سلام سلام.
خب بعد از 2 هفته سخت و سنگین، دور سوم #Techlead360 با همراهی حدود 25 نفر از عزیزان به صورت آنلاین و 5 نفر به صورت آفلاین به اتمام رسید.
این دوره در حدود 18 ساعت طول کشید و هنوز قراره باز دور هم جمع بشیم تا بتونیم بازم از یادگیری هامون صحبت کنیم.
در #Techlead360 تمرکز روی این هست که یک مدیر تکنولوژی باید چه توانمندی هایی از جنس مدیریت و رفتار داشته باشه تا بتونه علاوه بر بعد فنی ای که بهش مسلطه، توی مدیریت و ساختار دهی به تیم ها هم بدرخشه.
در همین راستا دوره رو از 3 بخش مختلف :
توانایی های یک Techlead
توانمندی های یک Techlead در تیم
و توانمندی های یک Techlead در سازمان
بررسی کردیم.
امیدوارم همونطوری که این دوره برای من پر از یادگیری و رشد بود برای عزیزان هم همین طور بوده باشه.
برای اینکه با بخش های این دوره آشنا بشید می تونید تعریف درس این دوره رو در سایت آکادمی مطالعه کنید : https://academy.daneshpour.ir/Program/techlead-360
خب بعد از 2 هفته سخت و سنگین، دور سوم #Techlead360 با همراهی حدود 25 نفر از عزیزان به صورت آنلاین و 5 نفر به صورت آفلاین به اتمام رسید.
این دوره در حدود 18 ساعت طول کشید و هنوز قراره باز دور هم جمع بشیم تا بتونیم بازم از یادگیری هامون صحبت کنیم.
در #Techlead360 تمرکز روی این هست که یک مدیر تکنولوژی باید چه توانمندی هایی از جنس مدیریت و رفتار داشته باشه تا بتونه علاوه بر بعد فنی ای که بهش مسلطه، توی مدیریت و ساختار دهی به تیم ها هم بدرخشه.
در همین راستا دوره رو از 3 بخش مختلف :
توانایی های یک Techlead
توانمندی های یک Techlead در تیم
و توانمندی های یک Techlead در سازمان
بررسی کردیم.
امیدوارم همونطوری که این دوره برای من پر از یادگیری و رشد بود برای عزیزان هم همین طور بوده باشه.
برای اینکه با بخش های این دوره آشنا بشید می تونید تعریف درس این دوره رو در سایت آکادمی مطالعه کنید : https://academy.daneshpour.ir/Program/techlead-360
❤16🥰3🔥1
Forwarded from صادق سپندارند
جریانهای کاریِ معیوب و چگونگی درست کردنشان
اگر صبحها احساس میکنید کار از لحظهی اول «گیر» میکند یا هر پیام کاری «فوری»تر از قبلی میشود و یا هر جلسه برای حل جلسهی قبل است احتمالاً مسئله شما تنبلی یا چیزهایی از این جنس نیست؛ «جریان کار»تان خراب است. خبر خوب؟ درستکردنش پیچیده و گران نیست؛ فقط نیاز به نگاه کردنِ درست دارد.
کتابها و تجربهها یک نکتهی طلایی میگویند: بروید و ببینید کار واقعاً چگونه انجام میشود. پشت داشبوردها همهچیز مرتب است، اما کفِ کار، گرههای کوچک، کوه میشوند. یک استاد مدیریت تعریف میکرد که چرا عملهای پیوند دیر شروع میشدند؛ همه دنبال «دکتر مقصر» بودند، اما با کمی مشاهده معلوم شد گره اصلی «پارکینگ» است! یک اصلاح ساده، کل برنامه را روان کرد.
مشکل رایج بعدی، برچسب “فوری” است. وقتی هر چیزی «اولویت یک» میشود، هیچچیز اولویت ندارد. راهحل: یک صفِ مشترک و شفاف بسازید؛ کارها را رتبهبندی کنید و قبل از شروع مورد بعدی، مورد فعلی را ببندید. یک بانک بینالمللی با همین کارو یک جلسهی هفتگی که همهی ذینفعان در آن روی یک فهرست مشترک تصمیم میگرفتند—میانگینِ زمانِ تأیید پروژهها را از ۱۲۰ روز به ۲۰ روز رساند.
