Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
🚀 «مدل عملیاتی محصول» برای تیمهای نرمافزاری
چجوری از «تحویل فیچر» به «تحویل ارزش» تغییر مسیر بدیم؟
وقتی ساختار تیمها (وظایف و تخصص افراد و ماموریت خود تیم) درست چیده نشه، خیلی راحت به دام «لیست وظایف» میوفتن، یعنی اینکه مرتبا تیم از خودش میپرسه: تسک بعدی چیه؟ فیچر بعدی کی باید ریلیز بشه؟
مدل عملیاتی محصول (Product Operating Model یا POM) میگه محور رو از «پروژه و خروجی» بچرخونیم به «محصول» و نتیجه (Outcome). این یعنی تیم رو حولِ ارزش واقعی برای کاربر و بیزنس سازماندهی کنیم، و از ایده تا اجرا و بهبود پیوسته، همه چیز رو یکجا متمرکز کنیم.
🎯 اصلا POM یعنی چه؟
یک چارچوب سازمانی که محصول رو در مرکز قرار میده و تیمهای چندتخصصه (مدیریت محصول، مهندسی، طراحی، دیتا، و...) بهصورت مداوم، و حول یک «چشمانداز روشن» با هم کار میکنن؛ نه اینکه پروژههای مقطعی داشته باشیم و تیم توسعه نرمافزار، فیچر رو تولید کنه، بعد تیم دیتا بدون اینکه سر تا ته داستان چی بوده فقط وظیفه داشته باشه مثلا کارهای data engineering رو انجام بده و بگه «انجام شد و تامام» و بره برای تیم بعدی و بعدی و بعدیش...
بلکه چرخهی عمر پیوستهی محصول، با بازخوردها و بهبودهای مکرر یکجا رقم میخوره.
نتیجه؟ پاسخگویی سریعتر به نیاز بازار و یادگیری دائمی تیم ← Domain knowledge (تخصص دامنه) توی تیم رسوب میکنه!
🧩 چه تغییری برای مهندسی ایجاد میشه؟
➖ تیمهای چندتخصصه و پایدار
مهندسها در تیمهای محصولِ ثابت کار میکنند، مالکیت «سر تا سری» از طراحی تا نگهداری دارن، و روی تجربهٔ کاربر و اثر بیزنسی حساسند.
➖ از پروژه به محصول
صورتمسئله از «تحویل فیچر» به «حل مسئله با Outcome مشخص» تغییر میکنه.
➖ اختیار و خودمختاری
تیم محصول (ازجمله مهندسی) دربارهی «چگونه حل کردن مسئله» تصمیم میگیره؛ با اسپرینتهای کوتاه، CI/CD و بازخورد پیوسته؛ و نه انجام خواسته یا وظیفهای که بهش محول شده.
➖ اندازهگیری بر پایهی نتیجه
موفقیت یعنی «ارزش تحویلی و یادگیری»، نه صرفاً اتمام تسک.
➖ همکاری مداوم
محصول، طراحی، مهندسی و بیزنس با دادهی واقعی و ریسرچ کاربر تصمیم میگیرن.
🏗 ساختار تیمها خیلی مهم هستن و بحث مفصلیه (اگر دوست داشتید مطلب Team Topologies رو بخونید یا ۱۰ دقیقه از این ویدیو رو از ۰۰:۵۷:۳۵ تا ۱:۰۸:۰۵ ببینید ) ولی هدف کلی اینه که کاهش بار شناختی (Cognitive Load) و تسهیل تحویل خودمختار محصول محقق بشن.
📊 مزایای عملی POM
برای سازمان:
- سرعت بازار: Time-to-market کمتر
- انعطاف: پاسخ سریعتر به تغییرات
- کیفیت: کاهش باگ و مشکلات فنی
- نوآوری: فضای بیشتر برای آزمایش و یادگیری
برای تیمها:
- مالکیت: احساس مسئولیت بالاتر نسبت به محصول
- انگیزه: دیدن تأثیر مستقیم کار روی کاربران
- یادگیری: رشد مهارتهای چندتخصصه
- خودمختاری: آزادی عمل در روشها
برای مهندسان:
- کمتر شدن Context switching
- درک عمیقتر از domain
- همکاری نزدیکتر با نقشهای دیگه
- تمرکز بر کیفیت کد و architecture
🚧 چالشهای پیادهسازی
مقاومت فرهنگی
نیازهای فنی
مهارتهای جدید
💡 نکات کلیدی
- تغییر تدریجی: یکباره همه چیز رو عوض نکنید. الکی هم زور نزنید چون نمیشه!!
