Forwarded from اتچ بات
♦نگذاریم به هورامان توهین شود. همه ما مدیون و ممنون هورامانیم.
✍ اسماعیل شمس
✅ این روزها پخش ویدیوی حمله جوانی گرفتار به سندرم داون به یکی از عکاسان مراسم پیرشالیار سبب شده است که جماعتی آگاهانه یا ناآگانه این فرشته معصوم و پاک و به تبع آن هورامان و مردمان رنجدیدهاش را اسباب خنده و آماج افترا و اهانت قرار دهند. من دیروز در همین کانال نقد دلسوزانهای نسبت به قطع درخت کنار زیارتگاه پیرشالیار توسط یکی دو نفر از مسئولان شهری هورامان تخت مطرح کردم، اما امروز که شاهد برخی حرمتشکنیهای کاربران مجازی بودم، نتوانستم سکوت اختیار کنم و شاهد پایمال شدن کرامت انسانی مظلوم و مردمانی مظلومتر باشم. ابتدا ملا عرفان را از زبان برخی نزدیکان او به خوانندگان کردستاننامه معرفی میکنم و سپس به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا همه بدهکار هورامان هستیم و باید قدردان آن باشیم. پرویز رستمی، کارگردان برجسته هورامان و ضبطکننده ویدیوی مناجات ملا عرفان که در فایل پیوست آمده است، درباره او مینویسد " بسیار مسرور و مفتخرم از اینکه در دل فرشتگانی معصوم چون عرفان جایی برای ماندن دارم و این بهترین حس و احساس غرور طی سالهای فعالیت هنریام در زندگی بوده است".عکاسی که ملا عرفان به دوربین او لگد زد او را فرشتهای الهی و یکی از زیباترین ساکنان هورامان تخت میخواند و لگد او را مایه غرور و افتخار خودش میپندارد. من هم اضافه میکنم که هدفم از گذاشتن دو ویدیوی زیر نشان دادن دو چهره از عرفان بود. نخست؛ نام او و مناجات خالصانهاش که تجلی عرفان ناب و بیرنگی است که هورامان همواره خاستگاه آن بوده و از آنجا به مناطق دور و نزدیک گسترش یافته است. دوم؛خشم او که نماد ناراحتی روح جمعی و ناخودآگاه پاکدلان و پاکدینان هورامی از بلایی است که امروزه برخیها بر سر میراث معنوی و مادی هورامان به شکل عام و پیرشالیار به صورت خاص آوردهاند و آن را موزهای و نمایشی کردهاند.برای آگاهی بیشتر از ویژگیهای شخصیتی این فرشته زمینی نگاه کنید به لینک زیر:
https://t.me/hawramantakht/23836
✅اما ما چرا مدیون و ممنون هورامانیم؟
در آغاز باید بگویم که منظورم از ما تنها کردستان و کردها نیست، زیرا هرچند همه گونههای زبان کردی از سورانی و کرمانجی تا بقیه برای شناخت تاریخ زبان و ادب خود نیازمند زبان کردی هورامی هستند، بلکه بسی بیشتر از آنها این ایران و دنیای عربی و اسلامی و حتی ترکیاند که به فهم زبان و تاریخ و فرهنگ هورامان محتاجند. شاید تعجب کنید، اما اینجا خیلی کوتاه میگویم و در کتاب و مقالات بعدی که در آینده منتشر خواهم کرد، به تفصیل نشان خواهم داد که زبان مردم هورامان به عنوان مهمترین بازمانده و میراثدار زبان مادی تنها زبانی است که میتوان به کمک آن بسیاری از واژگان تاکنون نخوانده یا به اشتباه خوانده کتیبههای باستانی از بیستون در دوره هخامنشی تا پایکولی در دوره ساسانی را خواند؛ از فهلویات در عصر اسلامی و واژگان مهجور در منابع تاریخی و ادبی از شاهنامه فردوسی تا تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و کلیات عبید زاکانی رمزگشایی کرد. کسی هورامی نداند، هرگز نمی تواند فلسفه اشراق سهروردی و آثار فلسفی و حِکمی شهرزوری و عین القضات همدانی را بفهمد. تنها با فهم زبان هورامانیهاست که میتوان کلامهای یارسان را خواند که کلید فهم حکمت باستانی و عرفان اسلامی از حلاج تا شیخ صفی اردبیلی هستند. در سوی دیگر ریشه برخی کلمات و اصطلاحات مستعرب قرآن و احادیث و متون نظم و نثر عربی در دوران نخستین اسلامی را تنها باید در زبان مردم هورامان جستجو کرد و صد البته متون ترکان اهل حق و بکتاشیه و علویان و حتی برخی لغات زبان ترکی آذربایجان کنونی را تنها با استفاده از هورامی میتوان فهمید که خویشاوند زبان آذری کهن است که آن نیز از میراثداران زبان مادی است.
✅هورامان و در سطح کلانتر آن، گوران گهواره عرفان و ادب و فلسفه و کلام و دیگر علوم دینی و دنیوی بوده است و هزاران کتاب نظم و نثر در طول تاریخ توسط دانشمندان این دیار به رشته تحریر درآمدهاند. هورامان دژ تسخیر ناپذیر و پناه بیشتر بیپناهان تاریخ بوده و مردمی مهماننوازتر از این مردم کمتر دیده شده است. انسان هورامی نماد سختکوشی و همزیستی با طبیعت و پاسداری از گنجینههای آن بوده و از دل کوه، باغ و بوستان برآورده است. همین امروز انسان هورامانی با آتش میجنگد و میسوزد تا نگذارد درخت بلوطش طعمه سودجویان شود و زیر کوله بارهای سنگین خم میگردد تا نان را با ننگ به دست نیاورد و زیر بار منت نامردان و نامردمان نرود.
https://t.me/kurdistanname
👇👇👇👇👇👇
✍ اسماعیل شمس
✅ این روزها پخش ویدیوی حمله جوانی گرفتار به سندرم داون به یکی از عکاسان مراسم پیرشالیار سبب شده است که جماعتی آگاهانه یا ناآگانه این فرشته معصوم و پاک و به تبع آن هورامان و مردمان رنجدیدهاش را اسباب خنده و آماج افترا و اهانت قرار دهند. من دیروز در همین کانال نقد دلسوزانهای نسبت به قطع درخت کنار زیارتگاه پیرشالیار توسط یکی دو نفر از مسئولان شهری هورامان تخت مطرح کردم، اما امروز که شاهد برخی حرمتشکنیهای کاربران مجازی بودم، نتوانستم سکوت اختیار کنم و شاهد پایمال شدن کرامت انسانی مظلوم و مردمانی مظلومتر باشم. ابتدا ملا عرفان را از زبان برخی نزدیکان او به خوانندگان کردستاننامه معرفی میکنم و سپس به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا همه بدهکار هورامان هستیم و باید قدردان آن باشیم. پرویز رستمی، کارگردان برجسته هورامان و ضبطکننده ویدیوی مناجات ملا عرفان که در فایل پیوست آمده است، درباره او مینویسد " بسیار مسرور و مفتخرم از اینکه در دل فرشتگانی معصوم چون عرفان جایی برای ماندن دارم و این بهترین حس و احساس غرور طی سالهای فعالیت هنریام در زندگی بوده است".عکاسی که ملا عرفان به دوربین او لگد زد او را فرشتهای الهی و یکی از زیباترین ساکنان هورامان تخت میخواند و لگد او را مایه غرور و افتخار خودش میپندارد. من هم اضافه میکنم که هدفم از گذاشتن دو ویدیوی زیر نشان دادن دو چهره از عرفان بود. نخست؛ نام او و مناجات خالصانهاش که تجلی عرفان ناب و بیرنگی است که هورامان همواره خاستگاه آن بوده و از آنجا به مناطق دور و نزدیک گسترش یافته است. دوم؛خشم او که نماد ناراحتی روح جمعی و ناخودآگاه پاکدلان و پاکدینان هورامی از بلایی است که امروزه برخیها بر سر میراث معنوی و مادی هورامان به شکل عام و پیرشالیار به صورت خاص آوردهاند و آن را موزهای و نمایشی کردهاند.برای آگاهی بیشتر از ویژگیهای شخصیتی این فرشته زمینی نگاه کنید به لینک زیر:
https://t.me/hawramantakht/23836
✅اما ما چرا مدیون و ممنون هورامانیم؟
در آغاز باید بگویم که منظورم از ما تنها کردستان و کردها نیست، زیرا هرچند همه گونههای زبان کردی از سورانی و کرمانجی تا بقیه برای شناخت تاریخ زبان و ادب خود نیازمند زبان کردی هورامی هستند، بلکه بسی بیشتر از آنها این ایران و دنیای عربی و اسلامی و حتی ترکیاند که به فهم زبان و تاریخ و فرهنگ هورامان محتاجند. شاید تعجب کنید، اما اینجا خیلی کوتاه میگویم و در کتاب و مقالات بعدی که در آینده منتشر خواهم کرد، به تفصیل نشان خواهم داد که زبان مردم هورامان به عنوان مهمترین بازمانده و میراثدار زبان مادی تنها زبانی است که میتوان به کمک آن بسیاری از واژگان تاکنون نخوانده یا به اشتباه خوانده کتیبههای باستانی از بیستون در دوره هخامنشی تا پایکولی در دوره ساسانی را خواند؛ از فهلویات در عصر اسلامی و واژگان مهجور در منابع تاریخی و ادبی از شاهنامه فردوسی تا تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و کلیات عبید زاکانی رمزگشایی کرد. کسی هورامی نداند، هرگز نمی تواند فلسفه اشراق سهروردی و آثار فلسفی و حِکمی شهرزوری و عین القضات همدانی را بفهمد. تنها با فهم زبان هورامانیهاست که میتوان کلامهای یارسان را خواند که کلید فهم حکمت باستانی و عرفان اسلامی از حلاج تا شیخ صفی اردبیلی هستند. در سوی دیگر ریشه برخی کلمات و اصطلاحات مستعرب قرآن و احادیث و متون نظم و نثر عربی در دوران نخستین اسلامی را تنها باید در زبان مردم هورامان جستجو کرد و صد البته متون ترکان اهل حق و بکتاشیه و علویان و حتی برخی لغات زبان ترکی آذربایجان کنونی را تنها با استفاده از هورامی میتوان فهمید که خویشاوند زبان آذری کهن است که آن نیز از میراثداران زبان مادی است.
✅هورامان و در سطح کلانتر آن، گوران گهواره عرفان و ادب و فلسفه و کلام و دیگر علوم دینی و دنیوی بوده است و هزاران کتاب نظم و نثر در طول تاریخ توسط دانشمندان این دیار به رشته تحریر درآمدهاند. هورامان دژ تسخیر ناپذیر و پناه بیشتر بیپناهان تاریخ بوده و مردمی مهماننوازتر از این مردم کمتر دیده شده است. انسان هورامی نماد سختکوشی و همزیستی با طبیعت و پاسداری از گنجینههای آن بوده و از دل کوه، باغ و بوستان برآورده است. همین امروز انسان هورامانی با آتش میجنگد و میسوزد تا نگذارد درخت بلوطش طعمه سودجویان شود و زیر کوله بارهای سنگین خم میگردد تا نان را با ننگ به دست نیاورد و زیر بار منت نامردان و نامردمان نرود.
https://t.me/kurdistanname
👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
♦[ادامه یادداشت]
✅ هورامانیها به همگان موسیقی و رقص و آواز بخشیده اند و نام هورامان هم خود ریشه در رامشگری و اورامه و اورامنان دارد که پدران باستانی ما با آن به شادی زیستهاند.آثار باستانی به ما میگویند که از چهل هزار سال پیش، انسان در هورامان زیسته و همزمان ، دامداری و کشاورزی کرده است و این تداوم تاریخی گنجینهای از مدنیت و لغت و فرهنگ را به امروز رسانده است.افزون بر آن هورامان مهد پوشاک و انواع و اقسام صنایع بومی است که همسایگان دور و نزدیکش از آن بهره برده اند. هورامان اگر چیزی برای عرضه به جهان نداشت که ثبت جهانی نمیشد و آن همه انسان را از کشورهای گوناگون جذب خود نمیکرد و سبب آبروی همگان نمیگردید.
✅ ما به دلایلی که گفته شد و بسیاری دلیل دیگر همه ممنون و مدیون هورامانیم و بیشتر از آن شرمنده و خجل، چون در برابر همه آن چیزی که از هورامان گرفتهایم چیزی درخور به آن ندادهایم و زهی اسفا که بسیاری از ویژگیهای خاص آن را تا مرز انقراض و نابودی رساندهایم. من از کنار مشکلات اقتصادی مردم هورامان، بیکاری و کولبری ناشی از فقدان سرمایهگذاری دولتی و فقدان کارخانجات، جادههای حادثه خیز و مینهای بازمانده از جنگ و بیماریها و انواع و اقسام گرفتاریهای مردم میگذرم و تنها به حسب اندک دانشم در حوزه تاریخ و فرهنگ این پرسش را مطرح میکنم که برای زبان در حال انقراض مردمان هورامان چه کردهاید؟ من نمیگویم به خاطر آن مردم، زبانشان را حفظ کنید و آموزش و تعلیم دهید، بلکه به خاطر خودتان و زبانتان و فرهنگتان و تاریختان این کار را بکنید. خطابم تنها متوجه مسئولان اقلیم کردستان نیست، بلکه بیشتر از آن اهل فرهنگ و دانشگاهیان ایران است. امروز زبان کهن مادی و میراثداران آن در قلمرو ماد کهن و پهله(فهله بعدی) یا جبال از آذربایجان تا دیلمان و فارس و خوزستان تحت تٲثیر زبانهای عربی و فارسی کم فروغ شده است و چراغ آن بیش از هرجایی در هورامان روشن است. با کمک این زبان نه تنها از منابع مکتوب و شفاهی که از اعلام جغرافیایی نصف سرزمین ایران میتوان رازگشایی کرد. بارها نام کوهها،قلعهها، چشمهها و رودها و دهها جاینام دیگر را در اردبیل و تبریز و دیلمان و همدان و لرستان و فارس و کاشان و ... دیده ام که خود مردم محلی معنای آن را نمی دانند، اما من کرد هورامانی به راحتی میتوانم آن را به درستی تلفظ کنم و معنایش را بگویم.
✅از مسئولان فرهنگی کشور اعم از دانشگاه، فرهنگستان، آموزش و پرورش، صدا و سیما و و دیگر نهادهای مرتبط استدعا دارم تا دیر نشده است به هورامان و زبان و فرهنگ مردمش توجه کنید. همین خواسته را هم از مدیران اقلیم کردستان دارم. از سالها پیش گفتهام هورامان قلب کردستان و زیربنای فرهنگی و تاریخی و زبانی آن است و خدمت به هورامان و هورامی و آموزش زبان این مردم بیش از هورامانیها به نفع کلیت زبان و فرهنگ کردی و همه گونههای زبانی آن است.
هورامان به مثابه جزیرهای است که بخشی از آن در ایران و بخش دیگرش در اقلیم کردستان عراق است و در چهار سوی زبان مردمش دیگر گونههای زبانی کردی قرار دارند. راه نجات و حفظ این جزیره زبانی و فرهنگی نه به فراموشی سپردن آن و نه شوریدن بخشی از آن علیه دیگری و پیرامونش است، بلکه تلاش مشترک و همه جانبه برای تقویت آن و بازخوانی تاریخ کهن همه طرفها به کمک آن است.
✅ این یادداشت را که با عجله هم نوشتهام به ملا عرفان و مردم نازنین شهر هورامان تخت تقدیم میکنم. امیدوارم با دل بزرگ خود، سهو و خطای کسانی را که به اشتباه، نه از روی عمد، دل کاک عرفان عزیز را آزردند، ببخشند.
https://t.me/kurdistanname
✅ هورامانیها به همگان موسیقی و رقص و آواز بخشیده اند و نام هورامان هم خود ریشه در رامشگری و اورامه و اورامنان دارد که پدران باستانی ما با آن به شادی زیستهاند.آثار باستانی به ما میگویند که از چهل هزار سال پیش، انسان در هورامان زیسته و همزمان ، دامداری و کشاورزی کرده است و این تداوم تاریخی گنجینهای از مدنیت و لغت و فرهنگ را به امروز رسانده است.افزون بر آن هورامان مهد پوشاک و انواع و اقسام صنایع بومی است که همسایگان دور و نزدیکش از آن بهره برده اند. هورامان اگر چیزی برای عرضه به جهان نداشت که ثبت جهانی نمیشد و آن همه انسان را از کشورهای گوناگون جذب خود نمیکرد و سبب آبروی همگان نمیگردید.
