من عاشق دیدن فیلم و سریالهاییم که دوران قدیم رو نشون میدن ایرانی و خارجیشم برام فرق نداره کلا اون حال و هوا رو خیلی دوس دارم، با این که قطعا زندگی سخت تری نسبت به ما داشتن ولی فکر میکنم چون بیشتر وقتا بیخبر از همه جا بودن و حرص و جوش هزارتا موضوع رو نمیخوردن راحت تر زندگی میکردن.
گاهی اسم اکانت های خود را به اسم شخصیت موردعلاقه خود تغییر میدهیم تا رستگار شویم.
من همینجوری هوا گرم شده اعصاب هیچ موجود زنده ای رو ندارم حالا تو هی برو رو اعصاب من .
پارتنر آینده عزیزم الان میتونستیم جای این که من تنها همه ترندای تیک تاک رو فقط لایک کنم باهم انجامشون میدادیم ولی تو معلوم نیست کجا گم و گور شدی.
من وقتی کنار رفیقم هستم ناخودآگاه چشمام پر ستاره میشه، دغدغه هام کمتر میشن با دقت بهش گوش میدم، همیشه سعی میکنم کنارش راحت ترین ورژن خودم باشم و رابطمون جوری هست که احتمالا اگه توی دنیای موازی آیدل بودیم شیپرهای زیادی داشتیم.
از فضای اینستاگرام فرار کردیم که در قید و بند تم پیج و این که حتما این ساعت ها پست بذار دیده میشه و این که حتما با این آهنگ ویدیو بساز چون ترند شده و حتما این کتاب هارو بخون چون همه دارن میخونن و حتما این مدلی استوری بذار خلاص شیم ولی اینجاهم شده عین همونجا تا درباره یه موضوع جدید حرف میزنی لفت میدن تا میخوای با ممبرا ارتباط بگیری و ناشناس بذاری حرف بزنی لفت میدن تا میخوای با ادمینا دوس شی و حمایت کنی لفت میدن تا میای از اتفاق آنی زندگیت حرف بزنی لفت میدن آخرش میفهمی اینجا هم باید در قید و بند یه سری قوانین دیگه باشی که دیده بشی و همه رو راضی نگه داری.
خونه روبه روییمون یه خونه قدیمیه و منو به دلایلی یاد افکارم میندازه چون پشت بوم و تراس رو با بی ربط ترین وسایل پر کرده و کلی وسایل رو الکی کنار هم انبار کرده که ازشون استفاده ای نمیکنه و برای این که پیدا نباشن یه پارچه سفید بزرگ روش کشیده در صورتی که کامل اون وسایل از کنار پارچه پیدا هستن و بقیه میبینن و حتی برای قشنگ کردن فضا اومده چنتا گلدون کنارشون گذاشته که نهتنها فضا قشنگ نشده بلکه شلوغ تر شده، من دقیقا همینکار رو با افکارم میکنم فکرهایی که اذیتم میکنن رو یه پارچه سفید انداختم روش که بهشون فکر نکنم در صورتی که همیشه باز برمیگردم و بهشون فکر میکنم و برای این که حسهای بدم رو از خودم دور کنم چنتا هم افکار خوب درباره آینده و علایقم و.. دارم که یکم اون انبارِ افکار رو توی ذهنم قشنگتر کنه.
صاحب خونه هر آخر هفته میاد و وسایل رو الکی جابه جا میکنه و به گلدونا آب میده و ولی بی نظمی و نامرتبی هنوز سر جاشه صرفا فقط چن ساعتی خودشو سرگرم وسایل بی ربطی که جمع کرده میکنه مثل من که هرشب قبل خواب میخوام به خودم بقبولونم که بعضی از افکار رو نیاز نیست داشته باشم و خودمو باهاشون اذیت کنم و باز فرداشب میبینم دارم ساعت ها خودمو سرگرم همون افکار میکنم.
صاحب خونه هر آخر هفته میاد و وسایل رو الکی جابه جا میکنه و به گلدونا آب میده و ولی بی نظمی و نامرتبی هنوز سر جاشه صرفا فقط چن ساعتی خودشو سرگرم وسایل بی ربطی که جمع کرده میکنه مثل من که هرشب قبل خواب میخوام به خودم بقبولونم که بعضی از افکار رو نیاز نیست داشته باشم و خودمو باهاشون اذیت کنم و باز فرداشب میبینم دارم ساعت ها خودمو سرگرم همون افکار میکنم.
به آدمهایی که همیشه حرفی برای گفتن دارن حسودیم میشه کسایی که بلدن حرف رو پیش ببرن، درباره هرچیزی حرف بزنن و حتی مکالمه رو شروع کنن.
کلمات بعضی وقتا شبیه تیکه های ریز پازلهای هزارتیکه میشن و برای درست کنار هم قرار دادنشون باید هی آزمون و خطا کنی و باعث میشن چیدنشون توی یه جمله به مدتها فکر کردن نیاز داشته باشه.
قیمت کتابها الان انقدر زیاد شده که واقعا من میترسم کتابی رو حتی پیشنهاد بدم چون ممکنه از نظر من قشنگ باشه و از نظر کسی دیگه نه و الکی پول داده باشه، به قول یکی از دوستان کتاب خوندن هم جز تفریح افراد پولدار شده.