- اندازهگیری: بدون metric، نمیتونید بهبود رو ببینید؛ لطفا به حستون اعتماد نکنید، اعداد دقیقتر از حس شما هستن.
- صبر: فرهنگسازی زمان میبره، عجله نکنید.
- یادگیری: از شکستها هم میشه یاد گرفت. خواهشا درگیر cognitive dissonance نشید!
- تطبیق: هر سازمان منحصربهفرده، کپیکاری نکنید!
در نظر داشته باشین که POM فقط یک چارچوب نیست، بلکه تغییر fundamental در نحوه فکر کردن درباره محصول و تیمسازیه. موفقیتش به commitment مدیریت و پذیرش تیمها بستگی داره. به درد هر سازمانی نمیخوره، دنبال خدا و خرما و خر و خیارشور و خربزه و ۷ تا چیز دیگه که با خ شروع بشن، به صورت همزمان نباشید... در سازمانی که بلوغ و دانش و تخصص و تجربه و تابآوری و... هنوز به نقطه حدنصاب نرسیده، نمیشه یهو بپریم POM پیاده کنیم. باید «یکی» «یکی» پیشنیازها رو اول انجام بدیم... مگه اینکه دنبال شوآف باشیم
چجوری از «تحویل فیچر» به «تحویل ارزش» تغییر مسیر بدیم؟
وقتی ساختار تیمها (وظایف و تخصص افراد و ماموریت خود تیم) درست چیده نشه، خیلی راحت به دام «لیست وظایف» میوفتن، یعنی اینکه مرتبا تیم از خودش میپرسه: تسک بعدی چیه؟ فیچر بعدی کی باید ریلیز بشه؟
مدل عملیاتی محصول (Product Operating Model یا POM) میگه محور رو از «پروژه و خروجی» بچرخونیم به «محصول» و نتیجه (Outcome). این یعنی تیم رو حولِ ارزش واقعی برای کاربر و بیزنس سازماندهی کنیم، و از ایده تا اجرا و بهبود پیوسته، همه چیز رو یکجا متمرکز کنیم.
🎯 اصلا POM یعنی چه؟
یک چارچوب سازمانی که محصول رو در مرکز قرار میده و تیمهای چندتخصصه (مدیریت محصول، مهندسی، طراحی، دیتا، و...) بهصورت مداوم، و حول یک «چشمانداز روشن» با هم کار میکنن؛ نه اینکه پروژههای مقطعی داشته باشیم و تیم توسعه نرمافزار، فیچر رو تولید کنه، بعد تیم دیتا بدون اینکه سر تا ته داستان چی بوده فقط وظیفه داشته باشه مثلا کارهای data engineering رو انجام بده و بگه «انجام شد و تامام» و بره برای تیم بعدی و بعدی و بعدیش...
بلکه چرخهی عمر پیوستهی محصول، با بازخوردها و بهبودهای مکرر یکجا رقم میخوره.
نتیجه؟ پاسخگویی سریعتر به نیاز بازار و یادگیری دائمی تیم ← Domain knowledge (تخصص دامنه) توی تیم رسوب میکنه!
🧩 چه تغییری برای مهندسی ایجاد میشه؟
مهندسها در تیمهای محصولِ ثابت کار میکنند، مالکیت «سر تا سری» از طراحی تا نگهداری دارن، و روی تجربهٔ کاربر و اثر بیزنسی حساسند.
صورتمسئله از «تحویل فیچر» به «حل مسئله با Outcome مشخص» تغییر میکنه.
تیم محصول (ازجمله مهندسی) دربارهی «چگونه حل کردن مسئله» تصمیم میگیره؛ با اسپرینتهای کوتاه، CI/CD و بازخورد پیوسته؛ و نه انجام خواسته یا وظیفهای که بهش محول شده.
موفقیت یعنی «ارزش تحویلی و یادگیری»، نه صرفاً اتمام تسک.
محصول، طراحی، مهندسی و بیزنس با دادهی واقعی و ریسرچ کاربر تصمیم میگیرن.