نکتهی غیر شهودی اما حیاتی: استفادهی ۱۰۰٪ از آدمها، خروجی را بیشتر نمیکند؛ گلوگاه میسازد. کمی فضای خالی برای فکر و اصلاح بگذارید. هر جا حس کردید تیم برای عبور از یک پیچ، «میانبُر» میزند، بدانید سیستم دارد سیگنال میدهد: فرایند را ترمیم کنید، نه آدمها را فرسوده.
برای راهانداختنِ جریان، از همین چند حرکت ساده شروع کنید:
•تعریف «تمامشدن» را برای هر کار بنویسید (چه تحویلی، با چه معیار).
•کارهای همزمان را محدود کنید؛ بهجای ۱۰ کار نیمهتمام، ۳ کار کامل.
•تابلوی دیداری بزنید (فیزیکی یا دیجیتال): «در صف / در حال انجام / تمام».
•جلسهی هفتگیِ یکساعتهی بینوظیفهای برگزار کنید؛ یک فهرست مشترک، تصمیمِ واحد.
•بازخوردِ کفِ کار بگیرید؛ اگر از آنچه میبینید خجالتزده نمیشوید، کافی دقیق نشدهاید.
•اندازه بگیرید: زمانِ انتظار، زمانِ انجام، و نرخ بازگشت کار برای اصلاح. فقط همین سه تا.
فلسفهاش ساده است: کارخانهی خوب، «قهرمان» ندارد؛ جریانِ خوب دارد. هر جا کار گیر کرد، بهجای فشار بیشتر، اصطکاک را کم کنید. با شفافسازی، محدودکردن کارِ در جریان، و دیدن واقعیتِ کفِ کار، شلوغیِ بیحاصل به ثباتِ سودمند بدل میشود و ناگهان میبینید بدون اضافهکاری، خروجی بیشتر شده است
#مدیریت #رهبری #جریان_کار #گلوگاه #بهبود_فرایند #اکونومیست #سپندارند
اگر صبحها احساس میکنید کار از لحظهی اول «گیر» میکند یا هر پیام کاری «فوری»تر از قبلی میشود و یا هر جلسه برای حل جلسهی قبل است احتمالاً مسئله شما تنبلی یا چیزهایی از این جنس نیست؛ «جریان کار»تان خراب است. خبر خوب؟ درستکردنش پیچیده و گران نیست؛ فقط نیاز به نگاه کردنِ درست دارد.
کتابها و تجربهها یک نکتهی طلایی میگویند: بروید و ببینید کار واقعاً چگونه انجام میشود. پشت داشبوردها همهچیز مرتب است، اما کفِ کار، گرههای کوچک، کوه میشوند. یک استاد مدیریت تعریف میکرد که چرا عملهای پیوند دیر شروع میشدند؛ همه دنبال «دکتر مقصر» بودند، اما با کمی مشاهده معلوم شد گره اصلی «پارکینگ» است! یک اصلاح ساده، کل برنامه را روان کرد.
مشکل رایج بعدی، برچسب “فوری” است. وقتی هر چیزی «اولویت یک» میشود، هیچچیز اولویت ندارد. راهحل: یک صفِ مشترک و شفاف بسازید؛ کارها را رتبهبندی کنید و قبل از شروع مورد بعدی، مورد فعلی را ببندید. یک بانک بینالمللی با همین کارو یک جلسهی هفتگی که همهی ذینفعان در آن روی یک فهرست مشترک تصمیم میگرفتند—میانگینِ زمانِ تأیید پروژهها را از ۱۲۰ روز به ۲۰ روز رساند.
نکتهی غیر شهودی اما حیاتی: استفادهی ۱۰۰٪ از آدمها، خروجی را بیشتر نمیکند؛ گلوگاه میسازد. کمی فضای خالی برای فکر و اصلاح بگذارید. هر جا حس کردید تیم برای عبور از یک پیچ، «میانبُر» میزند، بدانید سیستم دارد سیگنال میدهد: فرایند را ترمیم کنید، نه آدمها را فرسوده.
برای راهانداختنِ جریان، از همین چند حرکت ساده شروع کنید:
•تعریف «تمامشدن» را برای هر کار بنویسید (چه تحویلی، با چه معیار).