✅ ما به دلایلی که گفته شد و بسیاری دلیل دیگر همه ممنون و مدیون هورامانیم و بیشتر از آن شرمنده و خجل، چون در برابر همه آن چیزی که از هورامان گرفتهایم چیزی درخور به آن ندادهایم و زهی اسفا که بسیاری از ویژگیهای خاص آن را تا مرز انقراض و نابودی رساندهایم. من از کنار مشکلات اقتصادی مردم هورامان، بیکاری و کولبری ناشی از فقدان سرمایهگذاری دولتی و فقدان کارخانجات، جادههای حادثه خیز و مینهای بازمانده از جنگ و بیماریها و انواع و اقسام گرفتاریهای مردم میگذرم و تنها به حسب اندک دانشم در حوزه تاریخ و فرهنگ این پرسش را مطرح میکنم که برای زبان در حال انقراض مردمان هورامان چه کردهاید؟ من نمیگویم به خاطر آن مردم، زبانشان را حفظ کنید و آموزش و تعلیم دهید، بلکه به خاطر خودتان و زبانتان و فرهنگتان و تاریختان این کار را بکنید. خطابم تنها متوجه مسئولان اقلیم کردستان نیست، بلکه بیشتر از آن اهل فرهنگ و دانشگاهیان ایران است. امروز زبان کهن مادی و میراثداران آن در قلمرو ماد کهن و پهله(فهله بعدی) یا جبال از آذربایجان تا دیلمان و فارس و خوزستان تحت تٲثیر زبانهای عربی و فارسی کم فروغ شده است و چراغ آن بیش از هرجایی در هورامان روشن است. با کمک این زبان نه تنها از منابع مکتوب و شفاهی که از اعلام جغرافیایی نصف سرزمین ایران میتوان رازگشایی کرد. بارها نام کوهها،قلعهها، چشمهها و رودها و دهها جاینام دیگر را در اردبیل و تبریز و دیلمان و همدان و لرستان و فارس و کاشان و ... دیده ام که خود مردم محلی معنای آن را نمی دانند، اما من کرد هورامانی به راحتی میتوانم آن را به درستی تلفظ کنم و معنایش را بگویم.
✅از مسئولان فرهنگی کشور اعم از دانشگاه، فرهنگستان، آموزش و پرورش، صدا و سیما و و دیگر نهادهای مرتبط استدعا دارم تا دیر نشده است به هورامان و زبان و فرهنگ مردمش توجه کنید. همین خواسته را هم از مدیران اقلیم کردستان دارم. از سالها پیش گفتهام هورامان قلب کردستان و زیربنای فرهنگی و تاریخی و زبانی آن است و خدمت به هورامان و هورامی و آموزش زبان این مردم بیش از هورامانیها به نفع کلیت زبان و فرهنگ کردی و همه گونههای زبانی آن است.
هورامان به مثابه جزیرهای است که بخشی از آن در ایران و بخش دیگرش در اقلیم کردستان عراق است و در چهار سوی زبان مردمش دیگر گونههای زبانی کردی قرار دارند. راه نجات و حفظ این جزیره زبانی و فرهنگی نه به فراموشی سپردن آن و نه شوریدن بخشی از آن علیه دیگری و پیرامونش است، بلکه تلاش مشترک و همه جانبه برای تقویت آن و بازخوانی تاریخ کهن همه طرفها به کمک آن است.
✅ این یادداشت را که با عجله هم نوشتهام به ملا عرفان و مردم نازنین شهر هورامان تخت تقدیم میکنم. امیدوارم با دل بزرگ خود، سهو و خطای کسانی را که به اشتباه، نه از روی عمد، دل کاک عرفان عزیز را آزردند، ببخشند.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
📕 ئەو نانە نانە، ئەمڕۆ لە خوانە
✍ ئیسماعیل شەمس
♦️ماوەیێکە جەماعەتێک کە پسپۆڕی بواری مێژوو نین لە مێژوو وەکوو ئامرازێک بۆ جووڵاندنەوەی هەست و سۆزی گەلی کورد کەڵک وەردەگرن و تا دەتوانن بۆ ئەو مەبەستە یا بەرژەوەندی تاکەکەسی خۆیان دەستکاری مێژوو ئەکەن. لەیرە و لەوێ دەبیسین کە جارێک کوردستان بە لانکی مرۆڤایەتی دەزانن و دەڵێن کە ژیان لەم ئەرزە سەری هەڵداوە. دەڵێن نوح و ئیبراهیمی پێغەمبەر(ع) کورد بوون و خۆدا ئەویستای بە زمانی کوردی بۆ مرۆڤ ناردووە. دەڵێن کوردەکان خاوەنی ئایینی میتران و ئەم ئایینە لە کوردستانەوە بۆ جیهان پەرەی سەندووە. دەڵێن سوومریەکان کوردن و بە دڵنیایی و قەتعییەتێک کە بیسەر و خوێنەر هیچ شکێکی لێنەکات زمانیان بە کوردی پێناسە ئەکەن و کاتێک لێیان دەپرسن ئەوان تەک خەڵکی شاخەکان لە کوردستانی ئەمڕۆ دایمە لە شەڕ بوون، وڵام ئەدەن: ئەمە ئاساییە و شەڕی کوردی شاخ و شار(دەشت) بووە. دەڵێن لە گووتی و کاسی بگرە تا هووری و لۆلۆبی و عیلامی و ئۆرارتۆ هەموو کورد بوون و کوردەکان لە سەردەمی فەراعینە مێسریان گرت و قاقەزی پاپیرووس ساختەی کوردە. دەڵێن کۆنترین ئۆستوورەکان هی کوردن و گەلەکانیتر ئۆستوورەی کوردیان دزیوە و بە ناوی خۆیان تۆماریان کردووە. دەڵێن فەلسەفەی یوونان هی یوونانیەکان نیە و سەرەتا مۆغەکانی کورد لە فەلسەفە دواون و ئەفلاتوون و ئەرەستوو قەرزداری فەلسەفەی مادی و کوردین. دەڵێن ئاژەڵداری و کشتووکاڵ و ژیانی نیشتەجێبوون و شارۆمەندی لە کوردستان دەستی پێکردووە و جیهان لە کوردەکان فێری ئەم شتانە بووە. دەڵێن یەکەم خەت و ئەلفوو بێ هی کورد بووە و تەنانەت لە نووسراوەکانی ئیبنی وەحشییەیش وەکوو بەڵگە بۆ سەلماندنی ئەو ئیددیعایە کەڵک وەردەگرن. کاتێک توێژەر و پرۆفیسۆرێکی مێژوو بە پێی بەڵگەنامە پێیان دەڵێت ئەوە ساختەیە
https://www.raman-media.net/246/r21.pdf
وڵامیان ئەوەیە کە :" هەر لەبەر ئەوەی ناوی كوردی بە باشی هێناوە، بە ساختەی دەزانن ،ئەگەر باسی خراپە و دواكەوتنی كوردی بكردایە و کوردی بە شوان و جەردە بیزانایە ،ئەوە یەكێك بوو لە سەرچاوە گرنگ و باوەڕپێكراوەكان ". دەڵێن زۆربەی زمانەکانی دوێنێ و ئەمڕۆی جیهان بە ڕەچەڵەک کوردین و لە دەستەواژەی "زمانی کوردی دەری" کەڵک وەرئەگرن و سەرچاوەی هەمووی زانست و ئەدەب و مێژوو، کوردستان دەزانن و ئەگەر کەسێک ڕەخنەیێکی بچووکیان لێبگرێت بە جاش و بەکرێگیراو و چی و چی تاوانباری دەکەن.
ئەم بەڕێزانە تەنیا لە مێژووی دوور و پێش 3000 ساڵ لەمۆبەر دەدوێن و بەردەنگی خۆیان نزیک مێژووی هاوچەرخ و ناوەندی ناکەن. بۆ ئەوان هەموو شانازیەکانی کورد هەر لە چاخی دێرینە و هیچ کات پرسی ئێستای کورد بۆیان گرینگ نیە.
♦️لەیرە من نامهەوێ بڵێم وا نیە و مۆناقەشەی ئەو باسە بکەم. تەنیا ئەم قەولە کوردیە دووپات دەکەمەوە کە "ئەو نانە نانە، ئەمڕۆ لە خوانە". گیرەم وابێت و هەموو ئەو شتانە ڕاست بن، دەی ئەمە چێ سوودێکی بۆ ئێستای کورد هەیە؟ یوونانیەکان خاوەنی ئەرەستوو و ئەفلاتوون و ئەسکەندەر بوون و سەردەمانێک ڕۆژهەڵات و ڕۆژئاوای جیهان بە دەستیانەوە بوو و پێشکەوتووترین سیستەمی سیاسی ئیدارەی وڵات و مەزنتەرین شێوازی بیرکردنەوە و عەقڵانیەتی مرۆڤ هی ئەوان بوو، ئێستا چۆنن؟ گەلێکی دواکەوتوو و دەوڵەتێکی قەرزدار کە ئەگەر ئۆرووپا یارمەتییان نەدەن ناتوان مانگێکیش زگی خۆیان تێر کەن.
♦️سەردەمێکە مێژوونووسانی جیهان دەڵێن هەموو مێژوویێک مێژووی هاوچەرخ و ئێستایە و ئەو مێژووە بە کەڵکی مرۆڤ و گەلێک دێت کە لە شۆناس و ژیانی کۆمەڵایەتی و سیاسی و ئابووری ئێستاکەیا هێشتا درێژەی هەیە. فەرامۆش کردنی مێژووی ئێستا و ڕەوانەکردنی زەین و مێشک و هەستی کورد بۆ چوار تا دە و چل هەزار ساڵ پێشتر دەرمانی دەردی کورد نیە.ئەمە وەک حبێکی ئارام کەرەوەی سەرەئێشە وایە، ئەویش لە حاڵێکدا ئەو نەخۆشە نەزانێ تووشی شێرپەنجە بووە.دیارە بە خواردنی ئەو حبانە و هێوربوونەوەی سەرەئێشەکەی دڵخۆشە، بەڵام لە هەمان کات شێرپەنجە هەموو ئازا و ئەندامی گرتووە و دێر یا زوو لە ناوی دەبات.
♦️من ناڵێم باسی مێژووی دێرین نەکەین، دەبێ ئەو کارە بکرێت ، بەڵام ئەو ئیشە بە ئاخافتن و نووسین سەر تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان و جووڵاندنەوەی هەست و سۆزی خەڵک ناکرێت. ئەوە دەبێ لە لابراتوارەکان و ژوورە تایبەتەکانی بێلایەنی زانکۆ بکرێت.سەرەتا بە خۆم دەڵێم، تکایە با لە بەرامبەر ئەم نەسڵە بەرپرس بین.ئەو مێژووە تەنانەت ئەگەر هەمووی هی کوردیش بێت کە هەموو دەزانین لە خاکی ئەمڕۆی کورد ڕوویداوە و کورد لە هەموان زۆرتر شایانی میراسداریەکەیەتی، دەرمانی دەردی ئەمڕۆی ئێمە ناکات. ئەرکی سەرشانی ئێمەی مێژوونووس ئەوە نیە کە لە حاڵێکدا ئێستا خاوەنی ماڵی خۆیشمان نین، هەست و سۆزی خەڵک بجووڵێنین و دنیاییێکی پڕ لە سەروەری و شانازی لە ڕابردوویێکی دوور بۆی ساز بکەین. ئەمە بە قەولی مارکس تەنیا ئەفیوون و تەریاکی گەلە و بەس.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
♦️ماوەیێکە جەماعەتێک کە پسپۆڕی بواری مێژوو نین لە مێژوو وەکوو ئامرازێک بۆ جووڵاندنەوەی هەست و سۆزی گەلی کورد کەڵک وەردەگرن و تا دەتوانن بۆ ئەو مەبەستە یا بەرژەوەندی تاکەکەسی خۆیان دەستکاری مێژوو ئەکەن. لەیرە و لەوێ دەبیسین کە جارێک کوردستان بە لانکی مرۆڤایەتی دەزانن و دەڵێن کە ژیان لەم ئەرزە سەری هەڵداوە. دەڵێن نوح و ئیبراهیمی پێغەمبەر(ع) کورد بوون و خۆدا ئەویستای بە زمانی کوردی بۆ مرۆڤ ناردووە. دەڵێن کوردەکان خاوەنی ئایینی میتران و ئەم ئایینە لە کوردستانەوە بۆ جیهان پەرەی سەندووە. دەڵێن سوومریەکان کوردن و بە دڵنیایی و قەتعییەتێک کە بیسەر و خوێنەر هیچ شکێکی لێنەکات زمانیان بە کوردی پێناسە ئەکەن و کاتێک لێیان دەپرسن ئەوان تەک خەڵکی شاخەکان لە کوردستانی ئەمڕۆ دایمە لە شەڕ بوون، وڵام ئەدەن: ئەمە ئاساییە و شەڕی کوردی شاخ و شار(دەشت) بووە. دەڵێن لە گووتی و کاسی بگرە تا هووری و لۆلۆبی و عیلامی و ئۆرارتۆ هەموو کورد بوون و کوردەکان لە سەردەمی فەراعینە مێسریان گرت و قاقەزی پاپیرووس ساختەی کوردە. دەڵێن کۆنترین ئۆستوورەکان هی کوردن و گەلەکانیتر ئۆستوورەی کوردیان دزیوە و بە ناوی خۆیان تۆماریان کردووە. دەڵێن فەلسەفەی یوونان هی یوونانیەکان نیە و سەرەتا مۆغەکانی کورد لە فەلسەفە دواون و ئەفلاتوون و ئەرەستوو قەرزداری فەلسەفەی مادی و کوردین. دەڵێن ئاژەڵداری و کشتووکاڵ و ژیانی نیشتەجێبوون و شارۆمەندی لە کوردستان دەستی پێکردووە و جیهان لە کوردەکان فێری ئەم شتانە بووە. دەڵێن یەکەم خەت و ئەلفوو بێ هی کورد بووە و تەنانەت لە نووسراوەکانی ئیبنی وەحشییەیش وەکوو بەڵگە بۆ سەلماندنی ئەو ئیددیعایە کەڵک وەردەگرن. کاتێک توێژەر و پرۆفیسۆرێکی مێژوو بە پێی بەڵگەنامە پێیان دەڵێت ئەوە ساختەیە
https://www.raman-media.net/246/r21.pdf
وڵامیان ئەوەیە کە :" هەر لەبەر ئەوەی ناوی كوردی بە باشی هێناوە، بە ساختەی دەزانن ،ئەگەر باسی خراپە و دواكەوتنی كوردی بكردایە و کوردی بە شوان و جەردە بیزانایە ،ئەوە یەكێك بوو لە سەرچاوە گرنگ و باوەڕپێكراوەكان ". دەڵێن زۆربەی زمانەکانی دوێنێ و ئەمڕۆی جیهان بە ڕەچەڵەک کوردین و لە دەستەواژەی "زمانی کوردی دەری" کەڵک وەرئەگرن و سەرچاوەی هەمووی زانست و ئەدەب و مێژوو، کوردستان دەزانن و ئەگەر کەسێک ڕەخنەیێکی بچووکیان لێبگرێت بە جاش و بەکرێگیراو و چی و چی تاوانباری دەکەن.
ئەم بەڕێزانە تەنیا لە مێژووی دوور و پێش 3000 ساڵ لەمۆبەر دەدوێن و بەردەنگی خۆیان نزیک مێژووی هاوچەرخ و ناوەندی ناکەن. بۆ ئەوان هەموو شانازیەکانی کورد هەر لە چاخی دێرینە و هیچ کات پرسی ئێستای کورد بۆیان گرینگ نیە.