🏗 ساختار تیمها خیلی مهم هستن و بحث مفصلیه (اگر دوست داشتید مطلب Team Topologies رو بخونید یا ۱۰ دقیقه از این ویدیو رو از ۰۰:۵۷:۳۵ تا ۱:۰۸:۰۵ ببینید ) ولی هدف کلی اینه که کاهش بار شناختی (Cognitive Load) و تسهیل تحویل خودمختار محصول محقق بشن.
📊 مزایای عملی POM
برای سازمان:
- سرعت بازار: Time-to-market کمتر
- انعطاف: پاسخ سریعتر به تغییرات
- کیفیت: کاهش باگ و مشکلات فنی
- نوآوری: فضای بیشتر برای آزمایش و یادگیری
برای تیمها:
- مالکیت: احساس مسئولیت بالاتر نسبت به محصول
- انگیزه: دیدن تأثیر مستقیم کار روی کاربران
- یادگیری: رشد مهارتهای چندتخصصه
- خودمختاری: آزادی عمل در روشها
برای مهندسان:
- کمتر شدن Context switching
- درک عمیقتر از domain
- همکاری نزدیکتر با نقشهای دیگه
- تمرکز بر کیفیت کد و architecture
🚧 چالشهای پیادهسازی
مقاومت فرهنگی
نیازهای فنی
مهارتهای جدید
💡 نکات کلیدی
- تغییر تدریجی: یکباره همه چیز رو عوض نکنید. الکی هم زور نزنید چون نمیشه!!
- اندازهگیری: بدون metric، نمیتونید بهبود رو ببینید؛ لطفا به حستون اعتماد نکنید، اعداد دقیقتر از حس شما هستن.
- صبر: فرهنگسازی زمان میبره، عجله نکنید.
- یادگیری: از شکستها هم میشه یاد گرفت. خواهشا درگیر cognitive dissonance نشید!
- تطبیق: هر سازمان منحصربهفرده، کپیکاری نکنید!
در نظر داشته باشین که POM فقط یک چارچوب نیست، بلکه تغییر fundamental در نحوه فکر کردن درباره محصول و تیمسازیه. موفقیتش به commitment مدیریت و پذیرش تیمها بستگی داره. به درد هر سازمانی نمیخوره، دنبال خدا و خرما و خر و خیارشور و خربزه و ۷ تا چیز دیگه که با خ شروع بشن، به صورت همزمان نباشید... در سازمانی که بلوغ و دانش و تخصص و تجربه و تابآوری و... هنوز به نقطه حدنصاب نرسیده، نمیشه یهو بپریم POM پیاده کنیم. باید «یکی» «یکی» پیشنیازها رو اول انجام بدیم... مگه اینکه دنبال شوآف باشیم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8👍6🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوره امسال مثل دوره های قبلی شامل تغییراتی شده که بر اساس تجربه و مطالعات من بروز شده.
این دوره به مهندسین نرم افزار کمک می کنه دید دقیقی به آینده کاریشون داشته باشن و بدونن برای آینده چطوری باید برنامه ریزی کنن.
شما تا قبل از اولین جلسه می تونید توی دوره ثبت نام کنید.
پیشنهاد می کنم تا این تخفیف بر قراره ازش استفاده کنید.
برای ثبت نام می تونید از این آدرس استفاده کنید :
https://yun.ir/tl3603
همچنین برای کد تخفیف هم می تونید از این کد استفاده کنید :
منتظر شما دوستان در روز پنجشنبه هستم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥4❤2
سلام،
از اونجایی که فردا(پنجشنبه، ۶ شهریور) ساعت ۹ صبح جلسه اول دوره Techlead 360 هست، عزیزانی که هنوز عضو گروه اطلاع رسانی نشده اند، لطفا از طریق پنل کاربری لینک کانال اطلاع رسانی رو دریافت کنند.
اگر مشکلی بود، لطفا در به من پیام بدید.
از اونجایی که فردا(پنجشنبه، ۶ شهریور) ساعت ۹ صبح جلسه اول دوره Techlead 360 هست، عزیزانی که هنوز عضو گروه اطلاع رسانی نشده اند، لطفا از طریق پنل کاربری لینک کانال اطلاع رسانی رو دریافت کنند.
اگر مشکلی بود، لطفا در به من پیام بدید.
👍3
سلام سلام.
