عاشقان ایران
471 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
👈 ۱۹خرداد سالگرد دفاع از ملی‌شدن نفت با #حضور_مصدق_در_دیوان_لاهه
پس از شکایت انگلستان علیه ایران❗️👉

@loversofiran
#بخش_۱


مسعود کاظمی در روزنامه شرق:
مردم ایران از محاکم بین‌المللی خاطره خوبی ندارند. معمولا هرگاه ایران به‌واسطه موضوعی در #دادگاه‌های_بین‌المللی حاضر شده، دستاوردی غیر از ناکامی نداشته است. اما یک‌بار همه‌چیز متفاوت بود؛ ماجرای نفت و مصدق.
در روزهایی که توافقی با عنوان برجام بین ایران و ١+٥ در موضوع پرونده هسته‌ای به دست آمد، دوباره نام مصدق بر سر زبان‌ها افتاد.
عده‌ای حتی پا را فراتر گذاشتند و محمد جواد ظریف، وزیر خارجه فعلی ایران را به دلیل توافق با غرب، با نخست‌وزیر ایران در زمان ملی‌شدن صنعت نفت مقایسه کردند؛
اما《حکایت پیرمرد چیز دیگری است》.
جواد ظریف هرگز به دادگاه نرفت بلکه با طرف‌های غربی پای میز مذاکره‌‌ای برابر نشست. مصدق اما شاید تنها دولتمرد ایرانی است که به دادگاهی بین‌المللی رفت و با دست پر از آن خارج شد.

