Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ پسوندهاي معروف و کاربردهاي مهم آنها:
ا( الف) : در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- برای مبالغه و تاکید و کثرت: خوشا، خرما
2- با صفت، اسم ميسازد: پهنا
3- در آخر بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دانا
4- در آخر بن مضارع صفت لیاقت یا مفعولی ميسازد: خوانا (لیاقت)، رها(مفعولی)
5- در آخر فعل دعا: بادا
ار: در سه مورد بهکار ميرود:
1- با بن ماضی، اسم مصدر ميسازد: دیدار
2- با بن ماضی و مضارع، صفت فاعلی: خواستار
3- با بن ماضی، صفت مفعولی: گرفتار، مردار
آسا: پیشوند تشبیه است و صفت و قید ميسازد: غولآسا
اک: با بن مضارع اسم ميسازد: خوراک
آگین: پسوند مبالغه، با اسم، صفت ميسازد: عطر آگین
ان: در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: روان
2- برای نسبت پدری یا نیایی: قبادان
3- برای ساختن قید زمان: بامدادان
4- برای نسبت به مکان و قبیله: توران، چناران
5- برای ساختن اسم مصدر: آشتیکنان
اندر: پسوندی است به معنی نا بر خویشاوندی ناتنی دلالت ميکند. (مادر اندر: نامادری)
انه: در موارد ذیل بهکار ميرود.
1- برای تشبیه و نسبت و لیاقت: ویرانه، جسورانه
2- اسم ميسازد: عصرانه
3- صفت و قید ميسازد: ماهانه
انی: مأخوذ از زبان عربی است و برای نسبت بهکار ميرود: روحانی
بار: به معنی کنار و ساحل: رودبار، جویبار
بان: در مفهوم محافظت و فاعلیت: باغبان، دربان
تاش: مأخوذ از ترکی بهمعنی هم: خواجهتاش
چه: پسوند تصغیر، اسم مصغر ميسازد: باغچه
چی: مأخوذ از ترکی برای نسبت: توپچی
دان: پسوند جا و مکان است و ظرفیت را ميرساند: آتشدان
دیس: به معنی شباهت و هم مانندی: تندیس (شبیه تن، مجسمه)
زار: پسوند مکان: لالهزار
سار: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای شباهت: دیوسار
2- برای کثرت در مکان: کوهسار
3- در مفهوم جانب و ناحیه: رخسار
4- برای نسبت و انصاف: شرمسار
5- در معنی سر: گاوسار
سان: برای مشابهت: همسان
ستان: پسوند مکان: بوستان
در دو کلمه تابستان و زمستان دلالت بر زمان ميکند.
سیر: پسوند مکان است: گرمسیر
ش: در آخربن مضارع، اسم مصدر ميسازد: خورش، روش
معادل قدیم آن شت و شن بوده است: کنشت،کنشن
ک: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای تصغیر: شاخک
2- برای تقلیل و تدریج در قید: نرم نرمک
3- برای تقلیل در صفت: دلخوش کنک
4- برای تحقیر و توهین: شاعرک
5- برای تجیب و ترحم: طفلک
6- برای تشبیه: عروسک
7- برای نسبت: سنگک
8-برای ساختن اسم آلت: غلتک
9- برای ساختن اسم از صفت: زردک
کده: پسوند مکان: میکده
که: برای تحقیر: مردکه
کی: پسوندی است در تداول عامه صفت و قید ميسازد: یواشکی
گار:
1- در آخر بن فعل، پسوند فاعلی: آفریدگار
2- در آخر اسم پسوند نسبت: یادگار
3- در آخربن ماضی پسوند لیاقت: ماندگار
گان: در آخر اسم یا صفت شمارشی، نسبت را ميسازند: مهرگان،دهگان
گانه: در آخر صفت، پسوند نسبت است: جداگانه،دوگانه
گانی: پسوند نسبت: خدایگانی
گاه: پسوند مکان و زمان: دانشگاه،صبحگاه
گر:
1- پسوند فاعلی و مبالغه:دادگر،ستمگر
2- پسوند شغلی: رفتگر
گین: پسوند مبالغه و صفت ميسازد: خمشگین
لاخ: پسوند مکان و کثرت: سنگلاخ
م: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دوم،چندم
مان:
1- پسوند نسبت در آخر صفت: شادمان
2- پسوند نسبت در آخر اسم: دودمان
3- پسوند سازنده اسم از بن مضارع: زایمان
4- پسوند سازنده اسم ذات از بن ماضی: ساختمان
مند: مسند صفت و دارندگی و مبالغه: دانشمند
مین: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دومین،کدامین
نا: از صفت،اسم ميسازد: تنگنا
ناک: پسوند اتصاف و دارندگی: خشمناک
نده: با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دونده.
در غیر بن هم ميآید: شرمنده
و: پسوند اتصاف و تحقیر: ریشو،یارو
وار: در معانی ذیل بهکار ميرود:
1- دارندگی: امیدوار
2- شایستگی: شاهوار
3- هممانندی: بهشت وار
4- برای نسبت و اتصاف: گوشوار
واره: برای شباهت و نسبت: گوشواره،سنگواره
ور: برای اتصاف و مبالغه: دانشور،بارور.
با ضمه هم ميآید: رنجور
وش: پسوند تشبیه: حوروش
وند: برای دارندگی و اتصاف: فولادوند
ه: هاي بیان حرکت در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع اسم مصدر (ناله) یا اسم آلت (تابه) ميسازد.
2- با بن ماضی، صفت مفعولی ميسازد: گفته
3- برای ساختن صفت و قید در کلمههاي مرکب: یکشبه،هیچ کاره
4- برای تشبیه به اسم پیوندی:گوشه
5- برای تحقیر و تصغیر:مرده،دختره
6- برای مبالغه:خودکامه
7- با صفت بیانی و شمارشی، اسم ميسازد: زرد، دهه
8- تغییری در معنی ایجاد نميکند:رخساره
9- برای ساختن اسم منسوب:روزه
ی:اقسام بسیاری دارد:
1- معروفترین آنها نشانه نسبت است:تهرانی، محمودی
2- نشانه حاصل مصدر:خوبی
3- نشانه نکره:بقالی
4- نشانه وحدت:کیلویی
5- نشانه لیاقت:گفتنی
https://t.me/amirnormohamadi1976
ا( الف) : در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- برای مبالغه و تاکید و کثرت: خوشا، خرما
2- با صفت، اسم ميسازد: پهنا
3- در آخر بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دانا
4- در آخر بن مضارع صفت لیاقت یا مفعولی ميسازد: خوانا (لیاقت)، رها(مفعولی)
5- در آخر فعل دعا: بادا
ار: در سه مورد بهکار ميرود:
1- با بن ماضی، اسم مصدر ميسازد: دیدار
2- با بن ماضی و مضارع، صفت فاعلی: خواستار
3- با بن ماضی، صفت مفعولی: گرفتار، مردار
آسا: پیشوند تشبیه است و صفت و قید ميسازد: غولآسا
اک: با بن مضارع اسم ميسازد: خوراک
آگین: پسوند مبالغه، با اسم، صفت ميسازد: عطر آگین
ان: در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: روان
2- برای نسبت پدری یا نیایی: قبادان
3- برای ساختن قید زمان: بامدادان
4- برای نسبت به مکان و قبیله: توران، چناران
5- برای ساختن اسم مصدر: آشتیکنان
اندر: پسوندی است به معنی نا بر خویشاوندی ناتنی دلالت ميکند. (مادر اندر: نامادری)
انه: در موارد ذیل بهکار ميرود.
1- برای تشبیه و نسبت و لیاقت: ویرانه، جسورانه
2- اسم ميسازد: عصرانه
3- صفت و قید ميسازد: ماهانه
انی: مأخوذ از زبان عربی است و برای نسبت بهکار ميرود: روحانی
بار: به معنی کنار و ساحل: رودبار، جویبار
بان: در مفهوم محافظت و فاعلیت: باغبان، دربان
تاش: مأخوذ از ترکی بهمعنی هم: خواجهتاش
چه: پسوند تصغیر، اسم مصغر ميسازد: باغچه
چی: مأخوذ از ترکی برای نسبت: توپچی
دان: پسوند جا و مکان است و ظرفیت را ميرساند: آتشدان
دیس: به معنی شباهت و هم مانندی: تندیس (شبیه تن، مجسمه)
زار: پسوند مکان: لالهزار
سار: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای شباهت: دیوسار
2- برای کثرت در مکان: کوهسار
3- در مفهوم جانب و ناحیه: رخسار
4- برای نسبت و انصاف: شرمسار
5- در معنی سر: گاوسار
سان: برای مشابهت: همسان
ستان: پسوند مکان: بوستان
در دو کلمه تابستان و زمستان دلالت بر زمان ميکند.
سیر: پسوند مکان است: گرمسیر
ش: در آخربن مضارع، اسم مصدر ميسازد: خورش، روش
معادل قدیم آن شت و شن بوده است: کنشت،کنشن
ک: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای تصغیر: شاخک
2- برای تقلیل و تدریج در قید: نرم نرمک
3- برای تقلیل در صفت: دلخوش کنک
4- برای تحقیر و توهین: شاعرک
5- برای تجیب و ترحم: طفلک
6- برای تشبیه: عروسک
7- برای نسبت: سنگک
8-برای ساختن اسم آلت: غلتک
9- برای ساختن اسم از صفت: زردک
کده: پسوند مکان: میکده
که: برای تحقیر: مردکه
کی: پسوندی است در تداول عامه صفت و قید ميسازد: یواشکی
گار:
1- در آخر بن فعل، پسوند فاعلی: آفریدگار
2- در آخر اسم پسوند نسبت: یادگار
3- در آخربن ماضی پسوند لیاقت: ماندگار
گان: در آخر اسم یا صفت شمارشی، نسبت را ميسازند: مهرگان،دهگان
گانه: در آخر صفت، پسوند نسبت است: جداگانه،دوگانه
گانی: پسوند نسبت: خدایگانی
گاه: پسوند مکان و زمان: دانشگاه،صبحگاه
گر:
1- پسوند فاعلی و مبالغه:دادگر،ستمگر
2- پسوند شغلی: رفتگر
گین: پسوند مبالغه و صفت ميسازد: خمشگین
لاخ: پسوند مکان و کثرت: سنگلاخ
م: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دوم،چندم
مان:
1- پسوند نسبت در آخر صفت: شادمان
2- پسوند نسبت در آخر اسم: دودمان
3- پسوند سازنده اسم از بن مضارع: زایمان
4- پسوند سازنده اسم ذات از بن ماضی: ساختمان
مند: مسند صفت و دارندگی و مبالغه: دانشمند
مین: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دومین،کدامین
نا: از صفت،اسم ميسازد: تنگنا
ناک: پسوند اتصاف و دارندگی: خشمناک
نده: با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دونده.
در غیر بن هم ميآید: شرمنده
و: پسوند اتصاف و تحقیر: ریشو،یارو
وار: در معانی ذیل بهکار ميرود:
1- دارندگی: امیدوار
2- شایستگی: شاهوار
3- هممانندی: بهشت وار
4- برای نسبت و اتصاف: گوشوار
واره: برای شباهت و نسبت: گوشواره،سنگواره
ور: برای اتصاف و مبالغه: دانشور،بارور.
با ضمه هم ميآید: رنجور
وش: پسوند تشبیه: حوروش
وند: برای دارندگی و اتصاف: فولادوند
ه: هاي بیان حرکت در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع اسم مصدر (ناله) یا اسم آلت (تابه) ميسازد.
2- با بن ماضی، صفت مفعولی ميسازد: گفته
3- برای ساختن صفت و قید در کلمههاي مرکب: یکشبه،هیچ کاره
4- برای تشبیه به اسم پیوندی:گوشه
5- برای تحقیر و تصغیر:مرده،دختره
6- برای مبالغه:خودکامه
7- با صفت بیانی و شمارشی، اسم ميسازد: زرد، دهه
8- تغییری در معنی ایجاد نميکند:رخساره
9- برای ساختن اسم منسوب:روزه
ی:اقسام بسیاری دارد:
1- معروفترین آنها نشانه نسبت است:تهرانی، محمودی
2- نشانه حاصل مصدر:خوبی
3- نشانه نکره:بقالی
4- نشانه وحدت:کیلویی
5- نشانه لیاقت:گفتنی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ سهلِ ممتنع
❇️ تعریف:
«سهلِ ممتنع» از اصطلاحاتِ دانشِ بدیع است و به سخنی گفته میشود که ظاهراً آسان نماید، اما گفتن یا نوشتنِ مانندِ آن دشوار یا محال باشد. به بیان دیگر، «سهلِ ممتنع» ویژگیِ سخنی است که، با پرهیز از پیچیدگی و در عین سادگی، اعتدال را در بهرهمندی از صناعاتِ ادبی رعایت کند، مانند آثار سعدی.
