپا کردند و فریدون شاه تاجگذاری کرد و جشن مهرگان را پایه گذاری نمود.
چرم آهنگری کاوه نیز از آن پس #درفش_کاویانی خوانده شد و هر شاهی که در ایران به تخت مینشست بر آن زر و گوهر می افزود و سپاه ایران آن را در همه ی جنگها به نماد پیروزی به همراه خود می بردند.... تا پس از یورش اعراب و زمان جنگ #قادسیه که این درفش گرانبها بدست اعراب تازی افتاد و سپس از بین رفت.
⬅️ سرچشمه ها (منابع) :
درباره جشن مهرگان اینجا را بخوانید👈yon.ir/r1tgG
درباره ضحاک در #شاهنامه، #اوستا، نوشته های #پهلوی و فارسی_میانه این جا را بخوانید و به بخش منابع هم توجه کنید 👈 yon.ir/O1x63
درباره کاوه آهنگر، قهرمان مردمی ایران زمین، این جا را بخوانید و به بخش منابع هم توجه کنید 👈yon.ir/S6VkP
درباره فریدون شاه پاک نهاد ایران زمین هم اینجا را بخوانید و توجه کنید به منابع 👈 yon.ir/czPZz
درباره درفش کاویانی، اینجا را بخوانید 👈yon.ir/gEQlA
(بخشی از نوشته، از کانال زرتشتیان ایران است. @zartoshtianIran)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
بخشی از آیین های جشن مهرگان:
■چیدن خوان(سفره) ویژه جشن مهرگان،
■خواندن #شاهنامه بخش پیروزی فریدون بر ضحاک،
■سرایش اوستای #مهر_یشت
■برافراشتن #درفش_کاویانی
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⬅️ چرایی و پیدایش جشن مهرگان:
#مهرگان یا جشن #مهر،
یکی از بزرگترین جشنهای ایران است که در مهر روز از ماه مهر برگزار میشود.
«مهرگان» پس از #نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بودهاست. این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران نیز به گستردگی برگزار میشود.
امروزه ۱۰ مهرماه آغاز جشن مهرگان است و بخاطر دگرگونی های تقویم ایران پس از اسلام و هم رای نبودن کارشناسان در این باره، تا ۱۶ مهرماه را هفته جشن مهرگان در نظر می گیریم.
#ضحاک، هزار سال بر ایران اهورایی فرمانروایی کرد و ستم بسیار نمود.
هر شب دو جوان را می کشتند و مغزشان را تهی میکردند تا خوراک ماران ضحاک شود (استعاره از مغز شویی جوانان)!
اما روزی #کاوه که یک آهنگر بود، که ۱۸ پسرش بدست ضحاک کشته شده بودند، بر او خروشید و دادخواهی کرد و همان چرم آهنگری اش را به نماد دادخواهی بلند کرد.
مردم کوچه و بازار نیز با او همراه شدند و به نزد #فریدون_شاه که پنهانی در کوه برای خود ارتشی تدارک دیده بود رفتند.
قیامها با پیروزی فریدون بر ضحاک و به بند کشیده شدن ضحاک در کوه #دماوند پایان یافت.
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش داشت این فرهی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
آن روز شکست ضحاک، که در آغاز مهر ماه بود، جشن #مهرگان برپا کردند و فریدون شاه تاجگذاری کرد و جشن مهرگان را پایه گذاری نمود.
چرم آهنگری کاوه نیز از آن پس #درفش_کاویانی خوانده شد و هر شاهی که در ایران به تخت مینشست بر آن زر و گوهر می افزود و سپاه ایران آن را در همه ی جنگها به نماد پیروزی به همراه خود می بردند.... تا پس از یورش اعراب و زمان جنگ #قادسیه که این درفش گرانبها بدست اعراب تازی افتاد و سپس از بین رفت.
⬅️ سرچشمه ها (منابع) :
درباره جشن مهرگان اینجا را بخوانید👈yon.ir/r1tgG
درباره ضحاک در #شاهنامه، #اوستا، نوشته های #پهلوی و فارسی_میانه این جا را بخوانید و به بخش منابع هم توجه کنید 👈 yon.ir/O1x63
درباره کاوه آهنگر، قهرمان مردمی ایران زمین، این جا را بخوانید و به بخش منابع هم توجه کنید 👈yon.ir/S6VkP
درباره فریدون شاه پاک نهاد ایران زمین هم اینجا را بخوانید و توجه کنید به منابع 👈 yon.ir/czPZz
درباره درفش کاویانی، اینجا را بخوانید 👈yon.ir/gEQlA
(بخشی از نوشته، از کانال زرتشتیان ایران است. @zartoshtianIran)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
بخشی از آیین های جشن مهرگان:
■چیدن خوان(سفره) ویژه جشن مهرگان،
■خواندن #شاهنامه بخش پیروزی فریدون بر ضحاک،
■سرایش اوستای #مهر_یشت
■برافراشتن #درفش_کاویانی
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈استاد ابراهیم پورداوود و ایران شناسی 👉
@LoversofIRAN
⬅️ #ابراهیم_پورداوود،
زادهٔ ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، #رشت - مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران) #ایران_شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی #اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران
پورداوود را بنیانگذار #ایران_شناسی در #ایران، و زندهکنندهٔ "فرهنگ و زبان های #ایران_باستان" دانستهاند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران کهن علاقه داشت و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که درباره ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد و به خصوص کتاب های مربوط به دین #زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد.
او سال های دراز در اینباره به تحقیق پرداخت و با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت، تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را - که به زبان های گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود.
او در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حِکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.
خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شدهاست که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
ترجمه و گزارش اوستا برجستهترین اثر پورداوود به شمار میرود. با در نظر گرفتن سیاق عبارت های اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ #زبان #فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداوود روشن میشود.
او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخش های اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامهٔ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایران باستان بهشمار میآید.
پورداوود در طول سال ها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود معلمان و محققان نامدار در عرصهٔ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند و از آن میان محمد معین، محمد مقدم، بهرام فرهوشی، احسان یارشاطر و جلیل دوستخواه بیش از دیگران شناختهشده هستند.
آثار
الف: ترجمه ها
1. گاتها (بمبئی، ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار میآید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمدهاست.
2. یشتها (بمبئی، ۱۳۰۷)، دو بخش. نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شدهاست.
3.خردهاوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)، گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.
4.یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)
5.یادداشتهای گاتها (تهران، ۱۳۳۶)
6.ویسپرد (تهران، ۱۳۴۳)، بخش دیگری از اوستا
7.وندیداد، که جزو آثار منتشرنشدهٔ اوست.
ب: نثر وپژوهش ها
1.ایرانشاه(بمبئی، ۱۳۰۴)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.
2.خرمشاه(بمبئی، ۱۳۰۵)، بخشی از سخنرانیهای پورداوود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان
3.گفتوشنود پارسی(بمبئی، ۱۳۱۲)، کتاب درسی آموختن زبان پارسی به هندوها.
