Forwarded from اتچ بات
@LoversofIRAN
🇮🇷❤️#پان_ایرانیست_آمریکایی ❤️🇮🇷
《شهید آمریکایی جنبش مشروطه ایران》
#هوارد_باسکرویل؛
ﻣﻌﻠﻢ ۲۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ بود ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ۱۹۰۸ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ #ﻣﺪﺭﺳﻪ_ﻣﻤﻮﺭﯾﺎﻝ_ﺗﺒﺮﯾﺰ برای ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ.
به گفته ی نیویورکتایمز؛
آمریکاییهای اندکی هستند که چیزی در مورد «هوارد کانکلین باسکرویل» شنیده باشند، اما ایرانیهای زیادی او را میشناسند. باسکرویل اهل ایالت نبراسکا بود، از مدرسه الهیات پرینستون فارغالتحصیل شد و بهعنوان یک مبلغ کلیسای «پرزبیتری» presbyterian به ایران و شهر تبریز رفت.
یک سال پیش از ورود باسکرویل به ایران، #مظفرالدینشاه که بیمار بود تسلیم خواست عموم برای برقراری #مشروطیت شده بود و ایرانیها پیشنویس نخستین قانون اساسی در تاریخ 25 قرنی خود را تدوین کرده بودند. پارلمانی به نام #مجلس تشکیل شد و هر شهر هم برای خود؛ 《انجمن》 تشکیل داد. اما پس از فوت مظفرالدین شاه، فرزندش محمدعلی شاه قاجار که فردی مستبد بود با همکاری دولت استعمارگر روسیه، مجلس ایران را به توپ بست و مشروطه را ملغی اعلام نمود!!! و سیاستمداران، روزنامهنگاران و رهبران مشروطه را به دار آویخت!!!
ﻭﺭﻭﺩ باسکرویل ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ همزمان بود ﺑﺎ همین دوران سیاهی که به آن #استبداد_صغیر گفتند.
ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ مموریال، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺩﺭﺱ ﻣﯽﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﻌﻠﻤﺎنی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺣﻮﻡ #ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻞ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ.
تبریز که باسکرویل در آنجا بهعنوان معلم کار میکرد،از مراکز اصلی مشروطه خواهان بود و انجمن این شهر نقش هدایت ملی جنبش را برعهده داشت.
پس از آغاز ستمگری شاه جدید، مردم تبریز به رهبری #ستارخان و #باقرخان برای بازگرداندن مشروطیت و مقابله با شاه برخاستند، به همین دلیل #تبریز به دست نیروهای سلطنتی #محاصره شد و مردمش دست به مقاومت زدند.
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﮐﻨﺴﻮﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻒ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺿﻤﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﮔﻔﺖ: 《ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ، ﺯﺍﺩﮔﺎﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ》.
بنابراین او به مشروطهخواهانی پیوست که از لحاظ نفرات و تجهیزات ، ضعیف بودند. او ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ گذرانده ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ تصمیم گرفت《 ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘل ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ؛ به جوانان ﻣﺸﻖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ》 پس فرماندهی 《فوج نجات》 شامل ۱۵۰ سرباز را با وظیفه ی دفاع از استحکامات شهر پذیرفت.
اما پس از ۳ هفته در ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ (۳۰ فروردین ۱۲۸۸) زمانی که در حال رهبری ماموریتی برای شکستن محاصره نیروهای سلطنتی و آوردن غذا به درون شهر بود، گلولهای به قلبش اصابت کرد و در دم جان سپرد. ﻣﺮﮒ او ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ، پس تشییع ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺎﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ #ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ_ﺍﺭﻣﻨﯽﻫﺎﯼ_ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
مشهور است که این رباعی بسیار زیبا و تکان دهنده؛ برای او سروده شده است:
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی/
ما را ز سر بریده میترسانی/
ما گر ز سر بریده میترسیدیم/
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم.