♦️لەیرە من نامهەوێ بڵێم وا نیە و مۆناقەشەی ئەو باسە بکەم. تەنیا ئەم قەولە کوردیە دووپات دەکەمەوە کە "ئەو نانە نانە، ئەمڕۆ لە خوانە". گیرەم وابێت و هەموو ئەو شتانە ڕاست بن، دەی ئەمە چێ سوودێکی بۆ ئێستای کورد هەیە؟ یوونانیەکان خاوەنی ئەرەستوو و ئەفلاتوون و ئەسکەندەر بوون و سەردەمانێک ڕۆژهەڵات و ڕۆژئاوای جیهان بە دەستیانەوە بوو و پێشکەوتووترین سیستەمی سیاسی ئیدارەی وڵات و مەزنتەرین شێوازی بیرکردنەوە و عەقڵانیەتی مرۆڤ هی ئەوان بوو، ئێستا چۆنن؟ گەلێکی دواکەوتوو و دەوڵەتێکی قەرزدار کە ئەگەر ئۆرووپا یارمەتییان نەدەن ناتوان مانگێکیش زگی خۆیان تێر کەن.
♦️سەردەمێکە مێژوونووسانی جیهان دەڵێن هەموو مێژوویێک مێژووی هاوچەرخ و ئێستایە و ئەو مێژووە بە کەڵکی مرۆڤ و گەلێک دێت کە لە شۆناس و ژیانی کۆمەڵایەتی و سیاسی و ئابووری ئێستاکەیا هێشتا درێژەی هەیە. فەرامۆش کردنی مێژووی ئێستا و ڕەوانەکردنی زەین و مێشک و هەستی کورد بۆ چوار تا دە و چل هەزار ساڵ پێشتر دەرمانی دەردی کورد نیە.ئەمە وەک حبێکی ئارام کەرەوەی سەرەئێشە وایە، ئەویش لە حاڵێکدا ئەو نەخۆشە نەزانێ تووشی شێرپەنجە بووە.دیارە بە خواردنی ئەو حبانە و هێوربوونەوەی سەرەئێشەکەی دڵخۆشە، بەڵام لە هەمان کات شێرپەنجە هەموو ئازا و ئەندامی گرتووە و دێر یا زوو لە ناوی دەبات.
♦️من ناڵێم باسی مێژووی دێرین نەکەین، دەبێ ئەو کارە بکرێت ، بەڵام ئەو ئیشە بە ئاخافتن و نووسین سەر تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان و جووڵاندنەوەی هەست و سۆزی خەڵک ناکرێت. ئەوە دەبێ لە لابراتوارەکان و ژوورە تایبەتەکانی بێلایەنی زانکۆ بکرێت.سەرەتا بە خۆم دەڵێم، تکایە با لە بەرامبەر ئەم نەسڵە بەرپرس بین.ئەو مێژووە تەنانەت ئەگەر هەمووی هی کوردیش بێت کە هەموو دەزانین لە خاکی ئەمڕۆی کورد ڕوویداوە و کورد لە هەموان زۆرتر شایانی میراسداریەکەیەتی، دەرمانی دەردی ئەمڕۆی ئێمە ناکات. ئەرکی سەرشانی ئێمەی مێژوونووس ئەوە نیە کە لە حاڵێکدا ئێستا خاوەنی ماڵی خۆیشمان نین، هەست و سۆزی خەڵک بجووڵێنین و دنیاییێکی پڕ لە سەروەری و شانازی لە ڕابردوویێکی دوور بۆی ساز بکەین. ئەمە بە قەولی مارکس تەنیا ئەفیوون و تەریاکی گەلە و بەس.
https://t.me/kurdistanname
Forwarded from اتچ بات
🔸ترجمه و چاپ نزهة القلوب به زبان کردی
🔸چاپی نوزهەتولقولووب به زمانی کوردی
✍ اسماعیل شمس
🔻برای نخستین بار نزهة القلوب حمدالله مستوفی توسط مترجم برجسته کرد، صلاح الدین آشتی به زبان کردی سورانی ترجمه و به همراه مقدمه دکتر نجاتی عبدالله توسط انتشارات جمال عرفان در سلیمانیه به مدیریت دکتر طه رسول چاپ و منتشر شد.
در این یادداشت ابتدا به اختصار درباره این کتاب و نویسندهاش خواهم نوشت. در ادامه لینک مقدمه دکتر نجات عبدالله و توضیحات مترجم کتاب به زبان کردی در فایل پیوست خواهند آمد. لازم به ذکر است که مقدمه مترجم برای نخستین بار منتشر میشود و از سوی ایشان در اختیار کردستان نامه قرار گرفته است.
🔻خوێنەرانی ئازیز دەتوانن پێشەکی د.نەجات و وەرگێڕ لە لینک و فایلی خوارەوە بە زمانی کوردی بخوێنن.
🔻حمدالله مستوفی (۶٨۰- ٧٥٠ق) از تاریخنگاران، جغرافیدانان و مستوفیان اواخر دوره ایلخانان مغول است. او از کاتبان خواجه رشیدالدین فضل الله، وزیر ایلخانان و نویسنده جامع التواریخ بود و آداب نگارش تاریخ را از او فرا گرفت. نخستین تٱلیف حمدالله، تاريخ گزيده است.او این کتاب را در 730ق به نام غیاثالدین محمد، پسر خواجه رشیدالدین فضلالله، تألیف و به او اهدا کرد. حمدالله در کتاب ظفرنامه محتوای تاریخ گزیده را با اندکی تغییر در ۷۵ هزار بیت به سبک شاهنامه فردوسی به صورت نظم درآورده و در ۷۳۵ق به اتمام رسانده است. سومین تٲلیف حمدالله کتابی جغرافیایی به نام نزهة القلوب است که در سال 740ق به زبان فارسی نوشته شده است. مؤلف كتاب را در يك فاتحه (شامل ديباچه و مقدمه) و سه مقاله در يك جلد تنظيم كرده است. در نخستین تصحیح نزهة القلوب که توسط گای لسترنج انجام شد، مقالۀ اول که شامل تكوين مواليد ثلاثه معدن و نبات و حيوان و مقاله دوم در ذكر انسان نیامده اند. کتاب تنها دربرگیرندۀ مقاله سوم است که اختصاص به « صفت بلدان و ولايات و بقاع» دارد و خود به 4 قسم تقسیم شده است.کاک صلاحالدین آشتی هم تنها همین مقاله سوم را به زبان کردی ترجمه کرده است و البته باید گفت آنچه در همه جا به نام نزهة القلوب مشهور است، همین مقاله سوم است.
🔻مطالب اصلی کتاب حمدالله که آن را شرح جغرافیای ایران زمین مینامد، در 20 باب با عراق عرب شروع میشود و با گیلان خاتمه می یابد. کردستان موضوع باب دهم است. حمدالله درباره ولایات کردستان مینویسد: « و آن شانزده ولایتست و حدودش به ولایات عراق عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته است». این 16 ولایت عبارت بودند از : آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند تاج خاتون، دربند زنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد چمچال، شهر زور، کرمانشاه، کرند و خوشان، کنگاور، مایدشت، هرسین و وسطام(همو، 107- 109). باید گفت که کردستان مورد نظر حمدالله ولایت کردستان در دوره سلیمانشاه ایوه(مقتول ۶۵۶ق ) است و او اوضاع دیگر شهرهای کردی را در ذیل عراق عرب، آذربایجان، ارمینیه، روم، عراق عجم، دیار مضر، دیار ربیعه، دیاربکر، لر کوچک و ... آورده است. متٲسفانه لسترنج سلیمانشاه ایوه را با سلیمان، برادرزاده سلطان سنجر سلجوقی اشتباه گرفته و این اشتباه او بعدها توسط پژوهشگران تکرار شده است.
🔻به جرٲت میتوان گفت هیچ تاریخنگار فارسیزبانی در دوران بعد از اسلام تا زمان مغولان به اندازه حمدالله مستوفی به کرد و کردستان نپرداخته است و این موضوع بیش از هرچیز به شغل مستوفیگری او در بخشهایی از کردستان و پس از آن به رابطه نسبی او با کردان برمیگردد. او در تاریخ گزیده یکی از طوایف ساکن شهر قزوین را حلوانیان میداند و درباره آنها مینویسد: " اصلشان از شهر حلوان[سرپل زهاب امروزی] است. مردمی صاحب جاه و عمل پیشه اند. از ایشان شمس الدین ابوالحارث جد مادری پدرم مدتی والی ری بود و نعمت وافر داشت"(٨۰۱).
🔻ترجمه صلاح الدین آشتی برتریهای زیادی بر تصحیح فارسی آن دارد که خود ایشان در یادداشت پیوست در این باره توضیح داده است. نگارنده که از آغاز تا پایان ترجمه کتاب در جریان زحمات کاک صلاح بودهام باید بگویم که او برای شناخت موقعیت امروزی یک نقطه جغرافیایی یا معنای برخی کلمات نزهة القلوب ساعتها و گاه روزها وقت میگذاشت که ترجمه درستی از آن به خوانندگان منتقل کند.لازم میدانم از ایشان به سبب این دقت نظر و رنجی که در ترجمه کتاب کشیدند و نیز از جناب دکتر نجات عبدالله، نایب رئیس فرهنگستان زبان و ادب کردی(ئەکادیمیای کوردی) در اربیل برای پیشنهاد ترجمه کتاب و نگارش مقدمه بر آن و همچنین از جناب دکتر طه رسول برای چاپ و انتشار آن تشکر کنم.
🔻مقدمه دکتر نجات را در این لینک بخوانید
🔻پێشەکی د. نەجات لە ڕێگەی ئەم لینکەوە بخوێنن:
https://kurdishbookhouse.com/ku/100-1128/
🔻کانال کردستاننامە
https://t.me/kurdistanname
🔸چاپی نوزهەتولقولووب به زمانی کوردی
✍ اسماعیل شمس
🔻برای نخستین بار نزهة القلوب حمدالله مستوفی توسط مترجم برجسته کرد، صلاح الدین آشتی به زبان کردی سورانی ترجمه و به همراه مقدمه دکتر نجاتی عبدالله توسط انتشارات جمال عرفان در سلیمانیه به مدیریت دکتر طه رسول چاپ و منتشر شد.
در این یادداشت ابتدا به اختصار درباره این کتاب و نویسندهاش خواهم نوشت. در ادامه لینک مقدمه دکتر نجات عبدالله و توضیحات مترجم کتاب به زبان کردی در فایل پیوست خواهند آمد. لازم به ذکر است که مقدمه مترجم برای نخستین بار منتشر میشود و از سوی ایشان در اختیار کردستان نامه قرار گرفته است.
🔻خوێنەرانی ئازیز دەتوانن پێشەکی د.نەجات و وەرگێڕ لە لینک و فایلی خوارەوە بە زمانی کوردی بخوێنن.
🔻حمدالله مستوفی (۶٨۰- ٧٥٠ق) از تاریخنگاران، جغرافیدانان و مستوفیان اواخر دوره ایلخانان مغول است. او از کاتبان خواجه رشیدالدین فضل الله، وزیر ایلخانان و نویسنده جامع التواریخ بود و آداب نگارش تاریخ را از او فرا گرفت. نخستین تٱلیف حمدالله، تاريخ گزيده است.او این کتاب را در 730ق به نام غیاثالدین محمد، پسر خواجه رشیدالدین فضلالله، تألیف و به او اهدا کرد. حمدالله در کتاب ظفرنامه محتوای تاریخ گزیده را با اندکی تغییر در ۷۵ هزار بیت به سبک شاهنامه فردوسی به صورت نظم درآورده و در ۷۳۵ق به اتمام رسانده است. سومین تٲلیف حمدالله کتابی جغرافیایی به نام نزهة القلوب است که در سال 740ق به زبان فارسی نوشته شده است. مؤلف كتاب را در يك فاتحه (شامل ديباچه و مقدمه) و سه مقاله در يك جلد تنظيم كرده است. در نخستین تصحیح نزهة القلوب که توسط گای لسترنج انجام شد، مقالۀ اول که شامل تكوين مواليد ثلاثه معدن و نبات و حيوان و مقاله دوم در ذكر انسان نیامده اند. کتاب تنها دربرگیرندۀ مقاله سوم است که اختصاص به « صفت بلدان و ولايات و بقاع» دارد و خود به 4 قسم تقسیم شده است.کاک صلاحالدین آشتی هم تنها همین مقاله سوم را به زبان کردی ترجمه کرده است و البته باید گفت آنچه در همه جا به نام نزهة القلوب مشهور است، همین مقاله سوم است.
🔻مطالب اصلی کتاب حمدالله که آن را شرح جغرافیای ایران زمین مینامد، در 20 باب با عراق عرب شروع میشود و با گیلان خاتمه می یابد. کردستان موضوع باب دهم است. حمدالله درباره ولایات کردستان مینویسد: « و آن شانزده ولایتست و حدودش به ولایات عراق عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته است». این 16 ولایت عبارت بودند از : آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند تاج خاتون، دربند زنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد چمچال، شهر زور، کرمانشاه، کرند و خوشان، کنگاور، مایدشت، هرسین و وسطام(همو، 107- 109). باید گفت که کردستان مورد نظر حمدالله ولایت کردستان در دوره سلیمانشاه ایوه(مقتول ۶۵۶ق ) است و او اوضاع دیگر شهرهای کردی را در ذیل عراق عرب، آذربایجان، ارمینیه، روم، عراق عجم، دیار مضر، دیار ربیعه، دیاربکر، لر کوچک و ... آورده است. متٲسفانه لسترنج سلیمانشاه ایوه را با سلیمان، برادرزاده سلطان سنجر سلجوقی اشتباه گرفته و این اشتباه او بعدها توسط پژوهشگران تکرار شده است.
🔻به جرٲت میتوان گفت هیچ تاریخنگار فارسیزبانی در دوران بعد از اسلام تا زمان مغولان به اندازه حمدالله مستوفی به کرد و کردستان نپرداخته است و این موضوع بیش از هرچیز به شغل مستوفیگری او در بخشهایی از کردستان و پس از آن به رابطه نسبی او با کردان برمیگردد. او در تاریخ گزیده یکی از طوایف ساکن شهر قزوین را حلوانیان میداند و درباره آنها مینویسد: " اصلشان از شهر حلوان[سرپل زهاب امروزی] است. مردمی صاحب جاه و عمل پیشه اند. از ایشان شمس الدین ابوالحارث جد مادری پدرم مدتی والی ری بود و نعمت وافر داشت"(٨۰۱).
🔻ترجمه صلاح الدین آشتی برتریهای زیادی بر تصحیح فارسی آن دارد که خود ایشان در یادداشت پیوست در این باره توضیح داده است. نگارنده که از آغاز تا پایان ترجمه کتاب در جریان زحمات کاک صلاح بودهام باید بگویم که او برای شناخت موقعیت امروزی یک نقطه جغرافیایی یا معنای برخی کلمات نزهة القلوب ساعتها و گاه روزها وقت میگذاشت که ترجمه درستی از آن به خوانندگان منتقل کند.لازم میدانم از ایشان به سبب این دقت نظر و رنجی که در ترجمه کتاب کشیدند و نیز از جناب دکتر نجات عبدالله، نایب رئیس فرهنگستان زبان و ادب کردی(ئەکادیمیای کوردی) در اربیل برای پیشنهاد ترجمه کتاب و نگارش مقدمه بر آن و همچنین از جناب دکتر طه رسول برای چاپ و انتشار آن تشکر کنم.
🔻مقدمه دکتر نجات را در این لینک بخوانید
🔻پێشەکی د. نەجات لە ڕێگەی ئەم لینکەوە بخوێنن:
https://kurdishbookhouse.com/ku/100-1128/
🔻کانال کردستاننامە
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
🔸حیران، میراث ماندگار تاریخ و فرهنگ کرد
✍ اسماعیل شمس
🔻«میگویم چقدر خوب است اگر در سر کوه بلند صَفین؛ کپری برای حیران محبوب و نازکاندامم درست کنم؛ کپری که دیوارش از شیشه باشد و پوشال سقفش از گل بنفشه؛ چوب سقف و تیرکش از گل سرخ باشد و ستون و چهارپایهاش از ریحان؛ خاک و گِل پشتبامش از حنا باشد و رنگ در و دیوارش از برگ نارنج؛ کپری که محبوبم از آنجا، شبانگاهان همه جا را نظاره کند و با نسیم خنک بهاری، مشامش نواخته شود».