4.سوشیانس(بمبئی، ۱۳۰۶)، رساله سخنرانی ها
5.فرهنگ ایران باستان(تهران، ۱۳۲۶)، گفتارهایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی واژهها
6.هرمزدنامه(تهران، ۱۳۳۱)، دربارهٔ گیاهان خوراکی، دارویی و واژهشناسی.
7.آناهیتا یا پنجاه گفتار(تهران، ۱۳۴۳)، مقالههایی دربارهٔ تاریخ، تمدن و زبان ایرانیان.
8.خوزستان ما(تهران، ۱۳۴۳)، رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.
9.بیژن و منیژه (تهران، ۱۳۴۴)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیشگفتار دقیقی و شاهنامه
10.فریدون (تهران، ۱۳۴۶)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی
11.زین ابزار (تهران، ۱۳۴۷)، تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی.
12.ترجمهٔ کیمیای سعادت امام محمد غزالی.
ج: شعرها
1.پوراندختنامه (دیوان اشعار)،۱۳۰۶
2.یزدگرد شهریار، یادبود جشن هزاره فردوسی۱۳۰۷
3.سرودههای پورداوود در گزارش خرده اوستا؛ سروده شده،۱۳۱۰
4. چکامهای در گزارش گاتها،۱۳۱۶
5.دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون از پورداوود در کتاب تاریخ ادبیات
6.قطعهٔ کشاورز،۱۹۱۴
خلاصه شده ازکانال @ardestanialii
@LoversofIRAN
@LoversofIRAN
⬅️ #ابراهیم_پورداوود،
زادهٔ ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، #رشت - مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران) #ایران_شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی #اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران
پورداوود را بنیانگذار #ایران_شناسی در #ایران، و زندهکنندهٔ "فرهنگ و زبان های #ایران_باستان" دانستهاند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران کهن علاقه داشت و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که درباره ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد و به خصوص کتاب های مربوط به دین #زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد.
او سال های دراز در اینباره به تحقیق پرداخت و با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت، تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را - که به زبان های گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود.
او در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حِکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.
خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شدهاست که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
ترجمه و گزارش اوستا برجستهترین اثر پورداوود به شمار میرود. با در نظر گرفتن سیاق عبارت های اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ #زبان #فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداوود روشن میشود.
او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخش های اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامهٔ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایران باستان بهشمار میآید.
پورداوود در طول سال ها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود معلمان و محققان نامدار در عرصهٔ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند و از آن میان محمد معین، محمد مقدم، بهرام فرهوشی، احسان یارشاطر و جلیل دوستخواه بیش از دیگران شناختهشده هستند.
آثار
الف: ترجمه ها
1. گاتها (بمبئی، ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار میآید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمدهاست.
2. یشتها (بمبئی، ۱۳۰۷)، دو بخش. نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شدهاست.
3.خردهاوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)، گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.
4.یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)
5.یادداشتهای گاتها (تهران، ۱۳۳۶)
6.ویسپرد (تهران، ۱۳۴۳)، بخش دیگری از اوستا
7.وندیداد، که جزو آثار منتشرنشدهٔ اوست.
ب: نثر وپژوهش ها
1.ایرانشاه(بمبئی، ۱۳۰۴)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.
2.خرمشاه(بمبئی، ۱۳۰۵)، بخشی از سخنرانیهای پورداوود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان
3.گفتوشنود پارسی(بمبئی، ۱۳۱۲)، کتاب درسی آموختن زبان پارسی به هندوها.
4.سوشیانس(بمبئی، ۱۳۰۶)، رساله سخنرانی ها
5.فرهنگ ایران باستان(تهران، ۱۳۲۶)، گفتارهایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی واژهها
6.هرمزدنامه(تهران، ۱۳۳۱)، دربارهٔ گیاهان خوراکی، دارویی و واژهشناسی.
7.آناهیتا یا پنجاه گفتار(تهران، ۱۳۴۳)، مقالههایی دربارهٔ تاریخ، تمدن و زبان ایرانیان.
8.خوزستان ما(تهران، ۱۳۴۳)، رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.
9.بیژن و منیژه (تهران، ۱۳۴۴)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیشگفتار دقیقی و شاهنامه
10.فریدون (تهران، ۱۳۴۶)، گزیدهای از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی
11.زین ابزار (تهران، ۱۳۴۷)، تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی.
12.ترجمهٔ کیمیای سعادت امام محمد غزالی.
ج: شعرها
1.پوراندختنامه (دیوان اشعار)،۱۳۰۶
2.یزدگرد شهریار، یادبود جشن هزاره فردوسی۱۳۰۷
3.سرودههای پورداوود در گزارش خرده اوستا؛ سروده شده،۱۳۱۰
4. چکامهای در گزارش گاتها،۱۳۱۶
5.دو چکامه و دو غزل که ادوارد براون از پورداوود در کتاب تاریخ ادبیات
6.قطعهٔ کشاورز،۱۹۱۴
خلاصه شده ازکانال @ardestanialii
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
👈استاد ابراهیم پورداوود و ایران شناسی 👉 @LoversofIRAN ⬅️ #ابراهیم_پورداوود، زادهٔ ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، #رشت - مرگ ۲۶ آبان ۱۳۴۷، تهران) #ایران_شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی #اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران پورداوود را…
آرامگاه خانوادگی زنده یاد استاد #ابراهیم_پورداوود، #ایرانشناس و نخستین مترجم کتاب #اوستا به زبان #فارسی، در سبزه میدان #رشت
#گیلان
یکی از آثار تاریخی شهر #رشت، که شاید کمتر کسی آن را بشناسند.
در کجارو بخوانید:
http://bit.ly/2Fr48Hn
بزرگان ایران زمین را ارج نهیم 💐
@LoversofIRAN
#گیلان
یکی از آثار تاریخی شهر #رشت، که شاید کمتر کسی آن را بشناسند.