خرداد ١٣٣٠ دولت #انگلیس، یک‌طرفه از ایران به دیوان بین‌المللی دادگستری، معروف به دادگاه جهانی (رکن قضائی اصلی سازمان ملل متحد که مقر آن در کاخ صلح شهر لاهه در کشور هلند است) #شکایت کرد.
◀️ریشه قراردادهای نفتی ایران و انگلیس:
پس از رویدادهای سیاسی_اقتصادی جهان بعد از #جنگ جهانی؛ قراردادهای نفتی بین کشورها دستخوش تغییرشد و به تبع آن در ایران نیزصداهایی به گوش می‌رسید که بر ضرورت تجدیدنظر در امتیازات اعطاشده به دیگر کشورهای جهان تأکید می‌کرد.
تا آن مقطع قرارداد ١٣١٢# که درحقیقت میراث‌دار قرارداد نفتی «دارسی» به حساب می‌آمد، سرنوشت نفت ایران را رقم می‌زد و براساس آن، انگلستان بر روند استخراج و تولید از منابع هیدروکربن ایران حاکم بود. اما با اصل تقسیم منافع (٥٠ – ٥٠) که پس از جنگ در بیشتر کشورهای خاورمیانه مدنظر قرار گرفت، تداوم چنان شرایطی برای ایرانیان پذیرفتنی نبود.
در سال ١٢٨١# مظفرالدین‌شاه امتیاز اکتشاف، استخراج، بهره‌برداری و فروش نفت در سراسر کشور، به‌جز پنج ایالت شمالی آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان را ٦٠ سال به ویلیام ناکس #دارسی انگلیسی واگذارکرد. براساس ماده ١٠ همان قرارداد، شرکت نفت ایران و انگلیس باید حدود ١٦ درصد از منافع خالص نفت را به عنوان حق امتیاز به دولت ایران پرداخت می‌کرد، اما انگیلسی‌ها حتی حاضر به پرداخت این مبلغ ناچیز هم نشدند و از ابتدای فعالیت شرکت نفت انگلیس و ایران، همواره کشمکش برسر محاسبه سود خالص و حق امتیاز وجودداشت. در(۱۳۰۴) ١٩٣٢ ناگهان در لندن اعلام کردند سهم ایران از درآمد نفت آن سال به حدود یک‌چهارم سال پیش کاهش یافته است.
#رضاشاه این را حمله مستقیمی به شخص خود تلقی کرد وسخت خشمگین شد؛ در نتیجه قرارداد دارسی را ملغی کرد. گفته می‌شود او قرارداد را به داخل آتش انداخت و سوزاند.
درباره ماجرای انداختن پرونده نفت در آتش بخاری و لغو امتیاز دارسی؛ #تقی‌زاده، وزیر دارایی وقت شرح مفصلی در خاطرات خود نوشته است. انگلیس به جامعه ملل شکایت کرد و قرار شد طرفین برای دادن یک امتیاز جدید نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس مذاکره کنند. هیأت نمایندگان شرکت نفت به تهران آمد و با تقیزاده و داور و فروغی و علاء به مذاکره پرداخت. وقتی درباره همه‌چیز توافق شد، سرجان کدمن (رئیس شرکت نفت) ناگهان تقاضای تمدید قرارداد را هم به آن اضافه کرد. هیأت نمایندگی ایران نپذیرفت. نمایندگان انگلیس در شُرُف ترک ایران بودند که رضاشاه آنها را خواست. درگفت‌وگویی که کردند شاه اول در برابر تقاضای تمدید مقاومت می‌کرد؛ ولی بعد تسلیم شد. تقیزاده در چندجا، گاه به تفصیل، واقعه را شرح داده است.
در مرداد‌‌ سال ١٣٠٩ تقیزاده، وزیر مالیه شد. او در همین سمت بود که در سال ١٣١٢ قرارداد #دارسی را با شرایطی خلاف منافع کشور تجدید کرد و موجی از #حمله_افکارعمومی را تا پایان به جان خرید. تقیزاده تصمیم این قرارداد را به عهده رضاشاه دانسته و بعدها در نطقی در مجلس، خود را «آلت فعل» او خواند. تقیزاده پس از انعقاد قرارداد تجدید دارسی از وزارت برکنار و در دی‌‌ همان سال به عنوان وزیر مختار رهسپار فرانسه شد.
به‌هر روی در سال‌های بعد و پس از کش‌وقوس فراوان کمیسیونی موسوم به نفت تشکیل شد و نتیجه‌ آن ‌شد که قرارداد الحاقی #گس_گلشاییان که در سال ١٣٢٨ منعقد شده بود، باطل شود و نتیجه پیشنهاد جایگزین آن، در روز ٢٩ اسفند سال ١٣٢٩# که به تصویب مجلس رسید، این شد که #صنعت_نفت_ایران_ملی اعلام شود. پس از به نخست‌وزیری رسیدن دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ١٣٣٠، اجرای قانون ملی‌شدن صنعت نفت در دستور کار دولت قرار گرفت. با تصویب این قانون شرکت سابق نفت ایران و انگلیس قطع ید؛ و صنعت نفت ایران ملی اعلام شد. مهندس #مهدی_بازرگان هم به عنوان اولین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد.

(خلاصه شده از انصاف نیوز)
@loversofiran
ستیز با واژگان #پارسی_سره حتا میان بزرگان فرهنگ و ادب ایران هم بوده است،اما امروز پیروزی برخی واژگان پارسی را بر همتایان عربی میبینیم
تغییر، همیشه با مقاومت همراه است

#تقی‌زاده: گذاشتن کلمه‌ فارسی‌الاصل مسلم نامأنوس، به جای فارسی عربی‌الاصل جایز نیست؛ چونکه لغات عربی در اثر استقرار هزارساله،حق توطن مشروع پیدا کرده(‌!)

پاسخِ #صادق_هدایت:
جای تعجب است لغات #فارسی که چند هزارسال پیش از اختراع زبان عربی در این آب‌وخاک رایج بوده و مردم بیشتر به آن آشنا هستند تکفیر وتبعید می‌شوند و حق توطن ندارند! پیشنهاد دیکتاتورمآبانه‌ی غریبی که در دنیا سابقه ندارد!
اگر به جرم این است که روزگاری ایران از #عرب شکست خورد، پس باید زبان خود را فراموش بکند، ایران از #یونان و #مغول هم شکست خورد، از این قرار چرا نباید زبان آنها را حفظ بکند؟!
اگر به علت مذهب است، باید دید کدام #ملت مترقی قبل از ما این شیوه را به کار بسته و به نتیجه رسیده تا ما هم تقلید بکنیم. مللی که زبان مادری خود را از دست داده‌اند همگی نابود و مضمحل شده اند
ملل اروپایی به علت این که مسیحی هستند هیچگاه حاضر نشدند عادات و رسوم و زبان یهودیان زمان عیسی ع را به کار برند
👈دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ استاد #عباس_زریاب_خویی،بخارا، ۱۳۹۳