•کارهای همزمان را محدود کنید؛ بهجای ۱۰ کار نیمهتمام، ۳ کار کامل.
•تابلوی دیداری بزنید (فیزیکی یا دیجیتال): «در صف / در حال انجام / تمام».
•جلسهی هفتگیِ یکساعتهی بینوظیفهای برگزار کنید؛ یک فهرست مشترک، تصمیمِ واحد.
•بازخوردِ کفِ کار بگیرید؛ اگر از آنچه میبینید خجالتزده نمیشوید، کافی دقیق نشدهاید.
•اندازه بگیرید: زمانِ انتظار، زمانِ انجام، و نرخ بازگشت کار برای اصلاح. فقط همین سه تا.
فلسفهاش ساده است: کارخانهی خوب، «قهرمان» ندارد؛ جریانِ خوب دارد. هر جا کار گیر کرد، بهجای فشار بیشتر، اصطکاک را کم کنید. با شفافسازی، محدودکردن کارِ در جریان، و دیدن واقعیتِ کفِ کار، شلوغیِ بیحاصل به ثباتِ سودمند بدل میشود و ناگهان میبینید بدون اضافهکاری، خروجی بیشتر شده است
#مدیریت #رهبری #جریان_کار #گلوگاه #بهبود_فرایند #اکونومیست #سپندارند
👍17❤6🔥2
Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
🤔 نرمافزار، و این روزهای ایران!
نقد خودمونی، به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس!
چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر کنم رو به بهانه اتفاقات این چند روز و به صورت کلی، فضای حاکم بر اکوسیستم، به صورت خیلی خلاصه نوشتم.
اگر علاقهمند بودید و مطالعه کردید، نظر و فیدبکتون خوشحالم خواهد کرد.
لینک مطلب
نقد خودمونی، به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس!
چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر کنم رو به بهانه اتفاقات این چند روز و به صورت کلی، فضای حاکم بر اکوسیستم، به صورت خیلی خلاصه نوشتم.
اگر علاقهمند بودید و مطالعه کردید، نظر و فیدبکتون خوشحالم خواهد کرد.
لینک مطلب
امین مصباحی
نرمافزار و این روزهای ایران!
نقد خودمونی به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس! مقدمه:فضای منفعل و بلاتکلیف این روزها که بخش قابل توجهی از جامعه نرمافزار و به طور کلی فنآوری، و حتی کلیترِ کشور رو فرا گرفته، بهانهای شد تا چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر…
❤14👍4
1. تفکر چیست؟
2. انواع تفکر چیست ؟
3. تفکر نقادانه چیست ؟
4. چرا تفکر نقادانه برای مدیران مهم است ؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مسعود دانش پور
درآمدی بر تفکر نقادانه برای مدیران
در هفته های پیش، گزارش سال «دیجیکالا» منتشر شد و در اون رشد فروش بعضی اقلام بررسی شده بود. بعضی «کالاها» مشخصا زیاد شده بودند که می شد از قبل هم پیش بینی کرد. چیزهایی مثل کنسرو، کیسه خواب، پاوربانک و … طبق معمول «برخی حسابها در شبکههای اجتماعی برای جذب…
🔥10❤3👍3
Forwarded from صادق سپندارند
“بزرگترین دشمنِ ارتباط، توهّمِ برقرار شدنِ آن است”
ویلیام وایت
گاهی در سازمانها، سکوت مدیر از هزار دستور صریح پرمعناتر است. یک نگاه کوتاه، یک جملهٔ نیمهکاره یا حتی نحوهٔ نشستن در جلسه میتواند مثل پیام از جهان ارواح تعبیر شود. کارمندان شروع میکنند به حدسزدن که رئیس «واقعاً چه میخواهد» و بهجای تصمیمسازی مستقل، وقت خود را صرف خواندن نشانهها میکنند. این همان چیزی است که اکونومیست در یادداشت تازهاش به مدیریت ایماواشاره(به فارسی روان) نامیده است.
ریشهٔ مشکل ساده است: قدرت همیشه شفافیت نمیآورد؛ برعکس، وقتی مدیران چارچوب و انتظارات را روشن نکنند، تیمها برای پرکردن خلأ به گمانهزنی پناه میبرند. نتیجه معمولاً رکود و محافظهکاری است. ایدههای نو خاموش میشوند چون کسی جرئت نمیکند خلاف برداشت ضمنی مدیر حرکت کند. جلسهها طولانیتر میشوند، ولی تصمیمها سطحیتر.