خب بعد از 2 هفته سخت و سنگین، دور سوم #Techlead360 با همراهی حدود 25 نفر از عزیزان به صورت آنلاین و 5 نفر به صورت آفلاین به اتمام رسید.
این دوره در حدود 18 ساعت طول کشید و هنوز قراره باز دور هم جمع بشیم تا بتونیم بازم از یادگیری هامون صحبت کنیم.
در #Techlead360 تمرکز روی این هست که یک مدیر تکنولوژی باید چه توانمندی هایی از جنس مدیریت و رفتار داشته باشه تا بتونه علاوه بر بعد فنی ای که بهش مسلطه، توی مدیریت و ساختار دهی به تیم ها هم بدرخشه.
در همین راستا دوره رو از 3 بخش مختلف :
توانایی های یک Techlead
توانمندی های یک Techlead در تیم
و توانمندی های یک Techlead در سازمان
بررسی کردیم.
امیدوارم همونطوری که این دوره برای من پر از یادگیری و رشد بود برای عزیزان هم همین طور بوده باشه.
برای اینکه با بخش های این دوره آشنا بشید می تونید تعریف درس این دوره رو در سایت آکادمی مطالعه کنید : https://academy.daneshpour.ir/Program/techlead-360
خب بعد از 2 هفته سخت و سنگین، دور سوم #Techlead360 با همراهی حدود 25 نفر از عزیزان به صورت آنلاین و 5 نفر به صورت آفلاین به اتمام رسید.
این دوره در حدود 18 ساعت طول کشید و هنوز قراره باز دور هم جمع بشیم تا بتونیم بازم از یادگیری هامون صحبت کنیم.
در #Techlead360 تمرکز روی این هست که یک مدیر تکنولوژی باید چه توانمندی هایی از جنس مدیریت و رفتار داشته باشه تا بتونه علاوه بر بعد فنی ای که بهش مسلطه، توی مدیریت و ساختار دهی به تیم ها هم بدرخشه.
در همین راستا دوره رو از 3 بخش مختلف :
توانایی های یک Techlead
توانمندی های یک Techlead در تیم
و توانمندی های یک Techlead در سازمان
بررسی کردیم.
امیدوارم همونطوری که این دوره برای من پر از یادگیری و رشد بود برای عزیزان هم همین طور بوده باشه.
برای اینکه با بخش های این دوره آشنا بشید می تونید تعریف درس این دوره رو در سایت آکادمی مطالعه کنید : https://academy.daneshpour.ir/Program/techlead-360
❤16🥰3🔥1
Forwarded from صادق سپندارند
جریانهای کاریِ معیوب و چگونگی درست کردنشان
اگر صبحها احساس میکنید کار از لحظهی اول «گیر» میکند یا هر پیام کاری «فوری»تر از قبلی میشود و یا هر جلسه برای حل جلسهی قبل است احتمالاً مسئله شما تنبلی یا چیزهایی از این جنس نیست؛ «جریان کار»تان خراب است. خبر خوب؟ درستکردنش پیچیده و گران نیست؛ فقط نیاز به نگاه کردنِ درست دارد.
کتابها و تجربهها یک نکتهی طلایی میگویند: بروید و ببینید کار واقعاً چگونه انجام میشود. پشت داشبوردها همهچیز مرتب است، اما کفِ کار، گرههای کوچک، کوه میشوند. یک استاد مدیریت تعریف میکرد که چرا عملهای پیوند دیر شروع میشدند؛ همه دنبال «دکتر مقصر» بودند، اما با کمی مشاهده معلوم شد گره اصلی «پارکینگ» است! یک اصلاح ساده، کل برنامه را روان کرد.
مشکل رایج بعدی، برچسب “فوری” است. وقتی هر چیزی «اولویت یک» میشود، هیچچیز اولویت ندارد. راهحل: یک صفِ مشترک و شفاف بسازید؛ کارها را رتبهبندی کنید و قبل از شروع مورد بعدی، مورد فعلی را ببندید. یک بانک بینالمللی با همین کارو یک جلسهی هفتگی که همهی ذینفعان در آن روی یک فهرست مشترک تصمیم میگرفتند—میانگینِ زمانِ تأیید پروژهها را از ۱۲۰ روز به ۲۰ روز رساند.