در کجارو بخوانید:
http://bit.ly/2Fr48Hn
بزرگان ایران زمین را ارج نهیم 💐
@LoversofIRAN
👈شب چله، نگرانی هستیشناسانه از مرگ خورشید و پایان جهان
✍ #یعقوب_یسنا، پژوهشگر افغانستانی، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی
جشنهای باستانی از نظر روانکاوی یونگی به ناخودآگاه جمعی ماقبل تاریخ جامعههای بشری رجعت میکند. جشن شب یلدا یا به تعبیر فارسی زبانان جشن #شب_چله نیز از جشهای باستانی ماقبل تاریخ است که بیانگر ناخودآگاه جمعی ما است. بصورت دقیق تاریخ پیدایش این جشن مشخص نیست، اما دریافت باستان شناسی نشان میدهد که ۸۰۰۰سال پیشینه دارد (آیین #میتراییسم) و در #خاورمیانه #ایران #افغانستان #آسیای_میانه برگزار میشدهاست
پیش از اینکه به خاستگاه این جشن پرداخته شود، لازم است اندکی درباره نامش توضیح داده شود. #یلدا، واژهی #سریانی است که زایش، تولد و پیدایش معنا میدهد. #چله، واژهی #فارسی است که برخی ها آن را یک دوره "چهل روزه" میدانند و برخی هم #چله را جدای از اینکه چندروز باشد یک دوره زمانی میدانند که بعد از آن، چله دیگری میآید. چلهی نخست را #چله_بزرگ و چلهی دوم را #چله_کوچک گویند
روستاییان #افغانستان شب چله را می شناسند وضمن برگزاری رسم و رواجها، آمادگی برای وقوع رویدادهای طبیعی فصل سرما را نیز میگیرند. تا جاییکه یاددارم، پدرم نشانههای زیاد برای سعد و نحسِ وقوع چله میشناخت که این سعد و نحس را بیشتر بر مبنای حرکت ستارهها در آن شب و چگونگی وقوع روز همان شب (فردا) درنظر میگرفت. بنابراین چله یک رویداد مهم #تقویمی در جامعه ما بودهاست که وقوع آن، هراسها و امیدهای هستیشناسانه را درپی داشته
این رویداد، شب اول زمستان، شب اول جدی (نام دیماه در افغانستان) است، درازترین شب سال که پس از آن، شبها کوتاهتر و روزها بلندتر شوند. بنابراین شب چله را میتوان یک رویداد طبیعی در بخشی از کرهی زمین دانست. چگونگی پیدایش این #جشن و دیگر جشنهای باستانی مانند #نوروز، #مهرگان و... بر اساس رویدادهای طبیعی تفسیرمیگرد. شب چله یک رویداد طبیعی است که انسان، هزارها سال پیش آن را شناخت و به آن واکنش داد. انسان باستان، رویدادهای طبیعی را حس میکرد اما بر اساس علت طبیعی نمیتوانست آنها را بشناسد. بنابراین، درک هر رویداد طبیعی را به رمز و راز اساطیری و دست غیر ربط میداد
این دست غیر، و رمز و راز برای انسان #باستان بر مبنای معرفت تقابل گرایانه (نیکی و بدی) قابل توجیه بود بخصوص در جغرافیای آسیای میانه، افغانستان و ایران بنا به واقعیت جغرافیا، فصل گرما و سرما به عنوان نیکی و بدی تعیینکننده بود. بنابراین، موقعی که متوجه شدند از پایان تابستان به بعد، روزها کوتاه میشود و شبها دراز؛ این گونه توجیه شد که شب، تاریکی و سرما (بدی) بر روز، روشنایی و گرما (نیکی) در حال چیرهشدن است، یا اینکه بین امر خیر و شر، جنگ و درگیری جریان دارد و معلوم نیست نیکی پیروز شود یا بدی!
این نگرانی تا نخستین شب چله ادامه مییافت و در آن شب به اوجِ اضطراب اساطیری میرسید. انسان باستان با نگرانی این شب را سحر میکرد و هر لحظه هراسان بود مبادا شب و تاریکی(بدی) بر روز و روشنایی(نیکی) چیره شود و زندگی انسان و جهان با چیرگی شر به پایان رسد! اینجاست که شب چله از درک یک رویداد طبیعی فراتر میرود و به درک یک رویداد معرفتی و هستیشناسانهی اساطیری غایتشناسانه میرسد که نگرانی و امید و ناامیدی انسان باستان را معنا میکند.
رویدادهای طبیعی بسیاری است که از رویداد حسی ساده، به مناسبات معنامند و فرهنگی رسید. مثلا هر سنگی مقدس نیست اما حجرالاسود مقدس است(مقدس/نامقدس بود شب چله و...)
در #اوستا، ماه جدی، «دی» نام دارد. دی(Day) در انگلیسی «روز» معنا میدهد. بنابراین فردای شب یلدا که اولین روز دیماه است را میتوان روز خورشید یا «خورشیدروز» نامید. «دی» در اوستا نام یک ایزد است.
پژوهش دربارهی شب چله به عنوان یک جشن ماقبل تاریخی نیاز به کار جدی از منظر اسطورهشناسی و باستانشناسی دارد که بر فرهنگهای دیگر بشری تاثیر گذاشتهاست. اسطورهشناسان به این باورند که جشن #کریسمیس، ادامه و تحول جشن چله در #اروپا بوده است که ۱۱ دی ماه برگزار میشود و بعد از رواج #مسیحیت، این جشن بنام تولد حضرت #عیسی برگزارشد
جشن چله از نظر هستیشناسی ما را از تاریخ به ماقبل تاریخ وصل میکند و به این میرساند که انسان روایتی ناتمام از امید و هراسهای معرفتی است. برای انسان باستان شب چله، جشن نبود، بلکه هراس جمعی از چیرگی شب بر روز بود؛ بنابراین فردای این شب که #خورشیدروز است، نیک و مبارک بود. این که ما شب چله را جشن میگوییم از تحول معرفتی است که نگرانی اساطیری باستان را ندارد. پس برای ادامه جشنهای کهن در زندگی مدرن باید از آنها استفاده فرهنگی برای شادمانی های جمعی شود. از این نگاه، چله باستانی باید به عنوان #میراث_فرهنگی احترام شود تا روایتهای بشری در کنار هم تجربههای متفاوت بشر را نمایش دهند
@LoversofIRAN
✍ #یعقوب_یسنا، پژوهشگر افغانستانی، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی
جشنهای باستانی از نظر روانکاوی یونگی به ناخودآگاه جمعی ماقبل تاریخ جامعههای بشری رجعت میکند. جشن شب یلدا یا به تعبیر فارسی زبانان جشن #شب_چله نیز از جشهای باستانی ماقبل تاریخ است که بیانگر ناخودآگاه جمعی ما است. بصورت دقیق تاریخ پیدایش این جشن مشخص نیست، اما دریافت باستان شناسی نشان میدهد که ۸۰۰۰سال پیشینه دارد (آیین #میتراییسم) و در #خاورمیانه #ایران #افغانستان #آسیای_میانه برگزار میشدهاست
پیش از اینکه به خاستگاه این جشن پرداخته شود، لازم است اندکی درباره نامش توضیح داده شود. #یلدا، واژهی #سریانی است که زایش، تولد و پیدایش معنا میدهد. #چله، واژهی #فارسی است که برخی ها آن را یک دوره "چهل روزه" میدانند و برخی هم #چله را جدای از اینکه چندروز باشد یک دوره زمانی میدانند که بعد از آن، چله دیگری میآید. چلهی نخست را #چله_بزرگ و چلهی دوم را #چله_کوچک گویند
روستاییان #افغانستان شب چله را می شناسند وضمن برگزاری رسم و رواجها، آمادگی برای وقوع رویدادهای طبیعی فصل سرما را نیز میگیرند. تا جاییکه یاددارم، پدرم نشانههای زیاد برای سعد و نحسِ وقوع چله میشناخت که این سعد و نحس را بیشتر بر مبنای حرکت ستارهها در آن شب و چگونگی وقوع روز همان شب (فردا) درنظر میگرفت. بنابراین چله یک رویداد مهم #تقویمی در جامعه ما بودهاست که وقوع آن، هراسها و امیدهای هستیشناسانه را درپی داشته
این رویداد، شب اول زمستان، شب اول جدی (نام دیماه در افغانستان) است، درازترین شب سال که پس از آن، شبها کوتاهتر و روزها بلندتر شوند. بنابراین شب چله را میتوان یک رویداد طبیعی در بخشی از کرهی زمین دانست. چگونگی پیدایش این #جشن و دیگر جشنهای باستانی مانند #نوروز، #مهرگان و... بر اساس رویدادهای طبیعی تفسیرمیگرد. شب چله یک رویداد طبیعی است که انسان، هزارها سال پیش آن را شناخت و به آن واکنش داد. انسان باستان، رویدادهای طبیعی را حس میکرد اما بر اساس علت طبیعی نمیتوانست آنها را بشناسد. بنابراین، درک هر رویداد طبیعی را به رمز و راز اساطیری و دست غیر ربط میداد
این دست غیر، و رمز و راز برای انسان #باستان بر مبنای معرفت تقابل گرایانه (نیکی و بدی) قابل توجیه بود بخصوص در جغرافیای آسیای میانه، افغانستان و ایران بنا به واقعیت جغرافیا، فصل گرما و سرما به عنوان نیکی و بدی تعیینکننده بود. بنابراین، موقعی که متوجه شدند از پایان تابستان به بعد، روزها کوتاه میشود و شبها دراز؛ این گونه توجیه شد که شب، تاریکی و سرما (بدی) بر روز، روشنایی و گرما (نیکی) در حال چیرهشدن است، یا اینکه بین امر خیر و شر، جنگ و درگیری جریان دارد و معلوم نیست نیکی پیروز شود یا بدی!
