عاشقان ایران
469 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
عاشقان ایران
#کاوه_‌آهنگر پس از ۱۵سال و در دوره شهرداری اصلاح‌طلبان به میدان دروازه‌شیراز اصفهان بازگشت. پیشتر تندیس #شاه_‌عباس_صفوی آن‌جا بودکه بعداز #انقلاب مدفون شد! هر۲ تندیس کار #ایرج_محمدی بود/شرق #شاه_عباس
👈آیا روزهای خوش برای مجسمه‌های این هنرمند ایرانی پس از سرنوشت غم‌انگیزشان خواهد رسید؟

تندیس هایی ارزشمند برای #ایران که از ناکجا آباد سر درآورد!

⬅️پس از خبر خوش (جاگذاری دوباره تندیس زیبای کاوه آهنگر) بازخوانی گفتگوی ۴سال پیش استاد #ایرج_محمدی با ایسنا خالی از لطف نیست:

سال۱۳۵۰ تازه از هنرستان فارغ التحصیل شده بودم در مسابقه‌ بزرگ مجسمه‌ برای میدان اقبال #اصفهان شرکت کردم و طرحم آنجا انتخاب شد. به دنبال آن قرار شد که مجسمه‌ی #شاه‌_عباس_صفوی را سوار بر اسبش بسازم.

این مجسمه را در ۷.۵ متر با پنج تن برنز ساختم و معتقدم بزرگترین مجسمه‌ی برنزی ایران پیش از #انقلاب اسلامی بود. مجسمه‌ی شاه عباس پس از مدتی در "دروازه‌ی شیراز" اصفهان که اکنون میدان "آزادی" نام دارد، نصب شد ولی بعد از انقلاب آن را برداشتند و مدتی در انبار یکی از پادگان‌های شهر نگه‌داری می‌شد!

سال‌ها بعد به من خبر رسید که معاون عمرانی شهرداری اصفهان برای اینکه این مجسمه از هر گزندی دور بماند آن را دفن کرده است! بعدها وقتی در سال‌۱۳۷۹ آقای جمشیدی شهردار اصفهان از من خواست که مجسمه‌ای دیگر برای آن میدان بسازم، از مجسمه‌ی شاه‌عباس پرسید. من پاسخ دادم که آن معاون شهرداری اصفهان که مجسمه را دفن کرده بود گفته‌ است تا زمانی که مجوز نصب مجسمه گرفته نشود، آدرسی از محل نگهداری مجسمه نخواهم داد.

شهردار اصفهان نیز پی‌گیر آن شخص شد. وقتی به دنبالش رفتم متوجه شدم که فوت کرده است، بنابراین کسی از محل دفن مجسمه‌ی برنزی شاه عباس خبر ندارد!

در سال ۱۳۷۹ شهرداری اصفهان از من خواست که مجسمه‌ی یکی از اساتیر ایرانی را طراحی کنم. من هم تصمیم گرفتم تندیس #کاوه‌_آهنگر را طراحی کنم. روی این اثر ۲۰ ماه کار کردم و این مجسمه که از جنس برنز در ۶.۵ متر تهیه شده بود در اوایل سال۱۳۸۱ در میدان آزادی اصفهان در جای (پیشین) مجسمه‌ی شاه عباس صفوی نصب شد. اکنون ولی این مجسمه چند سال است که برای ساخت مترو از میدان آزادی برداشته شده‌ است و در انباری شهرداری اصفهان قرار گرفته.

به من گفته شده که قرار است دوباره این مجسمه را به جای اولش نصب کنند ولی بعید می‌دانم چنین اتفاقی بیفتد چون زمانی از آن رونمایی شد که پاره‌ای از اتفاقات (در اصفهان)پیش آمده بود و عده‌ای گفتند که میدان آزادی اصفهان محل حضور ضد انقلاب‌ها شده‌ است و به مجسمه‌ی کاوه‌ی آهنگر هم اعتراض کردند!
هرچند آن زمان شهردار وقت اصفهان پای این مجسمه ایستاد ولی بعدها دیدیم که به خاطرموضوع ساخت مترو برداشته شد.

یکی دیگر از مجسمه‌های من که گم شده‌ است و متاسفانه اثری هم از آن نیست، مجسمه #سهراب_سپهری برای سالگرد فوتش است. کارفرمای تهیه این مجسمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. قرار بود که این مجسمه در یکی از میادین اصفهان نصب شود ولی به ما گفته شد که این امکان وجود ندارد چون جو موجود در آن منطقه مذهبی است و جایز نیست که مجسمه‌ی سهراب آن‌جا نصب شود این مجسمه نیز راهی انبارهای #تالار_وحدت شد!