پسر میگوید: «من زمان زیادی است که بیکس و تنها و محزونم؛ بیا دست یکدیگر را بگیریم و به چشمۀ خزل در کوه بیستون برویم تا بدانیم طالع ما که رنج فرهاد کشیدهایم، چگونه نوشته شده است؛ دختر میگوید: «ای پسر رها کن این کارها را، بیا دست در گردن هم اندازیم.دنیا به کسی وفا نداشته و هزاران کس مانند ما را با ناکامی روانه گورستان کرده است».
دختر میگوید: «یکسال دیگر گذشت و من مانند همۀ این سالها در انتظار وصال تو مانده و غم هجران را تحمل کردهام؛ حاضرم باز هم صبر کنم و در خانۀ پدرم برایت پیر شوم. پسر میگوید:«حیف است که چون تو دختری در انتظار بماند و مانند یارانش به خانۀ بخت نرود، اما از جور چرخ گردون چه میتوان کرد؟!»
🔻این سه مورد، متن حیرانهایعاشقانه و زلالی است که با سوز و گداز موسیقایی خوانده میشوند.حیران تاریخ انسانی و اخلاقی مردم معمولی کرد در دل تاریخ پر از خشونت و نفرت و ستم شاهانه و اربابان زر و زور و تزویر است. حیران، تاریخ زیبایی در برابر زشتی و تاریخ کسانی است که در بیابان برهوت قدرت، در جستوجوی چشمۀ جوشان صداقت و عشقیبودهاند که هرگز نخشکد.حیران، داستان نفرینی است که بدرقۀ راه فرادستان بیرحمی شده که خودخواهانه مانع وصال عاشقان شدهاند؛ به همین سبب، حیران به مثابه تاریخ مردم عادی کرد در برابر تاریخ ارباب قدرت و به عبارتی مردمنامه در برابر شاهنامه است.اگر کوههای کردستان پر از کندهکاریهای پادشاهان تبهکار آشور و پیش و پس از آنان است که در اوج غرور و قساوت، پای بر گردن مخالفان خود نهاده و تیر و کمان به سوی قلب آنان نشانه گرفتهاند و در کتیبههایشان شرح زجرکشکردن کسانی را نوشتهاند که جرمشان دفاع از آب و خاک خود و تسلیم نشدن در برابر مهاجمان متجاوزی بود که از شرق و غرب آمده بودند؛ حافظه و حنجره زنان و مردان معمولی کرد، مهمترین منبعی است که تاریخ این مردم در آن روایت میشود.
🔻و نکته آخر، حیران بازماندۀ سنت مردمی خنیاگری و گوسانی دوران باستان ماست که در آن شعر هجایی کردی به اوج ظرافت طبع خود رسیده است. به باور من نادیدهگرفتن تاریخ راستین این مردم و پیوند دادن تاریخ کنونی کردستان به پادشاهان گردنکش گذشته که تصاویر خشن زیرپانهادن سر و گردن اجداد ما توسط آنان در جایجای این خاک دیده میشود، خدمت به کرد نیست. تاریخ کرد را نه آن شاهان ساختهاند و نه آنان نگه داشتهاند، بلکه مردمانی ساخته و به امروز رساندهاند که همواره قربانی آنان بودهاند.امروز نباید مای فرودست به تاریخی که فرادستان برایمان ساخته و بهجا گذاشتهاند، افتخار کنیم. تنها نتیجه تفاخر به کاخها و کتیبهها و کندهکاریهای پادشاهان پر ادعای پای برگردن مردم نهاده گذشته، بازتولید همینجنس شاهان در امروز و فردای ماست.اگر میخواهیم چنین تاریخی تکرار نشود، دست از این کار برداریم و بهثبت تاریخ فولکلور و صداهایی بپردازیم که تاریخ واقعی ماست. تاریخ شاهان را فقط باید خواند و نقد کرد و بس.
🔻شما مخاطبان عزیز و گرانمایه کانال کردستاننامه را به خواندن مقاله حیران در لینک زیر دعوت میکنم که ده سال پیش از این نوشتهام؛ زمانی که دکتر جلیل جلیل، استاد بزرگ تاریخ فولکلور کرد را به تهران دعوت کردم و یک هفته همنشین او بودم؛ لحظههایی که حیرانهایی را که خودش از کردهای ارمنستان و گرجستان و ترکیه و جاهای دیگر جمع کرده بود با هم گوش میدادیم و اشک شوق میریختیم. روزهایی که ویدیوی صدها حیران کردی کرمانجی و سورانی را که کاک کریم سروش،پژوهشگر سختکوش فولکلور گردآوری کرده و به عشق دکتر جلیل از اورمیه برایش آورده بود، نگاه میکردیم.شبهایی که برخی پیران تبعیدی کرد کرمانج در جاوان و سربندان دماوند و عمارلوی گیلان و الموت قزوین و طارم زنجان و بجنورد و شیروان خراسان را دعوت میکردیم و برای دکتر جلیل که عشق اول و آخرش حیران و لاوک و ادب شفاهی کرد بود، حکایت زجر و رنج و تبعید و آوارگی پدران و مادران خود را میخواندند و آنگاه که در منزل وهتل، سیاوچمانههای هورامان و هورههای دالاهو و کرماشان و ایلام و مورها و چمریهای مردمان قلمرو لک و لر را میدیدیم و میشنیدیم و بیاختیار میگریستیم. این مقاله را به پیر فرهیخته تاریخ مردمی کرد،دکتر جلیل عزیز و همه کسانی که از کارهایشان بهره برده و نامشان را در متن آوردهام، تقدیم میکنم.
B2n.ir/e98029
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻«میگویم چقدر خوب است اگر در سر کوه بلند صَفین؛ کپری برای حیران محبوب و نازکاندامم درست کنم؛ کپری که دیوارش از شیشه باشد و پوشال سقفش از گل بنفشه؛ چوب سقف و تیرکش از گل سرخ باشد و ستون و چهارپایهاش از ریحان؛ خاک و گِل پشتبامش از حنا باشد و رنگ در و دیوارش از برگ نارنج؛ کپری که محبوبم از آنجا، شبانگاهان همه جا را نظاره کند و با نسیم خنک بهاری، مشامش نواخته شود».
پسر میگوید: «من زمان زیادی است که بیکس و تنها و محزونم؛ بیا دست یکدیگر را بگیریم و به چشمۀ خزل در کوه بیستون برویم تا بدانیم طالع ما که رنج فرهاد کشیدهایم، چگونه نوشته شده است؛ دختر میگوید: «ای پسر رها کن این کارها را، بیا دست در گردن هم اندازیم.دنیا به کسی وفا نداشته و هزاران کس مانند ما را با ناکامی روانه گورستان کرده است».
دختر میگوید: «یکسال دیگر گذشت و من مانند همۀ این سالها در انتظار وصال تو مانده و غم هجران را تحمل کردهام؛ حاضرم باز هم صبر کنم و در خانۀ پدرم برایت پیر شوم. پسر میگوید:«حیف است که چون تو دختری در انتظار بماند و مانند یارانش به خانۀ بخت نرود، اما از جور چرخ گردون چه میتوان کرد؟!»
🔻این سه مورد، متن حیرانهایعاشقانه و زلالی است که با سوز و گداز موسیقایی خوانده میشوند.حیران تاریخ انسانی و اخلاقی مردم معمولی کرد در دل تاریخ پر از خشونت و نفرت و ستم شاهانه و اربابان زر و زور و تزویر است. حیران، تاریخ زیبایی در برابر زشتی و تاریخ کسانی است که در بیابان برهوت قدرت، در جستوجوی چشمۀ جوشان صداقت و عشقیبودهاند که هرگز نخشکد.حیران، داستان نفرینی است که بدرقۀ راه فرادستان بیرحمی شده که خودخواهانه مانع وصال عاشقان شدهاند؛ به همین سبب، حیران به مثابه تاریخ مردم عادی کرد در برابر تاریخ ارباب قدرت و به عبارتی مردمنامه در برابر شاهنامه است.اگر کوههای کردستان پر از کندهکاریهای پادشاهان تبهکار آشور و پیش و پس از آنان است که در اوج غرور و قساوت، پای بر گردن مخالفان خود نهاده و تیر و کمان به سوی قلب آنان نشانه گرفتهاند و در کتیبههایشان شرح زجرکشکردن کسانی را نوشتهاند که جرمشان دفاع از آب و خاک خود و تسلیم نشدن در برابر مهاجمان متجاوزی بود که از شرق و غرب آمده بودند؛ حافظه و حنجره زنان و مردان معمولی کرد، مهمترین منبعی است که تاریخ این مردم در آن روایت میشود.
🔻و نکته آخر، حیران بازماندۀ سنت مردمی خنیاگری و گوسانی دوران باستان ماست که در آن شعر هجایی کردی به اوج ظرافت طبع خود رسیده است. به باور من نادیدهگرفتن تاریخ راستین این مردم و پیوند دادن تاریخ کنونی کردستان به پادشاهان گردنکش گذشته که تصاویر خشن زیرپانهادن سر و گردن اجداد ما توسط آنان در جایجای این خاک دیده میشود، خدمت به کرد نیست. تاریخ کرد را نه آن شاهان ساختهاند و نه آنان نگه داشتهاند، بلکه مردمانی ساخته و به امروز رساندهاند که همواره قربانی آنان بودهاند.امروز نباید مای فرودست به تاریخی که فرادستان برایمان ساخته و بهجا گذاشتهاند، افتخار کنیم. تنها نتیجه تفاخر به کاخها و کتیبهها و کندهکاریهای پادشاهان پر ادعای پای برگردن مردم نهاده گذشته، بازتولید همینجنس شاهان در امروز و فردای ماست.اگر میخواهیم چنین تاریخی تکرار نشود، دست از این کار برداریم و بهثبت تاریخ فولکلور و صداهایی بپردازیم که تاریخ واقعی ماست. تاریخ شاهان را فقط باید خواند و نقد کرد و بس.
🔻شما مخاطبان عزیز و گرانمایه کانال کردستاننامه را به خواندن مقاله حیران در لینک زیر دعوت میکنم که ده سال پیش از این نوشتهام؛ زمانی که دکتر جلیل جلیل، استاد بزرگ تاریخ فولکلور کرد را به تهران دعوت کردم و یک هفته همنشین او بودم؛ لحظههایی که حیرانهایی را که خودش از کردهای ارمنستان و گرجستان و ترکیه و جاهای دیگر جمع کرده بود با هم گوش میدادیم و اشک شوق میریختیم. روزهایی که ویدیوی صدها حیران کردی کرمانجی و سورانی را که کاک کریم سروش،پژوهشگر سختکوش فولکلور گردآوری کرده و به عشق دکتر جلیل از اورمیه برایش آورده بود، نگاه میکردیم.شبهایی که برخی پیران تبعیدی کرد کرمانج در جاوان و سربندان دماوند و عمارلوی گیلان و الموت قزوین و طارم زنجان و بجنورد و شیروان خراسان را دعوت میکردیم و برای دکتر جلیل که عشق اول و آخرش حیران و لاوک و ادب شفاهی کرد بود، حکایت زجر و رنج و تبعید و آوارگی پدران و مادران خود را میخواندند و آنگاه که در منزل وهتل، سیاوچمانههای هورامان و هورههای دالاهو و کرماشان و ایلام و مورها و چمریهای مردمان قلمرو لک و لر را میدیدیم و میشنیدیم و بیاختیار میگریستیم. این مقاله را به پیر فرهیخته تاریخ مردمی کرد،دکتر جلیل عزیز و همه کسانی که از کارهایشان بهره برده و نامشان را در متن آوردهام، تقدیم میکنم.
B2n.ir/e98029
https://t.me/kurdistanname
www.cgie.org.ir
حیران | دانشنامه فرهنگ مردم ایران | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
حِیْران، که در برخی از مناطق به آن حیرانوک هم میگویند، از انواع ترانههای فولکلوریک کردی با مضمون عاشقانه که آن را در کوهستان و دشت و نیز در مجالس بزرگان میخوانند.
🔸پیرۆزە رۆژى زمانی دایک...
✍ دکتۆر زرار صدیق
🔻زۆربەى ئەو لەشکرە ئەیوبییەى ساڵى ٥٦٩ک/١١٧٤ز وڵاتى یەمەنیان گرت، کورد بوون و تا دەهان ساڵ لەوەوپاش هەر بە کوردى دەئاخڤین، مێژوونوسێکى یەمەنى دەڵێت، هێزەکەى سوڵتان چەکۆ و هێزەکەى هاشمى کورد(تراطنوا بالعجمیة) واتا بە عەجەمى- کە لێرە مەبەست کوردییە دەدوان...تراطنوا: واتە چەند کەسێک بە زمانێک بئاخڤن جودا بێت لە زمانى خەڵکەى دەوروبەریان🔻.
https://t.me/kurdistanname
✍ دکتۆر زرار صدیق
🔻زۆربەى ئەو لەشکرە ئەیوبییەى ساڵى ٥٦٩ک/١١٧٤ز وڵاتى یەمەنیان گرت، کورد بوون و تا دەهان ساڵ لەوەوپاش هەر بە کوردى دەئاخڤین، مێژوونوسێکى یەمەنى دەڵێت، هێزەکەى سوڵتان چەکۆ و هێزەکەى هاشمى کورد(تراطنوا بالعجمیة) واتا بە عەجەمى- کە لێرە مەبەست کوردییە دەدوان...تراطنوا: واتە چەند کەسێک بە زمانێک بئاخڤن جودا بێت لە زمانى خەڵکەى دەوروبەریان🔻.
https://t.me/kurdistanname
Forwarded from اتچ بات
📕 با بە زوانوو ئەڐێما قسێ کەرمێ
✍ ئێسماعیل شەمس
🔸ئارۆ جە دنیانە بە ڕۆ زووانوو ئەڐێ ئەژناسیان. من بە ئەنقەس لەفزوو ئەڐێم بە یاگێ ئەڐایی کە ئیسە دلێ ئێمەنە باوا هۆرچێنیەن. چوونکە وەختێو ماچی زوانوو ئەڐێ، ڕێک دیارا گەرەکتا چێش واچی. زوانوو ئەڐێ ئا زوانەنە کە ئەڐا بێسەواڐەکاما فێرێ کەرڐێنمێ و ئەگەر ئیسە زیننێ با وێشا هەر پاسە قسێش پنەکەرا. بە حەر ئننازێو سەواڐ دلێ وەڵاتوو ئێمەنە فرە بی، داخەم مەشۆ جە زوانوو ئەڐایاما و باو باپیریما دوورێ کۆتیمە و ئێتێر ئارۆ زوانەکەما یاوان ئی یاگێ کە خەریکا فۆتیێ فۆتیۆ و ئەگەر پێ پارێزنایش قۆڵێ هۆر نەماڵمێ ڕەنگا چن نەسڵێ دمای ئێمە چێوێوش چنە نەمەنۆ.
🔸ڕاسەکێش من تا چن ساڵێ چێوەڵ و تەنانەت ئا وەختە یۆنێسکۆ باسوو فۆتیای زوانوو هەورامیش کەرد فرە نەتەرسێنێ و ئەرەجیێم تا هەورامان مەنەن هەورامیچ هەر مەنۆ، وەلێم بەینێوا تەرسۆ مەردەی هەورامی کە بە باوەڕوو من یادگاروو تاریخوو ویەردۆ ئێمە و ئەڐاو زوانوو هیزی و ئارۆی کورد و کوردستانیا سەرمۆ زاڵە بیێنە.