این نگرانی تا نخستین شب چله ادامه مییافت و در آن شب به اوجِ اضطراب اساطیری میرسید. انسان باستان با نگرانی این شب را سحر میکرد و هر لحظه هراسان بود مبادا شب و تاریکی(بدی) بر روز و روشنایی(نیکی) چیره شود و زندگی انسان و جهان با چیرگی شر به پایان رسد! اینجاست که شب چله از درک یک رویداد طبیعی فراتر میرود و به درک یک رویداد معرفتی و هستیشناسانهی اساطیری غایتشناسانه میرسد که نگرانی و امید و ناامیدی انسان باستان را معنا میکند.
رویدادهای طبیعی بسیاری است که از رویداد حسی ساده، به مناسبات معنامند و فرهنگی رسید. مثلا هر سنگی مقدس نیست اما حجرالاسود مقدس است(مقدس/نامقدس بود شب چله و...)
در #اوستا، ماه جدی، «دی» نام دارد. دی(Day) در انگلیسی «روز» معنا میدهد. بنابراین فردای شب یلدا که اولین روز دیماه است را میتوان روز خورشید یا «خورشیدروز» نامید. «دی» در اوستا نام یک ایزد است.
پژوهش دربارهی شب چله به عنوان یک جشن ماقبل تاریخی نیاز به کار جدی از منظر اسطورهشناسی و باستانشناسی دارد که بر فرهنگهای دیگر بشری تاثیر گذاشتهاست. اسطورهشناسان به این باورند که جشن #کریسمیس، ادامه و تحول جشن چله در #اروپا بوده است که ۱۱ دی ماه برگزار میشود و بعد از رواج #مسیحیت، این جشن بنام تولد حضرت #عیسی برگزارشد
جشن چله از نظر هستیشناسی ما را از تاریخ به ماقبل تاریخ وصل میکند و به این میرساند که انسان روایتی ناتمام از امید و هراسهای معرفتی است. برای انسان باستان شب چله، جشن نبود، بلکه هراس جمعی از چیرگی شب بر روز بود؛ بنابراین فردای این شب که #خورشیدروز است، نیک و مبارک بود. این که ما شب چله را جشن میگوییم از تحول معرفتی است که نگرانی اساطیری باستان را ندارد. پس برای ادامه جشنهای کهن در زندگی مدرن باید از آنها استفاده فرهنگی برای شادمانی های جمعی شود. از این نگاه، چله باستانی باید به عنوان #میراث_فرهنگی احترام شود تا روایتهای بشری در کنار هم تجربههای متفاوت بشر را نمایش دهند
@LoversofIRAN
Forwarded from اتچ بات
👈جشن سده، کهن ترین جشن ایرانی👉
سده یا چله کوچک را جشن بگیریم که بهانه ای زیباست برای گرم کردن دلها در سرمای زمستان
@LoversofIRAN
#جشن #سده #زرتشتی #مسلمان
#چله_بزرگ #چله_کوچک #چله #یلدا #مهر_ایزد #مهر #خورشید #آتش #ملی #شاهنامه #فردوسی #هوشنگ #پیشدادی #اوستا #استوره #اسطوره
⬅️آغاز جشن شده؛
به زمان هوشنگ پادشاه پیشدادی می رسد که برای راندن ماری سیاه و خطرناک، سنگی پرتاب می کند و آن سنگ بر سنگ دیگری می خورد و جرقه ای ایجاد می شود (هر دو سنگ چخماق بودند) و آتشی بر بوته های کنار آن سنگ ها می افتد، که در این هنگامه، ساختن آتش برای نخستین بار کشف می شود و هوشنگ شاه پیشدادی، این روز را برای سپاسگزاری از یزدان، جشن آتش برپا می کند.
شاهنامه فردوسی:
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین/
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد/
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی/
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه/
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد/
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار/
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد/
هوشنگ، پادشاه پیشدادی که درباره او هم در اوستا و هم در شاهنامه سخن گفته شده است، نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناساند. همچنین نخستین ها در استخراج آهن، آهنگری و قربانی کردن حیوانات بود. بر پایه ی شاهنامه، وی نقش زیادی در یکجا نشینی مردم و گسترش شهرنشینی و پرورش چهارپایان سودمند داشت.
⬅️ جشن سده یا چله کوچک چیست؟
ایرانیان که دلبستگی خاصی به نور و گرما داشتند، زمستان را با برگزاری جشن های بسیار به انتظار گرما و زایش دوباره خورشید می نشستند.
آنها ۳۶۵روز را به ۱۲ ماه ۳۰ روزه تقسیم کرده و ۵ روز آخر که پیشواز نوروز بود، #پنجه_وه می نامیدند.
همچنین آنان زمستان را به دو چله ی بزرگ و کوچک تقسیم کرده بودند و در آغاز هریک جشنی برپا میکردند.
"چله بزرگ" از یکم دی ماه (شب چله) آغاز میشد تا چهل روز بعد یعنی دهم بهمن (جشن سده) و "چله کوچک" از دهم بهمن آغاز میشد تا پایان بهمن یعنی بیست شب و بیست روز. برخی نام سده را بخاطر ۱۰۰شبانه روز (۵۰شب و۵۰روز) مانده به نوروز می دانند.