۱- دریغا #زریاب و دریغا #فرهنگ_ایرانی!
جز این چه می‌توانم گفت، در این راسته بازار مدرک‌فروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو، سیاهی لشگری برابر تمام دانشگاه‌های فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری برای خویش می‌دانند.

می‌دانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر می‌برد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکه‌گیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. و #دولت با ساده‌لوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات می‌کند و چندان بی‌خبر است که این رتبه‌های کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی می‌کند

او در میان واپسین‌ها، بی‌گمان، برجسته‌ترین بود، برجسته‌ترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت #ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق می‌ورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا #ادبیات_فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغرب‌زمین می‌گذرد در حوزه پژوهش‌های ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از #افلاطون تا #هگل و #مارکس و ناقدان معاصرش

زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه #حکیم بود یعنی فرزانه‌ای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و اندیشیده و منظومه‌ای عقلانی برای تبیین جهان و #فرهنگ_ملی خویش تدارک دیده است که براساس آن نگران پیرامون خویش است

دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» #ابن_سینا (#پورسینا)، «اسفار» #صدر_المتالهین (#ملاصدرا#شاهنامه #فردوسی، «صیدنه» #ابوریحان_بیرونی، «دیوان #خاقانی»، فلسفه #تاریخ_ایران و تاریخ #فلسفه_ایران را در عالی‌ترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره #گوته، #شیلر، #کانت، #هگل، #صادق_هدایت و مهدی #اخوان_ثالث سخن می‌گوید سخنش از ژرف‌ترین ها باشد؟

۲- اکنون که دیگر در میان ما نیست، لحظه به لحظه، زیان بزرگ غیاب او را از آفاق فرهنگ معاصر ایران حس می کنم، چه غبن بزرگی بوده است محروم شدن #دانشگاه_تهران، در این پانزده ساله اخیر از وجود او. من ندانستم که چرا از یک سوی، دانشگاه تهران را از فیض دانش بیکران و بینش ژرف او، محروم کردند و از سوی دیگر با خواهش و اصرار او را به مؤسسات فرهنگی و تحقیقی دیگر، برای تدریس و تحقیق و تألیف و ترجمه، فراخواندند! جز اینکه خصومت‌های شخصی را عامل این کار بدانم. با اینکه سی سال در محضر او شاگردی کردم و در «کتابخانه #مجلس_سنا» (#سنا#دایره‌المعارف_فارسی، و «دانشگاه تهران» افتخار همکاری داشتم، هرگز دلم بار نداد که در این‌باره از او پرسشی کنم. او نیز سکوتی حکیمانه داشت

۳- در این عصر، با فضلا و شبه‌ فضلای بسیار حشر و نشر داشته‌ام و آنها را در چند دسته دیده‌ام: گروهی -انبوه!- که «نخوانده»‌ها و «ندانسته»های خویش را به قلم می‌آورند و گاه با لعابی از اصطلاحات دهن پرکن شرقی و غربی، خیل عظیمی از «عوام #روشنفکران» را فریفته می‌کنند؛ هم اینان‌اند که اگر کسی از «تحقیقات» و نوشته‌های خودشان امتحانشان کند از عهده پاسخ برنمی‌آیند. در نوشته‌های اینان تمام «افعال مثبت» را می‌توان «منفی» کرد و تمام «افعال منفی» را «مثبت» و آب از آب تکان نخورد!