این پدیده فقط یک ضعف فردی نیست، بلکه یک خطر سیستمی برای هر کسبوکار است. سازمانی که در آن کارکنان وقتشان را صرف «ذهنخوانی» میکنند، بهتدریج سرعت و خلاقیتش را از دست میدهد. درست همانطور که در بازار امروز، رقابت بر سر سرعت تصمیم و کیفیت نوآوری است، چنین سازمانی عقب میماند.
راهحل اما در «تظاهر به برابری» یا شوخیهای ساختگی نیست. مدیر نمیتواند وانمود کند که قدرت ندارد. بلکه باید قدرت را شفاف و قابل پیشبینی کند:
•مرز تصمیمهای فردی و جمعی را روشن کند.
•دستورها را از مسیر داده و معیار بیان کند، نه از لحن و ایما.
•اجازه دهد مخالفت محترمانه شنیده شود تا تیم یاد بگیرد بدون ترس ایدههای بهتر ارائه دهد.
رهبرانی که بهجای نشانهگذاری مبهم، قواعد بازی را روشن میکنند، هم خودشان کمتر گرفتار سوءبرداشت میشوند و هم تیمی پرانرژیتر و خلاقتر میسازند.
نکتهٔ آخر: مدیریت امروز بیش از هر زمان به وضوح نیاز دارد. کارمندانی که از خواندن چهرهٔ مدیر خستهاند، دیر یا زود از سازمان میروند. آنچه میماند، جمعی محتاط است نه نوآور. شفافیت، بر خلاف تصور، هزینه نیست؛ سرمایهای است که سازمان را از چرخهٔ ذهنخوانی نجات میدهد.
#مدیریت_مبهم #فرهنگ_سازمانی #ارتباط_موثر #مدیریت_سایه #سپندارند
ویلیام وایت
گاهی در سازمانها، سکوت مدیر از هزار دستور صریح پرمعناتر است. یک نگاه کوتاه، یک جملهٔ نیمهکاره یا حتی نحوهٔ نشستن در جلسه میتواند مثل پیام از جهان ارواح تعبیر شود. کارمندان شروع میکنند به حدسزدن که رئیس «واقعاً چه میخواهد» و بهجای تصمیمسازی مستقل، وقت خود را صرف خواندن نشانهها میکنند. این همان چیزی است که اکونومیست در یادداشت تازهاش به مدیریت ایماواشاره(به فارسی روان) نامیده است.
ریشهٔ مشکل ساده است: قدرت همیشه شفافیت نمیآورد؛ برعکس، وقتی مدیران چارچوب و انتظارات را روشن نکنند، تیمها برای پرکردن خلأ به گمانهزنی پناه میبرند. نتیجه معمولاً رکود و محافظهکاری است. ایدههای نو خاموش میشوند چون کسی جرئت نمیکند خلاف برداشت ضمنی مدیر حرکت کند. جلسهها طولانیتر میشوند، ولی تصمیمها سطحیتر.
این پدیده فقط یک ضعف فردی نیست، بلکه یک خطر سیستمی برای هر کسبوکار است. سازمانی که در آن کارکنان وقتشان را صرف «ذهنخوانی» میکنند، بهتدریج سرعت و خلاقیتش را از دست میدهد. درست همانطور که در بازار امروز، رقابت بر سر سرعت تصمیم و کیفیت نوآوری است، چنین سازمانی عقب میماند.
راهحل اما در «تظاهر به برابری» یا شوخیهای ساختگی نیست. مدیر نمیتواند وانمود کند که قدرت ندارد. بلکه باید قدرت را شفاف و قابل پیشبینی کند:
•مرز تصمیمهای فردی و جمعی را روشن کند.
•دستورها را از مسیر داده و معیار بیان کند، نه از لحن و ایما.
•اجازه دهد مخالفت محترمانه شنیده شود تا تیم یاد بگیرد بدون ترس ایدههای بهتر ارائه دهد.
رهبرانی که بهجای نشانهگذاری مبهم، قواعد بازی را روشن میکنند، هم خودشان کمتر گرفتار سوءبرداشت میشوند و هم تیمی پرانرژیتر و خلاقتر میسازند.
نکتهٔ آخر: مدیریت امروز بیش از هر زمان به وضوح نیاز دارد. کارمندانی که از خواندن چهرهٔ مدیر خستهاند، دیر یا زود از سازمان میروند. آنچه میماند، جمعی محتاط است نه نوآور. شفافیت، بر خلاف تصور، هزینه نیست؛ سرمایهای است که سازمان را از چرخهٔ ذهنخوانی نجات میدهد.
#مدیریت_مبهم #فرهنگ_سازمانی #ارتباط_موثر #مدیریت_سایه #سپندارند
👍12❤5🔥3
سلام عزیزان.
من دنبال یک مهندس نرم افزار همه فن حریف می گردم.
حداقل ۶ سال سابقه حرفه ای اجباریه و آشنایی با java,php و go مزیت مهمیه.
موقعیت خیلی خوبیه و قراره با خودم در دیجیکالا کار کنه.
لطفا اگر شرایط رو دارید اپلای کنید.
برای اپلای بهم پیام بدید.
#share فراموش نشه لطفا.
من دنبال یک مهندس نرم افزار همه فن حریف می گردم.
حداقل ۶ سال سابقه حرفه ای اجباریه و آشنایی با java,php و go مزیت مهمیه.
موقعیت خیلی خوبیه و قراره با خودم در دیجیکالا کار کنه.
لطفا اگر شرایط رو دارید اپلای کنید.
برای اپلای بهم پیام بدید.
#share فراموش نشه لطفا.
❤27💔4🔥2
Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
مایکروسافت اخیرا فریمورک کدباز Agent Framework رو معرفی کرد که عملا با ترکیب ایدهها و قابلیتهایی که پیشتر به صورت مجزا در Semantic Kernel و AutoGen ارائه کرده بود، کمک میکنه تا توسعهدهنده بتونه رباتها یا ایجنتهای مورد نظرش رو با انعطاف، مقیاسپذیری و پایداری مورد انتظارش بسازه و مدیریت کنه.
چرا MAF مهمه؟ چون پایان یک دوراهیه!
تا الان یه دو راهی مهم جلو پای توسعهدهندهها بود:
۱: استفاده از Semantic Kernel: که پایداری و آمادگی لازم برای محیطهای سازمانی و پروداکشن رو داره.
۲: استفاده از AutoGen: که برای نوآوری، آزمایش و ساخت ایجنتهایی که با هم گفتگو و تعامل دارن مناسبه (یعنی Multi-Agent Orchestration؛ همچنین توسعه و نگهداریش هم با Microsoft Research’s AI Frontiers Lab است که از اسمش مشخصه تکنولوژیهای نوآورانه و در دست توسعه رو دنبال میکنه).
ولی حالا هر دو رو در توی یک پکیج واحد داریم.
از پروتکلهایی مثل MCP، Agent2Agent، و طراحی OpenAPI-first پشتیبانی میکنه؛ و امکان اتصال آسون به ابزارها و سرویسهای مختلف بدون وابستگی به یک اکوسیستم خاص رو فراهم میکنه.
الگوریتمها و الگوهای چند ایجنتی (orchestration) که فعلا آزمایشی هستن (مثل Magetnic یا Group Chat) حالا توی یه محیط عملیاتی قابل استفاده شدن. و این یعنی قابلیت بهرهگیری از نوآوریهای خیلی جدید توی پروژههای واقعی.
ماژولهای حافظه قابل انتخاب هستن (مثل Redis، Pinecone، Qdrant)، کانکتورهای سازمانی میشه براشون نوشت یا از نمونههای آماده استفاده کرد، تعریف ایجنت بهصورت YAML یا JSON. میشه خیلی سرراست اجزا رو بر اساس نیاز پروژه تا حد زیادی سفارشی کرد.
امکانات مورد نیاز محیط پروداکشن مثل observability، کنترل خطا، checkpointing، امنیت و فلوهای CI/CD رو داره و میتونه توی پروژههای واقعی با الزامات سازمانی به کار بره. و Human-in-the-Loop رو داره؛ یعنی قابلیت "تایید توسط انسان" برای عملیاتهای حساس؛ ایجنت قبل از اقدام منتظر تأیید میمونه.
شروع کار:
این فریمورک کاملاً متنبازه و برای Python و NET. در دسترسه و مثالهای خیلی خوبی هم برای شروع داره.
مخزن گیتهاب
داکیومنتیشن و راهنمای نصب
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥9❤2
واقعیت استفاده از AI این روز های ما !
بیشتر از 2 ساعته دارم تلاش می کنم که با ترکیب چند تا AI مختلف + مقادیر زیادی اسکریپت پایتون و ... یه سری متن فارسی رو از توی کتاب فارسی چهارم دبستان OCR کنم و مرتب کنم و در نهایت یه ابزار درست کنم که دخترم که میخواد مشق بنویسه راحت کلمه ها رو براش استخراج کنه.
حالا این وسط بماند که کتاب فارسی یه نسخه درست و حسابی ازش نیست که من مجبورم OCR کنم و فونتی هم که توی کتابه برای OCR ساده نیست و تازه نیم فاصله هم هست و ازون بدتر tesseract هم با فارسی میونه خوبی نداره.
این کاریه که توی توسعه نرم افزار هم می بینم که بچه ها زیاد انجام میدن(خودمم امشب افتادم تو دامش 😅).
یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه :
یا یه جلمه باحال تر توی یه کتابی خوندم که می گفت :
این روز ها AI انتظارات ما رو خیلی بالا برده از خودش ولی خیلی جاها هنوز انقدر مفید نیست.
بیشتر از ارزشش خرجش می کنیم.
لطفا اینطور برداشت نکنید که من دارم میگم AI بده یا ضعیفه؛ دارم در مورد خطا هایی که ممکنه گیرش بیوفتیم صحبت می کنم.
از قدیمی ها بپرسید بهتون میگن که : AI چیز جدیدی نیست، سالهاست که در دنیا هست و کلی کار مهم داره می کنه.
میخوام اینم تاکید کنم که : AI استفاده ChatGPT, Co-Pilot, Cursor و ... در توسعه نرم افزار و ... نیست.
بیشتر از 2 ساعته دارم تلاش می کنم که با ترکیب چند تا AI مختلف + مقادیر زیادی اسکریپت پایتون و ... یه سری متن فارسی رو از توی کتاب فارسی چهارم دبستان OCR کنم و مرتب کنم و در نهایت یه ابزار درست کنم که دخترم که میخواد مشق بنویسه راحت کلمه ها رو براش استخراج کنه.
حالا این وسط بماند که کتاب فارسی یه نسخه درست و حسابی ازش نیست که من مجبورم OCR کنم و فونتی هم که توی کتابه برای OCR ساده نیست و تازه نیم فاصله هم هست و ازون بدتر tesseract هم با فارسی میونه خوبی نداره.
ولی یه چیزی که از همه مهم تره اینه که اگر من متن اون صفحات رو دستی تایپ می کردم شاید توی 15 دقیقه تموم می شد.
این کاریه که توی توسعه نرم افزار هم می بینم که بچه ها زیاد انجام میدن(خودمم امشب افتادم تو دامش 😅).
یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه :
Don’t use a sledgehammer to crack a nut
برای شکستن یک فندق از پتک استفاده نکن !
یا یه جلمه باحال تر توی یه کتابی خوندم که می گفت :
برای یک کار 2 سنتی، 2 دلار خرج نکن !
این روز ها AI انتظارات ما رو خیلی بالا برده از خودش ولی خیلی جاها هنوز انقدر مفید نیست.
بیشتر از ارزشش خرجش می کنیم.
لطفا اینطور برداشت نکنید که من دارم میگم AI بده یا ضعیفه؛ دارم در مورد خطا هایی که ممکنه گیرش بیوفتیم صحبت می کنم.
از قدیمی ها بپرسید بهتون میگن که : AI چیز جدیدی نیست، سالهاست که در دنیا هست و کلی کار مهم داره می کنه.
میخوام اینم تاکید کنم که : AI استفاده ChatGPT, Co-Pilot, Cursor و ... در توسعه نرم افزار و ... نیست.
👍48❤7😁4🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فان
حالا به هر روی، وگرنه که ماشالله !
حالا به هر روی، وگرنه که ماشالله !
😁45