کردستان نامه pinned «🔶ایلام، مرکز ولایت کردستان در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی ✍ اسماعیل شمس 🔻شاید برای نویسندگان کرد و علاقهمندان به تاریخ کردستان چنین تیتری تعجبآور و بالاتر از آن غیرقابل باور باشد. من هم به آنان حق میدهم، زیرا همه شرقشناسان و کردشناسان غربی و شرقی و همه…»
Forwarded from عکس نگار
🔶برگی از تاریخ مقاومت مردم شهر وان
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید یکی از مهمترین خبرهای مرتبط با کردستان در این هفته عزل عبدالله زیدان، شهردار منتخب مردم وان توسط دولت ترکیه و جایگزینی شهردار منصوب خود و سرانجام فسخ این حکم در پی مقاومت مردم کرد و بازگشت زیدان به شهرداری بود. نگارنده کاری به مسائل سیاسی و حزبی پیرامون این ماجرا ندارد و تنها به یادآوری برگی از مقاومت مردم وان در ۶۴۰ سال پیش میپردازد تا به آنانی که فکر میکنند با زور و سرکوب و ارعاب میتوانند مردمی را از فرهنگ و زبان و هویت دیرین و اخیراً نام سرزمین خود محروم کنند، یادآور شود که پیش از آنان قَدَرقدرتهایی چون طغرل و چنگیز و تیمور هم نتوانستهاند و آنان هم نخواهند توانست؛ پس بهتر است عزت و کرامت انسانی را جایگزین سلطهطلبی نژادی نمایند و خویشتن را مانند تیمور لنگ که روایتش را در ادامه یادداشت میخوانید، دستمایه پند و عبرت تاریخ نکنند.
🔻تیمورکه خود را نواده چنگیز و پادشاه توران میخواند و در صدد الحاق دیگر نواحی جهان به این پادشاهی بود در سال ۷٨٨ق/۱۳٨۶م پس از تصرف ایران راهی غرب شد. او تصمیم داشت ملک عزالدین شیر،فرمانروای قدرتمند کرد در وان را که هنوز تسلیم او نشده بود، تنبیه کند.عزالدین که از شهرسوزیها، جنایتها و قتلعامهای تیمور پس از سرکوب مخالفان مطلع شده بود، سرانجام تسلیم را بر مقاومت ترجیح داد، اما مردم وان زیر بار توصیه او نرفتند و ناصرالدین[احتمالاً برادر او] را حاکم خود کردند و به جنگ با تیمور پرداختند.عزالدین شیر هم به ناچار به اردوی تیمور رفت و تسلیم او شد. شرفالدین یزدی، نویسنده ظفرنامه تیموری ساکنان قلعه وان را یاغی، شقی، متمرد، جاهل، خبیث، فساد پیشه و شیطانصفت مینامد. نوشتههای او که در فایل پیوست آمدهاند، نشان میدهند که یک تاریخنگار قلمبهمزد چگونه پادشاه جهانگشای بیگانهای را که از چند هزار کیلومتر آنطرفتربرخاسته و به قلمرو دیگران تجاوز کرده است در موضع حق مطلق مینشاند و مردم شهری را که تنها جرمشان دفاع از آب و خاک و خانه و کاشانه خود در برابر این پادشاه مهاجم است، به انواع و اقسام تهمتها وصف میکند. تیمور بیش از ۲۰ و به قولی ۲۷روز با منجنیق شهر وان را سنگباران کرد و سرانجام پس از تخریب حصار، سپاهیان او «بسیاری خلق را به قتل آوردند».گزارش حافظ ابرو از نحوۀ مجازات ساکنان قلعه توسط تیمور بسیار عجیب و تأسف آور است. به نوشتۀ این مورخ، تیمور پس از تصرف وان دستور داد که اهالی آن را «دو دو بر یکدیگر بسته از قلعۀ کوه در موضعی که از آنجا تا به پایین می رسیدند پانصد گز بل زیادت بود، بینداختند و آن ناصرالدین حاکم دوم[بعد از ملک عزالدین] را پیش طلبید و گفت: این چه بیداد بود که بر خود و خلایق کردی؟ زبانش در جواب لال بود.مهر خاموشی بر لب نهاد.حکم شد تا یک نیمۀ سر و یک نیمۀ ریش و یک نیمۀ بروت[سبیل] و یک ابروی او را بر ضد یکدیگر تراشیدند و گرد تمامی اردو و الوس برآوردند و بعد از فضایح، روزِ کوچ او را گردن زده بر یک طرف راه نهادند در تنگنایی تا تمام لشکر بر او عبور کردند و فضیحت بسیار با او بکردند». تیمور از وان راهی خوی و سلماس شد.در آنجا «ملک عزالدین شیر را تربیت فرموده ولایت کردستان بر او مسلم داشت».
🔻نکته مهم در روایت شرفنامه یزدی آنجاست که میگوید تیمور پس از فرمان تخریب قلعه وان، گروهی از لشکریانش را مٲمور اجرای آن کرد، " اما هرچند سعی نمودند یک سنگ از آن کنده نشد ". به نظر میرسد علت بازگرداندن ملک عزالدین به وان توسط تیمور و صرف نظر او از واگذاری شهر به منصوبان خودش را باید در مقاومت نه تنها مردم شهر، بلکه بنای مستحکم قلعه دید. عزالدین شیر که اینک به دستور تیمور فرمانروای " کردستان" شده بود، با پندگرفتن از گذشته وان را آباد و امنیت و رفاه را در آنجا برقرار کرد و پس از مرگ تیمور و هجوم ترکمانان قرهقوینلو و آققوینلو به منطقه، وان و نواحی آن را از نفوذ و دستبرد آنان حفظ کرد. به این ترتیب وان همچنان سنگر مقاومت باقی ماند و در نوروز ماه ۲۰۲۴ برگی دیگر از مقاومت را به دفتر تاریخ خود افزود.
🔻این یادداشت را به آن نوجوانی تقدیم میکنم که در هنگام دستگیری لبخندزنان تاریخ ظلم و اشغال را از زمانه خود تا تیمور و پیش از او به سخره گرفت و نشان داد مردمی که ریشه در خاک خود دارند هرگز از بین نخواهند رفت.مایل بودم این یادداشت را به کردی کرمانجی(زبان ساکنان وان) هم منتشر کنم، اما به سبب مشغله زیاد فرصت ترجمه آن از زبان فارسی فراهم نشد.امیدوارم یکی از خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه که به هر دو زبان تسلط دارد،چنین کند تا وانیها هم با تاریخ پرافتخار خود آشنا شوند.
🆔 بازنشر این مطلب تنها با آیدی کانال کردستاننامه جایز است.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید یکی از مهمترین خبرهای مرتبط با کردستان در این هفته عزل عبدالله زیدان، شهردار منتخب مردم وان توسط دولت ترکیه و جایگزینی شهردار منصوب خود و سرانجام فسخ این حکم در پی مقاومت مردم کرد و بازگشت زیدان به شهرداری بود. نگارنده کاری به مسائل سیاسی و حزبی پیرامون این ماجرا ندارد و تنها به یادآوری برگی از مقاومت مردم وان در ۶۴۰ سال پیش میپردازد تا به آنانی که فکر میکنند با زور و سرکوب و ارعاب میتوانند مردمی را از فرهنگ و زبان و هویت دیرین و اخیراً نام سرزمین خود محروم کنند، یادآور شود که پیش از آنان قَدَرقدرتهایی چون طغرل و چنگیز و تیمور هم نتوانستهاند و آنان هم نخواهند توانست؛ پس بهتر است عزت و کرامت انسانی را جایگزین سلطهطلبی نژادی نمایند و خویشتن را مانند تیمور لنگ که روایتش را در ادامه یادداشت میخوانید، دستمایه پند و عبرت تاریخ نکنند.
🔻تیمورکه خود را نواده چنگیز و پادشاه توران میخواند و در صدد الحاق دیگر نواحی جهان به این پادشاهی بود در سال ۷٨٨ق/۱۳٨۶م پس از تصرف ایران راهی غرب شد. او تصمیم داشت ملک عزالدین شیر،فرمانروای قدرتمند کرد در وان را که هنوز تسلیم او نشده بود، تنبیه کند.عزالدین که از شهرسوزیها، جنایتها و قتلعامهای تیمور پس از سرکوب مخالفان مطلع شده بود، سرانجام تسلیم را بر مقاومت ترجیح داد، اما مردم وان زیر بار توصیه او نرفتند و ناصرالدین[احتمالاً برادر او] را حاکم خود کردند و به جنگ با تیمور پرداختند.عزالدین شیر هم به ناچار به اردوی تیمور رفت و تسلیم او شد. شرفالدین یزدی، نویسنده ظفرنامه تیموری ساکنان قلعه وان را یاغی، شقی، متمرد، جاهل، خبیث، فساد پیشه و شیطانصفت مینامد. نوشتههای او که در فایل پیوست آمدهاند، نشان میدهند که یک تاریخنگار قلمبهمزد چگونه پادشاه جهانگشای بیگانهای را که از چند هزار کیلومتر آنطرفتربرخاسته و به قلمرو دیگران تجاوز کرده است در موضع حق مطلق مینشاند و مردم شهری را که تنها جرمشان دفاع از آب و خاک و خانه و کاشانه خود در برابر این پادشاه مهاجم است، به انواع و اقسام تهمتها وصف میکند. تیمور بیش از ۲۰ و به قولی ۲۷روز با منجنیق شهر وان را سنگباران کرد و سرانجام پس از تخریب حصار، سپاهیان او «بسیاری خلق را به قتل آوردند».گزارش حافظ ابرو از نحوۀ مجازات ساکنان قلعه توسط تیمور بسیار عجیب و تأسف آور است. به نوشتۀ این مورخ، تیمور پس از تصرف وان دستور داد که اهالی آن را «دو دو بر یکدیگر بسته از قلعۀ کوه در موضعی که از آنجا تا به پایین می رسیدند پانصد گز بل زیادت بود، بینداختند و آن ناصرالدین حاکم دوم[بعد از ملک عزالدین] را پیش طلبید و گفت: این چه بیداد بود که بر خود و خلایق کردی؟ زبانش در جواب لال بود.مهر خاموشی بر لب نهاد.حکم شد تا یک نیمۀ سر و یک نیمۀ ریش و یک نیمۀ بروت[سبیل] و یک ابروی او را بر ضد یکدیگر تراشیدند و گرد تمامی اردو و الوس برآوردند و بعد از فضایح، روزِ کوچ او را گردن زده بر یک طرف راه نهادند در تنگنایی تا تمام لشکر بر او عبور کردند و فضیحت بسیار با او بکردند». تیمور از وان راهی خوی و سلماس شد.در آنجا «ملک عزالدین شیر را تربیت فرموده ولایت کردستان بر او مسلم داشت».
🔻نکته مهم در روایت شرفنامه یزدی آنجاست که میگوید تیمور پس از فرمان تخریب قلعه وان، گروهی از لشکریانش را مٲمور اجرای آن کرد، " اما هرچند سعی نمودند یک سنگ از آن کنده نشد ". به نظر میرسد علت بازگرداندن ملک عزالدین به وان توسط تیمور و صرف نظر او از واگذاری شهر به منصوبان خودش را باید در مقاومت نه تنها مردم شهر، بلکه بنای مستحکم قلعه دید. عزالدین شیر که اینک به دستور تیمور فرمانروای " کردستان" شده بود، با پندگرفتن از گذشته وان را آباد و امنیت و رفاه را در آنجا برقرار کرد و پس از مرگ تیمور و هجوم ترکمانان قرهقوینلو و آققوینلو به منطقه، وان و نواحی آن را از نفوذ و دستبرد آنان حفظ کرد. به این ترتیب وان همچنان سنگر مقاومت باقی ماند و در نوروز ماه ۲۰۲۴ برگی دیگر از مقاومت را به دفتر تاریخ خود افزود.
🔻این یادداشت را به آن نوجوانی تقدیم میکنم که در هنگام دستگیری لبخندزنان تاریخ ظلم و اشغال را از زمانه خود تا تیمور و پیش از او به سخره گرفت و نشان داد مردمی که ریشه در خاک خود دارند هرگز از بین نخواهند رفت.مایل بودم این یادداشت را به کردی کرمانجی(زبان ساکنان وان) هم منتشر کنم، اما به سبب مشغله زیاد فرصت ترجمه آن از زبان فارسی فراهم نشد.امیدوارم یکی از خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه که به هر دو زبان تسلط دارد،چنین کند تا وانیها هم با تاریخ پرافتخار خود آشنا شوند.
🆔 بازنشر این مطلب تنها با آیدی کانال کردستاننامه جایز است.
https://t.me/kurdistanname
Rûpelek ji dîroka berxwedana gelê Wanê
✍ Ismayîl Şems
Dibe ku yek ji girîngtirîn nûçeyên vê heftiyê sebaret bi Kurdistanê re ji kar dûrxistina Abdolah Zêydan, şaredarê Wanê yê hilbijartî ji aliyê hikûmeta Tirkiyê ve û danîna şaredarê xwe yê tayînkirî bû û di dawiyê de jî betalkirina vê fermanê ji ber berxwedana gelê Kurd Zêydan vegeriya şaredariyê. Têkiliya nivîskar bi mijarên siyasî û hizbî yên vê mijarê re nîne û tenê rûpelek ji berxwedana gelê Wanê ya 640 sal berê tîne bîra wan kesên ku difikirin ku bi zor, zordarî û tirsandinê dikarin mirovan ji çanda wan a kevnar veqetînin û niha jî ji bikaranîna navê xaka xwe bêpar bihêlin. bila bê Bîra wan ku beriya wan hêzên wek Toqrol, Çengîz û Tîmûr nekarîn û wê nikaribin jî; Ji ber vê yekê çêtir e ku regezperestîyê biguherînin ser mirovatîyê û xwe wekî Tîmûr Lengê ku hûn ê çîroka wî di têbiniya jêrîn de bixwînin, nekin destnîşana dîrokê.
🔻 Tîmûr ku xwe neviyê Çengîz û şahê Tûran bi nav dikir û hewl dida ku herêmên din ên cîhanê jî bi vê padîşahiyê ve girêbide di sala 788’ê hicrî/1386’ê mîladî de piştî ku Îran zeft kir, derbasî rojava bû. Wî biryara cezakirina Melik Êzeddîn Şîr mîrekî kurd ê bi hêz ê Wanê ku hê teslîmî wî nebûbû da. Êzeddîn ku ji şewitandina bajaran bi destê Tîmûr û qetlîamên wî hatibû agahdarkirin, di dawiyê de teslîmiyetê ji berxwedanê re tercîh kir, lê gel şîreta wî nekir û Nasir Eldîn [dibe ku birayê wî ye] kir mîrê xwe û bi Tîmûr re dest bi şer kirin.
Êzeddîn Şîr jî çû wargeha Tîmûr û xwe teslîmî wî kir. Şerefeddîn Yezdî, nivîskarê Zefernameya Tîmûrî, niştecihên Qela Wanê wek serhildêr, bêhiş, nezan, xerab, bi pîşeyê fesad û şeytan bi nav dike. Nivîsarên wî yên ku di fayla pêvekê de hatîye zêdekirin nîşan didin ku dîroknasekî xwefiroş çawa padîşahek biyanî û îstîsmarkarê cîhanê, ku ji çend hezar kîlometran dûr rabûye û dagîr kiriye, li ser xaka hinekên din datîne cihê mafê mutleq û xelkê bajêr ku tenê sûcê wan parastina av û ax û mal û xaniyên xwe li hember êrîşa padîşahê êrîşker e bi her cure îftirayan dide nasandin.
Tîmûr ji 20 rojan zêdetir heta bi qasî 27 rojan, bi mencinîqan kevir barand ser bajarê Wanê û di dawiyê de, piştî hilweşandina dîwarên bajêr, leşkerên wî "gelek ji xelkê kuştin". Li gorî wî dîroknasî, piştî girtina Wanê, Tîmûr ferman daye ku rûniştevanên wir ji ser kelehî avêtin jêr ku ji wir heta binê, pêncsed gez zêdetir dibû.
Û Nasereddîn serdarê duyem [piştî Melik Êzeddîn] gazî kir û got: Te çi tundî li xwe û xelkê xwe kir? Di bersivê de zimanê wî lal bû, mora bêdengiyê xist ser lêvên xwe. emir kir ku nîvê serê wî, nîvê rîha wî, nîvê simbêlê wî û çavekî wî li ser hev bên şelandin û jêkirin.
roja koçkirinê serê wî jê kir û danî ser cihekî teng de, heta ku tevahiya artêşê di ser wî re derbas bû û gelek xerabî lê kirin. Tîmûr ji Wanê çûye Xoyê û Selmasê lê berî çûyînê Melik Êzêddîn Şîr xwest û hukûmeta Kurdistanê radestî wî kir.
Di vegotina Zefernameya Êzdî de xala girîng ew e ku dibêje, piştî fermana rûxandina Kela Wanê, Tîmûr komek leşkerên xwe erkdar kir ku keleha wanê xirab bikin, "lê çiqas hewl dan, kevirek jî ji bo wêrankirinê derneket. ew wisa dixuye ku sedema vegera hikûmetê ji bo Melîk Êzeddîn û radestnekirina bajêr ji bo wezîfedarên xwe, ne tenê li berxwedana xelkê bajêr de, belkî ji bo avakirina kelehê ya bi hêz were dîtin. Êzeddîn Şîr ku niha bi fermana Tîmûr bûye mîrê "Kurdistan"ê, Wanê bi ava dike û li wir ewlekarî û bextewarî saz dike û piştî mirina Tîmûr û ketina Tirkmenên Qereqwînlû û Aqqwînlû li herêmê, Wan û navçeyên wê Ji wan û bandora wan parast.
Bi vî rengî, Wan bû keleha berxwedanê û di Newroza 2024'an de rûpeleke din a berxwedanê li dîroka xwe zêde kir.
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
✍ Ismayîl Şems
Dibe ku yek ji girîngtirîn nûçeyên vê heftiyê sebaret bi Kurdistanê re ji kar dûrxistina Abdolah Zêydan, şaredarê Wanê yê hilbijartî ji aliyê hikûmeta Tirkiyê ve û danîna şaredarê xwe yê tayînkirî bû û di dawiyê de jî betalkirina vê fermanê ji ber berxwedana gelê Kurd Zêydan vegeriya şaredariyê. Têkiliya nivîskar bi mijarên siyasî û hizbî yên vê mijarê re nîne û tenê rûpelek ji berxwedana gelê Wanê ya 640 sal berê tîne bîra wan kesên ku difikirin ku bi zor, zordarî û tirsandinê dikarin mirovan ji çanda wan a kevnar veqetînin û niha jî ji bikaranîna navê xaka xwe bêpar bihêlin. bila bê Bîra wan ku beriya wan hêzên wek Toqrol, Çengîz û Tîmûr nekarîn û wê nikaribin jî; Ji ber vê yekê çêtir e ku regezperestîyê biguherînin ser mirovatîyê û xwe wekî Tîmûr Lengê ku hûn ê çîroka wî di têbiniya jêrîn de bixwînin, nekin destnîşana dîrokê.
🔻 Tîmûr ku xwe neviyê Çengîz û şahê Tûran bi nav dikir û hewl dida ku herêmên din ên cîhanê jî bi vê padîşahiyê ve girêbide di sala 788’ê hicrî/1386’ê mîladî de piştî ku Îran zeft kir, derbasî rojava bû. Wî biryara cezakirina Melik Êzeddîn Şîr mîrekî kurd ê bi hêz ê Wanê ku hê teslîmî wî nebûbû da. Êzeddîn ku ji şewitandina bajaran bi destê Tîmûr û qetlîamên wî hatibû agahdarkirin, di dawiyê de teslîmiyetê ji berxwedanê re tercîh kir, lê gel şîreta wî nekir û Nasir Eldîn [dibe ku birayê wî ye] kir mîrê xwe û bi Tîmûr re dest bi şer kirin.
Êzeddîn Şîr jî çû wargeha Tîmûr û xwe teslîmî wî kir. Şerefeddîn Yezdî, nivîskarê Zefernameya Tîmûrî, niştecihên Qela Wanê wek serhildêr, bêhiş, nezan, xerab, bi pîşeyê fesad û şeytan bi nav dike. Nivîsarên wî yên ku di fayla pêvekê de hatîye zêdekirin nîşan didin ku dîroknasekî xwefiroş çawa padîşahek biyanî û îstîsmarkarê cîhanê, ku ji çend hezar kîlometran dûr rabûye û dagîr kiriye, li ser xaka hinekên din datîne cihê mafê mutleq û xelkê bajêr ku tenê sûcê wan parastina av û ax û mal û xaniyên xwe li hember êrîşa padîşahê êrîşker e bi her cure îftirayan dide nasandin.
Tîmûr ji 20 rojan zêdetir heta bi qasî 27 rojan, bi mencinîqan kevir barand ser bajarê Wanê û di dawiyê de, piştî hilweşandina dîwarên bajêr, leşkerên wî "gelek ji xelkê kuştin". Li gorî wî dîroknasî, piştî girtina Wanê, Tîmûr ferman daye ku rûniştevanên wir ji ser kelehî avêtin jêr ku ji wir heta binê, pêncsed gez zêdetir dibû.
Û Nasereddîn serdarê duyem [piştî Melik Êzeddîn] gazî kir û got: Te çi tundî li xwe û xelkê xwe kir? Di bersivê de zimanê wî lal bû, mora bêdengiyê xist ser lêvên xwe. emir kir ku nîvê serê wî, nîvê rîha wî, nîvê simbêlê wî û çavekî wî li ser hev bên şelandin û jêkirin.
roja koçkirinê serê wî jê kir û danî ser cihekî teng de, heta ku tevahiya artêşê di ser wî re derbas bû û gelek xerabî lê kirin. Tîmûr ji Wanê çûye Xoyê û Selmasê lê berî çûyînê Melik Êzêddîn Şîr xwest û hukûmeta Kurdistanê radestî wî kir.
Di vegotina Zefernameya Êzdî de xala girîng ew e ku dibêje, piştî fermana rûxandina Kela Wanê, Tîmûr komek leşkerên xwe erkdar kir ku keleha wanê xirab bikin, "lê çiqas hewl dan, kevirek jî ji bo wêrankirinê derneket. ew wisa dixuye ku sedema vegera hikûmetê ji bo Melîk Êzeddîn û radestnekirina bajêr ji bo wezîfedarên xwe, ne tenê li berxwedana xelkê bajêr de, belkî ji bo avakirina kelehê ya bi hêz were dîtin. Êzeddîn Şîr ku niha bi fermana Tîmûr bûye mîrê "Kurdistan"ê, Wanê bi ava dike û li wir ewlekarî û bextewarî saz dike û piştî mirina Tîmûr û ketina Tirkmenên Qereqwînlû û Aqqwînlû li herêmê, Wan û navçeyên wê Ji wan û bandora wan parast.
Bi vî rengî, Wan bû keleha berxwedanê û di Newroza 2024'an de rûpeleke din a berxwedanê li dîroka xwe zêde kir.
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶امشب دلم هوای گنجه و تبریز و فارقین دارد.
✍ اسماعیل شمس
🔺قطران تبریزی را دوست دارم، چون راوی یک دوره طلایی از تاریخ کرد است که اگر او نبود هیچ یک از ما از آن خبر نداشتیم و نمیدانستیم که چگونه چند فرمانروای عاقل و دوراندیش و کاردان کرد با اتکا به مردم، قلمرو خود را از دست فرمانروایان ستمگر عرب عباسی پس گرفتند و دورانی مملو از شکوه و رونق را برای آن رقم زدند. قطران شاعر راستگو و وفاداری است که اگر فرمانروایان کرد شدادی و روادی در گنجه و تبریز میزبان او در دربارهایشان شدند او نیز قدرشناس بود و نامشان را در تاریخ جاودانه کرد. قطران همان شاعری است که صادقانه خطاب به امیر لشکری شدادی میگوید:
نبودم نامور اول تو میرم نامور کردی
نبودم پرهنر اول تو شاهم پرهنر کردی
🔺راستی اگر قطران نبود چه کسی در جشن نوروز و جشن رمضان امسال ما را با خود به گنجه و تبریز میبرد تا همراه و تماشاگر طرب و شادی فرمانروایان کرد آن دیار و مردمانش شویم؟
خجسته بادت فرخنده عید روزه گشای
به خرمی بگذاری هزار عید چنین.
🔻در زمانهای که برخی دینداران کرد، نوروز را جشن مجوسان و حرام میدانند و جماعتی سکولار هم با ادعای تضاد اسلام با هویت کردی، مردم کرد را به بازگشت به ۵ هزار سال پیش و احیای آیین میترا و زردشت دعوت میکنند، اگر قطران نبود ما چگونه میدانستیم که هزار سال پیش مردم کرد دارای فرمانروایان و عالمان و شاعرانی ذیشعور بودند که هیچ تضاد و تفاوتی میان تاریخ باستانی و اسلامی؛ و فرهنگ دینی و ملی خود نمیدیدند و هردو را بخشی از هویت و واقعیت مسلم جامعه خویش میپنداشتند:
ای کام دل دوست و بلای دل دشمن
روزه شد و دیمه شد و عید آمد و بهمن
رسم اندر پیغمبر و بهمن تو بهجای آر
هم سیرت پیغمبر و هم سیرت بهمن
بر سیرت آن هستی و بر کرده او نیز
بر سیرت این باش و بر آن کرده همی تن
از خصم میندیش و درافکن بهقدح می
وز می برخان رنگ گلسرخ بیفکن
از شادی و از سور مپرداز بکاری
تا آنکه بپردازد بدخواه بەشیون
🔺اگر قطران نبود ما از کجا میدانستیم این وطندوستان واقعگرا نوروز و رمضان را بدون هیچ تفاوتی جشن میگرفتند: خجسته بادت نوروز و عید روزه گشای/ به نام تو همه آفاق راست کرده خُطب. آری این قطران بود که به لشکری توصیه کرد جشن نوروز(جشن دهقان) و رمضان را به عنوان دو سنت باستانی و اسلامی پاس بدارد: چو بر خسروان عجم جشن دهقان/ تو را باد فرخنده این عید تازی. همو بود که به منوچهر فرزند وهسودان هر دو جشن را همزمان تبریک گفت: عید تازی باد، فرخ بر شه پیروزبخت/ تا هزاران جشن، عید تازی و دهقان کند و برادرش مملان را مورد خطاب قرار داد: خجسته بادت نوروز و روزه و هموار/ هزار روزه و نوروز بگذراند ایدون/ یکی به توبه و طاعت به عهد پیغمبر/ یکی به رامش و رادی به رسم افریدون.
🔺و نمیتوانم در شب جشن رمضان ابن ازرق فارقی(وفات: 577ق/ 1181م) نویسندۀ کتاب تاریخ میافارقین را فراموش کنم که در ذیل وقایع سیاسی عید فطر سال 384ق/994م می نویسد: امیر ابوعلی حسن بن مروان کردی، فرمانروای مروانیان به مرکزیت میافارقین در دیاربکر، طبق سنت هر سال، همراه با وزیرش «مم» و بزرگان شهر بهترین لباسها و زیورآلات خود را پوشیدند و برای خروج از شهر میافارقین آماده شدند. رسم بود که فرمانروا و مردم، صبح روز عید برای نماز و تفریح و شادی از دروازه های شهر بیرون می رفتند و در پایان روز برمی گشتند
🔺و من در این شب و همزمان با طلوع هلال شوال همراه با قطران که در وصف فرمانروای روادی میگوید:"بو نصر محمد که بەمردی و بەرادی/انگشت نمای است و چو ماه شب شوال" دلم سخت هوای رادمردان تبریز و فارقین و گنجه هزار سال پیش را دارد؛جایی که فرمانروایان و علما و مردم با تلفیق دین و هویت هر دو را در خدمت زندگی و رفاه و امنیت و پیشرفت و شادی جامعه قرار داده بودند و به نام آنها و در پشت آنها شمشیر علیه هم نمیکشیدند و با اولویت دادن به منافع و مصالح خویش جامعه کرد را به قهقرا نمیکشاندند. ای کاش شما خوانندگان عزیز کردستاننامه امشب همراه من میشدید تا به گنجه و فارقین و تبریز میرفتیم و میدیدیم که امیر لشکری شدادی، وهسودان روادی و نصرالدوله مروانی چگونه در اتحاد و یکدلی با هم قلمرو خود را آباد و مردم آن را خوشحال و مرفه کرده بودند و همه با هم در شب اول شوال سال 437ق/1046م برای برگزاری جشن فردا آماده میشدند.
🔺و حرف آخر من یک خیالبافی است و بس.میدانم تاریخ هرگز به عقب برنمیگردد و هرگونه تلاش برای بازگشت به آن به فاشیسم و خشونت منجر میشود، ولی راستی اگر شمشیر طغرل و الب ارسلان و غزهای سلجوقی با همراهی قلم عمیدالملک کندری و خواجه نطام الملک طوسی از دو هزار کیلومتر آن طرفتر در پی جهانگشایی سر نمیرسیدند و با قتل و غارت و اشغال به آن عصر زرین خاتمه نمیدادند، امروز وضعیت این سه شهر چگونه بود؟
🔻جێژنتان پیروز
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺قطران تبریزی را دوست دارم، چون راوی یک دوره طلایی از تاریخ کرد است که اگر او نبود هیچ یک از ما از آن خبر نداشتیم و نمیدانستیم که چگونه چند فرمانروای عاقل و دوراندیش و کاردان کرد با اتکا به مردم، قلمرو خود را از دست فرمانروایان ستمگر عرب عباسی پس گرفتند و دورانی مملو از شکوه و رونق را برای آن رقم زدند. قطران شاعر راستگو و وفاداری است که اگر فرمانروایان کرد شدادی و روادی در گنجه و تبریز میزبان او در دربارهایشان شدند او نیز قدرشناس بود و نامشان را در تاریخ جاودانه کرد. قطران همان شاعری است که صادقانه خطاب به امیر لشکری شدادی میگوید:
نبودم نامور اول تو میرم نامور کردی
نبودم پرهنر اول تو شاهم پرهنر کردی
🔺راستی اگر قطران نبود چه کسی در جشن نوروز و جشن رمضان امسال ما را با خود به گنجه و تبریز میبرد تا همراه و تماشاگر طرب و شادی فرمانروایان کرد آن دیار و مردمانش شویم؟
خجسته بادت فرخنده عید روزه گشای
به خرمی بگذاری هزار عید چنین.
🔻در زمانهای که برخی دینداران کرد، نوروز را جشن مجوسان و حرام میدانند و جماعتی سکولار هم با ادعای تضاد اسلام با هویت کردی، مردم کرد را به بازگشت به ۵ هزار سال پیش و احیای آیین میترا و زردشت دعوت میکنند، اگر قطران نبود ما چگونه میدانستیم که هزار سال پیش مردم کرد دارای فرمانروایان و عالمان و شاعرانی ذیشعور بودند که هیچ تضاد و تفاوتی میان تاریخ باستانی و اسلامی؛ و فرهنگ دینی و ملی خود نمیدیدند و هردو را بخشی از هویت و واقعیت مسلم جامعه خویش میپنداشتند:
ای کام دل دوست و بلای دل دشمن
روزه شد و دیمه شد و عید آمد و بهمن
رسم اندر پیغمبر و بهمن تو بهجای آر
هم سیرت پیغمبر و هم سیرت بهمن
بر سیرت آن هستی و بر کرده او نیز
بر سیرت این باش و بر آن کرده همی تن
از خصم میندیش و درافکن بهقدح می
وز می برخان رنگ گلسرخ بیفکن
از شادی و از سور مپرداز بکاری
تا آنکه بپردازد بدخواه بەشیون
🔺اگر قطران نبود ما از کجا میدانستیم این وطندوستان واقعگرا نوروز و رمضان را بدون هیچ تفاوتی جشن میگرفتند: خجسته بادت نوروز و عید روزه گشای/ به نام تو همه آفاق راست کرده خُطب. آری این قطران بود که به لشکری توصیه کرد جشن نوروز(جشن دهقان) و رمضان را به عنوان دو سنت باستانی و اسلامی پاس بدارد: چو بر خسروان عجم جشن دهقان/ تو را باد فرخنده این عید تازی. همو بود که به منوچهر فرزند وهسودان هر دو جشن را همزمان تبریک گفت: عید تازی باد، فرخ بر شه پیروزبخت/ تا هزاران جشن، عید تازی و دهقان کند و برادرش مملان را مورد خطاب قرار داد: خجسته بادت نوروز و روزه و هموار/ هزار روزه و نوروز بگذراند ایدون/ یکی به توبه و طاعت به عهد پیغمبر/ یکی به رامش و رادی به رسم افریدون.
🔺و نمیتوانم در شب جشن رمضان ابن ازرق فارقی(وفات: 577ق/ 1181م) نویسندۀ کتاب تاریخ میافارقین را فراموش کنم که در ذیل وقایع سیاسی عید فطر سال 384ق/994م می نویسد: امیر ابوعلی حسن بن مروان کردی، فرمانروای مروانیان به مرکزیت میافارقین در دیاربکر، طبق سنت هر سال، همراه با وزیرش «مم» و بزرگان شهر بهترین لباسها و زیورآلات خود را پوشیدند و برای خروج از شهر میافارقین آماده شدند. رسم بود که فرمانروا و مردم، صبح روز عید برای نماز و تفریح و شادی از دروازه های شهر بیرون می رفتند و در پایان روز برمی گشتند
🔺و من در این شب و همزمان با طلوع هلال شوال همراه با قطران که در وصف فرمانروای روادی میگوید:"بو نصر محمد که بەمردی و بەرادی/انگشت نمای است و چو ماه شب شوال" دلم سخت هوای رادمردان تبریز و فارقین و گنجه هزار سال پیش را دارد؛جایی که فرمانروایان و علما و مردم با تلفیق دین و هویت هر دو را در خدمت زندگی و رفاه و امنیت و پیشرفت و شادی جامعه قرار داده بودند و به نام آنها و در پشت آنها شمشیر علیه هم نمیکشیدند و با اولویت دادن به منافع و مصالح خویش جامعه کرد را به قهقرا نمیکشاندند. ای کاش شما خوانندگان عزیز کردستاننامه امشب همراه من میشدید تا به گنجه و فارقین و تبریز میرفتیم و میدیدیم که امیر لشکری شدادی، وهسودان روادی و نصرالدوله مروانی چگونه در اتحاد و یکدلی با هم قلمرو خود را آباد و مردم آن را خوشحال و مرفه کرده بودند و همه با هم در شب اول شوال سال 437ق/1046م برای برگزاری جشن فردا آماده میشدند.
🔺و حرف آخر من یک خیالبافی است و بس.میدانم تاریخ هرگز به عقب برنمیگردد و هرگونه تلاش برای بازگشت به آن به فاشیسم و خشونت منجر میشود، ولی راستی اگر شمشیر طغرل و الب ارسلان و غزهای سلجوقی با همراهی قلم عمیدالملک کندری و خواجه نطام الملک طوسی از دو هزار کیلومتر آن طرفتر در پی جهانگشایی سر نمیرسیدند و با قتل و غارت و اشغال به آن عصر زرین خاتمه نمیدادند، امروز وضعیت این سه شهر چگونه بود؟
🔻جێژنتان پیروز
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
✍ اسماعیل شمس
🔻در طول سال گذشته و فروردین امسال شمار زیادی از شخصیتهای فرهنگی کرد را از دست دادیم که خیلی زودتر از عهد پیری رٶیایشان را به گور بردند و ما را در حسرت خود تنها گذاشتند که همینجا به روحشان درود میفرستم و به بازماندگان و دوستدارانشان تسلیت میگویم.
🔻نوروز که بر سر مزار برخی از این بزرگان، از جمله کاک جمیل نوسودی، هنرمند نامدار رفتم، احساسی شگرف به من دست داد که به راستی گناه این همه انسان بزرگ خفته درخاک چیست؟ چرا پیش از آنکه به مرگ طبیعی از دنیا بروند، دست اجل آنان را زودهنگام با خود برد؟چرا خیلی از آنان وقتی یقین میکنند رٶیایشان مانند رٶیای پیشینیان هرگز تحقق نخواهد یافت، آرزوی مرگ میکنند؟ در سوی دیگر، چرا بیشتر ما تا پیش از آنکه کسی بمیرد او را کمتر میشناسیم و کارهایش را نمیخوانیم و نمیشنویم یا او را آزار میدهیم و دستکم نادیده میگیریم، اما آنگاه که رفت در سوگ فقدانش و ذکر محاسنش با هم مسابقه میگذاریم؟ چرا بسان مثل مشهور، زنده کش مرده پرست شدهایم؟در کنار مزار کاک جمیل یک قبر خالی برای متوفای بعدی خانواده که کسی نمیداند کیست، حفر شده بود و من برای چند دقیقه داخل آن دراز کشیدم تا در موقعیت او به پاسخ این پرسشها فکر کنم. جوابهای متعددی به ذهنم رسید که وجه مشترک همه آنها این بود که مردم عادی ما گناهی ندارند. آنان تا جایی که توانستهاند قدردان بزرگان خود بودهاند و ما حق نداریم جامعه خود را سرزنش نماییم و وارد فاز خودآزاری شویم. مشکل، جای دیگری است که ما چون جسارت رویارویی با آن را نداریم، آگاهانه یا ناخودآگاه فرافکنی میکنیم و سراغ جامعه میرویم و بهجای مبارزه با علت، مشغول رویارویی با معلول میشویم.
🔻وقتی هنرمند بزرگ ما کاک علی زندی درگذشت، ناخودآگاه مقایسه او با کاک جمیل نوسودی ذهنم را فرا گرفت.برای پاسخ به پرسشهایی که سر قبر کاک جمیل سراغم آمده بودند، ترانههای کاک علی را از مناجاتها و مولودیخوانیهای او تا عاشقانهها و حسرتنامههایش یکبار دیگر گوش دادم و سیر تکوین و تحول اندیشه او را در فراز و نشیبهای زندگیاش بررسی کردم؛ آنگاه مطمئن شدم که پس از مرگ بزرگان کرد، جایی که باید بعد از همه نقد شود، مردم عادی کردستان هستند. شاید باور نکنید تمام سایتها و شبکههای اجتماعی را گشتم تا کمی درباره زندگی او بنویسم، اما دریغ از یک سطر مطلب. کمیبعد جایی خواندم که او متولد سال ۱۹۵۶م در سنندج بود و بس. اگر ننوشتن کاک علی زندی درباره خودش به حساب فرهنگ حاکمی گذاشته شود که بهغلط باور دارد، نگفتن از خود نشانه فروتنی و تواضع؛ و نوشتن درباره خود علامت غرور و خودنمایی است، باز این پرسش، باقی است که چرا ما تاریخنگاران و خبرنگاران و صاحبان تریبونهای گوناگون، در زمان حیاتش سراغ او نرفتیم و زندگی و زمانه و اندیشهاش را از زبان خودش ثبت نکردیم؟ اگر هنرمندانی چون نوسودی و زندی در هرجای جهان زندگی میکردند، قطعاً زندگی و اندیشه و زمانه و کارنامه هنری آنان در قالب کتاب و فایل صوتی و تصویری منتشر میگردید، اما ما اهل تاریخ و رسانه و سیاست و قدرت و سرمایه در کردستان این کار را برایشان نکردیم و حالا که رفتهاند با نوحهسرایی و تبرئه خود، جامعه یا مردم عادی کرد را مجرم میدانیم که از قضا کارهای فاخر آن هنرمندان نتیجه حمایت مردم است.
🔻اجازه بفرمایید براساس یکی از ترانههای علی زندی بپرسم که چرا او و بزرگان پیش از او با وجود بیگناهی و بیپناهی، آواره و بیچاره شدند؟ "من بێگۆناهم. من بێپەناهم/ من بۆ ئاوارەم یا خۆ بێچارەم؟" علی زندی خودش پاسخ این معما را جستجوی آرمان روز روشن یعنی عشق و آزادی و مرگ زودرس را نتیجه ناامیدی از تحقق آن میداند: " ئاخ بۆ ئامانجی ڕۆژی ڕووناک". طبیعی است که عشق و آزادی فقط امری سیاسی نیست،بلکه آزادی از قیدوبندهای دگرساخته و فرهنگ سنتی حاکم برکردستان هم هست.او در ترانه "مامە کوڕنوو" سروده محمد صالح دیلان نیز سراغ تاریخ رفته و داستان ناکامی وطندوستان کرد را خطاب به او شرح داده است: "مامە کوڕنووی راکشاوی گردەکەی سەیوانەکەم/سەر رەحەت دڵ بێگرێ گوێ شلکە بۆ داستانەکەم". نکته تٲسفآور در پرحرفی و کمعملی ما آن است که این ترانه و آهنگ را بارها در صفحههایمان گذاشتیم؛ بیآنکه بگوییم، مامه کوڕنوو کیست و حکایت تپه سیوان چیست.احمد درگزینی مشهور به مامه کوڕنوو از رجال خوشنام سلیمانیه؛ و تپه سیوان هم گورستان مشهور این شهر است که او و بسیاری از بزرگان کرد در آن آرمیده و شاعران زیادی در وصفش شعر سرودهاندکه ویژگی مشترک همه آنها ناکامی است.نگاه کنید به لینک زیر
B2n.ir/q31104
🔻و کوتاه سخن اینکه پس از وفات بزرگان به جای مرثیهسرایی برای آنان یا کشمکش بر سر عملکردشان به این بیندیشیم که چه باید کرد که ما هم مانند آنان، ناکام از این دنیا نرویم؟
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻در طول سال گذشته و فروردین امسال شمار زیادی از شخصیتهای فرهنگی کرد را از دست دادیم که خیلی زودتر از عهد پیری رٶیایشان را به گور بردند و ما را در حسرت خود تنها گذاشتند که همینجا به روحشان درود میفرستم و به بازماندگان و دوستدارانشان تسلیت میگویم.
🔻نوروز که بر سر مزار برخی از این بزرگان، از جمله کاک جمیل نوسودی، هنرمند نامدار رفتم، احساسی شگرف به من دست داد که به راستی گناه این همه انسان بزرگ خفته درخاک چیست؟ چرا پیش از آنکه به مرگ طبیعی از دنیا بروند، دست اجل آنان را زودهنگام با خود برد؟چرا خیلی از آنان وقتی یقین میکنند رٶیایشان مانند رٶیای پیشینیان هرگز تحقق نخواهد یافت، آرزوی مرگ میکنند؟ در سوی دیگر، چرا بیشتر ما تا پیش از آنکه کسی بمیرد او را کمتر میشناسیم و کارهایش را نمیخوانیم و نمیشنویم یا او را آزار میدهیم و دستکم نادیده میگیریم، اما آنگاه که رفت در سوگ فقدانش و ذکر محاسنش با هم مسابقه میگذاریم؟ چرا بسان مثل مشهور، زنده کش مرده پرست شدهایم؟در کنار مزار کاک جمیل یک قبر خالی برای متوفای بعدی خانواده که کسی نمیداند کیست، حفر شده بود و من برای چند دقیقه داخل آن دراز کشیدم تا در موقعیت او به پاسخ این پرسشها فکر کنم. جوابهای متعددی به ذهنم رسید که وجه مشترک همه آنها این بود که مردم عادی ما گناهی ندارند. آنان تا جایی که توانستهاند قدردان بزرگان خود بودهاند و ما حق نداریم جامعه خود را سرزنش نماییم و وارد فاز خودآزاری شویم. مشکل، جای دیگری است که ما چون جسارت رویارویی با آن را نداریم، آگاهانه یا ناخودآگاه فرافکنی میکنیم و سراغ جامعه میرویم و بهجای مبارزه با علت، مشغول رویارویی با معلول میشویم.
🔻وقتی هنرمند بزرگ ما کاک علی زندی درگذشت، ناخودآگاه مقایسه او با کاک جمیل نوسودی ذهنم را فرا گرفت.برای پاسخ به پرسشهایی که سر قبر کاک جمیل سراغم آمده بودند، ترانههای کاک علی را از مناجاتها و مولودیخوانیهای او تا عاشقانهها و حسرتنامههایش یکبار دیگر گوش دادم و سیر تکوین و تحول اندیشه او را در فراز و نشیبهای زندگیاش بررسی کردم؛ آنگاه مطمئن شدم که پس از مرگ بزرگان کرد، جایی که باید بعد از همه نقد شود، مردم عادی کردستان هستند. شاید باور نکنید تمام سایتها و شبکههای اجتماعی را گشتم تا کمی درباره زندگی او بنویسم، اما دریغ از یک سطر مطلب. کمیبعد جایی خواندم که او متولد سال ۱۹۵۶م در سنندج بود و بس. اگر ننوشتن کاک علی زندی درباره خودش به حساب فرهنگ حاکمی گذاشته شود که بهغلط باور دارد، نگفتن از خود نشانه فروتنی و تواضع؛ و نوشتن درباره خود علامت غرور و خودنمایی است، باز این پرسش، باقی است که چرا ما تاریخنگاران و خبرنگاران و صاحبان تریبونهای گوناگون، در زمان حیاتش سراغ او نرفتیم و زندگی و زمانه و اندیشهاش را از زبان خودش ثبت نکردیم؟ اگر هنرمندانی چون نوسودی و زندی در هرجای جهان زندگی میکردند، قطعاً زندگی و اندیشه و زمانه و کارنامه هنری آنان در قالب کتاب و فایل صوتی و تصویری منتشر میگردید، اما ما اهل تاریخ و رسانه و سیاست و قدرت و سرمایه در کردستان این کار را برایشان نکردیم و حالا که رفتهاند با نوحهسرایی و تبرئه خود، جامعه یا مردم عادی کرد را مجرم میدانیم که از قضا کارهای فاخر آن هنرمندان نتیجه حمایت مردم است.
🔻اجازه بفرمایید براساس یکی از ترانههای علی زندی بپرسم که چرا او و بزرگان پیش از او با وجود بیگناهی و بیپناهی، آواره و بیچاره شدند؟ "من بێگۆناهم. من بێپەناهم/ من بۆ ئاوارەم یا خۆ بێچارەم؟" علی زندی خودش پاسخ این معما را جستجوی آرمان روز روشن یعنی عشق و آزادی و مرگ زودرس را نتیجه ناامیدی از تحقق آن میداند: " ئاخ بۆ ئامانجی ڕۆژی ڕووناک". طبیعی است که عشق و آزادی فقط امری سیاسی نیست،بلکه آزادی از قیدوبندهای دگرساخته و فرهنگ سنتی حاکم برکردستان هم هست.او در ترانه "مامە کوڕنوو" سروده محمد صالح دیلان نیز سراغ تاریخ رفته و داستان ناکامی وطندوستان کرد را خطاب به او شرح داده است: "مامە کوڕنووی راکشاوی گردەکەی سەیوانەکەم/سەر رەحەت دڵ بێگرێ گوێ شلکە بۆ داستانەکەم". نکته تٲسفآور در پرحرفی و کمعملی ما آن است که این ترانه و آهنگ را بارها در صفحههایمان گذاشتیم؛ بیآنکه بگوییم، مامه کوڕنوو کیست و حکایت تپه سیوان چیست.احمد درگزینی مشهور به مامه کوڕنوو از رجال خوشنام سلیمانیه؛ و تپه سیوان هم گورستان مشهور این شهر است که او و بسیاری از بزرگان کرد در آن آرمیده و شاعران زیادی در وصفش شعر سرودهاندکه ویژگی مشترک همه آنها ناکامی است.نگاه کنید به لینک زیر
B2n.ir/q31104
🔻و کوتاه سخن اینکه پس از وفات بزرگان به جای مرثیهسرایی برای آنان یا کشمکش بر سر عملکردشان به این بیندیشیم که چه باید کرد که ما هم مانند آنان، ناکام از این دنیا نرویم؟
https://t.me/kurdistanname
ڤەژینبوکس
گەڕان | ڤەژینبوکس
هەوڵێکە بۆ کۆکردنەوەی زانستییانەی دەقی ئەدەبی و مێژووییی کوردستان
💢Van halkının direniş tarihinden bir sayfa
✍Yazar: Dr. İsmail Şems
Geçen haftada Kürtistan ile ilgili en önemli haberlerden biri, Türkiye hükümetinin Van halkı tarafından seçilen Belediye Başkanı @AbdullahZeydan 'ın görevden alınması, yerine kendi atadığı bir belediye başkanının getirilmesi ve halkın direnişi sonucu bu kararın iptal edilerek Zeydan'ın görevine geri dönmesi oldu. Yazar olarak, bu olayın siyasi ve partisel boyutlarıyla ilgilenmiyorum, sadece 640 yıl önce Van halkının direnişinden bir sayfasını hatırlatarak, kültür, dil, kimlik ve yakın zamanda yurtların adından bile, mahrum bırakılmaya çalışılan halkların zorla ve baskıyla sindirilemeyeceğini, bu konuda daha önce Timur, Cengiz ve Tuğrullar gibi güç sahiplerinin de başarılı olamadığını belirtmek istiyorum; dolayısıyla insan onurunu ırkçı egemenliğe tercih etmemeleri ve kendilerini tarihin ders olarak kullandığı Timur gibi görmemeleri daha iyi olacaktır.
Timur, kendisini Cengiz Han'ın torunu ve Turan'ın kralı olarak ilan etmiş ve 1386'da İran'ı işgal ettikten sonra batıya doğru ilerlemişti. Amacı, henüz ona teslim olmamış olan güçlü Kürt hükümdarı Van'daki İzzedin Şêr'i cezalandırmaktı. İzzedin Şêr, Timur'un muhaliflerini bastırdıktan sonra yaptığı şehir yakmaları, katliamlar ve cinayetler hakkında bilgi sahibi olmuş ve sonunda direnmek yerine teslim olmayı tercih etmişti, ancak Van halkı bu teslimiyete uymadı ve muhtemelen kardeşi Nasirüddin'i liderleri olarak Timure karşı direnmek için seçti. İzzedin Şêr, mecburen Timur'un ordugahına giderek ona teslim olur. Şerefeddin Yezdi, Timur'un Zafernamesi'nin yazarı, Van Kalesi'nin sakinlerini asi, kötü, isyankar, cahil, alçak, fesatçı ve şeytani sıfatlarla tanımlar.
Ekte bulunan Zafername’nin iki sayfasının anlatımı, binlerce kilometre öteden gelip başkalarının topraklarını gasp eden yabancı bir işgalcı padişahın, bir maaşlı tarihçi tarafından mutlak doğruluk pozisyonunda gösterildiğini ortaya koyup aynı zamanda, bu işgalciye karşı evlerini ve topraklarını savunmanın dışında hiçbir 'suçu' olmayan şehir sakinlerini, çeşitli asılsız suçlamalarla betimler. Timur, Van'ı kuşattıktan sonra şehri 20, ve bazı rivayetlere göre 27 gün boyunca mancınıklarla taş yağmuruna tutar ve nihayet surları yıkıp, ordusu ”birçok insanı katleder”.
Hafız-i Ebru'nun Timur tarafından kale sakinlerine yapılan cezalandırmanın nasıl gerçekleştiğine dair raporu çok şaşırtıcı ve üzücüdür. Bu tarihçiye göre, Timur Van'ı ele geçirdikten sonra halkı "ikişer olarak birbirine bağlayıp ve [orada bulunan] mevziyi aşağıya 500 gez [yükseklikte] olan dağdan attırdı ve İzzedin Şêr’in yerine geçen hakim Nasirüddin'i çağırıp ona 'kendine ve insanlara yaptığın bu zulüm neydi?' der. Nasirüddin'in cevap vermemesi üzerine, saçını, sakalını, bıyığını yarım bir şekilde ve bir kaşını karşıt yönlerde tıraş ettirip tüm ordu ve ulusun önünde göstererek bu fezayihten sonra, hareket günü, başını keserek ordunun geçeceği yolda bir kenara atarlar, böylece bütün ordu onun üzerinden geçerek ona büyük bir fazihet yapar". Timur, Van'dan sonra Hoy ve Salmas'a gitti. Orada, "İzzedin Şêr'i terbiyet edip Kürtistan vilâyetini ona teslim etti."
Yezdi'nin Zâfername'sinde önemli bir nokta şu, Timur, Van Kalesi'nin tahrip emri verdikten sonra, askerlerinden bir grubu bu [emrin] uygulaması için görevlendirir, "ama ne kadar uğraşsalar da [kale] taşlarından birini bile sökemediler."
Timur'un, kendi mansuplarını Van'da yönetmek yerine, Van'ı yönetmesi için Melik İzzeddin'i geri getirmesi, Van halkının direnişine ek olarak Van Kalesi'nin sağlam yapısından kaynaklanmış gibi görünüyor.
İzzedin Şêr, Timur'un emriyle "Kürtistan"ın hakimi olduktan sonra, geçmişinden ders alarak Van’ı yeniden inşa etti ve güvenliği ve refahını sağladı ve Timur'un ölümünden sonra Karakoyunlular ve Akkoyunlular'ın bölgeye saldırılarına karşı Van ve çevresini korudu.
https://t.me/kurdistanname
✍Yazar: Dr. İsmail Şems
Geçen haftada Kürtistan ile ilgili en önemli haberlerden biri, Türkiye hükümetinin Van halkı tarafından seçilen Belediye Başkanı @AbdullahZeydan 'ın görevden alınması, yerine kendi atadığı bir belediye başkanının getirilmesi ve halkın direnişi sonucu bu kararın iptal edilerek Zeydan'ın görevine geri dönmesi oldu. Yazar olarak, bu olayın siyasi ve partisel boyutlarıyla ilgilenmiyorum, sadece 640 yıl önce Van halkının direnişinden bir sayfasını hatırlatarak, kültür, dil, kimlik ve yakın zamanda yurtların adından bile, mahrum bırakılmaya çalışılan halkların zorla ve baskıyla sindirilemeyeceğini, bu konuda daha önce Timur, Cengiz ve Tuğrullar gibi güç sahiplerinin de başarılı olamadığını belirtmek istiyorum; dolayısıyla insan onurunu ırkçı egemenliğe tercih etmemeleri ve kendilerini tarihin ders olarak kullandığı Timur gibi görmemeleri daha iyi olacaktır.
Timur, kendisini Cengiz Han'ın torunu ve Turan'ın kralı olarak ilan etmiş ve 1386'da İran'ı işgal ettikten sonra batıya doğru ilerlemişti. Amacı, henüz ona teslim olmamış olan güçlü Kürt hükümdarı Van'daki İzzedin Şêr'i cezalandırmaktı. İzzedin Şêr, Timur'un muhaliflerini bastırdıktan sonra yaptığı şehir yakmaları, katliamlar ve cinayetler hakkında bilgi sahibi olmuş ve sonunda direnmek yerine teslim olmayı tercih etmişti, ancak Van halkı bu teslimiyete uymadı ve muhtemelen kardeşi Nasirüddin'i liderleri olarak Timure karşı direnmek için seçti. İzzedin Şêr, mecburen Timur'un ordugahına giderek ona teslim olur. Şerefeddin Yezdi, Timur'un Zafernamesi'nin yazarı, Van Kalesi'nin sakinlerini asi, kötü, isyankar, cahil, alçak, fesatçı ve şeytani sıfatlarla tanımlar.
Ekte bulunan Zafername’nin iki sayfasının anlatımı, binlerce kilometre öteden gelip başkalarının topraklarını gasp eden yabancı bir işgalcı padişahın, bir maaşlı tarihçi tarafından mutlak doğruluk pozisyonunda gösterildiğini ortaya koyup aynı zamanda, bu işgalciye karşı evlerini ve topraklarını savunmanın dışında hiçbir 'suçu' olmayan şehir sakinlerini, çeşitli asılsız suçlamalarla betimler. Timur, Van'ı kuşattıktan sonra şehri 20, ve bazı rivayetlere göre 27 gün boyunca mancınıklarla taş yağmuruna tutar ve nihayet surları yıkıp, ordusu ”birçok insanı katleder”.
Hafız-i Ebru'nun Timur tarafından kale sakinlerine yapılan cezalandırmanın nasıl gerçekleştiğine dair raporu çok şaşırtıcı ve üzücüdür. Bu tarihçiye göre, Timur Van'ı ele geçirdikten sonra halkı "ikişer olarak birbirine bağlayıp ve [orada bulunan] mevziyi aşağıya 500 gez [yükseklikte] olan dağdan attırdı ve İzzedin Şêr’in yerine geçen hakim Nasirüddin'i çağırıp ona 'kendine ve insanlara yaptığın bu zulüm neydi?' der. Nasirüddin'in cevap vermemesi üzerine, saçını, sakalını, bıyığını yarım bir şekilde ve bir kaşını karşıt yönlerde tıraş ettirip tüm ordu ve ulusun önünde göstererek bu fezayihten sonra, hareket günü, başını keserek ordunun geçeceği yolda bir kenara atarlar, böylece bütün ordu onun üzerinden geçerek ona büyük bir fazihet yapar". Timur, Van'dan sonra Hoy ve Salmas'a gitti. Orada, "İzzedin Şêr'i terbiyet edip Kürtistan vilâyetini ona teslim etti."
Yezdi'nin Zâfername'sinde önemli bir nokta şu, Timur, Van Kalesi'nin tahrip emri verdikten sonra, askerlerinden bir grubu bu [emrin] uygulaması için görevlendirir, "ama ne kadar uğraşsalar da [kale] taşlarından birini bile sökemediler."
Timur'un, kendi mansuplarını Van'da yönetmek yerine, Van'ı yönetmesi için Melik İzzeddin'i geri getirmesi, Van halkının direnişine ek olarak Van Kalesi'nin sağlam yapısından kaynaklanmış gibi görünüyor.
İzzedin Şêr, Timur'un emriyle "Kürtistan"ın hakimi olduktan sonra, geçmişinden ders alarak Van’ı yeniden inşa etti ve güvenliği ve refahını sağladı ve Timur'un ölümünden sonra Karakoyunlular ve Akkoyunlular'ın bölgeye saldırılarına karşı Van ve çevresini korudu.
https://t.me/kurdistanname
👆👆👆👆
Böylece Van, direniş kalesi olarak kalmaya devam etti ve 2024 Newroz'unda tarih kitabına bir başka direniş sayfası ekledi. Bu yazıyı, Timur'dan ve kendisinden önceki zamanlardan zulüm ve işgalı alay konusu ederek gözaltına alınırken gülümseyen o gence adıyorum. [Bu gencin gülümseyen direnişi] kendilerinin topraklarına kök salmış insanların asla yok olmayacağını gösterdi
🔶از جناب آقای دکتر بهروز شجاعی استاد دانشگاه کوبانی در روژاوا (اقلیم کردستان در سوریه) برای ترجمه این یادداشت به زبان ترکی بسیار سپاسگزارم.
اسماعیل شمس
https://t.me/kurdistanname
Böylece Van, direniş kalesi olarak kalmaya devam etti ve 2024 Newroz'unda tarih kitabına bir başka direniş sayfası ekledi. Bu yazıyı, Timur'dan ve kendisinden önceki zamanlardan zulüm ve işgalı alay konusu ederek gözaltına alınırken gülümseyen o gence adıyorum. [Bu gencin gülümseyen direnişi] kendilerinin topraklarına kök salmış insanların asla yok olmayacağını gösterdi
🔶از جناب آقای دکتر بهروز شجاعی استاد دانشگاه کوبانی در روژاوا (اقلیم کردستان در سوریه) برای ترجمه این یادداشت به زبان ترکی بسیار سپاسگزارم.
اسماعیل شمس
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶کرد و فلسطینی، انفال و قتل عام غزه
✍ اسماعیل شمس
🔻 در سالهای اخیر دو تصویر همیشه در قاب ذهن من جا خوش کردهاند. اول، تصویر سیاستمداران خندان و اکثراً کهنسالی است که در حال عیش و نوش دور میز مذاکرات نشسته یا در تالارهای مجلل شهرهای زیبای ساحلی و کوهستانی رو به دریا یا جنگل، قدمزنان سرنوشت مردم جهان را تعیین میکنند.دوم تصویر کودکان کشتهشده در جنگ است که روی زمین افتاده و یا در آغوش مادران و پدران خود آرمیده اند؛ کودکانی که در نتیجه تصمیمات همان سیاستمداران کهنسال مجال زندگی نیافتهاند. تٲمل در این دو قاب که عکس آدمیان داخل آن در طول زمان عوض میشود، اما ماهیت تصمیماتشان و نتیجه آن برای کودکان یکی است، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمیبردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع میکنند و به پیشواز مرگ میروند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان بهنام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیلهای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟
🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یکروز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال دراقلیم کردستان قتلعام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دستهجمعی سربهنیست کرد.این نسلکشی نتیجه تقدم ایدئولوژی نژادپرستی عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانوادههای کردی بودند که نسلشان بهکلی منقرض شد و خانوادههایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظارهگر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتلعام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان هم رحم ننمودند.
🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ سالهای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد.هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد،اما اگر بهدور از ایدئولوژیاندیشی و از منظر تاریخی تنها بر جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان تمرکز کنیم،درمییابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیمنگاهی به نقشه خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ، ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آنروز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده میشد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن بهوجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر عربستانی را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عربزبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمیشد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچدادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند.
🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینیها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات میداند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، برجان انسان نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستاننامه میسپارم.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻 در سالهای اخیر دو تصویر همیشه در قاب ذهن من جا خوش کردهاند. اول، تصویر سیاستمداران خندان و اکثراً کهنسالی است که در حال عیش و نوش دور میز مذاکرات نشسته یا در تالارهای مجلل شهرهای زیبای ساحلی و کوهستانی رو به دریا یا جنگل، قدمزنان سرنوشت مردم جهان را تعیین میکنند.دوم تصویر کودکان کشتهشده در جنگ است که روی زمین افتاده و یا در آغوش مادران و پدران خود آرمیده اند؛ کودکانی که در نتیجه تصمیمات همان سیاستمداران کهنسال مجال زندگی نیافتهاند. تٲمل در این دو قاب که عکس آدمیان داخل آن در طول زمان عوض میشود، اما ماهیت تصمیماتشان و نتیجه آن برای کودکان یکی است، پرده از یک دوقطبی بزرگ و دو سبک زندگی متضاد در تاریخ برمیبردارد: سبک آنانی که حاضرند جهانی را با مردمانش به آتش بکشند تا خود دمی بیشتر در قدرت بمانند؛ و آنانی که با آغوش باز با زندگی وداع میکنند و به پیشواز مرگ میروند تا کودکان طعم زندگی را بچشند. پرسش این است که در این جهان بهنام، مدرن و متمدن چه کسانی زمینه خلق جنایتکارانی چون صدام و نتانیاهو را فراهم کردند و با اولویت دادن ایدئولوژی بر جان انسان، کشته شدن کودکان و بیگناهان را همچون وسیلهای برای تحقق آرمانهای ایدئولوژیک خود مشروع پنداشتند؟
🔻۱۴ آوریل هر سال برای مردم کرد یادآور یکروز بسیار تلخ در تاریخشان است؛ روز نمادینی که صدام جنایتکار ۱٨۲ هزار پیر و کودک را به نام سوره انفال دراقلیم کردستان قتلعام یا در بیابانهای سماوه و ... در گورهای دستهجمعی سربهنیست کرد.این نسلکشی نتیجه تقدم ایدئولوژی نژادپرستی عربی بر جان انسان بود که ریشه در جهان غرب داشت. در عملیات انفال آن سالهای سیاه خانوادههای کردی بودند که نسلشان بهکلی منقرض شد و خانوادههایی که دهها عضو خود را از دست دادند و بسیاری دیگر که تنها یک عضو خانواده باقی ماند. فاشیستهای بعثی عرب در برابر چشمان نظارهگر جهان غرب و شرق و عرب و اسلام هزاران روستا را پس از قتلعام و اخراج ساکنانشان با خاک یکسان کردند و به طبیعت و پرنده و چرنده کردستان هم رحم ننمودند.
🔻۳۵ سال پس از آن جنایت ننگین، روح صدام در وجود پیرمرد جنایتکار ۷۴ سالهای به نام نتانیاهو حلول کرد و با اولویت دادن ایدئولوژی ملی و مذهبی یهود بر جان انسان، همان جنایاتی را مرتکب شد که روزگاری صدام در قبال کردها انجام داد.هرچند امروز در جامعه کردی مواضع متفاوتی در برابر مسئله فلسطین وجود دارد،اما اگر بهدور از ایدئولوژیاندیشی و از منظر تاریخی تنها بر جنایتهای این دو نفر و همکیشان آنان تمرکز کنیم،درمییابیم که بستر و زمینه وقوع هردو جنایت، یکی است.نیمنگاهی به نقشه خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش بیندازیم.چند دولت، وجود داشتند؟ پاسخ، ساده است: دو دولت عثمانی و ایران قاجار. آیا در نقشه جهان آنروز دولتهایی به نام اسرائیل و عراق بودند؟ آیا نامهای ترکیه، سوریه، عربستان، اردن، کویت، عمان، قطر، بحرین و امارات دیده میشد؟ پاسخ، بدون هیچ تردیدی منفی است. نقشه تمام این دولتها و ملتهای ساختگی با مداد و ماژیک استعمارگران انگلیسی و فرانسوی و امضای امریکا کشیده شد که پس از شکست دادن دشمن دیرینه خود عثمانی قلمرو آن را تقسیم کردند و بدون هیچ مبنای قومی، تاریخی و طبیعی دولتهای وابسته به خود را در آن بهوجود آوردند. طنز تلخ تاریخ آنجاست که آنان دو برادر عربستانی را به اردن و عراق بردند تا پادشاه دولتهایی شوندکه قرار بود بر دو ملت ساختگی این دو کشور جدیدحکمرانی کنند. در جایی مثل فلسطین هم که در آن زمان تنها پنج درصد مردم، یهودی و البته عربزبان بودند، تصمیم گرفتند یک دولت یهود بسازند، اما مشکل آن بود که این دولت مطلوب با کمبود "ملت" روبرو بود و نمیشد که مثل عراق و اردن خیلی زود به اسم دولت-ملت آن را به دنیا معرفی کنند، بنابراین مقرر شد که در یک فرایند زمانی چند ده ساله با کوچدادن یهودیان از همه جای جهان به فلسطین ملت اختراعی مورد نظر خود را به وجود بیاورند و چنین بود که با جمع کردن یهودیان ۷۲ ملت و دولت جهان، دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دادند.
🔻پرسش بزرگ پژوهشگر تاریخ از غربیها این است که چگونه در قلمرو عثمانی بیش از ۱۵ کشور عربی تٲسیس کردند، اما اجازه ندادند کردها و فلسطینیها که به تنهایی جمعیتشان برابر آنها بود، صاحب یک دولت شوند؟ آیا جنایات صدام در کردستان و نتانیاهو در غزه ریشه در سیاست غرب برای منطقه ندارد؟ آیا اقدامات صدام که خود را سردار قادسیه و نتانیاهو که خود را مجری فرامین تورات میداند ریشه در یک خاستگاه مشترک ایدئولوژیک ندارد؟ آیا کشتن انسان کرد و فلسطینی ریشه در تقدم ایدئولوژی دولت- ملت مقدس غربی و دیگر ایدئولوژیهایی که در واکنش به آن برآمدند، برجان انسان نیست؟ پاسخ این پرسشها را به خوانندگان فرهیخته کردستاننامه میسپارم.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶مصیبتی به نام ثبت جهانی هورامان
✍ اسماعیل شمس
🔻بهرغم نقدهای زیادی که به فرایند ثبت جهانی هورامان داشتم و بخشی از آنها را در جلسه تیرماه ۱۳۹٨ وزارت میراث فرهنگی در حضور معاون وزیر و مسئولان ملی و استانی ثبت به صراحت مطرح نمودم،
فایل سخنان من در لینک زیر
https://t.me/horamanhistory/372
از ثبت هورامان استقبال کردم و بیدرنگ پس از اعلام خبر آن، در یادداشتی در کانال کردستاننامه نوشتم :
" با ثبت هورامان کار مسئولان و مردم تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده است.حال نوبت مدیران و مسئولان کشوری است که با ایجاد زیرساختهای توسعه، ارتقای سطح معیشتی مردم و رسیدن همهجانبه به وضعیت هورامان، نشان دهند که هورامان نه سرزمین کولبران، که قلمرو فرهنگ و تمدن در طول تاریخ و در سطح جهان است. اکنون وقت آن رسیده است که با جلوگیری از نابودی جنگلها، مراتع، باغها و خشکیدن رودها و چشمهها و حفظ بافت سنتی هورامان نشان دهند و نشان دهیم که همگی لیاقت حفظ میراث گرانبهایی را که گذشتگانمان برایمان به جا گذاشتند، داریم و میتوانیم آن را به آیندگان منتقل کنیم و اجازه نابودیاش را نمیدهیم. یادمان نرود که هورامان به خاطر منظر و چشمانداز جغرافیایی و فرهنگیاش ثبت شد، پس از امروز به بعد هر کاری از سوی هرکسی که سبب از بین رفتن این چشمانداز جغرافیایی، این منظر فرهنگی و البته اکوسیستم این منطقه شود، اوضاع را به قبل برمیگرداند و ثبت جهانی را هم خنثی میکند. به یقین اگر چنین نشود و ثبت هورامان رنگ و بوی تجاری و موزه ای کردن مردم و منطقه را بگیرد، فرصت ثبت، ممکن است به تهدید تبدیل گردد".
متن کامل آن یادداشت در لینک زیر
https://t.me/kurdistanname/343
🔻امروز و پس از سه سال به صراحت مینویسم که متٲسفانه ما مردود شدیم و پیشبینی من خیلی زودتر از انتظار تحقق یافت و ثبت جهانی نهتنها سبب حفظ چشمانداز جغرافیایی هورامان نشد، بلکه خواسته یا ناخواسته آن را با سرعت و شدتی وحشتناک به پرتگاه نابودی و انقراض یکجای میراث مادی و معنویاش سوق میدهد. پیش از این برخی دوستان به من گفته بودند که میراث تاریخی و جغرافیایی هورامان از سوی عدهای از سودجویان در حال تخریب است،اما اظهار نظر در این باره را به دیدن خودم موکول کردم. نوروز امسال پس از سالها مجالی دست داد که دیدار کوتاهی از منطقه داشته باشم. در یککلام باید بگویم که از آنچه دیدم، بهتزده شدم. انگار به سرزمین دیگری رفتهام که خاستگاه و زادگاه من نیست و هم او برای من غریبه است و هم من برای او.با شماری از مردم عادی و برخی دلسوزان فرهنگی منطقه صحبت کردم و از زبان آنان بیشتر به عمق بحران پی بردم. همه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از فاجعهای بزرگ در زیر پوست هورامان میدهند. با هورامان چه کردهایم؟ چه بلایی بر سر هورامان آوردهایم؟
🔻اگر برخی دوستان به هر دلیلی سکوت کردهاند، اما من به عنوان پژوهشگری مستقل که هیچ گونه منافعی در منطقه ندارم و تنها نگران میراث کهن تاریخی و جغرافیایی این سرزمینم با صدای بلند هشدار میدهم و از مردم و دلسوزان فرهنگ منطقه میخواهم تا دیر نشده است مانع توسعه روند تخریب بافت سنتی هورامان شوند. همین الان که صحبت از ثبت جهانی پالنگان میشود، قلبم میلرزد و نگرانم آن بلایی که بر سر شرکان و دیگر روستاهای ثبتشده پیشین آمد،بر سر پالنگان هم بیاید. از مدیران کشوری و استانی ثبت جهانی هورامان استدعا میکنم که در پرونده، بازبینی و هورامان را به عنوان یک " منطقه حفاظت شده" ثبت کنند. متٲسفانه مدیران دولت قبلی به هیچ یک از انتقادات دلسوزان گوش ندادند و زمینهساز این مصیبت شدند.به راستی یونسکو چگونه در یک پرونده، زبان مردم هورامان را به عنوان زبان در حال انقراض معرفی میکند و در پرونده دیگری به دست خود زمینه انقراض هرچه سریعترِ این زبان، و البته جغرافیا و میراث مادی و معنوی و حتی انسان هورامانی را فراهم مینماید؟
🔻من در این کانال بیش از هرجا درباره هورامان نوشتهام و جستجوی فقط واژه هورامان، عدد ۴۳ را تا پیش از نگارش این یادداشت به شما نشان میدهد، بنابراین نیازی به تکرار ذکر اهمیت هورامان نیست،اما اجازه بدهید اینجا یک نکته را اضافه کنم که اگر قبلاً گفتهام هورامان قلب کردستان است، حال اضافه میکنم که جغرافیا و زبان و فرهنگ هورامان و میراث مادی و معنویاش راه حل بسیاری از معماهای تاریخ و تمدنی است که امروز به آن تاریح و تمدن ایرانی، اسلامی، زاگرسی، مزوپوتامیایی و کردی گفته میشود. اگر هورامان را دوست دارید اندک بخشهای سالم باقیمانده آن را به منطقه حفاظت شدهای تبدیل کنید که نابود نشود تا به کمک آن بسیاری از معماهای تاریخ و تمدن خود را حل کنید.آنچه میگویم یک شعار نیست، حاصل ۴۹ سال تجربه زیسته در منطقه و ۳۰ سال پژوهش و مطالعه است و آمادهام مستنداتم را در اختیار همگان بگذارم.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻بهرغم نقدهای زیادی که به فرایند ثبت جهانی هورامان داشتم و بخشی از آنها را در جلسه تیرماه ۱۳۹٨ وزارت میراث فرهنگی در حضور معاون وزیر و مسئولان ملی و استانی ثبت به صراحت مطرح نمودم،
فایل سخنان من در لینک زیر
https://t.me/horamanhistory/372
از ثبت هورامان استقبال کردم و بیدرنگ پس از اعلام خبر آن، در یادداشتی در کانال کردستاننامه نوشتم :
" با ثبت هورامان کار مسئولان و مردم تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده است.حال نوبت مدیران و مسئولان کشوری است که با ایجاد زیرساختهای توسعه، ارتقای سطح معیشتی مردم و رسیدن همهجانبه به وضعیت هورامان، نشان دهند که هورامان نه سرزمین کولبران، که قلمرو فرهنگ و تمدن در طول تاریخ و در سطح جهان است. اکنون وقت آن رسیده است که با جلوگیری از نابودی جنگلها، مراتع، باغها و خشکیدن رودها و چشمهها و حفظ بافت سنتی هورامان نشان دهند و نشان دهیم که همگی لیاقت حفظ میراث گرانبهایی را که گذشتگانمان برایمان به جا گذاشتند، داریم و میتوانیم آن را به آیندگان منتقل کنیم و اجازه نابودیاش را نمیدهیم. یادمان نرود که هورامان به خاطر منظر و چشمانداز جغرافیایی و فرهنگیاش ثبت شد، پس از امروز به بعد هر کاری از سوی هرکسی که سبب از بین رفتن این چشمانداز جغرافیایی، این منظر فرهنگی و البته اکوسیستم این منطقه شود، اوضاع را به قبل برمیگرداند و ثبت جهانی را هم خنثی میکند. به یقین اگر چنین نشود و ثبت هورامان رنگ و بوی تجاری و موزه ای کردن مردم و منطقه را بگیرد، فرصت ثبت، ممکن است به تهدید تبدیل گردد".
متن کامل آن یادداشت در لینک زیر
https://t.me/kurdistanname/343
🔻امروز و پس از سه سال به صراحت مینویسم که متٲسفانه ما مردود شدیم و پیشبینی من خیلی زودتر از انتظار تحقق یافت و ثبت جهانی نهتنها سبب حفظ چشمانداز جغرافیایی هورامان نشد، بلکه خواسته یا ناخواسته آن را با سرعت و شدتی وحشتناک به پرتگاه نابودی و انقراض یکجای میراث مادی و معنویاش سوق میدهد. پیش از این برخی دوستان به من گفته بودند که میراث تاریخی و جغرافیایی هورامان از سوی عدهای از سودجویان در حال تخریب است،اما اظهار نظر در این باره را به دیدن خودم موکول کردم. نوروز امسال پس از سالها مجالی دست داد که دیدار کوتاهی از منطقه داشته باشم. در یککلام باید بگویم که از آنچه دیدم، بهتزده شدم. انگار به سرزمین دیگری رفتهام که خاستگاه و زادگاه من نیست و هم او برای من غریبه است و هم من برای او.با شماری از مردم عادی و برخی دلسوزان فرهنگی منطقه صحبت کردم و از زبان آنان بیشتر به عمق بحران پی بردم. همه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از فاجعهای بزرگ در زیر پوست هورامان میدهند. با هورامان چه کردهایم؟ چه بلایی بر سر هورامان آوردهایم؟
🔻اگر برخی دوستان به هر دلیلی سکوت کردهاند، اما من به عنوان پژوهشگری مستقل که هیچ گونه منافعی در منطقه ندارم و تنها نگران میراث کهن تاریخی و جغرافیایی این سرزمینم با صدای بلند هشدار میدهم و از مردم و دلسوزان فرهنگ منطقه میخواهم تا دیر نشده است مانع توسعه روند تخریب بافت سنتی هورامان شوند. همین الان که صحبت از ثبت جهانی پالنگان میشود، قلبم میلرزد و نگرانم آن بلایی که بر سر شرکان و دیگر روستاهای ثبتشده پیشین آمد،بر سر پالنگان هم بیاید. از مدیران کشوری و استانی ثبت جهانی هورامان استدعا میکنم که در پرونده، بازبینی و هورامان را به عنوان یک " منطقه حفاظت شده" ثبت کنند. متٲسفانه مدیران دولت قبلی به هیچ یک از انتقادات دلسوزان گوش ندادند و زمینهساز این مصیبت شدند.به راستی یونسکو چگونه در یک پرونده، زبان مردم هورامان را به عنوان زبان در حال انقراض معرفی میکند و در پرونده دیگری به دست خود زمینه انقراض هرچه سریعترِ این زبان، و البته جغرافیا و میراث مادی و معنوی و حتی انسان هورامانی را فراهم مینماید؟
🔻من در این کانال بیش از هرجا درباره هورامان نوشتهام و جستجوی فقط واژه هورامان، عدد ۴۳ را تا پیش از نگارش این یادداشت به شما نشان میدهد، بنابراین نیازی به تکرار ذکر اهمیت هورامان نیست،اما اجازه بدهید اینجا یک نکته را اضافه کنم که اگر قبلاً گفتهام هورامان قلب کردستان است، حال اضافه میکنم که جغرافیا و زبان و فرهنگ هورامان و میراث مادی و معنویاش راه حل بسیاری از معماهای تاریخ و تمدنی است که امروز به آن تاریح و تمدن ایرانی، اسلامی، زاگرسی، مزوپوتامیایی و کردی گفته میشود. اگر هورامان را دوست دارید اندک بخشهای سالم باقیمانده آن را به منطقه حفاظت شدهای تبدیل کنید که نابود نشود تا به کمک آن بسیاری از معماهای تاریخ و تمدن خود را حل کنید.آنچه میگویم یک شعار نیست، حاصل ۴۹ سال تجربه زیسته در منطقه و ۳۰ سال پژوهش و مطالعه است و آمادهام مستنداتم را در اختیار همگان بگذارم.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
تاریخوو هەورامانی
🎤سخنرانی:
دکتر اسماعیل شمس
🔸محورها:
ثبت جهانی هورامان، هویت تاریخی هورامان
♦️مکان: وزارت میراث فرهنگی، جلسه ای با حضور معاون وزیر میراث فرهنگی و اعضای شورای راهبردی ثبت هورامان
♦️تیرماه ۱۳۹۸
🖇مطالب مرتبط: اینجا
__________
کاناڵەو تاریخوو هەورامانی⬇️…
🔶گردشگری یا تخریبگری؟
✍ اسماعیل شمس
🔻پیشتر درباره تٲثیرات خطرناک کولبری بر زیستبوم و زندگی مردم کردستان به ویژه هورامان نوشته و تٱکید کردهام که کولبری و درآمد فوری آن سبب بیعلاقگی جوانان به تحصیل و رهاکردن کارهای تولیدی شده است؛ به نوعی که مردم برای آبیاری و دامداری ناچارند از کارگر غیربومی استفاده کنند. در گذشته، چشمانداز زیست و معیشت در هورامان بهسبب جغرافیا و تنوع آب و هوایی، ترکیبی بود. مردم بهشکل همزمان کشاورزی،دامداری،باغداری،زنبورداری،مرغداری و حتی صید ماهی میکردند و مازاد محصول خود را در نقاط دور و نزدیک میفروختند. آنان صدها گیاه و محصول خودروی زیر و روی زمین و جنگلها و مراتع را میشناختند و بخش اعظم خوراک خود و دامهایشان را از جنگلهای منطقه به دست می آوردند. در این جنگل، یک درخت و درختچه و گیاه و بوته بیفایده نبود و از هر وجب آن استفاده مطلوب میشد و آسیبی هم به محیط زیست و چرخه طبیعت وارد نمیگردید. ۴۰سال پیش در هرکدام از روستاهای هورامان حداقل ۴۰۰ رٲس بز، صد گاو شیرده و دهها گوسفند وجود داشتند و نه تنها کسی از شهر لبنیات نمیخرید، بلکه مازاد آن هم به شهر فرستاده میشد. با کمال تٲسف امروز در بیشتر این روستاها دامداری سنتی دیده نمیشود و جنگلها یا طعمه آتش میشوند و یا توسط برخیگردشگران و افراد بیمسئولیت از بین میروند و برای تهیه زغال فروخته میشوند.
🔻موضوع این یادداشت و در ادامه یادداشت قبلی، گردشگری افسارگسیختهای است که اینروزها در حال اتمام کار ناتمام کولبری است و در آیندهای نزدیک آخرین میخ را بر تابوت چشمانداز ترکیبی هورامان خواهد زد. هورامان منطقهای کوهستانی است و آب و خاک و جنگل آن بسیار محدود است. متٲسفانه شمار زیاد گردشگران، بافت جنگلی منطقه را تخریب و زباله و پسماند آنان به سبب شیب بالای زمین، آب و محیط زیست را آلوده میکند. همین الان بیشتر فاضلاب و زبالههای موجود بازیافت نمیشوند و در گودالهای پایین و کنار شهر و روستا دفن میشوند که سبب آلودگی آب چشمههای پایین دستی و گسترش انواع بیماریها شده اند. افزون بر آن هورامان موزه تاریخ و فرهنگ و گنجینه لغات و اصطلاحات این سرزمین است. نابودی زبان و فرهنگ و میراث مادی و معنوی هورامان تنها به فرهنگ کرد آسیب نمیرساند، بلکه به کلیت فرهنگ ایران و اسلام هم صدمه میزند.برخی کتیبهها و کتابهای کهن فارسی بدون آشنایی با زبان مردم هورامان که تنها بازمانده زبانهای باستانی این سرزمین است، به هیچ وجه قابل خواندن نیستند. فلسفه و عرفان و برخی آثار اسلامی را هم نمیتوان بدون درک میراث معنوی هورامان بازخوانی کرد.همچنین جمعیت گویشوران هورامی بسیارکم و زبان آنها در حال انقراض است و اگر روند خرید املاک و سکونت مردمان مختلف در هورامان ادامه یابد،این زبان از تاریخ حذف خواهد شد. هورامان منطقه خاص و نادری است که نظیر آن در ایران وجود ندارد و بنابراین باید آن را حفظ کرد. من نمیفهمم که چرا باید این همه جشنواره در هورامان برگزار شود؟ مراسماتی که قبلاً نبودند یا محلی بودند و صبغه عمومی و عامهپسند کنونی را نداشتند. بهراستی کجای ایران اینگونه است؟ گردشگران و تورلیدرها هم بیشتر به خاطر این مراسمها به هورامان میآیند و از فرهنگ و تاریخ منطقه بیخبرند و با آن هم آشنا نمیشوند.
🔻این یادداشت به منزله مخالفت با اصل گردشگری و دفاع از جامعه بسته نیست،بلکه خواهان توجه به زیرساختها و حفظ میراث مادی و معنوی هورامان است.گردشگری بدون زیرساختهای لازم هرچند سود کوتاهمدتی به بخشی از ساکنان میرساند،اما بهای آن نابودی زیست بوم و میراث معنوی در بلند مدت است.این فاجعه در حالی در هورامان رخ میدهد که در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم حتی با وجود زیرساختها مقررات ویژهای برای گردشگران گذاشتهاند و در عین حال سنتیترین لایههای زندگی خود را حفظ کرده اند.چند سال پیش در سفر به سویس در روستاها و فاصله بین شهرها گلههای بزرگ گاو و گوسفندی دیدم که مشغول چرا بودند. در این کشور مدرن در کنار دامداری صنعتی، دامداری سنتی هم به شکل گسترده رایج بود و دولت آن را تشویق و تسهیل میکرد. یکی از بزرگترین کارخانههای لبنیات سویس که پنیر آن یک برند مشهور جهانیست در روستای گرویر قرار داشت و روزانه هزاران توریست از مراحل تولید آن بازدید میکردند.در روستاهای دامنه آلپ هم که سالانه محل گردهمایی بزرگان سیاست، اقتصاد و هنر دنیاست، یکی از سنتیترین شکلهای دامداری و کلبههای عشایری وجود داشت که نظیر آن در میان عشایر ما هم کمتر یافت میشود.
🔻میشد در هورامان هم چنین کرد، اما زهی افسوس، نهتنها چنین نیست، بلکه ما از تولیدکننده اصلی محصولات دامی، باغی وکشاورزی ارگانیک به مصرفکننده تبدیل شدهایم و حالا هم محیط زیست، معماری سنتی،زبان کهن،فرهنگ تاریخی و میراث معنوی خود را فدای گردشگری میکنیم.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻پیشتر درباره تٲثیرات خطرناک کولبری بر زیستبوم و زندگی مردم کردستان به ویژه هورامان نوشته و تٱکید کردهام که کولبری و درآمد فوری آن سبب بیعلاقگی جوانان به تحصیل و رهاکردن کارهای تولیدی شده است؛ به نوعی که مردم برای آبیاری و دامداری ناچارند از کارگر غیربومی استفاده کنند. در گذشته، چشمانداز زیست و معیشت در هورامان بهسبب جغرافیا و تنوع آب و هوایی، ترکیبی بود. مردم بهشکل همزمان کشاورزی،دامداری،باغداری،زنبورداری،مرغداری و حتی صید ماهی میکردند و مازاد محصول خود را در نقاط دور و نزدیک میفروختند. آنان صدها گیاه و محصول خودروی زیر و روی زمین و جنگلها و مراتع را میشناختند و بخش اعظم خوراک خود و دامهایشان را از جنگلهای منطقه به دست می آوردند. در این جنگل، یک درخت و درختچه و گیاه و بوته بیفایده نبود و از هر وجب آن استفاده مطلوب میشد و آسیبی هم به محیط زیست و چرخه طبیعت وارد نمیگردید. ۴۰سال پیش در هرکدام از روستاهای هورامان حداقل ۴۰۰ رٲس بز، صد گاو شیرده و دهها گوسفند وجود داشتند و نه تنها کسی از شهر لبنیات نمیخرید، بلکه مازاد آن هم به شهر فرستاده میشد. با کمال تٲسف امروز در بیشتر این روستاها دامداری سنتی دیده نمیشود و جنگلها یا طعمه آتش میشوند و یا توسط برخیگردشگران و افراد بیمسئولیت از بین میروند و برای تهیه زغال فروخته میشوند.
🔻موضوع این یادداشت و در ادامه یادداشت قبلی، گردشگری افسارگسیختهای است که اینروزها در حال اتمام کار ناتمام کولبری است و در آیندهای نزدیک آخرین میخ را بر تابوت چشمانداز ترکیبی هورامان خواهد زد. هورامان منطقهای کوهستانی است و آب و خاک و جنگل آن بسیار محدود است. متٲسفانه شمار زیاد گردشگران، بافت جنگلی منطقه را تخریب و زباله و پسماند آنان به سبب شیب بالای زمین، آب و محیط زیست را آلوده میکند. همین الان بیشتر فاضلاب و زبالههای موجود بازیافت نمیشوند و در گودالهای پایین و کنار شهر و روستا دفن میشوند که سبب آلودگی آب چشمههای پایین دستی و گسترش انواع بیماریها شده اند. افزون بر آن هورامان موزه تاریخ و فرهنگ و گنجینه لغات و اصطلاحات این سرزمین است. نابودی زبان و فرهنگ و میراث مادی و معنوی هورامان تنها به فرهنگ کرد آسیب نمیرساند، بلکه به کلیت فرهنگ ایران و اسلام هم صدمه میزند.برخی کتیبهها و کتابهای کهن فارسی بدون آشنایی با زبان مردم هورامان که تنها بازمانده زبانهای باستانی این سرزمین است، به هیچ وجه قابل خواندن نیستند. فلسفه و عرفان و برخی آثار اسلامی را هم نمیتوان بدون درک میراث معنوی هورامان بازخوانی کرد.همچنین جمعیت گویشوران هورامی بسیارکم و زبان آنها در حال انقراض است و اگر روند خرید املاک و سکونت مردمان مختلف در هورامان ادامه یابد،این زبان از تاریخ حذف خواهد شد. هورامان منطقه خاص و نادری است که نظیر آن در ایران وجود ندارد و بنابراین باید آن را حفظ کرد. من نمیفهمم که چرا باید این همه جشنواره در هورامان برگزار شود؟ مراسماتی که قبلاً نبودند یا محلی بودند و صبغه عمومی و عامهپسند کنونی را نداشتند. بهراستی کجای ایران اینگونه است؟ گردشگران و تورلیدرها هم بیشتر به خاطر این مراسمها به هورامان میآیند و از فرهنگ و تاریخ منطقه بیخبرند و با آن هم آشنا نمیشوند.
🔻این یادداشت به منزله مخالفت با اصل گردشگری و دفاع از جامعه بسته نیست،بلکه خواهان توجه به زیرساختها و حفظ میراث مادی و معنوی هورامان است.گردشگری بدون زیرساختهای لازم هرچند سود کوتاهمدتی به بخشی از ساکنان میرساند،اما بهای آن نابودی زیست بوم و میراث معنوی در بلند مدت است.این فاجعه در حالی در هورامان رخ میدهد که در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم حتی با وجود زیرساختها مقررات ویژهای برای گردشگران گذاشتهاند و در عین حال سنتیترین لایههای زندگی خود را حفظ کرده اند.چند سال پیش در سفر به سویس در روستاها و فاصله بین شهرها گلههای بزرگ گاو و گوسفندی دیدم که مشغول چرا بودند. در این کشور مدرن در کنار دامداری صنعتی، دامداری سنتی هم به شکل گسترده رایج بود و دولت آن را تشویق و تسهیل میکرد. یکی از بزرگترین کارخانههای لبنیات سویس که پنیر آن یک برند مشهور جهانیست در روستای گرویر قرار داشت و روزانه هزاران توریست از مراحل تولید آن بازدید میکردند.در روستاهای دامنه آلپ هم که سالانه محل گردهمایی بزرگان سیاست، اقتصاد و هنر دنیاست، یکی از سنتیترین شکلهای دامداری و کلبههای عشایری وجود داشت که نظیر آن در میان عشایر ما هم کمتر یافت میشود.
🔻میشد در هورامان هم چنین کرد، اما زهی افسوس، نهتنها چنین نیست، بلکه ما از تولیدکننده اصلی محصولات دامی، باغی وکشاورزی ارگانیک به مصرفکننده تبدیل شدهایم و حالا هم محیط زیست، معماری سنتی،زبان کهن،فرهنگ تاریخی و میراث معنوی خود را فدای گردشگری میکنیم.
@kurdistanname
Forwarded from عکس نگار
🔶قصه دیروز تو تاریخ فردای ماست/به بهانه کشف زنی ۷۵ هزارساله در شانهدر کردستان
✍ اسماعیل شمس
🔻دکتر دلشاد زاموا استاد گروه باستانشناسی دانشگاه سلیمانیه عکسی را که ۲۰ سال پیش از زنی ساکن در غار شانهدر در استان هەولێر(اربیل) در اقلیم کردستان گرفته، در کنار عکس بازسازیشده زن نئاندرتال ۷۵ هزار سال پیش ساکن در این غار گذاشته و پرسیده است که آیا میان این دو زن شباهتی هست؟ من پاسخ این پرسش را به خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میسپارم و در اینجا از تفاوت میان این دو زن میگویم؛ لبخند و نگاه به افق زن نئاندرتالی که ۷۵ هزار سال بعد جایش را به نگاه غمگین و سربهزیر زنی کرد داده است؛ زنی که گویی سنگینی بار این همه سال را یکتنه به دوش میکشد.
🔻آن زن یکی از بازماندگان عصر متٲخر حیات انسان نئاندرتال بود و حلقه وصل اجدادش به انسانهای هوشمند گردید. هرچند نژاد انسان هوشمند جدای از نئاندرتالهاست، اما این امر نفیکننده پیوند ایندو نیست. همین غاری که امروز پس از ۷۵ هزار سال از سکونت آن زن نئاندرتال هنوز باقی مانده و مسکن این زن کرد شده است، یکی از وجوه مشترک آنهاست. کوه و دشت و رود و گیاهان و جانوران و جغرافیای اطراف غار نیز فضاهای مشترکیاند که این دو را به هم پیوند میدهند.جغرافیایی که دوران گذار از انسان نئاندرتال به انسان هوشمند در آن رخ داده است، از هر نظر متفاوت با جغرافیایی است که عمر سکونت انسان در آن از هزار سال تجاوز نمیکند. روشن است که ظرف، ثابت و مظروف، متغیر است و هیچ مظروفی نمیتواند تحت تٲثیر ظرف نباشد و کمابیش به شکل آن درنیاید. جغرافیا همان ظرف ثابتی است که تحول تاریخی یعنی نحوه تعامل انسان با مکان در طول زمان در دل آن صورت گرفته است، بنابراین انسانهایی که در طول زمان وارد ظرف جغرافیایی که امروز کردستان نامیده میشود، شدهاند، تحت تٲثیر ویژگیهای آن قرار گرفتهاند. این انسانها به حکم داشتن اراده و اختیار البته تا جایی که توانستهاند در این ظرف هم تغییر ایجاد کرده و آن را از شکل طبیعی و دیرین خود خارج کردهاند.
🔻۷۵هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند. اجازه بفرمایید ۷۵ هزار سال را بر ۱۰ تقسیم کنیم و تنها ۷۵۰۰ سال از عمر سرزمینی که امروز کردستان نامیده میشود، بسنده کنیم. اگر میانگین عمر حکومت هر فرمانروای این سرزمین، ۱۵ سال در نظر گرفته شود در طول این ۷۵۰۰ سال ۵۰۰ فرمانروا بر آن حکم راندهاند که ۹۰ درصد آنان، نه بومی که بیگانه بودهاند.این جهانگشایان مهاجم بیگانه با ایل و عشیره و مزدوران خود از دور و نزدیک به غارها و روستاها و شهرها و راهها و چشمهها و کوهها و دشتهای کردستان " آمدند و کَندند و سوختند و کشتند و رفتند". با رفتن پدران، فرزندان و نوادگان برخی از آنان در سرزمینی که توسط نیاکانشان اشغال شده بود، ماندند و تا به امروز میراث ننگین آنان را زنده نگه داشتند. برخی از آنان هم در ظاهر در دل جامعه کردی هضم شدند، اما رد خونشان در خلق و خوی انسان کرد کنونی و ردپایشان هم در خاک کردستان و فرهنگ حاکم بر آن باقی ماند که نشانههایش را حالا هم میتوان دید.
🔻به باور من تاریخ تقابل و تهاجم مهاجمان و بومیان را بیش از هرجا باید از زبان جغرافیای کردستان و به ویژه جاینامهای آن روایت کرد. به تعداد روستاهای کردستان میتوان با ثبت میراث شفاهی مردم، دهها هزار فرهنگ هزارصفحهای نوشت که شناسنامه تاریخ و فرهنگ و زبان نه تنها خود کردستان که همه آن مهاجمانی خواهد بود که در این ۷۵۰۰ سال به آن هجوم آورده اند. در این فرهنگ شفاهی میتوان بخشی از زبان و فرهنگ بومیان منطقه اعم از گوتی و هوری و کاسی و لولوبی و اورارتو و مانا را دید و هم سومر و اکد و بابل و آشور را. هم ردپای ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی دیده میشود، هم یونانی و رومی و هم عرب و ترک و مغول و تاتار و بسیاری دیگر که شاید اسمشان جایی ثبت و ضبط نشده است.
🔻آن زن خندان نئاندرتال خیلی خوشبخت بود که در دوران او هنوز سروکله انسانهای هوشمند پیدا نشده بود که از بیابانهای هزاران کیلومتر آنسوتر به سرزمین حاصلخیز و خوش و آب و هوایش حملهور شوند و زندگی و زمانه را بر او تلخ و تنگ کنند. او نسلش منقرض شد و نماند تا حکایت ظلم و زور اشغالگران مهاجم و قتلعام بومیان و تبدیل بیگانگان به میزبان در جغرافیای غار خود را ببیند.نمیدانم اگر او زنده میشد و از زبان این زن کرد تنها حکایت ۷۵۰۰ سال از آن ۷۵۰۰۰ سال را میشنید، آیا لبخند بر لبانش خشک نمیشد و سرش را به نشانه شرم از عملکرد وحشیانه انسان متمدنی که روی او و اجدادش را سفید کرده است، پایین نمیانداخت؟
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻دکتر دلشاد زاموا استاد گروه باستانشناسی دانشگاه سلیمانیه عکسی را که ۲۰ سال پیش از زنی ساکن در غار شانهدر در استان هەولێر(اربیل) در اقلیم کردستان گرفته، در کنار عکس بازسازیشده زن نئاندرتال ۷۵ هزار سال پیش ساکن در این غار گذاشته و پرسیده است که آیا میان این دو زن شباهتی هست؟ من پاسخ این پرسش را به خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میسپارم و در اینجا از تفاوت میان این دو زن میگویم؛ لبخند و نگاه به افق زن نئاندرتالی که ۷۵ هزار سال بعد جایش را به نگاه غمگین و سربهزیر زنی کرد داده است؛ زنی که گویی سنگینی بار این همه سال را یکتنه به دوش میکشد.
🔻آن زن یکی از بازماندگان عصر متٲخر حیات انسان نئاندرتال بود و حلقه وصل اجدادش به انسانهای هوشمند گردید. هرچند نژاد انسان هوشمند جدای از نئاندرتالهاست، اما این امر نفیکننده پیوند ایندو نیست. همین غاری که امروز پس از ۷۵ هزار سال از سکونت آن زن نئاندرتال هنوز باقی مانده و مسکن این زن کرد شده است، یکی از وجوه مشترک آنهاست. کوه و دشت و رود و گیاهان و جانوران و جغرافیای اطراف غار نیز فضاهای مشترکیاند که این دو را به هم پیوند میدهند.جغرافیایی که دوران گذار از انسان نئاندرتال به انسان هوشمند در آن رخ داده است، از هر نظر متفاوت با جغرافیایی است که عمر سکونت انسان در آن از هزار سال تجاوز نمیکند. روشن است که ظرف، ثابت و مظروف، متغیر است و هیچ مظروفی نمیتواند تحت تٲثیر ظرف نباشد و کمابیش به شکل آن درنیاید. جغرافیا همان ظرف ثابتی است که تحول تاریخی یعنی نحوه تعامل انسان با مکان در طول زمان در دل آن صورت گرفته است، بنابراین انسانهایی که در طول زمان وارد ظرف جغرافیایی که امروز کردستان نامیده میشود، شدهاند، تحت تٲثیر ویژگیهای آن قرار گرفتهاند. این انسانها به حکم داشتن اراده و اختیار البته تا جایی که توانستهاند در این ظرف هم تغییر ایجاد کرده و آن را از شکل طبیعی و دیرین خود خارج کردهاند.
🔻۷۵هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند. اجازه بفرمایید ۷۵ هزار سال را بر ۱۰ تقسیم کنیم و تنها ۷۵۰۰ سال از عمر سرزمینی که امروز کردستان نامیده میشود، بسنده کنیم. اگر میانگین عمر حکومت هر فرمانروای این سرزمین، ۱۵ سال در نظر گرفته شود در طول این ۷۵۰۰ سال ۵۰۰ فرمانروا بر آن حکم راندهاند که ۹۰ درصد آنان، نه بومی که بیگانه بودهاند.این جهانگشایان مهاجم بیگانه با ایل و عشیره و مزدوران خود از دور و نزدیک به غارها و روستاها و شهرها و راهها و چشمهها و کوهها و دشتهای کردستان " آمدند و کَندند و سوختند و کشتند و رفتند". با رفتن پدران، فرزندان و نوادگان برخی از آنان در سرزمینی که توسط نیاکانشان اشغال شده بود، ماندند و تا به امروز میراث ننگین آنان را زنده نگه داشتند. برخی از آنان هم در ظاهر در دل جامعه کردی هضم شدند، اما رد خونشان در خلق و خوی انسان کرد کنونی و ردپایشان هم در خاک کردستان و فرهنگ حاکم بر آن باقی ماند که نشانههایش را حالا هم میتوان دید.
🔻به باور من تاریخ تقابل و تهاجم مهاجمان و بومیان را بیش از هرجا باید از زبان جغرافیای کردستان و به ویژه جاینامهای آن روایت کرد. به تعداد روستاهای کردستان میتوان با ثبت میراث شفاهی مردم، دهها هزار فرهنگ هزارصفحهای نوشت که شناسنامه تاریخ و فرهنگ و زبان نه تنها خود کردستان که همه آن مهاجمانی خواهد بود که در این ۷۵۰۰ سال به آن هجوم آورده اند. در این فرهنگ شفاهی میتوان بخشی از زبان و فرهنگ بومیان منطقه اعم از گوتی و هوری و کاسی و لولوبی و اورارتو و مانا را دید و هم سومر و اکد و بابل و آشور را. هم ردپای ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی دیده میشود، هم یونانی و رومی و هم عرب و ترک و مغول و تاتار و بسیاری دیگر که شاید اسمشان جایی ثبت و ضبط نشده است.
🔻آن زن خندان نئاندرتال خیلی خوشبخت بود که در دوران او هنوز سروکله انسانهای هوشمند پیدا نشده بود که از بیابانهای هزاران کیلومتر آنسوتر به سرزمین حاصلخیز و خوش و آب و هوایش حملهور شوند و زندگی و زمانه را بر او تلخ و تنگ کنند. او نسلش منقرض شد و نماند تا حکایت ظلم و زور اشغالگران مهاجم و قتلعام بومیان و تبدیل بیگانگان به میزبان در جغرافیای غار خود را ببیند.نمیدانم اگر او زنده میشد و از زبان این زن کرد تنها حکایت ۷۵۰۰ سال از آن ۷۵۰۰۰ سال را میشنید، آیا لبخند بر لبانش خشک نمیشد و سرش را به نشانه شرم از عملکرد وحشیانه انسان متمدنی که روی او و اجدادش را سفید کرده است، پایین نمیانداخت؟
@kurdistanname
🔸چیرۆکی دوێنێی تۆ، مێژووی سبەی ئێمەیە / بە بیانووی دۆزینەوەی ژنێکی ۷۵ هەزار ساڵە لە شانەدەری کوردستان.
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻دوکتۆر دڵشاد زامووا مامۆستای کۆڕی کۆنینەناسیی زانکۆی سلێمانی، وێنەیەکی کە بیست ساڵ لەمەوپێش لە ژنێکی دانیشتووی ئەشکەوتی شانەدەر لە پارێزگای هەولێر لە هەرێمی کوردستان کێشاوە، لە تەنیشت وێنەی نۆژەنکراوی ژنێکی نیاندرتاڵی ۷۵ هەزار ساڵ بەر لە ئێستای، دانیشتووی ئەم ئەشکەوتەی داناوە و پرسیاری کردووە کە گەلۆ، لە نێوان ئەم دوو ژنەدا لێکچوونێک دەبیندرێت؟
من وڵامی ئەم پرسیارە ئەسپێرمە خوێنەرە خۆشەویستەکانی کەناڵی کوردستاننامە و لێرەوە لە جیاوازیی نێوان ئەم دوو ژنە باس دەکەم؛ بزە و ڕوانینی بەرەو ئاسۆی ژنێکی نیاندرتاڵ کە ۷۵ هەزار ساڵ دواتر جێگاکەی بە ڕوانینی خەمداگرتوو و سەرلەژێری ژنێکی کورد داوە؛ ژنێک کە دەڵێی قورسایی و بارگرانیی ئەم هەموو ساڵەی بە تاق و تەنیا بەکۆڵ کێشاوە.
🔻ئەو ژنە یەکێک لە پاشماوەکانی چاخی ئاخروئۆخری ژیانی مرۆڤی نیاندرتاڵ بوو و بووە ئاڵقەی پەیوەندیی باوباپیرانی بە مرۆڤە زیرەک و وشیارەکانەوە. هەر چەن ڕەگەزی مرۆڤی زیرەک لەگەڵ نیاندرتاڵەکان جیاوازە، بەڵام ئەم باسە حاشا کردن لە پەیوەندیی نێوان ئەم دوو بەرەوە نییە.
هەر ئەم ئەشکەوتەی کە ئەمڕۆکە لە دوای ۷۵ هەزار ساڵ لە نیشتەجێبوونی ئەو ژنە نیاندرتاڵە هێشتا هەر ماوەتەوە و بووەتە شوێنی نیشتەجێبوونی ئەم ژنە کوردە، یەکێک لە لایەنە هاوبەشەکانی ئەوانە.
کەژ و پێدەشت و چۆم و ڕووەکەکان و گیانلەبەران و جوگرافیای دەوروبەری ئەشکەوتەکەش ئەو کەشە هاوبەشانەن کە ئەم دوانە پێکەوە دەلکێنن. ئەو جوگرافیایەی کە سەردەمانی تێپەڕین لە مرۆڤی نیاندرتاڵەوە بە مرۆڤی زیرەک لەودا ڕووی داوە، لە هەموو بووارێکەوە جیاوازە لەگەڵ ئەو جوگرافیایەی کە تەمەنی نیشتەجێبوونی مرۆڤ لەوێدا لە هەزار ساڵ زیاتر تێ ناپەڕێنێت. ڕوون و ئاشکرایە کە شوێن، (ظرف) جێگیرە و شوێنەوار، (مظروف) ناجێگیرە و بگۆڕ و هیچ شوێنەوارێک ناتوانێت لەژێر کاردانەوەی شوێندا نەبێت و کەم تا کورت لە هاوشێوە و قەبارەی ئەودا خۆی نەگونجێنێت. جوگرافیا هەر ئەو شوێنە جێگیرەیە کە گۆڕانکاریی مێژوویی واتا چۆنییەتی هەڵسووکەوتی مرۆڤ لەگەڵ شوێن بەدرێژایی زەمەن پێی ناوەتە ناو شوێنێک لە جوگرافیاوە کە ئەمڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ دەبرێت، کەوتوونەتە ژێر کاردانەوەی تایبەتمەندییەکانی ئەوێوە. هەڵبەت ئەم مرۆڤانە بەهۆی لێهاتوویی و هەبوونی ورە و دەسەڵاتەوە تا ئەو جێیەی کە توانیویانە لەم شوێنیشەدا گۆڕانکارییان بەدی هێناوە و ئەوێیان لە قەبارەی سرووشتی و کۆنیی خۆی دەرهێناوە.
🔻۷۵ هەزار ساڵ تەمەنێکی کەم نییە.
باس لە ۲۷ ملوێن و ۳۷۵ هەزار ڕۆژە. ئەشکەوتێک واتە تەنیا سووچێکی بچووک لەم وڵاتە گەورەیە کە ئەو هەموو ڕۆژانە میوانداری ئەو مرۆڤانە بووە کە پێیان ناوەتە ناویەوە. ڕێگام پێ بدەن کە ۷۵ هەزار ساڵ دابەش بەسەر ۱۰ دا بکەم و تەنیا بە ۷۵۰۰ ساڵ لە تەمەنی وڵاتێک کە ئەوڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ براوە، قەناعەت بێنین. ئەگەر ناوگینی تەمەنی دەسەڵاتداریی هەر فەرماندەرێکی ئەم وڵاتە، ۱۵ ساڵ لەبەرچاو بگیردرێت لە درێژایی ئەم ۷۵۰۰ ساڵەدا ۵۰۰ فەرماندەر دەسەڵاتدارییان بەسەریا کردووە کە لە سەدا ۹۰ ی ئەوانە، بێگانە بوونە نە خۆجێیی. ئەم داگیرکەرە هێرشبەر و نامۆیانە لەگەڵ خێڵ و هۆز و بەکرێگیراوانی خۆیان لە دوور و نزیکەوە هاتنە ئەشکەوتەکان و شار و لادێکان و ڕێگا و کانیاو و کەژ و پێدەشتەکانی کوردستان و هەڵیانکووڵا و سووتاندیان و کوشت و بڕیان کرد و ڕۆیشتن." بە ڕۆیشتنی باوکان، خاو و خێزان و نەوەکانی هەندێک لەوانە لە وڵاتێک کە باوباپیرانیان داگیریان کردبوو، ماونەوە و تا بە ئەمڕۆیش میراتی نگریسی ئەوانیان زیندوو هێشتووەتەوە. هەندێک لەوانەش بەڕوواڵەت لە ناو دڵی کۆمەڵگەی کوردیدا تووانەوە، بەڵام ڕچەی خوێنیان لە ئاکار و ڕەوشتی مرۆڤی کوردی ئێستاکە و شوێنی پێیانیش لە خاکی کوردستان و کولتوورەکەی هەر مایەوە کە شوێنەوارەکانی ئێستاش هەر دەبیندرێت.
🔻بەبڕوای من مێژووی شاڵاوی هێرشبەران و ڕووبەڕووبوونەوەی خۆجێییەکان لە زمانی جوگرافیای کوردستان و بەتایبەت ناوی شوێنەکان لە هەموو جێگایەک زیاتر بگێڕدرێتەوە. دەکرێت بە ڕێژەی گوندەکانی کوردستان بە تۆماری میراتی زارەکیی خەڵک، دەیان هەزار قامووسی هەزار لاپەڕەیی بنووسیت کە نەتەنیا ناسنامەی مێژوو و کەلتوور و زمانی کوردستانە، بەڵکوو دەبێتە هی هەموو ئەو هێرشبەرانەش کە لەم ۷۵۰۰ ساڵەدا هێرشیان کردووەتە سەری.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻دوکتۆر دڵشاد زامووا مامۆستای کۆڕی کۆنینەناسیی زانکۆی سلێمانی، وێنەیەکی کە بیست ساڵ لەمەوپێش لە ژنێکی دانیشتووی ئەشکەوتی شانەدەر لە پارێزگای هەولێر لە هەرێمی کوردستان کێشاوە، لە تەنیشت وێنەی نۆژەنکراوی ژنێکی نیاندرتاڵی ۷۵ هەزار ساڵ بەر لە ئێستای، دانیشتووی ئەم ئەشکەوتەی داناوە و پرسیاری کردووە کە گەلۆ، لە نێوان ئەم دوو ژنەدا لێکچوونێک دەبیندرێت؟
من وڵامی ئەم پرسیارە ئەسپێرمە خوێنەرە خۆشەویستەکانی کەناڵی کوردستاننامە و لێرەوە لە جیاوازیی نێوان ئەم دوو ژنە باس دەکەم؛ بزە و ڕوانینی بەرەو ئاسۆی ژنێکی نیاندرتاڵ کە ۷۵ هەزار ساڵ دواتر جێگاکەی بە ڕوانینی خەمداگرتوو و سەرلەژێری ژنێکی کورد داوە؛ ژنێک کە دەڵێی قورسایی و بارگرانیی ئەم هەموو ساڵەی بە تاق و تەنیا بەکۆڵ کێشاوە.
🔻ئەو ژنە یەکێک لە پاشماوەکانی چاخی ئاخروئۆخری ژیانی مرۆڤی نیاندرتاڵ بوو و بووە ئاڵقەی پەیوەندیی باوباپیرانی بە مرۆڤە زیرەک و وشیارەکانەوە. هەر چەن ڕەگەزی مرۆڤی زیرەک لەگەڵ نیاندرتاڵەکان جیاوازە، بەڵام ئەم باسە حاشا کردن لە پەیوەندیی نێوان ئەم دوو بەرەوە نییە.
هەر ئەم ئەشکەوتەی کە ئەمڕۆکە لە دوای ۷۵ هەزار ساڵ لە نیشتەجێبوونی ئەو ژنە نیاندرتاڵە هێشتا هەر ماوەتەوە و بووەتە شوێنی نیشتەجێبوونی ئەم ژنە کوردە، یەکێک لە لایەنە هاوبەشەکانی ئەوانە.
کەژ و پێدەشت و چۆم و ڕووەکەکان و گیانلەبەران و جوگرافیای دەوروبەری ئەشکەوتەکەش ئەو کەشە هاوبەشانەن کە ئەم دوانە پێکەوە دەلکێنن. ئەو جوگرافیایەی کە سەردەمانی تێپەڕین لە مرۆڤی نیاندرتاڵەوە بە مرۆڤی زیرەک لەودا ڕووی داوە، لە هەموو بووارێکەوە جیاوازە لەگەڵ ئەو جوگرافیایەی کە تەمەنی نیشتەجێبوونی مرۆڤ لەوێدا لە هەزار ساڵ زیاتر تێ ناپەڕێنێت. ڕوون و ئاشکرایە کە شوێن، (ظرف) جێگیرە و شوێنەوار، (مظروف) ناجێگیرە و بگۆڕ و هیچ شوێنەوارێک ناتوانێت لەژێر کاردانەوەی شوێندا نەبێت و کەم تا کورت لە هاوشێوە و قەبارەی ئەودا خۆی نەگونجێنێت. جوگرافیا هەر ئەو شوێنە جێگیرەیە کە گۆڕانکاریی مێژوویی واتا چۆنییەتی هەڵسووکەوتی مرۆڤ لەگەڵ شوێن بەدرێژایی زەمەن پێی ناوەتە ناو شوێنێک لە جوگرافیاوە کە ئەمڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ دەبرێت، کەوتوونەتە ژێر کاردانەوەی تایبەتمەندییەکانی ئەوێوە. هەڵبەت ئەم مرۆڤانە بەهۆی لێهاتوویی و هەبوونی ورە و دەسەڵاتەوە تا ئەو جێیەی کە توانیویانە لەم شوێنیشەدا گۆڕانکارییان بەدی هێناوە و ئەوێیان لە قەبارەی سرووشتی و کۆنیی خۆی دەرهێناوە.