در آغاز چله بزرگ، جشن زایش "مهر ایزد" را جشن میگرفتند (یلدا) و در آغاز چله کوچک "سده" را. "مهر" به معنی پرتو خورشید در هنگام طلوع آفتاب است. در این هنگام فلق به سرخی می گراید و نور و گرمای خورشید کم کم زمین را فرا می گیرد. به همین دلیل شب چله(یلدا) را ایرانیان تا بامداد بیدار می مانند تا دمیدن نور و روشنایی را ببینند و به نماد گردی و سرخی خورشید، میوه های سرخ و گرد بر سفره های آیینی خود میگذارند.
همانطور که در بسیاری شهرهای ایران دیده و شنیده ایم، مادرها و پدرهای ما از برگزاری شب چله کوچیکه که همان جشن سده کهن #زرتشتیان است یادگارهای شنیدنی دارند. بنابراین این، کهن ترین جشن ایرانی تا چند دهه پیش هم در خانواده های #مسلمانان ایرانی برپا بوده است پس امروز هم به پویایی این یادگار کهن هزاران ساله (که گمان می رود تاریخش به ۴هزار سال پیش برسد یعنی تاریخ کشف آتش، چون در اوستا هم این داستان بشکل یک داستان اساطیری آمده است) برخیزیم.
⬅️جشن سده را چگونه برگزار کنیم؟
زرتشتیان جشن سده را اینگونه برگزار می کنند که از بامداد روز جشن همگی برای گرد آوری هیزم و بوته از دشتها همازوری(شرکت) می کنند تا توده ی بزرگی از بوته های خشک پدید می آید.
سپس در هنگام فرورفتن(غروب) خورشید آتش افروزی آغاز می شود. هفت موبد سپیدپوش با مشعل های روشن، سه دور به دور بوته ها می گردند و با خواندن اوستای آتش نیایش، بوته ها را آتش می زنند.
آتش بسیار بزرگی افروخته می شود که تا آسمان شعله می کشد و در آن سرمای استخوان شکن بهمن ماه گرما را به باشندگان ارمغان می کند.
جوانان در پیرامون آتش به شادی می پردازند، سرودها وترانه های محلی و ملی می خوانند و بزرگترها به نیایش آتش می پردازند.
اگر کسانی نتوانند به جشن بیایند بر بام خانه ها آتش افروزی می کنند.
ما نیز می توانیم از چوب های خشک بی استفاده، در حیاط، بام خانه، کوچه و محله مان این جشن را غروب امروز برگزار کنیم تا پاسی از شب. آتش افروزیم، خوراکی هایی چون آجیل، میوه و شیرینی استفاده کنیم، شاهنامه بخوانیم و از سرودهای محلی، ملی و میهنی ایران عزیزمان و یادگارها و اندوخته های فرهنگی و هنری مان برای ساختن شبی زیبا و شورآفرین بهره ببریم.
جشن سده ویژه زرتشتیان:
#یزد روستای چم و پیر رهگذر
#کرمان باغچه بوداغ آباد
#تهران مارکار تهران پارس
#شیراز باغ وقفی
#کرج خانه دولت
#اصفهان خانه زرتشتیان
@LoversofIRAN
یزد، روستای #چم، جشن سده👇
سده یا چله کوچک را جشن بگیریم که بهانه ای زیباست برای گرم کردن دلها در سرمای زمستان
@LoversofIRAN
#جشن #سده #زرتشتی #مسلمان
#چله_بزرگ #چله_کوچک #چله #یلدا #مهر_ایزد #مهر #خورشید #آتش #ملی #شاهنامه #فردوسی #هوشنگ #پیشدادی #اوستا #استوره #اسطوره
⬅️آغاز جشن شده؛
به زمان هوشنگ پادشاه پیشدادی می رسد که برای راندن ماری سیاه و خطرناک، سنگی پرتاب می کند و آن سنگ بر سنگ دیگری می خورد و جرقه ای ایجاد می شود (هر دو سنگ چخماق بودند) و آتشی بر بوته های کنار آن سنگ ها می افتد، که در این هنگامه، ساختن آتش برای نخستین بار کشف می شود و هوشنگ شاه پیشدادی، این روز را برای سپاسگزاری از یزدان، جشن آتش برپا می کند.
شاهنامه فردوسی:
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین/
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد/
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی/
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه/
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد/
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار/
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد/
هوشنگ، پادشاه پیشدادی که درباره او هم در اوستا و هم در شاهنامه سخن گفته شده است، نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناساند. همچنین نخستین ها در استخراج آهن، آهنگری و قربانی کردن حیوانات بود. بر پایه ی شاهنامه، وی نقش زیادی در یکجا نشینی مردم و گسترش شهرنشینی و پرورش چهارپایان سودمند داشت.
⬅️ جشن سده یا چله کوچک چیست؟
ایرانیان که دلبستگی خاصی به نور و گرما داشتند، زمستان را با برگزاری جشن های بسیار به انتظار گرما و زایش دوباره خورشید می نشستند.
آنها ۳۶۵روز را به ۱۲ ماه ۳۰ روزه تقسیم کرده و ۵ روز آخر که پیشواز نوروز بود، #پنجه_وه می نامیدند.
همچنین آنان زمستان را به دو چله ی بزرگ و کوچک تقسیم کرده بودند و در آغاز هریک جشنی برپا میکردند.
"چله بزرگ" از یکم دی ماه (شب چله) آغاز میشد تا چهل روز بعد یعنی دهم بهمن (جشن سده) و "چله کوچک" از دهم بهمن آغاز میشد تا پایان بهمن یعنی بیست شب و بیست روز. برخی نام سده را بخاطر ۱۰۰شبانه روز (۵۰شب و۵۰روز) مانده به نوروز می دانند.
در آغاز چله بزرگ، جشن زایش "مهر ایزد" را جشن میگرفتند (یلدا) و در آغاز چله کوچک "سده" را. "مهر" به معنی پرتو خورشید در هنگام طلوع آفتاب است. در این هنگام فلق به سرخی می گراید و نور و گرمای خورشید کم کم زمین را فرا می گیرد. به همین دلیل شب چله(یلدا) را ایرانیان تا بامداد بیدار می مانند تا دمیدن نور و روشنایی را ببینند و به نماد گردی و سرخی خورشید، میوه های سرخ و گرد بر سفره های آیینی خود میگذارند.
همانطور که در بسیاری شهرهای ایران دیده و شنیده ایم، مادرها و پدرهای ما از برگزاری شب چله کوچیکه که همان جشن سده کهن #زرتشتیان است یادگارهای شنیدنی دارند. بنابراین این، کهن ترین جشن ایرانی تا چند دهه پیش هم در خانواده های #مسلمانان ایرانی برپا بوده است پس امروز هم به پویایی این یادگار کهن هزاران ساله (که گمان می رود تاریخش به ۴هزار سال پیش برسد یعنی تاریخ کشف آتش، چون در اوستا هم این داستان بشکل یک داستان اساطیری آمده است) برخیزیم.
⬅️جشن سده را چگونه برگزار کنیم؟
زرتشتیان جشن سده را اینگونه برگزار می کنند که از بامداد روز جشن همگی برای گرد آوری هیزم و بوته از دشتها همازوری(شرکت) می کنند تا توده ی بزرگی از بوته های خشک پدید می آید.