🔸ڕەنگا پەرسدێ پێ چێشی؟
دوورش پێ نەلمێ، ئی فایلوو واریە لکیان نویستەکەو منەرە گۆش دەیدێ.ئینە دەنگوو کاکە مۆمنی نۆتێشیا کە چل ساڵێ چێوەڵ، وەختێو ئێمە زاروڵێ بێنمێ واچیان. کاک مۆمن هەم چی شێعرێنە و هەم جە شێعرۆ هەرەکۆڵەی یا وەکێڵوو هەرانە هەر چن جە زوانوو تەنزێ کەڵک گێرۆ و باسوو فەقیری و ڕەنج و مەینەتوو خەڵکوو نۆتشەی و هەورامانی کەرۆ، وەلێم ڕەنگا نزیکەۆ سەڐ نامێ و واتێ قەڐیمیاش ئارڐێنێ کە هەورامی ئارۆی هەر ماناشا نمەزانۆ. من ئەجۆم گەورەتەرین کاروو ئێمە ئینەنە کە نازمێ زوانوو پاک و پاڕاوو پیرەکاما و شێوازوو ژیوای ئەوسای فۆتیۆ. ئارۆ ئێمە چا زوانەیە دوورێ کەوتێنمە.ئا زوانە کە کاکە مۆمن و تاتۆ و ئەڐاکێما قسێش پنە کەرێنێ بنیەیدێش لا ئا زوانەیە کە ئیسە زاروڵەکێما و هەڵبەت وێما قسێش پنە کەرمێ؛ ڕەنگا حەر زوو پەیما گنۆسارا کە تەرسەکێ چن قووڵە و هەرەقەتینەنە. ئا ئازیزێ کە ئی باسیە مواناوە دڵشا چنەم نەئێشۆ، وەلێم باوەڕ فەرماودێ فرۆ ئێمە کە ئێددێعاو پارێزناو هەورامیچما مێ بە زوانوو ئەڐا وێما قسێ نمەکەرمێ. ڕەنگا باسوو زوانوو نویسەو ستانداردی و جیابیەیش چەنی زوانوو واتەی کەردێ، وەلێم ئینە قسێوەی قایم و پتەوە نیەنە. با نازمێ زوانوو نویسۆ ئارۆیما جە زوانوو ئەڐایاما دوور گنۆوە.
🔸ئارۆ وەختێو شێوۆ قسەکەردەی بڕێو زانایا و سەواڐدارەکا هەورامانی تەماشە کەرمێ بە پا ئانەیە کە ویر و باۆەڕشا چێشا وینمێ کە باعزێوشا نیمە و ڕەنگا زیاتەر جە نیمەو کەلیماشا عەرەبیێ و فارسیێ با و بڕێوتەرشا سورانیێ. زاروڵەکێما ئێتر با مەنا کە هەورامیەکەشا شێویان و تا کەلیمێوەی هەورامیە بێ دەمشانە چوار دانێ فارسیێشا وسێنێ دلێش.
🔸چێگەنە ئی سۆعالێ مێ وەرۆ کە ئێمە مشیۆ پێ پارێزنای زوانیما چێش کەرمێ؟ ئایا بە تەقسیرکار ئەژناسای ئێڐ و ئەوی،هەرچێننیش هەق بە ئێمە بۆ دەرڐەێکما چارش بۆ و زۆانەکەما جە فۆتیای نەجات مڐریۆ؟ من ئی قسێمە فرە بە دڵەنە کە ماچۆ «یاگێ قسەواتەی بە تاریکی شۆڵێو هۆرگیسنە».
🔸من ئەجۆم چی دنیانە حیچ چێوێو بە ئەننازەو قسەکەردەی بە هەورامی ئەڐایاما نمەتاوۆ زوانوو ئێمە پارێزنۆ، وەلێم گرێفتاری ئانەنە کە ئێمە وێما هەڵای نەتاوانما زوانوو ئاڐیشا عال فێرێ بیمێ یا ئەگەریچ ئەوسا فێری بیێنمێ ئیسە ویرما شیەنۆ.
من پەی وێم کارێوم کەردەن کە حەز کەروو پەی شمەیچ باسش کەروو. هەر چن جە هەورامانی دوورەنا، وەلێم جە ویس ساڵێ چێوەڵ تا ئیسە هەر وەخت کە پێ دیڐەنی ئاماناوە ئاگە یا بە تێلێفۆن چەنی پیرەکا قسێم کەردێنێ، تا تاوانم چاڐیشا هەورامی فێربیەنا. هەر چا وەختیچۆ دەنگ و ڕەنگوو ئاڐیشام تۆمار کەرڐەن کە پەی هەمیشەی مەنۆوە و ئیسە نزیکۆ پەنج هەزار سەعاتێ دەنگ و فیلموو قەڐیمیام هەن کە فرێشا ئیسە دەسشا جە دنیای کۆتان.
🔸ئازیزەکا هەرچن نویسەی بە هەورامی زەروورا و مشیۆ حەتمەن بۆ، وەلێم با ئینەیە بزانمێ کە زوانی مەرڐە یانێو زوانێو کە کەس قسێش پنە نمەکەرۆ، نە زوانێو کە پنەش نمەنویسیۆ. دەیان زوانێما هەنێ کە هەزاران کتیبێشا پنە نویسیەینێ، وەلێم ئارۆ هیچ کەس نیا پنەشا قسێ کەرۆ. هەورامیچ تا ماوێو چێوەڵ بێجگە شێعرێ حیچش پنە نەنویسیان، وەلێم هەر مەنەن و ئاگرد دۆژمەنا و دۆسە نەزانا نەتاوانشا بەینەنە بەراش.
🔸تۆ خوا بەیدێ بە خاترۆ ئی زوانە کۆنەیما و ئی وەڵاتە عالەیما بە یاگێ ئانەیە شەو و ڕۆ خەریکێ عەیب و ئیراڐ گێرتەی جە یەکتری بیمێ و دڵوو یەکتری بێشنمێ و بیمێ حەفتاو دوێ مێللەتێ با زوانەکەیما پارێزنمێ و حەرچی نامێ کەشوو کوەکا و جۆغرافیا و فەرهەنگەکەیما هەنێ بنویسمێشا. با هەر کامێما پیرێو ئینا لامانە تا متاومێ قسێش چەنی کەرمێ و دەنگش زەبت کەرمێ.بە باوەڕوو من ئینە عالتەرین خزمەتی فەرهەنگیا بە هەورامانی.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئێسماعیل شەمس
🔸ئارۆ جە دنیانە بە ڕۆ زووانوو ئەڐێ ئەژناسیان. من بە ئەنقەس لەفزوو ئەڐێم بە یاگێ ئەڐایی کە ئیسە دلێ ئێمەنە باوا هۆرچێنیەن. چوونکە وەختێو ماچی زوانوو ئەڐێ، ڕێک دیارا گەرەکتا چێش واچی. زوانوو ئەڐێ ئا زوانەنە کە ئەڐا بێسەواڐەکاما فێرێ کەرڐێنمێ و ئەگەر ئیسە زیننێ با وێشا هەر پاسە قسێش پنەکەرا. بە حەر ئننازێو سەواڐ دلێ وەڵاتوو ئێمەنە فرە بی، داخەم مەشۆ جە زوانوو ئەڐایاما و باو باپیریما دوورێ کۆتیمە و ئێتێر ئارۆ زوانەکەما یاوان ئی یاگێ کە خەریکا فۆتیێ فۆتیۆ و ئەگەر پێ پارێزنایش قۆڵێ هۆر نەماڵمێ ڕەنگا چن نەسڵێ دمای ئێمە چێوێوش چنە نەمەنۆ.
🔸ڕاسەکێش من تا چن ساڵێ چێوەڵ و تەنانەت ئا وەختە یۆنێسکۆ باسوو فۆتیای زوانوو هەورامیش کەرد فرە نەتەرسێنێ و ئەرەجیێم تا هەورامان مەنەن هەورامیچ هەر مەنۆ، وەلێم بەینێوا تەرسۆ مەردەی هەورامی کە بە باوەڕوو من یادگاروو تاریخوو ویەردۆ ئێمە و ئەڐاو زوانوو هیزی و ئارۆی کورد و کوردستانیا سەرمۆ زاڵە بیێنە.
🔸ڕەنگا پەرسدێ پێ چێشی؟
دوورش پێ نەلمێ، ئی فایلوو واریە لکیان نویستەکەو منەرە گۆش دەیدێ.ئینە دەنگوو کاکە مۆمنی نۆتێشیا کە چل ساڵێ چێوەڵ، وەختێو ئێمە زاروڵێ بێنمێ واچیان. کاک مۆمن هەم چی شێعرێنە و هەم جە شێعرۆ هەرەکۆڵەی یا وەکێڵوو هەرانە هەر چن جە زوانوو تەنزێ کەڵک گێرۆ و باسوو فەقیری و ڕەنج و مەینەتوو خەڵکوو نۆتشەی و هەورامانی کەرۆ، وەلێم ڕەنگا نزیکەۆ سەڐ نامێ و واتێ قەڐیمیاش ئارڐێنێ کە هەورامی ئارۆی هەر ماناشا نمەزانۆ. من ئەجۆم گەورەتەرین کاروو ئێمە ئینەنە کە نازمێ زوانوو پاک و پاڕاوو پیرەکاما و شێوازوو ژیوای ئەوسای فۆتیۆ. ئارۆ ئێمە چا زوانەیە دوورێ کەوتێنمە.ئا زوانە کە کاکە مۆمن و تاتۆ و ئەڐاکێما قسێش پنە کەرێنێ بنیەیدێش لا ئا زوانەیە کە ئیسە زاروڵەکێما و هەڵبەت وێما قسێش پنە کەرمێ؛ ڕەنگا حەر زوو پەیما گنۆسارا کە تەرسەکێ چن قووڵە و هەرەقەتینەنە. ئا ئازیزێ کە ئی باسیە مواناوە دڵشا چنەم نەئێشۆ، وەلێم باوەڕ فەرماودێ فرۆ ئێمە کە ئێددێعاو پارێزناو هەورامیچما مێ بە زوانوو ئەڐا وێما قسێ نمەکەرمێ. ڕەنگا باسوو زوانوو نویسەو ستانداردی و جیابیەیش چەنی زوانوو واتەی کەردێ، وەلێم ئینە قسێوەی قایم و پتەوە نیەنە. با نازمێ زوانوو نویسۆ ئارۆیما جە زوانوو ئەڐایاما دوور گنۆوە.
🔸ئارۆ وەختێو شێوۆ قسەکەردەی بڕێو زانایا و سەواڐدارەکا هەورامانی تەماشە کەرمێ بە پا ئانەیە کە ویر و باۆەڕشا چێشا وینمێ کە باعزێوشا نیمە و ڕەنگا زیاتەر جە نیمەو کەلیماشا عەرەبیێ و فارسیێ با و بڕێوتەرشا سورانیێ. زاروڵەکێما ئێتر با مەنا کە هەورامیەکەشا شێویان و تا کەلیمێوەی هەورامیە بێ دەمشانە چوار دانێ فارسیێشا وسێنێ دلێش.
🔸چێگەنە ئی سۆعالێ مێ وەرۆ کە ئێمە مشیۆ پێ پارێزنای زوانیما چێش کەرمێ؟ ئایا بە تەقسیرکار ئەژناسای ئێڐ و ئەوی،هەرچێننیش هەق بە ئێمە بۆ دەرڐەێکما چارش بۆ و زۆانەکەما جە فۆتیای نەجات مڐریۆ؟ من ئی قسێمە فرە بە دڵەنە کە ماچۆ «یاگێ قسەواتەی بە تاریکی شۆڵێو هۆرگیسنە».
🔸من ئەجۆم چی دنیانە حیچ چێوێو بە ئەننازەو قسەکەردەی بە هەورامی ئەڐایاما نمەتاوۆ زوانوو ئێمە پارێزنۆ، وەلێم گرێفتاری ئانەنە کە ئێمە وێما هەڵای نەتاوانما زوانوو ئاڐیشا عال فێرێ بیمێ یا ئەگەریچ ئەوسا فێری بیێنمێ ئیسە ویرما شیەنۆ.
من پەی وێم کارێوم کەردەن کە حەز کەروو پەی شمەیچ باسش کەروو. هەر چن جە هەورامانی دوورەنا، وەلێم جە ویس ساڵێ چێوەڵ تا ئیسە هەر وەخت کە پێ دیڐەنی ئاماناوە ئاگە یا بە تێلێفۆن چەنی پیرەکا قسێم کەردێنێ، تا تاوانم چاڐیشا هەورامی فێربیەنا. هەر چا وەختیچۆ دەنگ و ڕەنگوو ئاڐیشام تۆمار کەرڐەن کە پەی هەمیشەی مەنۆوە و ئیسە نزیکۆ پەنج هەزار سەعاتێ دەنگ و فیلموو قەڐیمیام هەن کە فرێشا ئیسە دەسشا جە دنیای کۆتان.
🔸ئازیزەکا هەرچن نویسەی بە هەورامی زەروورا و مشیۆ حەتمەن بۆ، وەلێم با ئینەیە بزانمێ کە زوانی مەرڐە یانێو زوانێو کە کەس قسێش پنە نمەکەرۆ، نە زوانێو کە پنەش نمەنویسیۆ. دەیان زوانێما هەنێ کە هەزاران کتیبێشا پنە نویسیەینێ، وەلێم ئارۆ هیچ کەس نیا پنەشا قسێ کەرۆ. هەورامیچ تا ماوێو چێوەڵ بێجگە شێعرێ حیچش پنە نەنویسیان، وەلێم هەر مەنەن و ئاگرد دۆژمەنا و دۆسە نەزانا نەتاوانشا بەینەنە بەراش.
🔸تۆ خوا بەیدێ بە خاترۆ ئی زوانە کۆنەیما و ئی وەڵاتە عالەیما بە یاگێ ئانەیە شەو و ڕۆ خەریکێ عەیب و ئیراڐ گێرتەی جە یەکتری بیمێ و دڵوو یەکتری بێشنمێ و بیمێ حەفتاو دوێ مێللەتێ با زوانەکەیما پارێزنمێ و حەرچی نامێ کەشوو کوەکا و جۆغرافیا و فەرهەنگەکەیما هەنێ بنویسمێشا. با هەر کامێما پیرێو ئینا لامانە تا متاومێ قسێش چەنی کەرمێ و دەنگش زەبت کەرمێ.بە باوەڕوو من ئینە عالتەرین خزمەتی فەرهەنگیا بە هەورامانی.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
🔶 "استکراد" چییە؟
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻هەر کەسێک لە شەقامەکانی قاهیرە، بەغدا، بەیرووت و دیمەشق و شارە عەرەبیەکان پیاسەیێکی کردبێت کەمتاکۆرت ئەم دێڕەی بیستووە :" أنا لست کردی؛ ما تستکردنی؟" واتە: " من کورد نیم بۆ دەمکەی بە کورد؟" عەرەب کاتێک وا دەڵێت کە کەسێک بە گەمژە و نەزان یا فێڵباز و بڕێک وەسفی ناشیرینیتر تاوانباری بکات و پێی بڵێت: "ٲنت کردیّ" . ئەو کاتەیە کە عەرەب بۆ بەرگری لە خۆی بەرامبەر بەو تاوان و سووکایەتیە دەڵێ من کورد نیم؛ یانێ گەمژە نیم و ژیر و عاقڵم. هەرچەندە بڕێک کەس دەڵێن ئەم دەستەواژەیە لە میسری سەردەم ئەییووبیەکان سەری هەڵداوەتەوە و بۆ ئەو عەرەبانە بە کار براوە کە خزمەتیان بە کوردانی ئەییووبی کردووە و بوونەتە کورد، بەڵام ئەگەریش وابووبێت دواتر بە پێچەوانە مانای خراپی پەیدا کردووە. ئەمیشە دەبێ بزانین کە هەر لە سەرەتای هاتنی عەرەب بۆ کوردستان،سەرچاوەکانی عەرەبی کوردیان بە جنۆکە و جەردە و زاڕۆکی شەیتان و زۆر شتی ناشیرینیتر ناساندووە و مامەڵە تەک کورد و ژن و ژنخوازی تەک کوردیان قەدەغە کردووە. زۆر جار وتراوە کورد ئەو عەرەبانە بوون کە بۆ شاخەکان ڕایانکرد و وشەی کورد لە "اکردوهن الی الجبال" هاتووە. ئێستێکراد درێژەی ئەکرادە و باری سووکایەتی و دژە کوردیشی زۆرترە.
🔻ئێستێکراد زۆر لەو ڕوانینگەی د. سرووش بە کورد نزیکە کە بڕوای وابوو کورد یانێ هیچ نەزان و بێعەقڵ کە هەر لەم کاناڵە کەوتە بەر ڕەخنەی زانستی. ڕەخنەکان دەتوانن لەم لینکەی خوارەوە بیبینن.
https://t.me/kurdistanname/483
🔻داخی گرانم زۆربەی کوردەکانیش بۆ بەرگری لە خۆیان لە بەرامبەر لەفزی ناشیرینی " استکراد" وتوویانە کە ئێمەی کورد گەمژە و نەزان نین،ئەوە نیە کەسایەتی ئازا و زانای وەک سەلاحەددین و فڵانە فەیلەسووف و فڵانە عارف و فەقیە و مەلا و ... مان بووە، لە حاڵێکدا ئەم نۆعە بەرگرییە، دۆخەکەی خراپتر کردووە و شەرعییەتی بە ئەسڵی سووکایەتیەکە بەخشیوە.