زمانی که من در #ایتالیا دانشجو بودم، از ایران به مجسمه‌سازان مطرح سفارش کار می‌دادند. من هم به خاطر مجسمه‌ی شاه‌عباس شناخته شده بودم. آن زمان قرار بود که مجسمه‌ی #باقرخان، #ستارخان، #کمال_‌الدین_بهزاد، #عباس_‌میرزا و #امیر_کبیر هم ساخته شوند. ساخت مجسمه‌ی ستارخان به من واگذار شد. این مجسمه حدود ۴ متر بود و جنس آن از برنز.

بعد از ساخت تندیس ستارخان، #انقلاب شد و بعد از انقلاب نیز مرا خواستند و گفتند که بی‌خود این مجسمه‌ها را ساخته‌ام، چه کسی از من خواسته که آن‌ها را بسازم؟! گفتند نه تنها پول مجسمه را نمی‌دهیم بلکه باید پول دریافت شده را برگردانی! من برای این مجسمه یک انباری در ایتالیا کرایه کرده بودم و پول پرداخت اجاره بها را نداشتم در نتیجه به جای اجاره بها، مجسمه را به آن‌ها دادم و از دریافت آن صرف نظر کردم.

در پروژه‌های سازمان زیباسازی #شهرداری تهران شرکت می‌کنم اما متأسفانه سازمان زیباسازی با ما کار نمی‌کند و به من سفارش نمی‌دهد. از ۱۳۸۷ تاکنون، هیچ مجسمه‌ای به سفارش این سازمان نساخته‌ام و فقط یک کار تهیه کردم که متعلق به شهرداری منطقه بود.

اکنون ساخت مجسمه‌ها به جوانان سپرده می‌شود که یکی فرفره می‌سازد، یکی قرقره می‌سازد و شهر مانند مهدکودک شده است و از مجسمه‌های خوبی مانند #فردوسی خالی شده!

🔹ایرج محمدی، زاده۱۳۲۴ #تهران
از مجسمه سازان پیشکسوت وعضو هیات مؤسس #انجمن_هنرمندان_مجسمه‌ساز_ایران. ۱۳۵۲ برای تحصیل مجسمه‌سازی به ایتالیا رفت. زیرنظر پروفسور #فتسینی از مجسمه سازان همدوره #شاگال و #پیکاسو لیسانس گرفت.
بیشتر آوازه او به خاطر طراحی و اجرای دقیق مجسمه‌های "بزرگ شهری" است مانند
#شاه_عباس و کاوه آهنگر در اصفهان/
ودر تهران: تندیس های بوستان رفتگر، بوستان ساعی، #سعدی بوستان گفت‌وگو، باغبان پارک شهر، #امیر_کبیر بوستان قیطریه و"نی لبک زن"


@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈شعر زیبا و سراسر میهن پرستی شهریار👉

استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.

⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده ‌مهمان می‌رود
آن #نمک‌نشناس بشکسته نمکدان می‌رود

گرچه بام و در به سر کوبید صاحب‌خانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران می‌رود

از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران می‌رود

#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان می‌رود

بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان می‌رود

دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان می‌رود

شرّ آن کوبنده‌ #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبنده‌سندان می‌رود

روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان

ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان

تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان

#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نه‌ای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان

این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان

این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان

(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)

شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:

این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان

(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)

روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀


@LoversofIRAN
Sattarkhan
Salar Aghili
قطعه میهنی که امسال پخش شد با نام
#ستارخان /تیتراژ سریال ستارخان

خواننده: #سالار_عقیلی
آهنگساز: میلاد فرهودی
سراینده: رویا میرفخاری

@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس زیبا از بخش نخست سریال ستارخان:
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.

#ستارخان افتخار #ایران

👈قابل توجه بیگانه پرستان:
#تبریز، خانه وطن پرستان است
@LoversofIRAN
🇮🇷ستارخان، سرداری که هفت دولت را زیر سایه بیرق #ایران می خواست و خود را خادم ملت ایران می دانست

💯عشق و مهر #ستارخان به ایران در تک تک نامه هایی که از وی به یادگار مانده، موج می زند.