سپس در هنگام فرورفتن(غروب) خورشید آتش افروزی آغاز می شود. هفت موبد سپیدپوش با مشعل های روشن، سه دور به دور بوته ها می گردند و با خواندن اوستای آتش نیایش، بوته ها را آتش می زنند.
آتش بسیار بزرگی افروخته می شود که تا آسمان شعله می کشد و در آن سرمای استخوان شکن بهمن ماه گرما را به باشندگان ارمغان می کند.
جوانان در پیرامون آتش به شادی می پردازند، سرودها وترانه های محلی و ملی می خوانند و بزرگترها به نیایش آتش می پردازند.
اگر کسانی نتوانند به جشن بیایند بر بام خانه ها آتش افروزی می کنند.
ما نیز می توانیم از چوب های خشک بی استفاده، در حیاط، بام خانه، کوچه و محله مان این جشن را غروب امروز برگزار کنیم تا پاسی از شب. آتش افروزیم، خوراکی هایی چون آجیل، میوه و شیرینی استفاده کنیم، شاهنامه بخوانیم و از سرودهای محلی، ملی و میهنی ایران عزیزمان و یادگارها و اندوخته های فرهنگی و هنری مان برای ساختن شبی زیبا و شورآفرین بهره ببریم.
جشن سده ویژه زرتشتیان:
#یزد روستای چم و پیر رهگذر
#کرمان باغچه بوداغ آباد
#تهران مارکار تهران پارس
#شیراز باغ وقفی
#کرج خانه دولت
#اصفهان خانه زرتشتیان
@LoversofIRAN
یزد، روستای #چم، جشن سده👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from عاشقان ایران
پیشینه ی #نوروز جمشیدی در #شاهنامه #فردوسی و #اوستا را بخوانید 👇
https://goo.gl/8VAzSH
(از کانال امرداد2 )
@LoversofIRAN
https://goo.gl/8VAzSH
(از کانال امرداد2 )
@LoversofIRAN
👈 #زرتشت پیامبر، اهل #ری بود
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN
✍نوشتاری از استاد #فريدون_جنيدی
⬅️بخش یک
جهانيان «زرتشت» را پيامبری ايرانی می دانند و «گات ها»(که در کنار ديگر کتاب ها، از آتش سوزان اسکندر، سالم به دست ما رسيده است)سروده زرتشت است و اين تنها دين ايرانی است که خود، از فرهنگ اين مرز و بوم برآمده است و با فرهنگ آن همخوان و همراه است.
«ايرانيان» در هر جای جهان که باشند حق دارند «زرتشت» را از خودشان بدانند. البته در بعضی نقاط تعصب هايی در اين زمينه هست مثلا مردم #آذربايجان، زرتشت را از خودشان می دانند و با تکيه به برخی روايات و با توجه به مرکزيت موبدان #ساسانی در #آتشکده #آذرگشسپ آذربايجان، زرتشت را از آن ديار می دانند و يا در #کرد ها تعصب ويژه ای هست که زرتشت «کرد» بوده است. يا در #افغانستان مردم، زرتشت را اهل #بلخ می دانند زيرا «لهراسب» پدر «گشتاسب شاه» در #آتشکده_بلخ نيايش می کرده است.
ديگر اينکه بر اساس اخباری که امروزه به دست ما رسيده است، زرتشت هنگام نيايش و ستايش خداوند يکتا در #آتشکده_نوبهار_بلخ و به دست يک مرد تورانی به نام «تور براتور» کشته می شود بنابر اين افغان ها هم زرتشت را از خودشان می دانند! در #تاجيکستان هم چنين است، زيرا بسياری از رودهايی که در اوستا از آنها ياد شده است، چون «ونگهويی داييتی» و «ارنگ» که همان #آمو_دريا و #سير_دريا باشند، در تاجيکستان روان هستند و ديگر اينکه بر پايه پژوهش هايی که انجام داده ام، تاجيکستان خاستگاه نژاد #آريا بوده که در #اوستا و متون #پهلوی از آن با نام «ائیرینه وئیجنگه» یا #ايران_ويج ياد شده است.
«ايران ويج» ياد شده در اوستا، همين «تاجيکستان» امروزی است. زيرا ما در اوستا در آغاز ونديداد، بخشی تاريخی-جغرافیایی داريم که در آنجا آمده است:
نخستين سرزمينی که من –اهورا مزدا- من بيافريدم «ايران ویج» بود، دومين سرزمين #خوارزم و سومين آن #سغد (همان #سمرقند و #بخارا)، و چهارمين سرزمين، #مرو باشد. #ترکمنستان نام «مرو» را به «ماری» دگرگون کرده است تا نشانه های فرهنگی ايران را از ميان ببرد يا نام شهر باستانی #چهار_جو که به معنی چهار جوی آب است و چهار رشته از رودهای پر آبی که از سرچشمه های «آمو دريا» هستند از آنجا سرچشمه می گيرد را به «ترکمن آباد» ديگر کرده است!
از سوی ديگر در «مهر يشت»، بندی هست که ايران ويج جايی است که در آن رودهای «ناوتاک» يعنی قابل کشتيرانی، سر به صخره ها می کوبند و به طرف دريا می روند. اندکی انديشه در مورد همين فراز نشان می دهد که چگونه می شود اگر رودی سر به صخره ها بکوبد، قابل کشتيرانی هم باشد؟ پاسخ اينکه دو رود «آمودريا» و «سير دريا» که در تاجيکستان جريان دارند، از کوهای #پامير سرچشمه می گيرند و هنگاميکه به دشت رسيدند قابل کشتيرانی خواهند بود و به سمت دريا روان می شوند. منظور همان دريای «خوارزم» است که امروز با نام روسی #آرال خوانده می شود اما از زمان باستان نام آن «خوارزم» بوده است. پس چنين جايی ديگر تنها از آن تاجيکستان نمی تواند باشد و از آن همه ایرانیان است. ما افتخار می کنيم که تاجیکان گرامی بيدار و زنده باشند و
نسبت به ارزش های فرهنگی و تاريخ کهن ايران، حساس. هر چقدر آنها بيدارتر و زنده تر باشند، اميد است که به خواب رفتگان اين سوی مرز نيز، اندک اندک بيدار شوند. به هر روی، چون «ايران ويج»، مرکز نژاد و تخمه #آرياييان در تاجيکستان بوده است، #تاجيک ها «زرتشت» را ازخودشان می دانند، در حالی که زرتشت در هيچ کجا نگفته است که من، خود از ايران ويج بوده ام. اين گرايش که همه ايرانيان برای نمونه #زرتشت يا #رستم را از قوم و قبيله خودشان بدانند، نشانه يک انديشه آگاه #ملی است و بر آمده از باليدن ملی، ولی خويشکاری پژوهشگر اين است که «راستی» را بيان کند.