🔻دەبێ بەم خاڵەیش ئاماژە بکەم کە ئەوە تەنیا ڕۆشنبیرانی بڕوامەند بە "عروبە" یا ڕەگەز پەرەستی عەرەبی نین کە ئێستێکراد بە کار دەهێنن، بەڵکوو 500 ساڵ پێش سەرهەڵدانی ناسیۆنالیسمی عەرەبی ئەو دەستەواژە لە لایان خەڵکی ئاسایی بە کار براوە و نەسڵ دوای نەسڵ بە جیلی هاوچەرخیان گەیاندووە. ئەمە بووەتە هۆی ئەوە کە "کورد بە هیچ زانین" ببێتە بەشێک لە کولتووری کۆمەڵگای عەرەبی. کورد دەبێ بزانێت کە کاریگەری مەسەل و پەندی پیشینیان و ئەوەی کە لە مێژووی زارەکی دەماوەدەم بە ئەمڕۆ گەییشتووە تا چێ ئەندازەیە.ئەو کەلتوورە ئەوەندە بەهێزە کە لە 1400 ساڵ لەمۆبەر تا ئێستا درۆشمی یەکسانیخوازی دین و ئایین و خزمەتی کورد بە عەرەب و ئیسلام نەیتوانیوە لاوازی بکات.کورد لە هەموو قۆناغەکانی مێژوو هەوڵی داوە مافی خۆی لە عەرەب داوا بکات و بە هاودین و برا و هاووڵاتی و شتانیتر هەستی بجووڵێنێت، بەڵام مێژوو بە ئێمە دەڵێت کە ئەمە تەنیا کات بە فێڕۆدان بووە و عەرەبی مۆسۆڵمان هیچی بۆ کورد نەکردووە. ئەمەیش کە تا ئێستا مافی کوردی جێبەجێ نەکردووە، سەلمێنەری ئەم ڕاستیەیە کە لەمۆدوایش نایکات، یانێ ناتوانێ بیکات. زانستی دەروونناسی مێژووییش پێمان دەڵێت کاتێک کە بنەمای فکری و ڕوانینی عەرەبێکی ئاسایی سەر شەقام و کۆڵان، لە سەر ئەساسی کورد یانێ گەمژە داڕێژرابێت، هیچ کات و ساتێک ناتوانێت دادوەرانە چاو لە کورد بکات و کوردیش هیچ کات ناتوانێت کەلەپووری مێژوویی عەرەب بەرامبەر بە خۆی بگۆڕێت. عەرەب ڕەنگە لە بەر یاسا یا دۆستایەتی یا بەرژەوەندی لە بەرامبەر کورد استکراد بە کار نەهێنێت، بەڵام لە خەڵوەتی خۆی و لای عەرەبی هاوڕەگەزی خۆی، کورد هەر بە گەمژەکەی جاران دەزانێت. سەعدی شاعیر دەڵێت عەشقێک کە لە ماوەی تەمەنێک لە دڵی کەسێک جێگیر دەبێت، تەمەنێکی دەوێت کە لە دڵ دەرچێت. بە ڕاستی دەستە واژەی استکراد لە تەمەنێک بە قەت مێژوو لە ناو مێشکی خەڵکی عەرەب جێگیر بووە و بەم ئاسانیە دەرناچێت.
🔻پیویستە ئەمەیش بوترێت کە ئەگەرچی مۆستەکرەد یانێ عەرەبێک کە بووەتە کورد لە لای عەرەب وەکوو جنێو و سووکایەتی بووە، بەڵام کوردانی مۆستەعرەب لای عەرەب ئازیز بوون. موستەعرەب ئەو کوردانە بوون کە بە عەرەبی قسەیان کردووە و جل و بەرگی عەرەبییان پۆشیوە و بە عەرەبی نووسیویانە و وانەی عەرەبییان وتووە و لە بەرژەوەندی عەرەب کاریان کردووە؛ دیارە کە ئەمانە نووری چاوی عەرەب بوون. عەرەب ئەڵبەت ئەمانە بە کورد نازانێت و پێیان دەڵێت مۆستەعرەب، بەڵام ئێمەی کورد زۆر جار دڵمان بەوانە خۆشە و بە کوردیان دەزانین. کاتێک کوردێک لە چوارچێوەی دیسکۆرسی عەرەبی خۆی پێناسە ئەکات و لەو چوارچێوە بیر ئەکات ئیدی وەکوو تاکێکی کورد هیچ سوودێکی بۆ مێژوو و فەرهەنگی کوردی نیە. تا ئەو کاتەیش کە عەرەب و هەر نەتەوەیکیتر گەلانی ژێردەستی خۆی وەکوو مرۆڤێک بە مافی بەرامبەر تەک خۆی پێناسە نەکات، قەیرانەکان بەردەوامن.
https://t.me/kurdistanname
✍ ئیسماعیل شەمس
🔻هەر کەسێک لە شەقامەکانی قاهیرە، بەغدا، بەیرووت و دیمەشق و شارە عەرەبیەکان پیاسەیێکی کردبێت کەمتاکۆرت ئەم دێڕەی بیستووە :" أنا لست کردی؛ ما تستکردنی؟" واتە: " من کورد نیم بۆ دەمکەی بە کورد؟" عەرەب کاتێک وا دەڵێت کە کەسێک بە گەمژە و نەزان یا فێڵباز و بڕێک وەسفی ناشیرینیتر تاوانباری بکات و پێی بڵێت: "ٲنت کردیّ" . ئەو کاتەیە کە عەرەب بۆ بەرگری لە خۆی بەرامبەر بەو تاوان و سووکایەتیە دەڵێ من کورد نیم؛ یانێ گەمژە نیم و ژیر و عاقڵم. هەرچەندە بڕێک کەس دەڵێن ئەم دەستەواژەیە لە میسری سەردەم ئەییووبیەکان سەری هەڵداوەتەوە و بۆ ئەو عەرەبانە بە کار براوە کە خزمەتیان بە کوردانی ئەییووبی کردووە و بوونەتە کورد، بەڵام ئەگەریش وابووبێت دواتر بە پێچەوانە مانای خراپی پەیدا کردووە. ئەمیشە دەبێ بزانین کە هەر لە سەرەتای هاتنی عەرەب بۆ کوردستان،سەرچاوەکانی عەرەبی کوردیان بە جنۆکە و جەردە و زاڕۆکی شەیتان و زۆر شتی ناشیرینیتر ناساندووە و مامەڵە تەک کورد و ژن و ژنخوازی تەک کوردیان قەدەغە کردووە. زۆر جار وتراوە کورد ئەو عەرەبانە بوون کە بۆ شاخەکان ڕایانکرد و وشەی کورد لە "اکردوهن الی الجبال" هاتووە. ئێستێکراد درێژەی ئەکرادە و باری سووکایەتی و دژە کوردیشی زۆرترە.
🔻ئێستێکراد زۆر لەو ڕوانینگەی د. سرووش بە کورد نزیکە کە بڕوای وابوو کورد یانێ هیچ نەزان و بێعەقڵ کە هەر لەم کاناڵە کەوتە بەر ڕەخنەی زانستی. ڕەخنەکان دەتوانن لەم لینکەی خوارەوە بیبینن.
https://t.me/kurdistanname/483
🔻داخی گرانم زۆربەی کوردەکانیش بۆ بەرگری لە خۆیان لە بەرامبەر لەفزی ناشیرینی " استکراد" وتوویانە کە ئێمەی کورد گەمژە و نەزان نین،ئەوە نیە کەسایەتی ئازا و زانای وەک سەلاحەددین و فڵانە فەیلەسووف و فڵانە عارف و فەقیە و مەلا و ... مان بووە، لە حاڵێکدا ئەم نۆعە بەرگرییە، دۆخەکەی خراپتر کردووە و شەرعییەتی بە ئەسڵی سووکایەتیەکە بەخشیوە.
🔻دەبێ بەم خاڵەیش ئاماژە بکەم کە ئەوە تەنیا ڕۆشنبیرانی بڕوامەند بە "عروبە" یا ڕەگەز پەرەستی عەرەبی نین کە ئێستێکراد بە کار دەهێنن، بەڵکوو 500 ساڵ پێش سەرهەڵدانی ناسیۆنالیسمی عەرەبی ئەو دەستەواژە لە لایان خەڵکی ئاسایی بە کار براوە و نەسڵ دوای نەسڵ بە جیلی هاوچەرخیان گەیاندووە. ئەمە بووەتە هۆی ئەوە کە "کورد بە هیچ زانین" ببێتە بەشێک لە کولتووری کۆمەڵگای عەرەبی. کورد دەبێ بزانێت کە کاریگەری مەسەل و پەندی پیشینیان و ئەوەی کە لە مێژووی زارەکی دەماوەدەم بە ئەمڕۆ گەییشتووە تا چێ ئەندازەیە.ئەو کەلتوورە ئەوەندە بەهێزە کە لە 1400 ساڵ لەمۆبەر تا ئێستا درۆشمی یەکسانیخوازی دین و ئایین و خزمەتی کورد بە عەرەب و ئیسلام نەیتوانیوە لاوازی بکات.کورد لە هەموو قۆناغەکانی مێژوو هەوڵی داوە مافی خۆی لە عەرەب داوا بکات و بە هاودین و برا و هاووڵاتی و شتانیتر هەستی بجووڵێنێت، بەڵام مێژوو بە ئێمە دەڵێت کە ئەمە تەنیا کات بە فێڕۆدان بووە و عەرەبی مۆسۆڵمان هیچی بۆ کورد نەکردووە. ئەمەیش کە تا ئێستا مافی کوردی جێبەجێ نەکردووە، سەلمێنەری ئەم ڕاستیەیە کە لەمۆدوایش نایکات، یانێ ناتوانێ بیکات. زانستی دەروونناسی مێژووییش پێمان دەڵێت کاتێک کە بنەمای فکری و ڕوانینی عەرەبێکی ئاسایی سەر شەقام و کۆڵان، لە سەر ئەساسی کورد یانێ گەمژە داڕێژرابێت، هیچ کات و ساتێک ناتوانێت دادوەرانە چاو لە کورد بکات و کوردیش هیچ کات ناتوانێت کەلەپووری مێژوویی عەرەب بەرامبەر بە خۆی بگۆڕێت. عەرەب ڕەنگە لە بەر یاسا یا دۆستایەتی یا بەرژەوەندی لە بەرامبەر کورد استکراد بە کار نەهێنێت، بەڵام لە خەڵوەتی خۆی و لای عەرەبی هاوڕەگەزی خۆی، کورد هەر بە گەمژەکەی جاران دەزانێت. سەعدی شاعیر دەڵێت عەشقێک کە لە ماوەی تەمەنێک لە دڵی کەسێک جێگیر دەبێت، تەمەنێکی دەوێت کە لە دڵ دەرچێت. بە ڕاستی دەستە واژەی استکراد لە تەمەنێک بە قەت مێژوو لە ناو مێشکی خەڵکی عەرەب جێگیر بووە و بەم ئاسانیە دەرناچێت.
🔻پیویستە ئەمەیش بوترێت کە ئەگەرچی مۆستەکرەد یانێ عەرەبێک کە بووەتە کورد لە لای عەرەب وەکوو جنێو و سووکایەتی بووە، بەڵام کوردانی مۆستەعرەب لای عەرەب ئازیز بوون. موستەعرەب ئەو کوردانە بوون کە بە عەرەبی قسەیان کردووە و جل و بەرگی عەرەبییان پۆشیوە و بە عەرەبی نووسیویانە و وانەی عەرەبییان وتووە و لە بەرژەوەندی عەرەب کاریان کردووە؛ دیارە کە ئەمانە نووری چاوی عەرەب بوون. عەرەب ئەڵبەت ئەمانە بە کورد نازانێت و پێیان دەڵێت مۆستەعرەب، بەڵام ئێمەی کورد زۆر جار دڵمان بەوانە خۆشە و بە کوردیان دەزانین. کاتێک کوردێک لە چوارچێوەی دیسکۆرسی عەرەبی خۆی پێناسە ئەکات و لەو چوارچێوە بیر ئەکات ئیدی وەکوو تاکێکی کورد هیچ سوودێکی بۆ مێژوو و فەرهەنگی کوردی نیە. تا ئەو کاتەیش کە عەرەب و هەر نەتەوەیکیتر گەلانی ژێردەستی خۆی وەکوو مرۆڤێک بە مافی بەرامبەر تەک خۆی پێناسە نەکات، قەیرانەکان بەردەوامن.
https://t.me/kurdistanname
🔶بای کوردی
✍ حەسەن مەحمود حەمە کەریم
🩸[لەم کەناڵە هەمیشە جەخت لە سەر ئەم خاڵە گرینگە کراوە کە مێژووی ڕاستەقینەی کورد و کوردستان لە ناو فولکلوری کوردیدایە. کاتێک دەڵێم مێژوو؛ مەبەستم تەنیا مێژووی سیاسی حکوومەتەکان و بنەماڵە و پاشاکان و شەڕ و هەرایان نیە، بەڵکوو مێژووی کۆمەڵایەتی، کولتووری، جۆغرافیایی، دینی، ئابووری، زانستی، ژینگە و لە یەک وشە مێژووی خۆی خەڵکە. من یازدە ساڵ لەمۆبەر کتێبێکم بە ناوی فولکلور و مێژووی کورد نووسیوە و لەوێ وتوومە ئەگەر دەمانهەوێ مێژوومان ون نەبێت و لە ناونەچێت دەبێ بە زووترین کات و پێش ئەوە پیرەکانمان بمرن ئەم مێژووی سەر زارانە کۆ بکەین. تکایە با هەموومان لە هەر گوند و شارێکی ئەم وڵاتەین قۆڵی لێهەڵماڵین و لایکەم ڕۆژێک سەعاتێک لای پیرەکانمان دانیشین و گوێ بۆ قسەکانیان بگرین. ئەم فولکلورە بە ڕاستی بێ وێنەیە و هەر وا کە لەم بابەتە مامۆستا حەسەن بە جوانی ئاماژەی کردووە تەنیا لە ناوچەی هەڵەبجە ئەو هەموو با جیاوازە هەیە. لە خوێنەرانی ئازیزی کوردستاننامە داوا ئەکەم قسەی پیرەکانمان لە بارەی با و هەر مژارێکیتری فولکلوری بە شێوازی ویدیۆیی، دەنگی یا نووسراوە تۆمار بکەن و بینێرن کە هەر لەیرە بە ناوی خۆیان بڵاوی بکەین. سپاس بۆ مامۆستا حەسەنی ئازیز کە ئەم باسە جوانەی ئامادە کردووە و هیوادارم ئێوەی خۆشەویستیش بە نووسراوەکانی خۆتان لە بارەی کولتووری ناوچەکانیتری کوردستان لە سەر با ئەم باسە دەوڵەمەندتر بکەن. کوردستاننامە]
🔻بڕواناکەم لە ناوچەکەدا هیچ گەلێک هێندەی کورد شتی جوانی هەبێ و مانای جوانتری دابێ بە ڕوداوو شتە سروشتیەکان .
بۆ نمونە تەنها بۆ بای داراوس کە لەم وەرزەدا هەڵدەکات و بایەکانی تر لێکدانەوەو داڕشتنی جوانی بۆیان هەیە ، کە ئەویش لە ئەنجامی خوێندنەوەی ڕوداوەکەو ئەنجامەکانی هاتووە نەک سەرپێی .
ئەوسا پیرە پیاوێکی دنیادیدە و پیرەژنێکی کورد بەقەدەر زانایەکی جوگرافی ناس شتی لەبارەی ڕوداوە سروشتیەکانی دەوروبەری خۆی دەزانی و بە ڕودانی خۆیان بۆ شتێک ئامادە دەکرد .