🆔 @Ir_Bahman
۲۸مهر، زادروز #ستارخان سردار دلیر ایران گرامی باد

🔹کسی که رنج برد و خاک ایران از دست نداد
بررسی نقش و تاثیر ستارخان در 'انقلاب #مشروطیت پس از گذشت ۱۱۲سال👇
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/107163/


⬅️خاطره ای از ستارخان:
خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم/
اگر آذربایجان شکست بخورد، #ایران_زمین شکست می خورد/

من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، #آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین شکست می‌خورد… اما در #مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس… از قرارگاه آمدم بیرون، چشمم به یک زن افتاد با یک بچه در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف… علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن… با خودم گفتم الان مادر بچه به من فحش می دهد و میگوید لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است. اما مادر کودک آمد طرفش و بچه اش را بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم. آنجا بود که اشکم درآمد.
/«گلچین خاطرات ستارخان»/
از @Azariha_3

@LoversofIRAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حیدرخان:
"ببین ستار[خان] این مملکت در این زمان داره از دو طرف غارت میشه، یکی از طرف اروپایی ها، #روس ها و #نگلیس ها...؛ یکی هم از طرف خودی ها، اونایی که حق من و تو رو می فروشند...

ستارخان:
دسته سوم رافراموش کردی حیدرخان؛ بی طرفها، بلاتکلیف ها، بی تفاوت ها، آدمایی که سکوت می کنند!

فیلم #ستارخان
کارگردان:زنده یاد #علی_حاتمی 1351

@LoversofIRAN
#شاهنامه ی زمان #ستارخان،
کی و کجا چاپ شده بود؟

در #تبریز دوره #قاجار

از اینستاگرام "آذریگرام" بخوانید👇
https://www.instagram.com/azarigram.ir/

@LoversofIRAN
👈همزیستی آذری ها و ارمنی های ایران در گذر تاریخ

#مازیار_حسینی

شاید اغراق نباشد که بگوییم #ارامنه نزدیک ترین مردمان به #ایرانیان هستند.
سرزمین #ارمنستان تاریخی که در صدساله اخیر دچار تغییر شده است، در شمال غربی ایران و هم مرز با ایالت شمالی ایران، #آذربایجان قرار داشته.

در طول هزاران سال مردم آذربایجان و ارمنستان به‌عنوان همسایه و بعضا هم میهن در کنار یکدیگر زیسته اند و تاثیرات زیادی بر هم گذاشته اند، آنان قحطی‌ها، جنگ‌ها و بیماری‌های زیادی را در کنار هم تحمل کرده و چشیده اند و در جنگ ها به یاری یکدیگر شتافته اند.

هنگامی که مارکوس آنتونیوس سردار #رومی، آرتاوازد دوم شاه ارمنستان را به جرم همکاری با ایرانیان به قتل رساند و پسر خود اسکندر را به شاهی ارمنستان نشاند، آریوبرزن، حاکم آتروپاتن (آذربایجان) به یاری ناخارارهای (اشراف) ارمنی شتافت و رومی ها را اخراج کرد. تا پیش از آنکه تیرداد اشکانی بر تخت شاهی ارمنستان بنشیند، در طی جنگ داخلی، حاکمان آتروپاتن از طرف #اشکانیان در کنار ارمنی ها علیه رومی ها و متحدان #گرجی ایشان می‌جنگیدند.

این اتحاد و همدلی که در طی جنگ های مذهبی #ساسانیان و #ارمنیان تضعیف شده بود با پدیدار شدن هون ها و #ترک ها در آن سوی کوه های #قفقاز دو چندان تقویت شد

در این زمان ساسانیان، بازماندگان اشکانیان را از ارمنستان بیرون کرده بودند و ارمنستان و آذربایجان به‌عنوان دو پایگاه ساسانیان در پس ایالت های ایبریا ( #گرجستان شرقی) و #آلبانیا ( #اران) در مرز شمالی عمل می کردند

سربازان #ارمنی و #آذری به‌عنوان پشتیبان #گرجی ها و #ارانی ها و نیروی پادگان دژها و استحکامات مرزی ساسانیان در قفقاز عمل می‌کردند تا از سرزمین های شمال غربی ایران #ساسانی در برابر تهاجم اقوام کوچرو که به قصد کشتار و غارت به این سوی قفقاز می آمدند، دفاع می کردند