اگر راست اين ماجرا را از من می خواهيد بشنويد، زرتشت اهل «ری» بوده است. در بندهای 16 تا 19 «يسنا 19» آشکارا اين موضوع بيان شده است که زرتشت اهل «ری» بوده است. ولی امروز هيچ کسی در ری نيست که سخت گيری داشته باشد و بگويد زرتشت اهل ری بوده است. براستی زرتشت «رازی» نبوده است، بلکه ايرانی بوده و وابسته به تمام ايرانيان و هر ايرانی حق دارد اين بازمانده فرهنگی را چون ديگر بازمانده های فرهنگی مان، از خود بداند.
نمونه دیگر، #نوروز است
در پايان هنگام (دوره) «جمشيدی» که چند هزار سال به طول انجاميده چشمان نياکان ما به آسمان بوده، چرا که تمام خوبی ها و بدی ها را از آسمان می ديدند. چون: برف، باران، تگرگ، تندر و روشنايی خورشيد جان بخش و ماه شب پيما، ستارگان، سيل، يخبندان و ...
از کانال بنیادنیشابور@bonyad_neyshaboor
ادامه در فرسته های پسین (پست های بعدی)
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
استاد #فریدون_جنیدی مدیر #بنیاد_نیشابور اندیشمندشاهنامه پژوه درباره #چهارشنبه_سوری @bonyad_neyshaboor این جشن نه با زرتشت پیونددارد نه با #شاهنامه بلکه پاسداشت مردگان بوده وپیوند روان ها @LoversofIRAN
👈پیوست به گفتگوی استاد جنیدی درباره ریشه آیین چهارشنبه سوری👉
امروز در پژوهش های علم #زبان_شناسی تاریخی و اسطوره شناسی، بازسازی هایی بر پایهٔ گواهی های زبانی، فرهنگی، تاریخی انجام می شود.
این بازسازی ها غالبا ممکن است در منابع کهن و مکتوب اثری روشن و عینی از خود به جای نگذاشته باشند، اما بر مبنای منابع جنبی و قیاسات منطقی می توان مدعای آن بازسازی ها را پذیرفت یا دست کم فرضی علمی دانست.
نمونه های فراوانی در فرهنگ های ریشه شناختی از این بازسازی های مبتنی بر #زبانشناسی تاریخی دیده می شود.
در بررسی وقایع و آداب و رسوم #کهن نیز هنگامی که به مطالعات گاهان پژوهان، ودا پژوهان، و علمای تئولوژی و اسطوره شناسی #هندی و #ایرانی می نگریم، تعبیرها و تعلیلهایی فرض میشود که مبنایش آثار و باورهای موجود در متون #اوستا و #سنسکریت و ... و حتی روایات شفاهی است.
مثلا در آثار #هلموت_هومباخ، #ژان_کلنز، #مهرداد_بهار، و دیگران می توان چنین بازسازی هایی را در تفسیر متون، رویدادها و آداب کهن یافت.
یکی از رویدادهای مهم در فرهنگ ایران، رواج #جشن #چهارشنبه_سوری است.
استاد #فریدون_جنیدی هم در فیلم مربوط به گزارش رویداد #چهارشنبه_سوری بر بنیاد آگاهی از آیین های بزرگداشت #گهنبارها در #ایران_باستان، پنجهٔ دزدیده، "گرامی داشت آتش در ایران باستان" و نبود هفته و نام روزهای هفته در فرهنگ کهن ایرانی تا پیش از رواج #یهودیت، #مسیحیت و #مانویت در ایران، چنین بازسازی ای را در تعبیر رویداد یا آیین #چهارشنبه_سوری کردند.
این سخن بدین روی افزوده شد تا برخی از هموندان، اگر آگاه نیستند، بدانند که چنین بازسازی هایی در مطالعات زبانشناسی تاریخی و پژوهش در فرهنگ مردم و آداب و رسوم کهن ایرانی امری جاری است.
نکته دیگر آنکه استاد #جنیدی در برخی نشست های پرسش و پاسخ و... به این مطلب اشاره کرده اند که #سور یا #سوری نیز می تواند به معنی #آتش یا سرخی آتش باشد، ولی باورشان بر این است که سور در #چهارشنبه_سوری برابر است با شادمانی و بزم در هنگام #روز.
این گفتار، به روشنی، تازه بودن و نادرست بودن بنیان کهن برای جشن #چهارشنبه_سوری را نشان می دهد.
تازه بودن آن، بدان روی است که جشنی از زمان باستان با این نام و نشان در ایران نبوده است (البته این تازه بودن به معنای نداشتن قدمت و پیشینه نیست بلکه چهارشنبه سوزی سده ها در ایران جشن گرفته شده است، پس منظور استار جنیدی از تازگی این جشن آنست که در مقایسه با نوروز باستانی و مهرگان و... جشنی نیست که پیشینه آن به دوران باستان برسد) ؛
زیرا:
_نخستین) در این باستان هفته نبوده تا در چهارشنبه چنین جشنی گرفته شود.
_دویم) سور برابر است با خوراک و شادی هنگام روز، و این
جشن در شب برگزار می شود.
_سیوم) چرایی پدید آمدن چنین جشن نادرستی از نگاه تاریخی در فیلمی که از استاد #جنیدی در این باره آمده، روشن شده است و ...
در گفتار پیشین بر روایی چنین بازسازی هایی در میان زبانشناسان و #ایرانشناسان انگشت نهاده شد، تا خوانندگان گرامی در یابند که این بازسازی ها در میان ایرانشناسان و استادان فرهنگ و زبانهای باستانی به آیین است و استاد #جنیدی هم چنین کرده اند و از راه پژوهش دانشی پای بیرون نگذاشته اند.
توضیحی دیگر اینکه؛
#پنجه_گهنبار ( #گهنبار_پنجه) درست ترین نام برای پنج روز پایان سال در نزد ایرانیان باستان بود.
"پنجهٔ دزدیده" یا "خمسهٔ مسترقه" نامی تازه و نادرست برای پنج روز پایان سال است.
از بنیاد نیشابور bonyad_neyshaboor@
سخنان استاد جنیدی درباره چهارشنبه سوری👇
https://t.me/LoversofIRAN/5270
امروز در پژوهش های علم #زبان_شناسی تاریخی و اسطوره شناسی، بازسازی هایی بر پایهٔ گواهی های زبانی، فرهنگی، تاریخی انجام می شود.
این بازسازی ها غالبا ممکن است در منابع کهن و مکتوب اثری روشن و عینی از خود به جای نگذاشته باشند، اما بر مبنای منابع جنبی و قیاسات منطقی می توان مدعای آن بازسازی ها را پذیرفت یا دست کم فرضی علمی دانست.
نمونه های فراوانی در فرهنگ های ریشه شناختی از این بازسازی های مبتنی بر #زبانشناسی تاریخی دیده می شود.
در بررسی وقایع و آداب و رسوم #کهن نیز هنگامی که به مطالعات گاهان پژوهان، ودا پژوهان، و علمای تئولوژی و اسطوره شناسی #هندی و #ایرانی می نگریم، تعبیرها و تعلیلهایی فرض میشود که مبنایش آثار و باورهای موجود در متون #اوستا و #سنسکریت و ... و حتی روایات شفاهی است.