◀️ شیوۀ نگارش:
این اصطلاح یک گروهِ صفتی (از نوع صفت + صفت) است و بنابراین گاهی با واوِ عطف نیز (= بهصورت «سهل و ممتنع») نوشته میشود (قابلمقایسه است با لباسِ "آبیِ روشن" و لباسِ "آبی و روشن"). پس "سخنِ سهلِ ممتنع" یعنی «سخنِ بهظاهر سهلی که گفتنِ نظیرِ آن ممتنع است» و "سخنِ سهل و ممتنع" یعنی «سخنی که هم سهل است و هم گفتنِ مانندِ آن ممتنع».
◀️ شواهد:
۱) سهلِ ممتنع
- قرن ۵: «و اگر شاعر باشی، جَهد کن تا سخنِ تو سهلِ ممتنع باشد.» (قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، ص ۱۸۹)
- قرن ۶: سخنِ عذب و سهلِ ممتنعت/ بر همه شهر خواندن آسان کرد (دیوان سنایی، چاپ مدرّس رضوی، ص ۱۰۶۱)
- قرن ۶: «سهلِ ممتنع که شنیدهیی، صفت دوستان اوست.» (نامههای عینالقضاة همدانی، چاپ علینقی وزیری و عفیف عسیران، ج ۱، ص ۴۱۳)
- قرن ۷: «حکیم فرخی ... در اولِ حال، در صنعت سخن و تدقیق معانی میکوشید ... و به آخر، سخنِ سهلِ ممتنع ایراد میکرد.» (جوامعالحکایات، جزءِ ۲، ص ۳۲۶)
- معاصر: «این است آنچه سهلِ ممتنع نام دارد.» (عبدالحسین زرینکوب، با کاروان حله، ص ۵۴)
◀️ ۲) سهل و ممتنع
- قرن ۷: «سهل و ممتنع شعری کِی [= که] آسان مینماید، اما مِثل آن دشوار توان گفت.» (حدائقالسحر، چاپ عباس اقبال، ص ۸۷)
- قرن ۸: گر تو بر سهل و ممتنع خواهی/ خویشتن را که مطّلع یابی// شعر ابنیمین بهدست آور/ کآنهمه سهل و ممتنع یابی (دیوان اشعار ابنیمین فریومدی، چاپ باستانی راد، ص ۵۴۱)
- معاصر: «او در این راه یک شیوۀ خاصی داشت، یک شیوۀ سهل و ممتنع.» (پرویز ناتل خانلری، هفتاد سخن، ج ۳، ص ۳۷۹)
◀️ نتیجه:
آنچه در غلط ننویسیم آمده که «غالباً آن را با «واو عطف» و به صورت سهل و ممتنع بهکار میبرند و غلط است» (ذیل مدخل) و آنچه در فرهنگ درستنویسی سخن آمده که «در متون قدیمی آن را بدون حرف عطف به کار بردهاند» (ذیل مدخل) هیچیک بر اساسی نیست و بنابراین هر دو ترکیب را میتوان با ارزش یکسان بهکار برد، هرچند بهتر است در مقام اصطلاح ادبی، «سهلِ ممتنع» نوشت.
◀️ یادآوری:
۱) در دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، ج ۴، ذیل مدخل «سَهْلِ مُمْتَنِع»، بهاشتباه، دو شاهد مذکور از قرن ششم (= سنایی و عینالقضاة) با واو نقل شدهاست که در اصلِ منابع بدون واو است و باید در ویراستهای بعدیِ این دانشنامه اصلاح شود.
۲) در فرهنگ بزرگ سخن و نیز فرهنگ روز سخن، کسرۀ «سهلِ ممتنع» خفیف تلقی شده و نیمفاصله نوشته شدهاست. حالآنکه کسرهاش خفیف نیست و در هر دو صورت (چه با «و» و چه بدون «و») بافاصله نوشته میشود.
❇️ سید محمد بصام، مطلب ارسالی از: گروه ادبیات کشور
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ سهلِ ممتنع
❇️ تعریف:
«سهلِ ممتنع» از اصطلاحاتِ دانشِ بدیع است و به سخنی گفته میشود که ظاهراً آسان نماید، اما گفتن یا نوشتنِ مانندِ آن دشوار یا محال باشد. به بیان دیگر، «سهلِ ممتنع» ویژگیِ سخنی است که، با پرهیز از پیچیدگی و در عین سادگی، اعتدال را در بهرهمندی از صناعاتِ ادبی رعایت کند، مانند آثار سعدی.
◀️ شیوۀ نگارش:
این اصطلاح یک گروهِ صفتی (از نوع صفت + صفت) است و بنابراین گاهی با واوِ عطف نیز (= بهصورت «سهل و ممتنع») نوشته میشود (قابلمقایسه است با لباسِ "آبیِ روشن" و لباسِ "آبی و روشن"). پس "سخنِ سهلِ ممتنع" یعنی «سخنِ بهظاهر سهلی که گفتنِ نظیرِ آن ممتنع است» و "سخنِ سهل و ممتنع" یعنی «سخنی که هم سهل است و هم گفتنِ مانندِ آن ممتنع».
◀️ شواهد:
۱) سهلِ ممتنع
- قرن ۵: «و اگر شاعر باشی، جَهد کن تا سخنِ تو سهلِ ممتنع باشد.» (قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، ص ۱۸۹)
- قرن ۶: سخنِ عذب و سهلِ ممتنعت/ بر همه شهر خواندن آسان کرد (دیوان سنایی، چاپ مدرّس رضوی، ص ۱۰۶۱)
- قرن ۶: «سهلِ ممتنع که شنیدهیی، صفت دوستان اوست.» (نامههای عینالقضاة همدانی، چاپ علینقی وزیری و عفیف عسیران، ج ۱، ص ۴۱۳)
- قرن ۷: «حکیم فرخی ... در اولِ حال، در صنعت سخن و تدقیق معانی میکوشید ... و به آخر، سخنِ سهلِ ممتنع ایراد میکرد.» (جوامعالحکایات، جزءِ ۲، ص ۳۲۶)
- معاصر: «این است آنچه سهلِ ممتنع نام دارد.» (عبدالحسین زرینکوب، با کاروان حله، ص ۵۴)
◀️ ۲) سهل و ممتنع
- قرن ۷: «سهل و ممتنع شعری کِی [= که] آسان مینماید، اما مِثل آن دشوار توان گفت.» (حدائقالسحر، چاپ عباس اقبال، ص ۸۷)
- قرن ۸: گر تو بر سهل و ممتنع خواهی/ خویشتن را که مطّلع یابی// شعر ابنیمین بهدست آور/ کآنهمه سهل و ممتنع یابی (دیوان اشعار ابنیمین فریومدی، چاپ باستانی راد، ص ۵۴۱)
- معاصر: «او در این راه یک شیوۀ خاصی داشت، یک شیوۀ سهل و ممتنع.» (پرویز ناتل خانلری، هفتاد سخن، ج ۳، ص ۳۷۹)
◀️ نتیجه:
آنچه در غلط ننویسیم آمده که «غالباً آن را با «واو عطف» و به صورت سهل و ممتنع بهکار میبرند و غلط است» (ذیل مدخل) و آنچه در فرهنگ درستنویسی سخن آمده که «در متون قدیمی آن را بدون حرف عطف به کار بردهاند» (ذیل مدخل) هیچیک بر اساسی نیست و بنابراین هر دو ترکیب را میتوان با ارزش یکسان بهکار برد، هرچند بهتر است در مقام اصطلاح ادبی، «سهلِ ممتنع» نوشت.
◀️ یادآوری:
۱) در دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، ج ۴، ذیل مدخل «سَهْلِ مُمْتَنِع»، بهاشتباه، دو شاهد مذکور از قرن ششم (= سنایی و عینالقضاة) با واو نقل شدهاست که در اصلِ منابع بدون واو است و باید در ویراستهای بعدیِ این دانشنامه اصلاح شود.
۲) در فرهنگ بزرگ سخن و نیز فرهنگ روز سخن، کسرۀ «سهلِ ممتنع» خفیف تلقی شده و نیمفاصله نوشته شدهاست. حالآنکه کسرهاش خفیف نیست و در هر دو صورت (چه با «و» و چه بدون «و») بافاصله نوشته میشود.
❇️ سید محمد بصام، مطلب ارسالی از: گروه ادبیات کشور
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✳️ کاربرد شبکه معنایی مثل زبان و دل و گوش و.. در گروه شناسایی و استخراج نکات زبانی چه تفاوتی با مراعات نظیر در شناسایی و استخراج نکات ادبی دارد?!
آیا هر دو یکیست ؟
❇️ شبکهها ومجموعهها در سخن بر زیبایی و لطف و انسجام آن میافراید.مثلا:
درخت،گل،شکوفه یک مجموعه هستند و شمع ،گل،پروانه مجموعهی دیگری هستند.
به این هم نشینیها وارتباط واژهها ومجموعهها با همدیگر که چندین حلقه را به هم پیوند میدهند، #زنجیرهی_معنایی یا #شبکهی_معنایی میگویند در نتیجه دامنه ی شبکه ی معنایی گستردهتر از #مراعات_نظیر است.
◀️ هر شبکه ی معنایی از چندین مجموعه ی مراعات نظیر تشکیل شده است.مثلا: ابر ،باران ،برف مجموعه مراعات نظیر دیگر که با مجموعه های دیگر یک شبکه ی معنایی گسترده درست کرده اند، می باشند.
◀️ در آرایه مراعات نظیر بین حداقل دو واژه از نظر معنایی تناسب وجود دارد که باعث میشود سخن ما زیباتر و گیراتر شود .
◀️ اگر گوینده در کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیاورد که به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند.
✔ نکته :تناسب میان کلمات می تواند از نظر #جنس ، #نوع ، #مکان ، #زمان ، #همراهی و … باشد .
✔نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر در شعر است اما گاهی در نثر هم دیده می شود .
✔نکته : آرایه های مراعات نظیر ممکن است بین دو کلمه یا بیشتر اتفاق بیفتد .
✔نکته:مراعات نظیر پرکاربردترین آرایه در ادبیات فارسی است و در اشعار سعدی، مولوی، حافظ و فردوسی بسیار یافت میشود.
(نام دیگر مراعات نظیر تناسب میباشد.)
❇️ "شادان مجاهدنیا "
ابرگروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/amirnormohamadi1976
آیا هر دو یکیست ؟
❇️ شبکهها ومجموعهها در سخن بر زیبایی و لطف و انسجام آن میافراید.مثلا:
درخت،گل،شکوفه یک مجموعه هستند و شمع ،گل،پروانه مجموعهی دیگری هستند.
به این هم نشینیها وارتباط واژهها ومجموعهها با همدیگر که چندین حلقه را به هم پیوند میدهند، #زنجیرهی_معنایی یا #شبکهی_معنایی میگویند در نتیجه دامنه ی شبکه ی معنایی گستردهتر از #مراعات_نظیر است.
◀️ هر شبکه ی معنایی از چندین مجموعه ی مراعات نظیر تشکیل شده است.مثلا: ابر ،باران ،برف مجموعه مراعات نظیر دیگر که با مجموعه های دیگر یک شبکه ی معنایی گسترده درست کرده اند، می باشند.
◀️ در آرایه مراعات نظیر بین حداقل دو واژه از نظر معنایی تناسب وجود دارد که باعث میشود سخن ما زیباتر و گیراتر شود .
◀️ اگر گوینده در کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیاورد که به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند.
✔ نکته :تناسب میان کلمات می تواند از نظر #جنس ، #نوع ، #مکان ، #زمان ، #همراهی و … باشد .
✔نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر در شعر است اما گاهی در نثر هم دیده می شود .
✔نکته : آرایه های مراعات نظیر ممکن است بین دو کلمه یا بیشتر اتفاق بیفتد .
✔نکته:مراعات نظیر پرکاربردترین آرایه در ادبیات فارسی است و در اشعار سعدی، مولوی، حافظ و فردوسی بسیار یافت میشود.
(نام دیگر مراعات نظیر تناسب میباشد.)
❇️ "شادان مجاهدنیا "
ابرگروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from فنون و دانشهای ادبی (Nazi Sojoudi langeroudi)
** دُردانههای شعر فارسی (۱۵)
#عباسرسولیاملشی
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
" حسین منزوی "
# وزن عروضی، اختیارات شاعری، ردیف و قافیه
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
اختیارات شاعری : اختیار زبانی حذف همزه در هجای هفتم مصراع اوّل
ردیف : -
قافیهها : صدایت - زمزمههایت
# آرایههای ادبی
ابر ـ بارش ـ هوا : مراعاتنظیر
ابر مهربان و تشنه ماندن دل : تشخیص
بارش ابر مهربان صدا : تشبیه تکرار صامت " ب " در مصراع اوّل و مصوت « ا » در بیت : واج آرایی تشنه در هوای زمزمههای کسی ماندن : کنایه از اشتیاق فراوان برای شنیدن صدای کسی هوا : ایهام تناسب دارد. ( هوا در این بیت به معنی آرزو است و در معنای دیگر آن « جو، فضا، آسمان» با ابر و بارش تناسب دارد.)