در زمان حمله ترک های #خزر در اواخر دوره ساسانی، که ایران درگیر جنگ داخلی بود از پایتخت فقط یک سپاه ۷ هزار نفری راهی قفقاز شد تا جلوی آن ها را بگیرد و شکست خورد و در این زمان هم ارمنی ها و آذری ها بفرماندهی تئودوروس رشتونی و اسپندیاد فرخ هرمزد در برابر خزرها ایستادگی کردند و تلفات سنگینی هم دادند

در هنگام حمله #اعراب نیز ورازتیروس باگراتونی با سه هزار سوار ارمنی در جنگ #قادسیه شرکت کرد و پس از شکست ایرانیان، ورازتیروس باگراتونی با نیروهای جدید ارمنی در واجرود مستقر شد و سپاه #دیلم به فرماندهی موتا و سپاه آذربایجان به فرماندهی اسپندیاد فرخزاد به یاری ورازتیروس شتافتند و سربازان آذری و ارمنی و #دیلمی دوشادوش هم با متجاوزین جنگیدند

در دوران خلافت #اموی نیز مردمان آذربایجان و ارمنستان تحت ستم قرار داشتند و کشتار و غارت می‌شدند و هنگامی که در دوران #عباسی فضا بازتر شد، جنبش های اجتماعی هماهنگی به راه انداختند. جنبش #خرم_دینان که در آذربایجان شکل گرفت مورد حمایت ارمنی های منطقه سیونیک(جنوب دریاچه سوان) و واسپورگان قرار
گرفت

پس از شکست جنبش خرم دینان در آذربایجان دو جنبش پاولیکیان و تندراکیان به پیروی از خرم‌دینان آذربایجان شکل گرفتند و مورد حمایت خرم‌دینان آذربایجان قرار گرفتند و به جنگ با خلفای عباسی و امپراتوران بیزانس پرداختند

در دوران #صفوی نیز #شاه_عباس بخشی از ارمنی هایی که به ایران آورده بود را در آذربایجان اسکان داد و ایشان در کنار مردم آذربایجان ساکن شده و به پیشرفت اقتصادی آذربایجان کمک شایانی کردند و نقش مهمی در تجارت ایران بازی می کردند

در اواخر دوران #قاجار هنگامی که #ستارخان در آذربایجان به پا خواست تا با استبداد #قاجاری مبارزه کند و به مشروطه خواهان پیوست بسیاری از ارمنی های ساکن آذربایجان به او پیوستند و با دعوت از انقلابیون ارمنی شمال #ارس، آنان را به تسلیحاتشان به خدمت #سردار_ملی در آوردند و پس از شکست عین الدوله، به #مشروطه خواهان #گیلان پیوستند تا #تهران را تسخیرکنند

ارمنی ها در آذربایجان در مناطق #تبریز و #ارومیه و #اهر و #هریس و... زندگی می‌کردند و در غم و شادی هم میهمان و همشهری های آذری خود شریک بودند

هنگامی که جیلوهای #آشوری به ارومیه حمله کردند، پس از قتل مارشیمون توسط سمیتقو، آنان انتقام خود را از مردم مسلمان ارومیه گرفتند

ارمنی ها و آشوری های بومی ارومیه از هیچ کمکی به همشهری های #مسلمان خود دریغ نکردند و بسیاری از ایشان را در خانه خود و در کلیساها به ایشان پناه دادند تا مبادا توسط مردان اقاپترس کشته شوند

هنگامی که #عثمانی ها با پیشاهنگی #کرد های سمیتقو ارومیه را تسخیر کردند و قصد کشتار آشوری و ارمنی را داشتند (این زمان جیلوها گریخته بودند) آذری های مسلمان ارومیه، هم میهمان و همشهریان #مسیحی خود را در خانه های خود پناه دادند که سپاه عثمانی پس از غارت ارومیه، ایرانیانی که به هم میهنان مسیحی خود پناه داده بودند را نیز اعدام کردند

@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈شعر زیبا و سراسر میهن پرستی شهریار👉

استاد #شهریار عزیز، پس از فرار #فرقه_دموکرات_آذربایجان و #تجزیه_طلبان مزدوران #استالین، این شعری که سراسرش احساس پاک میهن پرستانه و #ایران_دوستی است را سرود.
امروز هم این شعر می تواند پاسخ استوار و سخت ما به همه ی تجزیه طلبان میهن فروش و به ویژه #پانترک ها باشد.