(نصرانی = مسیحی)
منبع: تارنمای "دنیای اقتصاد"
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
@loversofiran
در زیر،
فایل ویدیویی اجرای زیبایی از همین رباعی،
با آواز داریوش اقبالی و روژان (خواننده زن کرد)؛
که در پست پیشین کانال هم قرارداده شده بود، پیوست شده
که میتوانید دوباره از اینجا دانلود کنید.
👇👇👇
🇮🇷❤️#پان_ایرانیست_آمریکایی ❤️🇮🇷
《شهید آمریکایی جنبش مشروطه ایران》
#هوارد_باسکرویل؛
ﻣﻌﻠﻢ ۲۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ بود ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ۱۹۰۸ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ #ﻣﺪﺭﺳﻪ_ﻣﻤﻮﺭﯾﺎﻝ_ﺗﺒﺮﯾﺰ برای ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ.
به گفته ی نیویورکتایمز؛
آمریکاییهای اندکی هستند که چیزی در مورد «هوارد کانکلین باسکرویل» شنیده باشند، اما ایرانیهای زیادی او را میشناسند. باسکرویل اهل ایالت نبراسکا بود، از مدرسه الهیات پرینستون فارغالتحصیل شد و بهعنوان یک مبلغ کلیسای «پرزبیتری» presbyterian به ایران و شهر تبریز رفت.
یک سال پیش از ورود باسکرویل به ایران، #مظفرالدینشاه که بیمار بود تسلیم خواست عموم برای برقراری #مشروطیت شده بود و ایرانیها پیشنویس نخستین قانون اساسی در تاریخ 25 قرنی خود را تدوین کرده بودند. پارلمانی به نام #مجلس تشکیل شد و هر شهر هم برای خود؛ 《انجمن》 تشکیل داد. اما پس از فوت مظفرالدین شاه، فرزندش محمدعلی شاه قاجار که فردی مستبد بود با همکاری دولت استعمارگر روسیه، مجلس ایران را به توپ بست و مشروطه را ملغی اعلام نمود!!! و سیاستمداران، روزنامهنگاران و رهبران مشروطه را به دار آویخت!!!
ﻭﺭﻭﺩ باسکرویل ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ همزمان بود ﺑﺎ همین دوران سیاهی که به آن #استبداد_صغیر گفتند.
ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ مموریال، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺩﺭﺱ ﻣﯽﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﻌﻠﻤﺎنی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺣﻮﻡ #ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻞ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ.
تبریز که باسکرویل در آنجا بهعنوان معلم کار میکرد،از مراکز اصلی مشروطه خواهان بود و انجمن این شهر نقش هدایت ملی جنبش را برعهده داشت.
پس از آغاز ستمگری شاه جدید، مردم تبریز به رهبری #ستارخان و #باقرخان برای بازگرداندن مشروطیت و مقابله با شاه برخاستند، به همین دلیل #تبریز به دست نیروهای سلطنتی #محاصره شد و مردمش دست به مقاومت زدند.
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﮐﻨﺴﻮﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻒ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺿﻤﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﮔﻔﺖ: 《ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ، ﺯﺍﺩﮔﺎﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ》.
بنابراین او به مشروطهخواهانی پیوست که از لحاظ نفرات و تجهیزات ، ضعیف بودند. او ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ گذرانده ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ تصمیم گرفت《 ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘل ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ؛ به جوانان ﻣﺸﻖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ》 پس فرماندهی 《فوج نجات》 شامل ۱۵۰ سرباز را با وظیفه ی دفاع از استحکامات شهر پذیرفت.
اما پس از ۳ هفته در ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ (۳۰ فروردین ۱۲۸۸) زمانی که در حال رهبری ماموریتی برای شکستن محاصره نیروهای سلطنتی و آوردن غذا به درون شهر بود، گلولهای به قلبش اصابت کرد و در دم جان سپرد. ﻣﺮﮒ او ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ، پس تشییع ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺎﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ #ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ_ﺍﺭﻣﻨﯽﻫﺎﯼ_ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
مشهور است که این رباعی بسیار زیبا و تکان دهنده؛ برای او سروده شده است:
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی/
ما را ز سر بریده میترسانی/
ما گر ز سر بریده میترسیدیم/
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم.