# معنی و مفهوم بیت
شاعر، همچون شخص تشنهای که آرزوی بارش از ابر را انتظار می کشد، اشتیاق خود را برای شنیدن صدای مهربان معشوق نشان میدهد.
استماع زمزمههای مهربان معشوق برای عاشق حیاتبخش است؛ همچون تشنهای که برای رفع عطش در انتظار بارش از ابر است و باران جانی تازه به او میبخشد.
یکشنبه ۲۹ / ۵ / ۱۴۰۲ - لنگرود
🦋🦋
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#عباسرسولیاملشی
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
" حسین منزوی "
# وزن عروضی، اختیارات شاعری، ردیف و قافیه
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
اختیارات شاعری : اختیار زبانی حذف همزه در هجای هفتم مصراع اوّل
ردیف : -
قافیهها : صدایت - زمزمههایت
# آرایههای ادبی
ابر ـ بارش ـ هوا : مراعاتنظیر
ابر مهربان و تشنه ماندن دل : تشخیص
بارش ابر مهربان صدا : تشبیه تکرار صامت " ب " در مصراع اوّل و مصوت « ا » در بیت : واج آرایی تشنه در هوای زمزمههای کسی ماندن : کنایه از اشتیاق فراوان برای شنیدن صدای کسی هوا : ایهام تناسب دارد. ( هوا در این بیت به معنی آرزو است و در معنای دیگر آن « جو، فضا، آسمان» با ابر و بارش تناسب دارد.)
# معنی و مفهوم بیت
شاعر، همچون شخص تشنهای که آرزوی بارش از ابر را انتظار می کشد، اشتیاق خود را برای شنیدن صدای مهربان معشوق نشان میدهد.
استماع زمزمههای مهربان معشوق برای عاشق حیاتبخش است؛ همچون تشنهای که برای رفع عطش در انتظار بارش از ابر است و باران جانی تازه به او میبخشد.
یکشنبه ۲۹ / ۵ / ۱۴۰۲ - لنگرود
🦋🦋
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت غلامرضا رشیدیاسمی
(زاده ۲۹ آبان ۱۲۷۵ کرمانشاه -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده، مورخ و مترجم
او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان سنلویی گذراند و از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود، به سرودن شعر پرداخت. وی فلسفه و رموز عرفان را نزد الهی قمشهای و کیوان قزوینی فراگرفت و به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همان زمان جرگه دانشوری را تأسیس کرد که بعدها بههمت ملکالشعرا بهار به انجمن دانشکده تبدیل شد. او ضمن همکاری با مجله دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره، محمدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. وی عضو "انجمن ادبی ایران" شد و نخستین تألیف خود را در احوال "ابن یمین فریومدی" شاعر سلسله سربداران، انتشار داد.
از سال ۱۳۰۰ مقالههایش را در روزنامه شفق سرخ به سردبیری علی دشتی انتشار داد و همین مقالات موجب شهرت ادبی او شد. در این بین به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت و زبان پهلوی را نزد هرتسفلد آموخت. از سال ۱۳۱۲ با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول شد و بعدها عضویت فرهنگستان ایران را یافت. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود بههند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. وی تا پایان زندگی به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#غلامرضا_رشید_یاسمی
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت غلامرضا رشیدیاسمی
(زاده ۲۹ آبان ۱۲۷۵ کرمانشاه -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده، مورخ و مترجم
او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان سنلویی گذراند و از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود، به سرودن شعر پرداخت. وی فلسفه و رموز عرفان را نزد الهی قمشهای و کیوان قزوینی فراگرفت و به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همان زمان جرگه دانشوری را تأسیس کرد که بعدها بههمت ملکالشعرا بهار به انجمن دانشکده تبدیل شد. او ضمن همکاری با مجله دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره، محمدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. وی عضو "انجمن ادبی ایران" شد و نخستین تألیف خود را در احوال "ابن یمین فریومدی" شاعر سلسله سربداران، انتشار داد.
از سال ۱۳۰۰ مقالههایش را در روزنامه شفق سرخ به سردبیری علی دشتی انتشار داد و همین مقالات موجب شهرت ادبی او شد. در این بین به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت و زبان پهلوی را نزد هرتسفلد آموخت. از سال ۱۳۱۲ با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول شد و بعدها عضویت فرهنگستان ایران را یافت. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود بههند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. وی تا پایان زندگی به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#غلامرضا_رشید_یاسمی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت منصور اوجی
(زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر
او در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغالتحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس گرفت.
وی از شاعرانی بود که پیوسته در جهت تکامل زبان شعری ویژهاش کوشش میکرد و با تاکید بر تکرار مصراعها و واژهها، در خواننده شعرش، تاثیر میگذاشت.
زبان شعر او تا حدی تغزلی بود و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میساخت و در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفرید. وی در شعرنو نیمایی تجارب قابل توجهی داشت.
زبان شعر او ساده و خوش آهنگ بود با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی داشت و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر بود.
آثار:
باغ شب
خواب درخت و تنهایی زمین
شهر خسته
برگزیده اشعار:
این سوسن است که میخواند
مرغ سحر
صدای همیشه
شعرهایی به کوتاهی عمر
حالی است مرا
کوتاه مثل آه
خوشا تولد و پرواز
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#منصور_اوجی، د
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت منصور اوجی
(زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر
او در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغالتحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس گرفت.
وی از شاعرانی بود که پیوسته در جهت تکامل زبان شعری ویژهاش کوشش میکرد و با تاکید بر تکرار مصراعها و واژهها، در خواننده شعرش، تاثیر میگذاشت.
زبان شعر او تا حدی تغزلی بود و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میساخت و در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفرید. وی در شعرنو نیمایی تجارب قابل توجهی داشت.
زبان شعر او ساده و خوش آهنگ بود با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی داشت و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر بود.
آثار:
باغ شب
خواب درخت و تنهایی زمین
شهر خسته
برگزیده اشعار:
این سوسن است که میخواند
مرغ سحر
صدای همیشه
شعرهایی به کوتاهی عمر
حالی است مرا
کوتاه مثل آه
خوشا تولد و پرواز
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#منصور_اوجی، د
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ پسوند «-َ ک»
❇️ با اسم (مخملک)، ضمیر (اینک)، صفت (سرخک)، عدد (چارک)، بنمضارع (پوشک) یا فعل تصريفشده (مترسک) ترکیب میشود و اسم (مخملک)، صفت (دلخوشکنک) یا قید (نرم نرمک) میسازد.
◀️ این پسوند در معانی زیر به کار میرود:
۱. معنی فاعلی:
پیچک، غلتک، دمجنبانک، آبدزدک، کفشدوزک، دلخوشکنک.
(پایه در این واژهها بنمضارع ساده (پیچک) یا مرکب (دمجنبانک) است.)
۲. معنی شباهت:
برفک، پنیرک، پشمک، لواشک، سگک، مخملک، موشک، میخک، عقربک، سنجاقک، نارنجک، پولک، خروسک.
۳. معنی تحقیر:
زنک، مردک.
۴. معنی تصغیر:
تیرک، شاخک، عروسک، قوزک، کاردک، شهرک، پستانک، رقاصک، دخترک، خرک، اتاقک، مرغک، کرمک، تخمک.
۵. معنی تحبیب:
طفلک، جوانک، دخترک.
۶. معنی نسبت:
نمک، چشمک، زردک، سرخک، سفیدک، تلخک، روشنک، گرمک، غلغلک، غارغارک، جیرجیرک، بادبادک، قرقرک، نمنمک، لرزانک، مترسک.
(این وند به معنی نسبت، بیش از سایر معانی به کار میرود.)
❇️ ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز، دکتر ایران کلباسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰،
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ پسوند «-َ ک»
❇️ با اسم (مخملک)، ضمیر (اینک)، صفت (سرخک)، عدد (چارک)، بنمضارع (پوشک) یا فعل تصريفشده (مترسک) ترکیب میشود و اسم (مخملک)، صفت (دلخوشکنک) یا قید (نرم نرمک) میسازد.
◀️ این پسوند در معانی زیر به کار میرود:
۱. معنی فاعلی:
پیچک، غلتک، دمجنبانک، آبدزدک، کفشدوزک، دلخوشکنک.
(پایه در این واژهها بنمضارع ساده (پیچک) یا مرکب (دمجنبانک) است.)
۲. معنی شباهت:
برفک، پنیرک، پشمک، لواشک، سگک، مخملک، موشک، میخک، عقربک، سنجاقک، نارنجک، پولک، خروسک.
۳. معنی تحقیر:
زنک، مردک.
۴. معنی تصغیر:
تیرک، شاخک، عروسک، قوزک، کاردک، شهرک، پستانک، رقاصک، دخترک، خرک، اتاقک، مرغک، کرمک، تخمک.
۵. معنی تحبیب:
طفلک، جوانک، دخترک.
۶. معنی نسبت:
نمک، چشمک، زردک، سرخک، سفیدک، تلخک، روشنک، گرمک، غلغلک، غارغارک، جیرجیرک، بادبادک، قرقرک، نمنمک، لرزانک، مترسک.
(این وند به معنی نسبت، بیش از سایر معانی به کار میرود.)
❇️ ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز، دکتر ایران کلباسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰،
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ افعال ربطی یا اسنادی
افعال ربطی یا اسنادی👇
افعال« است،بود،شد،گشت،گردید» را افعال ربطی یا اسنادی می گویند .
معمولا به کلمه ای که قبل از فعل ربطی می اید ، مسند می گویند و نهاد یا فاعل ، نقش مسند الیه می گیرد.
نکته 1:
«است »به معنای «وجود دارد» فعل ربطی نیست👇
مثال:غله در انبار است=
یعنی غله در انبار وجود دارد.
نکته2👇
«گشت و گردید»به معنای «دور زد و حرکت کرد»ربطی نیست.
مثال:علی اطراف شهر راگشت.
(اطراف را دور زد):غیر ربطی.
نکته3👇
«شد»به معنی«رفت»فعل ربطی نیست.
مثال:شدغلامی که آب جوی آرد👇
غلامی رفت که اب بیاورد
نکته4👇
«آمدوافتاد»اگربه معنای «باشدوشد»باشند فعل ربطی هستند.
مثال:علم بی عمل سودمند نیافتد👇
یعنی سودمند نباشد
مثال:پزشکان درمعالجه ی اوعاجزآمدند
پزشکان در معالجه او عاجز شدند.
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ افعال ربطی یا اسنادی
افعال ربطی یا اسنادی👇
افعال« است،بود،شد،گشت،گردید» را افعال ربطی یا اسنادی می گویند .
معمولا به کلمه ای که قبل از فعل ربطی می اید ، مسند می گویند و نهاد یا فاعل ، نقش مسند الیه می گیرد.
نکته 1:
«است »به معنای «وجود دارد» فعل ربطی نیست👇
مثال:غله در انبار است=
یعنی غله در انبار وجود دارد.
نکته2👇
«گشت و گردید»به معنای «دور زد و حرکت کرد»ربطی نیست.
مثال:علی اطراف شهر راگشت.
(اطراف را دور زد):غیر ربطی.
نکته3👇
«شد»به معنی«رفت»فعل ربطی نیست.
مثال:شدغلامی که آب جوی آرد👇
غلامی رفت که اب بیاورد
نکته4👇
«آمدوافتاد»اگربه معنای «باشدوشد»باشند فعل ربطی هستند.
مثال:علم بی عمل سودمند نیافتد👇
یعنی سودمند نباشد
مثال:پزشکان درمعالجه ی اوعاجزآمدند
پزشکان در معالجه او عاجز شدند.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ بحثی درباره شرایط « اسلوب معادله »
🔹از نشانههای اسلوب معادله در بیت این است که میان دو مصرع میتوان نشانهٔ برابری (=) گذاشت یا میان آن دو، عبارتِ «همانطور که» آورد ولی حتماً بایستی عنایت داشت که اینها شروط اساسی اسلوب معادله نیستند؛ یعنی ممکن است بیتی یافت شود که اساساً دو مصرعش موضوع و نمونهای عینی را بیان نکند ولی آوردن عبارت ِ «همانطور که» میان دو مصرعش مشکلی ایجاد نکند و دو مصرع از هم مستقل باشند.
مثل بیت زیر👇👇
🔻 فزود آتش من آب را خبر ببرید
اسیر میبردم غم ز کافرم بخرید
🔴 در این بیت مولانا در هر دو مصرع مطلبی مستقل را بیان میدارد ولی هیچ کدام نه مصداق دیگری است و نه اساساً به هم ربطی دارند. حال اینکه امکان جابهجایی دو مصرع و استقلال آنها فراهم است؛ پس ابتدا باید شرطِ موضوع اصلی شاعر و مصداق و نمونه محسوس و عینی در بیت باشد که پس از آن، سراغ استقلال مصرعها و امکان جابهجایی آنها برویم.
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ بحثی درباره شرایط « اسلوب معادله »
🔹از نشانههای اسلوب معادله در بیت این است که میان دو مصرع میتوان نشانهٔ برابری (=) گذاشت یا میان آن دو، عبارتِ «همانطور که» آورد ولی حتماً بایستی عنایت داشت که اینها شروط اساسی اسلوب معادله نیستند؛ یعنی ممکن است بیتی یافت شود که اساساً دو مصرعش موضوع و نمونهای عینی را بیان نکند ولی آوردن عبارت ِ «همانطور که» میان دو مصرعش مشکلی ایجاد نکند و دو مصرع از هم مستقل باشند.
مثل بیت زیر👇👇
🔻 فزود آتش من آب را خبر ببرید
اسیر میبردم غم ز کافرم بخرید
🔴 در این بیت مولانا در هر دو مصرع مطلبی مستقل را بیان میدارد ولی هیچ کدام نه مصداق دیگری است و نه اساساً به هم ربطی دارند. حال اینکه امکان جابهجایی دو مصرع و استقلال آنها فراهم است؛ پس ابتدا باید شرطِ موضوع اصلی شاعر و مصداق و نمونه محسوس و عینی در بیت باشد که پس از آن، سراغ استقلال مصرعها و امکان جابهجایی آنها برویم.
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
⭕️ نکته ای در باب ممال
ممال عموما تبدیل الف است به ی، و راهی بوده برای مُفرّس کردن (فارسی کردن) واژه های عربی: سلاح: سلیح
لکن جالب است بدانیم ممال نه خاص کلمات عربی است و نه منحصر به الف ماقبل آخر واژها.
حتی ممال در آغاز واژه هم روی داده است: ایمن ممال آمن عربی است.
در واژه های فارسی هم ممال به پیروی از عربی رواج داشته.
رهی ممال رها، آشکارا: آشکرا( ممال مصوت بلند به کوتاه)خاقانی حتی نام خودش را ممال کرده: خاقنی
ممال همیشه خمانیدن الف به طرف ی نیست، گاهی ممال خمانیدن ی به طرف الف است.
در متون عربی جمشید، خورشید و نبید جمشاذ، خرشاذ و نباذ شده است.
❇️ دکتر محمود علی اصغری
https://t.me/amirnormohamadi1976
⭕️ نکته ای در باب ممال
ممال عموما تبدیل الف است به ی، و راهی بوده برای مُفرّس کردن (فارسی کردن) واژه های عربی: سلاح: سلیح
لکن جالب است بدانیم ممال نه خاص کلمات عربی است و نه منحصر به الف ماقبل آخر واژها.
حتی ممال در آغاز واژه هم روی داده است: ایمن ممال آمن عربی است.
در واژه های فارسی هم ممال به پیروی از عربی رواج داشته.
رهی ممال رها، آشکارا: آشکرا( ممال مصوت بلند به کوتاه)خاقانی حتی نام خودش را ممال کرده: خاقنی
ممال همیشه خمانیدن الف به طرف ی نیست، گاهی ممال خمانیدن ی به طرف الف است.
در متون عربی جمشید، خورشید و نبید جمشاذ، خرشاذ و نباذ شده است.
❇️ دکتر محمود علی اصغری
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ کادبرد "گیومه"در نگارش فارسی
❇️ مهمترین کاربردهای گیومه جهت بیان *نقل قول مستقیم است و در آغاز و پایان یک جمله یا عبارات تاریخی بزرگان و مفاخر تعبیه می شود؛با این حساب،گیومه علاوه بر نشانه نقل قول،تعیین کننده ی حدود
و ثغور آن نیز می باشد.
یک مثال از تذکره الاولیای عطار در بیان حال محبت و محبوب پس از علامت نقل قول:👇
گفت:"محبت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بود جز محبوب،محو گرداند». و گفت: «هر که وحشت غفلت نچشیده باشد، حلاوت انس نیابد."
استاد محمد عزیززاده
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ کادبرد "گیومه"در نگارش فارسی
❇️ مهمترین کاربردهای گیومه جهت بیان *نقل قول مستقیم است و در آغاز و پایان یک جمله یا عبارات تاریخی بزرگان و مفاخر تعبیه می شود؛با این حساب،گیومه علاوه بر نشانه نقل قول،تعیین کننده ی حدود
و ثغور آن نیز می باشد.
یک مثال از تذکره الاولیای عطار در بیان حال محبت و محبوب پس از علامت نقل قول:👇
گفت:"محبت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بود جز محبوب،محو گرداند». و گفت: «هر که وحشت غفلت نچشیده باشد، حلاوت انس نیابد."
استاد محمد عزیززاده
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
🔧 ابزار
🔹 واژهٔ فارسیِ «ابزار» مفرد است و میتوان آن را بهصورت «ابزارها» جمع بست.
🔸 معمولاً، تحت تأثیر «اخبار» و «اقشار» و مانند اینها، تصور میکنند که «ابزار» جمع است.
«ناجی»/«منجی»
ناجی اسم فاعل از نجا/ینجو و بهمعنای «نجاتیابنده» است و استعمال آن به معنای «نجاتدهنده» صحیح نیست. بهجای آن باید گفت مُنْجی، یعنی نجاتدهنده.
قابل
غیرقابل
بهجای «غیرقابل» میتوان عوامل منفیساز فارسی و بهجای «قابل» برابرهای فارسی مناسب بهکار برد. مانند:
قابل قبول← پذیرفتنی
قابل اجرا← اجراشدنی
غیرقابل انکار← انکارناپذیر
غیرقابل اجتناب ← اجتنابناپذیر
غیرقابل انتظار← دوراز انتظار
غیرقابل دسترس← دوراز دسترس
قابل دسترس← دردسترس
غیرقابل بازگشت← بیبازگشت
قابل ذکر← شایان ذکر
قابل تحسین← تحسینبرانگیز
قابل اشتعال← اشتعالزا
خسارت قابل ملاحظه← خسارت زیاد
قابل احترام← محترم
ما از آشنایی و ملاقات با دیگران «خوشوقت» میشویم نه «خوشبخت».
ــ درست: از آشنایی با شما خوشوقت شدم.
ــ نادرست: از آشنایی با شما خوشبخت شدم!
خرد (خُرد) / خورد
خُرد: کوچک، ریز و اندک که در ترکیباتی مانند سبزی خردکنی، پول خرد، خردشدن، خردسال، خردهفروشی به کار میرود.
خورد: سوم شخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته که در سالخورده، خوراک دیده میشود.
خان _ خوان
خان: مرحله و خانه در هفتخان/ پیشخان: میز بزرگ جلوی دکان/ افزودۀ لقب و رئیس: محمدخان
خوان: سفره (خوان کرم) جزء فعلی به معنی خواننده در پیشخوان
غلط املایی
ویژگی مخصوص✖️
ویژگی✔️
«ویژگی» به معنی «نشانه یا خصلت مخصوص چیزی یا کسی» است. بنابراین با ذکر آن نیازی به آوردن «مخصوص» نیست:
نمونه غیرمعیار: از ویژگیهای مخصوص او این است که انسان درستکاری است.
نمونه معیار: از ویژگیهای او این است که انسان درستکاری است.
#فرهنگ_درست_نویسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔧 ابزار
🔹 واژهٔ فارسیِ «ابزار» مفرد است و میتوان آن را بهصورت «ابزارها» جمع بست.
🔸 معمولاً، تحت تأثیر «اخبار» و «اقشار» و مانند اینها، تصور میکنند که «ابزار» جمع است.
«ناجی»/«منجی»
ناجی اسم فاعل از نجا/ینجو و بهمعنای «نجاتیابنده» است و استعمال آن به معنای «نجاتدهنده» صحیح نیست. بهجای آن باید گفت مُنْجی، یعنی نجاتدهنده.
قابل
غیرقابل
بهجای «غیرقابل» میتوان عوامل منفیساز فارسی و بهجای «قابل» برابرهای فارسی مناسب بهکار برد. مانند:
قابل قبول← پذیرفتنی
قابل اجرا← اجراشدنی
غیرقابل انکار← انکارناپذیر
غیرقابل اجتناب ← اجتنابناپذیر
غیرقابل انتظار← دوراز انتظار
غیرقابل دسترس← دوراز دسترس
قابل دسترس← دردسترس
غیرقابل بازگشت← بیبازگشت
قابل ذکر← شایان ذکر
قابل تحسین← تحسینبرانگیز
قابل اشتعال← اشتعالزا
خسارت قابل ملاحظه← خسارت زیاد
قابل احترام← محترم
ما از آشنایی و ملاقات با دیگران «خوشوقت» میشویم نه «خوشبخت».
ــ درست: از آشنایی با شما خوشوقت شدم.
ــ نادرست: از آشنایی با شما خوشبخت شدم!
خرد (خُرد) / خورد
خُرد: کوچک، ریز و اندک که در ترکیباتی مانند سبزی خردکنی، پول خرد، خردشدن، خردسال، خردهفروشی به کار میرود.
خورد: سوم شخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته که در سالخورده، خوراک دیده میشود.
خان _ خوان
خان: مرحله و خانه در هفتخان/ پیشخان: میز بزرگ جلوی دکان/ افزودۀ لقب و رئیس: محمدخان
خوان: سفره (خوان کرم) جزء فعلی به معنی خواننده در پیشخوان
غلط املایی
ویژگی مخصوص✖️
ویژگی✔️
«ویژگی» به معنی «نشانه یا خصلت مخصوص چیزی یا کسی» است. بنابراین با ذکر آن نیازی به آوردن «مخصوص» نیست:
نمونه غیرمعیار: از ویژگیهای مخصوص او این است که انسان درستکاری است.
نمونه معیار: از ویژگیهای او این است که انسان درستکاری است.
#فرهنگ_درست_نویسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۹ اردیبهشت زادروز جمال میرصادقی
(زاده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ تهران) نویسنده
او فارغالتحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تاکنون حدود ۴۳ جلد کتاب رمان و داستان بلند و نقد ادبی و مجموعه مقالات از او منتشر شده است.
وی در طول زندگی ادبیاش در مشاغل گوناگونی چون معلم و کتابدار در دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمونسازی در سازمان اداری و استخدامی کشور، مسئول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران و همچنین تدریس در دانشگاه، فعالیت کرده است.
او داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چند رمان نوشته که برخی از آنها بهزبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری و هندی ترجمه شدهاند.
برخی از آثار:
داستانهای شنبه (مجموعه ۵۱ داستان کوتاه از ۳۷ نویسنده): نشر اشاره
بیست و سه داستان: نشر مجال
داستانهای دوشنبه: نشر اشاره
داستان نویسهای نامآور معاصر ایران: نشر اشاره
درازنای شب
شب چراغ: نشر اشاره
بادها خبر از تغییر فصل میدهند: نشر اشاره
آتش از آتش
اضطراب ابراهیم
زندگی را به آواز بخوان: نشر نیلوفر
گفت و گوها: نشر مجال
دختری با ریسمان نقرهای: نشر اشاره
آسمان رنگ رنگ
دندان گرگ: نشر مجال
کلاغها و آدمها: نشر مجال
مسافرهای شب
چشمهای من خسته
شبهای تماشا و گل زرد
این شکستهها، نشر مجال
هراس
پشهها، نشر مجال
روشنان
نام تو آبی است (بیست داستان): نشر اشاره
آوازها (مجموعه نه آدمی، نه صدایی؛ این سوی تلهای شن؛ دوالپا ۱۳۵۷)
چه دنیای قشنگی، خشتی، نشر مجال
ترجمه: آن سوی پرچین، مجموعه نه داستان کوتاه از نویسندگان جهان، ترجمه با همکاری محمود کیانوش ۱۳۵۲
آثار پژوهشی: عناصر داستان، نشرسخن
واژهنامه هنر داستان نویسی (با همکاری میمنت میرصادقی) نشر کتاب مهناز
راهنمای داستان نویسی: نشر سخن
شناخت داستان، نشر مجال
ادبیات داستانی، نشر سخن
عرق ریزان روح
راهنمای رمان نویسی
جهان داستان غرب
جهان داستان ایران، نشر اشاره
پیشکسوتهای داستان کوتاه
فرهنگ داستان نشرصدای معاصر
زاويه ديد قصهها و رمانسها نشرصدای معاصر
مجموعه داستان عاشقانهها و سرابها با تفسير نشرصدای معاصر
ترجمه كتاب جاناتان مرغ نوروزی نشر صدای معاصر
فرهنگ داستان نويسان نشر فرهنگ معاصر
داستانهای منتخب
برگزیده داستانهای کوتاه جمال میرصادقی
دو چراغ آبی روشن (رمان)
پیش از آنکه خبر شوی، عاشق شدهای (رمان)
هورسانها (رمان)
زنان داستاننویس نسل سوم (۶۶ داستان کوتاه با تفسیر)
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#جمال_میرصادقی
۱۹ اردیبهشت زادروز جمال میرصادقی
(زاده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ تهران) نویسنده
او فارغالتحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تاکنون حدود ۴۳ جلد کتاب رمان و داستان بلند و نقد ادبی و مجموعه مقالات از او منتشر شده است.