گروه دوم، هر چه دارند همان است که نوشته‌اند و گاه این نوشته‌ها تکرار گونه‌های یک «دانسته» است. گروه سوم، آنها که هرچه دانسته‌اند نوشته‌اند یا به گونه یادداشت باقی گذاشته‌اند، امثال #قزوینی #پورداوود #دهخدا #کسروی #تقی‌زاده #اقبال #معین #همایی #مینوی #خانلری (از گذشتگان) و جمعی از استادان حی و حاضر که خداوند آنان را در زینهار خویش نگه دارد! اینان‌ سازندگان فرهنگ #ملی ما در عصر حاضر به شمار می‌روند، در کنار آفرینندگانی از نوع #ملک_الشعرای_بهار #هدایت #نیما_یوشیج #شهریار

نوع چهارم و نادری نیز هست که میراث تألیفی و مکتوب ایشان، از حجم دانسته‌ها و ژرفای اطلاعات ایشان کمتر است، گیرم چندین اثر برجسته هم از ایشان باقی بماند، مانند دکتر #علی‌اکبر_فیاض (مصحح #تاریخ_بیهقی) و استاد #بدیع‌الزمان_فروزانفر؛ #زریاب_خویی نیز یکی دیگر از آنها

با اینکه تألیفات، ترجمه‌ها و مقالات زریاب چشمگیر است و او را در صدر پدید‌آورندگان #فرهنگ_ایرانی عصر ما قرار می‌دهد، ولی با اطمینان بگویم که دانسته‌ها و خوانده‌ها و اندیشیده‌های او، چندین برابر آن چیزی است که از وی مکتوب باقی ‌ماند
از این بابت نیز مرگ او غبن بزرگی است که چرا بیش از این ننوشت و یا دردناکتر در پیرانه‌سر - کارهای گلی برای گذران زندگی بر دوش او گذاشتند- نگذاشتند آنچه را دلش می‌خواست بنویسد!


@LoversofIRAN
عاشقان ایران
🖌#نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی به همسرش #فهیمه_راستکار (دوبلور) پیوست. روانش شاد🥀 زادهٔ ۱ شهریور ۱۳۰۸؛ یکی از بزرگترین مترجمان ایرانی، دیروز، ١٥ اردیبهشت ١٣٩٩ در ٩١ سالگی در تهران درگذشت در محله "حمام جرمنی" #آبادان به دنیا آمد. حضور انگلیسی‌های…
🥀خداحافظ جناب مستطاب!


📄 زنده یاد #نجف_دریابندری، مترجم و نویسنده بزرگ ایرانی، از دید دیگر نویسندگان



🖌#مسعود_کیمیایی: گلستان ( #ابراهیم_گلستان) و نجف(دریابندری) و #شاملو و #نیما، از #روشنفکران دوره اول تفکر نوین ما هستند. تفکری که بودن و ماندنش پاداش زحمات بسیاری است که کشیده‌اند و تقدیم به روزگار خود کرده‌اند و هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت.

🖌#محمود_دولت‌آبادی نویسنده بزرگ معاصر ایران می گوید: شخصاً از کار و توانایی‌های نجف در نثرنویسی، در ادبیاتی که او برای ترجمه انتخاب می‌کرد، از داوری صریح او در ادبیات و اندیشه، و از دقتِ او در بیانِ مفاهیم - که به قدر بضاعت خود آموخته‌ام - یاد نجفِ دریابندری را همچون یکی از ناخدایان زبان و ادبیات ایران گرامی می‌دارم.

🖌#سیروس_علی‌نژاد: در زندگی نجف دریابندری پدیده‌های متناقض با هم ظهور کرده‌‌اند که از یک سو فاکنر و همینگوی ترجمه می‌کرد و از طرف دیگر توده‌‌ای بود و عجیب‌تر آنکه در روزنامه‌های توده‌‌ای داستان کافکایی می‌نوشت. خود او توضیح جالبی در این زمینه دارد: «ما راستش توده‌‌ای مخصوصی بودیم. من گرچه بعد از انشعاب به حزب #توده پیوستم اما در واقع توده‌‌ای قبل از انشعاب بودم. بعد از انشعاب حزب توده ماهیتش عوض شد، به کلی چیز دیگری شد.» بعد از سکوتی به نشانه تامل و یادآوری می‌گوید «ما از لحاظ سیاسی در خط حزب توده بودیم اما از لحاظ فرهنگی کار خودمان را می‌کردیم. گذشته از این همینگوی و امثال او جزو نویسندگان #چپ آمریکا به حساب می‌آمدند. بعدها من متوجه شدم که به همینگوی یا فاکنر از لحاظ سیاسی نمی‌شد جای خیلی مشخصی داد.»