(نصرانی = مسیحی)
منبع: تارنمای "دنیای اقتصاد"
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
@loversofiran
در زیر،
فایل ویدیویی اجرای زیبایی از همین رباعی،
با آواز داریوش اقبالی و روژان (خواننده زن کرد)؛
که در پست پیشین کانال هم قرارداده شده بود، پیوست شده
که میتوانید دوباره از اینجا دانلود کنید.
👇👇👇
Telegram
attach 📎
👈شعر زیبا و سراسر میهن پرستی شهریار👉
استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.
⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود
آن #نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود
گرچه بام و در به سر کوبید صاحبخانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران میرود
از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران میرود
#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان میرود
شرّ آن کوبنده #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبندهسندان میرود
روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان
تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان
#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نهای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان
این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان
این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان
(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)
شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان
(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)
روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀
@LoversofIRAN
استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.
⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود
آن #نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود
گرچه بام و در به سر کوبید صاحبخانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران میرود
از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران میرود
#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان میرود
شرّ آن کوبنده #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبندهسندان میرود
روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان
تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان
#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نهای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان
این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان
این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان
(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)
شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان
(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)
روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀
@LoversofIRAN
Sattarkhan
Salar Aghili
قطعه تازه منتشرشده #ستارخان
خواننده: #سالار_عقیلی
آهنگساز: میلاد فرهودی
سراینده: رویا میرفخاری
تیتراژ سریال ستارخان
@LoversofIRAN
خواننده: #سالار_عقیلی
آهنگساز: میلاد فرهودی
سراینده: رویا میرفخاری
تیتراژ سریال ستارخان
@LoversofIRAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس زیبا از بخش نخست سریال ستارخان:
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.
#ستارخان افتخار #ایران
👈قابل توجه بیگانه پرستان:
#تبریز، خانه وطن پرستان است
@LoversofIRAN
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.
#ستارخان افتخار #ایران
👈قابل توجه بیگانه پرستان:
#تبریز، خانه وطن پرستان است
@LoversofIRAN
Forwarded from Vahid Bahman وحید بهمن
🇮🇷ستارخان، سرداری که هفت دولت را زیر سایه بیرق #ایران می خواست و خود را خادم ملت ایران می دانست
💯عشق و مهر #ستارخان به ایران در تک تک نامه هایی که از وی به یادگار مانده، موج می زند.
🆔 @Ir_Bahman
💯عشق و مهر #ستارخان به ایران در تک تک نامه هایی که از وی به یادگار مانده، موج می زند.
🆔 @Ir_Bahman
عاشقان ایران
#کاوه_آهنگر پس از ۱۵سال و در دوره شهرداری اصلاحطلبان به میدان دروازهشیراز اصفهان بازگشت. پیشتر تندیس #شاه_عباس_صفوی آنجا بودکه بعداز #انقلاب مدفون شد! هر۲ تندیس کار #ایرج_محمدی بود/شرق #شاه_عباس
👈آیا روزهای خوش برای مجسمههای این هنرمند ایرانی پس از سرنوشت غمانگیزشان خواهد رسید؟
تندیس هایی ارزشمند برای #ایران که از ناکجا آباد سر درآورد!
⬅️پس از خبر خوش (جاگذاری دوباره تندیس زیبای کاوه آهنگر) بازخوانی گفتگوی ۴سال پیش استاد #ایرج_محمدی با ایسنا خالی از لطف نیست:
سال۱۳۵۰ تازه از هنرستان فارغ التحصیل شده بودم در مسابقه بزرگ مجسمه برای میدان اقبال #اصفهان شرکت کردم و طرحم آنجا انتخاب شد. به دنبال آن قرار شد که مجسمهی #شاه_عباس_صفوی را سوار بر اسبش بسازم.