🔻۷۵ هەزار ساڵ تەمەنێکی کەم نییە.
باس لە ۲۷ ملوێن و ۳۷۵ هەزار ڕۆژە. ئەشکەوتێک واتە تەنیا سووچێکی بچووک لەم وڵاتە گەورەیە کە ئەو هەموو ڕۆژانە میوانداری ئەو مرۆڤانە بووە کە پێیان ناوەتە ناویەوە. ڕێگام پێ بدەن کە ۷۵ هەزار ساڵ دابەش بەسەر ۱۰ دا بکەم و تەنیا بە ۷۵۰۰ ساڵ لە تەمەنی وڵاتێک کە ئەوڕۆکە بە کوردستان ناوی لێ براوە، قەناعەت بێنین. ئەگەر ناوگینی تەمەنی دەسەڵاتداریی هەر فەرماندەرێکی ئەم وڵاتە، ۱۵ ساڵ لەبەرچاو بگیردرێت لە درێژایی ئەم ۷۵۰۰ ساڵەدا ۵۰۰ فەرماندەر دەسەڵاتدارییان بەسەریا کردووە کە لە سەدا ۹۰ ی ئەوانە، بێگانە بوونە نە خۆجێیی. ئەم داگیرکەرە هێرشبەر و نامۆیانە لەگەڵ خێڵ و هۆز و بەکرێگیراوانی خۆیان لە دوور و نزیکەوە هاتنە ئەشکەوتەکان و شار و لادێکان و ڕێگا و کانیاو و کەژ و پێدەشتەکانی کوردستان و هەڵیانکووڵا و سووتاندیان و کوشت و بڕیان کرد و ڕۆیشتن." بە ڕۆیشتنی باوکان، خاو و خێزان و نەوەکانی هەندێک لەوانە لە وڵاتێک کە باوباپیرانیان داگیریان کردبوو، ماونەوە و تا بە ئەمڕۆیش میراتی نگریسی ئەوانیان زیندوو هێشتووەتەوە. هەندێک لەوانەش بەڕوواڵەت لە ناو دڵی کۆمەڵگەی کوردیدا تووانەوە، بەڵام ڕچەی خوێنیان لە ئاکار و ڕەوشتی مرۆڤی کوردی ئێستاکە و شوێنی پێیانیش لە خاکی کوردستان و کولتوورەکەی هەر مایەوە کە شوێنەوارەکانی ئێستاش هەر دەبیندرێت.
🔻بەبڕوای من مێژووی شاڵاوی هێرشبەران و ڕووبەڕووبوونەوەی خۆجێییەکان لە زمانی جوگرافیای کوردستان و بەتایبەت ناوی شوێنەکان لە هەموو جێگایەک زیاتر بگێڕدرێتەوە. دەکرێت بە ڕێژەی گوندەکانی کوردستان بە تۆماری میراتی زارەکیی خەڵک، دەیان هەزار قامووسی هەزار لاپەڕەیی بنووسیت کە نەتەنیا ناسنامەی مێژوو و کەلتوور و زمانی کوردستانە، بەڵکوو دەبێتە هی هەموو ئەو هێرشبەرانەش کە لەم ۷۵۰۰ ساڵەدا هێرشیان کردووەتە سەری.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
👆👆👆👆
لەم فەرهەنگە زارەکییەدا دەکرێت بەشێک لە زمان و کولتووری خۆجێییەکانی ناوچەکە کە بریتین لە گۆتی و هۆری کاسی و لۆلۆیی و ئۆرارتوو و مانا ببینرێت و هەمیش سۆمەر ئەکەد و بابل و ئاشوور.
هەم شوێنپێی ماد و هەخامەنشی و ئەشکانی و ساسانی دەبیندرێت، هەم یۆنانی و ڕۆمی و هەم عەرەب و تورک و مەنگۆل و تەتەر و زۆرێکی تر کە ڕەنگە ناویان لە جێگایەکا تۆمار نەکرابێت.
🔻ئەو ژنە دەم بە پێکەنینە نیاندرتاڵییە زۆر بەختەوەر بوو کە لە سەردەمانی ئەودا هێشتا گڕوگوێلاکی مرۆڤە زیرەکەکان سەریان نەجووقابوو کە هەزاران کیلۆمەتر لە بیابانەکانی ئەولاترەوە هێرش بێننە وڵاتە پڕپیت و خۆش ئاو و هەواکەیەوە و ژیان و دەورانی لێ تەسک و تفت و تاڵ کەن. بەرە و نەوەی ئەو لەناو چوو و نەماوە تا داستانی زۆر و ستەمی هێرشبەرانی داگیرکەر و کۆمەڵکوژیی خۆجێییەکان و گۆڕینی بێگانەکان بە خانەخوێ لە جوگرافیای ئەشکەوتەکەی خۆیا ببینێت.
نازانم ئەگەر ئەو زیندوو دەبووەوە و لە زمانی ئەم ژنە کوردەوە تەنیا چیرۆکی ۷۵۰۰ ساڵ لەو ۷۵۰۰۰ ساڵەی دەبیستەوە، گەلۆ بزە بەسەر لێوانیەوە وشک هەڵنەدەگەڕا و بە نیشانەی شەرم لە کارکردی دڕندانەی مرۆڤی خاوەن شارستانییەتێک کە ڕووی ئەو و باوباپیرانی سپی کردووە، دانەدەخست؟
وەرگێڕ: ئیرەج کاکەیی.
https://t.me/kurdistanname
لەم فەرهەنگە زارەکییەدا دەکرێت بەشێک لە زمان و کولتووری خۆجێییەکانی ناوچەکە کە بریتین لە گۆتی و هۆری کاسی و لۆلۆیی و ئۆرارتوو و مانا ببینرێت و هەمیش سۆمەر ئەکەد و بابل و ئاشوور.
هەم شوێنپێی ماد و هەخامەنشی و ئەشکانی و ساسانی دەبیندرێت، هەم یۆنانی و ڕۆمی و هەم عەرەب و تورک و مەنگۆل و تەتەر و زۆرێکی تر کە ڕەنگە ناویان لە جێگایەکا تۆمار نەکرابێت.
🔻ئەو ژنە دەم بە پێکەنینە نیاندرتاڵییە زۆر بەختەوەر بوو کە لە سەردەمانی ئەودا هێشتا گڕوگوێلاکی مرۆڤە زیرەکەکان سەریان نەجووقابوو کە هەزاران کیلۆمەتر لە بیابانەکانی ئەولاترەوە هێرش بێننە وڵاتە پڕپیت و خۆش ئاو و هەواکەیەوە و ژیان و دەورانی لێ تەسک و تفت و تاڵ کەن. بەرە و نەوەی ئەو لەناو چوو و نەماوە تا داستانی زۆر و ستەمی هێرشبەرانی داگیرکەر و کۆمەڵکوژیی خۆجێییەکان و گۆڕینی بێگانەکان بە خانەخوێ لە جوگرافیای ئەشکەوتەکەی خۆیا ببینێت.
نازانم ئەگەر ئەو زیندوو دەبووەوە و لە زمانی ئەم ژنە کوردەوە تەنیا چیرۆکی ۷۵۰۰ ساڵ لەو ۷۵۰۰۰ ساڵەی دەبیستەوە، گەلۆ بزە بەسەر لێوانیەوە وشک هەڵنەدەگەڕا و بە نیشانەی شەرم لە کارکردی دڕندانەی مرۆڤی خاوەن شارستانییەتێک کە ڕووی ئەو و باوباپیرانی سپی کردووە، دانەدەخست؟
وەرگێڕ: ئیرەج کاکەیی.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶سالگرد فتح استانبول، به نام آنان، به کام آنان
✍ اسماعیل شمس
🔺امروز ۵۷۱ سال از تصرف استانبول در دوران خلافت سلطان محمد فاتح گذشت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه طی پیامی در شبکه اجتماعی ایکس 571'مین سالگرد فتح استانبول از سوی سلطان محمد فاتح را به مردم کشورش تبریک گفت.آقای اردوغان در این پیام نوشت: با حکومت بردبار و عادلانه سلطان محمد فاتح، استانبول به مرکزی تبدیل شده است که در آن باورها و فرهنگهای مختلف در کنار هم زندگی میکنند. وی افزود: 571'مین سالگرد فتح استانبول که یکی از بزرگترین پیروزیها در طول تاریخ بوده را تبریک میگویم. یاد قهرمانان بهویژه سلطان محمد فاتح که این سرزمین را برای ما میهن کردند، گرامی میدارم.اردوغان ادامه داد: ایمان، عزم و استقامت سلطان محمد فاتح و سربازان قهرمان او در فتح استانبول امروز به ما برای رسیدن به هدف قرن تورک الهام میبخشد".
🔺میگویند تاریخ علم بررسی گذشته است، اما دست کم تاریخ یک سده اخیر به ویژه در خاورمیانه نشان میدهد که تاریخ علم حال حاضر است و ربط چندانی به گذشته ندارد. ایدئولوژیاندیشان با وجود تفاوت دیدگاههایشان در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن استفاده از تاریخ و نمادهای تاریخی برای تثبیت و توسعه قدرت خود است. تاریخ مهمان ویژه قدرت است و همواره با ظاهری جذاب و رتوریک در خدمت قدرت و ایدئولوژی قرار میگیرد. شاعر میگوید "رنج گل، بلبل کشید و بوی گل را باد برد" و تاریخنگار هم مینویسد که گنج حاصل از رنج ساختن تاریخ توسط دیگران، امروز تنها و تنها در سبد صاحبان قدرت ریخته میشود و سازندگان اصلی فراموش میگردند؛ تنها به این سبب که صاحب قدرت و دولت نیستند.
🔺پرسش این است که آیا به راستی سلطان محمد فاتح و ترکان به تنهایی استانبول را فتح کردند؟ آیا فتح استانبول، فارغ از درست بودن یا نبودن آن از منظر تاریخی، باید تنها به نام سلطان محمد که در روز فتح، تازه ۲۱ ساله شده بود، سند زده شود و سایر نامها و اقوام و ملل همراه در سپاه او حذف گردند؟ من در اینجا تنها به نام دو شخصیت برجسته کرد،آق شمس الدین و ملا گورانی، اشاره میکنم که پیشتر هم درباره آنان نوشته بودم و تاریخ نشان میدهد که نقش اصلی را در فتح استانبول آنان و پیروان و سپاهیانشان داشتند.
🔺محمد بن حمزه مشهور به آق شمس الدین از نوادگان شیخ شهاب الدین عمر سهروردی از صوفیان نامدار کرد و فرمانده شمار زیادی از جنگجویان حاضر در جنگ بود. او را رهبرمعنوی فتح استانبول میدانند. سه روز پس از فتح، نخستین نماز جمعه در مسجد ایاصوفیا به امامت آق شمس الدین برگزار شد و او به نام سلطان محمد فاتح خطبه خواند. شمس الدین محل قبر ابوایوب انصاری را در استانبول برای سلطان مشخص کرد و سلطان، مسجد و مدرسهای در کنار آن برای او ساخت که البته نپذیرفت و به شهر گوینوک بازگشت. از شمس الدین ۴ رساله به نامهای الصوفیه و رقصهم، النوریه فی التصوف،فی دفع مطاعن الصوفیه و مادة الحیات باقی مانده است.
🔺شهاب الدین احمد بن اسماعیل بن عثمان گورانی معروف به ملا گورانی دانشمند و مفسر کرد از مردم گوران شهرزور بود.او به رسم علمای کرد برای تحصیل علوم دینی به شهرهای مجاور کردستان و تبریز و همدان رفت و از آنجا راهی بغداد شد. او نزد عالمانی مانند قزوینی بغدادی در بغداد و جلال حلوانی در حصن کیفا و برخی علمای دیگر در دیاربکر تلمذ کرد و آنگاه راهی دمشق شد. ملا گورانی سرانجام به قاهره رفت.
🔺در دوره سلطنت سلطان مراد دوم ملا یگان از علمای نزدیک به سلطان با ملا گورانی درسفر حج آشنا شد و او را با خود نزد سلطان برد. سرانجام شهرت ملا گورانی به حدی رسید که سلطان مراد او را به عنوان معلم فرزندش محمد انتخاب کرد. ملا گورانی آموزش محمد را از دوران کودکیاش به عهده گرفت و نخستین بار قرآن را به او آموخت. سلطان محمد فاتح پس از رسیدن به سلطنت ملا گورانی را به تناوب قاضی القضات و مفتی خلافت کرد. به روایت منابع تاریخی موضوع فتح استانبول را نخستین بار ملا گورانی به سلطان محمد گوشزد کرد. ملا گورانی تا اندازه ای بر سلطان محمد نفوذ کلام داشت که به او تذکر میداد و از انجام برخی کارها برحذرش میداشت. پس از مرگ گورانی در سال ٨۹۳ ق سلطان بایزید بر جنازه او نماز خواند.ملا گورانی که ابتدا شافعی مذهب بود، در میانه عمر مذهب حنفی را برگزید و کتابهای زیادی تٲلیف کرد که شماری از آنان چاپ و منتشر شده اند.
🔺 امروزه ملا گورانی و شیخ شمسالدین نه تنها در ترکیه،بلکه در میان همزبانان خود نیز غریب هستند. نقل است که شیخ سعید برزنجی زمانی که فرزندش شیخ محمود جوان را با خود به استانبول برده بود،با این پرسش مهم او روبرو شد که پدر جان! چرا ترکها این همه پیشرفت کرده اند و ما کردها عقب مانده ایم؟ پاسخ پدر به پسر جوانش قابل تٲمل بود: " چون ما برای آنان کار می کنیم و آنان برای خود" .
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺امروز ۵۷۱ سال از تصرف استانبول در دوران خلافت سلطان محمد فاتح گذشت. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه طی پیامی در شبکه اجتماعی ایکس 571'مین سالگرد فتح استانبول از سوی سلطان محمد فاتح را به مردم کشورش تبریک گفت.آقای اردوغان در این پیام نوشت: با حکومت بردبار و عادلانه سلطان محمد فاتح، استانبول به مرکزی تبدیل شده است که در آن باورها و فرهنگهای مختلف در کنار هم زندگی میکنند. وی افزود: 571'مین سالگرد فتح استانبول که یکی از بزرگترین پیروزیها در طول تاریخ بوده را تبریک میگویم. یاد قهرمانان بهویژه سلطان محمد فاتح که این سرزمین را برای ما میهن کردند، گرامی میدارم.اردوغان ادامه داد: ایمان، عزم و استقامت سلطان محمد فاتح و سربازان قهرمان او در فتح استانبول امروز به ما برای رسیدن به هدف قرن تورک الهام میبخشد".
🔺میگویند تاریخ علم بررسی گذشته است، اما دست کم تاریخ یک سده اخیر به ویژه در خاورمیانه نشان میدهد که تاریخ علم حال حاضر است و ربط چندانی به گذشته ندارد. ایدئولوژیاندیشان با وجود تفاوت دیدگاههایشان در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن استفاده از تاریخ و نمادهای تاریخی برای تثبیت و توسعه قدرت خود است. تاریخ مهمان ویژه قدرت است و همواره با ظاهری جذاب و رتوریک در خدمت قدرت و ایدئولوژی قرار میگیرد. شاعر میگوید "رنج گل، بلبل کشید و بوی گل را باد برد" و تاریخنگار هم مینویسد که گنج حاصل از رنج ساختن تاریخ توسط دیگران، امروز تنها و تنها در سبد صاحبان قدرت ریخته میشود و سازندگان اصلی فراموش میگردند؛ تنها به این سبب که صاحب قدرت و دولت نیستند.
🔺پرسش این است که آیا به راستی سلطان محمد فاتح و ترکان به تنهایی استانبول را فتح کردند؟ آیا فتح استانبول، فارغ از درست بودن یا نبودن آن از منظر تاریخی، باید تنها به نام سلطان محمد که در روز فتح، تازه ۲۱ ساله شده بود، سند زده شود و سایر نامها و اقوام و ملل همراه در سپاه او حذف گردند؟ من در اینجا تنها به نام دو شخصیت برجسته کرد،آق شمس الدین و ملا گورانی، اشاره میکنم که پیشتر هم درباره آنان نوشته بودم و تاریخ نشان میدهد که نقش اصلی را در فتح استانبول آنان و پیروان و سپاهیانشان داشتند.
🔺محمد بن حمزه مشهور به آق شمس الدین از نوادگان شیخ شهاب الدین عمر سهروردی از صوفیان نامدار کرد و فرمانده شمار زیادی از جنگجویان حاضر در جنگ بود. او را رهبرمعنوی فتح استانبول میدانند. سه روز پس از فتح، نخستین نماز جمعه در مسجد ایاصوفیا به امامت آق شمس الدین برگزار شد و او به نام سلطان محمد فاتح خطبه خواند. شمس الدین محل قبر ابوایوب انصاری را در استانبول برای سلطان مشخص کرد و سلطان، مسجد و مدرسهای در کنار آن برای او ساخت که البته نپذیرفت و به شهر گوینوک بازگشت. از شمس الدین ۴ رساله به نامهای الصوفیه و رقصهم، النوریه فی التصوف،فی دفع مطاعن الصوفیه و مادة الحیات باقی مانده است.
🔺شهاب الدین احمد بن اسماعیل بن عثمان گورانی معروف به ملا گورانی دانشمند و مفسر کرد از مردم گوران شهرزور بود.او به رسم علمای کرد برای تحصیل علوم دینی به شهرهای مجاور کردستان و تبریز و همدان رفت و از آنجا راهی بغداد شد. او نزد عالمانی مانند قزوینی بغدادی در بغداد و جلال حلوانی در حصن کیفا و برخی علمای دیگر در دیاربکر تلمذ کرد و آنگاه راهی دمشق شد. ملا گورانی سرانجام به قاهره رفت.
🔺در دوره سلطنت سلطان مراد دوم ملا یگان از علمای نزدیک به سلطان با ملا گورانی درسفر حج آشنا شد و او را با خود نزد سلطان برد. سرانجام شهرت ملا گورانی به حدی رسید که سلطان مراد او را به عنوان معلم فرزندش محمد انتخاب کرد. ملا گورانی آموزش محمد را از دوران کودکیاش به عهده گرفت و نخستین بار قرآن را به او آموخت. سلطان محمد فاتح پس از رسیدن به سلطنت ملا گورانی را به تناوب قاضی القضات و مفتی خلافت کرد. به روایت منابع تاریخی موضوع فتح استانبول را نخستین بار ملا گورانی به سلطان محمد گوشزد کرد. ملا گورانی تا اندازه ای بر سلطان محمد نفوذ کلام داشت که به او تذکر میداد و از انجام برخی کارها برحذرش میداشت. پس از مرگ گورانی در سال ٨۹۳ ق سلطان بایزید بر جنازه او نماز خواند.ملا گورانی که ابتدا شافعی مذهب بود، در میانه عمر مذهب حنفی را برگزید و کتابهای زیادی تٲلیف کرد که شماری از آنان چاپ و منتشر شده اند.
🔺 امروزه ملا گورانی و شیخ شمسالدین نه تنها در ترکیه،بلکه در میان همزبانان خود نیز غریب هستند. نقل است که شیخ سعید برزنجی زمانی که فرزندش شیخ محمود جوان را با خود به استانبول برده بود،با این پرسش مهم او روبرو شد که پدر جان! چرا ترکها این همه پیشرفت کرده اند و ما کردها عقب مانده ایم؟ پاسخ پدر به پسر جوانش قابل تٲمل بود: " چون ما برای آنان کار می کنیم و آنان برای خود" .
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔴 خانزادهخانی سۆران؛ ژنێک کە دەبێ هەموو کوردێک بیناسێت.
✍ ئیسماعیل شەمس
🔺بەشداریم لە فیلمێکی بەڵگەنامەیی بە ناونیشانی: خانزاد میری سۆران کە لە کەناڵی ٨ بە دوو بەش پەخشکرا، قسەکانم پاڵپشت بە کتێبی زەیلی عالەمئارای عەباسی نووسینی ئەسکەندەربەیگی مۆنشین کە پێشتر هەر لە کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە بڵاوم کردووە.
🔺 ئەم بەرنامە بەڵگەنامەییە لە ڕێگەی ئەم دوو لینکەی خوارەوە ببینن. ئەڵبەت قسەکانی من زۆرتر لە بەشی دووهەمن :
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
https://youtu.be/rNgXyWfSl9o
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی دووەم
https://youtu.be/wgA49QpSUBg
روایت کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» از خانزاده خانم سوران در ذیل وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م
🔺از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ظهور پیوست،گرفتاری خانزاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع مینماید اما این خاتون مغرور کمخرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریکاند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابکسواری و ترکشبندی و بیدقاندازی کردی و به شکار رفتی. سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتیستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالمآرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسبالارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آنکه:
شکوهی نماند در آن خاندان/که بانگ خروس آید از ماکیان
بیاندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمینمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش بهعفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلقالعنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
🔺بەشداریم لە فیلمێکی بەڵگەنامەیی بە ناونیشانی: خانزاد میری سۆران کە لە کەناڵی ٨ بە دوو بەش پەخشکرا، قسەکانم پاڵپشت بە کتێبی زەیلی عالەمئارای عەباسی نووسینی ئەسکەندەربەیگی مۆنشین کە پێشتر هەر لە کاناڵی تێلێگرامی کوردستاننامە بڵاوم کردووە.
🔺 ئەم بەرنامە بەڵگەنامەییە لە ڕێگەی ئەم دوو لینکەی خوارەوە ببینن. ئەڵبەت قسەکانی من زۆرتر لە بەشی دووهەمن :
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
https://youtu.be/rNgXyWfSl9o
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی دووەم
https://youtu.be/wgA49QpSUBg
روایت کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» از خانزاده خانم سوران در ذیل وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م
🔺از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ظهور پیوست،گرفتاری خانزاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع مینماید اما این خاتون مغرور کمخرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریکاند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابکسواری و ترکشبندی و بیدقاندازی کردی و به شکار رفتی. سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتیستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالمآرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسبالارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آنکه:
شکوهی نماند در آن خاندان/که بانگ خروس آید از ماکیان
بیاندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمینمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش بهعفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلقالعنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.
https://t.me/kurdistanname
YouTube
بەڵگەنامەیی:::خانزاد میری سۆران-بەشی یەکەم
دیکۆمێنتاری خانزاد میری سۆران، بەرھەمی کەناڵ ھەشت
Copyright @Chanal 8
Copyright @Chanal 8
🔴 جشن قربان در تاریخ و فرهنگ کردی
✍ اسماعیل شمس
🔺نخستین روایتهای تاریخی از برگزاری عید قربان در کردستان به هزار سال پیش بر می گردد و این عید در منابع به صورت جشن اضحی، جشن گوسفند کشان و جشن حاجیان هم آمده است.
🔺جشن قربان در نواحی مختلف کردستان با آداب و رسوم خاص و گاه متفاوتی برگزار می شد که به چند مورد از آنها اشاره می شود. اگر خوانندگان گرامی آداب خاص دیگری را در زادگاه خودشان دیده یا شنیده اند برای نگارنده بفرستند که با نام خودشان در این کانال منتشر شود.
🔺در گذشته اعتقاد بر این بود که در روز جشن قربان، در هر خانوادهای باید خون حیوانی ریخته شود. بنابراین اگر کسی به تنهایی توانایی قربانی حیوان را نداشت، معمولاً چند نفر به صورت مشترک، گاو یا گوسفندی را خریده و قربانی میکردند. معمولاً حیوانی که قرار بود، قربانی شود از یک سال قبل مشخص می شد.
🔺گاه قربانی به شکرانه رهایی فردی از گرفتاری و بیماری یا به امید نجات او صورت می گرفت. در مورد دوم حیوان را چند بار دور آن فرد می چرخاندند و چون برای این هدف، معمولاًحیوانی گرانبها(گاو نر) قربانی می شد و فرد مزبور را دور او می چرخاندند، این رسم را «گاو گردون» می نامیدند. این نوع قربانی که به آن «صدقه» هم می گفتند، البته الزاماً در جشن قربان انجام نمی شد.
🔺در روز جشن قربان، حیوانات مشمول قربانی را در محلی جمع میکردند. گاه صاحب قربانی سوار حیوان میشد و با او چند دقیقهای راه میرفت. اعتقاد بر این بود که این حیوان در صحرای محشر صاحبش را سوار خواهد کرد و از گرما و رنج آنجا نجات خواهد داد.
🔺پس از آن گردن بند یا پارچه قرمزی را دور گردن قربانی پیچیده و به چشمان او سرمه میکشیدند تا با سر و رویی زیبا نزد خدا حاضر شود.به نظر می رسد این رسم، همان سنت«قلائد» یا حیوانات نشاندار است که در آیۀ ۹۷ سورۀ مائدە بە آن اشاره شده است. در میان اعراب هم رسم بود که حیوانات را برای قربانی کردن در عید قربان به مکه می بردند. برخی از آنها نشاندار بودند و قلاده یا گردن بندی به آنها بسته شده بود. در گذشته های دور، حاجیان هم حیوانی را که قرار بود قربانی کنند با خود به حج می بردند.
🔺در مرحله بعد، نبات یا حبه قندی را داخل دهان حیوان قربانی میگذاشتند تا با زبانی شیرین پیش خدا برود. در برخی جاها قند را در سمت راست دهان حیوان میگذاشتند و از طرف چپ بیرون میآوردند و به اعضای خانواده و همسایگان برای تبرک و مداوای برخی بیماریها میدادند.
🔺پیش از بریدن سر قربانی، مقداری آب و علوفه به او میدادند تا بخورد و اگر نمیخورد به زور به او میخوراندند و معتقد بودند که با این کار، حیوان سیر و سیراب میشود و میتواند صاحبش را در روز محشر به راحتی از گرسنگی و تشنگی نجات دهد.
🔺سپس حیوان را رو به قبله خوابانده و در حالیکه چند نفر دست و پایش را گرفته و افراد خانواده با چهرهای بشاش نگاهش میکردند، سر میبریدند. در برخی جاها، هنگام ذبح قربانی کاسهای را جلوی خون او میگذاشتند تا روی زمین نریزد. آنان، این خون را متبرک می دانستند و در جایی می گذاشتند که زیر پای مردم قرار نگیرد. در برخی مناطق، خون حیوان را به عنوان تبرک روی در و دیوار خانه صاحب قربانی میریختند. آنان بر این باور بودند که هدف از ریختن این خون، مصون ماندن خانواده قربانی از چشم بد است.
🔺در برخی مناطق ، چالهای حفر می کردند و پس از ذبح حیوان، خون و اعضای حرامش را در آن دفن میکردند تا حیواناتی مانند سگ و گربه از آنها استفاده نکنند. اعتقاد بر این بود که همه اندامهای قربانی، پاک هستند و نباید نجس شوند.
🔺پس از پایان قربانی، با توجه به جمعیت محل و تعداد حیوانات قربانی شده ، گوشت را در بسته های جداگانه ای به نام «بەتێ» بین همه مردم تقسیم می کردند. این بسته ها متبرک بودند و کسی هم که خودش قربانی کرده بود به نیت تبرک از بسته گوشت قربانی دیگران می خورد.
🔺روز جشن قربان، یکی از شادترین روزهای مردم هر شهر و آبادی بود و همه خوشحال و سرزنده بودند. در آن روزها ما کودکان که وظیفه نقل و انتقال گوشت قربانی را به عهده داشتیم و بعد از آن هم پدران و مادران فداکارمان بهترین بخشهای قربانی را به ما می دادند از همه شادتر بودیم. البته با آن معصومیت کودکانه، اگر می دانستیم که آن روز حیوانات کنار ما احتمالاً عزادار دوستان و نزدیکان و همسایگان قربانی شده خود هستند، شاید آنقدر شادی نمی کردیم.
🔷 هرچند مشکلات و گرفتاری های این روزها مجال جشن و شادی به آدم نمی دهند، اما به رسم گذشته جشن قربان را که یادگار بخشی از تاریخ تحول فرهنگی و دینی است به خوانندگان فرهیخته و عزیز کردستان نامه و دیگر خوانندگان این یادداشت و باورمندان به سنت قربانی تبریک می گویم و برای همگان آرزوی سلامتی و شادی دارم.
قوربان قوربانەن، جەژنەن، شادییەن
دەس نە گەردەنەن، ڕۆی ئازادییەن
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺نخستین روایتهای تاریخی از برگزاری عید قربان در کردستان به هزار سال پیش بر می گردد و این عید در منابع به صورت جشن اضحی، جشن گوسفند کشان و جشن حاجیان هم آمده است.
🔺جشن قربان در نواحی مختلف کردستان با آداب و رسوم خاص و گاه متفاوتی برگزار می شد که به چند مورد از آنها اشاره می شود. اگر خوانندگان گرامی آداب خاص دیگری را در زادگاه خودشان دیده یا شنیده اند برای نگارنده بفرستند که با نام خودشان در این کانال منتشر شود.
🔺در گذشته اعتقاد بر این بود که در روز جشن قربان، در هر خانوادهای باید خون حیوانی ریخته شود. بنابراین اگر کسی به تنهایی توانایی قربانی حیوان را نداشت، معمولاً چند نفر به صورت مشترک، گاو یا گوسفندی را خریده و قربانی میکردند. معمولاً حیوانی که قرار بود، قربانی شود از یک سال قبل مشخص می شد.
🔺گاه قربانی به شکرانه رهایی فردی از گرفتاری و بیماری یا به امید نجات او صورت می گرفت. در مورد دوم حیوان را چند بار دور آن فرد می چرخاندند و چون برای این هدف، معمولاًحیوانی گرانبها(گاو نر) قربانی می شد و فرد مزبور را دور او می چرخاندند، این رسم را «گاو گردون» می نامیدند. این نوع قربانی که به آن «صدقه» هم می گفتند، البته الزاماً در جشن قربان انجام نمی شد.
🔺در روز جشن قربان، حیوانات مشمول قربانی را در محلی جمع میکردند. گاه صاحب قربانی سوار حیوان میشد و با او چند دقیقهای راه میرفت. اعتقاد بر این بود که این حیوان در صحرای محشر صاحبش را سوار خواهد کرد و از گرما و رنج آنجا نجات خواهد داد.
🔺پس از آن گردن بند یا پارچه قرمزی را دور گردن قربانی پیچیده و به چشمان او سرمه میکشیدند تا با سر و رویی زیبا نزد خدا حاضر شود.به نظر می رسد این رسم، همان سنت«قلائد» یا حیوانات نشاندار است که در آیۀ ۹۷ سورۀ مائدە بە آن اشاره شده است. در میان اعراب هم رسم بود که حیوانات را برای قربانی کردن در عید قربان به مکه می بردند. برخی از آنها نشاندار بودند و قلاده یا گردن بندی به آنها بسته شده بود. در گذشته های دور، حاجیان هم حیوانی را که قرار بود قربانی کنند با خود به حج می بردند.
🔺در مرحله بعد، نبات یا حبه قندی را داخل دهان حیوان قربانی میگذاشتند تا با زبانی شیرین پیش خدا برود. در برخی جاها قند را در سمت راست دهان حیوان میگذاشتند و از طرف چپ بیرون میآوردند و به اعضای خانواده و همسایگان برای تبرک و مداوای برخی بیماریها میدادند.
🔺پیش از بریدن سر قربانی، مقداری آب و علوفه به او میدادند تا بخورد و اگر نمیخورد به زور به او میخوراندند و معتقد بودند که با این کار، حیوان سیر و سیراب میشود و میتواند صاحبش را در روز محشر به راحتی از گرسنگی و تشنگی نجات دهد.
🔺سپس حیوان را رو به قبله خوابانده و در حالیکه چند نفر دست و پایش را گرفته و افراد خانواده با چهرهای بشاش نگاهش میکردند، سر میبریدند. در برخی جاها، هنگام ذبح قربانی کاسهای را جلوی خون او میگذاشتند تا روی زمین نریزد. آنان، این خون را متبرک می دانستند و در جایی می گذاشتند که زیر پای مردم قرار نگیرد. در برخی مناطق، خون حیوان را به عنوان تبرک روی در و دیوار خانه صاحب قربانی میریختند. آنان بر این باور بودند که هدف از ریختن این خون، مصون ماندن خانواده قربانی از چشم بد است.
🔺در برخی مناطق ، چالهای حفر می کردند و پس از ذبح حیوان، خون و اعضای حرامش را در آن دفن میکردند تا حیواناتی مانند سگ و گربه از آنها استفاده نکنند. اعتقاد بر این بود که همه اندامهای قربانی، پاک هستند و نباید نجس شوند.
🔺پس از پایان قربانی، با توجه به جمعیت محل و تعداد حیوانات قربانی شده ، گوشت را در بسته های جداگانه ای به نام «بەتێ» بین همه مردم تقسیم می کردند. این بسته ها متبرک بودند و کسی هم که خودش قربانی کرده بود به نیت تبرک از بسته گوشت قربانی دیگران می خورد.
🔺روز جشن قربان، یکی از شادترین روزهای مردم هر شهر و آبادی بود و همه خوشحال و سرزنده بودند. در آن روزها ما کودکان که وظیفه نقل و انتقال گوشت قربانی را به عهده داشتیم و بعد از آن هم پدران و مادران فداکارمان بهترین بخشهای قربانی را به ما می دادند از همه شادتر بودیم. البته با آن معصومیت کودکانه، اگر می دانستیم که آن روز حیوانات کنار ما احتمالاً عزادار دوستان و نزدیکان و همسایگان قربانی شده خود هستند، شاید آنقدر شادی نمی کردیم.
🔷 هرچند مشکلات و گرفتاری های این روزها مجال جشن و شادی به آدم نمی دهند، اما به رسم گذشته جشن قربان را که یادگار بخشی از تاریخ تحول فرهنگی و دینی است به خوانندگان فرهیخته و عزیز کردستان نامه و دیگر خوانندگان این یادداشت و باورمندان به سنت قربانی تبریک می گویم و برای همگان آرزوی سلامتی و شادی دارم.
قوربان قوربانەن، جەژنەن، شادییەن
دەس نە گەردەنەن، ڕۆی ئازادییەن
@kurdistanname
🔴 بشر از تاریخ درس نمیگیرد.
✍ اسماعیل شمس
🔷 توضیح کردستان نامه
آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از مصاحبه نگارنده با جناب آقای منوچهر آزموده همراه با لینک دسترسی به متن کامل آن است که ۴ سال پیش در روزنامه اعتماد منتشر شد.
🔺 به نظر شما آيا بشريت بهطور كلي و جامعه ما بهطور خاص از موارد پيشين مواجهه با بيماريهاي فراگير درسي گرفته است؟
متأسفانه بشريت از تاريخ عبرت نگرفته يا اگر گرفته كوتاهمدت بوده است و فكر نميكنم با اين بيماري هم عبرت بگيرد. به گمان من اوضاع با اندكي تغيير همچنان ادامه خواهد يافت و نبايد درباره تاثيرات كرونا خيلي زياده روي كرد. آنفلوآنزاي اسپانيايي در سال 1918 حدود50 ميليون كشته داد كه از كشتههاي جنگ جهاني اول بيشتر بود ولي كمي بعد فراموش شد. اگر همان موقع كشورهاي بزرگ تنها يك دهم بودجه نظامي خود را به مبارزه با ويروس اختصاص داده بودند جهان شاهد بيماريهايي مانند كرونا نبود. يك وجه ديگر از عبرت نگرفتن انسان نه تنها از گذشته بلكه از همين حالاي اطراف خود را ميتوان اين روزها ديد.. ما امروز با مدرنيستهايي روبهرو هستيم كه سيماي مدرن دارند، از ابزار مدرن استفاده و از انديشه مدرن دفاع ميكنند اما در عمل فرسنگها از مدرنيته دور هستند. كرونا نهتنها سبب گسترش شكاف سنت- مدرنيته شد، بلكه شكاف مدرنيته ناهنجار و بدقواره و مدرنيته قانونمند يا شهروند مسوول در برابر فرد مسووليتگريز را هم آشكار كرد. به نظر من شكاف دوم به مراتب از شكاف اول براي آينده ايران خطرناكتر است.
🔺با توجه به اين بحث، تحولات در ايران پس از كرونا چه سمت و سويي خواهند داشت و آيا اساسا امكان تحول يا تغيير در ايران پس از كرونا وجود دارد؟
در كنار برخي تغييرات جهاني كه ايران هم تحت تاثير آنها قرار خواهد گرفت، مهمترين تاثير كرونا در ايران تقويت شكاف سنت - مدرنيته به نسبت شكافهاي قومي، مذهبي، طبقاتي، نسلي، جنسيتي و اقتصادي خواهد بود. جامعه ما درباره نحوه مواجهه با كرونا به دو قطب كاملا متفاوت تقسيم شده است. در واقع ما با جامعهاي همگون به نام جامعه ايراني روبهرو نيستيم، بلكه اين جامعه دو روي يك سكه است. روي مدرن سكه براي پيشگيري از بيماري، جلوگيري از گسترش بيماري و درمان آن نگاه علمي و رو به جلو دارد در حالي كه روي ديگر آن تحقق اين امور را در برگشت به گذشته و مددجستن از عناصر ديني، سنتي و فرهنگي ميبيند. كرونا سبب افزايش قدرت رويه مدرن جامعه ايراني در برابر سنت خواهد شد.
🔺تاريخي انديشي نوعي شيوه انديشيدن است كه صبغه فرآيندي دارد و تنها به شكل ايستا و ثابت به پديدهها نمينگرد، بلكه آنها را در فرآيندي زماني مكاني ميبيند. از اين رو پديدهها و وقايع به هم پيوستهاند و نميتوان آنها را به شكل گسسته ديد. نگاه تاريخي برخلاف ساير رشتهها چندرشتهاي و به هم پيوسته است و همزمان از منظر افقي (وضع كنوني) و عمودي (گذشته و آينده) به پديدهها مينگرد. هدف تاريخنگار در درجه نخست كشف سابقه يا عدم سابقه كرونا يا بيماريهاي مشابه آن در تاريخ و پس از آن، بررسي تجربههاي مشابه و يافتن راهكارهايي براي ارتقاي سطح مبارزه با بيماري در دوران كنوني و بررسي چشمانداز دوران پس از بيماري است. تاريخ بايد به اين پرسش پاسخ دهدكه هر ويروسي در كدام دوره تاريخي و كدام جغرافيا متولد شده و چرخه زندگي و مرگ آن تابع چه عواملي بوده است. ممكن است نسل امروز ويروسي را جديد بپندارند، ولي اين ويروس در گذشته هم وجود داشته باشد. پژوهش در اين حوزه تنها كار پزشك نيست و بايد تاريخ در اين حوزه به كمك پزشكي برود.
🔺وقتي ميگويم سنت، سوءتفاهم پيش نيايد و با سنتگرايي خلط نشود. سنتگرايي يك ايدئولوژي مدرن است كه در دنيا با نام كساني مانند رنه گنون، حلقه اورانوس و هايدگر شناخته ميشود و در كشور ما هم البته با نامهايي مانند احمد فرديد، حسين نصر و داريوش شايگان. منظور از سنت، ميراث تاريخي گذشته جامعه ما در ابعاد مختلف است كه گاه به عنوان ميراث عاميانه، بومي و ملي هم شناخته ميشود و مذهب يكي از اركان مهم آن است. در برخي موارد كه سنت ملي جنبه مذهبي گرفته يا دركشورهايي مانند ژاپن كه مذهب، ملي و بومي است، اين دو همافزا شده و عامليت آنها در شكلدهي طرز فكر و عمل مردم بيشتر شده است.
@kurdistanname
🔺متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/145874
✍ اسماعیل شمس
🔷 توضیح کردستان نامه
آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از مصاحبه نگارنده با جناب آقای منوچهر آزموده همراه با لینک دسترسی به متن کامل آن است که ۴ سال پیش در روزنامه اعتماد منتشر شد.
🔺 به نظر شما آيا بشريت بهطور كلي و جامعه ما بهطور خاص از موارد پيشين مواجهه با بيماريهاي فراگير درسي گرفته است؟
متأسفانه بشريت از تاريخ عبرت نگرفته يا اگر گرفته كوتاهمدت بوده است و فكر نميكنم با اين بيماري هم عبرت بگيرد. به گمان من اوضاع با اندكي تغيير همچنان ادامه خواهد يافت و نبايد درباره تاثيرات كرونا خيلي زياده روي كرد. آنفلوآنزاي اسپانيايي در سال 1918 حدود50 ميليون كشته داد كه از كشتههاي جنگ جهاني اول بيشتر بود ولي كمي بعد فراموش شد. اگر همان موقع كشورهاي بزرگ تنها يك دهم بودجه نظامي خود را به مبارزه با ويروس اختصاص داده بودند جهان شاهد بيماريهايي مانند كرونا نبود. يك وجه ديگر از عبرت نگرفتن انسان نه تنها از گذشته بلكه از همين حالاي اطراف خود را ميتوان اين روزها ديد.. ما امروز با مدرنيستهايي روبهرو هستيم كه سيماي مدرن دارند، از ابزار مدرن استفاده و از انديشه مدرن دفاع ميكنند اما در عمل فرسنگها از مدرنيته دور هستند. كرونا نهتنها سبب گسترش شكاف سنت- مدرنيته شد، بلكه شكاف مدرنيته ناهنجار و بدقواره و مدرنيته قانونمند يا شهروند مسوول در برابر فرد مسووليتگريز را هم آشكار كرد. به نظر من شكاف دوم به مراتب از شكاف اول براي آينده ايران خطرناكتر است.
🔺با توجه به اين بحث، تحولات در ايران پس از كرونا چه سمت و سويي خواهند داشت و آيا اساسا امكان تحول يا تغيير در ايران پس از كرونا وجود دارد؟
در كنار برخي تغييرات جهاني كه ايران هم تحت تاثير آنها قرار خواهد گرفت، مهمترين تاثير كرونا در ايران تقويت شكاف سنت - مدرنيته به نسبت شكافهاي قومي، مذهبي، طبقاتي، نسلي، جنسيتي و اقتصادي خواهد بود. جامعه ما درباره نحوه مواجهه با كرونا به دو قطب كاملا متفاوت تقسيم شده است. در واقع ما با جامعهاي همگون به نام جامعه ايراني روبهرو نيستيم، بلكه اين جامعه دو روي يك سكه است. روي مدرن سكه براي پيشگيري از بيماري، جلوگيري از گسترش بيماري و درمان آن نگاه علمي و رو به جلو دارد در حالي كه روي ديگر آن تحقق اين امور را در برگشت به گذشته و مددجستن از عناصر ديني، سنتي و فرهنگي ميبيند. كرونا سبب افزايش قدرت رويه مدرن جامعه ايراني در برابر سنت خواهد شد.
🔺تاريخي انديشي نوعي شيوه انديشيدن است كه صبغه فرآيندي دارد و تنها به شكل ايستا و ثابت به پديدهها نمينگرد، بلكه آنها را در فرآيندي زماني مكاني ميبيند. از اين رو پديدهها و وقايع به هم پيوستهاند و نميتوان آنها را به شكل گسسته ديد. نگاه تاريخي برخلاف ساير رشتهها چندرشتهاي و به هم پيوسته است و همزمان از منظر افقي (وضع كنوني) و عمودي (گذشته و آينده) به پديدهها مينگرد. هدف تاريخنگار در درجه نخست كشف سابقه يا عدم سابقه كرونا يا بيماريهاي مشابه آن در تاريخ و پس از آن، بررسي تجربههاي مشابه و يافتن راهكارهايي براي ارتقاي سطح مبارزه با بيماري در دوران كنوني و بررسي چشمانداز دوران پس از بيماري است. تاريخ بايد به اين پرسش پاسخ دهدكه هر ويروسي در كدام دوره تاريخي و كدام جغرافيا متولد شده و چرخه زندگي و مرگ آن تابع چه عواملي بوده است. ممكن است نسل امروز ويروسي را جديد بپندارند، ولي اين ويروس در گذشته هم وجود داشته باشد. پژوهش در اين حوزه تنها كار پزشك نيست و بايد تاريخ در اين حوزه به كمك پزشكي برود.
🔺وقتي ميگويم سنت، سوءتفاهم پيش نيايد و با سنتگرايي خلط نشود. سنتگرايي يك ايدئولوژي مدرن است كه در دنيا با نام كساني مانند رنه گنون، حلقه اورانوس و هايدگر شناخته ميشود و در كشور ما هم البته با نامهايي مانند احمد فرديد، حسين نصر و داريوش شايگان. منظور از سنت، ميراث تاريخي گذشته جامعه ما در ابعاد مختلف است كه گاه به عنوان ميراث عاميانه، بومي و ملي هم شناخته ميشود و مذهب يكي از اركان مهم آن است. در برخي موارد كه سنت ملي جنبه مذهبي گرفته يا دركشورهايي مانند ژاپن كه مذهب، ملي و بومي است، اين دو همافزا شده و عامليت آنها در شكلدهي طرز فكر و عمل مردم بيشتر شده است.
@kurdistanname
🔺متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر مطالعه فرمایید.
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/145874
روزنامه اعتماد
بشر از تاريخ درس نميگيرد
محسن آزموده
هنوز آتش سوزیهای زاگرس مهار نشده است که جنگلها و مزارع و حیات وحش و باغها و مراتع مردم بیپناه کردستان در ترکیه همچنان طعمه آتش میشوند. دیدن شعلههای سرکش آتش و آه و ناله مردم و ضجههای حیوانات و پرندگان در دام آتش، دل هر انسانی را به درد میآورد و آرام و قرار را از او میگیرد.این در حالی است که برخی کسان در فضای مجازی آشکارا از این واقعه ابراز خوشحالی میکنند و بر خاکستر آن " زمین سوخته" بساط عیش و شادی گستراندهاند.
از راه دور با این مردم مظلوم ابراز همدردی مینمایم و آرزو میکنم در میان این همه بیتفاوتی زمینیان، اشک آسمان برای این همه بیکسی سرازیر شود و این آتش سوزان را خاموش و این جهنم دنیوی را به " بَرد و سلام" تبدیل کند.
https://t.me/kurdistanname
از راه دور با این مردم مظلوم ابراز همدردی مینمایم و آرزو میکنم در میان این همه بیتفاوتی زمینیان، اشک آسمان برای این همه بیکسی سرازیر شود و این آتش سوزان را خاموش و این جهنم دنیوی را به " بَرد و سلام" تبدیل کند.
https://t.me/kurdistanname
Şewatên li Zagrosê hê nehatine vemirandin û heta niha jî daristan, zevî, jîngehên kovî, bax û mêrgên xelkên bêwar ên Kurdistana Bakûr dikevin ber agir. Dîtina agirê bêserûber û nalîn û nalînên mirovan û qîrîna ajalan û çûkan di xefika agir de dilê her mirovî diêşîne û di heman demê de hin kesên di qadên sosîyal medîyayê de bi eşkereyî ji vê bûyerê dilşad in û li ser axê wê “erdê şewitî” şahî û bextewariyê belav dikin.
Ez ji dûr ve hevxemiya xwe bi van gelê mezlûm re radigihînim û hêvî dikim ku di nav hemû xemsariya axê de hêsirên ezmanan ji bo van hemû mirovan bibarin û vî agirê gurr vemirînin û vê dojeha dunyayê veguherînin ser "serkeftin û aştiyê"
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
Ez ji dûr ve hevxemiya xwe bi van gelê mezlûm re radigihînim û hêvî dikim ku di nav hemû xemsariya axê de hêsirên ezmanan ji bo van hemû mirovan bibarin û vî agirê gurr vemirînin û vê dojeha dunyayê veguherînin ser "serkeftin û aştiyê"
Wergêr; #Mecîd_Rehwerd
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
Forwarded from اتچ بات
🔴 کرد و کردستان در مجلات دوره پهلوی دوم
✍ کمال صادقی،دانشآموخته رشته روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبائی
🔺در بیشتر مقالات و مطالب منتشر شده در نشریات فارسی زبان دوره پهلوی دوم پیرامون کرد و کردستان شاهد نگاه خیره، سوژه محور و مرکزگرایانه به آنها هستیم و همواره یک "دیگری بودگی" در تصویرسازی از کردها وجود دارد که برای نیل به این هدف کم وبیش در بیشتر مطالب و نوشته ها از تکنیکهایی مشابه و یکسان استفاده میشود. نکته دیگر آنکه بازنمایی هایی صورت گرفته از کردها تقریباً در یک جهت و هدف، قابل ارزیابیاند؛ اینکه همگی با نگاهی کارکردگرایانه و برای مخاطبی که شناختی حداقلی از کردها و سرزمین کردستان دارد، نوشته شدهاند. در واقع هدف اصلی حتی این هم نیست که کردها را بشناسیم؛ بلکه هدف این است که شناخت ما از کردها میبایست مناسب و متناسب با مؤلفه های حاکم بر زیست جهان این مخاطب باشد و آنها از این دریچه به تصویر کشیده شوند؛ به عبارت دیگر این «خود» مخاطب فارسی زبان ایرانی با تمام مؤلفه های تعیین کننده در ساخت جهان ذهنیاش است که قرار است «دیگری» کرد را بشناسد و این رابطه «خود/دیگری» را میبایست با در نظر گرفتن همه مؤلفههای لازم، تا به انتها پیش برد.
🔺در بسیاری از مقالات یاد شده شاهد قطب بندیهای ساده انگارانه جهان ذهنی ایرانی به «خود/ دیگری»، «مرکز /حاشیه» و «سوژه/ ابژه» در ارتباط با کردها و سرزمین کردستان هستیم. در نگاه سوژه محورانه مقالات و در فرآیندهای کلیشه ساز آنها کردها ابژهای بیجان و یکدست برای شناخت سوژه با نگاه مرکزگرای او هستند. در این نوشته ها، همواره هویتی ثابت و از پیش تعریف شده برای مردمان کُرد تعیین شده است. این تأکید بر مفهوم ثبات، تکنیک و بلکه تاکتیکی مهم و مؤثر در «ساخت ایدئولوژیک سوژه کرد» و «دیگری بودگی» اوست. مطالعه اخیر نشان میدهد که تصویر غالب و پررنگ از کردها در مجلات فارسی زبان دوره پهلوی دوم، تصویری است موزه ای از آنها؛ آدمهایی در اعماق تاریخ که نباید به آنها دست زد، مبادا که از بکر بودن بیفتند. سایه این ایده باکرگی بر ساحتهای مختلف هستی و کیستی «سوژه کرد» از زبان و لباس و پوشش او گرفته تا آداب و رسوم و آئیناش، گسترده شده است. اهمیت این سوژه به بودنش در تاریخ است و کمتر سخنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی روز کردها در میان است. به نظر میرسد در پس این ایده، نوعی منقادسازی سوژه در جریان است؛ به این معنا که سوژه در دل تاریخ با پیوند دادن او به گذشته مشعشعش، مهار میشود.
🔺نکته مهم دیگر درباره تصویر کردها در این مجلات این است که نگاه به آنها اساساً از دید خدمتی است که به ایران انجام میدهند؛ هر چه خدمات بیشتر باشد، بازنمایی کردها هم پررنگ و رنگینتر است و البته بالعکس در واقع کُردها از دریچه یک نگاه پان ایرانیستی به تصویر کشیده میشوند. لذا ما هیچگاه جهان را از نگاه خود سوژه کرد نمیبینیم؛ او همیشه «تیره ای از دودمان ایرانی»، «میهن پرست»، «دلاور» ،«پایدار»، «وفادار به میهن»، «مقاوم در برابر تاخت و تاز اقوام مهاجم»، «سلحشور»، «چابک سوار»، «متهور»، «اصیل»، «حافظ اصالت»، «مهمان نواز»، «از خود گذشته» و... است. به جرئت میتوان گفت که این نوع نگاه به کردها همچنان و در دوره فعلی هم در جامعه ساری و جاری است و هنوز هم در تصویرسازی از کردها، آنها با ترکیباتی از قبیل پاسداران مرزهای ایران، مردمانی از نژاد اصیل ایرانی، مهمان دوست و مهمان نواز نامگذاری و نشانه گذاری میشوند. در این نگاه، کردها قبل از اینکه خود را اثبات کنند، ابتدا ضروری است برادری خود را نسبت به تمامی عناصر گفتمان مسلط ثابت کنند. آنچه در این مقالات در ارتباط با سوژه کردی برجسته است، کارکردی است که در خدمت به این گفتمان ایفا میکند، لذا ما هیچگاه تصویری از درون این سوژه نمیبینیم؛ بلکه آنچه رٶیت پذیر میشود، همه برون آن درون است. زندگی، مقاومت، فقر، سیاست و هر آنچه به شکل گیری سوژه کردی میانجامد تنها به مقداری و تا جایی بازنموده میشود که در خدمت کارکرد تعریف شده قبلی و هدف اصلی نوشته ها باشد.
🔺انتشار این مقاله در کردستاننامه به معنای همراهی با برخی دیدگاههای مندرج در آن نیست.
🔺برای مطالعه متن کامل مقاله به فایل پیوست مراجعه فرمایید.
🔺منبع: فصلنامه علمی جامعه فرهنگ و رسانه / سال دوازدهم، شماره ۴۹، زمستان ۱۴۰۲
https://t.me/kurdistanname
✍ کمال صادقی،دانشآموخته رشته روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبائی
🔺در بیشتر مقالات و مطالب منتشر شده در نشریات فارسی زبان دوره پهلوی دوم پیرامون کرد و کردستان شاهد نگاه خیره، سوژه محور و مرکزگرایانه به آنها هستیم و همواره یک "دیگری بودگی" در تصویرسازی از کردها وجود دارد که برای نیل به این هدف کم وبیش در بیشتر مطالب و نوشته ها از تکنیکهایی مشابه و یکسان استفاده میشود. نکته دیگر آنکه بازنمایی هایی صورت گرفته از کردها تقریباً در یک جهت و هدف، قابل ارزیابیاند؛ اینکه همگی با نگاهی کارکردگرایانه و برای مخاطبی که شناختی حداقلی از کردها و سرزمین کردستان دارد، نوشته شدهاند. در واقع هدف اصلی حتی این هم نیست که کردها را بشناسیم؛ بلکه هدف این است که شناخت ما از کردها میبایست مناسب و متناسب با مؤلفه های حاکم بر زیست جهان این مخاطب باشد و آنها از این دریچه به تصویر کشیده شوند؛ به عبارت دیگر این «خود» مخاطب فارسی زبان ایرانی با تمام مؤلفه های تعیین کننده در ساخت جهان ذهنیاش است که قرار است «دیگری» کرد را بشناسد و این رابطه «خود/دیگری» را میبایست با در نظر گرفتن همه مؤلفههای لازم، تا به انتها پیش برد.
🔺در بسیاری از مقالات یاد شده شاهد قطب بندیهای ساده انگارانه جهان ذهنی ایرانی به «خود/ دیگری»، «مرکز /حاشیه» و «سوژه/ ابژه» در ارتباط با کردها و سرزمین کردستان هستیم. در نگاه سوژه محورانه مقالات و در فرآیندهای کلیشه ساز آنها کردها ابژهای بیجان و یکدست برای شناخت سوژه با نگاه مرکزگرای او هستند. در این نوشته ها، همواره هویتی ثابت و از پیش تعریف شده برای مردمان کُرد تعیین شده است. این تأکید بر مفهوم ثبات، تکنیک و بلکه تاکتیکی مهم و مؤثر در «ساخت ایدئولوژیک سوژه کرد» و «دیگری بودگی» اوست. مطالعه اخیر نشان میدهد که تصویر غالب و پررنگ از کردها در مجلات فارسی زبان دوره پهلوی دوم، تصویری است موزه ای از آنها؛ آدمهایی در اعماق تاریخ که نباید به آنها دست زد، مبادا که از بکر بودن بیفتند. سایه این ایده باکرگی بر ساحتهای مختلف هستی و کیستی «سوژه کرد» از زبان و لباس و پوشش او گرفته تا آداب و رسوم و آئیناش، گسترده شده است. اهمیت این سوژه به بودنش در تاریخ است و کمتر سخنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی روز کردها در میان است. به نظر میرسد در پس این ایده، نوعی منقادسازی سوژه در جریان است؛ به این معنا که سوژه در دل تاریخ با پیوند دادن او به گذشته مشعشعش، مهار میشود.
🔺نکته مهم دیگر درباره تصویر کردها در این مجلات این است که نگاه به آنها اساساً از دید خدمتی است که به ایران انجام میدهند؛ هر چه خدمات بیشتر باشد، بازنمایی کردها هم پررنگ و رنگینتر است و البته بالعکس در واقع کُردها از دریچه یک نگاه پان ایرانیستی به تصویر کشیده میشوند. لذا ما هیچگاه جهان را از نگاه خود سوژه کرد نمیبینیم؛ او همیشه «تیره ای از دودمان ایرانی»، «میهن پرست»، «دلاور» ،«پایدار»، «وفادار به میهن»، «مقاوم در برابر تاخت و تاز اقوام مهاجم»، «سلحشور»، «چابک سوار»، «متهور»، «اصیل»، «حافظ اصالت»، «مهمان نواز»، «از خود گذشته» و... است. به جرئت میتوان گفت که این نوع نگاه به کردها همچنان و در دوره فعلی هم در جامعه ساری و جاری است و هنوز هم در تصویرسازی از کردها، آنها با ترکیباتی از قبیل پاسداران مرزهای ایران، مردمانی از نژاد اصیل ایرانی، مهمان دوست و مهمان نواز نامگذاری و نشانه گذاری میشوند. در این نگاه، کردها قبل از اینکه خود را اثبات کنند، ابتدا ضروری است برادری خود را نسبت به تمامی عناصر گفتمان مسلط ثابت کنند. آنچه در این مقالات در ارتباط با سوژه کردی برجسته است، کارکردی است که در خدمت به این گفتمان ایفا میکند، لذا ما هیچگاه تصویری از درون این سوژه نمیبینیم؛ بلکه آنچه رٶیت پذیر میشود، همه برون آن درون است. زندگی، مقاومت، فقر، سیاست و هر آنچه به شکل گیری سوژه کردی میانجامد تنها به مقداری و تا جایی بازنموده میشود که در خدمت کارکرد تعریف شده قبلی و هدف اصلی نوشته ها باشد.
🔺انتشار این مقاله در کردستاننامه به معنای همراهی با برخی دیدگاههای مندرج در آن نیست.
🔺برای مطالعه متن کامل مقاله به فایل پیوست مراجعه فرمایید.
🔺منبع: فصلنامه علمی جامعه فرهنگ و رسانه / سال دوازدهم، شماره ۴۹، زمستان ۱۴۰۲
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
🔴 تبریز هزار سال پیش به روایت تاریخ ابناثیر
✍ اسماعیل شمس
🔷 آنچه در این یادداشت میآید ترجمه مطالب الکامل فی التاریخ ابن اثیر در ذیل وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش است که صفحات عربی آن در فایل پیوست آمده است. آنچه سبب شد این مطالب در کردستاننامه بیاید،تحریف کامل تاریخ در روز روشن توسط عدهای نژادپرست و قومگراست. اگر چنین تحریفاتی توسط این افراد و سکوت یا همراهی برخی دیگر با آنها به دلایلی که این روزها همه میدانیم چیست،نبود، نگارنده هم هرگز وارد این وادی نمیشد. به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سوگند خوردهام که هرگز جز آنچه در منابع متقن تاریخی آمده است چیزی ننویسم و به خوانندگان مطالبم خیانت نکنم. همچنین تا جایی که امکان دارد با انتشار نص منابع تاریخی اجازه ندهم که موهومات و تخیلات عدهای نژادپرست جای واقعیت را بگیرد.با هرگونه تلاشی برای به عقببرگرداندن تاریخ که منجر به فاشیسم و نسلکشی خواهد شد، مخالفم، اما باید در آنسوی دیگر، آنانی هم که امروز در سایه قدرت نیاکانشان دنیا را به کام خود میبینند، وضعیت کنونی را عطف به ماسبق نکنند و چنین نپندارند، خاکی که روی آن نشستهاند، از ازل مال آنان بوده است و هرکسی که زبانش چون آنان نیست، غریبه و مهاجر و مهاجم است و باید از حقوق طبیعی خود محروم شود. پذیرش واقعیت تاریخ و پرهیز از مهندسی آن سبب توجه به آینده به جای گذشته و مانع خدشهدار شدن همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم این سرزمین خواهد شد.
*بیان تسلط دیلمیان بر آذربایجان*
🔺فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. برخی بزرگان کرد سپاه او سعی داشتند دیسم مطابق میل آنان رفتار کند و او چون زیر بار نرفت، آنان شورش کردند و بر چند قلعه و منطقه تحت فرمانرواییاش مسلط شدند. دیسم برای مهار آنان به دیلمیان سپاهش به ریاست صعلوک بن محمد بن مسافر و علی بن فضل متوسل شد. او با کمک دیلمیان شورش فرماندهان کردش را مهار کرد و شماری از آنان را به زندان انداخت. دیسم در ادامه برخورد با ناراضیان سراغ وزیرش ابو القاسم على بن جعفر رفت که او هم از اهالی آذربایجان بود. ابوالقاسم ترسید و گریخت و به «طارم» نزد محمد بن مسافر، حاکم سلاریان پناه برد.
🔺چون بهآنجا رسید، دید دو فرزند محمد، یعنی وهسودان» و «مرزبان» علیه پدر شورش کرده اند. آنان پدر خود محمد بن مسافر را مغلوب کردند و اموال و گنجهای او را ربودند و او تنها در یک قلعه محصور ماند. علی بن جعفر با مشاهده قدرت مرزبان خود را به او نزدیک کرد و به حمله به آذربایجان وادارش نمود. مرزبان هم او را به عنوان وزیر خود برگزید و او هم برای تدارک حمله به آذربایجان به گردآوری پول و اموال همت گماشت.افزون بر آن او چون مذهب شیعه داشت و از مبلغان باطنیان(اسماعیلیان) بود، مرزبان را هم که شیعه بود، تحریک کرد تا بساط خوارج را که دیسم بر مذهب آنان بود و با علی بن ابیطالب دشمنی داشتند از آذربایجان برچیند. علی بن جعفر همچنین با دیلمیان سپاه دیسم که شیعه بودند، مکاتبه کرد و آنان را به آمدن مرزبان شیعه مذهب به آذربایجان و خلاصی از دیسم خارجی دلخوش نمود. آنان هم تحت تٲثیر تحریکات او قرار گرفتند و قول دادند که در هنگام حمله وزیر و مرزبان به آذربایجان از دیسم جدا شوند و به سپاه آنان بپیوندند.
🔺مرزبان پس از فراهم آمدن این مقدمات به سوی آذربایجان لشکر کشید. دیسم با سپاهیان خود که بیشتر آنان دیلمی بودند و بیخبر از خیانت آنان به مقابله مرزبان شتافت. در بحبوحه جنگ میان دو طرف در اطراف تبریز، سپاهیان دیلمی دیسم به مرزبان پیوستند. دیسم که غافلگیر شده بود، عقب نشست و به جاجیق بن دیرانی ارمنی، فرمانروای ارمینیه که از دوستانش بود، پناه برد. برخی از سپاهیان کرد او هم امان خواستند و به مرزبان پیوستند و به این صورت مرزبان تبریز را تصرف کرد. دیسم دوباره شروع به گرد آوردن سپاه کرد. یاران کردش او را نصیحت کردند که از خیانت دیلمیان درس بگیرد و آنان را از خود دور کند، زیرا آنها هم از حیث نژاد و مذهب مخالف او هستند، ولی او پند آنان را نشنید.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔷 آنچه در این یادداشت میآید ترجمه مطالب الکامل فی التاریخ ابن اثیر در ذیل وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش است که صفحات عربی آن در فایل پیوست آمده است. آنچه سبب شد این مطالب در کردستاننامه بیاید،تحریف کامل تاریخ در روز روشن توسط عدهای نژادپرست و قومگراست. اگر چنین تحریفاتی توسط این افراد و سکوت یا همراهی برخی دیگر با آنها به دلایلی که این روزها همه میدانیم چیست،نبود، نگارنده هم هرگز وارد این وادی نمیشد. به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سوگند خوردهام که هرگز جز آنچه در منابع متقن تاریخی آمده است چیزی ننویسم و به خوانندگان مطالبم خیانت نکنم. همچنین تا جایی که امکان دارد با انتشار نص منابع تاریخی اجازه ندهم که موهومات و تخیلات عدهای نژادپرست جای واقعیت را بگیرد.با هرگونه تلاشی برای به عقببرگرداندن تاریخ که منجر به فاشیسم و نسلکشی خواهد شد، مخالفم، اما باید در آنسوی دیگر، آنانی هم که امروز در سایه قدرت نیاکانشان دنیا را به کام خود میبینند، وضعیت کنونی را عطف به ماسبق نکنند و چنین نپندارند، خاکی که روی آن نشستهاند، از ازل مال آنان بوده است و هرکسی که زبانش چون آنان نیست، غریبه و مهاجر و مهاجم است و باید از حقوق طبیعی خود محروم شود. پذیرش واقعیت تاریخ و پرهیز از مهندسی آن سبب توجه به آینده به جای گذشته و مانع خدشهدار شدن همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم این سرزمین خواهد شد.
*بیان تسلط دیلمیان بر آذربایجان*
🔺فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. برخی بزرگان کرد سپاه او سعی داشتند دیسم مطابق میل آنان رفتار کند و او چون زیر بار نرفت، آنان شورش کردند و بر چند قلعه و منطقه تحت فرمانرواییاش مسلط شدند. دیسم برای مهار آنان به دیلمیان سپاهش به ریاست صعلوک بن محمد بن مسافر و علی بن فضل متوسل شد. او با کمک دیلمیان شورش فرماندهان کردش را مهار کرد و شماری از آنان را به زندان انداخت. دیسم در ادامه برخورد با ناراضیان سراغ وزیرش ابو القاسم على بن جعفر رفت که او هم از اهالی آذربایجان بود. ابوالقاسم ترسید و گریخت و به «طارم» نزد محمد بن مسافر، حاکم سلاریان پناه برد.
🔺چون بهآنجا رسید، دید دو فرزند محمد، یعنی وهسودان» و «مرزبان» علیه پدر شورش کرده اند. آنان پدر خود محمد بن مسافر را مغلوب کردند و اموال و گنجهای او را ربودند و او تنها در یک قلعه محصور ماند. علی بن جعفر با مشاهده قدرت مرزبان خود را به او نزدیک کرد و به حمله به آذربایجان وادارش نمود. مرزبان هم او را به عنوان وزیر خود برگزید و او هم برای تدارک حمله به آذربایجان به گردآوری پول و اموال همت گماشت.افزون بر آن او چون مذهب شیعه داشت و از مبلغان باطنیان(اسماعیلیان) بود، مرزبان را هم که شیعه بود، تحریک کرد تا بساط خوارج را که دیسم بر مذهب آنان بود و با علی بن ابیطالب دشمنی داشتند از آذربایجان برچیند. علی بن جعفر همچنین با دیلمیان سپاه دیسم که شیعه بودند، مکاتبه کرد و آنان را به آمدن مرزبان شیعه مذهب به آذربایجان و خلاصی از دیسم خارجی دلخوش نمود. آنان هم تحت تٲثیر تحریکات او قرار گرفتند و قول دادند که در هنگام حمله وزیر و مرزبان به آذربایجان از دیسم جدا شوند و به سپاه آنان بپیوندند.
🔺مرزبان پس از فراهم آمدن این مقدمات به سوی آذربایجان لشکر کشید. دیسم با سپاهیان خود که بیشتر آنان دیلمی بودند و بیخبر از خیانت آنان به مقابله مرزبان شتافت. در بحبوحه جنگ میان دو طرف در اطراف تبریز، سپاهیان دیلمی دیسم به مرزبان پیوستند. دیسم که غافلگیر شده بود، عقب نشست و به جاجیق بن دیرانی ارمنی، فرمانروای ارمینیه که از دوستانش بود، پناه برد. برخی از سپاهیان کرد او هم امان خواستند و به مرزبان پیوستند و به این صورت مرزبان تبریز را تصرف کرد. دیسم دوباره شروع به گرد آوردن سپاه کرد. یاران کردش او را نصیحت کردند که از خیانت دیلمیان درس بگیرد و آنان را از خود دور کند، زیرا آنها هم از حیث نژاد و مذهب مخالف او هستند، ولی او پند آنان را نشنید.
https://t.me/kurdistanname