🔶کرد و فلسطینی، انفال و قتل عام غزه
✍ اسماعیل شمس
🔻 در سالهای اخیر دو تصویر همیشه در قاب ذهن من جا خوش کردهاند. اول، تصویر سیاستمداران خندان و اکثراً کهنسالی است که در حال عیش و نوش دور میز مذاکرات نشسته یا در تالارهای مجلل شهرهای زیبای ساحلی و کوهستانی رو به دریا یا جنگل، قدمزنان سرنوشت مردم جهان را تعیین میکنند.دوم تصویر کودکان کشتهشده در جنگ است که روی زمین افتاده و یا در آغوش مادران و پدران خود آرمیده اند؛ کودکانی که در نتیجه تصمیمات همان سیاستمداران کهنسال مجال زندگی نیافتهاند. تٲمل در این دو قاب که عکس آدمیان داخل آن در طول زمان عوض میشود، اما ماهیت تصمیماتشان و نتیجه آن برای کودکان یکی است، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمیبردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع میکنند و به پیشواز مرگ میروند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان بهنام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیلهای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟
🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یکروز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال دراقلیم کردستان قتلعام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دستهجمعی سربهنیست کرد.این نسلکشی نتیجه تقدم ایدئولوژی نژادپرستی عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانوادههای کردی بودند که نسلشان بهکلی منقرض شد و خانوادههایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظارهگر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتلعام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان هم رحم ننمودند.
🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ سالهای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد.هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد،اما اگر بهدور از ایدئولوژیاندیشی و از منظر تاریخی تنها بر جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان تمرکز کنیم،درمییابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیمنگاهی به نقشه خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ، ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آنروز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده میشد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن بهوجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر عربستانی را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عربزبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمیشد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچدادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند.
🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینیها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات میداند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، برجان انسان نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستاننامه میسپارم.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻 در سالهای اخیر دو تصویر همیشه در قاب ذهن من جا خوش کردهاند. اول، تصویر سیاستمداران خندان و اکثراً کهنسالی است که در حال عیش و نوش دور میز مذاکرات نشسته یا در تالارهای مجلل شهرهای زیبای ساحلی و کوهستانی رو به دریا یا جنگل، قدمزنان سرنوشت مردم جهان را تعیین میکنند.دوم تصویر کودکان کشتهشده در جنگ است که روی زمین افتاده و یا در آغوش مادران و پدران خود آرمیده اند؛ کودکانی که در نتیجه تصمیمات همان سیاستمداران کهنسال مجال زندگی نیافتهاند. تٲمل در این دو قاب که عکس آدمیان داخل آن در طول زمان عوض میشود، اما ماهیت تصمیماتشان و نتیجه آن برای کودکان یکی است، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمیبردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع میکنند و به پیشواز مرگ میروند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان بهنام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیلهای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟
🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یکروز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال دراقلیم کردستان قتلعام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دستهجمعی سربهنیست کرد.این نسلکشی نتیجه تقدم ایدئولوژی نژادپرستی عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانوادههای کردی بودند که نسلشان بهکلی منقرض شد و خانوادههایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظارهگر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتلعام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان هم رحم ننمودند.
🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ سالهای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد.هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد،اما اگر بهدور از ایدئولوژیاندیشی و از منظر تاریخی تنها بر جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان تمرکز کنیم،درمییابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیمنگاهی به نقشه خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ، ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آنروز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده میشد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن بهوجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر عربستانی را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عربزبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمیشد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچدادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند.
🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینیها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات میداند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، برجان انسان نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستاننامه میسپارم.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶مصیبتی به نام ثبت جهانی هورامان
✍ اسماعیل شمس
🔻بهرغم نقدهای زیادی که به فرایند ثبت جهانی هورامان داشتم و بخشی از آنها را در جلسه تیرماه ۱۳۹٨ وزارت میراث فرهنگی در حضور معاون وزیر و مسئولان ملی و استانی ثبت به صراحت مطرح نمودم،
فایل سخنان من در لینک زیر
https://t.me/horamanhistory/372
از ثبت هورامان استقبال کردم و بیدرنگ پس از اعلام خبر آن، در یادداشتی در کانال کردستاننامه نوشتم :
" با ثبت هورامان کار مسئولان و مردم تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده است.حال نوبت مدیران و مسئولان کشوری است که با ایجاد زیرساختهای توسعه، ارتقای سطح معیشتی مردم و رسیدن همهجانبه به وضعیت هورامان، نشان دهند که هورامان نه سرزمین کولبران، که قلمرو فرهنگ و تمدن در طول تاریخ و در سطح جهان است. اکنون وقت آن رسیده است که با جلوگیری از نابودی جنگلها، مراتع، باغها و خشکیدن رودها و چشمهها و حفظ بافت سنتی هورامان نشان دهند و نشان دهیم که همگی لیاقت حفظ میراث گرانبهایی را که گذشتگانمان برایمان به جا گذاشتند، داریم و میتوانیم آن را به آیندگان منتقل کنیم و اجازه نابودیاش را نمیدهیم. یادمان نرود که هورامان به خاطر منظر و چشمانداز جغرافیایی و فرهنگیاش ثبت شد، پس از امروز به بعد هر کاری از سوی هرکسی که سبب از بین رفتن این چشمانداز جغرافیایی، این منظر فرهنگی و البته اکوسیستم این منطقه شود، اوضاع را به قبل برمیگرداند و ثبت جهانی را هم خنثی میکند. به یقین اگر چنین نشود و ثبت هورامان رنگ و بوی تجاری و موزه ای کردن مردم و منطقه را بگیرد، فرصت ثبت، ممکن است به تهدید تبدیل گردد".
متن کامل آن یادداشت در لینک زیر
https://t.me/kurdistanname/343
🔻امروز و پس از سه سال به صراحت مینویسم که متٲسفانه ما مردود شدیم و پیشبینی من خیلی زودتر از انتظار تحقق یافت و ثبت جهانی نهتنها سبب حفظ چشمانداز جغرافیایی هورامان نشد، بلکه خواسته یا ناخواسته آن را با سرعت و شدتی وحشتناک به پرتگاه نابودی و انقراض یکجای میراث مادی و معنویاش سوق میدهد. پیش از این برخی دوستان به من گفته بودند که میراث تاریخی و جغرافیایی هورامان از سوی عدهای از سودجویان در حال تخریب است،اما اظهار نظر در این باره را به دیدن خودم موکول کردم. نوروز امسال پس از سالها مجالی دست داد که دیدار کوتاهی از منطقه داشته باشم. در یککلام باید بگویم که از آنچه دیدم، بهتزده شدم. انگار به سرزمین دیگری رفتهام که خاستگاه و زادگاه من نیست و هم او برای من غریبه است و هم من برای او.با شماری از مردم عادی و برخی دلسوزان فرهنگی منطقه صحبت کردم و از زبان آنان بیشتر به عمق بحران پی بردم. همه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از فاجعهای بزرگ در زیر پوست هورامان میدهند. با هورامان چه کردهایم؟ چه بلایی بر سر هورامان آوردهایم؟
🔻اگر برخی دوستان به هر دلیلی سکوت کردهاند، اما من به عنوان پژوهشگری مستقل که هیچ گونه منافعی در منطقه ندارم و تنها نگران میراث کهن تاریخی و جغرافیایی این سرزمینم با صدای بلند هشدار میدهم و از مردم و دلسوزان فرهنگ منطقه میخواهم تا دیر نشده است مانع توسعه روند تخریب بافت سنتی هورامان شوند. همین الان که صحبت از ثبت جهانی پالنگان میشود، قلبم میلرزد و نگرانم آن بلایی که بر سر شرکان و دیگر روستاهای ثبتشده پیشین آمد،بر سر پالنگان هم بیاید. از مدیران کشوری و استانی ثبت جهانی هورامان استدعا میکنم که در پرونده، بازبینی و هورامان را به عنوان یک " منطقه حفاظت شده" ثبت کنند. متٲسفانه مدیران دولت قبلی به هیچ یک از انتقادات دلسوزان گوش ندادند و زمینهساز این مصیبت شدند.به راستی یونسکو چگونه در یک پرونده، زبان مردم هورامان را به عنوان زبان در حال انقراض معرفی میکند و در پرونده دیگری به دست خود زمینه انقراض هرچه سریعترِ این زبان، و البته جغرافیا و میراث مادی و معنوی و حتی انسان هورامانی را فراهم مینماید؟
🔻من در این کانال بیش از هرجا درباره هورامان نوشتهام و جستجوی فقط واژه هورامان، عدد ۴۳ را تا پیش از نگارش این یادداشت به شما نشان میدهد، بنابراین نیازی به تکرار ذکر اهمیت هورامان نیست،اما اجازه بدهید اینجا یک نکته را اضافه کنم که اگر قبلاً گفتهام هورامان قلب کردستان است، حال اضافه میکنم که جغرافیا و زبان و فرهنگ هورامان و میراث مادی و معنویاش راه حل بسیاری از معماهای تاریخ و تمدنی است که امروز به آن تاریح و تمدن ایرانی، اسلامی، زاگرسی، مزوپوتامیایی و کردی گفته میشود. اگر هورامان را دوست دارید اندک بخشهای سالم باقیمانده آن را به منطقه حفاظت شدهای تبدیل کنید که نابود نشود تا به کمک آن بسیاری از معماهای تاریخ و تمدن خود را حل کنید.آنچه میگویم یک شعار نیست، حاصل ۴۹ سال تجربه زیسته در منطقه و ۳۰ سال پژوهش و مطالعه است و آمادهام مستنداتم را در اختیار همگان بگذارم.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻بهرغم نقدهای زیادی که به فرایند ثبت جهانی هورامان داشتم و بخشی از آنها را در جلسه تیرماه ۱۳۹٨ وزارت میراث فرهنگی در حضور معاون وزیر و مسئولان ملی و استانی ثبت به صراحت مطرح نمودم،
فایل سخنان من در لینک زیر
https://t.me/horamanhistory/372
از ثبت هورامان استقبال کردم و بیدرنگ پس از اعلام خبر آن، در یادداشتی در کانال کردستاننامه نوشتم :
" با ثبت هورامان کار مسئولان و مردم تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده است.حال نوبت مدیران و مسئولان کشوری است که با ایجاد زیرساختهای توسعه، ارتقای سطح معیشتی مردم و رسیدن همهجانبه به وضعیت هورامان، نشان دهند که هورامان نه سرزمین کولبران، که قلمرو فرهنگ و تمدن در طول تاریخ و در سطح جهان است. اکنون وقت آن رسیده است که با جلوگیری از نابودی جنگلها، مراتع، باغها و خشکیدن رودها و چشمهها و حفظ بافت سنتی هورامان نشان دهند و نشان دهیم که همگی لیاقت حفظ میراث گرانبهایی را که گذشتگانمان برایمان به جا گذاشتند، داریم و میتوانیم آن را به آیندگان منتقل کنیم و اجازه نابودیاش را نمیدهیم. یادمان نرود که هورامان به خاطر منظر و چشمانداز جغرافیایی و فرهنگیاش ثبت شد، پس از امروز به بعد هر کاری از سوی هرکسی که سبب از بین رفتن این چشمانداز جغرافیایی، این منظر فرهنگی و البته اکوسیستم این منطقه شود، اوضاع را به قبل برمیگرداند و ثبت جهانی را هم خنثی میکند. به یقین اگر چنین نشود و ثبت هورامان رنگ و بوی تجاری و موزه ای کردن مردم و منطقه را بگیرد، فرصت ثبت، ممکن است به تهدید تبدیل گردد".
متن کامل آن یادداشت در لینک زیر
https://t.me/kurdistanname/343
🔻امروز و پس از سه سال به صراحت مینویسم که متٲسفانه ما مردود شدیم و پیشبینی من خیلی زودتر از انتظار تحقق یافت و ثبت جهانی نهتنها سبب حفظ چشمانداز جغرافیایی هورامان نشد، بلکه خواسته یا ناخواسته آن را با سرعت و شدتی وحشتناک به پرتگاه نابودی و انقراض یکجای میراث مادی و معنویاش سوق میدهد. پیش از این برخی دوستان به من گفته بودند که میراث تاریخی و جغرافیایی هورامان از سوی عدهای از سودجویان در حال تخریب است،اما اظهار نظر در این باره را به دیدن خودم موکول کردم. نوروز امسال پس از سالها مجالی دست داد که دیدار کوتاهی از منطقه داشته باشم. در یککلام باید بگویم که از آنچه دیدم، بهتزده شدم. انگار به سرزمین دیگری رفتهام که خاستگاه و زادگاه من نیست و هم او برای من غریبه است و هم من برای او.با شماری از مردم عادی و برخی دلسوزان فرهنگی منطقه صحبت کردم و از زبان آنان بیشتر به عمق بحران پی بردم. همه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از فاجعهای بزرگ در زیر پوست هورامان میدهند. با هورامان چه کردهایم؟ چه بلایی بر سر هورامان آوردهایم؟
🔻اگر برخی دوستان به هر دلیلی سکوت کردهاند، اما من به عنوان پژوهشگری مستقل که هیچ گونه منافعی در منطقه ندارم و تنها نگران میراث کهن تاریخی و جغرافیایی این سرزمینم با صدای بلند هشدار میدهم و از مردم و دلسوزان فرهنگ منطقه میخواهم تا دیر نشده است مانع توسعه روند تخریب بافت سنتی هورامان شوند. همین الان که صحبت از ثبت جهانی پالنگان میشود، قلبم میلرزد و نگرانم آن بلایی که بر سر شرکان و دیگر روستاهای ثبتشده پیشین آمد،بر سر پالنگان هم بیاید. از مدیران کشوری و استانی ثبت جهانی هورامان استدعا میکنم که در پرونده، بازبینی و هورامان را به عنوان یک " منطقه حفاظت شده" ثبت کنند. متٲسفانه مدیران دولت قبلی به هیچ یک از انتقادات دلسوزان گوش ندادند و زمینهساز این مصیبت شدند.به راستی یونسکو چگونه در یک پرونده، زبان مردم هورامان را به عنوان زبان در حال انقراض معرفی میکند و در پرونده دیگری به دست خود زمینه انقراض هرچه سریعترِ این زبان، و البته جغرافیا و میراث مادی و معنوی و حتی انسان هورامانی را فراهم مینماید؟
🔻من در این کانال بیش از هرجا درباره هورامان نوشتهام و جستجوی فقط واژه هورامان، عدد ۴۳ را تا پیش از نگارش این یادداشت به شما نشان میدهد، بنابراین نیازی به تکرار ذکر اهمیت هورامان نیست،اما اجازه بدهید اینجا یک نکته را اضافه کنم که اگر قبلاً گفتهام هورامان قلب کردستان است، حال اضافه میکنم که جغرافیا و زبان و فرهنگ هورامان و میراث مادی و معنویاش راه حل بسیاری از معماهای تاریخ و تمدنی است که امروز به آن تاریح و تمدن ایرانی، اسلامی، زاگرسی، مزوپوتامیایی و کردی گفته میشود. اگر هورامان را دوست دارید اندک بخشهای سالم باقیمانده آن را به منطقه حفاظت شدهای تبدیل کنید که نابود نشود تا به کمک آن بسیاری از معماهای تاریخ و تمدن خود را حل کنید.آنچه میگویم یک شعار نیست، حاصل ۴۹ سال تجربه زیسته در منطقه و ۳۰ سال پژوهش و مطالعه است و آمادهام مستنداتم را در اختیار همگان بگذارم.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
تاریخوو هەورامانی
🎤سخنرانی:
دکتر اسماعیل شمس
🔸محورها:
ثبت جهانی هورامان، هویت تاریخی هورامان
♦️مکان: وزارت میراث فرهنگی، جلسه ای با حضور معاون وزیر میراث فرهنگی و اعضای شورای راهبردی ثبت هورامان
♦️تیرماه ۱۳۹۸
🖇مطالب مرتبط: اینجا
__________
کاناڵەو تاریخوو هەورامانی⬇️…
🔶گردشگری یا تخریبگری؟
✍ اسماعیل شمس
🔻پیشتر درباره تٲثیرات خطرناک کولبری بر زیستبوم و زندگی مردم کردستان به ویژه هورامان نوشته و تٱکید کردهام که کولبری و درآمد فوری آن سبب بیعلاقگی جوانان به تحصیل و رهاکردن کارهای تولیدی شده است؛ به نوعی که مردم برای آبیاری و دامداری ناچارند از کارگر غیربومی استفاده کنند. در گذشته، چشمانداز زیست و معیشت در هورامان بهسبب جغرافیا و تنوع آب و هوایی، ترکیبی بود. مردم بهشکل همزمان کشاورزی،دامداری،باغداری،زنبورداری،مرغداری و حتی صید ماهی میکردند و مازاد محصول خود را در نقاط دور و نزدیک میفروختند. آنان صدها گیاه و محصول خودروی زیر و روی زمین و جنگلها و مراتع را میشناختند و بخش اعظم خوراک خود و دامهایشان را از جنگلهای منطقه به دست می آوردند. در این جنگل، یک درخت و درختچه و گیاه و بوته بیفایده نبود و از هر وجب آن استفاده مطلوب میشد و آسیبی هم به محیط زیست و چرخه طبیعت وارد نمیگردید. ۴۰سال پیش در هرکدام از روستاهای هورامان حداقل ۴۰۰ رٲس بز، صد گاو شیرده و دهها گوسفند وجود داشتند و نه تنها کسی از شهر لبنیات نمیخرید، بلکه مازاد آن هم به شهر فرستاده میشد. با کمال تٲسف امروز در بیشتر این روستاها دامداری سنتی دیده نمیشود و جنگلها یا طعمه آتش میشوند و یا توسط برخیگردشگران و افراد بیمسئولیت از بین میروند و برای تهیه زغال فروخته میشوند.
🔻موضوع این یادداشت و در ادامه یادداشت قبلی، گردشگری افسارگسیختهای است که اینروزها در حال اتمام کار ناتمام کولبری است و در آیندهای نزدیک آخرین میخ را بر تابوت چشمانداز ترکیبی هورامان خواهد زد. هورامان منطقهای کوهستانی است و آب و خاک و جنگل آن بسیار محدود است. متٲسفانه شمار زیاد گردشگران، بافت جنگلی منطقه را تخریب و زباله و پسماند آنان به سبب شیب بالای زمین، آب و محیط زیست را آلوده میکند. همین الان بیشتر فاضلاب و زبالههای موجود بازیافت نمیشوند و در گودالهای پایین و کنار شهر و روستا دفن میشوند که سبب آلودگی آب چشمههای پایین دستی و گسترش انواع بیماریها شده اند. افزون بر آن هورامان موزه تاریخ و فرهنگ و گنجینه لغات و اصطلاحات این سرزمین است. نابودی زبان و فرهنگ و میراث مادی و معنوی هورامان تنها به فرهنگ کرد آسیب نمیرساند، بلکه به کلیت فرهنگ ایران و اسلام هم صدمه میزند.برخی کتیبهها و کتابهای کهن فارسی بدون آشنایی با زبان مردم هورامان که تنها بازمانده زبانهای باستانی این سرزمین است، به هیچ وجه قابل خواندن نیستند. فلسفه و عرفان و برخی آثار اسلامی را هم نمیتوان بدون درک میراث معنوی هورامان بازخوانی کرد.همچنین جمعیت گویشوران هورامی بسیارکم و زبان آنها در حال انقراض است و اگر روند خرید املاک و سکونت مردمان مختلف در هورامان ادامه یابد،این زبان از تاریخ حذف خواهد شد. هورامان منطقه خاص و نادری است که نظیر آن در ایران وجود ندارد و بنابراین باید آن را حفظ کرد. من نمیفهمم که چرا باید این همه جشنواره در هورامان برگزار شود؟ مراسماتی که قبلاً نبودند یا محلی بودند و صبغه عمومی و عامهپسند کنونی را نداشتند. بهراستی کجای ایران اینگونه است؟ گردشگران و تورلیدرها هم بیشتر به خاطر این مراسمها به هورامان میآیند و از فرهنگ و تاریخ منطقه بیخبرند و با آن هم آشنا نمیشوند.
🔻این یادداشت به منزله مخالفت با اصل گردشگری و دفاع از جامعه بسته نیست،بلکه خواهان توجه به زیرساختها و حفظ میراث مادی و معنوی هورامان است.گردشگری بدون زیرساختهای لازم هرچند سود کوتاهمدتی به بخشی از ساکنان میرساند،اما بهای آن نابودی زیست بوم و میراث معنوی در بلند مدت است.این فاجعه در حالی در هورامان رخ میدهد که در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم حتی با وجود زیرساختها مقررات ویژهای برای گردشگران گذاشتهاند و در عین حال سنتیترین لایههای زندگی خود را حفظ کرده اند.چند سال پیش در سفر به سویس در روستاها و فاصله بین شهرها گلههای بزرگ گاو و گوسفندی دیدم که مشغول چرا بودند. در این کشور مدرن در کنار دامداری صنعتی، دامداری سنتی هم به شکل گسترده رایج بود و دولت آن را تشویق و تسهیل میکرد. یکی از بزرگترین کارخانههای لبنیات سویس که پنیر آن یک برند مشهور جهانیست در روستای گرویر قرار داشت و روزانه هزاران توریست از مراحل تولید آن بازدید میکردند.در روستاهای دامنه آلپ هم که سالانه محل گردهمایی بزرگان سیاست، اقتصاد و هنر دنیاست، یکی از سنتیترین شکلهای دامداری و کلبههای عشایری وجود داشت که نظیر آن در میان عشایر ما هم کمتر یافت میشود.
🔻میشد در هورامان هم چنین کرد، اما زهی افسوس، نهتنها چنین نیست، بلکه ما از تولیدکننده اصلی محصولات دامی، باغی وکشاورزی ارگانیک به مصرفکننده تبدیل شدهایم و حالا هم محیط زیست، معماری سنتی،زبان کهن،فرهنگ تاریخی و میراث معنوی خود را فدای گردشگری میکنیم.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻پیشتر درباره تٲثیرات خطرناک کولبری بر زیستبوم و زندگی مردم کردستان به ویژه هورامان نوشته و تٱکید کردهام که کولبری و درآمد فوری آن سبب بیعلاقگی جوانان به تحصیل و رهاکردن کارهای تولیدی شده است؛ به نوعی که مردم برای آبیاری و دامداری ناچارند از کارگر غیربومی استفاده کنند. در گذشته، چشمانداز زیست و معیشت در هورامان بهسبب جغرافیا و تنوع آب و هوایی، ترکیبی بود. مردم بهشکل همزمان کشاورزی،دامداری،باغداری،زنبورداری،مرغداری و حتی صید ماهی میکردند و مازاد محصول خود را در نقاط دور و نزدیک میفروختند. آنان صدها گیاه و محصول خودروی زیر و روی زمین و جنگلها و مراتع را میشناختند و بخش اعظم خوراک خود و دامهایشان را از جنگلهای منطقه به دست می آوردند. در این جنگل، یک درخت و درختچه و گیاه و بوته بیفایده نبود و از هر وجب آن استفاده مطلوب میشد و آسیبی هم به محیط زیست و چرخه طبیعت وارد نمیگردید. ۴۰سال پیش در هرکدام از روستاهای هورامان حداقل ۴۰۰ رٲس بز، صد گاو شیرده و دهها گوسفند وجود داشتند و نه تنها کسی از شهر لبنیات نمیخرید، بلکه مازاد آن هم به شهر فرستاده میشد. با کمال تٲسف امروز در بیشتر این روستاها دامداری سنتی دیده نمیشود و جنگلها یا طعمه آتش میشوند و یا توسط برخیگردشگران و افراد بیمسئولیت از بین میروند و برای تهیه زغال فروخته میشوند.
🔻موضوع این یادداشت و در ادامه یادداشت قبلی، گردشگری افسارگسیختهای است که اینروزها در حال اتمام کار ناتمام کولبری است و در آیندهای نزدیک آخرین میخ را بر تابوت چشمانداز ترکیبی هورامان خواهد زد. هورامان منطقهای کوهستانی است و آب و خاک و جنگل آن بسیار محدود است. متٲسفانه شمار زیاد گردشگران، بافت جنگلی منطقه را تخریب و زباله و پسماند آنان به سبب شیب بالای زمین، آب و محیط زیست را آلوده میکند. همین الان بیشتر فاضلاب و زبالههای موجود بازیافت نمیشوند و در گودالهای پایین و کنار شهر و روستا دفن میشوند که سبب آلودگی آب چشمههای پایین دستی و گسترش انواع بیماریها شده اند. افزون بر آن هورامان موزه تاریخ و فرهنگ و گنجینه لغات و اصطلاحات این سرزمین است. نابودی زبان و فرهنگ و میراث مادی و معنوی هورامان تنها به فرهنگ کرد آسیب نمیرساند، بلکه به کلیت فرهنگ ایران و اسلام هم صدمه میزند.برخی کتیبهها و کتابهای کهن فارسی بدون آشنایی با زبان مردم هورامان که تنها بازمانده زبانهای باستانی این سرزمین است، به هیچ وجه قابل خواندن نیستند. فلسفه و عرفان و برخی آثار اسلامی را هم نمیتوان بدون درک میراث معنوی هورامان بازخوانی کرد.همچنین جمعیت گویشوران هورامی بسیارکم و زبان آنها در حال انقراض است و اگر روند خرید املاک و سکونت مردمان مختلف در هورامان ادامه یابد،این زبان از تاریخ حذف خواهد شد. هورامان منطقه خاص و نادری است که نظیر آن در ایران وجود ندارد و بنابراین باید آن را حفظ کرد. من نمیفهمم که چرا باید این همه جشنواره در هورامان برگزار شود؟ مراسماتی که قبلاً نبودند یا محلی بودند و صبغه عمومی و عامهپسند کنونی را نداشتند. بهراستی کجای ایران اینگونه است؟ گردشگران و تورلیدرها هم بیشتر به خاطر این مراسمها به هورامان میآیند و از فرهنگ و تاریخ منطقه بیخبرند و با آن هم آشنا نمیشوند.
🔻این یادداشت به منزله مخالفت با اصل گردشگری و دفاع از جامعه بسته نیست،بلکه خواهان توجه به زیرساختها و حفظ میراث مادی و معنوی هورامان است.گردشگری بدون زیرساختهای لازم هرچند سود کوتاهمدتی به بخشی از ساکنان میرساند،اما بهای آن نابودی زیست بوم و میراث معنوی در بلند مدت است.این فاجعه در حالی در هورامان رخ میدهد که در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم حتی با وجود زیرساختها مقررات ویژهای برای گردشگران گذاشتهاند و در عین حال سنتیترین لایههای زندگی خود را حفظ کرده اند.چند سال پیش در سفر به سویس در روستاها و فاصله بین شهرها گلههای بزرگ گاو و گوسفندی دیدم که مشغول چرا بودند. در این کشور مدرن در کنار دامداری صنعتی، دامداری سنتی هم به شکل گسترده رایج بود و دولت آن را تشویق و تسهیل میکرد. یکی از بزرگترین کارخانههای لبنیات سویس که پنیر آن یک برند مشهور جهانیست در روستای گرویر قرار داشت و روزانه هزاران توریست از مراحل تولید آن بازدید میکردند.در روستاهای دامنه آلپ هم که سالانه محل گردهمایی بزرگان سیاست، اقتصاد و هنر دنیاست، یکی از سنتیترین شکلهای دامداری و کلبههای عشایری وجود داشت که نظیر آن در میان عشایر ما هم کمتر یافت میشود.
🔻میشد در هورامان هم چنین کرد، اما زهی افسوس، نهتنها چنین نیست، بلکه ما از تولیدکننده اصلی محصولات دامی، باغی وکشاورزی ارگانیک به مصرفکننده تبدیل شدهایم و حالا هم محیط زیست، معماری سنتی،زبان کهن،فرهنگ تاریخی و میراث معنوی خود را فدای گردشگری میکنیم.
@kurdistanname
Forwarded from عکس نگار
🔶قصه دیروز تو تاریخ فردای ماست/به بهانه کشف زنی ۷۵ هزارساله در شانهدر کردستان
✍ اسماعیل شمس
🔻دکتر دلشاد زاموا استاد گروه باستانشناسی دانشگاه سلیمانیه عکسی را که ۲۰ سال پیش از زنی ساکن در غار شانهدر در استان هەولێر(اربیل) در اقلیم کردستان گرفته، در کنار عکس بازسازیشده زن نئاندرتال ۷۵ هزار سال پیش ساکن در این غار گذاشته و پرسیده است که آیا میان این دو زن شباهتی هست؟ من پاسخ این پرسش را به خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میسپارم و در اینجا از تفاوت میان این دو زن میگویم؛ لبخند و نگاه به افق زن نئاندرتالی که ۷۵ هزار سال بعد جایش را به نگاه غمگین و سربهزیر زنی کرد داده است؛ زنی که گویی سنگینی بار این همه سال را یکتنه به دوش میکشد.
🔻آن زن یکی از بازماندگان عصر متٲخر حیات انسان نئاندرتال بود و حلقه وصل اجدادش به انسانهای هوشمند گردید. هرچند نژاد انسان هوشمند جدای از نئاندرتالهاست، اما این امر نفیکننده پیوند ایندو نیست. همین غاری که امروز پس از ۷۵ هزار سال از سکونت آن زن نئاندرتال هنوز باقی مانده و مسکن این زن کرد شده است، یکی از وجوه مشترک آنهاست. کوه و دشت و رود و گیاهان و جانوران و جغرافیای اطراف غار نیز فضاهای مشترکیاند که این دو را به هم پیوند میدهند.جغرافیایی که دوران گذار از انسان نئاندرتال به انسان هوشمند در آن رخ داده است، از هر نظر متفاوت با جغرافیایی است که عمر سکونت انسان در آن از هزار سال تجاوز نمیکند. روشن است که ظرف، ثابت و مظروف، متغیر است و هیچ مظروفی نمیتواند تحت تٲثیر ظرف نباشد و کمابیش به شکل آن درنیاید. جغرافیا همان ظرف ثابتی است که تحول تاریخی یعنی نحوه تعامل انسان با مکان در طول زمان در دل آن صورت گرفته است، بنابراین انسانهایی که در طول زمان وارد ظرف جغرافیایی که امروز کردستان نامیده میشود، شدهاند، تحت تٲثیر ویژگیهای آن قرار گرفتهاند. این انسانها به حکم داشتن اراده و اختیار البته تا جایی که توانستهاند در این ظرف هم تغییر ایجاد کرده و آن را از شکل طبیعی و دیرین خود خارج کردهاند.
🔻۷۵هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند. اجازه بفرمایید ۷۵ هزار سال را بر ۱۰ تقسیم کنیم و تنها ۷۵۰۰ سال از عمر سرزمینی که امروز کردستان نامیده میشود، بسنده کنیم. اگر میانگین عمر حکومت هر فرمانروای این سرزمین، ۱۵ سال در نظر گرفته شود در طول این ۷۵۰۰ سال ۵۰۰ فرمانروا بر آن حکم راندهاند که ۹۰ درصد آنان، نه بومی که بیگانه بودهاند.این جهانگشایان مهاجم بیگانه با ایل و عشیره و مزدوران خود از دور و نزدیک به غارها و روستاها و شهرها و راهها و چشمهها و کوهها و دشتهای کردستان " آمدند و کَندند و سوختند و کشتند و رفتند". با رفتن پدران، فرزندان و نوادگان برخی از آنان در سرزمینی که توسط نیاکانشان اشغال شده بود، ماندند و تا به امروز میراث ننگین آنان را زنده نگه داشتند. برخی از آنان هم در ظاهر در دل جامعه کردی هضم شدند، اما رد خونشان در خلق و خوی انسان کرد کنونی و ردپایشان هم در خاک کردستان و فرهنگ حاکم بر آن باقی ماند که نشانههایش را حالا هم میتوان دید.
🔻به باور من تاریخ تقابل و تهاجم مهاجمان و بومیان را بیش از هرجا باید از زبان جغرافیای کردستان و به ویژه جاینامهای آن روایت کرد. به تعداد روستاهای کردستان میتوان با ثبت میراث شفاهی مردم، دهها هزار فرهنگ هزارصفحهای نوشت که شناسنامه تاریخ و فرهنگ و زبان نه تنها خود کردستان که همه آن مهاجمانی خواهد بود که در این ۷۵۰۰ سال به آن هجوم آورده اند. در این فرهنگ شفاهی میتوان بخشی از زبان و فرهنگ بومیان منطقه اعم از گوتی و هوری و کاسی و لولوبی و اورارتو و مانا را دید و هم سومر و اکد و بابل و آشور را. هم ردپای ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی دیده میشود، هم یونانی و رومی و هم عرب و ترک و مغول و تاتار و بسیاری دیگر که شاید اسمشان جایی ثبت و ضبط نشده است.
🔻آن زن خندان نئاندرتال خیلی خوشبخت بود که در دوران او هنوز سروکله انسانهای هوشمند پیدا نشده بود که از بیابانهای هزاران کیلومتر آنسوتر به سرزمین حاصلخیز و خوش و آب و هوایش حملهور شوند و زندگی و زمانه را بر او تلخ و تنگ کنند. او نسلش منقرض شد و نماند تا حکایت ظلم و زور اشغالگران مهاجم و قتلعام بومیان و تبدیل بیگانگان به میزبان در جغرافیای غار خود را ببیند.نمیدانم اگر او زنده میشد و از زبان این زن کرد تنها حکایت ۷۵۰۰ سال از آن ۷۵۰۰۰ سال را میشنید، آیا لبخند بر لبانش خشک نمیشد و سرش را به نشانه شرم از عملکرد وحشیانه انسان متمدنی که روی او و اجدادش را سفید کرده است، پایین نمیانداخت؟
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻دکتر دلشاد زاموا استاد گروه باستانشناسی دانشگاه سلیمانیه عکسی را که ۲۰ سال پیش از زنی ساکن در غار شانهدر در استان هەولێر(اربیل) در اقلیم کردستان گرفته، در کنار عکس بازسازیشده زن نئاندرتال ۷۵ هزار سال پیش ساکن در این غار گذاشته و پرسیده است که آیا میان این دو زن شباهتی هست؟ من پاسخ این پرسش را به خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میسپارم و در اینجا از تفاوت میان این دو زن میگویم؛ لبخند و نگاه به افق زن نئاندرتالی که ۷۵ هزار سال بعد جایش را به نگاه غمگین و سربهزیر زنی کرد داده است؛ زنی که گویی سنگینی بار این همه سال را یکتنه به دوش میکشد.
🔻آن زن یکی از بازماندگان عصر متٲخر حیات انسان نئاندرتال بود و حلقه وصل اجدادش به انسانهای هوشمند گردید. هرچند نژاد انسان هوشمند جدای از نئاندرتالهاست، اما این امر نفیکننده پیوند ایندو نیست. همین غاری که امروز پس از ۷۵ هزار سال از سکونت آن زن نئاندرتال هنوز باقی مانده و مسکن این زن کرد شده است، یکی از وجوه مشترک آنهاست. کوه و دشت و رود و گیاهان و جانوران و جغرافیای اطراف غار نیز فضاهای مشترکیاند که این دو را به هم پیوند میدهند.جغرافیایی که دوران گذار از انسان نئاندرتال به انسان هوشمند در آن رخ داده است، از هر نظر متفاوت با جغرافیایی است که عمر سکونت انسان در آن از هزار سال تجاوز نمیکند. روشن است که ظرف، ثابت و مظروف، متغیر است و هیچ مظروفی نمیتواند تحت تٲثیر ظرف نباشد و کمابیش به شکل آن درنیاید. جغرافیا همان ظرف ثابتی است که تحول تاریخی یعنی نحوه تعامل انسان با مکان در طول زمان در دل آن صورت گرفته است، بنابراین انسانهایی که در طول زمان وارد ظرف جغرافیایی که امروز کردستان نامیده میشود، شدهاند، تحت تٲثیر ویژگیهای آن قرار گرفتهاند. این انسانها به حکم داشتن اراده و اختیار البته تا جایی که توانستهاند در این ظرف هم تغییر ایجاد کرده و آن را از شکل طبیعی و دیرین خود خارج کردهاند.
🔻۷۵هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند. اجازه بفرمایید ۷۵ هزار سال را بر ۱۰ تقسیم کنیم و تنها ۷۵۰۰ سال از عمر سرزمینی که امروز کردستان نامیده میشود، بسنده کنیم. اگر میانگین عمر حکومت هر فرمانروای این سرزمین، ۱۵ سال در نظر گرفته شود در طول این ۷۵۰۰ سال ۵۰۰ فرمانروا بر آن حکم راندهاند که ۹۰ درصد آنان، نه بومی که بیگانه بودهاند.این جهانگشایان مهاجم بیگانه با ایل و عشیره و مزدوران خود از دور و نزدیک به غارها و روستاها و شهرها و راهها و چشمهها و کوهها و دشتهای کردستان " آمدند و کَندند و سوختند و کشتند و رفتند". با رفتن پدران، فرزندان و نوادگان برخی از آنان در سرزمینی که توسط نیاکانشان اشغال شده بود، ماندند و تا به امروز میراث ننگین آنان را زنده نگه داشتند. برخی از آنان هم در ظاهر در دل جامعه کردی هضم شدند، اما رد خونشان در خلق و خوی انسان کرد کنونی و ردپایشان هم در خاک کردستان و فرهنگ حاکم بر آن باقی ماند که نشانههایش را حالا هم میتوان دید.
🔻به باور من تاریخ تقابل و تهاجم مهاجمان و بومیان را بیش از هرجا باید از زبان جغرافیای کردستان و به ویژه جاینامهای آن روایت کرد. به تعداد روستاهای کردستان میتوان با ثبت میراث شفاهی مردم، دهها هزار فرهنگ هزارصفحهای نوشت که شناسنامه تاریخ و فرهنگ و زبان نه تنها خود کردستان که همه آن مهاجمانی خواهد بود که در این ۷۵۰۰ سال به آن هجوم آورده اند. در این فرهنگ شفاهی میتوان بخشی از زبان و فرهنگ بومیان منطقه اعم از گوتی و هوری و کاسی و لولوبی و اورارتو و مانا را دید و هم سومر و اکد و بابل و آشور را. هم ردپای ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی دیده میشود، هم یونانی و رومی و هم عرب و ترک و مغول و تاتار و بسیاری دیگر که شاید اسمشان جایی ثبت و ضبط نشده است.
🔻آن زن خندان نئاندرتال خیلی خوشبخت بود که در دوران او هنوز سروکله انسانهای هوشمند پیدا نشده بود که از بیابانهای هزاران کیلومتر آنسوتر به سرزمین حاصلخیز و خوش و آب و هوایش حملهور شوند و زندگی و زمانه را بر او تلخ و تنگ کنند. او نسلش منقرض شد و نماند تا حکایت ظلم و زور اشغالگران مهاجم و قتلعام بومیان و تبدیل بیگانگان به میزبان در جغرافیای غار خود را ببیند.نمیدانم اگر او زنده میشد و از زبان این زن کرد تنها حکایت ۷۵۰۰ سال از آن ۷۵۰۰۰ سال را میشنید، آیا لبخند بر لبانش خشک نمیشد و سرش را به نشانه شرم از عملکرد وحشیانه انسان متمدنی که روی او و اجدادش را سفید کرده است، پایین نمیانداخت؟
@kurdistanname
🔸چیرۆکی دوێنێی تۆ، مێژووی سبەی ئێمەیە / بە بیانووی دۆزینەوەی ژنێکی ۷۵ هەزار ساڵە لە شانەدەری کوردستان.
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻دوکتۆر دڵشاد زامووا مامۆستای کۆڕی کۆنینەناسیی زانکۆی سلێمانی، وێنەیەکی کە بیست ساڵ لەمەوپێش لە ژنێکی دانیشتووی ئەشکەوتی شانەدەر لە پارێزگای هەولێر لە هەرێمی کوردستان کێشاوە، لە تەنیشت وێنەی نۆژەنکراوی ژنێکی نیاندرتاڵی ۷۵ هەزار ساڵ بەر لە ئێستای، دانیشتووی ئەم ئەشکەوتەی داناوە و پرسیاری کردووە کە گەلۆ، لە نێوان ئەم دوو ژنەدا لێکچوونێک دەبیندرێت؟
من وڵامی ئەم پرسیارە ئەسپێرمە خوێنەرە خۆشەویستەکانی کەناڵی کوردستاننامە و لێرەوە لە جیاوازیی نێوان ئەم دوو ژنە باس دەکەم؛ بزە و ڕوانینی بەرەو ئاسۆی ژنێکی نیاندرتاڵ کە ۷۵ هەزار ساڵ دواتر جێگاکەی بە ڕوانینی خەمداگرتوو و سەرلەژێری ژنێکی کورد داوە؛ ژنێک کە دەڵێی قورسایی و بارگرانیی ئەم هەموو ساڵەی بە تاق و تەنیا بەکۆڵ کێشاوە.
🔻ئەو ژنە یەکێک لە پاشماوەکانی چاخی ئاخروئۆخری ژیانی مرۆڤی نیاندرتاڵ بوو و بووە ئاڵقەی پەیوەندیی باوباپیرانی بە مرۆڤە زیرەک و وشیارەکانەوە. هەر چەن ڕەگەزی مرۆڤی زیرەک لەگەڵ نیاندرتاڵەکان جیاوازە، بەڵام ئەم باسە حاشا کردن لە پەیوەندیی نێوان ئەم دوو بەرەوە نییە.
هەر ئەم ئەشکەوتەی کە ئەمڕۆکە لە دوای ۷۵ هەزار ساڵ لە نیشتەجێبوونی ئەو ژنە نیاندرتاڵە هێشتا هەر ماوەتەوە و بووەتە شوێنی نیشتەجێبوونی ئەم ژنە کوردە، یەکێک لە لایەنە هاوبەشەکانی ئەوانە.
کەژ و پێدەشت و چۆم و ڕووەکەکان و گیانلەبەران و جوگرافیای دەوروبەری ئەشکەوتەکەش ئەو کەشە هاوبەشانەن کە ئەم دوانە پێکەوە دەلکێنن. ئەو جوگرافیایەی کە سەردەمانی تێپەڕین لە مرۆڤی نیاندرتاڵەوە بە مرۆڤی زیرەک لەودا ڕووی داوە، لە هەموو بووارێکەوە جیاوازە لەگەڵ ئەو جوگرافیایەی کە تەمەنی نیشتەجێبوونی مرۆڤ لەوێدا لە هەزار ساڵ زیاتر تێ ناپەڕێنێت. ڕوون و ئاشکرایە کە شوێن، (ظرف) جێگیرە و شوێنەوار، (مظروف) ناجێگیرە و بگۆڕ و هیچ شوێنەوارێک ناتوانێت لەژێر کاردانەوەی شوێندا نەبێت و کەم تا کورت لە هاوشێوە و قەبارەی ئەودا خۆی نەگونجێنێت. جوگرافیا هەر ئەو شوێنە جێگیرەیە کە گۆڕانکاریی مێژوویی واتا چۆنییەتی هەڵسووکەوتی مرۆڤ لەگەڵ شوێن بەدرێژایی زەمەن پێی ناوەتە ناو شوێنێک لە جوگرافیاوە کە ئەمڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ دەبرێت، کەوتوونەتە ژێر کاردانەوەی تایبەتمەندییەکانی ئەوێوە. هەڵبەت ئەم مرۆڤانە بەهۆی لێهاتوویی و هەبوونی ورە و دەسەڵاتەوە تا ئەو جێیەی کە توانیویانە لەم شوێنیشەدا گۆڕانکارییان بەدی هێناوە و ئەوێیان لە قەبارەی سرووشتی و کۆنیی خۆی دەرهێناوە.
🔻۷۵ هەزار ساڵ تەمەنێکی کەم نییە.
باس لە ۲۷ ملوێن و ۳۷۵ هەزار ڕۆژە. ئەشکەوتێک واتە تەنیا سووچێکی بچووک لەم وڵاتە گەورەیە کە ئەو هەموو ڕۆژانە میوانداری ئەو مرۆڤانە بووە کە پێیان ناوەتە ناویەوە. ڕێگام پێ بدەن کە ۷۵ هەزار ساڵ دابەش بەسەر ۱۰ دا بکەم و تەنیا بە ۷۵۰۰ ساڵ لە تەمەنی وڵاتێک کە ئەوڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ براوە، قەناعەت بێنین. ئەگەر ناوگینی تەمەنی دەسەڵاتداریی هەر فەرماندەرێکی ئەم وڵاتە، ۱۵ ساڵ لەبەرچاو بگیردرێت لە درێژایی ئەم ۷۵۰۰ ساڵەدا ۵۰۰ فەرماندەر دەسەڵاتدارییان بەسەریا کردووە کە لە سەدا ۹۰ ی ئەوانە، بێگانە بوونە نە خۆجێیی. ئەم داگیرکەرە هێرشبەر و نامۆیانە لەگەڵ خێڵ و هۆز و بەکرێگیراوانی خۆیان لە دوور و نزیکەوە هاتنە ئەشکەوتەکان و شار و لادێکان و ڕێگا و کانیاو و کەژ و پێدەشتەکانی کوردستان و هەڵیانکووڵا و سووتاندیان و کوشت و بڕیان کرد و ڕۆیشتن." بە ڕۆیشتنی باوکان، خاو و خێزان و نەوەکانی هەندێک لەوانە لە وڵاتێک کە باوباپیرانیان داگیریان کردبوو، ماونەوە و تا بە ئەمڕۆیش میراتی نگریسی ئەوانیان زیندوو هێشتووەتەوە. هەندێک لەوانەش بەڕوواڵەت لە ناو دڵی کۆمەڵگەی کوردیدا تووانەوە، بەڵام ڕچەی خوێنیان لە ئاکار و ڕەوشتی مرۆڤی کوردی ئێستاکە و شوێنی پێیانیش لە خاکی کوردستان و کولتوورەکەی هەر مایەوە کە شوێنەوارەکانی ئێستاش هەر دەبیندرێت.
🔻بەبڕوای من مێژووی شاڵاوی هێرشبەران و ڕووبەڕووبوونەوەی خۆجێییەکان لە زمانی جوگرافیای کوردستان و بەتایبەت ناوی شوێنەکان لە هەموو جێگایەک زیاتر بگێڕدرێتەوە. دەکرێت بە ڕێژەی گوندەکانی کوردستان بە تۆماری میراتی زارەکیی خەڵک، دەیان هەزار قامووسی هەزار لاپەڕەیی بنووسیت کە نەتەنیا ناسنامەی مێژوو و کەلتوور و زمانی کوردستانە، بەڵکوو دەبێتە هی هەموو ئەو هێرشبەرانەش کە لەم ۷۵۰۰ ساڵەدا هێرشیان کردووەتە سەری.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻دوکتۆر دڵشاد زامووا مامۆستای کۆڕی کۆنینەناسیی زانکۆی سلێمانی، وێنەیەکی کە بیست ساڵ لەمەوپێش لە ژنێکی دانیشتووی ئەشکەوتی شانەدەر لە پارێزگای هەولێر لە هەرێمی کوردستان کێشاوە، لە تەنیشت وێنەی نۆژەنکراوی ژنێکی نیاندرتاڵی ۷۵ هەزار ساڵ بەر لە ئێستای، دانیشتووی ئەم ئەشکەوتەی داناوە و پرسیاری کردووە کە گەلۆ، لە نێوان ئەم دوو ژنەدا لێکچوونێک دەبیندرێت؟
من وڵامی ئەم پرسیارە ئەسپێرمە خوێنەرە خۆشەویستەکانی کەناڵی کوردستاننامە و لێرەوە لە جیاوازیی نێوان ئەم دوو ژنە باس دەکەم؛ بزە و ڕوانینی بەرەو ئاسۆی ژنێکی نیاندرتاڵ کە ۷۵ هەزار ساڵ دواتر جێگاکەی بە ڕوانینی خەمداگرتوو و سەرلەژێری ژنێکی کورد داوە؛ ژنێک کە دەڵێی قورسایی و بارگرانیی ئەم هەموو ساڵەی بە تاق و تەنیا بەکۆڵ کێشاوە.
🔻ئەو ژنە یەکێک لە پاشماوەکانی چاخی ئاخروئۆخری ژیانی مرۆڤی نیاندرتاڵ بوو و بووە ئاڵقەی پەیوەندیی باوباپیرانی بە مرۆڤە زیرەک و وشیارەکانەوە. هەر چەن ڕەگەزی مرۆڤی زیرەک لەگەڵ نیاندرتاڵەکان جیاوازە، بەڵام ئەم باسە حاشا کردن لە پەیوەندیی نێوان ئەم دوو بەرەوە نییە.
هەر ئەم ئەشکەوتەی کە ئەمڕۆکە لە دوای ۷۵ هەزار ساڵ لە نیشتەجێبوونی ئەو ژنە نیاندرتاڵە هێشتا هەر ماوەتەوە و بووەتە شوێنی نیشتەجێبوونی ئەم ژنە کوردە، یەکێک لە لایەنە هاوبەشەکانی ئەوانە.
کەژ و پێدەشت و چۆم و ڕووەکەکان و گیانلەبەران و جوگرافیای دەوروبەری ئەشکەوتەکەش ئەو کەشە هاوبەشانەن کە ئەم دوانە پێکەوە دەلکێنن. ئەو جوگرافیایەی کە سەردەمانی تێپەڕین لە مرۆڤی نیاندرتاڵەوە بە مرۆڤی زیرەک لەودا ڕووی داوە، لە هەموو بووارێکەوە جیاوازە لەگەڵ ئەو جوگرافیایەی کە تەمەنی نیشتەجێبوونی مرۆڤ لەوێدا لە هەزار ساڵ زیاتر تێ ناپەڕێنێت. ڕوون و ئاشکرایە کە شوێن، (ظرف) جێگیرە و شوێنەوار، (مظروف) ناجێگیرە و بگۆڕ و هیچ شوێنەوارێک ناتوانێت لەژێر کاردانەوەی شوێندا نەبێت و کەم تا کورت لە هاوشێوە و قەبارەی ئەودا خۆی نەگونجێنێت. جوگرافیا هەر ئەو شوێنە جێگیرەیە کە گۆڕانکاریی مێژوویی واتا چۆنییەتی هەڵسووکەوتی مرۆڤ لەگەڵ شوێن بەدرێژایی زەمەن پێی ناوەتە ناو شوێنێک لە جوگرافیاوە کە ئەمڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ دەبرێت، کەوتوونەتە ژێر کاردانەوەی تایبەتمەندییەکانی ئەوێوە. هەڵبەت ئەم مرۆڤانە بەهۆی لێهاتوویی و هەبوونی ورە و دەسەڵاتەوە تا ئەو جێیەی کە توانیویانە لەم شوێنیشەدا گۆڕانکارییان بەدی هێناوە و ئەوێیان لە قەبارەی سرووشتی و کۆنیی خۆی دەرهێناوە.
🔻۷۵ هەزار ساڵ تەمەنێکی کەم نییە.
باس لە ۲۷ ملوێن و ۳۷۵ هەزار ڕۆژە. ئەشکەوتێک واتە تەنیا سووچێکی بچووک لەم وڵاتە گەورەیە کە ئەو هەموو ڕۆژانە میوانداری ئەو مرۆڤانە بووە کە پێیان ناوەتە ناویەوە. ڕێگام پێ بدەن کە ۷۵ هەزار ساڵ دابەش بەسەر ۱۰ دا بکەم و تەنیا بە ۷۵۰۰ ساڵ لە تەمەنی وڵاتێک کە ئەوڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ براوە، قەناعەت بێنین. ئەگەر ناوگینی تەمەنی دەسەڵاتداریی هەر فەرماندەرێکی ئەم وڵاتە، ۱۵ ساڵ لەبەرچاو بگیردرێت لە درێژایی ئەم ۷۵۰۰ ساڵەدا ۵۰۰ فەرماندەر دەسەڵاتدارییان بەسەریا کردووە کە لە سەدا ۹۰ ی ئەوانە، بێگانە بوونە نە خۆجێیی. ئەم داگیرکەرە هێرشبەر و نامۆیانە لەگەڵ خێڵ و هۆز و بەکرێگیراوانی خۆیان لە دوور و نزیکەوە هاتنە ئەشکەوتەکان و شار و لادێکان و ڕێگا و کانیاو و کەژ و پێدەشتەکانی کوردستان و هەڵیانکووڵا و سووتاندیان و کوشت و بڕیان کرد و ڕۆیشتن." بە ڕۆیشتنی باوکان، خاو و خێزان و نەوەکانی هەندێک لەوانە لە وڵاتێک کە باوباپیرانیان داگیریان کردبوو، ماونەوە و تا بە ئەمڕۆیش میراتی نگریسی ئەوانیان زیندوو هێشتووەتەوە. هەندێک لەوانەش بەڕوواڵەت لە ناو دڵی کۆمەڵگەی کوردیدا تووانەوە، بەڵام ڕچەی خوێنیان لە ئاکار و ڕەوشتی مرۆڤی کوردی ئێستاکە و شوێنی پێیانیش لە خاکی کوردستان و کولتوورەکەی هەر مایەوە کە شوێنەوارەکانی ئێستاش هەر دەبیندرێت.
🔻بەبڕوای من مێژووی شاڵاوی هێرشبەران و ڕووبەڕووبوونەوەی خۆجێییەکان لە زمانی جوگرافیای کوردستان و بەتایبەت ناوی شوێنەکان لە هەموو جێگایەک زیاتر بگێڕدرێتەوە. دەکرێت بە ڕێژەی گوندەکانی کوردستان بە تۆماری میراتی زارەکیی خەڵک، دەیان هەزار قامووسی هەزار لاپەڕەیی بنووسیت کە نەتەنیا ناسنامەی مێژوو و کەلتوور و زمانی کوردستانە، بەڵکوو دەبێتە هی هەموو ئەو هێرشبەرانەش کە لەم ۷۵۰۰ ساڵەدا هێرشیان کردووەتە سەری.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
👆👆👆👆
لەم فەرهەنگە زارەکییەدا دەکرێت بەشێک لە زمان و کولتووری خۆجێییەکانی ناوچەکە کە بریتین لە گۆتی و هۆری کاسی و لۆلۆیی و ئۆرارتوو و مانا ببینرێت و هەمیش سۆمەر ئەکەد و بابل و ئاشوور.
هەم شوێنپێی ماد و هەخامەنشی و ئەشکانی و ساسانی دەبیندرێت، هەم یۆنانی و ڕۆمی و هەم عەرەب و تورک و مەنگۆل و تەتەر و زۆرێکی تر کە ڕەنگە ناویان لە جێگایەکا تۆمار نەکرابێت.
🔻ئەو ژنە دەم بە پێکەنینە نیاندرتاڵییە زۆر بەختەوەر بوو کە لە سەردەمانی ئەودا هێشتا گڕوگوێلاکی مرۆڤە زیرەکەکان سەریان نەجووقابوو کە هەزاران کیلۆمەتر لە بیابانەکانی ئەولاترەوە هێرش بێننە وڵاتە پڕپیت و خۆش ئاو و هەواکەیەوە و ژیان و دەورانی لێ تەسک و تفت و تاڵ کەن. بەرە و نەوەی ئەو لەناو چوو و نەماوە تا داستانی زۆر و ستەمی هێرشبەرانی داگیرکەر و کۆمەڵکوژیی خۆجێییەکان و گۆڕینی بێگانەکان بە خانەخوێ لە جوگرافیای ئەشکەوتەکەی خۆیا ببینێت.
نازانم ئەگەر ئەو زیندوو دەبووەوە و لە زمانی ئەم ژنە کوردەوە تەنیا چیرۆکی ۷۵۰۰ ساڵ لەو ۷۵۰۰۰ ساڵەی دەبیستەوە، گەلۆ بزە بەسەر لێوانیەوە وشک هەڵنەدەگەڕا و بە نیشانەی شەرم لە کارکردی دڕندانەی مرۆڤی خاوەن شارستانییەتێک کە ڕووی ئەو و باوباپیرانی سپی کردووە، دانەدەخست؟
وەرگێڕ: ئیرەج کاکەیی.
https://t.me/kurdistanname
لەم فەرهەنگە زارەکییەدا دەکرێت بەشێک لە زمان و کولتووری خۆجێییەکانی ناوچەکە کە بریتین لە گۆتی و هۆری کاسی و لۆلۆیی و ئۆرارتوو و مانا ببینرێت و هەمیش سۆمەر ئەکەد و بابل و ئاشوور.
هەم شوێنپێی ماد و هەخامەنشی و ئەشکانی و ساسانی دەبیندرێت، هەم یۆنانی و ڕۆمی و هەم عەرەب و تورک و مەنگۆل و تەتەر و زۆرێکی تر کە ڕەنگە ناویان لە جێگایەکا تۆمار نەکرابێت.
🔻ئەو ژنە دەم بە پێکەنینە نیاندرتاڵییە زۆر بەختەوەر بوو کە لە سەردەمانی ئەودا هێشتا گڕوگوێلاکی مرۆڤە زیرەکەکان سەریان نەجووقابوو کە هەزاران کیلۆمەتر لە بیابانەکانی ئەولاترەوە هێرش بێننە وڵاتە پڕپیت و خۆش ئاو و هەواکەیەوە و ژیان و دەورانی لێ تەسک و تفت و تاڵ کەن. بەرە و نەوەی ئەو لەناو چوو و نەماوە تا داستانی زۆر و ستەمی هێرشبەرانی داگیرکەر و کۆمەڵکوژیی خۆجێییەکان و گۆڕینی بێگانەکان بە خانەخوێ لە جوگرافیای ئەشکەوتەکەی خۆیا ببینێت.
نازانم ئەگەر ئەو زیندوو دەبووەوە و لە زمانی ئەم ژنە کوردەوە تەنیا چیرۆکی ۷۵۰۰ ساڵ لەو ۷۵۰۰۰ ساڵەی دەبیستەوە، گەلۆ بزە بەسەر لێوانیەوە وشک هەڵنەدەگەڕا و بە نیشانەی شەرم لە کارکردی دڕندانەی مرۆڤی خاوەن شارستانییەتێک کە ڕووی ئەو و باوباپیرانی سپی کردووە، دانەدەخست؟
وەرگێڕ: ئیرەج کاکەیی.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶سالگرد فتح استانبول، به نام آنان، به کام آنان
✍ اسماعیل شمس
🔺امروز ۵۷۱ سال از تصرف استانبول در دوران خلافت سلطان محمد فاتح گذشت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه طی پیامی در شبکه اجتماعی ایکس 571'مین سالگرد فتح استانبول از سوی سلطان محمد فاتح را به مردم کشورش تبریک گفت.آقای اردوغان در این پیام نوشت: با حکومت بردبار و عادلانه سلطان محمد فاتح، استانبول به مرکزی تبدیل شده است که در آن باورها و فرهنگهای مختلف در کنار هم زندگی میکنند. وی افزود: 571'مین سالگرد فتح استانبول که یکی از بزرگترین پیروزیها در طول تاریخ بوده را تبریک میگویم. یاد قهرمانان بهویژه سلطان محمد فاتح که این سرزمین را برای ما میهن کردند، گرامی میدارم.اردوغان ادامه داد: ایمان، عزم و استقامت سلطان محمد فاتح و سربازان قهرمان او در فتح استانبول امروز به ما برای رسیدن به هدف قرن تورک الهام میبخشد".
🔺میگویند تاریخ علم بررسی گذشته است، اما دست کم تاریخ یک سده اخیر به ویژه در خاورمیانه نشان میدهد که تاریخ علم حال حاضر است و ربط چندانی به گذشته ندارد. ایدئولوژیاندیشان با وجود تفاوت دیدگاههایشان در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن استفاده از تاریخ و نمادهای تاریخی برای تثبیت و توسعه قدرت خود است. تاریخ مهمان ویژه قدرت است و همواره با ظاهری جذاب و رتوریک در خدمت قدرت و ایدئولوژی قرار میگیرد. شاعر میگوید "رنج گل، بلبل کشید و بوی گل را باد برد" و تاریخنگار هم مینویسد که گنج حاصل از رنج ساختن تاریخ توسط دیگران، امروز تنها و تنها در سبد صاحبان قدرت ریخته میشود و سازندگان اصلی فراموش میگردند؛ تنها به این سبب که صاحب قدرت و دولت نیستند.
🔺پرسش این است که آیا به راستی سلطان محمد فاتح و ترکان به تنهایی استانبول را فتح کردند؟ آیا فتح استانبول، فارغ از درست بودن یا نبودن آن از منظر تاریخی، باید تنها به نام سلطان محمد که در روز فتح، تازه ۲۱ ساله شده بود، سند زده شود و سایر نامها و اقوام و ملل همراه در سپاه او حذف گردند؟ من در اینجا تنها به نام دو شخصیت برجسته کرد،آق شمس الدین و ملا گورانی، اشاره میکنم که پیشتر هم درباره آنان نوشته بودم و تاریخ نشان میدهد که نقش اصلی را در فتح استانبول آنان و پیروان و سپاهیانشان داشتند.
🔺محمد بن حمزه مشهور به آق شمس الدین از نوادگان شیخ شهاب الدین عمر سهروردی از صوفیان نامدار کرد و فرمانده شمار زیادی از جنگجویان حاضر در جنگ بود. او را رهبرمعنوی فتح استانبول میدانند. سه روز پس از فتح، نخستین نماز جمعه در مسجد ایاصوفیا به امامت آق شمس الدین برگزار شد و او به نام سلطان محمد فاتح خطبه خواند. شمس الدین محل قبر ابوایوب انصاری را در استانبول برای سلطان مشخص کرد و سلطان، مسجد و مدرسهای در کنار آن برای او ساخت که البته نپذیرفت و به شهر گوینوک بازگشت. از شمس الدین ۴ رساله به نامهای الصوفیه و رقصهم، النوریه فی التصوف،فی دفع مطاعن الصوفیه و مادة الحیات باقی مانده است.
🔺شهاب الدین احمد بن اسماعیل بن عثمان گورانی معروف به ملا گورانی دانشمند و مفسر کرد از مردم گوران شهرزور بود.او به رسم علمای کرد برای تحصیل علوم دینی به شهرهای مجاور کردستان و تبریز و همدان رفت و از آنجا راهی بغداد شد. او نزد عالمانی مانند قزوینی بغدادی در بغداد و جلال حلوانی در حصن کیفا و برخی علمای دیگر در دیاربکر تلمذ کرد و آنگاه راهی دمشق شد. ملا گورانی سرانجام به قاهره رفت.
🔺در دوره سلطنت سلطان مراد دوم ملا یگان از علمای نزدیک به سلطان با ملا گورانی درسفر حج آشنا شد و او را با خود نزد سلطان برد. سرانجام شهرت ملا گورانی به حدی رسید که سلطان مراد او را به عنوان معلم فرزندش محمد انتخاب کرد. ملا گورانی آموزش محمد را از دوران کودکیاش به عهده گرفت و نخستین بار قرآن را به او آموخت. سلطان محمد فاتح پس از رسیدن به سلطنت ملا گورانی را به تناوب قاضی القضات و مفتی خلافت کرد. به روایت منابع تاریخی موضوع فتح استانبول را نخستین بار ملا گورانی به سلطان محمد گوشزد کرد. ملا گورانی تا اندازه ای بر سلطان محمد نفوذ کلام داشت که به او تذکر میداد و از انجام برخی کارها برحذرش میداشت. پس از مرگ گورانی در سال ٨۹۳ ق سلطان بایزید بر جنازه او نماز خواند.ملا گورانی که ابتدا شافعی مذهب بود، در میانه عمر مذهب حنفی را برگزید و کتابهای زیادی تٲلیف کرد که شماری از آنان چاپ و منتشر شده اند.
🔺 امروزه ملا گورانی و شیخ شمسالدین نه تنها در ترکیه،بلکه در میان همزبانان خود نیز غریب هستند. نقل است که شیخ سعید برزنجی زمانی که فرزندش شیخ محمود جوان را با خود به استانبول برده بود،با این پرسش مهم او روبرو شد که پدر جان! چرا ترکها این همه پیشرفت کرده اند و ما کردها عقب مانده ایم؟ پاسخ پدر به پسر جوانش قابل تٲمل بود: " چون ما برای آنان کار می کنیم و آنان برای خود" .
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺امروز ۵۷۱ سال از تصرف استانبول در دوران خلافت سلطان محمد فاتح گذشت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه طی پیامی در شبکه اجتماعی ایکس 571'مین سالگرد فتح استانبول از سوی سلطان محمد فاتح را به مردم کشورش تبریک گفت.آقای اردوغان در این پیام نوشت: با حکومت بردبار و عادلانه سلطان محمد فاتح، استانبول به مرکزی تبدیل شده است که در آن باورها و فرهنگهای مختلف در کنار هم زندگی میکنند. وی افزود: 571'مین سالگرد فتح استانبول که یکی از بزرگترین پیروزیها در طول تاریخ بوده را تبریک میگویم. یاد قهرمانان بهویژه سلطان محمد فاتح که این سرزمین را برای ما میهن کردند، گرامی میدارم.اردوغان ادامه داد: ایمان، عزم و استقامت سلطان محمد فاتح و سربازان قهرمان او در فتح استانبول امروز به ما برای رسیدن به هدف قرن تورک الهام میبخشد".
🔺میگویند تاریخ علم بررسی گذشته است، اما دست کم تاریخ یک سده اخیر به ویژه در خاورمیانه نشان میدهد که تاریخ علم حال حاضر است و ربط چندانی به گذشته ندارد. ایدئولوژیاندیشان با وجود تفاوت دیدگاههایشان در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن استفاده از تاریخ و نمادهای تاریخی برای تثبیت و توسعه قدرت خود است. تاریخ مهمان ویژه قدرت است و همواره با ظاهری جذاب و رتوریک در خدمت قدرت و ایدئولوژی قرار میگیرد. شاعر میگوید "رنج گل، بلبل کشید و بوی گل را باد برد" و تاریخنگار هم مینویسد که گنج حاصل از رنج ساختن تاریخ توسط دیگران، امروز تنها و تنها در سبد صاحبان قدرت ریخته میشود و سازندگان اصلی فراموش میگردند؛ تنها به این سبب که صاحب قدرت و دولت نیستند.
🔺پرسش این است که آیا به راستی سلطان محمد فاتح و ترکان به تنهایی استانبول را فتح کردند؟ آیا فتح استانبول، فارغ از درست بودن یا نبودن آن از منظر تاریخی، باید تنها به نام سلطان محمد که در روز فتح، تازه ۲۱ ساله شده بود، سند زده شود و سایر نامها و اقوام و ملل همراه در سپاه او حذف گردند؟ من در اینجا تنها به نام دو شخصیت برجسته کرد،آق شمس الدین و ملا گورانی، اشاره میکنم که پیشتر هم درباره آنان نوشته بودم و تاریخ نشان میدهد که نقش اصلی را در فتح استانبول آنان و پیروان و سپاهیانشان داشتند.
🔺محمد بن حمزه مشهور به آق شمس الدین از نوادگان شیخ شهاب الدین عمر سهروردی از صوفیان نامدار کرد و فرمانده شمار زیادی از جنگجویان حاضر در جنگ بود. او را رهبرمعنوی فتح استانبول میدانند. سه روز پس از فتح، نخستین نماز جمعه در مسجد ایاصوفیا به امامت آق شمس الدین برگزار شد و او به نام سلطان محمد فاتح خطبه خواند. شمس الدین محل قبر ابوایوب انصاری را در استانبول برای سلطان مشخص کرد و سلطان، مسجد و مدرسهای در کنار آن برای او ساخت که البته نپذیرفت و به شهر گوینوک بازگشت. از شمس الدین ۴ رساله به نامهای الصوفیه و رقصهم، النوریه فی التصوف،فی دفع مطاعن الصوفیه و مادة الحیات باقی مانده است.
🔺شهاب الدین احمد بن اسماعیل بن عثمان گورانی معروف به ملا گورانی دانشمند و مفسر کرد از مردم گوران شهرزور بود.او به رسم علمای کرد برای تحصیل علوم دینی به شهرهای مجاور کردستان و تبریز و همدان رفت و از آنجا راهی بغداد شد. او نزد عالمانی مانند قزوینی بغدادی در بغداد و جلال حلوانی در حصن کیفا و برخی علمای دیگر در دیاربکر تلمذ کرد و آنگاه راهی دمشق شد. ملا گورانی سرانجام به قاهره رفت.
🔺در دوره سلطنت سلطان مراد دوم ملا یگان از علمای نزدیک به سلطان با ملا گورانی درسفر حج آشنا شد و او را با خود نزد سلطان برد. سرانجام شهرت ملا گورانی به حدی رسید که سلطان مراد او را به عنوان معلم فرزندش محمد انتخاب کرد. ملا گورانی آموزش محمد را از دوران کودکیاش به عهده گرفت و نخستین بار قرآن را به او آموخت. سلطان محمد فاتح پس از رسیدن به سلطنت ملا گورانی را به تناوب قاضی القضات و مفتی خلافت کرد. به روایت منابع تاریخی موضوع فتح استانبول را نخستین بار ملا گورانی به سلطان محمد گوشزد کرد. ملا گورانی تا اندازه ای بر سلطان محمد نفوذ کلام داشت که به او تذکر میداد و از انجام برخی کارها برحذرش میداشت. پس از مرگ گورانی در سال ٨۹۳ ق سلطان بایزید بر جنازه او نماز خواند.ملا گورانی که ابتدا شافعی مذهب بود، در میانه عمر مذهب حنفی را برگزید و کتابهای زیادی تٲلیف کرد که شماری از آنان چاپ و منتشر شده اند.
🔺 امروزه ملا گورانی و شیخ شمسالدین نه تنها در ترکیه،بلکه در میان همزبانان خود نیز غریب هستند. نقل است که شیخ سعید برزنجی زمانی که فرزندش شیخ محمود جوان را با خود به استانبول برده بود،با این پرسش مهم او روبرو شد که پدر جان! چرا ترکها این همه پیشرفت کرده اند و ما کردها عقب مانده ایم؟ پاسخ پدر به پسر جوانش قابل تٲمل بود: " چون ما برای آنان کار می کنیم و آنان برای خود" .
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔴 خانزادهخانی سۆران؛ ژنێک کە دەبێ هەموو کوردێک بیناسێت.
✍ ئیسماعیل شەمس
🔺بەشداریم لە فیلمێکی بەڵگەنامەیی بە ناونیشانی: خانزاد میری سۆران کە لە کەناڵی ٨ بە دوو بەش پەخشکرا، قسەکانم پاڵپشت بە کتێبی زەیلی عالەمئارای عەباسی نووسینی ئەسکەندەربەیگی مۆنشین کە پێشتر هەر لە کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە بڵاوم کردووە.
🔺 ئەم بەرنامە بەڵگەنامەییە لە ڕێگەی ئەم دوو لینکەی خوارەوە ببینن. ئەڵبەت قسەکانی من زۆرتر لە بەشی دووهەمن :
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
https://youtu.be/rNgXyWfSl9o
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی دووەم
https://youtu.be/wgA49QpSUBg
روایت کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» از خانزاده خانم سوران در ذیل وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م
🔺از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ظهور پیوست،گرفتاری خانزاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع مینماید اما این خاتون مغرور کمخرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریکاند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابکسواری و ترکشبندی و بیدقاندازی کردی و به شکار رفتی. سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتیستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالمآرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسبالارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آنکه:
شکوهی نماند در آن خاندان/که بانگ خروس آید از ماکیان
بیاندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمینمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش بهعفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلقالعنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
🔺بەشداریم لە فیلمێکی بەڵگەنامەیی بە ناونیشانی: خانزاد میری سۆران کە لە کەناڵی ٨ بە دوو بەش پەخشکرا، قسەکانم پاڵپشت بە کتێبی زەیلی عالەمئارای عەباسی نووسینی ئەسکەندەربەیگی مۆنشین کە پێشتر هەر لە کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە بڵاوم کردووە.
🔺 ئەم بەرنامە بەڵگەنامەییە لە ڕێگەی ئەم دوو لینکەی خوارەوە ببینن. ئەڵبەت قسەکانی من زۆرتر لە بەشی دووهەمن :
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
https://youtu.be/rNgXyWfSl9o
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی دووەم
https://youtu.be/wgA49QpSUBg
روایت کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» از خانزاده خانم سوران در ذیل وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م
🔺از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ظهور پیوست،گرفتاری خانزاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع مینماید اما این خاتون مغرور کمخرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریکاند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابکسواری و ترکشبندی و بیدقاندازی کردی و به شکار رفتی. سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتیستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالمآرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسبالارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آنکه:
شکوهی نماند در آن خاندان/که بانگ خروس آید از ماکیان
بیاندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمینمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش بهعفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلقالعنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.
https://t.me/kurdistanname
YouTube
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
دیکۆمێنتاری خانزاد میری سۆران، بەرھەمی کەناڵ ھەشت
Copyright @Chanal 8
Copyright @Chanal 8
🔴 جشن قربان در تاریخ و فرهنگ کردی
✍ اسماعیل شمس
🔺نخستین روایتهای تاریخی از برگزاری عید قربان در کردستان به هزار سال پیش بر می گردد و این عید در منابع به صورت جشن اضحی، جشن گوسفند کشان و جشن حاجیان هم آمده است.
🔺جشن قربان در نواحی مختلف کردستان با آداب و رسوم خاص و گاه متفاوتی برگزار می شد که به چند مورد از آنها اشاره می شود. اگر خوانندگان گرامی آداب خاص دیگری را در زادگاه خودشان دیده یا شنیده اند برای نگارنده بفرستند که با نام خودشان در این کانال منتشر شود.
🔺در گذشته اعتقاد بر این بود که در روز جشن قربان، در هر خانوادهای باید خون حیوانی ریخته شود. بنابراین اگر کسی به تنهایی توانایی قربانی حیوان را نداشت، معمولاً چند نفر به صورت مشترک، گاو یا گوسفندی را خریده و قربانی میکردند. معمولاً حیوانی که قرار بود، قربانی شود از یک سال قبل مشخص می شد.
🔺گاه قربانی به شکرانه رهایی فردی از گرفتاری و بیماری یا به امید نجات او صورت می گرفت. در مورد دوم حیوان را چند بار دور آن فرد می چرخاندند و چون برای این هدف، معمولاًحیوانی گرانبها(گاو نر) قربانی می شد و فرد مزبور را دور او می چرخاندند، این رسم را «گاو گردون» می نامیدند. این نوع قربانی که به آن «صدقه» هم می گفتند، البته الزاماً در جشن قربان انجام نمی شد.
🔺در روز جشن قربان، حیوانات مشمول قربانی را در محلی جمع میکردند. گاه صاحب قربانی سوار حیوان میشد و با او چند دقیقهای راه میرفت. اعتقاد بر این بود که این حیوان در صحرای محشر صاحبش را سوار خواهد کرد و از گرما و رنج آنجا نجات خواهد داد.
🔺پس از آن گردن بند یا پارچه قرمزی را دور گردن قربانی پیچیده و به چشمان او سرمه میکشیدند تا با سر و رویی زیبا نزد خدا حاضر شود.به نظر می رسد این رسم، همان سنت«قلائد» یا حیوانات نشاندار است که در آیۀ ۹۷ سورۀ مائدە بە آن اشاره شده است. در میان اعراب هم رسم بود که حیوانات را برای قربانی کردن در عید قربان به مکه می بردند. برخی از آنها نشاندار بودند و قلاده یا گردن بندی به آنها بسته شده بود. در گذشته های دور، حاجیان هم حیوانی را که قرار بود قربانی کنند با خود به حج می بردند.
🔺در مرحله بعد، نبات یا حبه قندی را داخل دهان حیوان قربانی میگذاشتند تا با زبانی شیرین پیش خدا برود. در برخی جاها قند را در سمت راست دهان حیوان میگذاشتند و از طرف چپ بیرون میآوردند و به اعضای خانواده و همسایگان برای تبرک و مداوای برخی بیماریها میدادند.
🔺پیش از بریدن سر قربانی، مقداری آب و علوفه به او میدادند تا بخورد و اگر نمیخورد به زور به او میخوراندند و معتقد بودند که با این کار، حیوان سیر و سیراب میشود و میتواند صاحبش را در روز محشر به راحتی از گرسنگی و تشنگی نجات دهد.
🔺سپس حیوان را رو به قبله خوابانده و در حالیکه چند نفر دست و پایش را گرفته و افراد خانواده با چهرهای بشاش نگاهش میکردند، سر میبریدند. در برخی جاها، هنگام ذبح قربانی کاسهای را جلوی خون او میگذاشتند تا روی زمین نریزد. آنان، این خون را متبرک می دانستند و در جایی می گذاشتند که زیر پای مردم قرار نگیرد. در برخی مناطق، خون حیوان را به عنوان تبرک روی در و دیوار خانه صاحب قربانی میریختند. آنان بر این باور بودند که هدف از ریختن این خون، مصون ماندن خانواده قربانی از چشم بد است.
🔺در برخی مناطق ، چالهای حفر می کردند و پس از ذبح حیوان، خون و اعضای حرامش را در آن دفن میکردند تا حیواناتی مانند سگ و گربه از آنها استفاده نکنند. اعتقاد بر این بود که همه اندامهای قربانی، پاک هستند و نباید نجس شوند.
🔺پس از پایان قربانی، با توجه به جمعیت محل و تعداد حیوانات قربانی شده ، گوشت را در بسته های جداگانه ای به نام «بەتێ» بین همه مردم تقسیم می کردند. این بسته ها متبرک بودند و کسی هم که خودش قربانی کرده بود به نیت تبرک از بسته گوشت قربانی دیگران می خورد.
🔺روز جشن قربان، یکی از شادترین روزهای مردم هر شهر و آبادی بود و همه خوشحال و سرزنده بودند. در آن روزها ما کودکان که وظیفه نقل و انتقال گوشت قربانی را به عهده داشتیم و بعد از آن هم پدران و مادران فداکارمان بهترین بخشهای قربانی را به ما می دادند از همه شادتر بودیم. البته با آن معصومیت کودکانه، اگر می دانستیم که آن روز حیوانات کنار ما احتمالاً عزادار دوستان و نزدیکان و همسایگان قربانی شده خود هستند، شاید آنقدر شادی نمی کردیم.
🔷 هرچند مشکلات و گرفتاری های این روزها مجال جشن و شادی به آدم نمی دهند، اما به رسم گذشته جشن قربان را که یادگار بخشی از تاریخ تحول فرهنگی و دینی است به خوانندگان فرهیخته و عزیز کردستان نامه و دیگر خوانندگان این یادداشت و باورمندان به سنت قربانی تبریک می گویم و برای همگان آرزوی سلامتی و شادی دارم.
قوربان قوربانەن، جەژنەن، شادییەن
دەس نە گەردەنەن، ڕۆی ئازادییەن
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺نخستین روایتهای تاریخی از برگزاری عید قربان در کردستان به هزار سال پیش بر می گردد و این عید در منابع به صورت جشن اضحی، جشن گوسفند کشان و جشن حاجیان هم آمده است.
🔺جشن قربان در نواحی مختلف کردستان با آداب و رسوم خاص و گاه متفاوتی برگزار می شد که به چند مورد از آنها اشاره می شود. اگر خوانندگان گرامی آداب خاص دیگری را در زادگاه خودشان دیده یا شنیده اند برای نگارنده بفرستند که با نام خودشان در این کانال منتشر شود.
🔺در گذشته اعتقاد بر این بود که در روز جشن قربان، در هر خانوادهای باید خون حیوانی ریخته شود. بنابراین اگر کسی به تنهایی توانایی قربانی حیوان را نداشت، معمولاً چند نفر به صورت مشترک، گاو یا گوسفندی را خریده و قربانی میکردند. معمولاً حیوانی که قرار بود، قربانی شود از یک سال قبل مشخص می شد.
🔺گاه قربانی به شکرانه رهایی فردی از گرفتاری و بیماری یا به امید نجات او صورت می گرفت. در مورد دوم حیوان را چند بار دور آن فرد می چرخاندند و چون برای این هدف، معمولاًحیوانی گرانبها(گاو نر) قربانی می شد و فرد مزبور را دور او می چرخاندند، این رسم را «گاو گردون» می نامیدند. این نوع قربانی که به آن «صدقه» هم می گفتند، البته الزاماً در جشن قربان انجام نمی شد.
🔺در روز جشن قربان، حیوانات مشمول قربانی را در محلی جمع میکردند. گاه صاحب قربانی سوار حیوان میشد و با او چند دقیقهای راه میرفت. اعتقاد بر این بود که این حیوان در صحرای محشر صاحبش را سوار خواهد کرد و از گرما و رنج آنجا نجات خواهد داد.
🔺پس از آن گردن بند یا پارچه قرمزی را دور گردن قربانی پیچیده و به چشمان او سرمه میکشیدند تا با سر و رویی زیبا نزد خدا حاضر شود.به نظر می رسد این رسم، همان سنت«قلائد» یا حیوانات نشاندار است که در آیۀ ۹۷ سورۀ مائدە بە آن اشاره شده است. در میان اعراب هم رسم بود که حیوانات را برای قربانی کردن در عید قربان به مکه می بردند. برخی از آنها نشاندار بودند و قلاده یا گردن بندی به آنها بسته شده بود. در گذشته های دور، حاجیان هم حیوانی را که قرار بود قربانی کنند با خود به حج می بردند.
🔺در مرحله بعد، نبات یا حبه قندی را داخل دهان حیوان قربانی میگذاشتند تا با زبانی شیرین پیش خدا برود. در برخی جاها قند را در سمت راست دهان حیوان میگذاشتند و از طرف چپ بیرون میآوردند و به اعضای خانواده و همسایگان برای تبرک و مداوای برخی بیماریها میدادند.
🔺پیش از بریدن سر قربانی، مقداری آب و علوفه به او میدادند تا بخورد و اگر نمیخورد به زور به او میخوراندند و معتقد بودند که با این کار، حیوان سیر و سیراب میشود و میتواند صاحبش را در روز محشر به راحتی از گرسنگی و تشنگی نجات دهد.
🔺سپس حیوان را رو به قبله خوابانده و در حالیکه چند نفر دست و پایش را گرفته و افراد خانواده با چهرهای بشاش نگاهش میکردند، سر میبریدند. در برخی جاها، هنگام ذبح قربانی کاسهای را جلوی خون او میگذاشتند تا روی زمین نریزد. آنان، این خون را متبرک می دانستند و در جایی می گذاشتند که زیر پای مردم قرار نگیرد. در برخی مناطق، خون حیوان را به عنوان تبرک روی در و دیوار خانه صاحب قربانی میریختند. آنان بر این باور بودند که هدف از ریختن این خون، مصون ماندن خانواده قربانی از چشم بد است.
🔺در برخی مناطق ، چالهای حفر می کردند و پس از ذبح حیوان، خون و اعضای حرامش را در آن دفن میکردند تا حیواناتی مانند سگ و گربه از آنها استفاده نکنند. اعتقاد بر این بود که همه اندامهای قربانی، پاک هستند و نباید نجس شوند.
🔺پس از پایان قربانی، با توجه به جمعیت محل و تعداد حیوانات قربانی شده ، گوشت را در بسته های جداگانه ای به نام «بەتێ» بین همه مردم تقسیم می کردند. این بسته ها متبرک بودند و کسی هم که خودش قربانی کرده بود به نیت تبرک از بسته گوشت قربانی دیگران می خورد.
🔺روز جشن قربان، یکی از شادترین روزهای مردم هر شهر و آبادی بود و همه خوشحال و سرزنده بودند. در آن روزها ما کودکان که وظیفه نقل و انتقال گوشت قربانی را به عهده داشتیم و بعد از آن هم پدران و مادران فداکارمان بهترین بخشهای قربانی را به ما می دادند از همه شادتر بودیم. البته با آن معصومیت کودکانه، اگر می دانستیم که آن روز حیوانات کنار ما احتمالاً عزادار دوستان و نزدیکان و همسایگان قربانی شده خود هستند، شاید آنقدر شادی نمی کردیم.
🔷 هرچند مشکلات و گرفتاری های این روزها مجال جشن و شادی به آدم نمی دهند، اما به رسم گذشته جشن قربان را که یادگار بخشی از تاریخ تحول فرهنگی و دینی است به خوانندگان فرهیخته و عزیز کردستان نامه و دیگر خوانندگان این یادداشت و باورمندان به سنت قربانی تبریک می گویم و برای همگان آرزوی سلامتی و شادی دارم.
قوربان قوربانەن، جەژنەن، شادییەن
دەس نە گەردەنەن، ڕۆی ئازادییەن
@kurdistanname
🔴 بشر از تاریخ درس نمیگیرد.
✍ اسماعیل شمس
🔷 توضیح کردستان نامه
آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از مصاحبه نگارنده با جناب آقای منوچهر آزموده همراه با لینک دسترسی به متن کامل آن است که ۴ سال پیش در روزنامه اعتماد منتشر شد.
🔺 به نظر شما آيا بشريت بهطور كلي و جامعه ما بهطور خاص از موارد پيشين مواجهه با بيماريهاي فراگير درسي گرفته است؟
متأسفانه بشريت از تاريخ عبرت نگرفته يا اگر گرفته كوتاهمدت بوده است و فكر نميكنم با اين بيماري هم عبرت بگيرد. به گمان من اوضاع با اندكي تغيير همچنان ادامه خواهد يافت و نبايد درباره تاثيرات كرونا خيلي زياده روي كرد. آنفلوآنزاي اسپانيايي در سال 1918 حدود50 ميليون كشته داد كه از كشتههاي جنگ جهاني اول بيشتر بود ولي كمي بعد فراموش شد. اگر همان موقع كشورهاي بزرگ تنها يك دهم بودجه نظامي خود را به مبارزه با ويروس اختصاص داده بودند جهان شاهد بيماريهايي مانند كرونا نبود. يك وجه ديگر از عبرت نگرفتن انسان نه تنها از گذشته بلكه از همين حالاي اطراف خود را ميتوان اين روزها ديد.. ما امروز با مدرنيستهايي روبهرو هستيم كه سيماي مدرن دارند، از ابزار مدرن استفاده و از انديشه مدرن دفاع ميكنند اما در عمل فرسنگها از مدرنيته دور هستند. كرونا نهتنها سبب گسترش شكاف سنت- مدرنيته شد، بلكه شكاف مدرنيته ناهنجار و بدقواره و مدرنيته قانونمند يا شهروند مسوول در برابر فرد مسووليتگريز را هم آشكار كرد. به نظر من شكاف دوم به مراتب از شكاف اول براي آينده ايران خطرناكتر است.
🔺با توجه به اين بحث، تحولات در ايران پس از كرونا چه سمت و سويي خواهند داشت و آيا اساسا امكان تحول يا تغيير در ايران پس از كرونا وجود دارد؟
در كنار برخي تغييرات جهاني كه ايران هم تحت تاثير آنها قرار خواهد گرفت، مهمترين تاثير كرونا در ايران تقويت شكاف سنت - مدرنيته به نسبت شكافهاي قومي، مذهبي، طبقاتي، نسلي، جنسيتي و اقتصادي خواهد بود. جامعه ما درباره نحوه مواجهه با كرونا به دو قطب كاملا متفاوت تقسيم شده است. در واقع ما با جامعهاي همگون به نام جامعه ايراني روبهرو نيستيم، بلكه اين جامعه دو روي يك سكه است. روي مدرن سكه براي پيشگيري از بيماري، جلوگيري از گسترش بيماري و درمان آن نگاه علمي و رو به جلو دارد در حالي كه روي ديگر آن تحقق اين امور را در برگشت به گذشته و مددجستن از عناصر ديني، سنتي و فرهنگي ميبيند. كرونا سبب افزايش قدرت رويه مدرن جامعه ايراني در برابر سنت خواهد شد.
🔺تاريخي انديشي نوعي شيوه انديشيدن است كه صبغه فرآيندي دارد و تنها به شكل ايستا و ثابت به پديدهها نمينگرد، بلكه آنها را در فرآيندي زماني مكاني ميبيند. از اين رو پديدهها و وقايع به هم پيوستهاند و نميتوان آنها را به شكل گسسته ديد. نگاه تاريخي برخلاف ساير رشتهها چندرشتهاي و به هم پيوسته است و همزمان از منظر افقي (وضع كنوني) و عمودي (گذشته و آينده) به پديدهها مينگرد. هدف تاريخنگار در درجه نخست كشف سابقه يا عدم سابقه كرونا يا بيماريهاي مشابه آن در تاريخ و پس از آن، بررسي تجربههاي مشابه و يافتن راهكارهايي براي ارتقاي سطح مبارزه با بيماري در دوران كنوني و بررسي چشمانداز دوران پس از بيماري است. تاريخ بايد به اين پرسش پاسخ دهدكه هر ويروسي در كدام دوره تاريخي و كدام جغرافيا متولد شده و چرخه زندگي و مرگ آن تابع چه عواملي بوده است. ممكن است نسل امروز ويروسي را جديد بپندارند، ولي اين ويروس در گذشته هم وجود داشته باشد. پژوهش در اين حوزه تنها كار پزشك نيست و بايد تاريخ در اين حوزه به كمك پزشكي برود.
🔺وقتي ميگويم سنت، سوءتفاهم پيش نيايد و با سنتگرايي خلط نشود. سنتگرايي يك ايدئولوژي مدرن است كه در دنيا با نام كساني مانند رنه گنون، حلقه اورانوس و هايدگر شناخته ميشود و در كشور ما هم البته با نامهايي مانند احمد فرديد، حسين نصر و داريوش شايگان. منظور از سنت، ميراث تاريخي گذشته جامعه ما در ابعاد مختلف است كه گاه به عنوان ميراث عاميانه، بومي و ملي هم شناخته ميشود و مذهب يكي از اركان مهم آن است. در برخي موارد كه سنت ملي جنبه مذهبي گرفته يا دركشورهايي مانند ژاپن كه مذهب، ملي و بومي است، اين دو همافزا شده و عامليت آنها در شكلدهي طرز فكر و عمل مردم بيشتر شده است.
@kurdistanname
🔺متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/145874
✍ اسماعیل شمس
🔷 توضیح کردستان نامه
آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از مصاحبه نگارنده با جناب آقای منوچهر آزموده همراه با لینک دسترسی به متن کامل آن است که ۴ سال پیش در روزنامه اعتماد منتشر شد.
🔺 به نظر شما آيا بشريت بهطور كلي و جامعه ما بهطور خاص از موارد پيشين مواجهه با بيماريهاي فراگير درسي گرفته است؟
متأسفانه بشريت از تاريخ عبرت نگرفته يا اگر گرفته كوتاهمدت بوده است و فكر نميكنم با اين بيماري هم عبرت بگيرد. به گمان من اوضاع با اندكي تغيير همچنان ادامه خواهد يافت و نبايد درباره تاثيرات كرونا خيلي زياده روي كرد. آنفلوآنزاي اسپانيايي در سال 1918 حدود50 ميليون كشته داد كه از كشتههاي جنگ جهاني اول بيشتر بود ولي كمي بعد فراموش شد. اگر همان موقع كشورهاي بزرگ تنها يك دهم بودجه نظامي خود را به مبارزه با ويروس اختصاص داده بودند جهان شاهد بيماريهايي مانند كرونا نبود. يك وجه ديگر از عبرت نگرفتن انسان نه تنها از گذشته بلكه از همين حالاي اطراف خود را ميتوان اين روزها ديد.. ما امروز با مدرنيستهايي روبهرو هستيم كه سيماي مدرن دارند، از ابزار مدرن استفاده و از انديشه مدرن دفاع ميكنند اما در عمل فرسنگها از مدرنيته دور هستند. كرونا نهتنها سبب گسترش شكاف سنت- مدرنيته شد، بلكه شكاف مدرنيته ناهنجار و بدقواره و مدرنيته قانونمند يا شهروند مسوول در برابر فرد مسووليتگريز را هم آشكار كرد. به نظر من شكاف دوم به مراتب از شكاف اول براي آينده ايران خطرناكتر است.
🔺با توجه به اين بحث، تحولات در ايران پس از كرونا چه سمت و سويي خواهند داشت و آيا اساسا امكان تحول يا تغيير در ايران پس از كرونا وجود دارد؟
در كنار برخي تغييرات جهاني كه ايران هم تحت تاثير آنها قرار خواهد گرفت، مهمترين تاثير كرونا در ايران تقويت شكاف سنت - مدرنيته به نسبت شكافهاي قومي، مذهبي، طبقاتي، نسلي، جنسيتي و اقتصادي خواهد بود. جامعه ما درباره نحوه مواجهه با كرونا به دو قطب كاملا متفاوت تقسيم شده است. در واقع ما با جامعهاي همگون به نام جامعه ايراني روبهرو نيستيم، بلكه اين جامعه دو روي يك سكه است. روي مدرن سكه براي پيشگيري از بيماري، جلوگيري از گسترش بيماري و درمان آن نگاه علمي و رو به جلو دارد در حالي كه روي ديگر آن تحقق اين امور را در برگشت به گذشته و مددجستن از عناصر ديني، سنتي و فرهنگي ميبيند. كرونا سبب افزايش قدرت رويه مدرن جامعه ايراني در برابر سنت خواهد شد.
🔺تاريخي انديشي نوعي شيوه انديشيدن است كه صبغه فرآيندي دارد و تنها به شكل ايستا و ثابت به پديدهها نمينگرد، بلكه آنها را در فرآيندي زماني مكاني ميبيند. از اين رو پديدهها و وقايع به هم پيوستهاند و نميتوان آنها را به شكل گسسته ديد. نگاه تاريخي برخلاف ساير رشتهها چندرشتهاي و به هم پيوسته است و همزمان از منظر افقي (وضع كنوني) و عمودي (گذشته و آينده) به پديدهها مينگرد. هدف تاريخنگار در درجه نخست كشف سابقه يا عدم سابقه كرونا يا بيماريهاي مشابه آن در تاريخ و پس از آن، بررسي تجربههاي مشابه و يافتن راهكارهايي براي ارتقاي سطح مبارزه با بيماري در دوران كنوني و بررسي چشمانداز دوران پس از بيماري است. تاريخ بايد به اين پرسش پاسخ دهدكه هر ويروسي در كدام دوره تاريخي و كدام جغرافيا متولد شده و چرخه زندگي و مرگ آن تابع چه عواملي بوده است. ممكن است نسل امروز ويروسي را جديد بپندارند، ولي اين ويروس در گذشته هم وجود داشته باشد. پژوهش در اين حوزه تنها كار پزشك نيست و بايد تاريخ در اين حوزه به كمك پزشكي برود.
🔺وقتي ميگويم سنت، سوءتفاهم پيش نيايد و با سنتگرايي خلط نشود. سنتگرايي يك ايدئولوژي مدرن است كه در دنيا با نام كساني مانند رنه گنون، حلقه اورانوس و هايدگر شناخته ميشود و در كشور ما هم البته با نامهايي مانند احمد فرديد، حسين نصر و داريوش شايگان. منظور از سنت، ميراث تاريخي گذشته جامعه ما در ابعاد مختلف است كه گاه به عنوان ميراث عاميانه، بومي و ملي هم شناخته ميشود و مذهب يكي از اركان مهم آن است. در برخي موارد كه سنت ملي جنبه مذهبي گرفته يا دركشورهايي مانند ژاپن كه مذهب، ملي و بومي است، اين دو همافزا شده و عامليت آنها در شكلدهي طرز فكر و عمل مردم بيشتر شده است.
@kurdistanname
🔺متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/145874
روزنامه اعتماد
بشر از تاريخ درس نميگيرد
محسن آزموده
هنوز آتش سوزیهای زاگرس مهار نشده است که جنگلها و مزارع و حیات وحش و باغها و مراتع مردم بیپناه کردستان در ترکیه همچنان طعمه آتش میشوند. دیدن شعلههای سرکش آتش و آه و ناله مردم و ضجههای حیوانات و پرندگان در دام آتش، دل هر انسانی را به درد میآورد و آرام و قرار را از او میگیرد.این در حالی است که برخی کسان در فضای مجازی آشکارا از این واقعه ابراز خوشحالی میکنند و بر خاکستر آن " زمین سوخته" بساط عیش و شادی گستراندهاند.
از راه دور با این مردم مظلوم ابراز همدردی مینمایم و آرزو میکنم در میان این همه بیتفاوتی زمینیان، اشک آسمان برای این همه بیکسی سرازیر شود و این آتش سوزان را خاموش و این جهنم دنیوی را به " بَرد و سلام" تبدیل کند.
https://t.me/kurdistanname
از راه دور با این مردم مظلوم ابراز همدردی مینمایم و آرزو میکنم در میان این همه بیتفاوتی زمینیان، اشک آسمان برای این همه بیکسی سرازیر شود و این آتش سوزان را خاموش و این جهنم دنیوی را به " بَرد و سلام" تبدیل کند.
https://t.me/kurdistanname
Şewatên li Zagrosê hê nehatine vemirandin û heta niha jî daristan, zevî, jîngehên kovî, bax û mêrgên xelkên bêwar ên Kurdistana Bakûr dikevin ber agir. Dîtina agirê bêserûber û nalîn û nalînên mirovan û qîrîna ajalan û çûkan di xefika agir de dilê her mirovî diêşîne û di heman demê de hin kesên di qadên sosîyal medîyayê de bi eşkereyî ji vê bûyerê dilşad in û li ser axê wê “erdê şewitî” şahî û bextewariyê belav dikin.
Ez ji dûr ve hevxemiya xwe bi van gelê mezlûm re radigihînim û hêvî dikim ku di nav hemû xemsariya axê de hêsirên ezmanan ji bo van hemû mirovan bibarin û vî agirê gurr vemirînin û vê dojeha dunyayê veguherînin ser "serkeftin û aştiyê"
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
Ez ji dûr ve hevxemiya xwe bi van gelê mezlûm re radigihînim û hêvî dikim ku di nav hemû xemsariya axê de hêsirên ezmanan ji bo van hemû mirovan bibarin û vî agirê gurr vemirînin û vê dojeha dunyayê veguherînin ser "serkeftin û aştiyê"
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
Forwarded from اتچ بات
🔴 کرد و کردستان در مجلات دوره پهلوی دوم
✍ کمال صادقی،دانشآموخته رشته روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبائی
🔺در بیشتر مقالات و مطالب منتشر شده در نشریات فارسی زبان دوره پهلوی دوم پیرامون کرد و کردستان شاهد نگاه خیره، سوژه محور و مرکزگرایانه به آنها هستیم و همواره یک "دیگری بودگی" در تصویرسازی از کردها وجود دارد که برای نیل به این هدف کم وبیش در بیشتر مطالب و نوشته ها از تکنیکهایی مشابه و یکسان استفاده میشود. نکته دیگر آنکه بازنمایی هایی صورت گرفته از کردها تقریباً در یک جهت و هدف، قابل ارزیابیاند؛ اینکه همگی با نگاهی کارکردگرایانه و برای مخاطبی که شناختی حداقلی از کردها و سرزمین کردستان دارد، نوشته شدهاند. در واقع هدف اصلی حتی این هم نیست که کردها را بشناسیم؛ بلکه هدف این است که شناخت ما از کردها میبایست مناسب و متناسب با مؤلفه های حاکم بر زیست جهان این مخاطب باشد و آنها از این دریچه به تصویر کشیده شوند؛ به عبارت دیگر این «خود» مخاطب فارسی زبان ایرانی با تمام مؤلفه های تعیین کننده در ساخت جهان ذهنیاش است که قرار است «دیگری» کرد را بشناسد و این رابطه «خود/دیگری» را میبایست با در نظر گرفتن همه مؤلفههای لازم، تا به انتها پیش برد.
🔺در بسیاری از مقالات یاد شده شاهد قطب بندیهای ساده انگارانه جهان ذهنی ایرانی به «خود/ دیگری»، «مرکز /حاشیه» و «سوژه/ ابژه» در ارتباط با کردها و سرزمین کردستان هستیم. در نگاه سوژه محورانه مقالات و در فرآیندهای کلیشه ساز آنها کردها ابژهای بیجان و یکدست برای شناخت سوژه با نگاه مرکزگرای او هستند. در این نوشته ها، همواره هویتی ثابت و از پیش تعریف شده برای مردمان کُرد تعیین شده است. این تأکید بر مفهوم ثبات، تکنیک و بلکه تاکتیکی مهم و مؤثر در «ساخت ایدئولوژیک سوژه کرد» و «دیگری بودگی» اوست. مطالعه اخیر نشان میدهد که تصویر غالب و پررنگ از کردها در مجلات فارسی زبان دوره پهلوی دوم، تصویری است موزه ای از آنها؛ آدمهایی در اعماق تاریخ که نباید به آنها دست زد، مبادا که از بکر بودن بیفتند. سایه این ایده باکرگی بر ساحتهای مختلف هستی و کیستی «سوژه کرد» از زبان و لباس و پوشش او گرفته تا آداب و رسوم و آئیناش، گسترده شده است. اهمیت این سوژه به بودنش در تاریخ است و کمتر سخنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی روز کردها در میان است. به نظر میرسد در پس این ایده، نوعی منقادسازی سوژه در جریان است؛ به این معنا که سوژه در دل تاریخ با پیوند دادن او به گذشته مشعشعش، مهار میشود.
🔺نکته مهم دیگر درباره تصویر کردها در این مجلات این است که نگاه به آنها اساساً از دید خدمتی است که به ایران انجام میدهند؛ هر چه خدمات بیشتر باشد، بازنمایی کردها هم پررنگ و رنگینتر است و البته بالعکس در واقع کُردها از دریچه یک نگاه پان ایرانیستی به تصویر کشیده میشوند. لذا ما هیچگاه جهان را از نگاه خود سوژه کرد نمیبینیم؛ او همیشه «تیره ای از دودمان ایرانی»، «میهن پرست»، «دلاور» ،«پایدار»، «وفادار به میهن»، «مقاوم در برابر تاخت و تاز اقوام مهاجم»، «سلحشور»، «چابک سوار»، «متهور»، «اصیل»، «حافظ اصالت»، «مهمان نواز»، «از خود گذشته» و... است. به جرئت میتوان گفت که این نوع نگاه به کردها همچنان و در دوره فعلی هم در جامعه ساری و جاری است و هنوز هم در تصویرسازی از کردها، آنها با ترکیباتی از قبیل پاسداران مرزهای ایران، مردمانی از نژاد اصیل ایرانی، مهمان دوست و مهمان نواز نامگذاری و نشانه گذاری میشوند. در این نگاه، کردها قبل از اینکه خود را اثبات کنند، ابتدا ضروری است برادری خود را نسبت به تمامی عناصر گفتمان مسلط ثابت کنند. آنچه در این مقالات در ارتباط با سوژه کردی برجسته است، کارکردی است که در خدمت به این گفتمان ایفا میکند، لذا ما هیچگاه تصویری از درون این سوژه نمیبینیم؛ بلکه آنچه رٶیت پذیر میشود، همه برون آن درون است. زندگی، مقاومت، فقر، سیاست و هر آنچه به شکل گیری سوژه کردی میانجامد تنها به مقداری و تا جایی بازنموده میشود که در خدمت کارکرد تعریف شده قبلی و هدف اصلی نوشته ها باشد.
🔺انتشار این مقاله در کردستاننامه به معنای همراهی با برخی دیدگاههای مندرج در آن نیست.
🔺برای مطالعه متن کامل مقاله به فایل پیوست مراجعه فرمایید.
🔺منبع: فصلنامه علمی جامعه فرهنگ و رسانه / سال دوازدهم، شماره ۴۹، زمستان ۱۴۰۲
https://t.me/kurdistanname
✍ کمال صادقی،دانشآموخته رشته روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبائی
🔺در بیشتر مقالات و مطالب منتشر شده در نشریات فارسی زبان دوره پهلوی دوم پیرامون کرد و کردستان شاهد نگاه خیره، سوژه محور و مرکزگرایانه به آنها هستیم و همواره یک "دیگری بودگی" در تصویرسازی از کردها وجود دارد که برای نیل به این هدف کم وبیش در بیشتر مطالب و نوشته ها از تکنیکهایی مشابه و یکسان استفاده میشود. نکته دیگر آنکه بازنمایی هایی صورت گرفته از کردها تقریباً در یک جهت و هدف، قابل ارزیابیاند؛ اینکه همگی با نگاهی کارکردگرایانه و برای مخاطبی که شناختی حداقلی از کردها و سرزمین کردستان دارد، نوشته شدهاند. در واقع هدف اصلی حتی این هم نیست که کردها را بشناسیم؛ بلکه هدف این است که شناخت ما از کردها میبایست مناسب و متناسب با مؤلفه های حاکم بر زیست جهان این مخاطب باشد و آنها از این دریچه به تصویر کشیده شوند؛ به عبارت دیگر این «خود» مخاطب فارسی زبان ایرانی با تمام مؤلفه های تعیین کننده در ساخت جهان ذهنیاش است که قرار است «دیگری» کرد را بشناسد و این رابطه «خود/دیگری» را میبایست با در نظر گرفتن همه مؤلفههای لازم، تا به انتها پیش برد.
🔺در بسیاری از مقالات یاد شده شاهد قطب بندیهای ساده انگارانه جهان ذهنی ایرانی به «خود/ دیگری»، «مرکز /حاشیه» و «سوژه/ ابژه» در ارتباط با کردها و سرزمین کردستان هستیم. در نگاه سوژه محورانه مقالات و در فرآیندهای کلیشه ساز آنها کردها ابژهای بیجان و یکدست برای شناخت سوژه با نگاه مرکزگرای او هستند. در این نوشته ها، همواره هویتی ثابت و از پیش تعریف شده برای مردمان کُرد تعیین شده است. این تأکید بر مفهوم ثبات، تکنیک و بلکه تاکتیکی مهم و مؤثر در «ساخت ایدئولوژیک سوژه کرد» و «دیگری بودگی» اوست. مطالعه اخیر نشان میدهد که تصویر غالب و پررنگ از کردها در مجلات فارسی زبان دوره پهلوی دوم، تصویری است موزه ای از آنها؛ آدمهایی در اعماق تاریخ که نباید به آنها دست زد، مبادا که از بکر بودن بیفتند. سایه این ایده باکرگی بر ساحتهای مختلف هستی و کیستی «سوژه کرد» از زبان و لباس و پوشش او گرفته تا آداب و رسوم و آئیناش، گسترده شده است. اهمیت این سوژه به بودنش در تاریخ است و کمتر سخنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی روز کردها در میان است. به نظر میرسد در پس این ایده، نوعی منقادسازی سوژه در جریان است؛ به این معنا که سوژه در دل تاریخ با پیوند دادن او به گذشته مشعشعش، مهار میشود.
🔺نکته مهم دیگر درباره تصویر کردها در این مجلات این است که نگاه به آنها اساساً از دید خدمتی است که به ایران انجام میدهند؛ هر چه خدمات بیشتر باشد، بازنمایی کردها هم پررنگ و رنگینتر است و البته بالعکس در واقع کُردها از دریچه یک نگاه پان ایرانیستی به تصویر کشیده میشوند. لذا ما هیچگاه جهان را از نگاه خود سوژه کرد نمیبینیم؛ او همیشه «تیره ای از دودمان ایرانی»، «میهن پرست»، «دلاور» ،«پایدار»، «وفادار به میهن»، «مقاوم در برابر تاخت و تاز اقوام مهاجم»، «سلحشور»، «چابک سوار»، «متهور»، «اصیل»، «حافظ اصالت»، «مهمان نواز»، «از خود گذشته» و... است. به جرئت میتوان گفت که این نوع نگاه به کردها همچنان و در دوره فعلی هم در جامعه ساری و جاری است و هنوز هم در تصویرسازی از کردها، آنها با ترکیباتی از قبیل پاسداران مرزهای ایران، مردمانی از نژاد اصیل ایرانی، مهمان دوست و مهمان نواز نامگذاری و نشانه گذاری میشوند. در این نگاه، کردها قبل از اینکه خود را اثبات کنند، ابتدا ضروری است برادری خود را نسبت به تمامی عناصر گفتمان مسلط ثابت کنند. آنچه در این مقالات در ارتباط با سوژه کردی برجسته است، کارکردی است که در خدمت به این گفتمان ایفا میکند، لذا ما هیچگاه تصویری از درون این سوژه نمیبینیم؛ بلکه آنچه رٶیت پذیر میشود، همه برون آن درون است. زندگی، مقاومت، فقر، سیاست و هر آنچه به شکل گیری سوژه کردی میانجامد تنها به مقداری و تا جایی بازنموده میشود که در خدمت کارکرد تعریف شده قبلی و هدف اصلی نوشته ها باشد.
🔺انتشار این مقاله در کردستاننامه به معنای همراهی با برخی دیدگاههای مندرج در آن نیست.
🔺برای مطالعه متن کامل مقاله به فایل پیوست مراجعه فرمایید.
🔺منبع: فصلنامه علمی جامعه فرهنگ و رسانه / سال دوازدهم، شماره ۴۹، زمستان ۱۴۰۲
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
🔴 تبریز هزار سال پیش به روایت تاریخ ابناثیر
✍ اسماعیل شمس
🔷 آنچه در این یادداشت میآید ترجمه مطالب الکامل فی التاریخ ابن اثیر در ذیل وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش است که صفحات عربی آن در فایل پیوست آمده است. آنچه سبب شد این مطالب در کردستاننامه بیاید،تحریف کامل تاریخ در روز روشن توسط عدهای نژادپرست و قومگراست. اگر چنین تحریفاتی توسط این افراد و سکوت یا همراهی برخی دیگر با آنها به دلایلی که این روزها همه میدانیم چیست،نبود، نگارنده هم هرگز وارد این وادی نمیشد. به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سوگند خوردهام که هرگز جز آنچه در منابع متقن تاریخی آمده است چیزی ننویسم و به خوانندگان مطالبم خیانت نکنم. همچنین تا جایی که امکان دارد با انتشار نص منابع تاریخی اجازه ندهم که موهومات و تخیلات عدهای نژادپرست جای واقعیت را بگیرد.با هرگونه تلاشی برای به عقببرگرداندن تاریخ که منجر به فاشیسم و نسلکشی خواهد شد، مخالفم، اما باید در آنسوی دیگر، آنانی هم که امروز در سایه قدرت نیاکانشان دنیا را به کام خود میبینند، وضعیت کنونی را عطف به ماسبق نکنند و چنین نپندارند، خاکی که روی آن نشستهاند، از ازل مال آنان بوده است و هرکسی که زبانش چون آنان نیست، غریبه و مهاجر و مهاجم است و باید از حقوق طبیعی خود محروم شود. پذیرش واقعیت تاریخ و پرهیز از مهندسی آن سبب توجه به آینده به جای گذشته و مانع خدشهدار شدن همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم این سرزمین خواهد شد.
*بیان تسلط دیلمیان بر آذربایجان*
🔺فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. برخی بزرگان کرد سپاه او سعی داشتند دیسم مطابق میل آنان رفتار کند و او چون زیر بار نرفت، آنان شورش کردند و بر چند قلعه و منطقه تحت فرمانرواییاش مسلط شدند. دیسم برای مهار آنان به دیلمیان سپاهش به ریاست صعلوک بن محمد بن مسافر و علی بن فضل متوسل شد. او با کمک دیلمیان شورش فرماندهان کردش را مهار کرد و شماری از آنان را به زندان انداخت. دیسم در ادامه برخورد با ناراضیان سراغ وزیرش ابو القاسم على بن جعفر رفت که او هم از اهالی آذربایجان بود. ابوالقاسم ترسید و گریخت و به «طارم» نزد محمد بن مسافر، حاکم سلاریان پناه برد.
🔺چون بهآنجا رسید، دید دو فرزند محمد، یعنی وهسودان» و «مرزبان» علیه پدر شورش کرده اند. آنان پدر خود محمد بن مسافر را مغلوب کردند و اموال و گنجهای او را ربودند و او تنها در یک قلعه محصور ماند. علی بن جعفر با مشاهده قدرت مرزبان خود را به او نزدیک کرد و به حمله به آذربایجان وادارش نمود. مرزبان هم او را به عنوان وزیر خود برگزید و او هم برای تدارک حمله به آذربایجان به گردآوری پول و اموال همت گماشت.افزون بر آن او چون مذهب شیعه داشت و از مبلغان باطنیان(اسماعیلیان) بود، مرزبان را هم که شیعه بود، تحریک کرد تا بساط خوارج را که دیسم بر مذهب آنان بود و با علی بن ابیطالب دشمنی داشتند از آذربایجان برچیند. علی بن جعفر همچنین با دیلمیان سپاه دیسم که شیعه بودند، مکاتبه کرد و آنان را به آمدن مرزبان شیعه مذهب به آذربایجان و خلاصی از دیسم خارجی دلخوش نمود. آنان هم تحت تٲثیر تحریکات او قرار گرفتند و قول دادند که در هنگام حمله وزیر و مرزبان به آذربایجان از دیسم جدا شوند و به سپاه آنان بپیوندند.
🔺مرزبان پس از فراهم آمدن این مقدمات به سوی آذربایجان لشکر کشید. دیسم با سپاهیان خود که بیشتر آنان دیلمی بودند و بیخبر از خیانت آنان به مقابله مرزبان شتافت. در بحبوحه جنگ میان دو طرف در اطراف تبریز، سپاهیان دیلمی دیسم به مرزبان پیوستند. دیسم که غافلگیر شده بود، عقب نشست و به جاجیق بن دیرانی ارمنی، فرمانروای ارمینیه که از دوستانش بود، پناه برد. برخی از سپاهیان کرد او هم امان خواستند و به مرزبان پیوستند و به این صورت مرزبان تبریز را تصرف کرد. دیسم دوباره شروع به گرد آوردن سپاه کرد. یاران کردش او را نصیحت کردند که از خیانت دیلمیان درس بگیرد و آنان را از خود دور کند، زیرا آنها هم از حیث نژاد و مذهب مخالف او هستند، ولی او پند آنان را نشنید.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔷 آنچه در این یادداشت میآید ترجمه مطالب الکامل فی التاریخ ابن اثیر در ذیل وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش است که صفحات عربی آن در فایل پیوست آمده است. آنچه سبب شد این مطالب در کردستاننامه بیاید،تحریف کامل تاریخ در روز روشن توسط عدهای نژادپرست و قومگراست. اگر چنین تحریفاتی توسط این افراد و سکوت یا همراهی برخی دیگر با آنها به دلایلی که این روزها همه میدانیم چیست،نبود، نگارنده هم هرگز وارد این وادی نمیشد. به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سوگند خوردهام که هرگز جز آنچه در منابع متقن تاریخی آمده است چیزی ننویسم و به خوانندگان مطالبم خیانت نکنم. همچنین تا جایی که امکان دارد با انتشار نص منابع تاریخی اجازه ندهم که موهومات و تخیلات عدهای نژادپرست جای واقعیت را بگیرد.با هرگونه تلاشی برای به عقببرگرداندن تاریخ که منجر به فاشیسم و نسلکشی خواهد شد، مخالفم، اما باید در آنسوی دیگر، آنانی هم که امروز در سایه قدرت نیاکانشان دنیا را به کام خود میبینند، وضعیت کنونی را عطف به ماسبق نکنند و چنین نپندارند، خاکی که روی آن نشستهاند، از ازل مال آنان بوده است و هرکسی که زبانش چون آنان نیست، غریبه و مهاجر و مهاجم است و باید از حقوق طبیعی خود محروم شود. پذیرش واقعیت تاریخ و پرهیز از مهندسی آن سبب توجه به آینده به جای گذشته و مانع خدشهدار شدن همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم این سرزمین خواهد شد.
*بیان تسلط دیلمیان بر آذربایجان*
🔺فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. برخی بزرگان کرد سپاه او سعی داشتند دیسم مطابق میل آنان رفتار کند و او چون زیر بار نرفت، آنان شورش کردند و بر چند قلعه و منطقه تحت فرمانرواییاش مسلط شدند. دیسم برای مهار آنان به دیلمیان سپاهش به ریاست صعلوک بن محمد بن مسافر و علی بن فضل متوسل شد. او با کمک دیلمیان شورش فرماندهان کردش را مهار کرد و شماری از آنان را به زندان انداخت. دیسم در ادامه برخورد با ناراضیان سراغ وزیرش ابو القاسم على بن جعفر رفت که او هم از اهالی آذربایجان بود. ابوالقاسم ترسید و گریخت و به «طارم» نزد محمد بن مسافر، حاکم سلاریان پناه برد.
🔺چون بهآنجا رسید، دید دو فرزند محمد، یعنی وهسودان» و «مرزبان» علیه پدر شورش کرده اند. آنان پدر خود محمد بن مسافر را مغلوب کردند و اموال و گنجهای او را ربودند و او تنها در یک قلعه محصور ماند. علی بن جعفر با مشاهده قدرت مرزبان خود را به او نزدیک کرد و به حمله به آذربایجان وادارش نمود. مرزبان هم او را به عنوان وزیر خود برگزید و او هم برای تدارک حمله به آذربایجان به گردآوری پول و اموال همت گماشت.افزون بر آن او چون مذهب شیعه داشت و از مبلغان باطنیان(اسماعیلیان) بود، مرزبان را هم که شیعه بود، تحریک کرد تا بساط خوارج را که دیسم بر مذهب آنان بود و با علی بن ابیطالب دشمنی داشتند از آذربایجان برچیند. علی بن جعفر همچنین با دیلمیان سپاه دیسم که شیعه بودند، مکاتبه کرد و آنان را به آمدن مرزبان شیعه مذهب به آذربایجان و خلاصی از دیسم خارجی دلخوش نمود. آنان هم تحت تٲثیر تحریکات او قرار گرفتند و قول دادند که در هنگام حمله وزیر و مرزبان به آذربایجان از دیسم جدا شوند و به سپاه آنان بپیوندند.
🔺مرزبان پس از فراهم آمدن این مقدمات به سوی آذربایجان لشکر کشید. دیسم با سپاهیان خود که بیشتر آنان دیلمی بودند و بیخبر از خیانت آنان به مقابله مرزبان شتافت. در بحبوحه جنگ میان دو طرف در اطراف تبریز، سپاهیان دیلمی دیسم به مرزبان پیوستند. دیسم که غافلگیر شده بود، عقب نشست و به جاجیق بن دیرانی ارمنی، فرمانروای ارمینیه که از دوستانش بود، پناه برد. برخی از سپاهیان کرد او هم امان خواستند و به مرزبان پیوستند و به این صورت مرزبان تبریز را تصرف کرد. دیسم دوباره شروع به گرد آوردن سپاه کرد. یاران کردش او را نصیحت کردند که از خیانت دیلمیان درس بگیرد و آنان را از خود دور کند، زیرا آنها هم از حیث نژاد و مذهب مخالف او هستند، ولی او پند آنان را نشنید.
https://t.me/kurdistanname
Forwarded from عکس نگار
👆👆👆👆
🔺در همین زمان میان مرزبان و وزیرش علی بن جعفر اختلاف افتاد.سبب اختلاف این بود که علی با اتباع مرزبان بدرفتاری میکرد آنها هم بهدشمنی او کمر بستند. در مقابل علی هم مرزبان را به گرفتن مال بسیار از مردم تبریز وادار کرد و از او خواست لشکری را همراه او کند که به تبریز بروند و از مردم شهر مالیات بگیرند. مرزبان هم پذیرفت و علی با سپاه دیلمی راهی تبریز شد. همزمان به بزرگان تبریز خبر داد که این لشکر برای گرفتن مالیات آمده اند و از آنان خواست هیچ کدام را زنده نگذارند و از دیسم بخواهند به تبریز برگردد. بزرگان تبریز هم پذیرفتند و دیسم را به شهر دعوت کردند. پس از بازگشت دیسم و سپاهش به تبریز اهالی شهر هم شوریدند و دیلمیان را کشتند. سپاهیان کرد همراه مرزبان چون متوجه بازگشت دیسم به تبریز و برقرار شدن مجدد حکومتش بر آذربایجان شدند، فرار کردند و نزد او آمدند.
🔺مرزبان که همه چیز را از دست رفته میدید و میدانست که بدون همراهی علی بن جعفر یارای مقابله با دیسم و مردم تبریز را نخواهد داشت دوباره متوسل به نیرنگ شد. او نامهای به علی بن جعفر نوشت و از آزار دادن او و این که چرا باید تفتین سخن چینان و دشمنان او را بشنود، ابراز پشیمانی نمود و سوگند یاد کرد و قول داد که هر چه او بخواهد در اختیارش بگذارد. وزیر هم اجابت کرد. پس از آن مرزبان با سپاهش به جنگ دیسم رفت و تبریز را محاصره کرد. در بیرون شهر تبریز جنگ سختی میان مرزبان و دیسم رخ داد.در نتیجه جنگ، دیسم و کردان شکست خوردند و به داخل شهر تبریز عقب نشستند. مرزبان آنان را محاصره کرد. با شدت گیری محاصره شهر و آگاهی دیسم از خیانت علی بن جعفر او چاره ای جز ترک شهر ندید و به اردبیل رفت. مرزبان و علی بن جعفر با سپاه مشترک خود او را تعقیب و در اردبیل محاصره کردند. چون محاصره به طول انجامید، دیسم ناگزیر درخواست صلح نمود و به مرزبان نامه نوشت. او هم اجابت کرد و مرزبان شهر اردبیل را گرفت و دیسم خود را تسلیم او کرد.
🔺 بنا بر روایتی دیگر مرزبان در اینجا هم به حیله متوسل شد و به ابوعبداللّه نعیمی، وزیر جدید دیسم که از بزرگان شهر اردبیل بود، نامه نوشت و به او وعده داد که در صورت خیانت به دیسم او را وزیر کند. نعمیمی هم پذیرفت و از دیسم خواست که به علت شدت محاصرۀ اردبیل و به سختی افتادن مردم، گروهی از بزرگان شهر را نزد مرزبان بفرستد تا از او خواستار صلح شوند. دیسم که متوجه توطئه نبود با درخواست او موافقت کرد و هیأتی را نزد مرزبان فرستاد. نعیمی مخفیانه به مرزبان توصیه کرد که آن افراد را زندانی کند و شرط آزادی آنان را تسلیم دیسم قرار دهد. دیسم که میدانست مردم اردبیل نمیخواهند شاهد دستگیری و قتل بزرگانشان باشند، به خاطر آنان تصمیم به ترک مقاومت گرفت و خود را تسلیم مرزبان کرد. ابوعبداللّه نعیمی نیز به پاداش این کار مقام وزارت مرزبان را به دست آورد. مرزبان دیسم را به همراه خانواده اش به طارم فرستاد و در قلعهای زندانی کرد.
https://t.me/kurdistanname
🔺در همین زمان میان مرزبان و وزیرش علی بن جعفر اختلاف افتاد.سبب اختلاف این بود که علی با اتباع مرزبان بدرفتاری میکرد آنها هم بهدشمنی او کمر بستند. در مقابل علی هم مرزبان را به گرفتن مال بسیار از مردم تبریز وادار کرد و از او خواست لشکری را همراه او کند که به تبریز بروند و از مردم شهر مالیات بگیرند. مرزبان هم پذیرفت و علی با سپاه دیلمی راهی تبریز شد. همزمان به بزرگان تبریز خبر داد که این لشکر برای گرفتن مالیات آمده اند و از آنان خواست هیچ کدام را زنده نگذارند و از دیسم بخواهند به تبریز برگردد. بزرگان تبریز هم پذیرفتند و دیسم را به شهر دعوت کردند. پس از بازگشت دیسم و سپاهش به تبریز اهالی شهر هم شوریدند و دیلمیان را کشتند. سپاهیان کرد همراه مرزبان چون متوجه بازگشت دیسم به تبریز و برقرار شدن مجدد حکومتش بر آذربایجان شدند، فرار کردند و نزد او آمدند.
🔺مرزبان که همه چیز را از دست رفته میدید و میدانست که بدون همراهی علی بن جعفر یارای مقابله با دیسم و مردم تبریز را نخواهد داشت دوباره متوسل به نیرنگ شد. او نامهای به علی بن جعفر نوشت و از آزار دادن او و این که چرا باید تفتین سخن چینان و دشمنان او را بشنود، ابراز پشیمانی نمود و سوگند یاد کرد و قول داد که هر چه او بخواهد در اختیارش بگذارد. وزیر هم اجابت کرد. پس از آن مرزبان با سپاهش به جنگ دیسم رفت و تبریز را محاصره کرد. در بیرون شهر تبریز جنگ سختی میان مرزبان و دیسم رخ داد.در نتیجه جنگ، دیسم و کردان شکست خوردند و به داخل شهر تبریز عقب نشستند. مرزبان آنان را محاصره کرد. با شدت گیری محاصره شهر و آگاهی دیسم از خیانت علی بن جعفر او چاره ای جز ترک شهر ندید و به اردبیل رفت. مرزبان و علی بن جعفر با سپاه مشترک خود او را تعقیب و در اردبیل محاصره کردند. چون محاصره به طول انجامید، دیسم ناگزیر درخواست صلح نمود و به مرزبان نامه نوشت. او هم اجابت کرد و مرزبان شهر اردبیل را گرفت و دیسم خود را تسلیم او کرد.
🔺 بنا بر روایتی دیگر مرزبان در اینجا هم به حیله متوسل شد و به ابوعبداللّه نعیمی، وزیر جدید دیسم که از بزرگان شهر اردبیل بود، نامه نوشت و به او وعده داد که در صورت خیانت به دیسم او را وزیر کند. نعمیمی هم پذیرفت و از دیسم خواست که به علت شدت محاصرۀ اردبیل و به سختی افتادن مردم، گروهی از بزرگان شهر را نزد مرزبان بفرستد تا از او خواستار صلح شوند. دیسم که متوجه توطئه نبود با درخواست او موافقت کرد و هیأتی را نزد مرزبان فرستاد. نعیمی مخفیانه به مرزبان توصیه کرد که آن افراد را زندانی کند و شرط آزادی آنان را تسلیم دیسم قرار دهد. دیسم که میدانست مردم اردبیل نمیخواهند شاهد دستگیری و قتل بزرگانشان باشند، به خاطر آنان تصمیم به ترک مقاومت گرفت و خود را تسلیم مرزبان کرد. ابوعبداللّه نعیمی نیز به پاداش این کار مقام وزارت مرزبان را به دست آورد. مرزبان دیسم را به همراه خانواده اش به طارم فرستاد و در قلعهای زندانی کرد.
https://t.me/kurdistanname
Forwarded from عکس نگار
🔴 عەقڵیەتی یەکەم پیاوی دیموکرات و هەڵبژێردراو و مافپەروەر و دەوڵەتداری تورکیە سەبارەت بە کورد چی بوو؟
🔺ئەمڕۆ ساڵیادی لە سێدارەدانی شێخ سەعیدی پیران شۆڕشگێری کورد بە دەست ئەتاتورکە. 100 ساڵ تەمەنی کۆماری تۆرکیا بۆ کورد واتە 100 ساڵ بێبەش بوون لە سەرەتاییتەرین مافەکانی مرۆڤ، 100 ساڵ بەرخۆدان بۆ گەڕانەوەی کەرامەتی ئینسانی و 100 ساڵ لە سێدارەدران و کۆژران و زیندان و ئاوارەبوون و لەناوچوونی زمان و کۆلتور و شۆناسی کوردی. هەر دەوڵەت و حزبێک لەم سەد ساڵە لە تورکیا حۆکمی بە دەست بووە لە بەرامبەر کورد هەمان سیاسەتی بووە. لە بەر ئەوە ئێمە جیاوازیێکی بەرچاو لە نێوان سیاسەتی دەوڵەتانی عەسکەری و دێمۆکرات نابینین. بۆ نمونە، موسا عەنتەر لە کتێبی بیرەوەریەکانم، لاپەڕە 241، لە بارەی ستراتیجی مامەڵەی حکوومەتەکەی عەدنان مەندەرس(1950-1960)،لەگەڵ کورد،نوسیویەتی: لە کۆبونەوەیەکی وەزیرانی حکومەتەکەی عەدنان مەندەرسدا،سەرۆکی بەڕێوەبەری بەشی کێشەی کورد لە ئاسایشی نەتەوەیی تورکیا، (ئەرگۆن گۆک)،ڕاپۆرتێک پێشکەشی حکومەت دەکا سەبارەت بە چۆنیەتی بەرەنگاربونەوەی هەستی نەتەوایەتی کورد،پوختەی ڕاپۆرتەکە:
[دەبێ 1000 ڕۆشنبیری کورد بکوژین،بۆ ئەوەی کورد 30 ساڵ بگێڕینەوە دواوە،بۆ ئەوەش کوشتنیان حەڵاڵ بکەین تۆمەتی کۆمۆنیست بوونیان دەدەینەپاڵ،لەبەرئەوەش زۆرینەی کورد مسوڵمانی نەخوێندەوارن،نەک هەر بەکوشتنیان توڕە نابن،بەڵکو دەستخۆشیمان لێدەکەن،چونکە بە کافریان دەزانن].
🔺عدنان مەندەرس ڕاپۆرتەکە قبوڵ دەکا بەڵام بە پێشنیارێکەوە:
[1000ڕۆشنبیرەکە بە یەک هەڵمەت مەگرن، لە چەند هەڵمەتێکی جیاجیادا،هەرجارە 50 کەسیان بگرن و لە سێدارەیان بدەن].
دواجار پێشنیارەکەی سەرۆک وەزیران پەسەند دەکرێت و جێبەجێ دەکرێت.
هەر بۆ ڕۆژی دواتر سەرۆکی دادگای سەربازی ئەنقەرە فەرمانی گرتنی بۆ 50 کەس دەرکرد،بە بێ ئەوەی ناوەکان دیاری کرابن،بۆ ئەوەی پۆلیس ئازاد بێ کێی بەردەست کەوت بیگرێ لە لیستی دیاریکراوی شوێنەکانی خۆیان. لە 1959/12/17 پەنجا کەسەکە دەستگیرکران،موسا عەنتەر و چەند هاوڕێیەکی لە گیراوەکان بوون.
🔺بە هۆی کودەتا سەربازیەکەی[ 27 می 1960]، دژی عەدنان مەندەرس تەنها فریای لە سێدارەدانی هاوڕێیەکمان کەوتن،49 کەسەکەی ترمان ئازاد کراین.
بەڵام بەهۆی کاریگەریەکانی ئەشکەنجەکانی زیندان و ئەو نەخۆشیانەی بەهۆی پیسی و خواردن و خواردنەوەی زیندانەوە توشمان بوبون،24 کەسیان هەر بەگەنجی مردن.
🔺تێبینی:
-عەدنان مەندەرس دەرچوی کۆلێژی ماف [ماف پەروەر]،دامەزرێنەر و سەرۆکی [پارتی دیموکرات]،یەکەم سەرۆکی حیزب بوو لە تورکیا بە هەڵبژاردنی ناوخۆی حیزب بوبوە سەرۆکی حیزب.
یەکەم سەرۆک وەزیرانیش بوو لە دوای کودەتای سەربازی لە سێدارە درا.
یەکەم سەرۆک وەزیرانیشە لەدوای سی ساڵ بە یاسایەکی پارلەمانی تورکیا ساڵی 1990 پۆزشی بۆ هێنراوەتەوە و شایستەیی بۆ گێڕدراوەتەوە.
سێیەم کەسیشە لە تورکیای نوێدا گۆڕێکی یادگاری بۆ دروستکراوە لە دوای ئەتاتورک و تورگوت ئۆزێل.
خوێندنی بیرەوەریەکانی موسا عەنتەر بۆ هەموو کوردێک زەروورە.
ئەم باسە بە تۆزێک گۆڕانکاری لە پەیجی کاک جوتیار ڕەشید وەرگیراوە.
https://t.me/kurdistanname
🔺ئەمڕۆ ساڵیادی لە سێدارەدانی شێخ سەعیدی پیران شۆڕشگێری کورد بە دەست ئەتاتورکە. 100 ساڵ تەمەنی کۆماری تۆرکیا بۆ کورد واتە 100 ساڵ بێبەش بوون لە سەرەتاییتەرین مافەکانی مرۆڤ، 100 ساڵ بەرخۆدان بۆ گەڕانەوەی کەرامەتی ئینسانی و 100 ساڵ لە سێدارەدران و کۆژران و زیندان و ئاوارەبوون و لەناوچوونی زمان و کۆلتور و شۆناسی کوردی. هەر دەوڵەت و حزبێک لەم سەد ساڵە لە تورکیا حۆکمی بە دەست بووە لە بەرامبەر کورد هەمان سیاسەتی بووە. لە بەر ئەوە ئێمە جیاوازیێکی بەرچاو لە نێوان سیاسەتی دەوڵەتانی عەسکەری و دێمۆکرات نابینین. بۆ نمونە، موسا عەنتەر لە کتێبی بیرەوەریەکانم، لاپەڕە 241، لە بارەی ستراتیجی مامەڵەی حکوومەتەکەی عەدنان مەندەرس(1950-1960)،لەگەڵ کورد،نوسیویەتی: لە کۆبونەوەیەکی وەزیرانی حکومەتەکەی عەدنان مەندەرسدا،سەرۆکی بەڕێوەبەری بەشی کێشەی کورد لە ئاسایشی نەتەوەیی تورکیا، (ئەرگۆن گۆک)،ڕاپۆرتێک پێشکەشی حکومەت دەکا سەبارەت بە چۆنیەتی بەرەنگاربونەوەی هەستی نەتەوایەتی کورد،پوختەی ڕاپۆرتەکە:
[دەبێ 1000 ڕۆشنبیری کورد بکوژین،بۆ ئەوەی کورد 30 ساڵ بگێڕینەوە دواوە،بۆ ئەوەش کوشتنیان حەڵاڵ بکەین تۆمەتی کۆمۆنیست بوونیان دەدەینەپاڵ،لەبەرئەوەش زۆرینەی کورد مسوڵمانی نەخوێندەوارن،نەک هەر بەکوشتنیان توڕە نابن،بەڵکو دەستخۆشیمان لێدەکەن،چونکە بە کافریان دەزانن].
🔺عدنان مەندەرس ڕاپۆرتەکە قبوڵ دەکا بەڵام بە پێشنیارێکەوە:
[1000ڕۆشنبیرەکە بە یەک هەڵمەت مەگرن، لە چەند هەڵمەتێکی جیاجیادا،هەرجارە 50 کەسیان بگرن و لە سێدارەیان بدەن].
دواجار پێشنیارەکەی سەرۆک وەزیران پەسەند دەکرێت و جێبەجێ دەکرێت.
هەر بۆ ڕۆژی دواتر سەرۆکی دادگای سەربازی ئەنقەرە فەرمانی گرتنی بۆ 50 کەس دەرکرد،بە بێ ئەوەی ناوەکان دیاری کرابن،بۆ ئەوەی پۆلیس ئازاد بێ کێی بەردەست کەوت بیگرێ لە لیستی دیاریکراوی شوێنەکانی خۆیان. لە 1959/12/17 پەنجا کەسەکە دەستگیرکران،موسا عەنتەر و چەند هاوڕێیەکی لە گیراوەکان بوون.
🔺بە هۆی کودەتا سەربازیەکەی[ 27 می 1960]، دژی عەدنان مەندەرس تەنها فریای لە سێدارەدانی هاوڕێیەکمان کەوتن،49 کەسەکەی ترمان ئازاد کراین.
بەڵام بەهۆی کاریگەریەکانی ئەشکەنجەکانی زیندان و ئەو نەخۆشیانەی بەهۆی پیسی و خواردن و خواردنەوەی زیندانەوە توشمان بوبون،24 کەسیان هەر بەگەنجی مردن.
🔺تێبینی:
-عەدنان مەندەرس دەرچوی کۆلێژی ماف [ماف پەروەر]،دامەزرێنەر و سەرۆکی [پارتی دیموکرات]،یەکەم سەرۆکی حیزب بوو لە تورکیا بە هەڵبژاردنی ناوخۆی حیزب بوبوە سەرۆکی حیزب.
یەکەم سەرۆک وەزیرانیش بوو لە دوای کودەتای سەربازی لە سێدارە درا.
یەکەم سەرۆک وەزیرانیشە لەدوای سی ساڵ بە یاسایەکی پارلەمانی تورکیا ساڵی 1990 پۆزشی بۆ هێنراوەتەوە و شایستەیی بۆ گێڕدراوەتەوە.
سێیەم کەسیشە لە تورکیای نوێدا گۆڕێکی یادگاری بۆ دروستکراوە لە دوای ئەتاتورک و تورگوت ئۆزێل.
خوێندنی بیرەوەریەکانی موسا عەنتەر بۆ هەموو کوردێک زەروورە.
ئەم باسە بە تۆزێک گۆڕانکاری لە پەیجی کاک جوتیار ڕەشید وەرگیراوە.
https://t.me/kurdistanname
🔴 بە کاتی ونبوونی مێژوو
🔷یەکێک لە خوێنەرانی ئازیزی کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە کە خۆیان بە لانەواز ناساندووە و بە داخەوە نایانناسم، چەند دێڕ لە نووسینەکانی فارسی منی بە کوردی وەرگێڕاوەتەوە و بۆی ناردووم کە وێڕای سپاس و پێزانین بۆ دڵسۆزی و ماندووبوونیان هەر لەیرە بڵاویان دەکەم🔷.
🌟وەرگێڕ: #لانەواز
لە مامۆستا #ئیسماعیلی_شەمس، مێژوونووسی کوردیان پرسی: گەورەترین وانەیێک کە مێژوو پێی داوی چی بووە؟
لە وەڵامدا وتی: گەورەترین وانەیێک کە پێی داوم ئەمەیە: مرۆڤ قەت لە مێژوو پەند و وانە وەرناگرێ. دانیشتووە و سەیری لایڤی(Live) مەرگی خۆی[مرۆڤایەتی] دەکات!
مرۆڤ لە مێژوو وانەی وەرگرتبا
چۆن دەبوو حاڵ و ڕۆژی وەهابا!
بە سەر زیندووە و، دڵ و ویژدانی
تەواو مردووە، گەر ورد بڕوانی!
ئەوانەی وانە ناگرن لە مێژوو
قەت لە داهاتوو نابن سەرکەوتوو
دەبن بە پەند و هەر دەڵێن: پەکوو
کە چی دەشچنەوە سەر ڕەوتی پێشوو
💢دوای بڵاوبوونەوەی ئەم شێعرە وەرگێڕی ئازیز ئەم پەیامەی بۆ ناردم💢 :
هەزاران سڵاو و ڕێز
ئەمن نێوم ئەسعەدی قانعییە
خەڵکی گوندێکم بە نێوی چۆمەڵوو لە 45کیلۆمیتریی باکووری ڕۆژهەڵاتی سەقز.
هەروەها کەمەندامم[مرۆخەم بچڕاوە و لە سەر ویلچێڕدام]
https://t.me/kurdistanname
🔷یەکێک لە خوێنەرانی ئازیزی کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە کە خۆیان بە لانەواز ناساندووە و بە داخەوە نایانناسم، چەند دێڕ لە نووسینەکانی فارسی منی بە کوردی وەرگێڕاوەتەوە و بۆی ناردووم کە وێڕای سپاس و پێزانین بۆ دڵسۆزی و ماندووبوونیان هەر لەیرە بڵاویان دەکەم🔷.
🌟وەرگێڕ: #لانەواز
لە مامۆستا #ئیسماعیلی_شەمس، مێژوونووسی کوردیان پرسی: گەورەترین وانەیێک کە مێژوو پێی داوی چی بووە؟
لە وەڵامدا وتی: گەورەترین وانەیێک کە پێی داوم ئەمەیە: مرۆڤ قەت لە مێژوو پەند و وانە وەرناگرێ. دانیشتووە و سەیری لایڤی(Live) مەرگی خۆی[مرۆڤایەتی] دەکات!
مرۆڤ لە مێژوو وانەی وەرگرتبا
چۆن دەبوو حاڵ و ڕۆژی وەهابا!
بە سەر زیندووە و، دڵ و ویژدانی
تەواو مردووە، گەر ورد بڕوانی!
ئەوانەی وانە ناگرن لە مێژوو
قەت لە داهاتوو نابن سەرکەوتوو
دەبن بە پەند و هەر دەڵێن: پەکوو
کە چی دەشچنەوە سەر ڕەوتی پێشوو
💢دوای بڵاوبوونەوەی ئەم شێعرە وەرگێڕی ئازیز ئەم پەیامەی بۆ ناردم💢 :
هەزاران سڵاو و ڕێز
ئەمن نێوم ئەسعەدی قانعییە
خەڵکی گوندێکم بە نێوی چۆمەڵوو لە 45کیلۆمیتریی باکووری ڕۆژهەڵاتی سەقز.
هەروەها کەمەندامم[مرۆخەم بچڕاوە و لە سەر ویلچێڕدام]
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔴زنبیل فروش
✍ اسماعیل شمس
🔺زنبیلفروش(زمبیلفروش) افسانهای عاشقانه به زبان کردی است که روایتهای متعددی از آن در نواحی مختلف کردستان سینه به سینه نقل شده است. این داستان به نام زنبیلدوز هم در ادبیات فارسی وجود دارد که به نسبت روایت کردی کوتاه و ناقص است.
زنبیل فروش شاهزادهای جوان و زیباروی بود.شبی از شبها زن او با صدای گریه و زاری او از خواب پرید و از او سبب را پرسید.شاهزاده پاسخ داد که خواب دیده که در کاخی بهشتی بوده ؛ اما فرشتگان او را بیرون کشیده و آتش جهنم را به او نشان داده و به او گفتهاند که اگر قصد پادشاهی بر فقرا را دارد، او را داخل این آتش خواهند انداخت. پس از این خواب ، شاهزاده آیین درویشی درپیش گرفت و حالش دگرگون شد. زنش ماجرا را به پدر او گفت. پادشاه به این امید که حال شاهزاده بهتر شود ،به او گفت که پادشاهی را ترک خواهد کرد و تاج شاهی را سر او خواهد گذاشت ؛به تدریج حال شاهزاده بهبود یافت. او روزی همراه درباریان برای تفریح و شکار به بیرون شهر رفت ؛ از قضا در نیمه راه مردم زیادی را دید که گرد جنازه ای در گورستان جمع شده و در حال دفن اویند. شاهزاده که از صحنه خاککردن متوفی ترسیده بود از ملای محل پرسید که «آیا من هم میمیرم و اینگونه زیر خاک دفن میشوم»؟
🔺شاهزاده پس از شنیدن پاسخ آری از آن روحانی به منزل بازگشت. او پدر را به سبب گرفتن خراج از فقیران و ستم به آنان سرزنش کرد و تصمیم گرفت به سلک درویشان در آید. شاهزاده به رغم اصرار پدر و اطرافیان کوتاه نیامد و به زنش گفت که از این لحظه زندگی شاهانه را ترک خواهد کرد و او هم صاحب اختیار است که در قصر بماند یا همراه او بیاید. زن خواسته شوهر را پذیرفت و سپس هر دو از شهر خارج شدند و راه کوه و بیابان را در پیش گرفتند.شاهزاده از چوپانی که مشغول گاوچرانی بود ،خواست که لباسهایش را با او عوض کند و چوپان پذیرفت. زن هم جامههایش را با زنی کور و فقیر که در آن نواحی بود ، عوض کرد. آن دو در لباس فقرا به حرکت خود ادامه دادند تا به شهر رسیدند.شاهزاده در آنجا مشغول زنبیلدوزی شد. او هر روز به بیرون شهر میرفت و با استفاده از ساقه غلههای درو شده ، زنبیل میساخت و میفروخت. چندی بعد فهمید که این ساقهها خوراک گاو و گوسفندان مردم بوده است. او از اینکه سبب گرسنه ماندن حیوانات شده ، گرفتار عذاب وجدان شد و این کار را هم رها کرد و به شهر دیگری رفت. درشهر تازه دریاچهای دید که در میانه اش جزیرهای قرار داشت. او به جزیره رفت و بیشه نیزاری دید که هیچ حیوانی از آن استفاده نمیکرد. زنبیل فروش از اینکه جای مناسبی برای زنبیل دوزی یافته است ، خوشحال بود ؛ اما مشکل او چگونگی رسیدن به جزیره از راه دریا بود. در هنگام خواب به او الهام شد که میتواند هر روز با پای پیاده و بیآنکه پایش خیس شود، از دریا بگذرد و به جزیره برود ؛ به این ترتیب او در آن بیشه مشغول زنبیل دوزی شد و محصولاتش را برای فروش به شهر میبرد و با پول آنها زندگی خود و خانواده اش را تأمین میکرد. از قضا روزی خاتون (زن امیر شهر )که از بالکن کاخش بیرون را تماشا میکرد ، زنبیل فروش را دید و شیفته او شد. او کنیزش را دنبال زنبیل فروش فرستاد و از او خواست که زنبیل هایش را برای امیر به کاخ بیاورد. زنبیل فروش جوان هم به کاخ رفت، اما وقتی متوجه نیت خاتون شد به بهانه گرفتن وضو به پشتبام رفت و خودش را پایین انداخت.خداوند او را نجات داد و به خانه اش برگرداند. در روایتی دیگر زنبیل فروش از خدا خواست کمکش کند و خدا هم شکافی در زمین و به قولی چنار بزرگی که در آن نزدیکی بود، ایجاد و او را از چشم خاتون پنهان کرد. در برخی روایتهای عامیانه آمده است که برادر خاتون تصمیم به قتل زنبیل فروش گرفت، اما اطرافیان از او خواستند که چنین نکند و به جای آن زنبیل فروش را به جنگ اژدهای آدمخواری بفرستد که 12 سال در باغ خاتون جا خوش کرده بود. هنگامی که زنبیل فروش به جنگ اژدها رفت، اژدها ناگهان به شکل انسان درآمد و پس از شکرخدا به زنبیل فروش گفت که " این تو و این باغت " و رفت. شاه پس از اطلاع از این معجزه با مردم شهر پیش زنبیل فروش رفتند و او را به قصر آوردند و همگی به دست او مسلمان شدند. پادشاه به خواهرش اجازه داد با زنبیل فروش ازدواج کند ؛ اما او نپذیرفت و گفت به شرطی ازدواج خواهد کرد که زنبیل فروش اورا دوباره جوان و چهارده ساله بکند. او نیز چنین کرد و خاتون با او ازدواج نمود.
🔺این قصه زیبا که با اسطوره و کارهای خارقالعاده عجین شده و نماد ذهنیت ابتدایی و ساده نیاکان ماست. آنچه در این یادداشت آمد چکیدهای از مقاله مفصل زنبیل فروش به قلم نگارنده است که در جلد ۵ دانشنامه فرهنگ مردم ایران توسط مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است و خوانندگان عزیز میتوانند در لینک زیر آن را مطالعه فرمایند.
B2n.ir/a59006
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺زنبیلفروش(زمبیلفروش) افسانهای عاشقانه به زبان کردی است که روایتهای متعددی از آن در نواحی مختلف کردستان سینه به سینه نقل شده است. این داستان به نام زنبیلدوز هم در ادبیات فارسی وجود دارد که به نسبت روایت کردی کوتاه و ناقص است.
زنبیل فروش شاهزادهای جوان و زیباروی بود.شبی از شبها زن او با صدای گریه و زاری او از خواب پرید و از او سبب را پرسید.شاهزاده پاسخ داد که خواب دیده که در کاخی بهشتی بوده ؛ اما فرشتگان او را بیرون کشیده و آتش جهنم را به او نشان داده و به او گفتهاند که اگر قصد پادشاهی بر فقرا را دارد، او را داخل این آتش خواهند انداخت. پس از این خواب ، شاهزاده آیین درویشی درپیش گرفت و حالش دگرگون شد. زنش ماجرا را به پدر او گفت. پادشاه به این امید که حال شاهزاده بهتر شود ،به او گفت که پادشاهی را ترک خواهد کرد و تاج شاهی را سر او خواهد گذاشت ؛به تدریج حال شاهزاده بهبود یافت. او روزی همراه درباریان برای تفریح و شکار به بیرون شهر رفت ؛ از قضا در نیمه راه مردم زیادی را دید که گرد جنازه ای در گورستان جمع شده و در حال دفن اویند. شاهزاده که از صحنه خاککردن متوفی ترسیده بود از ملای محل پرسید که «آیا من هم میمیرم و اینگونه زیر خاک دفن میشوم»؟
🔺شاهزاده پس از شنیدن پاسخ آری از آن روحانی به منزل بازگشت. او پدر را به سبب گرفتن خراج از فقیران و ستم به آنان سرزنش کرد و تصمیم گرفت به سلک درویشان در آید. شاهزاده به رغم اصرار پدر و اطرافیان کوتاه نیامد و به زنش گفت که از این لحظه زندگی شاهانه را ترک خواهد کرد و او هم صاحب اختیار است که در قصر بماند یا همراه او بیاید. زن خواسته شوهر را پذیرفت و سپس هر دو از شهر خارج شدند و راه کوه و بیابان را در پیش گرفتند.شاهزاده از چوپانی که مشغول گاوچرانی بود ،خواست که لباسهایش را با او عوض کند و چوپان پذیرفت. زن هم جامههایش را با زنی کور و فقیر که در آن نواحی بود ، عوض کرد. آن دو در لباس فقرا به حرکت خود ادامه دادند تا به شهر رسیدند.شاهزاده در آنجا مشغول زنبیلدوزی شد. او هر روز به بیرون شهر میرفت و با استفاده از ساقه غلههای درو شده ، زنبیل میساخت و میفروخت. چندی بعد فهمید که این ساقهها خوراک گاو و گوسفندان مردم بوده است. او از اینکه سبب گرسنه ماندن حیوانات شده ، گرفتار عذاب وجدان شد و این کار را هم رها کرد و به شهر دیگری رفت. درشهر تازه دریاچهای دید که در میانه اش جزیرهای قرار داشت. او به جزیره رفت و بیشه نیزاری دید که هیچ حیوانی از آن استفاده نمیکرد. زنبیل فروش از اینکه جای مناسبی برای زنبیل دوزی یافته است ، خوشحال بود ؛ اما مشکل او چگونگی رسیدن به جزیره از راه دریا بود. در هنگام خواب به او الهام شد که میتواند هر روز با پای پیاده و بیآنکه پایش خیس شود، از دریا بگذرد و به جزیره برود ؛ به این ترتیب او در آن بیشه مشغول زنبیل دوزی شد و محصولاتش را برای فروش به شهر میبرد و با پول آنها زندگی خود و خانواده اش را تأمین میکرد. از قضا روزی خاتون (زن امیر شهر )که از بالکن کاخش بیرون را تماشا میکرد ، زنبیل فروش را دید و شیفته او شد. او کنیزش را دنبال زنبیل فروش فرستاد و از او خواست که زنبیل هایش را برای امیر به کاخ بیاورد. زنبیل فروش جوان هم به کاخ رفت، اما وقتی متوجه نیت خاتون شد به بهانه گرفتن وضو به پشتبام رفت و خودش را پایین انداخت.خداوند او را نجات داد و به خانه اش برگرداند. در روایتی دیگر زنبیل فروش از خدا خواست کمکش کند و خدا هم شکافی در زمین و به قولی چنار بزرگی که در آن نزدیکی بود، ایجاد و او را از چشم خاتون پنهان کرد. در برخی روایتهای عامیانه آمده است که برادر خاتون تصمیم به قتل زنبیل فروش گرفت، اما اطرافیان از او خواستند که چنین نکند و به جای آن زنبیل فروش را به جنگ اژدهای آدمخواری بفرستد که 12 سال در باغ خاتون جا خوش کرده بود. هنگامی که زنبیل فروش به جنگ اژدها رفت، اژدها ناگهان به شکل انسان درآمد و پس از شکرخدا به زنبیل فروش گفت که " این تو و این باغت " و رفت. شاه پس از اطلاع از این معجزه با مردم شهر پیش زنبیل فروش رفتند و او را به قصر آوردند و همگی به دست او مسلمان شدند. پادشاه به خواهرش اجازه داد با زنبیل فروش ازدواج کند ؛ اما او نپذیرفت و گفت به شرطی ازدواج خواهد کرد که زنبیل فروش اورا دوباره جوان و چهارده ساله بکند. او نیز چنین کرد و خاتون با او ازدواج نمود.
🔺این قصه زیبا که با اسطوره و کارهای خارقالعاده عجین شده و نماد ذهنیت ابتدایی و ساده نیاکان ماست. آنچه در این یادداشت آمد چکیدهای از مقاله مفصل زنبیل فروش به قلم نگارنده است که در جلد ۵ دانشنامه فرهنگ مردم ایران توسط مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است و خوانندگان عزیز میتوانند در لینک زیر آن را مطالعه فرمایند.
B2n.ir/a59006
https://t.me/kurdistanname
Forwarded from اتچ بات
🔴ای دریغا هێرش ناکام ما
✍ اسماعیل شمس
🔺خبر تلخ است: دکتر هێرش امینی هم از میان ما رفت و چه میتوان گفت جز تکرار این شعر مولوی؛ ایدریغا ایدریغا ایدریغ/ که آنچنان ماهی نهان شد زیر میغ. داستان زندگی هێرش را میتوانید از قول خودش در دو لینک زیر ببینید،
B2n.ir/d38840
http://B2n.ir/x75699
او در شهر سردشت در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. سه ساله بود که در بمباران شیمیایی سردشت پدرش را از دست داد و زیر نظر پدربزرگش پرورش یافت. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران و دکترای اپیدمیولوژی(همهگیرشناسی) را در سویس دریافت نمود و فوق دکتری را در همین رشته از دانشگاه هاروارد سپری کرد. پس از آن در دانشگاه کپنهاگ دانمارک تدریس کرد و از مدتی پیش برای تدریس به نیویورک برگشت که گرفتار بیماری سرطان گردید و در همین شهر درگذشت. او در سال ۱۳۹۹ به خاطر تحقیقات علمیاش برنده جایزه روزنبلت متعلق به انستیتوی عوامل سلامت (EHI) شد.
🔺از زندگی و دغدغههای دکتر هێرش تنها به دو مورد میپردازم که برای خودم بسیار اهمیت دارند. نخست اینکه او در ویدیوی اعلام ابتلایش به بیماری سرطان گفت که " به سرطان حمله میکنم". این جمله از آن جهت مهم است که تقریباً در نمونههای مشابه، بیماران از تعبیر مبارزه و مقابله با سرطان یا مقاومت در برابر آن و حتی کنارآمدن با آن سخن میگویند. برای کسی که نام خود را از حسن(در شناسنامه) به هێرش(به معنای حمله یا یورش) تغییر داده است،تعبیر هجوم کاملاً هدفمند و آگاهانه انتخاب شده است. این را به این سبب میگویم که انتخاب مفهوم یورش به جای مقاومت یا کنار آمدن توسط فردی که خاستگاهش فرهنگ و جامعه کردی است،امری استثنایی و عجیب است. کردها در طول تاریخ خود هرگز اهل هجوم به آب و خاک دیگران نبوده اند. هیچ کس در تاریخ سراغ ندارد که کردها مانند یونانیان و رومیان یا اعراب و ترکان و مغولان و ... به صورت دستهجمعی و قبیلهای از خاستگاه خود برخاسته و با طیکردن هزاران کیلومتر راه، قلمرو دیگران را اشغال کرده باشند. آنان کمابیش در سرزمین خود مشغول مقاومت در برابر اشغالگران مهاجم شرق و غرب بودند و نماد و شعارشان هم "مقاومت، زندگی است" بود. این شیوه عمل و این شعار هرچند از نظر اخلاقی والاست، اما کیست که نداند، وقتی اخلاق از در وارد می شود، سیاست از پنجره فرار میکند.تاریخ نشان داده است یکی از علل اصلی شکست کردان در برابر اعراب و ترکان و دیگر مهاجمان در طول تاریخ، پیروی از استراتژی دفاعی بوده است. من به عنوان پژوهشگر تاریخ وقتی نخستین بار اصطلاح یورش به جای مقاومت را از زبان هێرش شنیدم، بسیار امیدوار شدم که سرانجام حمله او به سرطان، بیرون راندن این موجود بیگانه و اشغالگر از بدنش است و حتی لحظهای هم که خبر وفات او را شنیدم ،باورم نمیشد که عامل مرگ او سرطانش بوده است. شعار کاک هێرش ابتکاری استثنایی در جامعه ما بود، اما دریغ و درد که دیگر دیر شده بود.
🔺نکته دوم، تٲکید دکتر هێرش بر نقش گاز شیمیایی در ابتلای او به سرطان است. او در اینجا هم استثنایی بر قاعده بود. هێرش نگران خودش نبود، بلکه غم بیماران شیمیایی سردشت را داشت که به درمان دسترسی ندارند و از عهده هزینههای آن برنمیآیند. او وعده میدهد که صدای قربانیان بمباران شیمیایی سردشت در جهان خواهد شد و زمینههای پاسخگو کردن حامیان صدام را فراهم خواهد کرد. هێرش رفت و رٶیای انسانیاش را با خود برد، اما مرگ این دانشمند و نخبه برجسته کرد و سنی در روزهایی که برخیها به اسم نخبگان و نمایندگان کرد و سنت در راهروهای قدرت مشغول تلاش برای کسب مقام وزارت، معاونت،استانداری و دیگر صندلیهای رنگین قدرتاند، نشان داد که نخبگان راستین این جامعه چقدر مظلوم و گمنام هستند و درد و دغدغه آنان چقدر با بقیه متفاوت است.
🔺و حرف آخر من خطاب به کسانی است که به عنوان نماینده و نخبه کرد و سنت، واگذاری چند صندلی وزارت و معاونت و ... را که احتمالاً خودشان هم بر آنان تکیه خواهند زد نشانه احقاق حقوق مردم کرد و سنی میدانند. از این عزیزان میخواهم به ندای کاک هێرش پاسخ دهند و اگر دلسوز خاک و خلق خود هستند به رئیس جمهور جدید بگویند که هیچ پست و مقامی نمیخواهند و در قبال آن از او تعهد بگیرند که بیمارستانهای شهرهای مرزی را به تجهیزات مدرن تشخیص بیماری مجهز کند و یک بیمه ویژه کاملاً رایگان برای درمان بیماران شیمیایی سردشت، نودشه، سرپل زهاب و دیگر بیماران نوار مرزی و قربانیان جنگ تعریف کند که دغدغه درمان نداشته باشند. از او بخواهند در نواحی مرزی با ایجاد کارخانجات و تولید مشاغل بومی ضریب اشتغال را چنان بالا ببرد که کسی کولبری و سوختبری نکند.از او بخواهند که جادههای منطقه را به نوعی ایمنسازی کند که هر روز قربانی نگیرند.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺خبر تلخ است: دکتر هێرش امینی هم از میان ما رفت و چه میتوان گفت جز تکرار این شعر مولوی؛ ایدریغا ایدریغا ایدریغ/ که آنچنان ماهی نهان شد زیر میغ. داستان زندگی هێرش را میتوانید از قول خودش در دو لینک زیر ببینید،
B2n.ir/d38840
http://B2n.ir/x75699
او در شهر سردشت در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. سه ساله بود که در بمباران شیمیایی سردشت پدرش را از دست داد و زیر نظر پدربزرگش پرورش یافت. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران و دکترای اپیدمیولوژی(همهگیرشناسی) را در سویس دریافت نمود و فوق دکتری را در همین رشته از دانشگاه هاروارد سپری کرد. پس از آن در دانشگاه کپنهاگ دانمارک تدریس کرد و از مدتی پیش برای تدریس به نیویورک برگشت که گرفتار بیماری سرطان گردید و در همین شهر درگذشت. او در سال ۱۳۹۹ به خاطر تحقیقات علمیاش برنده جایزه روزنبلت متعلق به انستیتوی عوامل سلامت (EHI) شد.
🔺از زندگی و دغدغههای دکتر هێرش تنها به دو مورد میپردازم که برای خودم بسیار اهمیت دارند. نخست اینکه او در ویدیوی اعلام ابتلایش به بیماری سرطان گفت که " به سرطان حمله میکنم". این جمله از آن جهت مهم است که تقریباً در نمونههای مشابه، بیماران از تعبیر مبارزه و مقابله با سرطان یا مقاومت در برابر آن و حتی کنارآمدن با آن سخن میگویند. برای کسی که نام خود را از حسن(در شناسنامه) به هێرش(به معنای حمله یا یورش) تغییر داده است،تعبیر هجوم کاملاً هدفمند و آگاهانه انتخاب شده است. این را به این سبب میگویم که انتخاب مفهوم یورش به جای مقاومت یا کنار آمدن توسط فردی که خاستگاهش فرهنگ و جامعه کردی است،امری استثنایی و عجیب است. کردها در طول تاریخ خود هرگز اهل هجوم به آب و خاک دیگران نبوده اند. هیچ کس در تاریخ سراغ ندارد که کردها مانند یونانیان و رومیان یا اعراب و ترکان و مغولان و ... به صورت دستهجمعی و قبیلهای از خاستگاه خود برخاسته و با طیکردن هزاران کیلومتر راه، قلمرو دیگران را اشغال کرده باشند. آنان کمابیش در سرزمین خود مشغول مقاومت در برابر اشغالگران مهاجم شرق و غرب بودند و نماد و شعارشان هم "مقاومت، زندگی است" بود. این شیوه عمل و این شعار هرچند از نظر اخلاقی والاست، اما کیست که نداند، وقتی اخلاق از در وارد می شود، سیاست از پنجره فرار میکند.تاریخ نشان داده است یکی از علل اصلی شکست کردان در برابر اعراب و ترکان و دیگر مهاجمان در طول تاریخ، پیروی از استراتژی دفاعی بوده است. من به عنوان پژوهشگر تاریخ وقتی نخستین بار اصطلاح یورش به جای مقاومت را از زبان هێرش شنیدم، بسیار امیدوار شدم که سرانجام حمله او به سرطان، بیرون راندن این موجود بیگانه و اشغالگر از بدنش است و حتی لحظهای هم که خبر وفات او را شنیدم ،باورم نمیشد که عامل مرگ او سرطانش بوده است. شعار کاک هێرش ابتکاری استثنایی در جامعه ما بود، اما دریغ و درد که دیگر دیر شده بود.
🔺نکته دوم، تٲکید دکتر هێرش بر نقش گاز شیمیایی در ابتلای او به سرطان است. او در اینجا هم استثنایی بر قاعده بود. هێرش نگران خودش نبود، بلکه غم بیماران شیمیایی سردشت را داشت که به درمان دسترسی ندارند و از عهده هزینههای آن برنمیآیند. او وعده میدهد که صدای قربانیان بمباران شیمیایی سردشت در جهان خواهد شد و زمینههای پاسخگو کردن حامیان صدام را فراهم خواهد کرد. هێرش رفت و رٶیای انسانیاش را با خود برد، اما مرگ این دانشمند و نخبه برجسته کرد و سنی در روزهایی که برخیها به اسم نخبگان و نمایندگان کرد و سنت در راهروهای قدرت مشغول تلاش برای کسب مقام وزارت، معاونت،استانداری و دیگر صندلیهای رنگین قدرتاند، نشان داد که نخبگان راستین این جامعه چقدر مظلوم و گمنام هستند و درد و دغدغه آنان چقدر با بقیه متفاوت است.
🔺و حرف آخر من خطاب به کسانی است که به عنوان نماینده و نخبه کرد و سنت، واگذاری چند صندلی وزارت و معاونت و ... را که احتمالاً خودشان هم بر آنان تکیه خواهند زد نشانه احقاق حقوق مردم کرد و سنی میدانند. از این عزیزان میخواهم به ندای کاک هێرش پاسخ دهند و اگر دلسوز خاک و خلق خود هستند به رئیس جمهور جدید بگویند که هیچ پست و مقامی نمیخواهند و در قبال آن از او تعهد بگیرند که بیمارستانهای شهرهای مرزی را به تجهیزات مدرن تشخیص بیماری مجهز کند و یک بیمه ویژه کاملاً رایگان برای درمان بیماران شیمیایی سردشت، نودشه، سرپل زهاب و دیگر بیماران نوار مرزی و قربانیان جنگ تعریف کند که دغدغه درمان نداشته باشند. از او بخواهند در نواحی مرزی با ایجاد کارخانجات و تولید مشاغل بومی ضریب اشتغال را چنان بالا ببرد که کسی کولبری و سوختبری نکند.از او بخواهند که جادههای منطقه را به نوعی ایمنسازی کند که هر روز قربانی نگیرند.
@kurdistanname
Telegram
attach 📎
🟧 تیمور آسوده بخواب که ما بیداریم.
✍ اسماعیل شمس
🔸مدتهاست ارتش ترکیه به بهانه مبارزه با حزب کارگران کردستان اقدام به بمباران گسترده دشتها و کوهستانهای کردستان، آتش زدن جنگلها و نابودی طبیعت و حیات وحش و خشک کردن چشمهها و منحرف کردن آب رودخانهها میپردازند. اینگونه کارها در حقوق بین الملل اکوساید(بومکشی) نامیده میشود و یک جنایت مسلم است. مفهوم بومکشی به عنوان یک جرم بینالمللی، در دهه ۱۹۷۰ و پس از استفاده ایالات متحده آمریکا از عامل نارنجی در جنگ ویتنام و نابودی مردم و حیات وحش این کشور شکل گرفت. در صد سال گذشته نژادپرستان افراطی در ترکیه سیاههای از جنایتهای ضدبشری مانند نسلکشی، فرهنگکشی، زبان کشی و مانند آن را در حق مردم بیتاوان کرد مرتکب شدهاند، اما گویا هنوز به مقصود نرسیدهاند و اکنون در صدد بومکشی و نابودی زیستبوم کردستان برآمدهاند. من وقتی این صحنهها را میبینم یاد سیاست زمینسوخته جهانگشایان بیرحم تاریخ میافتم؛ سیاستی که همواره بخشی از نقشه راه پیروزی و توسعهطلبی آنان بوده است. در اینجا تنها به گوشهای از بومکشی تیمور در کردستان اشاره میکنم و افسوس میخورم که چرا باید در قرن ۲۱، عدهای به تبار مشترک با او و اجداد خونخوارش چون چنگیز و طغرل افتخار کنند و راه آنان را ادامه دهند. ای کاش همه انسان بودیم و بهجز به انسانیت بهچیز دیگری نمیاندیشیدیم.
🔸تیمور پس از کشتار مردم و درست کردن کله منار از سرهای آنان و سوزاندن شهرها و ویران کردن خانه ها و قلعه ها و به قول شامی "ز بس کشته که افکند بر کوه و دشت/ جهان گفت بس کن که از حد گذشت،" بساط شکار و جشن و پایکوبی می گذاشت. به نوشته حافظ ابرو، تیمور در اطراف ارزنجان « هرکس از یاغیان که پناه بدان جنگل برده بودند همه را غارتیده و گوشمال داده در آن موضع میل شکار کرد و گوزن و قوچ بسیار انداخته و در آن نواحی هر که سرکشی کرده بود و گریخته همه را پیدا ساخته غارت کردند و ایل و منقاد گردانیدند» ( 2/789- 793). او در ماردین ” لشکر را اجازت داد بر ولایت تاخت کرده بغارتند... لشکر بغارتیدند... و تاخت کردند و اسب و استر بسیار و گاو و گوسفند بیشمار گرفتند” .نظام الدین شامی نیز می گوید: تیمور و سپاهیانش در طول راه ماردین تا کنار دجله شروع به شکار کردند و “ شکاراندازان می رفتند و از بسیاری گورخر و گوزن و آهو رفاهیتی عظیم در لشکر پدید آمد و همه آسوده شدند” ( ٢٣٩). سمرقندی هم درباره غارت غازی عنتاب توسط تیمور می نویسد: « غنایم نامحصور به دست سپاه منصور افتاد، از جمله هشتصد هزار گوسفند بود به غیر از اسب و شتر و دیگر فتوحات.» سمرقندی در جای دیگری و پس از فتح دیگری می نویسد:« حضرت صاحبقران بعد از مجالس عیش نشاط شکار فرمود و بهادران تسلط شعار در آن صحاری شکاری بسیار و آهوی بیشمار انداختند و تمام آن عرصه را از وحوش و طیور خالی ساختند» ( 2/1، 898).تاریخنگار مداح تیمور سپس از بلوطهای کردستان میگوید: کاروان تیمور و شاهزادگان در طول راه شهرزور به آذربایجان « از کردان گمراه که در آن راه به قطع طریق اقدام می نمودند بسیاری را گرفته سی نفر را به حلق از درختهای بلوط که بر سر راه بود، آویختند»(2/1، 889- 890).
🔸و سخن آخر تکرار آنچه است که همیشه گفتهام: گذشته، نگذشته است و تاریخ، زنده است و ادامه دارد. تداوم چهره زشت تاریخ حاوی یک پیام مهم برای نسل امروز است که تحلیل زیبایی شناسانه و برادرمنشانه از آن ره به جایی نمیبرد و امید به تغییر مسیر ادامهدهندگان این تاریخ زشت و احیاگران تباهی خیالی خام است.
هرچند قیاس معالفارق است، اما این حقیقت را سعدی که شاهد تهاجم و توحش مغولان بود ٨۰۰ سال پیش به نیکی به ما گوشزد کرده بود:
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
تربیت نا اهلان چون گردکان بر گنبد است
و مفصلتر از او فردوسی که سلطه غزنویان و نخستین موج جهانگشاییهای ترکمانان سلجوقی در زمان حیاتش رخ داده بود، گفته است
سرِ ناسزایان برافراشتن
وز ایشان امیدِ بهی داشتن
سرِ رشته ی خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است.
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ ِ بهشت
ور از جوی ِ خلدش به هنگام ِ آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ِ ناب
سرانجام گوهر به کار آوَرَد
همان میوه ی تلخ بار آوَرَد.
به عنبر فروشان اگر بگذری
شود جامه ی تو همه عنبری
وگر تو شوی نزد ِ انگشت گر
از او جز سیاهی نیابی دگر
ز بد گوهران بد نباشد عجب
نشاید ستردن سیاهی ز شب
ز ناپاکزاده مدارید امید
که زنگی به شستن نگردد سپید
ز بد اصل چشم ِ بهی داشتن
بُوَد خاک بر دیده انباشتن
🔸و دوست دارم لینک این کلیپ درباره پیوند بلوط و کرد را اینجا بگذارم که هم اندکی از تلخی نوشتهام بکاهد و هم این نوید را دهد که آنان را که ریشه در خاکِ کهن خود دارند از طوفان هراسی نیست.
B2n.ir/f01954
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔸مدتهاست ارتش ترکیه به بهانه مبارزه با حزب کارگران کردستان اقدام به بمباران گسترده دشتها و کوهستانهای کردستان، آتش زدن جنگلها و نابودی طبیعت و حیات وحش و خشک کردن چشمهها و منحرف کردن آب رودخانهها میپردازند. اینگونه کارها در حقوق بین الملل اکوساید(بومکشی) نامیده میشود و یک جنایت مسلم است. مفهوم بومکشی به عنوان یک جرم بینالمللی، در دهه ۱۹۷۰ و پس از استفاده ایالات متحده آمریکا از عامل نارنجی در جنگ ویتنام و نابودی مردم و حیات وحش این کشور شکل گرفت. در صد سال گذشته نژادپرستان افراطی در ترکیه سیاههای از جنایتهای ضدبشری مانند نسلکشی، فرهنگکشی، زبان کشی و مانند آن را در حق مردم بیتاوان کرد مرتکب شدهاند، اما گویا هنوز به مقصود نرسیدهاند و اکنون در صدد بومکشی و نابودی زیستبوم کردستان برآمدهاند. من وقتی این صحنهها را میبینم یاد سیاست زمینسوخته جهانگشایان بیرحم تاریخ میافتم؛ سیاستی که همواره بخشی از نقشه راه پیروزی و توسعهطلبی آنان بوده است. در اینجا تنها به گوشهای از بومکشی تیمور در کردستان اشاره میکنم و افسوس میخورم که چرا باید در قرن ۲۱، عدهای به تبار مشترک با او و اجداد خونخوارش چون چنگیز و طغرل افتخار کنند و راه آنان را ادامه دهند. ای کاش همه انسان بودیم و بهجز به انسانیت بهچیز دیگری نمیاندیشیدیم.
🔸تیمور پس از کشتار مردم و درست کردن کله منار از سرهای آنان و سوزاندن شهرها و ویران کردن خانه ها و قلعه ها و به قول شامی "ز بس کشته که افکند بر کوه و دشت/ جهان گفت بس کن که از حد گذشت،" بساط شکار و جشن و پایکوبی می گذاشت. به نوشته حافظ ابرو، تیمور در اطراف ارزنجان « هرکس از یاغیان که پناه بدان جنگل برده بودند همه را غارتیده و گوشمال داده در آن موضع میل شکار کرد و گوزن و قوچ بسیار انداخته و در آن نواحی هر که سرکشی کرده بود و گریخته همه را پیدا ساخته غارت کردند و ایل و منقاد گردانیدند» ( 2/789- 793). او در ماردین ” لشکر را اجازت داد بر ولایت تاخت کرده بغارتند... لشکر بغارتیدند... و تاخت کردند و اسب و استر بسیار و گاو و گوسفند بیشمار گرفتند” .نظام الدین شامی نیز می گوید: تیمور و سپاهیانش در طول راه ماردین تا کنار دجله شروع به شکار کردند و “ شکاراندازان می رفتند و از بسیاری گورخر و گوزن و آهو رفاهیتی عظیم در لشکر پدید آمد و همه آسوده شدند” ( ٢٣٩). سمرقندی هم درباره غارت غازی عنتاب توسط تیمور می نویسد: « غنایم نامحصور به دست سپاه منصور افتاد، از جمله هشتصد هزار گوسفند بود به غیر از اسب و شتر و دیگر فتوحات.» سمرقندی در جای دیگری و پس از فتح دیگری می نویسد:« حضرت صاحبقران بعد از مجالس عیش نشاط شکار فرمود و بهادران تسلط شعار در آن صحاری شکاری بسیار و آهوی بیشمار انداختند و تمام آن عرصه را از وحوش و طیور خالی ساختند» ( 2/1، 898).تاریخنگار مداح تیمور سپس از بلوطهای کردستان میگوید: کاروان تیمور و شاهزادگان در طول راه شهرزور به آذربایجان « از کردان گمراه که در آن راه به قطع طریق اقدام می نمودند بسیاری را گرفته سی نفر را به حلق از درختهای بلوط که بر سر راه بود، آویختند»(2/1، 889- 890).
🔸و سخن آخر تکرار آنچه است که همیشه گفتهام: گذشته، نگذشته است و تاریخ، زنده است و ادامه دارد. تداوم چهره زشت تاریخ حاوی یک پیام مهم برای نسل امروز است که تحلیل زیبایی شناسانه و برادرمنشانه از آن ره به جایی نمیبرد و امید به تغییر مسیر ادامهدهندگان این تاریخ زشت و احیاگران تباهی خیالی خام است.
هرچند قیاس معالفارق است، اما این حقیقت را سعدی که شاهد تهاجم و توحش مغولان بود ٨۰۰ سال پیش به نیکی به ما گوشزد کرده بود:
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
تربیت نا اهلان چون گردکان بر گنبد است
و مفصلتر از او فردوسی که سلطه غزنویان و نخستین موج جهانگشاییهای ترکمانان سلجوقی در زمان حیاتش رخ داده بود، گفته است
سرِ ناسزایان برافراشتن
وز ایشان امیدِ بهی داشتن
سرِ رشته ی خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است.
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ ِ بهشت
ور از جوی ِ خلدش به هنگام ِ آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ِ ناب
سرانجام گوهر به کار آوَرَد
همان میوه ی تلخ بار آوَرَد.
به عنبر فروشان اگر بگذری
شود جامه ی تو همه عنبری
وگر تو شوی نزد ِ انگشت گر
از او جز سیاهی نیابی دگر
ز بد گوهران بد نباشد عجب
نشاید ستردن سیاهی ز شب
ز ناپاکزاده مدارید امید
که زنگی به شستن نگردد سپید
ز بد اصل چشم ِ بهی داشتن
بُوَد خاک بر دیده انباشتن
🔸و دوست دارم لینک این کلیپ درباره پیوند بلوط و کرد را اینجا بگذارم که هم اندکی از تلخی نوشتهام بکاهد و هم این نوید را دهد که آنان را که ریشه در خاکِ کهن خود دارند از طوفان هراسی نیست.
B2n.ir/f01954
@kurdistanname