این مجسمه را در ۷.۵ متر با پنج تن برنز ساختم و معتقدم بزرگترین مجسمهی برنزی ایران پیش از #انقلاب اسلامی بود. مجسمهی شاه عباس پس از مدتی در "دروازهی شیراز" اصفهان که اکنون میدان "آزادی" نام دارد، نصب شد ولی بعد از انقلاب آن را برداشتند و مدتی در انبار یکی از پادگانهای شهر نگهداری میشد!
سالها بعد به من خبر رسید که معاون عمرانی شهرداری اصفهان برای اینکه این مجسمه از هر گزندی دور بماند آن را دفن کرده است! بعدها وقتی در سال۱۳۷۹ آقای جمشیدی شهردار اصفهان از من خواست که مجسمهای دیگر برای آن میدان بسازم، از مجسمهی شاهعباس پرسید. من پاسخ دادم که آن معاون شهرداری اصفهان که مجسمه را دفن کرده بود گفته است تا زمانی که مجوز نصب مجسمه گرفته نشود، آدرسی از محل نگهداری مجسمه نخواهم داد.
شهردار اصفهان نیز پیگیر آن شخص شد. وقتی به دنبالش رفتم متوجه شدم که فوت کرده است، بنابراین کسی از محل دفن مجسمهی برنزی شاه عباس خبر ندارد!
در سال ۱۳۷۹ شهرداری اصفهان از من خواست که مجسمهی یکی از اساتیر ایرانی را طراحی کنم. من هم تصمیم گرفتم تندیس #کاوه_آهنگر را طراحی کنم. روی این اثر ۲۰ ماه کار کردم و این مجسمه که از جنس برنز در ۶.۵ متر تهیه شده بود در اوایل سال۱۳۸۱ در میدان آزادی اصفهان در جای (پیشین) مجسمهی شاه عباس صفوی نصب شد. اکنون ولی این مجسمه چند سال است که برای ساخت مترو از میدان آزادی برداشته شده است و در انباری شهرداری اصفهان قرار گرفته.
به من گفته شده که قرار است دوباره این مجسمه را به جای اولش نصب کنند ولی بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد چون زمانی از آن رونمایی شد که پارهای از اتفاقات (در اصفهان)پیش آمده بود و عدهای گفتند که میدان آزادی اصفهان محل حضور ضد انقلابها شده است و به مجسمهی کاوهی آهنگر هم اعتراض کردند!
هرچند آن زمان شهردار وقت اصفهان پای این مجسمه ایستاد ولی بعدها دیدیم که به خاطرموضوع ساخت مترو برداشته شد.
یکی دیگر از مجسمههای من که گم شده است و متاسفانه اثری هم از آن نیست، مجسمه #سهراب_سپهری برای سالگرد فوتش است. کارفرمای تهیه این مجسمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. قرار بود که این مجسمه در یکی از میادین اصفهان نصب شود ولی به ما گفته شد که این امکان وجود ندارد چون جو موجود در آن منطقه مذهبی است و جایز نیست که مجسمهی سهراب آنجا نصب شود این مجسمه نیز راهی انبارهای #تالار_وحدت شد!
زمانی که من در #ایتالیا دانشجو بودم، از ایران به مجسمهسازان مطرح سفارش کار میدادند. من هم به خاطر مجسمهی شاهعباس شناخته شده بودم. آن زمان قرار بود که مجسمهی #باقرخان، #ستارخان، #کمال_الدین_بهزاد، #عباس_میرزا و #امیر_کبیر هم ساخته شوند. ساخت مجسمهی ستارخان به من واگذار شد. این مجسمه حدود ۴ متر بود و جنس آن از برنز.
بعد از ساخت تندیس ستارخان، #انقلاب شد و بعد از انقلاب نیز مرا خواستند و گفتند که بیخود این مجسمهها را ساختهام، چه کسی از من خواسته که آنها را بسازم؟! گفتند نه تنها پول مجسمه را نمیدهیم بلکه باید پول دریافت شده را برگردانی! من برای این مجسمه یک انباری در ایتالیا کرایه کرده بودم و پول پرداخت اجاره بها را نداشتم در نتیجه به جای اجاره بها، مجسمه را به آنها دادم و از دریافت آن صرف نظر کردم.
در پروژههای سازمان زیباسازی #شهرداری تهران شرکت میکنم اما متأسفانه سازمان زیباسازی با ما کار نمیکند و به من سفارش نمیدهد. از ۱۳۸۷ تاکنون، هیچ مجسمهای به سفارش این سازمان نساختهام و فقط یک کار تهیه کردم که متعلق به شهرداری منطقه بود.
اکنون ساخت مجسمهها به جوانان سپرده میشود که یکی فرفره میسازد، یکی قرقره میسازد و شهر مانند مهدکودک شده است و از مجسمههای خوبی مانند #فردوسی خالی شده!
🔹ایرج محمدی، زاده۱۳۲۴ #تهران
از مجسمه سازان پیشکسوت وعضو هیات مؤسس #انجمن_هنرمندان_مجسمهساز_ایران. ۱۳۵۲ برای تحصیل مجسمهسازی به ایتالیا رفت. زیرنظر پروفسور #فتسینی از مجسمه سازان همدوره #شاگال و #پیکاسو لیسانس گرفت.
بیشتر آوازه او به خاطر طراحی و اجرای دقیق مجسمههای "بزرگ شهری" است مانند
#شاه_عباس و کاوه آهنگر در اصفهان/
ودر تهران: تندیس های بوستان رفتگر، بوستان ساعی، #سعدی بوستان گفتوگو، باغبان پارک شهر، #امیر_کبیر بوستان قیطریه و"نی لبک زن"
@LoversofIRAN
تندیس هایی ارزشمند برای #ایران که از ناکجا آباد سر درآورد!
⬅️پس از خبر خوش (جاگذاری دوباره تندیس زیبای کاوه آهنگر) بازخوانی گفتگوی ۴سال پیش استاد #ایرج_محمدی با ایسنا خالی از لطف نیست:
سال۱۳۵۰ تازه از هنرستان فارغ التحصیل شده بودم در مسابقه بزرگ مجسمه برای میدان اقبال #اصفهان شرکت کردم و طرحم آنجا انتخاب شد. به دنبال آن قرار شد که مجسمهی #شاه_عباس_صفوی را سوار بر اسبش بسازم.
این مجسمه را در ۷.۵ متر با پنج تن برنز ساختم و معتقدم بزرگترین مجسمهی برنزی ایران پیش از #انقلاب اسلامی بود. مجسمهی شاه عباس پس از مدتی در "دروازهی شیراز" اصفهان که اکنون میدان "آزادی" نام دارد، نصب شد ولی بعد از انقلاب آن را برداشتند و مدتی در انبار یکی از پادگانهای شهر نگهداری میشد!
سالها بعد به من خبر رسید که معاون عمرانی شهرداری اصفهان برای اینکه این مجسمه از هر گزندی دور بماند آن را دفن کرده است! بعدها وقتی در سال۱۳۷۹ آقای جمشیدی شهردار اصفهان از من خواست که مجسمهای دیگر برای آن میدان بسازم، از مجسمهی شاهعباس پرسید. من پاسخ دادم که آن معاون شهرداری اصفهان که مجسمه را دفن کرده بود گفته است تا زمانی که مجوز نصب مجسمه گرفته نشود، آدرسی از محل نگهداری مجسمه نخواهم داد.
شهردار اصفهان نیز پیگیر آن شخص شد. وقتی به دنبالش رفتم متوجه شدم که فوت کرده است، بنابراین کسی از محل دفن مجسمهی برنزی شاه عباس خبر ندارد!