هەر یەکە لە بایەکانی بای دار ئاوس و بای شەماڵ و بای وەشت و بای وەدەشت و بای سەر کەژان و بای باران و بای بسکان و بای خەزان و بای خەرمانان و بای موکریان و گژەباو کزەباو با بوێرو بای بەڵارو بای پایزو ڕەشەباو شنەباو بای برجی پیرێژن و باڕەش و شنەی سە بای صالحان و شەش با و خاڕەتە بایە ، هەریەکەیان وەرزو کات و کاری خۆی هەیە .
ئەوسا کە با هەڵی دەکرد ، لەناو کوردەواریدا بایەکانیان دەناسی و هەر بایەکیان زکری تایبەتی خۆی هەبوو ، وەک خێری هێنابێ ، پەنا بەخوا دەگرین ، خوالاماندا .
بای کوردەواری چونکە ناوچەی شاخاویە ئەو ناوانەی هەیە ، ئەو گەلانەی بیابانیان هەیە یان لە کەنار دەریان ناوی بایەکانیان جیاوازتره .
🔻وەک پیرەکان دەڵێن بە بای دار ئاوس درهخت دهژێنهوه و سروشت پاک دەبێتەوەو زۆر نابات چرۆ و گهڵاو گوڵ دهكهنهوهو بەردەوامی بە ژیاندەدەن .
بای دار ئاوس گشتگیره ، تهواوی ناوچهكانی کوردەواری دهگرێتهوه . له ڕۆژێکهوه تا سێ ڕۆژ دهخایهنێت.
بای دارئاوس چونکە لە چلەدایە کزەی هەیەو دنیا سارد دەکات ، هەندێ جار هێندە سارد دەبێت کە لە کۆنەوە گوتوویانە کوڕوولە لە سکی دایکیدا دەکوژێت ، بەڵام ئەم بایە پەیامی کۆتایی زستان و هاتنی بەهاری خێرو خۆشی پێیە، لەگەڵ زەحمەتەکەیدا جوتیارو خەڵکی پێیان خۆشە .
بای دارئاوس یەکسەر دوا بەدوای چلە دێت ، پاشان بورجی پیرێژن تەشریف دێنێ ، ئەوجا سێشەش دێ ، سێشەش شەش ڕۆژ باران و شەش ڕۆژ باو ڕەشەبا و شەشیش خۆرەتاوە و کوردە حەیاتەکە ناوی ناوە شەش با،
کورد جوانی وتووە : بەفر بێ و باران بێ لە عومری زسان کەمدەبێتەوە .
https://t.me/kurdistanname
✍ حەسەن مەحمود حەمە کەریم
🩸[لەم کەناڵە هەمیشە جەخت لە سەر ئەم خاڵە گرینگە کراوە کە مێژووی ڕاستەقینەی کورد و کوردستان لە ناو فولکلوری کوردیدایە. کاتێک دەڵێم مێژوو؛ مەبەستم تەنیا مێژووی سیاسی حکوومەتەکان و بنەماڵە و پاشاکان و شەڕ و هەرایان نیە، بەڵکوو مێژووی کۆمەڵایەتی، کولتووری، جۆغرافیایی، دینی، ئابووری، زانستی، ژینگە و لە یەک وشە مێژووی خۆی خەڵکە. من یازدە ساڵ لەمۆبەر کتێبێکم بە ناوی فولکلور و مێژووی کورد نووسیوە و لەوێ وتوومە ئەگەر دەمانهەوێ مێژوومان ون نەبێت و لە ناونەچێت دەبێ بە زووترین کات و پێش ئەوە پیرەکانمان بمرن ئەم مێژووی سەر زارانە کۆ بکەین. تکایە با هەموومان لە هەر گوند و شارێکی ئەم وڵاتەین قۆڵی لێهەڵماڵین و لایکەم ڕۆژێک سەعاتێک لای پیرەکانمان دانیشین و گوێ بۆ قسەکانیان بگرین. ئەم فولکلورە بە ڕاستی بێ وێنەیە و هەر وا کە لەم بابەتە مامۆستا حەسەن بە جوانی ئاماژەی کردووە تەنیا لە ناوچەی هەڵەبجە ئەو هەموو با جیاوازە هەیە. لە خوێنەرانی ئازیزی کوردستاننامە داوا ئەکەم قسەی پیرەکانمان لە بارەی با و هەر مژارێکیتری فولکلوری بە شێوازی ویدیۆیی، دەنگی یا نووسراوە تۆمار بکەن و بینێرن کە هەر لەیرە بە ناوی خۆیان بڵاوی بکەین. سپاس بۆ مامۆستا حەسەنی ئازیز کە ئەم باسە جوانەی ئامادە کردووە و هیوادارم ئێوەی خۆشەویستیش بە نووسراوەکانی خۆتان لە بارەی کولتووری ناوچەکانیتری کوردستان لە سەر با ئەم باسە دەوڵەمەندتر بکەن. کوردستاننامە]
🔻بڕواناکەم لە ناوچەکەدا هیچ گەلێک هێندەی کورد شتی جوانی هەبێ و مانای جوانتری دابێ بە ڕوداوو شتە سروشتیەکان .
بۆ نمونە تەنها بۆ بای داراوس کە لەم وەرزەدا هەڵدەکات و بایەکانی تر لێکدانەوەو داڕشتنی جوانی بۆیان هەیە ، کە ئەویش لە ئەنجامی خوێندنەوەی ڕوداوەکەو ئەنجامەکانی هاتووە نەک سەرپێی .
ئەوسا پیرە پیاوێکی دنیادیدە و پیرەژنێکی کورد بەقەدەر زانایەکی جوگرافی ناس شتی لەبارەی ڕوداوە سروشتیەکانی دەوروبەری خۆی دەزانی و بە ڕودانی خۆیان بۆ شتێک ئامادە دەکرد .
هەر یەکە لە بایەکانی بای دار ئاوس و بای شەماڵ و بای وەشت و بای وەدەشت و بای سەر کەژان و بای باران و بای بسکان و بای خەزان و بای خەرمانان و بای موکریان و گژەباو کزەباو با بوێرو بای بەڵارو بای پایزو ڕەشەباو شنەباو بای برجی پیرێژن و باڕەش و شنەی سە بای صالحان و شەش با و خاڕەتە بایە ، هەریەکەیان وەرزو کات و کاری خۆی هەیە .
ئەوسا کە با هەڵی دەکرد ، لەناو کوردەواریدا بایەکانیان دەناسی و هەر بایەکیان زکری تایبەتی خۆی هەبوو ، وەک خێری هێنابێ ، پەنا بەخوا دەگرین ، خوالاماندا .
بای کوردەواری چونکە ناوچەی شاخاویە ئەو ناوانەی هەیە ، ئەو گەلانەی بیابانیان هەیە یان لە کەنار دەریان ناوی بایەکانیان جیاوازتره .
🔻وەک پیرەکان دەڵێن بە بای دار ئاوس درهخت دهژێنهوه و سروشت پاک دەبێتەوەو زۆر نابات چرۆ و گهڵاو گوڵ دهكهنهوهو بەردەوامی بە ژیاندەدەن .
بای دار ئاوس گشتگیره ، تهواوی ناوچهكانی کوردەواری دهگرێتهوه . له ڕۆژێکهوه تا سێ ڕۆژ دهخایهنێت.
بای دارئاوس چونکە لە چلەدایە کزەی هەیەو دنیا سارد دەکات ، هەندێ جار هێندە سارد دەبێت کە لە کۆنەوە گوتوویانە کوڕوولە لە سکی دایکیدا دەکوژێت ، بەڵام ئەم بایە پەیامی کۆتایی زستان و هاتنی بەهاری خێرو خۆشی پێیە، لەگەڵ زەحمەتەکەیدا جوتیارو خەڵکی پێیان خۆشە .
بای دارئاوس یەکسەر دوا بەدوای چلە دێت ، پاشان بورجی پیرێژن تەشریف دێنێ ، ئەوجا سێشەش دێ ، سێشەش شەش ڕۆژ باران و شەش ڕۆژ باو ڕەشەبا و شەشیش خۆرەتاوە و کوردە حەیاتەکە ناوی ناوە شەش با،
کورد جوانی وتووە : بەفر بێ و باران بێ لە عومری زسان کەمدەبێتەوە .
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶 خطاب به کسانی که اورمیه(ارومیه) را "شهر ترکها" و ساکنان کرد آن را "مهاجر و مهاجم" میدانند.
✍ اسماعیل شمس
🔻بارها در این کانال نوشتهام که وظیفه تاریخدان نبش قبر گذشته و تلاش برای احیای تاریخ و مهندسی دوباره جغرافیا و جامعه بر پایه آن نیست که این ره به ناکجاآبادی به نام فاشیسم میرسد و نتیجهاش جز سقوط جمعی نیست؛ اما چه باید کرد که برخی نژادپرستان بنابر مصالح و منافع شخصی و ایدئولوژیک، با ارائه روایتی وارونه از تاریخ، سبب ایجاد تفرقه و تنفر میان مردمی میشوند که مجال مراجعه به متون تاریخی و شناخت دقیق تاریخ خود را ندارند. یکی از اهداف کانال کردستاننامه بازخوانی تاریخ برای جلوگیری از رواج تنفر قومی و تفرقهاندازی میان مردمانی معمولی است که قرنها با ملاک قراردادن اکنون و آینده خود در کنار هم زندگی کردهاند و برایشان گذشته و تفاوت زبان و مذهب در اولویت نبوده است.این یادداشت پاسخ به کسانی است که شهر اورمیه را که نماد رنگینکمان فرهنگی و زبانی در طول تاریخ بوده به شهر یک قوم خاص تقلیل دادهاند که از قضا آخرین کسانی بودهاند که وارد آن شدهاند. آنان با تقسیم ساکنان شهر به دو گروه اصلی و بومی(ترک) و مهاجر و مهاجم(کرد و بقیه) بساط تنفر و تفرقه را میان مردم عادی کوچه و بازار راه انداختهاند و بیم آن میرود که با تکرار این مطالب، امنیت و وحدت مردم را به خطر اندازند.
🔻در اینجا خطاب به تفرقه افکنان و مبلغان نفرتپراکنی قومی میگویم،یک بار مطالب منابع عربی و فارسی [و نه کردی] را بخوانید تا بدانید که کردها دستکم از هزار سال پیش ساکن اورمیه بودهاند و به قول شما مهاجمان کرد و مهاجرانی از کردستان عراق و ترکیه در دوره معاصر نیستند. نیاکان بسیاری از مردم ترک این شهر هم به لحاظ نژادی ترک نیستند و در گذشته دیلمی و آذری و تات و ... بودهاندکه در دوران حاکمیت سلجوقیان و دیگر حکومتهای ترک بر آذربایجان زبانشان ترکی شده است. لطفاً نگاهی به نوشته سنگ قبر ابن یزدانیار کردی ارموی(وفات: ٣٢٣ق) بیندازید و یکی از تٱلیفات شیخ بن صوفی الیاس کردی ارموی را در لینک B2n.ir/m30588 بخوانید و این همه جعل و دروغ تاریخی را در میان مردم بیخبر از منابع تخصصی تاریخ نگسترانید.دستکم چند صفحه از تاریخ ابناثیر را در ذیل سالهای ذکرشده که در ادامه آمده است، ببینید تا بدانید چه کسانی در هزار سال پیش از اورمیه دفاع میکردند.
🔻در سال 429ق/1038م غزها به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان هجوم بردند و ابتدا به مراغه حمله کردند؛ مسجد جامع آنجا را سوزاندند و شمار زیادی از مردم و کردهای هذبانی را کشتند و ساکنان شهر را دچار رعب و وحشت کردند. وهسودان بن محمد روادی کردی حاکم آذربایجان و خواهرزادهاش، ابوالهیجا بن ربیب الدوله هذبانی کردی، فرمانروای اورمیه به جنگ غزها رفتند و آنان را از آذربایجان بیرون کردند.به دنبال آن بوقا به ری و منصور و کوکتاش به همدان برگشتند.بقیه غزها هم به ارمینیه هجوم بردند و پس از قتل و غارت مردم آنجا، دوباره به اورمیه و مناطق اطراف آن آمدند و باز هم غارت کردند و جمعیت زیادی از کردها را کشتند. وهسودان در سال 432ق/1041م شماری از رٶسای غز را غافلگیر کرد و در یک مهمانی کشت.ابوالهیجا بن ربیبالدوله نیز غزها را تعقیب کرد و از آذربایجان بیرون راند.آنان به سمت هکاری و وان فرار کردند و در آنجا نیز بساط کشتار و غارت بهراه انداختند. غزها در فاصله سالهای 433 تا 435ق/1042 تا 1044م دیاربکر، موصل و سایر شهرهای جزیره را غارت کردند و هزاران نفر را کشتند. قرواش عقیلی، فرمانروای عرب موصل با مروانیان و عنازیان کرد و سایر قدرتهای منطقهای علیه غزها متحد شد و آنان را شکست داد و به روایتی سه هزار نفر از آنها را کشت و بقیه به دیاربکر و از آنجا به آذربایجان بازگشتند. پس از آن قرواش در نامهای به ابوالهیجا شکست غزها را به اطلاع او رساند. ابوالهیجا به پیکی که نامه را آورده بود، گفت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها به سرزمین من (اورمیه) رسیدند،روی پلی ایستادم که از کنار آن میگذشتند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر ۳۰ هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، به ۵ هزار نفر نمیرسیدند و لابد این ۲۵ هزار نفر همان کسانی هستند که توسط قرواش کشته شده و یا در راه مرده اند».این روایت به خوبی نشان میدهد که کردهای اورمیه مانند دیگر ساکنان ترکزبان و نه "ترکنژاد" آن مهاجم و مهاجر نیستند و ساکنان بومی شهر میباشند.
🔻و اما حرف آخر، تاریخ نیاکان ما هرچه بوده، گذشته است و کسی حق ندارد با احیای جنگهای گذشته، همزیستی جمعی را به خطر اندازد و خود را خونخواه بخشی از مردم هزار سال پیش و قبل و بعدش بداند و انتقامشان را از بخشی از مردم کنونی بگیرد و تاریخ را بر پایه ایدئولوژی دلخواه خود بازسازی کند.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻بارها در این کانال نوشتهام که وظیفه تاریخدان نبش قبر گذشته و تلاش برای احیای تاریخ و مهندسی دوباره جغرافیا و جامعه بر پایه آن نیست که این ره به ناکجاآبادی به نام فاشیسم میرسد و نتیجهاش جز سقوط جمعی نیست؛ اما چه باید کرد که برخی نژادپرستان بنابر مصالح و منافع شخصی و ایدئولوژیک، با ارائه روایتی وارونه از تاریخ، سبب ایجاد تفرقه و تنفر میان مردمی میشوند که مجال مراجعه به متون تاریخی و شناخت دقیق تاریخ خود را ندارند. یکی از اهداف کانال کردستاننامه بازخوانی تاریخ برای جلوگیری از رواج تنفر قومی و تفرقهاندازی میان مردمانی معمولی است که قرنها با ملاک قراردادن اکنون و آینده خود در کنار هم زندگی کردهاند و برایشان گذشته و تفاوت زبان و مذهب در اولویت نبوده است.این یادداشت پاسخ به کسانی است که شهر اورمیه را که نماد رنگینکمان فرهنگی و زبانی در طول تاریخ بوده به شهر یک قوم خاص تقلیل دادهاند که از قضا آخرین کسانی بودهاند که وارد آن شدهاند. آنان با تقسیم ساکنان شهر به دو گروه اصلی و بومی(ترک) و مهاجر و مهاجم(کرد و بقیه) بساط تنفر و تفرقه را میان مردم عادی کوچه و بازار راه انداختهاند و بیم آن میرود که با تکرار این مطالب، امنیت و وحدت مردم را به خطر اندازند.