⬅️هان به یغما برده آن ناخوانده ‌مهمان می‌رود
آن #نمک‌نشناس بشکسته نمکدان می‌رود

گرچه بام و در به سر کوبید صاحب‌خانه را
خانه آبادان، که #جغد از بوم ویران می‌رود

از حریم بوستان، باد خزانی بسته باد
با سپاه #اجنبی، از خاک ایران می‌رود

#خاتم_جم گو به وقت آصف دوران، #قوام
اهرمن دیدم که از ملک سلیمان می‌رود

بار قحط و رنج و درد آورد و رفت
گو بماند درد را، کز سینه پیکان می‌رود

دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد، چون پشیمان می‌رود

شرّ آن کوبنده‌ #چکش از سر ما کنده شد
لیک از رو مشکل، این کوبنده‌سندان می‌رود

روز جانبازیست ای بیچاره #آذربایجان
سر تو باشی در میان، هر جا که آمد پای جان

ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان

تو 《همایون مهد #زرتشتی》 و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد #آریان

#اختلاف_لهجه، ملیت نزاید بهر کس
#ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند؛ "ایرانی نه‌ای"
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

با خطی برجسته درتاریخ #ایران نقش بست
همت والای سردار مهین #ستارخان

این همان تبریز کامثال #خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن، پروانه سان

این همان #تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود #ارس، دشت #مغان

(دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)

شهریار در ادامه، قطعه شعر بالا را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:

این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان، مهد امان

(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)

روان شهریار ایران زمین شادباد 🥀


@LoversofIRAN
۱۰ آوریل/۲۱ فروردین، ۱۳۵_امین زادروز #هوارد_باسکرویل، معلم ۲۴ ساله‌ی آمریکاییِ مدرسه مموریال #تبریز است
( #هاوارد_باسکرویل)

باسکرویل پس از به توپ بستن #مجلس بفرمان #محمد‌علی_شاه #قاجار و محاصره‌ی تبریز بدست قوای دولتی، با تشکیل «فوج نجات» به آزادی‌خواهان تبریزی، تحت فرماندهی #ستارخان پیوست و در ۳۰ فروردین ۱۲۸۸ خورشیدی به شهادت رسید.

چندی بعد، ستارخان تفنگ باسکرویل را که هنگام شهادت در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشته‌شدنش در پرچم ایران پیچید و برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد.

📸عکس و متن تلگرام تسلیت ستارخان برای خانواده باسکرویل:
📍Persia much regrets honorable loss of your dear son in cause of liberty, and we give our parole that future Persia will always revere his name in her history like Lafayette, and will respect his venerable tomb.
📍#ایران ( #پرشیا _ Persia) در غم از دست رفتن پسر عزیزتان در راه آزادی سوگوار است و ما قسم می‌خوریم که ایرانِ آینده همواره از او، چون لافایت، در تاریخ به بزرگی یاد خواهدکرد و به مزار شریف او احترام خواهدگذاشت.
از@Ir_Azariha


روانش شاد و یادش گرامی🥀

@LoversofIRAN
⬅️سریال ستارخان:
من می خواهم ۷ دولت، زیر پرچم ایران باشد. من زیر بیرق بیگانه نمی روم.

➡️فیلم ستارخان/ساخته #علی_حاتمی ۱۳۵۱
حیدرخان:
"ببین ستار! این مملکت داره از دو طرف غارت میشه، یکی از طرف خارجی ها؛ یکی هم از طرف خودی ها
ستارخان:
دسته سوم رو فراموش کردی. بی طرفها، بلاتکلیف ها، بی تفاوت ها، اونها که سکوت می کنند!

🔻۲۸ مهر زادروز #ستارخان گرامی باد.
کسی که گرچه تحصیلات عالی و مقام کشوری نداشت، و تا پیش از مشروطه فعالیت سیاسی نداشت، اما با هوش سیاسی بالا و غیرت ملی، خطرات واقعی علیه کشور را شناخت و پس از شکست مشروطه هم دست از مسوولیت خود برنداشت

🔻خاطره ای از ستارخان:
من هیچگاه گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، #آذربایجان شکست می‌خورد و اگر چنین میشد، ایران زمین شکست می‌خورد. اما در #مشروطه، ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم، بدون غذا.
زنی را دیدم با بچه ای که چهار دست و پا رفت بوته علف را از ریشه درآورد و از گرسنگی خاک ریشه ها را خورد!
گفتم الان مادر به من فحش و لعن می دهد. اما او گفت: عیبی ندارد فرزندم، خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم. آنجا بود که اشکم درآمد
/گلچین خاطرات ستارخان/


💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN