چامه
54 subscribers
2 photos
Download Telegram
به زمين ميزني و ميشکني
عاقبت شيشه ي اميدي را
سخت مغروري و مي سازي سرد
در دلي ، آتش جاويدي را

ديدمت ، واي چه ديداري ، واي
این جه دیدار دل آزاری بود؟
بي گمان برده ای از یاد آن عهد،
که مرا با تو سر و کاری بود

اين چه عشقي است که در دل دارم
من از اين عشق چه حاصل دارم
مي گريزي ز من و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم

باز لب هاي عطش کرده ي من
عشق سوزان ترا مي جويد
مي تپد قلبم و با هر تپشي
قصه ي عشق ترا ميگويد

بخت اگر از تو جدايم کرده
مي گشايم گره از بخت ، چه باک
ترسم اين عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سراپرده خاک

خلوت خالي و خاموش مرا
تو پر از خاطره کردي ، اي مرد
شعر من شعله ي احساس من است
تو مرا شاعره کردي ، اي مرد

آتش عشق به چشمت يکدم
جلوه اي کرد و سرابي گرديد
تا مرا واله بي سامان ديد
نقش افتاده بر آبي گرديد

سينه اي ، تا که بر آن سر بنهم
دامني ، تا که بر آن ريزم اشک
آه ، اي آنکه غم عشقت نيست
مي برم بر تو و بر قلبت رشک

به زمين مي زني و مي شکني
عاقبت شيشه ي اميدي را
سخت مغروري و مي سازي سرد
در دلي ، آتش جاويدي را

#فروغ_فرخزاد
۸ دی زادروز فروغ مبارک🤍