وی در طول زندگی ادبیاش در مشاغل گوناگونی چون معلم و کتابدار در دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمونسازی در سازمان اداری و استخدامی کشور، مسئول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران و همچنین تدریس در دانشگاه، فعالیت کرده است.
او داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چند رمان نوشته که برخی از آنها بهزبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری و هندی ترجمه شدهاند.
برخی از آثار:
داستانهای شنبه (مجموعه ۵۱ داستان کوتاه از ۳۷ نویسنده): نشر اشاره
بیست و سه داستان: نشر مجال
داستانهای دوشنبه: نشر اشاره
داستان نویسهای نامآور معاصر ایران: نشر اشاره
درازنای شب
شب چراغ: نشر اشاره
بادها خبر از تغییر فصل میدهند: نشر اشاره
آتش از آتش
اضطراب ابراهیم
زندگی را به آواز بخوان: نشر نیلوفر
گفت و گوها: نشر مجال
دختری با ریسمان نقرهای: نشر اشاره
آسمان رنگ رنگ
دندان گرگ: نشر مجال
کلاغها و آدمها: نشر مجال
مسافرهای شب
چشمهای من خسته
شبهای تماشا و گل زرد
این شکستهها، نشر مجال
هراس
پشهها، نشر مجال
روشنان
نام تو آبی است (بیست داستان): نشر اشاره
آوازها (مجموعه نه آدمی، نه صدایی؛ این سوی تلهای شن؛ دوالپا ۱۳۵۷)
چه دنیای قشنگی، خشتی، نشر مجال
ترجمه: آن سوی پرچین، مجموعه نه داستان کوتاه از نویسندگان جهان، ترجمه با همکاری محمود کیانوش ۱۳۵۲
آثار پژوهشی: عناصر داستان، نشرسخن
واژهنامه هنر داستان نویسی (با همکاری میمنت میرصادقی) نشر کتاب مهناز
راهنمای داستان نویسی: نشر سخن
شناخت داستان، نشر مجال
ادبیات داستانی، نشر سخن
عرق ریزان روح
راهنمای رمان نویسی
جهان داستان غرب
جهان داستان ایران، نشر اشاره
پیشکسوتهای داستان کوتاه
فرهنگ داستان نشرصدای معاصر
زاويه ديد قصهها و رمانسها نشرصدای معاصر
مجموعه داستان عاشقانهها و سرابها با تفسير نشرصدای معاصر
ترجمه كتاب جاناتان مرغ نوروزی نشر صدای معاصر
فرهنگ داستان نويسان نشر فرهنگ معاصر
داستانهای منتخب
برگزیده داستانهای کوتاه جمال میرصادقی
دو چراغ آبی روشن (رمان)
پیش از آنکه خبر شوی، عاشق شدهای (رمان)
هورسانها (رمان)
زنان داستاننویس نسل سوم (۶۶ داستان کوتاه با تفسیر)
https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#جمال_میرصادقی
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۱۹ اردیبهشت روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر
۱۹ اردیبهشت "۸ ماه مه" بهعنوان روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر نامگذاری شده است. این سازمان بینالمللی با هدف تخفیف آلام انسانی و حفظ و پیشرفت بهداشت عمومی براساس موافقتنامه ژنو در سال ۱۸۶۴ میلادی تشکیل شد. ژان هنری دونان، امدادگر سویسی، در سال ۱۸۶۲، کتاب «خاطرهای از سولفرینو» منتشر کرد و خواستار تشکیل جمعیتهای امدادی داوطلب برای تسکین آلام اینگونه آسیبدیدگان از جنگ شد. او نوشت «آیا نباید امکاناتی در زمان صلح و آرامش وجود داشته باشد و جمعیتهایی امدادی با داوطلبانی ایثارگر و صالح تشکیل شوند که هدفشان مراقبت از زخمیها در زمان جنگ باشد؟»
روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر
«انجمن ژنو امور عامالمنفعه» از پیشنهاد وی استقبال کرد و در نتیجه یک کنفرانس بینالمللی با شرکت نمایندگان ۱۶ کشور در ژنو تشکیل و موافقتنامه ۱۸۶۴ میلادی برای بهبود وضع مجروحان جنگ، تدوین شد و به امضای نمایندگان دوازده دولت از کشورهای شرکت کننده رسید. صلیب سرخ در ایران با عنوان جمعیت شیروخورشید سرخ در سال ۱۳۰۱ با کوشش و پیگیری دکتر امیراعلم تاسیس شد. دکتر امیراعلم که مدیر بهداری استان خراسان بود، پس از زلزله ویرانگر بجنورد، مقررات وضع شده از سوی صلیب سرخ جهانی برای جمعیتها را ترجمه و در اختیار احمدشاه قاجار قرار داد. براساس این متن "اساسنامه" جمعیت شیروخورشید سرخ ایران تهیه و در اسفند ۱۳۰۱ به امضای ولیعهد، محمدحسن میرزای قاجار رسید.
این اساسنامه در ۱۰ فصل و ۶۰ ماده تهیه شده و برابر مقدمه آن، ریاست افتخاری جمعیت با ولیعهد بود.
نخستین جلسه رسمی کمیته مرکزی جمعیت در امرداد سال ۱۳۰۲ تشکیل شد. این جمعیت پس از تاسیس بلافاصله عضو کمیته فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلالاحمر (IFRC) شد و علامت شیروخورشید سرخ را ثبت کرد. نخستین فعالیتهای امدادی جمعیت شیروخورشید سرخ، در جریان کمک به زلزلهزدگان تربتحیدریه بود.
در سال ۱۳۰۶ در جلسه هیئت مرکزی، به ترتیب حسن مستوفیالممالک بهعنوان رئیس و دکتر امیراعلم بهعنوان نایبرئیس اول جمعیت انتخاب شدند. اعضای کمیته مرکزی، از میان بنیانگذاران و یاری رسانندگان بهجمعیت و در جلسه عمومی جمعیت انتخاب میشدند.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#روز_جهانی_صلیب_سرخ
۱۹ اردیبهشت روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر
۱۹ اردیبهشت "۸ ماه مه" بهعنوان روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر نامگذاری شده است. این سازمان بینالمللی با هدف تخفیف آلام انسانی و حفظ و پیشرفت بهداشت عمومی براساس موافقتنامه ژنو در سال ۱۸۶۴ میلادی تشکیل شد. ژان هنری دونان، امدادگر سویسی، در سال ۱۸۶۲، کتاب «خاطرهای از سولفرینو» منتشر کرد و خواستار تشکیل جمعیتهای امدادی داوطلب برای تسکین آلام اینگونه آسیبدیدگان از جنگ شد. او نوشت «آیا نباید امکاناتی در زمان صلح و آرامش وجود داشته باشد و جمعیتهایی امدادی با داوطلبانی ایثارگر و صالح تشکیل شوند که هدفشان مراقبت از زخمیها در زمان جنگ باشد؟»
روز جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر
«انجمن ژنو امور عامالمنفعه» از پیشنهاد وی استقبال کرد و در نتیجه یک کنفرانس بینالمللی با شرکت نمایندگان ۱۶ کشور در ژنو تشکیل و موافقتنامه ۱۸۶۴ میلادی برای بهبود وضع مجروحان جنگ، تدوین شد و به امضای نمایندگان دوازده دولت از کشورهای شرکت کننده رسید. صلیب سرخ در ایران با عنوان جمعیت شیروخورشید سرخ در سال ۱۳۰۱ با کوشش و پیگیری دکتر امیراعلم تاسیس شد. دکتر امیراعلم که مدیر بهداری استان خراسان بود، پس از زلزله ویرانگر بجنورد، مقررات وضع شده از سوی صلیب سرخ جهانی برای جمعیتها را ترجمه و در اختیار احمدشاه قاجار قرار داد. براساس این متن "اساسنامه" جمعیت شیروخورشید سرخ ایران تهیه و در اسفند ۱۳۰۱ به امضای ولیعهد، محمدحسن میرزای قاجار رسید.
این اساسنامه در ۱۰ فصل و ۶۰ ماده تهیه شده و برابر مقدمه آن، ریاست افتخاری جمعیت با ولیعهد بود.
نخستین جلسه رسمی کمیته مرکزی جمعیت در امرداد سال ۱۳۰۲ تشکیل شد. این جمعیت پس از تاسیس بلافاصله عضو کمیته فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلالاحمر (IFRC) شد و علامت شیروخورشید سرخ را ثبت کرد. نخستین فعالیتهای امدادی جمعیت شیروخورشید سرخ، در جریان کمک به زلزلهزدگان تربتحیدریه بود.
در سال ۱۳۰۶ در جلسه هیئت مرکزی، به ترتیب حسن مستوفیالممالک بهعنوان رئیس و دکتر امیراعلم بهعنوان نایبرئیس اول جمعیت انتخاب شدند. اعضای کمیته مرکزی، از میان بنیانگذاران و یاری رسانندگان بهجمعیت و در جلسه عمومی جمعیت انتخاب میشدند.
🆔 https://t.me/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#روز_جهانی_صلیب_سرخ
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
به مناسبت نوزدهم اردیبهشت ماه زاد روز جبار باغچه بان
اسطوره ی ایثار وفداکاری
تو در سرزمین عشق چه خواندی
که آوازه ی نیکی ات جاودانه در دل دردمندان مانده است؟
خورشید مهربانیت هنوز بر سر انسانهای محروم و معلول می درخشد .
یادگارت مهرت و یادبودت عشقت برای همه ی انسانهای دردمندجاودانه است.
درآن زمان دست محبت را به سوی محروم ترین و رهاشده ترین انسانهای آن روزگار که از یاد رفته بودند .درازکردی.
. انسانهای دردمندی که پدر ومادرشان را هم به خاطر معلولیت آنها سرزنش می کردند.
کوتاه فکران می گفتند به خاطر گناهان شما
فرزندانتان معلول شدند.
توباعشق به سوی آنها قدم برداشتی.
به کسانی مهر ورزید ی که به قول اخوان ثالث"اگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد .دست از بغل بیرون"
درآن روزگار.کسی به ندای محبت ویاری این نوگلان جواب نمی داد.
این نوگلان ناشنوا اگر دست محبت سوی کسی دراز می کردند.
نه تنها دست مهر آمیزی دستشان را نمی گرفت بلکه با تمسخر وریشخند
مواجه می شدند.
جبارباغچه بان خورشید مهر را به سوی کرولالهایی می تاباند که حتی خانواده ها ،آنها را رها کرده بودند.
این بزرگمرد ،به حق شایسته ی
لقب الهه ی ایثار وفداکا ری است.
درآن دوران ، نه تنهاکسی به کرولالها اهمیت نمی داد.
بلکه عده ای از آنها کناره می گرفتند.
اولیای این عزیزان می سوختند ومی ساختند
در آن زمانه ی عسرت و رنج و تنهایی بچه های ناشنوا ولال،
دریای مهر ومحبتی
به جوش آمد .
قلبی از روی عشق تکان خورد.
وانسانی واقعا انسان ،باروی گشاده
ولبانی پراز خنده دست این عزیزان را
گرفت وپابه پا برد.
برایشان باغچه ی اطفال را ساخت .
از زندگی ،از حقوق اندکش ،ازهمه ی وجودش در این راه ما یه گذاشت .
وپدرانه به تعلیم وتربیت این گروه پرداخت.
چه حوصله وصبر بی کرانی می خواهد
که به این عزیزان ادب و علم را بیاموزی.
به درمان و معالجه بیماری های آنها عاشقانه اقدام کرد.
چنانکه درکتاب زندگی نامه اش
ِآمده است ". باغچه بان
سر وکله پر از چرک وخون بچه ها کچل را با شوق می شست."
گویا از فرزندان خودش عزیز تر بودند.
درصورتیکه مادرانشان حاضربه
به شست وشو نبودند.
باغچه بان اولین وسایل کمک آموزشی را درایران ساخت و به کاربرد.
این مهربان مرد، آموزش الفبای فارسی را باشیوه ی جدید طراحی کرد.
ودانش آموزان را از آموزش سنتی وحافظه ای مکتب خانه رهاند.
چوب و فلک مکتب خانه را به عشق ومهر و خلاقیت تبدیل کرد.
باغچه بان با همه ی وجود برای کودکان
تلاش می کرد.
این راد مرد اولین کودکستان را درایران
بنا گذاشت.
باعچه بان به فکر نوشتن برای کودکان افتاد.
کتاب بابا برفی را برای آنها نوشت.
شورای جهانی کتاب کودک این کتاب را
به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
.
این جوانمرد ،همدم راستین کودکان کارهایش را با عشق شروع کرد وبا نیک نامی به پایان برد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده ی عالم دوام ما
حافظ
این بزرگمرد سرمشقی راستین برای معلمان و مربیان است.
باغچه بان مبدع روش آموزش ناشنوایان درایران وبانی آموزش وپرورش پیش از دبستان بود.
باغچه بان تالیف کتاب برای کلاس اول را به روش نوینی آغاز کرد و کتاب الفبای آسان را برای آموزس بزرگسالان نوشت.
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی وسالاری
خدای اورا رحمت کناد.
ل.بهرامیان
https://t.me/amirnormohamadi1976
اسطوره ی ایثار وفداکاری
تو در سرزمین عشق چه خواندی
که آوازه ی نیکی ات جاودانه در دل دردمندان مانده است؟
خورشید مهربانیت هنوز بر سر انسانهای محروم و معلول می درخشد .
یادگارت مهرت و یادبودت عشقت برای همه ی انسانهای دردمندجاودانه است.
درآن زمان دست محبت را به سوی محروم ترین و رهاشده ترین انسانهای آن روزگار که از یاد رفته بودند .درازکردی.
. انسانهای دردمندی که پدر ومادرشان را هم به خاطر معلولیت آنها سرزنش می کردند.
کوتاه فکران می گفتند به خاطر گناهان شما
فرزندانتان معلول شدند.
توباعشق به سوی آنها قدم برداشتی.
به کسانی مهر ورزید ی که به قول اخوان ثالث"اگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد .دست از بغل بیرون"
درآن روزگار.کسی به ندای محبت ویاری این نوگلان جواب نمی داد.
این نوگلان ناشنوا اگر دست محبت سوی کسی دراز می کردند.
نه تنها دست مهر آمیزی دستشان را نمی گرفت بلکه با تمسخر وریشخند
مواجه می شدند.
جبارباغچه بان خورشید مهر را به سوی کرولالهایی می تاباند که حتی خانواده ها ،آنها را رها کرده بودند.
این بزرگمرد ،به حق شایسته ی
لقب الهه ی ایثار وفداکا ری است.
درآن دوران ، نه تنهاکسی به کرولالها اهمیت نمی داد.
بلکه عده ای از آنها کناره می گرفتند.
اولیای این عزیزان می سوختند ومی ساختند
در آن زمانه ی عسرت و رنج و تنهایی بچه های ناشنوا ولال،
دریای مهر ومحبتی
به جوش آمد .
قلبی از روی عشق تکان خورد.
وانسانی واقعا انسان ،باروی گشاده
ولبانی پراز خنده دست این عزیزان را
گرفت وپابه پا برد.
برایشان باغچه ی اطفال را ساخت .
از زندگی ،از حقوق اندکش ،ازهمه ی وجودش در این راه ما یه گذاشت .
وپدرانه به تعلیم وتربیت این گروه پرداخت.
چه حوصله وصبر بی کرانی می خواهد
که به این عزیزان ادب و علم را بیاموزی.
به درمان و معالجه بیماری های آنها عاشقانه اقدام کرد.
چنانکه درکتاب زندگی نامه اش
ِآمده است ". باغچه بان
سر وکله پر از چرک وخون بچه ها کچل را با شوق می شست."
گویا از فرزندان خودش عزیز تر بودند.
درصورتیکه مادرانشان حاضربه
به شست وشو نبودند.
باغچه بان اولین وسایل کمک آموزشی را درایران ساخت و به کاربرد.
این مهربان مرد، آموزش الفبای فارسی را باشیوه ی جدید طراحی کرد.
ودانش آموزان را از آموزش سنتی وحافظه ای مکتب خانه رهاند.
چوب و فلک مکتب خانه را به عشق ومهر و خلاقیت تبدیل کرد.
باغچه بان با همه ی وجود برای کودکان
تلاش می کرد.
این راد مرد اولین کودکستان را درایران
بنا گذاشت.
باعچه بان به فکر نوشتن برای کودکان افتاد.
کتاب بابا برفی را برای آنها نوشت.
شورای جهانی کتاب کودک این کتاب را
به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
.
این جوانمرد ،همدم راستین کودکان کارهایش را با عشق شروع کرد وبا نیک نامی به پایان برد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده ی عالم دوام ما
حافظ
این بزرگمرد سرمشقی راستین برای معلمان و مربیان است.
باغچه بان مبدع روش آموزش ناشنوایان درایران وبانی آموزش وپرورش پیش از دبستان بود.
باغچه بان تالیف کتاب برای کلاس اول را به روش نوینی آغاز کرد و کتاب الفبای آسان را برای آموزس بزرگسالان نوشت.
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی وسالاری
خدای اورا رحمت کناد.
ل.بهرامیان
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
🌾"شبکه معنایی"چیست؟و فرق آن با"مراعات نظیر"کدام است؟
🖋ابتدا یک تعریف:هرگاه چند کلمه در یک بیت،یا مصراع،یا در یک عبارت،به نوعی با هم ارتباط معنایی داشته باشند یا به نوعی تداعی کننده یکدیگر در تونل ذهن باشند،"شبکه(تونل)معنایی" یا "مراعات نظیر" پدید می آید.
🌙یا به عبارت دیگر،"شبکه معنایی"،مجموعه ای از کلمات اند که همچون خوشه ای گِردِ هم آمده اند.
🌾این خوشه ها باید از لحاظ نوع،جنس،زمان،
مکان،رنگ،موضوع و...با هم متناسب و هم جنس باشند.
🖋چند نکته مهم:۱.شبکه معنایی هرگز به معنی کنار هم گرفتن چند کلمه مترادف(هم معنی)نیست!
✔۲.نکته ای دیگر آن که،اگر چنان چه کلمات هماهنگ،هم جنس یا مرتبط با هم، "دو" تا باشند،آن را《تناسب》و اگر سه تا یا بیشتر از آن باشند،《شبکه معنایی》یا 《مراعات نظیر》نامیده می شود؛مثلا در بیت زیر که در مصرع اول از اتفاق کلمات:(ابر و باد و مه و خورشید و فلک)شبکه معنایی(مراعات نظیر)به دست آمده و در مصرع دوم از ارتباط معنایی "نان" و "خوردن" آرایه ادبی"تناسب" ساخته شده است:🌙
"ابر و باد و مه و خورشید و فلک" در کارند؛
🥖تا تو*نانی به کف آریّ و به غفلت *نخوری!
🌙یا در بیت زیر که:《مزرع سبز،داس،کِشته و دِرو》از یک سو،از لحاظ معنایی در یک خوشه
(شبکه)معنایی قرار گرفته اند و:《فلک و داس》 از زیِّ دیگر با یکدگر آرایه《تناسب》ساخته اند:🏕
《مزرع سبز فلک دیدم و داسِ مَهِ نو،
یادم از کِشته ی خویش آمد و هنگامِ درو!》
🪃یا در این بیت که در آن،در مصرع اول،کلماتی از جنس هم،در یک خوشه یا شبکه معنایی در کنار هم جا خوش کرده اند؛این جا:🕯⚘🦋🕊
《شمع و گل و پروانه و بلبل》همه جمع اند؛
ای دوست! تو هم رحم به تنهایی ما کن!
🌲یا:
با "قدِّ"کشیده همچو "سرو"است!💃
با "دست گشاده" چون "چنار" است!🤲
✌🏿هر دو جفت کلمات فقط مشمول آرایه✔تناسب می شوند.
🖋🔚نتیجه گیری:به طور کلی،آرایه ادبی:"شبکه(تونل)معنایی"،"خوشه معنایی"🌾
"مراعات نظیر" یا "تناسب"جملگی در یک زمره اند؛فقط اون دوتای اولّی از لحاظ نفرات(تعداد)از این سیّمی(تناسب)بیشتر اند!
🖍همین و دیگر هیچ!
🖋محمد عزیز زاده
طعم ادبیات
https://t.me/amirnormohamadi1976
🖋ابتدا یک تعریف:هرگاه چند کلمه در یک بیت،یا مصراع،یا در یک عبارت،به نوعی با هم ارتباط معنایی داشته باشند یا به نوعی تداعی کننده یکدیگر در تونل ذهن باشند،"شبکه(تونل)معنایی" یا "مراعات نظیر" پدید می آید.
🌙یا به عبارت دیگر،"شبکه معنایی"،مجموعه ای از کلمات اند که همچون خوشه ای گِردِ هم آمده اند.
🌾این خوشه ها باید از لحاظ نوع،جنس،زمان،
مکان،رنگ،موضوع و...با هم متناسب و هم جنس باشند.
🖋چند نکته مهم:۱.شبکه معنایی هرگز به معنی کنار هم گرفتن چند کلمه مترادف(هم معنی)نیست!
✔۲.نکته ای دیگر آن که،اگر چنان چه کلمات هماهنگ،هم جنس یا مرتبط با هم، "دو" تا باشند،آن را《تناسب》و اگر سه تا یا بیشتر از آن باشند،《شبکه معنایی》یا 《مراعات نظیر》نامیده می شود؛مثلا در بیت زیر که در مصرع اول از اتفاق کلمات:(ابر و باد و مه و خورشید و فلک)شبکه معنایی(مراعات نظیر)به دست آمده و در مصرع دوم از ارتباط معنایی "نان" و "خوردن" آرایه ادبی"تناسب" ساخته شده است:🌙
"ابر و باد و مه و خورشید و فلک" در کارند؛
🥖تا تو*نانی به کف آریّ و به غفلت *نخوری!
🌙یا در بیت زیر که:《مزرع سبز،داس،کِشته و دِرو》از یک سو،از لحاظ معنایی در یک خوشه
(شبکه)معنایی قرار گرفته اند و:《فلک و داس》 از زیِّ دیگر با یکدگر آرایه《تناسب》ساخته اند:🏕
《مزرع سبز فلک دیدم و داسِ مَهِ نو،
یادم از کِشته ی خویش آمد و هنگامِ درو!》
🪃یا در این بیت که در آن،در مصرع اول،کلماتی از جنس هم،در یک خوشه یا شبکه معنایی در کنار هم جا خوش کرده اند؛این جا:🕯⚘🦋🕊
《شمع و گل و پروانه و بلبل》همه جمع اند؛
ای دوست! تو هم رحم به تنهایی ما کن!
🌲یا:
با "قدِّ"کشیده همچو "سرو"است!💃
با "دست گشاده" چون "چنار" است!🤲
✌🏿هر دو جفت کلمات فقط مشمول آرایه✔تناسب می شوند.
🖋🔚نتیجه گیری:به طور کلی،آرایه ادبی:"شبکه(تونل)معنایی"،"خوشه معنایی"🌾
"مراعات نظیر" یا "تناسب"جملگی در یک زمره اند؛فقط اون دوتای اولّی از لحاظ نفرات(تعداد)از این سیّمی(تناسب)بیشتر اند!
🖍همین و دیگر هیچ!
🖋محمد عزیز زاده
طعم ادبیات
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
attach 📎
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
پدرِ شعرِ فارسی،رودکی،کور مادرزاد بود❓/نبود
❔
👀برخی از نویسندگان به سانِ:محمد عوفی
در "لبابالالباب" رودکی را کور مادرزاد دانستهاند.قدیمیترین منبع در این زمینه،نیز،
رودکی را اکمه(کور مادرزاد)خواندهاست.
(شفیعی کدکنی،صور خیال شعرِ فارسی،ص:۳۳۵).
ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند،چنانکه ابوزرّاعه گرگانی میگوید:👀
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی راز
بهر گیتی من کور بودنِ او نتوانم
و نیز دقیقی طوسی میگوید:👀
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیرهچشم روشنبین
👀فردوسی نیز آن جا که از نظم کلیله و دمنه سخن به میان می آورد،نابینایی رودکی را تایید مینماید:
گزارنده را پیش بنشاندند
✉"همه نامه بر رودکی خواندند!"
ناصر خسرو میگوید:👀
اشعار زهد و پند بسی گفتهست
"آن تیرهچشم شاعر روشنبین"
👀اما برخی هیچ سخنی از کوری او نمیگویند؛مانند:نظامی عروضی(چهار مقاله)که به اشعار بهجامانده از وی استناد می کند وز بینایی وی سخن می راند:
همیشه چشمم زیِّ زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زیِّ مردم سخندان بود
👀و اشعار معروف زیر که در آن علنا از فعل《دیدن》سخن گفته می شود:
پوپک دیدم به حوالی سرخس
بانگک بر بُرده به ابر اندرا
چادرکی رنگین دیدم بر اورنگ
بسی گونه بر آن چادرا
👀یا در شعری دیگر،آغشته به تشبیه(مرکّب)آن جا که به توصیف طبیعتِ بهاری می پردازد؛پس بعید است که این ابیات را از شاعری نابینا بدانیم:
🌷لاله میان کِشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب
نفاط برق روشن و تندرش طبل زند
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
🌈یا آن جایی که خواسته نقش و نگار(تلوّن)
طبیعت را به کتاب ارژنگ(مانی)،پیامبر باستان،
مانند کند.ربط دادن تصاویر ملوّن روی صفحهٔ کتاب به طبیعت بهاری برای کسی که تاکنون آن را ندیده باشد؛حتی بر اثر آموزش نیز دور از تصور است:👀
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار همچو ژنگست
🔚👀با توجه اشعار مزبور،و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل«دیدن»آن ها را به استخدام درآورده،رودکی شناسان،متفق القول،به نقل از کتاب محمودبن عمر نجاتی(بساتین الفضلا:ق:۸) مُهر تایید بر نابینایی شاعرِ روشن بینِ تیره چشم می زنند:«رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»،(پیشاهنگان شعر فارسی،ص:۲۴)؛ولی با این حال"بدیع الزمان فروزانفر" با مقایسه بین رودکی و بشار بن بَرد،شاعر نابینای عرب،می گوید که:"اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودنش ندارد.سعید نفیسی نیز با صراحت نابینا بودن مادرزادی رودکی را رد میکند.از آن جایی که خودِ شاعر نیز در هیچکجای اشعارش اشارتی به کوری خود نمیکند و تذکره نویسانی که مدعی کور بودن مادرزادی وی هستند بیتی از خود رودکی دربارهٔ کور بودنش ذکر نکرده اند؛این احتمال وجود دارد که در سالهای پایانی عمرش مثلاً در زمان سرودن کلیله و دمنه،کور بوده باشد که این جدای از تطابق با گزارش فردوسی از نظم کلیله دمنه،با یافتههای محققین و تصویر سازیهای موجود در تشبیهات شاعر نیز همخوانی دارد.
⛏🦴نبش قبر رودکی:☠💀
در سال ۱۹۴۰ یعنی هزار سال پس از مرگ رودکی،صدرالدین عینی،بنیانگذار ادبیات فارسی تاجیکستان،بر آن شد که از شواهد موجود در «تاریخ سمرقند»گور وی را بیابد.سرانجام پس از تکاپوی فراوان وی موفق شد گور وی را چنانکه در تمامی تذکرهها آمده،در یک گورستان قدیمی در "بنجرود"شناسایی نماید.و در سال ۱۹۶۵،گروهی از باستانشناس روسی به رهبری گراسیموف- پیکرتراش نامی روس-گور وی را شکافتند.پس از تحقیقاتی که بر پیکره شاعر انجام شد و با مبنا قرار دادن اشعار خود شاعر چهرهٔ وی را ترسیم نمودند.👀نتیجهٔ پژوهشها این شد که کسی چشمان شاعر را درنیاوردهاست بلکه سر وی را روی آتش یا زغال گداخته،گرفتهاند که موجب سوختن و کوری چشم وی گشتهاست.همچنین شکستگیهای متعدد در ستون مهرهها و دندههای شاعر از شکنجه شدنش پیش از مرگ حکایت میکند.
👀برگرفته از:(نفیسی،سعید،دیوان رودکی،چ سوم،نشرنگاه،(۱۳۸۲)،صص:۱۵_۱۴).
🔚👀نتیجه گیری:پدر شعر فارسی کور مادرزاد نبوده؛زیرا در اشعار وی قراین و شواهدی پیداست که دست کم دورانی از زندگی خود را از نعمت بینایی برخوردار بوده است،بفرمایید مدرک جرم:🌝💥مهر"دیدم"بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت
(نفیسی،سعید،"محیط زندگی و احوال و اشعارِ رودکی"(۱۳۸۲)،...ص:۵۲۲)
یا:🐧
پوپک"دیدم"به حوالی سرخس
بانگک در پرده به ابر اندرا
(همان منبع،ص:۴۹۱)
در عین حال،تسلیم تردید ونومیدی نمی شود و تلاش می کند تا از راه خردورزی و نیکنامی بر تردیدها غلبه کند و با بردباری،سختی ها را پشت سر گذارد؛چه:🤌
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگ مردی و سالاری.
🪶به کوششِ:"محمد عزیززاده
🌕
https://t.me/amirnormohamadi1976
💆♀️"شاعرِ تیره چشمِ روشن بینِ معاصر":(مریم حیدرزاده):
👇👇👇👇
❔
👀برخی از نویسندگان به سانِ:محمد عوفی
در "لبابالالباب" رودکی را کور مادرزاد دانستهاند.قدیمیترین منبع در این زمینه،نیز،
رودکی را اکمه(کور مادرزاد)خواندهاست.
(شفیعی کدکنی،صور خیال شعرِ فارسی،ص:۳۳۵).
ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند،چنانکه ابوزرّاعه گرگانی میگوید:👀
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی راز
بهر گیتی من کور بودنِ او نتوانم
و نیز دقیقی طوسی میگوید:👀
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیرهچشم روشنبین
👀فردوسی نیز آن جا که از نظم کلیله و دمنه سخن به میان می آورد،نابینایی رودکی را تایید مینماید:
گزارنده را پیش بنشاندند
✉"همه نامه بر رودکی خواندند!"
ناصر خسرو میگوید:👀
اشعار زهد و پند بسی گفتهست
"آن تیرهچشم شاعر روشنبین"
👀اما برخی هیچ سخنی از کوری او نمیگویند؛مانند:نظامی عروضی(چهار مقاله)که به اشعار بهجامانده از وی استناد می کند وز بینایی وی سخن می راند:
همیشه چشمم زیِّ زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زیِّ مردم سخندان بود
👀و اشعار معروف زیر که در آن علنا از فعل《دیدن》سخن گفته می شود:
پوپک دیدم به حوالی سرخس
بانگک بر بُرده به ابر اندرا
چادرکی رنگین دیدم بر اورنگ
بسی گونه بر آن چادرا
👀یا در شعری دیگر،آغشته به تشبیه(مرکّب)آن جا که به توصیف طبیعتِ بهاری می پردازد؛پس بعید است که این ابیات را از شاعری نابینا بدانیم:
🌷لاله میان کِشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب
نفاط برق روشن و تندرش طبل زند
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
🌈یا آن جایی که خواسته نقش و نگار(تلوّن)
طبیعت را به کتاب ارژنگ(مانی)،پیامبر باستان،
مانند کند.ربط دادن تصاویر ملوّن روی صفحهٔ کتاب به طبیعت بهاری برای کسی که تاکنون آن را ندیده باشد؛حتی بر اثر آموزش نیز دور از تصور است:👀
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار همچو ژنگست
🔚👀با توجه اشعار مزبور،و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل«دیدن»آن ها را به استخدام درآورده،رودکی شناسان،متفق القول،به نقل از کتاب محمودبن عمر نجاتی(بساتین الفضلا:ق:۸) مُهر تایید بر نابینایی شاعرِ روشن بینِ تیره چشم می زنند:«رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»،(پیشاهنگان شعر فارسی،ص:۲۴)؛ولی با این حال"بدیع الزمان فروزانفر" با مقایسه بین رودکی و بشار بن بَرد،شاعر نابینای عرب،می گوید که:"اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودنش ندارد.سعید نفیسی نیز با صراحت نابینا بودن مادرزادی رودکی را رد میکند.از آن جایی که خودِ شاعر نیز در هیچکجای اشعارش اشارتی به کوری خود نمیکند و تذکره نویسانی که مدعی کور بودن مادرزادی وی هستند بیتی از خود رودکی دربارهٔ کور بودنش ذکر نکرده اند؛این احتمال وجود دارد که در سالهای پایانی عمرش مثلاً در زمان سرودن کلیله و دمنه،کور بوده باشد که این جدای از تطابق با گزارش فردوسی از نظم کلیله دمنه،با یافتههای محققین و تصویر سازیهای موجود در تشبیهات شاعر نیز همخوانی دارد.
⛏🦴نبش قبر رودکی:☠💀
در سال ۱۹۴۰ یعنی هزار سال پس از مرگ رودکی،صدرالدین عینی،بنیانگذار ادبیات فارسی تاجیکستان،بر آن شد که از شواهد موجود در «تاریخ سمرقند»گور وی را بیابد.سرانجام پس از تکاپوی فراوان وی موفق شد گور وی را چنانکه در تمامی تذکرهها آمده،در یک گورستان قدیمی در "بنجرود"شناسایی نماید.و در سال ۱۹۶۵،گروهی از باستانشناس روسی به رهبری گراسیموف- پیکرتراش نامی روس-گور وی را شکافتند.پس از تحقیقاتی که بر پیکره شاعر انجام شد و با مبنا قرار دادن اشعار خود شاعر چهرهٔ وی را ترسیم نمودند.👀نتیجهٔ پژوهشها این شد که کسی چشمان شاعر را درنیاوردهاست بلکه سر وی را روی آتش یا زغال گداخته،گرفتهاند که موجب سوختن و کوری چشم وی گشتهاست.همچنین شکستگیهای متعدد در ستون مهرهها و دندههای شاعر از شکنجه شدنش پیش از مرگ حکایت میکند.
👀برگرفته از:(نفیسی،سعید،دیوان رودکی،چ سوم،نشرنگاه،(۱۳۸۲)،صص:۱۵_۱۴).
🔚👀نتیجه گیری:پدر شعر فارسی کور مادرزاد نبوده؛زیرا در اشعار وی قراین و شواهدی پیداست که دست کم دورانی از زندگی خود را از نعمت بینایی برخوردار بوده است،بفرمایید مدرک جرم:🌝💥مهر"دیدم"بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت
(نفیسی،سعید،"محیط زندگی و احوال و اشعارِ رودکی"(۱۳۸۲)،...ص:۵۲۲)
یا:🐧
پوپک"دیدم"به حوالی سرخس
بانگک در پرده به ابر اندرا
(همان منبع،ص:۴۹۱)
در عین حال،تسلیم تردید ونومیدی نمی شود و تلاش می کند تا از راه خردورزی و نیکنامی بر تردیدها غلبه کند و با بردباری،سختی ها را پشت سر گذارد؛چه:🤌
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگ مردی و سالاری.
🪶به کوششِ:"محمد عزیززاده
🌕
https://t.me/amirnormohamadi1976
💆♀️"شاعرِ تیره چشمِ روشن بینِ معاصر":(مریم حیدرزاده):
👇👇👇👇
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#معنا_شناسی_واژه
#بینا_متنیت
✳️ مفهوم بینامتنیت در دههی1960 در بستر سنت پساساختگرایی از سوی ژولیا کریستوا پیشنهاد شد. بنا به باور او، «هر متنی استحالهای است از متون دیگر و بینامتنیت در فضای متنی شکل میگیرد که پارهگفتارهایش از دیگر متون نشأت گرفته و یکی دیگری را قطع و خنثی میکند» (کریستوا، 1980: 36).
براین اساس، روابط متنی به صورت شبکهای ایجاد میشوند و معنا بیرون از متن وجود ندارد، به عبارتی معنا بین متون متفاوت شکل میگیرد. کریستوا درواقع، با تأکید بر پویایی نهفته درون متن، این نگرش را مطرح کرد که متن یک موجودیت تک خطی نیست، بلکه یک پدیدهی ناهمگن است که از ترکیب متون متفاوت شکل میگیرد. البته کریستوا تحت تأثیر دو الگوی پیش از خود قرار داشت و با ترکیب الگوی سوسوری و باختینی تلاش کرد نظریهای جدید را معرفی کند که به نظریهی بینامتنیت یا استحالهی متون در یکدیگر شهرت داشت. از یک طرف، الگوی سوسور (1974) که ماهیت زبان را ناشی از سیستمی انتزاعی و تعمیمیافته میان رابطهی دال و مدلول معرفی کرده بود، برای کریستوا الهامبخش بود، بهطوریکه با توجه به کارکرد نشانهشناسی روابط میان نشانهها در دیدگاه سوسور توانست نشان دهد که چگونه یک متن با دیگر متون، نشانهها و رمزگانهای فرهنگی که از آن نشأت میگیرد،
در ارتباط است. از سوی دیگر، الگوی میخائیل باختین (1981) مبنی بر منطق گفت و گویی و چندصدایی که ریشهی روابط دال و مدلولی را به حضور کلمه در بافتهای خاص منتسب میکرد، بخش مهمی از نظریهی بینامتنیت کریستوا را شکل داد، بهگونهای که منطق گفت و گویی به تصادم یا برخورد میان دو صدا یا جهان یا شخصیت اشاره داشت و چندصدایی به حضور زبانها و صداهای متفاوت درون یک جامعه و کریستوا این مفهوم را به تصادم متون با یکدیگر و همچنین حضور متون در متون دیگر تسری داد. گرچه کریستوا بخشی از نظریهی خود را با الهام و ترکیب از دو الگوی دیگر به سرانجام رساند، اما خود منتقد آن دو الگو بود. به باور او نشانهشناسی سوسوری امکان مطالعهی اسطورهها، سنتهای فرهنگی شفاهی، متون ادبی یا هر متن فرهنگی را به صورت تحلیلی ارائه داد، اما از یک سو، از مطالعهی سوژهی انسانی غفلت کرد و از سوی دیگر، تکثر دالها را مورد توجه قرار نداد، دالهایی که مملو از معناهای متفاوت از جمله تاریخی، سیاسی و غیره هستند.
❇️ دکتر لیلا صادقی
https://t.me/amirnormohamadi1976
#بینا_متنیت
✳️ مفهوم بینامتنیت در دههی1960 در بستر سنت پساساختگرایی از سوی ژولیا کریستوا پیشنهاد شد. بنا به باور او، «هر متنی استحالهای است از متون دیگر و بینامتنیت در فضای متنی شکل میگیرد که پارهگفتارهایش از دیگر متون نشأت گرفته و یکی دیگری را قطع و خنثی میکند» (کریستوا، 1980: 36).
براین اساس، روابط متنی به صورت شبکهای ایجاد میشوند و معنا بیرون از متن وجود ندارد، به عبارتی معنا بین متون متفاوت شکل میگیرد. کریستوا درواقع، با تأکید بر پویایی نهفته درون متن، این نگرش را مطرح کرد که متن یک موجودیت تک خطی نیست، بلکه یک پدیدهی ناهمگن است که از ترکیب متون متفاوت شکل میگیرد. البته کریستوا تحت تأثیر دو الگوی پیش از خود قرار داشت و با ترکیب الگوی سوسوری و باختینی تلاش کرد نظریهای جدید را معرفی کند که به نظریهی بینامتنیت یا استحالهی متون در یکدیگر شهرت داشت. از یک طرف، الگوی سوسور (1974) که ماهیت زبان را ناشی از سیستمی انتزاعی و تعمیمیافته میان رابطهی دال و مدلول معرفی کرده بود، برای کریستوا الهامبخش بود، بهطوریکه با توجه به کارکرد نشانهشناسی روابط میان نشانهها در دیدگاه سوسور توانست نشان دهد که چگونه یک متن با دیگر متون، نشانهها و رمزگانهای فرهنگی که از آن نشأت میگیرد،
در ارتباط است. از سوی دیگر، الگوی میخائیل باختین (1981) مبنی بر منطق گفت و گویی و چندصدایی که ریشهی روابط دال و مدلولی را به حضور کلمه در بافتهای خاص منتسب میکرد، بخش مهمی از نظریهی بینامتنیت کریستوا را شکل داد، بهگونهای که منطق گفت و گویی به تصادم یا برخورد میان دو صدا یا جهان یا شخصیت اشاره داشت و چندصدایی به حضور زبانها و صداهای متفاوت درون یک جامعه و کریستوا این مفهوم را به تصادم متون با یکدیگر و همچنین حضور متون در متون دیگر تسری داد. گرچه کریستوا بخشی از نظریهی خود را با الهام و ترکیب از دو الگوی دیگر به سرانجام رساند، اما خود منتقد آن دو الگو بود. به باور او نشانهشناسی سوسوری امکان مطالعهی اسطورهها، سنتهای فرهنگی شفاهی، متون ادبی یا هر متن فرهنگی را به صورت تحلیلی ارائه داد، اما از یک سو، از مطالعهی سوژهی انسانی غفلت کرد و از سوی دیگر، تکثر دالها را مورد توجه قرار نداد، دالهایی که مملو از معناهای متفاوت از جمله تاریخی، سیاسی و غیره هستند.
❇️ دکتر لیلا صادقی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
#اصطلاحات_زبان_شناسی
#هنجار_گریزی
✳️ هنجار گریزی یک اصطلاح زبان شناسی است .ساخته صورتگرایان روسی .از جمله یاکوبسن .
◀️ هشت نوع هنجار گریزی داریم ازجمله زبانی ،معنایی ،آوایی، وازگانی و....
که خلاف قاعده های زبانی در سطوح مختلف عمل میکنیم. زبان معیار را به زبان ادبی تبدیل میکنیم .عدول از زبان معیار است . با اهداف خاصی از جمله بلاغي یا قهر وزن وقافیه . که برای برجسته نمودن متن وتوجه مخاطب است .
◀️ قرآن کریم سوره مبارکه کهف نمونه زیادی ازین هنجار گریزی ها دارد که صرفا به جهت بلاغت وارتقای معنا است .
https://t.me/amirnormohamadi1976
#اصطلاحات_زبان_شناسی
#هنجار_گریزی
✳️ هنجار گریزی یک اصطلاح زبان شناسی است .ساخته صورتگرایان روسی .از جمله یاکوبسن .
◀️ هشت نوع هنجار گریزی داریم ازجمله زبانی ،معنایی ،آوایی، وازگانی و....
که خلاف قاعده های زبانی در سطوح مختلف عمل میکنیم. زبان معیار را به زبان ادبی تبدیل میکنیم .عدول از زبان معیار است . با اهداف خاصی از جمله بلاغي یا قهر وزن وقافیه . که برای برجسته نمودن متن وتوجه مخاطب است .
◀️ قرآن کریم سوره مبارکه کهف نمونه زیادی ازین هنجار گریزی ها دارد که صرفا به جهت بلاغت وارتقای معنا است .
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
#دانش_افزایی
✳️ انواع وند در زبان فارسی
وندها بر اساس جایگاه قرار گرفتن در کنار جزء معنادار به سه دسته تقسیم می شوند. 1- پیشوند 2- میانوند 3- پسوند
✔️الف)پیشوند: قبل از جزء معنادار می آیند و در رسم الخط فارسی بهتر است به جزء معنادار متصل نباشند.
🔺با = با ادب ، باهنر ، باهوش ، با نشاط)
🔺بی = بی سواد ، بی هوش ، بی هنر ، بی ادب)
🔺نا = ناشکر، ناشناس ، نادان ، نا فرمان ، نا اهل)
🔺هم = همدل ، همراه ، همخانواده ، هموطن)
🔺ن = نشکن، نسوز) - ( وا= وادار، واکنش)
✔️میانوند: بین دو جزء معنادار می آیند.
مهمترین میان وندها عبارتند از :
🔺 ا = گوناگون ، سراسر ، برابر ، رنگارنگ ، سراپا ، دوشادوش)
🔺و = پیچ و تاب ، کم و بیش ، چون و چرا ، زدوخورد ، رفت و آمد)
🔺ه = پا به پا ، دست به دست ، شانه به شانه ، نو به نو ، خود به خود )
🔺 تا = سرتاسر ، گوش تا گوش )
🔺 وا = جورواجور )
❌نکته مهم : میانوندها همیشه بین دو جزء معنادار میآیند و واژۀ وندی- مرکب میسازند.
✔️پسوند: این وندها پس از واژه معنادار میآیند و اغلب به جزء معنادار متصل هستند.
🔺پسوندهای مکان:
« ان » = باختران ، خاوران
« دان » = گلدان ، نمکدان
« زار » = نمک زار ، علف زار
« سار » = کوهسار ، چشمه سار
« ستان » = گلستان ، بلوچستان
« سیر » = گرمسیر ، سردسیر
« کده » = دانشکده ، دهکده
🔺پسوندهای زمان :
( ان ) = بهاران ، بامدادان
( گاه ) = سحرگاه ، صبحگاه
🔺پسوندهای تصغیر:
( چه ) = دفترچه ، باغچه پسوند
( ک ) = پسرک ، شهرک
🔺پسوندهای دارندگی یا مالکیت:
( ور ) = هنرور ، پهناور ، سخنور
( مند ) = ثروتمند ، هنرمند
( وار ) = امیدوار ، دهوار ، سوگوار
پسوندهای شباهت:
( آسا ) = رعد آسا ، برق آسا
( وش ) = پریوش ، مهوش
( ین ) = آهنین ، زرین ، پشمین ، رنگین
پسوندهای نشانه جمع:
ها، ان، ات، ون، ین
پسوندهای صفت تفضیلی و عالی:
تر ، ترین
♦️سایر پسوندها:
که بعضی صفت ساز هستند و بعضی اسم ساز
( ه ) = سفیده ، زرده ، دیده ، اندیشه ، دندانه ، دسته
( گین ) = غمگین ، شرمگین
( اومند ) = برومند ، تنومند
( ناک ) = غمناک ، ترسناک ، وحشتناک
( انه ) = مردانه ، زنانه ، صبحانه
( انی ) = نورانی ، روحانی
( چی ) = تلفن چی ، درشکهچی ، پستچی
( گان ) = دهگان ، مهرگان
( گانه ) = جداگانه ، دوگانه
( گون ) = نیلگون ، گلگون
( فام ) = سرخ فام ، گلفام
( دیس ) = تندیس ، گلدیس ، طاقدیس
( نده ) = گوینده ، شنونده ، رونده
( ار ) = پرستار ، خریدار ، دیدار
( گر ) = توانگر ، آهنگر ، زرگر
( گار ) = آموزگار ، پرهیزگار
( ینه ) = زرینه ، پشمینه
( ا ) = بینا ، دانا ، کوشا ، جویا
( ان ) = خندان ، گریان ، روان
https://t.me/amirnormohamadi1976
✳️ انواع وند در زبان فارسی
وندها بر اساس جایگاه قرار گرفتن در کنار جزء معنادار به سه دسته تقسیم می شوند. 1- پیشوند 2- میانوند 3- پسوند
✔️الف)پیشوند: قبل از جزء معنادار می آیند و در رسم الخط فارسی بهتر است به جزء معنادار متصل نباشند.
🔺با = با ادب ، باهنر ، باهوش ، با نشاط)
🔺بی = بی سواد ، بی هوش ، بی هنر ، بی ادب)
🔺نا = ناشکر، ناشناس ، نادان ، نا فرمان ، نا اهل)
🔺هم = همدل ، همراه ، همخانواده ، هموطن)
🔺ن = نشکن، نسوز) - ( وا= وادار، واکنش)
✔️میانوند: بین دو جزء معنادار می آیند.
مهمترین میان وندها عبارتند از :
🔺 ا = گوناگون ، سراسر ، برابر ، رنگارنگ ، سراپا ، دوشادوش)
🔺و = پیچ و تاب ، کم و بیش ، چون و چرا ، زدوخورد ، رفت و آمد)
🔺ه = پا به پا ، دست به دست ، شانه به شانه ، نو به نو ، خود به خود )
🔺 تا = سرتاسر ، گوش تا گوش )
🔺 وا = جورواجور )
❌نکته مهم : میانوندها همیشه بین دو جزء معنادار میآیند و واژۀ وندی- مرکب میسازند.
✔️پسوند: این وندها پس از واژه معنادار میآیند و اغلب به جزء معنادار متصل هستند.
🔺پسوندهای مکان:
« ان » = باختران ، خاوران
« دان » = گلدان ، نمکدان
« زار » = نمک زار ، علف زار
« سار » = کوهسار ، چشمه سار
« ستان » = گلستان ، بلوچستان
« سیر » = گرمسیر ، سردسیر
« کده » = دانشکده ، دهکده
🔺پسوندهای زمان :
( ان ) = بهاران ، بامدادان
( گاه ) = سحرگاه ، صبحگاه
🔺پسوندهای تصغیر:
( چه ) = دفترچه ، باغچه پسوند
( ک ) = پسرک ، شهرک
🔺پسوندهای دارندگی یا مالکیت:
( ور ) = هنرور ، پهناور ، سخنور
( مند ) = ثروتمند ، هنرمند
( وار ) = امیدوار ، دهوار ، سوگوار
پسوندهای شباهت:
( آسا ) = رعد آسا ، برق آسا
( وش ) = پریوش ، مهوش
( ین ) = آهنین ، زرین ، پشمین ، رنگین
پسوندهای نشانه جمع:
ها، ان، ات، ون، ین
پسوندهای صفت تفضیلی و عالی:
تر ، ترین
♦️سایر پسوندها:
که بعضی صفت ساز هستند و بعضی اسم ساز
( ه ) = سفیده ، زرده ، دیده ، اندیشه ، دندانه ، دسته
( گین ) = غمگین ، شرمگین
( اومند ) = برومند ، تنومند
( ناک ) = غمناک ، ترسناک ، وحشتناک
( انه ) = مردانه ، زنانه ، صبحانه
( انی ) = نورانی ، روحانی
( چی ) = تلفن چی ، درشکهچی ، پستچی
( گان ) = دهگان ، مهرگان
( گانه ) = جداگانه ، دوگانه
( گون ) = نیلگون ، گلگون
( فام ) = سرخ فام ، گلفام
( دیس ) = تندیس ، گلدیس ، طاقدیس
( نده ) = گوینده ، شنونده ، رونده
( ار ) = پرستار ، خریدار ، دیدار
( گر ) = توانگر ، آهنگر ، زرگر
( گار ) = آموزگار ، پرهیزگار
( ینه ) = زرینه ، پشمینه
( ا ) = بینا ، دانا ، کوشا ، جویا
( ان ) = خندان ، گریان ، روان
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)