مثلا در آثار #هلموت_هومباخ، #ژان_کلنز، #مهرداد_بهار، و دیگران می توان چنین بازسازی هایی را در تفسیر متون، رویدادها و آداب کهن یافت.
یکی از رویدادهای مهم در فرهنگ ایران، رواج #جشن #چهارشنبه_سوری است.
استاد #فریدون_جنیدی هم در فیلم مربوط به گزارش رویداد #چهارشنبه_سوری بر بنیاد آگاهی از آیین های بزرگداشت #گهنبارها در #ایران_باستان، پنجهٔ دزدیده، "گرامی داشت آتش در ایران باستان" و نبود هفته و نام روزهای هفته در فرهنگ کهن ایرانی تا پیش از رواج #یهودیت، #مسیحیت و #مانویت در ایران، چنین بازسازی ای را در تعبیر رویداد یا آیین #چهارشنبه_سوری کردند.
این سخن بدین روی افزوده شد تا برخی از هموندان، اگر آگاه نیستند، بدانند که چنین بازسازی هایی در مطالعات زبانشناسی تاریخی و پژوهش در فرهنگ مردم و آداب و رسوم کهن ایرانی امری جاری است.
نکته دیگر آنکه استاد #جنیدی در برخی نشست های پرسش و پاسخ و... به این مطلب اشاره کرده اند که #سور یا #سوری نیز می تواند به معنی #آتش یا سرخی آتش باشد، ولی باورشان بر این است که سور در #چهارشنبه_سوری برابر است با شادمانی و بزم در هنگام #روز.
این گفتار، به روشنی، تازه بودن و نادرست بودن بنیان کهن برای جشن #چهارشنبه_سوری را نشان می دهد.
تازه بودن آن، بدان روی است که جشنی از زمان باستان با این نام و نشان در ایران نبوده است (البته این تازه بودن به معنای نداشتن قدمت و پیشینه نیست بلکه چهارشنبه سوزی سده ها در ایران جشن گرفته شده است، پس منظور استار جنیدی از تازگی این جشن آنست که در مقایسه با نوروز باستانی و مهرگان و... جشنی نیست که پیشینه آن به دوران باستان برسد) ؛
زیرا:
_نخستین) در این باستان هفته نبوده تا در چهارشنبه چنین جشنی گرفته شود.
_دویم) سور برابر است با خوراک و شادی هنگام روز، و این
جشن در شب برگزار می شود.
_سیوم) چرایی پدید آمدن چنین جشن نادرستی از نگاه تاریخی در فیلمی که از استاد #جنیدی در این باره آمده، روشن شده است و ...
در گفتار پیشین بر روایی چنین بازسازی هایی در میان زبانشناسان و #ایرانشناسان انگشت نهاده شد، تا خوانندگان گرامی در یابند که این بازسازی ها در میان ایرانشناسان و استادان فرهنگ و زبانهای باستانی به آیین است و استاد #جنیدی هم چنین کرده اند و از راه پژوهش دانشی پای بیرون نگذاشته اند.
توضیحی دیگر اینکه؛
#پنجه_گهنبار ( #گهنبار_پنجه) درست ترین نام برای پنج روز پایان سال در نزد ایرانیان باستان بود.
"پنجهٔ دزدیده" یا "خمسهٔ مسترقه" نامی تازه و نادرست برای پنج روز پایان سال است.
از بنیاد نیشابور bonyad_neyshaboor@
سخنان استاد جنیدی درباره چهارشنبه سوری👇
https://t.me/LoversofIRAN/5270
Telegram
Lovers of IRAN
استاد #فریدون_جنیدی مدیر #بنیاد_نیشابور اندیشمندشاهنامه پژوه درباره #چهارشنبه_سوری
@bonyad_neyshaboor
این جشن نه با زرتشت پیونددارد
نه با #شاهنامه
بلکه پاسداشت مردگان بوده وپیوند روان ها
@LoversofIRAN
@bonyad_neyshaboor
این جشن نه با زرتشت پیونددارد
نه با #شاهنامه
بلکه پاسداشت مردگان بوده وپیوند روان ها
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
درباره #جشن #خردادگان بیشتر بدانیم ✳️ خردادگان، جشنِ آب و آبادانی @LoversofIRAN
👈جشن خردادگان، پاسداشت آب و آبادانی
✍ شاهین سپنتا
زمان برگزاری #جشن #خردادگان:
روز خرداد (ششمین روز) از ماه خرداد
انگیزه برگزاری:
فرخندگی همنامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان
مفهوم امشاسپند خرداد:
«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو، نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری(وظیفه) اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود.
در #گاتها، از #خرداد و #امرداد (مرداد) پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند.
در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه #اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورامزدا یادآور میشود:
« ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در #بندهش نیز درباره خرداد آمده است: «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت...» ، «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
🌿 گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل #سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده است (هرگلی، از آنِ امشاسپندی است؛ و سوسن خرداد را). معروف ترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ (Lilium lederbourii) نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.
آیینهای جشن خردادگان:
یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگتر میشود، رفتن به سرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تنشویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.
نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیین های ویژه خرداد روز به «تنشویی» و «کندن چاه» و «نوکردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشهروان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «در خردادروز جویکن».
بر اینپایه، در این روز توجهای ویژه میشده به نگهداری و نوسازی جایهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
پیام #جشن خردادگان:
به راستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشنهایی همچون خردادگان را درست درک میکردیم شاید امروز رودها و تالابها و دریاچهها و کاریزها و دریاهای ما به خاطر بی آبی و آلودگی و تخریب روز افزون نفسهای آخر را نمی کشیدند.
/گزیده و ویرایش شده از@jashnha2/
@LoversofIRAN
✍ شاهین سپنتا
زمان برگزاری #جشن #خردادگان:
روز خرداد (ششمین روز) از ماه خرداد
انگیزه برگزاری:
فرخندگی همنامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان
مفهوم امشاسپند خرداد:
«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو، نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری(وظیفه) اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود.
در #گاتها، از #خرداد و #امرداد (مرداد) پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند.
در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه #اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورامزدا یادآور میشود:
« ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در #بندهش نیز درباره خرداد آمده است: «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت...» ، «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
🌿 گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل #سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده است (هرگلی، از آنِ امشاسپندی است؛ و سوسن خرداد را). معروف ترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ (Lilium lederbourii) نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.
آیینهای جشن خردادگان:
یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگتر میشود، رفتن به سرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تنشویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.
نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیین های ویژه خرداد روز به «تنشویی» و «کندن چاه» و «نوکردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشهروان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «در خردادروز جویکن».
بر اینپایه، در این روز توجهای ویژه میشده به نگهداری و نوسازی جایهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
پیام #جشن خردادگان:
به راستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشنهایی همچون خردادگان را درست درک میکردیم شاید امروز رودها و تالابها و دریاچهها و کاریزها و دریاهای ما به خاطر بی آبی و آلودگی و تخریب روز افزون نفسهای آخر را نمی کشیدند.
/گزیده و ویرایش شده از@jashnha2/
@LoversofIRAN