در سال ۱۳۷۹ شهرداری اصفهان از من خواست که مجسمهی یکی از اساتیر ایرانی را طراحی کنم. من هم تصمیم گرفتم تندیس #کاوه_آهنگر را طراحی کنم. روی این اثر ۲۰ ماه کار کردم و این مجسمه که از جنس برنز در ۶.۵ متر تهیه شده بود در اوایل سال۱۳۸۱ در میدان آزادی اصفهان در جای (پیشین) مجسمهی شاه عباس صفوی نصب شد. اکنون ولی این مجسمه چند سال است که برای ساخت مترو از میدان آزادی برداشته شده است و در انباری شهرداری اصفهان قرار گرفته.
به من گفته شده که قرار است دوباره این مجسمه را به جای اولش نصب کنند ولی بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد چون زمانی از آن رونمایی شد که پارهای از اتفاقات (در اصفهان)پیش آمده بود و عدهای گفتند که میدان آزادی اصفهان محل حضور ضد انقلابها شده است و به مجسمهی کاوهی آهنگر هم اعتراض کردند!
هرچند آن زمان شهردار وقت اصفهان پای این مجسمه ایستاد ولی بعدها دیدیم که به خاطرموضوع ساخت مترو برداشته شد.
یکی دیگر از مجسمههای من که گم شده است و متاسفانه اثری هم از آن نیست، مجسمه #سهراب_سپهری برای سالگرد فوتش است. کارفرمای تهیه این مجسمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. قرار بود که این مجسمه در یکی از میادین اصفهان نصب شود ولی به ما گفته شد که این امکان وجود ندارد چون جو موجود در آن منطقه مذهبی است و جایز نیست که مجسمهی سهراب آنجا نصب شود این مجسمه نیز راهی انبارهای #تالار_وحدت شد!
زمانی که من در #ایتالیا دانشجو بودم، از ایران به مجسمهسازان مطرح سفارش کار میدادند. من هم به خاطر مجسمهی شاهعباس شناخته شده بودم. آن زمان قرار بود که مجسمهی #باقرخان، #ستارخان، #کمال_الدین_بهزاد، #عباس_میرزا و #امیر_کبیر هم ساخته شوند. ساخت مجسمهی ستارخان به من واگذار شد. این مجسمه حدود ۴ متر بود و جنس آن از برنز.
بعد از ساخت تندیس ستارخان، #انقلاب شد و بعد از انقلاب نیز مرا خواستند و گفتند که بیخود این مجسمهها را ساختهام، چه کسی از من خواسته که آنها را بسازم؟! گفتند نه تنها پول مجسمه را نمیدهیم بلکه باید پول دریافت شده را برگردانی! من برای این مجسمه یک انباری در ایتالیا کرایه کرده بودم و پول پرداخت اجاره بها را نداشتم در نتیجه به جای اجاره بها، مجسمه را به آنها دادم و از دریافت آن صرف نظر کردم.
در پروژههای سازمان زیباسازی #شهرداری تهران شرکت میکنم اما متأسفانه سازمان زیباسازی با ما کار نمیکند و به من سفارش نمیدهد. از ۱۳۸۷ تاکنون، هیچ مجسمهای به سفارش این سازمان نساختهام و فقط یک کار تهیه کردم که متعلق به شهرداری منطقه بود.
اکنون ساخت مجسمهها به جوانان سپرده میشود که یکی فرفره میسازد، یکی قرقره میسازد و شهر مانند مهدکودک شده است و از مجسمههای خوبی مانند #فردوسی خالی شده!
🔹ایرج محمدی، زاده۱۳۲۴ #تهران
از مجسمه سازان پیشکسوت وعضو هیات مؤسس #انجمن_هنرمندان_مجسمهساز_ایران. ۱۳۵۲ برای تحصیل مجسمهسازی به ایتالیا رفت. زیرنظر پروفسور #فتسینی از مجسمه سازان همدوره #شاگال و #پیکاسو لیسانس گرفت.
بیشتر آوازه او به خاطر طراحی و اجرای دقیق مجسمههای "بزرگ شهری" است مانند
#شاه_عباس و کاوه آهنگر در اصفهان/
ودر تهران: تندیس های بوستان رفتگر، بوستان ساعی، #سعدی بوستان گفتوگو، باغبان پارک شهر، #امیر_کبیر بوستان قیطریه و"نی لبک زن"
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈شعر زیبا و سراسر میهن پرستی شهریار👉
استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.
⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود
آن #نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود
گرچه بام و در به سر کوبید صاحبخانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران میرود
از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران میرود
#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان میرود
شرّ آن کوبنده #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبندهسندان میرود
روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان
تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان
#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نهای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان
این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان
این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان
(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)
شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان
(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)
روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀
@LoversofIRAN
استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.
⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود
آن #نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود
گرچه بام و در به سر کوبید صاحبخانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران میرود
از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران میرود
#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان میرود
شرّ آن کوبنده #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبندهسندان میرود
روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان
تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان
#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نهای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان
این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان
این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان
(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)
شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان
(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)
روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀
@LoversofIRAN
Sattarkhan
Salar Aghili
قطعه میهنی که امسال پخش شد با نام
#ستارخان /تیتراژ سریال ستارخان
خواننده: #سالار_عقیلی
آهنگساز: میلاد فرهودی
سراینده: رویا میرفخاری
@LoversofIRAN
#ستارخان /تیتراژ سریال ستارخان
خواننده: #سالار_عقیلی
آهنگساز: میلاد فرهودی
سراینده: رویا میرفخاری
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس زیبا از بخش نخست سریال ستارخان:
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.
#ستارخان افتخار #ایران
👈قابل توجه بیگانه پرستان:
#تبریز، خانه وطن پرستان است
@LoversofIRAN
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.
#ستارخان افتخار #ایران
👈قابل توجه بیگانه پرستان:
#تبریز، خانه وطن پرستان است
@LoversofIRAN
Forwarded from Vahid Bahman وحید بهمن
🇮🇷ستارخان، سرداری که هفت دولت را زیر سایه بیرق #ایران می خواست و خود را خادم ملت ایران می دانست
💯عشق و مهر #ستارخان به ایران در تک تک نامه هایی که از وی به یادگار مانده، موج می زند.
🆔 @Ir_Bahman
💯عشق و مهر #ستارخان به ایران در تک تک نامه هایی که از وی به یادگار مانده، موج می زند.
🆔 @Ir_Bahman
۲۸مهر، زادروز #ستارخان سردار دلیر ایران گرامی باد
🔹کسی که رنج برد و خاک ایران از دست نداد
بررسی نقش و تاثیر ستارخان در 'انقلاب #مشروطیت پس از گذشت ۱۱۲سال👇
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/107163/
⬅️خاطره ای از ستارخان:
خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم/
اگر آذربایجان شکست بخورد، #ایران_زمین شکست می خورد/
من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، #آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین شکست میخورد… اما در #مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس… از قرارگاه آمدم بیرون، چشمم به یک زن افتاد با یک بچه در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف… علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن… با خودم گفتم الان مادر بچه به من فحش می دهد و میگوید لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است. اما مادر کودک آمد طرفش و بچه اش را بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم. آنجا بود که اشکم درآمد.
/«گلچین خاطرات ستارخان»/
از @Azariha_3
@LoversofIRAN
🔹کسی که رنج برد و خاک ایران از دست نداد
بررسی نقش و تاثیر ستارخان در 'انقلاب #مشروطیت پس از گذشت ۱۱۲سال👇
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/107163/
⬅️خاطره ای از ستارخان:
خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم/
اگر آذربایجان شکست بخورد، #ایران_زمین شکست می خورد/
من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، #آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین شکست میخورد… اما در #مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس… از قرارگاه آمدم بیرون، چشمم به یک زن افتاد با یک بچه در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف… علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن… با خودم گفتم الان مادر بچه به من فحش می دهد و میگوید لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است. اما مادر کودک آمد طرفش و بچه اش را بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم. آنجا بود که اشکم درآمد.
/«گلچین خاطرات ستارخان»/
از @Azariha_3
@LoversofIRAN