🖌#رضا_نوری درباره او می گوید:
نجف دریابندری پس از انقلاب، مدتی سردبیر روزنامه «آزادی» متعلق به جبهه دموکراتیک ملی بود، اما عضو رسمی این حزب نبود. با اشغال سفارت آمریکا در تهران، این روزنامه هم توقیف و نجف دریابندری کاملاً خانه‌نشین شد. در زمان جنگ، دو سالی، از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷، به قصد مهاجرت به آمریکا سفر کرد. جنگ که تمام شد به ایران بازگشت و دوباره مشغول نوشتن و ترجمه شد. در دهه ۱۳۷۰، ترجمه کتاب‌های مهمی مثل «گور به گور» از فاکنر، «بازمانده روز» از ایشی گورو و «پیامبر و دیوانه» از جبران خلیل جبران را منتشر کرد. همچنین در سال ۱۳۷۶، از نامزدی محمد خاتمی، روحانی اصلاح‌طلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد: «در هر دو دوره به خاتمی رأی دادم.» در کنار کار حرفه‌ای ترجمه و نوشتن، یک دوره به طور جدی به کار عکاسی نیز پرداخت. نقاشی هم می‌کرد و بارها پرتره محمد مصدق را کشیده بود: «خود مصدق را هرگز ندیده بودم.»

🖌#سرگه_بارسقیان، پژوهشگر تاریخ می گوید:
او در اداره انتشارات شرکت نفت آبادان بود که روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خبر کودتا و سقوط دکتر محمد مصدق را شنید؛ توفان کودتا اما هفت ماه بعد با افشای شبکه افسران حزب توده به آبادان و دریابندری رسید: «عضویت در حزب توده و در دادگاه هم اتهاماتی مثل خیانت به کشور، جاسوسی برای خارجی و از این قبیل را به ما تفهیم کردند.» حکمش اعدام بود که بعد تبدیل به حبس ابد شد؛ «یک سال در {زندان} آبادان بودم. بعد ما را بردند به دادگاه. دادگاه دسته‌جمعی بود. ما یک گروه ۱۱ نفره بودیم. بعداً که ما را محکوم کردند باز هم به زندان احمدآباد فرستادند. یک سال اینجا بودیم و بعد ما را بردند تهران.» ۵ ماه پس از انتقال به زندان لشگر زرهی تهران، از دادگاه با یک درجه تخفیف به ۱۵ سال حبس محکوم می‌شود. پس از تحویل به زندان قصر، یک سال را هم در این زندان می‌گذراند که بعد از آن به حکم حبس بلندمدت خود اعتراض می‌کند که نتیجه این اعتراض صدور حکمی چهارساله برای نجف دریابندری است و بنابراین چند ماه بعد از زندان آزاد می‌شود. او از روزی که به زندان افتاد تا پایان عمر با #حزب_توده تماسی نداشت.

🖌استاد #محمدعلی_موحد در وصف او
از تعبیر شاعر بزرگ، #نظامی، بهره برد: «کباب از ران خود خورده» و «آدمی است خودآموز به معنی خودآموخته، خود استاد خود بوده، خود کِشته و خود دروده.» (شب نجف دریابندری در شب‌های بخارا، سوم اردیبهشت ۹۳) بسیار کشت و دیگران درویدند و «سرانجام به علت مرگ درگذشت.» (برگرفته از «چنین کنند بزرگان»)

🖌استاد محمدرضا #شفیعی‌_کدکنی:
نجف دریابندری، مصداقِ راستینِ #روشنفکر ایرانی است. سال‌ها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران می‌خواستم نمونهٔ قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی #فروغی و سید حسن #تقی‌زاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز از این گزینه خویش پشیمان نشدم.

/از تاریخ ایرانی/


عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN