طبق رسم همیشگی، خلاصه و نظر خودم رو در بخش قفسه کتاب وبلاگم قرار داد. از اینجا می تونید خلاصه کتاب رو مطالعه کنید :
https://masoud.daneshpour.ir/book-scramble/
@learning_with_m
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤7👍7🔥2🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دوره در تاریخ ۶ و۷ و ۱۳ و۱۴ شهریور از ساعت ۹ تا ۱۳ برگزار می شود.
این دوره بر اساس تجربه 20 ساله من در شرکت های بزرگ ایران طراحی شده.
در این دوره علاوه بر انتقال تجربه، پرسش و پاسخ هم انجام میشه.
طبق روال دوره های گذشته، در این دوره هم نظرات شما شنیده میشه.
@learning_with_m
برای ثبت نام می تونید از این آدرس استفاده کنید :
ثبت نام در تکلید 360 شهریور ماه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8🔥3👍2
Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
🚀 «مدل عملیاتی محصول» برای تیمهای نرمافزاری
چجوری از «تحویل فیچر» به «تحویل ارزش» تغییر مسیر بدیم؟
وقتی ساختار تیمها (وظایف و تخصص افراد و ماموریت خود تیم) درست چیده نشه، خیلی راحت به دام «لیست وظایف» میوفتن، یعنی اینکه مرتبا تیم از خودش میپرسه: تسک بعدی چیه؟ فیچر بعدی کی باید ریلیز بشه؟
مدل عملیاتی محصول (Product Operating Model یا POM) میگه محور رو از «پروژه و خروجی» بچرخونیم به «محصول» و نتیجه (Outcome). این یعنی تیم رو حولِ ارزش واقعی برای کاربر و بیزنس سازماندهی کنیم، و از ایده تا اجرا و بهبود پیوسته، همه چیز رو یکجا متمرکز کنیم.
🎯 اصلا POM یعنی چه؟
یک چارچوب سازمانی که محصول رو در مرکز قرار میده و تیمهای چندتخصصه (مدیریت محصول، مهندسی، طراحی، دیتا، و...) بهصورت مداوم، و حول یک «چشمانداز روشن» با هم کار میکنن؛ نه اینکه پروژههای مقطعی داشته باشیم و تیم توسعه نرمافزار، فیچر رو تولید کنه، بعد تیم دیتا بدون اینکه سر تا ته داستان چی بوده فقط وظیفه داشته باشه مثلا کارهای data engineering رو انجام بده و بگه «انجام شد و تامام» و بره برای تیم بعدی و بعدی و بعدیش...
بلکه چرخهی عمر پیوستهی محصول، با بازخوردها و بهبودهای مکرر یکجا رقم میخوره.
نتیجه؟ پاسخگویی سریعتر به نیاز بازار و یادگیری دائمی تیم ← Domain knowledge (تخصص دامنه) توی تیم رسوب میکنه!
🧩 چه تغییری برای مهندسی ایجاد میشه؟
➖ تیمهای چندتخصصه و پایدار
مهندسها در تیمهای محصولِ ثابت کار میکنند، مالکیت «سر تا سری» از طراحی تا نگهداری دارن، و روی تجربهٔ کاربر و اثر بیزنسی حساسند.
➖ از پروژه به محصول
صورتمسئله از «تحویل فیچر» به «حل مسئله با Outcome مشخص» تغییر میکنه.
➖ اختیار و خودمختاری
تیم محصول (ازجمله مهندسی) دربارهی «چگونه حل کردن مسئله» تصمیم میگیره؛ با اسپرینتهای کوتاه، CI/CD و بازخورد پیوسته؛ و نه انجام خواسته یا وظیفهای که بهش محول شده.
➖ اندازهگیری بر پایهی نتیجه
موفقیت یعنی «ارزش تحویلی و یادگیری»، نه صرفاً اتمام تسک.
➖ همکاری مداوم
محصول، طراحی، مهندسی و بیزنس با دادهی واقعی و ریسرچ کاربر تصمیم میگیرن.
🏗 ساختار تیمها خیلی مهم هستن و بحث مفصلیه (اگر دوست داشتید مطلب Team Topologies رو بخونید یا ۱۰ دقیقه از این ویدیو رو از ۰۰:۵۷:۳۵ تا ۱:۰۸:۰۵ ببینید ) ولی هدف کلی اینه که کاهش بار شناختی (Cognitive Load) و تسهیل تحویل خودمختار محصول محقق بشن.
📊 مزایای عملی POM
برای سازمان:
- سرعت بازار: Time-to-market کمتر
- انعطاف: پاسخ سریعتر به تغییرات
- کیفیت: کاهش باگ و مشکلات فنی
- نوآوری: فضای بیشتر برای آزمایش و یادگیری
برای تیمها:
- مالکیت: احساس مسئولیت بالاتر نسبت به محصول
- انگیزه: دیدن تأثیر مستقیم کار روی کاربران
- یادگیری: رشد مهارتهای چندتخصصه
- خودمختاری: آزادی عمل در روشها
برای مهندسان:
- کمتر شدن Context switching
- درک عمیقتر از domain
- همکاری نزدیکتر با نقشهای دیگه
- تمرکز بر کیفیت کد و architecture
🚧 چالشهای پیادهسازی
مقاومت فرهنگی
نیازهای فنی
مهارتهای جدید
💡 نکات کلیدی
- تغییر تدریجی: یکباره همه چیز رو عوض نکنید. الکی هم زور نزنید چون نمیشه!!
- اندازهگیری: بدون metric، نمیتونید بهبود رو ببینید؛ لطفا به حستون اعتماد نکنید، اعداد دقیقتر از حس شما هستن.
- صبر: فرهنگسازی زمان میبره، عجله نکنید.
- یادگیری: از شکستها هم میشه یاد گرفت. خواهشا درگیر cognitive dissonance نشید!
- تطبیق: هر سازمان منحصربهفرده، کپیکاری نکنید!
در نظر داشته باشین که POM فقط یک چارچوب نیست، بلکه تغییر fundamental در نحوه فکر کردن درباره محصول و تیمسازیه. موفقیتش به commitment مدیریت و پذیرش تیمها بستگی داره. به درد هر سازمانی نمیخوره، دنبال خدا و خرما و خر و خیارشور و خربزه و ۷ تا چیز دیگه که با خ شروع بشن، به صورت همزمان نباشید... در سازمانی که بلوغ و دانش و تخصص و تجربه و تابآوری و... هنوز به نقطه حدنصاب نرسیده، نمیشه یهو بپریم POM پیاده کنیم. باید «یکی» «یکی» پیشنیازها رو اول انجام بدیم... مگه اینکه دنبال شوآف باشیم
چجوری از «تحویل فیچر» به «تحویل ارزش» تغییر مسیر بدیم؟
وقتی ساختار تیمها (وظایف و تخصص افراد و ماموریت خود تیم) درست چیده نشه، خیلی راحت به دام «لیست وظایف» میوفتن، یعنی اینکه مرتبا تیم از خودش میپرسه: تسک بعدی چیه؟ فیچر بعدی کی باید ریلیز بشه؟
مدل عملیاتی محصول (Product Operating Model یا POM) میگه محور رو از «پروژه و خروجی» بچرخونیم به «محصول» و نتیجه (Outcome). این یعنی تیم رو حولِ ارزش واقعی برای کاربر و بیزنس سازماندهی کنیم، و از ایده تا اجرا و بهبود پیوسته، همه چیز رو یکجا متمرکز کنیم.
🎯 اصلا POM یعنی چه؟
یک چارچوب سازمانی که محصول رو در مرکز قرار میده و تیمهای چندتخصصه (مدیریت محصول، مهندسی، طراحی، دیتا، و...) بهصورت مداوم، و حول یک «چشمانداز روشن» با هم کار میکنن؛ نه اینکه پروژههای مقطعی داشته باشیم و تیم توسعه نرمافزار، فیچر رو تولید کنه، بعد تیم دیتا بدون اینکه سر تا ته داستان چی بوده فقط وظیفه داشته باشه مثلا کارهای data engineering رو انجام بده و بگه «انجام شد و تامام» و بره برای تیم بعدی و بعدی و بعدیش...
بلکه چرخهی عمر پیوستهی محصول، با بازخوردها و بهبودهای مکرر یکجا رقم میخوره.
نتیجه؟ پاسخگویی سریعتر به نیاز بازار و یادگیری دائمی تیم ← Domain knowledge (تخصص دامنه) توی تیم رسوب میکنه!
🧩 چه تغییری برای مهندسی ایجاد میشه؟
مهندسها در تیمهای محصولِ ثابت کار میکنند، مالکیت «سر تا سری» از طراحی تا نگهداری دارن، و روی تجربهٔ کاربر و اثر بیزنسی حساسند.
صورتمسئله از «تحویل فیچر» به «حل مسئله با Outcome مشخص» تغییر میکنه.
تیم محصول (ازجمله مهندسی) دربارهی «چگونه حل کردن مسئله» تصمیم میگیره؛ با اسپرینتهای کوتاه، CI/CD و بازخورد پیوسته؛ و نه انجام خواسته یا وظیفهای که بهش محول شده.
موفقیت یعنی «ارزش تحویلی و یادگیری»، نه صرفاً اتمام تسک.
محصول، طراحی، مهندسی و بیزنس با دادهی واقعی و ریسرچ کاربر تصمیم میگیرن.
🏗 ساختار تیمها خیلی مهم هستن و بحث مفصلیه (اگر دوست داشتید مطلب Team Topologies رو بخونید یا ۱۰ دقیقه از این ویدیو رو از ۰۰:۵۷:۳۵ تا ۱:۰۸:۰۵ ببینید ) ولی هدف کلی اینه که کاهش بار شناختی (Cognitive Load) و تسهیل تحویل خودمختار محصول محقق بشن.
📊 مزایای عملی POM
برای سازمان:
- سرعت بازار: Time-to-market کمتر
- انعطاف: پاسخ سریعتر به تغییرات
- کیفیت: کاهش باگ و مشکلات فنی
- نوآوری: فضای بیشتر برای آزمایش و یادگیری
برای تیمها:
- مالکیت: احساس مسئولیت بالاتر نسبت به محصول
- انگیزه: دیدن تأثیر مستقیم کار روی کاربران
- یادگیری: رشد مهارتهای چندتخصصه
- خودمختاری: آزادی عمل در روشها
برای مهندسان:
- کمتر شدن Context switching
- درک عمیقتر از domain
- همکاری نزدیکتر با نقشهای دیگه
- تمرکز بر کیفیت کد و architecture
🚧 چالشهای پیادهسازی
مقاومت فرهنگی
نیازهای فنی
مهارتهای جدید
💡 نکات کلیدی
- تغییر تدریجی: یکباره همه چیز رو عوض نکنید. الکی هم زور نزنید چون نمیشه!!
- اندازهگیری: بدون metric، نمیتونید بهبود رو ببینید؛ لطفا به حستون اعتماد نکنید، اعداد دقیقتر از حس شما هستن.
- صبر: فرهنگسازی زمان میبره، عجله نکنید.
- یادگیری: از شکستها هم میشه یاد گرفت. خواهشا درگیر cognitive dissonance نشید!
- تطبیق: هر سازمان منحصربهفرده، کپیکاری نکنید!
در نظر داشته باشین که POM فقط یک چارچوب نیست، بلکه تغییر fundamental در نحوه فکر کردن درباره محصول و تیمسازیه. موفقیتش به commitment مدیریت و پذیرش تیمها بستگی داره. به درد هر سازمانی نمیخوره، دنبال خدا و خرما و خر و خیارشور و خربزه و ۷ تا چیز دیگه که با خ شروع بشن، به صورت همزمان نباشید... در سازمانی که بلوغ و دانش و تخصص و تجربه و تابآوری و... هنوز به نقطه حدنصاب نرسیده، نمیشه یهو بپریم POM پیاده کنیم. باید «یکی» «یکی» پیشنیازها رو اول انجام بدیم... مگه اینکه دنبال شوآف باشیم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6👍6🔥1