نکتهی غیر شهودی اما حیاتی: استفادهی ۱۰۰٪ از آدمها، خروجی را بیشتر نمیکند؛ گلوگاه میسازد. کمی فضای خالی برای فکر و اصلاح بگذارید. هر جا حس کردید تیم برای عبور از یک پیچ، «میانبُر» میزند، بدانید سیستم دارد سیگنال میدهد: فرایند را ترمیم کنید، نه آدمها را فرسوده.
برای راهانداختنِ جریان، از همین چند حرکت ساده شروع کنید:
•تعریف «تمامشدن» را برای هر کار بنویسید (چه تحویلی، با چه معیار).
•کارهای همزمان را محدود کنید؛ بهجای ۱۰ کار نیمهتمام، ۳ کار کامل.
•تابلوی دیداری بزنید (فیزیکی یا دیجیتال): «در صف / در حال انجام / تمام».
•جلسهی هفتگیِ یکساعتهی بینوظیفهای برگزار کنید؛ یک فهرست مشترک، تصمیمِ واحد.
•بازخوردِ کفِ کار بگیرید؛ اگر از آنچه میبینید خجالتزده نمیشوید، کافی دقیق نشدهاید.
•اندازه بگیرید: زمانِ انتظار، زمانِ انجام، و نرخ بازگشت کار برای اصلاح. فقط همین سه تا.
فلسفهاش ساده است: کارخانهی خوب، «قهرمان» ندارد؛ جریانِ خوب دارد. هر جا کار گیر کرد، بهجای فشار بیشتر، اصطکاک را کم کنید. با شفافسازی، محدودکردن کارِ در جریان، و دیدن واقعیتِ کفِ کار، شلوغیِ بیحاصل به ثباتِ سودمند بدل میشود و ناگهان میبینید بدون اضافهکاری، خروجی بیشتر شده است
#مدیریت #رهبری #جریان_کار #گلوگاه #بهبود_فرایند #اکونومیست #سپندارند
اگر صبحها احساس میکنید کار از لحظهی اول «گیر» میکند یا هر پیام کاری «فوری»تر از قبلی میشود و یا هر جلسه برای حل جلسهی قبل است احتمالاً مسئله شما تنبلی یا چیزهایی از این جنس نیست؛ «جریان کار»تان خراب است. خبر خوب؟ درستکردنش پیچیده و گران نیست؛ فقط نیاز به نگاه کردنِ درست دارد.
کتابها و تجربهها یک نکتهی طلایی میگویند: بروید و ببینید کار واقعاً چگونه انجام میشود. پشت داشبوردها همهچیز مرتب است، اما کفِ کار، گرههای کوچک، کوه میشوند. یک استاد مدیریت تعریف میکرد که چرا عملهای پیوند دیر شروع میشدند؛ همه دنبال «دکتر مقصر» بودند، اما با کمی مشاهده معلوم شد گره اصلی «پارکینگ» است! یک اصلاح ساده، کل برنامه را روان کرد.
مشکل رایج بعدی، برچسب “فوری” است. وقتی هر چیزی «اولویت یک» میشود، هیچچیز اولویت ندارد. راهحل: یک صفِ مشترک و شفاف بسازید؛ کارها را رتبهبندی کنید و قبل از شروع مورد بعدی، مورد فعلی را ببندید. یک بانک بینالمللی با همین کارو یک جلسهی هفتگی که همهی ذینفعان در آن روی یک فهرست مشترک تصمیم میگرفتند—میانگینِ زمانِ تأیید پروژهها را از ۱۲۰ روز به ۲۰ روز رساند.
نکتهی غیر شهودی اما حیاتی: استفادهی ۱۰۰٪ از آدمها، خروجی را بیشتر نمیکند؛ گلوگاه میسازد. کمی فضای خالی برای فکر و اصلاح بگذارید. هر جا حس کردید تیم برای عبور از یک پیچ، «میانبُر» میزند، بدانید سیستم دارد سیگنال میدهد: فرایند را ترمیم کنید، نه آدمها را فرسوده.
برای راهانداختنِ جریان، از همین چند حرکت ساده شروع کنید:
•تعریف «تمامشدن» را برای هر کار بنویسید (چه تحویلی، با چه معیار).
•کارهای همزمان را محدود کنید؛ بهجای ۱۰ کار نیمهتمام، ۳ کار کامل.
•تابلوی دیداری بزنید (فیزیکی یا دیجیتال): «در صف / در حال انجام / تمام».
•جلسهی هفتگیِ یکساعتهی بینوظیفهای برگزار کنید؛ یک فهرست مشترک، تصمیمِ واحد.
•بازخوردِ کفِ کار بگیرید؛ اگر از آنچه میبینید خجالتزده نمیشوید، کافی دقیق نشدهاید.
•اندازه بگیرید: زمانِ انتظار، زمانِ انجام، و نرخ بازگشت کار برای اصلاح. فقط همین سه تا.
فلسفهاش ساده است: کارخانهی خوب، «قهرمان» ندارد؛ جریانِ خوب دارد. هر جا کار گیر کرد، بهجای فشار بیشتر، اصطکاک را کم کنید. با شفافسازی، محدودکردن کارِ در جریان، و دیدن واقعیتِ کفِ کار، شلوغیِ بیحاصل به ثباتِ سودمند بدل میشود و ناگهان میبینید بدون اضافهکاری، خروجی بیشتر شده است
#مدیریت #رهبری #جریان_کار #گلوگاه #بهبود_فرایند #اکونومیست #سپندارند
👍17❤6🔥2
Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
🤔 نرمافزار، و این روزهای ایران!
نقد خودمونی، به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس!
چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر کنم رو به بهانه اتفاقات این چند روز و به صورت کلی، فضای حاکم بر اکوسیستم، به صورت خیلی خلاصه نوشتم.
اگر علاقهمند بودید و مطالعه کردید، نظر و فیدبکتون خوشحالم خواهد کرد.
لینک مطلب
نقد خودمونی، به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس!
چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر کنم رو به بهانه اتفاقات این چند روز و به صورت کلی، فضای حاکم بر اکوسیستم، به صورت خیلی خلاصه نوشتم.
اگر علاقهمند بودید و مطالعه کردید، نظر و فیدبکتون خوشحالم خواهد کرد.
لینک مطلب
امین مصباحی
نرمافزار و این روزهای ایران!
نقد خودمونی به جای قضاوت پایین به بالا یا برعکس! مقدمه:فضای منفعل و بلاتکلیف این روزها که بخش قابل توجهی از جامعه نرمافزار و به طور کلی فنآوری، و حتی کلیترِ کشور رو فرا گرفته، بهانهای شد تا چند خطی رو که مدتهاست میخواستم در قالب پادکست یا مطلب منتشر…
❤14👍4
1. تفکر چیست؟
2. انواع تفکر چیست ؟
3. تفکر نقادانه چیست ؟
4. چرا تفکر نقادانه برای مدیران مهم است ؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مسعود دانش پور
درآمدی بر تفکر نقادانه برای مدیران
در هفته های پیش، گزارش سال «دیجیکالا» منتشر شد و در اون رشد فروش بعضی اقلام بررسی شده بود. بعضی «کالاها» مشخصا زیاد شده بودند که می شد از قبل هم پیش بینی کرد. چیزهایی مثل کنسرو، کیسه خواب، پاوربانک و … طبق معمول «برخی حسابها در شبکههای اجتماعی برای جذب…
🔥10❤3👍3
Forwarded from صادق سپندارند
“بزرگترین دشمنِ ارتباط، توهّمِ برقرار شدنِ آن است”
ویلیام وایت
گاهی در سازمانها، سکوت مدیر از هزار دستور صریح پرمعناتر است. یک نگاه کوتاه، یک جملهٔ نیمهکاره یا حتی نحوهٔ نشستن در جلسه میتواند مثل پیام از جهان ارواح تعبیر شود. کارمندان شروع میکنند به حدسزدن که رئیس «واقعاً چه میخواهد» و بهجای تصمیمسازی مستقل، وقت خود را صرف خواندن نشانهها میکنند. این همان چیزی است که اکونومیست در یادداشت تازهاش به مدیریت ایماواشاره(به فارسی روان) نامیده است.
ریشهٔ مشکل ساده است: قدرت همیشه شفافیت نمیآورد؛ برعکس، وقتی مدیران چارچوب و انتظارات را روشن نکنند، تیمها برای پرکردن خلأ به گمانهزنی پناه میبرند. نتیجه معمولاً رکود و محافظهکاری است. ایدههای نو خاموش میشوند چون کسی جرئت نمیکند خلاف برداشت ضمنی مدیر حرکت کند. جلسهها طولانیتر میشوند، ولی تصمیمها سطحیتر.
این پدیده فقط یک ضعف فردی نیست، بلکه یک خطر سیستمی برای هر کسبوکار است. سازمانی که در آن کارکنان وقتشان را صرف «ذهنخوانی» میکنند، بهتدریج سرعت و خلاقیتش را از دست میدهد. درست همانطور که در بازار امروز، رقابت بر سر سرعت تصمیم و کیفیت نوآوری است، چنین سازمانی عقب میماند.
راهحل اما در «تظاهر به برابری» یا شوخیهای ساختگی نیست. مدیر نمیتواند وانمود کند که قدرت ندارد. بلکه باید قدرت را شفاف و قابل پیشبینی کند:
•مرز تصمیمهای فردی و جمعی را روشن کند.
•دستورها را از مسیر داده و معیار بیان کند، نه از لحن و ایما.
•اجازه دهد مخالفت محترمانه شنیده شود تا تیم یاد بگیرد بدون ترس ایدههای بهتر ارائه دهد.
رهبرانی که بهجای نشانهگذاری مبهم، قواعد بازی را روشن میکنند، هم خودشان کمتر گرفتار سوءبرداشت میشوند و هم تیمی پرانرژیتر و خلاقتر میسازند.
نکتهٔ آخر: مدیریت امروز بیش از هر زمان به وضوح نیاز دارد. کارمندانی که از خواندن چهرهٔ مدیر خستهاند، دیر یا زود از سازمان میروند. آنچه میماند، جمعی محتاط است نه نوآور. شفافیت، بر خلاف تصور، هزینه نیست؛ سرمایهای است که سازمان را از چرخهٔ ذهنخوانی نجات میدهد.
#مدیریت_مبهم #فرهنگ_سازمانی #ارتباط_موثر #مدیریت_سایه #سپندارند
ویلیام وایت
گاهی در سازمانها، سکوت مدیر از هزار دستور صریح پرمعناتر است. یک نگاه کوتاه، یک جملهٔ نیمهکاره یا حتی نحوهٔ نشستن در جلسه میتواند مثل پیام از جهان ارواح تعبیر شود. کارمندان شروع میکنند به حدسزدن که رئیس «واقعاً چه میخواهد» و بهجای تصمیمسازی مستقل، وقت خود را صرف خواندن نشانهها میکنند. این همان چیزی است که اکونومیست در یادداشت تازهاش به مدیریت ایماواشاره(به فارسی روان) نامیده است.
ریشهٔ مشکل ساده است: قدرت همیشه شفافیت نمیآورد؛ برعکس، وقتی مدیران چارچوب و انتظارات را روشن نکنند، تیمها برای پرکردن خلأ به گمانهزنی پناه میبرند. نتیجه معمولاً رکود و محافظهکاری است. ایدههای نو خاموش میشوند چون کسی جرئت نمیکند خلاف برداشت ضمنی مدیر حرکت کند. جلسهها طولانیتر میشوند، ولی تصمیمها سطحیتر.
این پدیده فقط یک ضعف فردی نیست، بلکه یک خطر سیستمی برای هر کسبوکار است. سازمانی که در آن کارکنان وقتشان را صرف «ذهنخوانی» میکنند، بهتدریج سرعت و خلاقیتش را از دست میدهد. درست همانطور که در بازار امروز، رقابت بر سر سرعت تصمیم و کیفیت نوآوری است، چنین سازمانی عقب میماند.
راهحل اما در «تظاهر به برابری» یا شوخیهای ساختگی نیست. مدیر نمیتواند وانمود کند که قدرت ندارد. بلکه باید قدرت را شفاف و قابل پیشبینی کند:
•مرز تصمیمهای فردی و جمعی را روشن کند.
•دستورها را از مسیر داده و معیار بیان کند، نه از لحن و ایما.
•اجازه دهد مخالفت محترمانه شنیده شود تا تیم یاد بگیرد بدون ترس ایدههای بهتر ارائه دهد.
رهبرانی که بهجای نشانهگذاری مبهم، قواعد بازی را روشن میکنند، هم خودشان کمتر گرفتار سوءبرداشت میشوند و هم تیمی پرانرژیتر و خلاقتر میسازند.
نکتهٔ آخر: مدیریت امروز بیش از هر زمان به وضوح نیاز دارد. کارمندانی که از خواندن چهرهٔ مدیر خستهاند، دیر یا زود از سازمان میروند. آنچه میماند، جمعی محتاط است نه نوآور. شفافیت، بر خلاف تصور، هزینه نیست؛ سرمایهای است که سازمان را از چرخهٔ ذهنخوانی نجات میدهد.
#مدیریت_مبهم #فرهنگ_سازمانی #ارتباط_موثر #مدیریت_سایه #سپندارند
👍12❤5🔥3
سلام عزیزان.
من دنبال یک مهندس نرم افزار همه فن حریف می گردم.
حداقل ۶ سال سابقه حرفه ای اجباریه و آشنایی با java,php و go مزیت مهمیه.
موقعیت خیلی خوبیه و قراره با خودم در دیجیکالا کار کنه.
لطفا اگر شرایط رو دارید اپلای کنید.
برای اپلای بهم پیام بدید.
#share فراموش نشه لطفا.
من دنبال یک مهندس نرم افزار همه فن حریف می گردم.
حداقل ۶ سال سابقه حرفه ای اجباریه و آشنایی با java,php و go مزیت مهمیه.
موقعیت خیلی خوبیه و قراره با خودم در دیجیکالا کار کنه.
لطفا اگر شرایط رو دارید اپلای کنید.
برای اپلای بهم پیام بدید.
#share فراموش نشه لطفا.
❤26💔4🔥2
Forwarded from tech-afternoon (Amin Mesbahi)
مایکروسافت اخیرا فریمورک کدباز Agent Framework رو معرفی کرد که عملا با ترکیب ایدهها و قابلیتهایی که پیشتر به صورت مجزا در Semantic Kernel و AutoGen ارائه کرده بود، کمک میکنه تا توسعهدهنده بتونه رباتها یا ایجنتهای مورد نظرش رو با انعطاف، مقیاسپذیری و پایداری مورد انتظارش بسازه و مدیریت کنه.
چرا MAF مهمه؟ چون پایان یک دوراهیه!
تا الان یه دو راهی مهم جلو پای توسعهدهندهها بود:
۱: استفاده از Semantic Kernel: که پایداری و آمادگی لازم برای محیطهای سازمانی و پروداکشن رو داره.
۲: استفاده از AutoGen: که برای نوآوری، آزمایش و ساخت ایجنتهایی که با هم گفتگو و تعامل دارن مناسبه (یعنی Multi-Agent Orchestration؛ همچنین توسعه و نگهداریش هم با Microsoft Research’s AI Frontiers Lab است که از اسمش مشخصه تکنولوژیهای نوآورانه و در دست توسعه رو دنبال میکنه).
ولی حالا هر دو رو در توی یک پکیج واحد داریم.
از پروتکلهایی مثل MCP، Agent2Agent، و طراحی OpenAPI-first پشتیبانی میکنه؛ و امکان اتصال آسون به ابزارها و سرویسهای مختلف بدون وابستگی به یک اکوسیستم خاص رو فراهم میکنه.
الگوریتمها و الگوهای چند ایجنتی (orchestration) که فعلا آزمایشی هستن (مثل Magetnic یا Group Chat) حالا توی یه محیط عملیاتی قابل استفاده شدن. و این یعنی قابلیت بهرهگیری از نوآوریهای خیلی جدید توی پروژههای واقعی.
ماژولهای حافظه قابل انتخاب هستن (مثل Redis، Pinecone، Qdrant)، کانکتورهای سازمانی میشه براشون نوشت یا از نمونههای آماده استفاده کرد، تعریف ایجنت بهصورت YAML یا JSON. میشه خیلی سرراست اجزا رو بر اساس نیاز پروژه تا حد زیادی سفارشی کرد.
امکانات مورد نیاز محیط پروداکشن مثل observability، کنترل خطا، checkpointing، امنیت و فلوهای CI/CD رو داره و میتونه توی پروژههای واقعی با الزامات سازمانی به کار بره. و Human-in-the-Loop رو داره؛ یعنی قابلیت "تایید توسط انسان" برای عملیاتهای حساس؛ ایجنت قبل از اقدام منتظر تأیید میمونه.
شروع کار:
این فریمورک کاملاً متنبازه و برای Python و NET. در دسترسه و مثالهای خیلی خوبی هم برای شروع داره.
مخزن گیتهاب
داکیومنتیشن و راهنمای نصب
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥9❤2