🔻در اینجا خطاب به تفرقه افکنان و مبلغان نفرتپراکنی قومی میگویم،یک بار مطالب منابع عربی و فارسی [و نه کردی] را بخوانید تا بدانید که کردها دستکم از هزار سال پیش ساکن اورمیه بودهاند و به قول شما مهاجمان کرد و مهاجرانی از کردستان عراق و ترکیه در دوره معاصر نیستند. نیاکان بسیاری از مردم ترک این شهر هم به لحاظ نژادی ترک نیستند و در گذشته دیلمی و آذری و تات و ... بودهاندکه در دوران حاکمیت سلجوقیان و دیگر حکومتهای ترک بر آذربایجان زبانشان ترکی شده است. لطفاً نگاهی به نوشته سنگ قبر ابن یزدانیار کردی ارموی(وفات: ٣٢٣ق) بیندازید و یکی از تٱلیفات شیخ بن صوفی الیاس کردی ارموی را در لینک B2n.ir/m30588 بخوانید و این همه جعل و دروغ تاریخی را در میان مردم بیخبر از منابع تخصصی تاریخ نگسترانید.دستکم چند صفحه از تاریخ ابناثیر را در ذیل سالهای ذکرشده که در ادامه آمده است، ببینید تا بدانید چه کسانی در هزار سال پیش از اورمیه دفاع میکردند.
🔻در سال 429ق/1038م غزها به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان هجوم بردند و ابتدا به مراغه حمله کردند؛ مسجد جامع آنجا را سوزاندند و شمار زیادی از مردم و کردهای هذبانی را کشتند و ساکنان شهر را دچار رعب و وحشت کردند. وهسودان بن محمد روادی کردی حاکم آذربایجان و خواهرزادهاش، ابوالهیجا بن ربیب الدوله هذبانی کردی، فرمانروای اورمیه به جنگ غزها رفتند و آنان را از آذربایجان بیرون کردند.به دنبال آن بوقا به ری و منصور و کوکتاش به همدان برگشتند.بقیه غزها هم به ارمینیه هجوم بردند و پس از قتل و غارت مردم آنجا، دوباره به اورمیه و مناطق اطراف آن آمدند و باز هم غارت کردند و جمعیت زیادی از کردها را کشتند. وهسودان در سال 432ق/1041م شماری از رٶسای غز را غافلگیر کرد و در یک مهمانی کشت.ابوالهیجا بن ربیبالدوله نیز غزها را تعقیب کرد و از آذربایجان بیرون راند.آنان به سمت هکاری و وان فرار کردند و در آنجا نیز بساط کشتار و غارت بهراه انداختند. غزها در فاصله سالهای 433 تا 435ق/1042 تا 1044م دیاربکر، موصل و سایر شهرهای جزیره را غارت کردند و هزاران نفر را کشتند. قرواش عقیلی، فرمانروای عرب موصل با مروانیان و عنازیان کرد و سایر قدرتهای منطقهای علیه غزها متحد شد و آنان را شکست داد و به روایتی سه هزار نفر از آنها را کشت و بقیه به دیاربکر و از آنجا به آذربایجان بازگشتند. پس از آن قرواش در نامهای به ابوالهیجا شکست غزها را به اطلاع او رساند. ابوالهیجا به پیکی که نامه را آورده بود، گفت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها به سرزمین من (اورمیه) رسیدند،روی پلی ایستادم که از کنار آن میگذشتند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر ۳۰ هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، به ۵ هزار نفر نمیرسیدند و لابد این ۲۵ هزار نفر همان کسانی هستند که توسط قرواش کشته شده و یا در راه مرده اند».این روایت به خوبی نشان میدهد که کردهای اورمیه مانند دیگر ساکنان ترکزبان و نه "ترکنژاد" آن مهاجم و مهاجر نیستند و ساکنان بومی شهر میباشند.
🔻و اما حرف آخر، تاریخ نیاکان ما هرچه بوده، گذشته است و کسی حق ندارد با احیای جنگهای گذشته، همزیستی جمعی را به خطر اندازد و خود را خونخواه بخشی از مردم هزار سال پیش و قبل و بعدش بداند و انتقامشان را از بخشی از مردم کنونی بگیرد و تاریخ را بر پایه ایدئولوژی دلخواه خود بازسازی کند.
https://t.me/kurdistanname
Google Books
الاول من كتاب حاشية ملا شيخ بن الصوفي الياس الكردي
Forwarded from اتچ بات
🌑 خاموشی بلبل خوشخوان هورامان/ به بهانه درگذشت هنرمند محبوب کاک جمیل احمدی
✍ اسماعیل شمس
✔️این یادداشت را در حالی مینویسم که آواز "عەمرم پەروانە" را در فایل پیوست با صدای کاک جمیل و فرزند خلفش، کاک سعدی که گویی وصیتنامه او خطاب به هورامان است، گوش میدهم؛ به چهره غمگین این مرد رنجدیده و صبور مینگرم و در فراق او میگریم. از شما خوانندگان عزیز هم میخواهم با من همراه شوید و آن صدای سخن عشق را ببینید که چگونه با همنوایی فرزندش از عمق جان با زادگاهش گفتگو میکند و خطاب به او میگوید که مصیبتهایش را هرگز از یاد نمیبرد و از یارانش میخواهد پس از مرگ، پیکرش را به هورامان ببرند و در آنجا به آغوش خاک بسپارند. این کلمات در حالی از ذهن و روح و قلبم میگذرند که قدرشناسان هنر و هورامان نیز هماکنون در حال اجرای وصیت اویند و جسم بیجانش را به زادگاهش نوسود، مرکز هورامان لهون میبرند.
✔️استاد کاک جمیل نوسودی برای نسل ما تنها یک استاد آواز هورامی/کردی و سیاوچمانه نبود، بلکه در کنار ماموستا عثمان هورامی که عمرش دراز باد، نماد پیوستگی اکنون و آینده ما با تاریخ و فرهنگ و فولکلور و جغرافیای هورامان بود. کاک جمیل با شادی مردم سرزمینش شاد میشد و همراه با دیگر هنرمندان منطقه و بهویژه ماموستا عثمان برایشان آواز شاد(چەپڵەڕێزان) میخواند و در غم آنان اشک میریخت و ساز غمگین مینواخت. او از دل هورامان و از بطن مردم برخاسته بود و تا لحظه آخر زندگی با مردمش ماند.
✔️درباره سیاوچمانه، این آواز اهورایی هورامان که کاک جمیل از سرآمدان آن بود، سالها پیش مقالهای در دانشنامه فرهنگ مردم ایران نوشتهام و در آن از کاک جمیل هم یاد کردهام که خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میتوانند آن را در لینک زیر مطالعه فرمایند:
B2n.ir/b06977
بنابراین در اینجا از سیاوچمانه و آواز کاک جمیل نمینویسم، بلکه به سبب رابطه سببی(دایی همسرم) و آشنایی نزدیک با زندگی و زمانهاش از خود ایشان خواهم نوشت. کاک جمیل در سال ۱۳۲۵ش در شهر نوسود چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم عبدالله و مادرش بانو صافیه، زنی از جنس شیرزنان اصیل هورامان بود. جمیل در کودکی پدرش را از دست داد و مادرش او را در فقر و نداری و با هزاران رنج و مصیبت و گرفتاری بزرگ کرد. او از سن ۲۰ سالگی وارد دنیای موسیقی و آواز و سیاوچمانه شد. هنوز به ۳۵ سالگی نرسیده بود که جنگ تحمیلی شیون و مرگ را برای مردم دیارش نوسود کە در هورامان و کردستان به شهر هنر و شادی و مرکز سیاوچمانه و امید به زندگی شهره بود، بە همراە آورد. در جریان جنگ کاک جمیل سه برادر خود را از دست داد و خانواده اش پس از ویرانی شهرشان، آواره و پراکنده شد.جمعی از آنان به هورامان اقلیم کردستان پناه بردند. برخی در نودشه و پاوه و روانسر و کرمانشاه ساکن شدند و جمعی هم در سنندج و نواحی اطراف مریوان مٲوی گزیدند.
✔️یک خانواده پیوسته و متمرکز در یک لحظه تاریخی متفرق شد و هر یک از اعضای آن سرنوشتی متفاوت یافت. درد و رنج آوارگی و از دست دادن خانە و کاشانە رٶیای یک زندگی معمولی را در طول جنگ و پس از آن برای بسیاری از مردم هورامان به تمنایی محال تبدیل نمود. با اتمام جنگ مردم نوسود به شهرشان برگشتند و ویرانهها را از نو ساختند، اما زندگی به روال قبلی برنگشت و زخمهای گذشته هرگز درمان نشد و همنشین جسم و روح مردم باقی ماند و بسیاری از جمله تنها خواهر کاک جمیل را هم قربانی کرد. هنرمند پرآوازه ما هم یکی از هزاران کسی بود که این دردها و این رنجها را تا لحظه آخر زندگی با خود به دوش کشید، اما هیچگاه از خواندن برای مردم دست نکشید.خود را آزار داد، اما به کس آزار نرساند. نان حنجره خود را خورد، اما دست پیش نامردان و نامردمان دراز نکرد. روحش شاد و آسوده؛ که جبر تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی که گویی تقدیر آدمهای متفاوت این سرزمین است به او مجال لحظهای آرامش و آسوده زیستن نداد.
✔️در خاتمه مصیبت دردناک کوچ این هنرمند بزرگ را که در طول حیاتش چنانکه باید و شاید قدر ندید و بر صدر ننشست به مردم هنردوست نوسود و هورامان و کردستان تسلیت میگویم و برای بازماندگان آن عزیز صبر و بردباری را آرزومندم.
🔷 ئا هەورامانە تۆ کەردەن گۆزەر
پەیت تازەیە بارا ئاڐ جە من بەتەر
کۆگا خەمەکام هۆرگێردێ بە کۆڵ
بەرووش هەوارگەی هەورامانی چۆڵ
ڕەفێقان بەیدێ دەستم بە دامان
فەرامۆش نەکەردێ ماوای هەورامان
ئا هەورامانە من گەڕێام پێوە
ئاڐ هەر باقیەن من شیام بە ڕێوە
یاران هامسەران وەسیەتەن ئامان
تەرمەکەیم بەردێ ڕوو بە هەورامان
هەی داڐ هەی بێداڐ کەس دیار نیەن
کەس جە دەردی من خەبەردار نیەن
باقی وەسەلام شاخی هەورامان
من مەجنوونوو تۆ ئینەم سەر ئامان
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
✔️این یادداشت را در حالی مینویسم که آواز "عەمرم پەروانە" را در فایل پیوست با صدای کاک جمیل و فرزند خلفش، کاک سعدی که گویی وصیتنامه او خطاب به هورامان است، گوش میدهم؛ به چهره غمگین این مرد رنجدیده و صبور مینگرم و در فراق او میگریم. از شما خوانندگان عزیز هم میخواهم با من همراه شوید و آن صدای سخن عشق را ببینید که چگونه با همنوایی فرزندش از عمق جان با زادگاهش گفتگو میکند و خطاب به او میگوید که مصیبتهایش را هرگز از یاد نمیبرد و از یارانش میخواهد پس از مرگ، پیکرش را به هورامان ببرند و در آنجا به آغوش خاک بسپارند. این کلمات در حالی از ذهن و روح و قلبم میگذرند که قدرشناسان هنر و هورامان نیز هماکنون در حال اجرای وصیت اویند و جسم بیجانش را به زادگاهش نوسود، مرکز هورامان لهون میبرند.
✔️استاد کاک جمیل نوسودی برای نسل ما تنها یک استاد آواز هورامی/کردی و سیاوچمانه نبود، بلکه در کنار ماموستا عثمان هورامی که عمرش دراز باد، نماد پیوستگی اکنون و آینده ما با تاریخ و فرهنگ و فولکلور و جغرافیای هورامان بود. کاک جمیل با شادی مردم سرزمینش شاد میشد و همراه با دیگر هنرمندان منطقه و بهویژه ماموستا عثمان برایشان آواز شاد(چەپڵەڕێزان) میخواند و در غم آنان اشک میریخت و ساز غمگین مینواخت. او از دل هورامان و از بطن مردم برخاسته بود و تا لحظه آخر زندگی با مردمش ماند.
✔️درباره سیاوچمانه، این آواز اهورایی هورامان که کاک جمیل از سرآمدان آن بود، سالها پیش مقالهای در دانشنامه فرهنگ مردم ایران نوشتهام و در آن از کاک جمیل هم یاد کردهام که خوانندگان عزیز کانال کردستاننامه میتوانند آن را در لینک زیر مطالعه فرمایند:
B2n.ir/b06977
بنابراین در اینجا از سیاوچمانه و آواز کاک جمیل نمینویسم، بلکه به سبب رابطه سببی(دایی همسرم) و آشنایی نزدیک با زندگی و زمانهاش از خود ایشان خواهم نوشت. کاک جمیل در سال ۱۳۲۵ش در شهر نوسود چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم عبدالله و مادرش بانو صافیه، زنی از جنس شیرزنان اصیل هورامان بود. جمیل در کودکی پدرش را از دست داد و مادرش او را در فقر و نداری و با هزاران رنج و مصیبت و گرفتاری بزرگ کرد. او از سن ۲۰ سالگی وارد دنیای موسیقی و آواز و سیاوچمانه شد. هنوز به ۳۵ سالگی نرسیده بود که جنگ تحمیلی شیون و مرگ را برای مردم دیارش نوسود کە در هورامان و کردستان به شهر هنر و شادی و مرکز سیاوچمانه و امید به زندگی شهره بود، بە همراە آورد. در جریان جنگ کاک جمیل سه برادر خود را از دست داد و خانواده اش پس از ویرانی شهرشان، آواره و پراکنده شد.جمعی از آنان به هورامان اقلیم کردستان پناه بردند. برخی در نودشه و پاوه و روانسر و کرمانشاه ساکن شدند و جمعی هم در سنندج و نواحی اطراف مریوان مٲوی گزیدند.
✔️یک خانواده پیوسته و متمرکز در یک لحظه تاریخی متفرق شد و هر یک از اعضای آن سرنوشتی متفاوت یافت. درد و رنج آوارگی و از دست دادن خانە و کاشانە رٶیای یک زندگی معمولی را در طول جنگ و پس از آن برای بسیاری از مردم هورامان به تمنایی محال تبدیل نمود. با اتمام جنگ مردم نوسود به شهرشان برگشتند و ویرانهها را از نو ساختند، اما زندگی به روال قبلی برنگشت و زخمهای گذشته هرگز درمان نشد و همنشین جسم و روح مردم باقی ماند و بسیاری از جمله تنها خواهر کاک جمیل را هم قربانی کرد. هنرمند پرآوازه ما هم یکی از هزاران کسی بود که این دردها و این رنجها را تا لحظه آخر زندگی با خود به دوش کشید، اما هیچگاه از خواندن برای مردم دست نکشید.خود را آزار داد، اما به کس آزار نرساند. نان حنجره خود را خورد، اما دست پیش نامردان و نامردمان دراز نکرد. روحش شاد و آسوده؛ که جبر تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی که گویی تقدیر آدمهای متفاوت این سرزمین است به او مجال لحظهای آرامش و آسوده زیستن نداد.
✔️در خاتمه مصیبت دردناک کوچ این هنرمند بزرگ را که در طول حیاتش چنانکه باید و شاید قدر ندید و بر صدر ننشست به مردم هنردوست نوسود و هورامان و کردستان تسلیت میگویم و برای بازماندگان آن عزیز صبر و بردباری را آرزومندم.
🔷 ئا هەورامانە تۆ کەردەن گۆزەر
پەیت تازەیە بارا ئاڐ جە من بەتەر
کۆگا خەمەکام هۆرگێردێ بە کۆڵ
بەرووش هەوارگەی هەورامانی چۆڵ
ڕەفێقان بەیدێ دەستم بە دامان
فەرامۆش نەکەردێ ماوای هەورامان
ئا هەورامانە من گەڕێام پێوە
ئاڐ هەر باقیەن من شیام بە ڕێوە
یاران هامسەران وەسیەتەن ئامان
تەرمەکەیم بەردێ ڕوو بە هەورامان
هەی داڐ هەی بێداڐ کەس دیار نیەن
کەس جە دەردی من خەبەردار نیەن
باقی وەسەلام شاخی هەورامان
من مەجنوونوو تۆ ئینەم سەر ئامان
https://t.me/kurdistanname
Telegram
attach 📎
🔶از کردستان تا بلوچستان
✍ اسماعیل شمس
🔻در دو هفته اخیر سیل بلوچستان سبب شد که توجه بخشی از مردم ایران به آنجا معطوف شود. با وجود ارسال کمک از مناطق مختلف به جرٱت میتوان گفت که در هیچ جا به اندازه کردستان برای جمع آوری کمک به سیلزدگان مظلوم بلوچستان تلاش مردمی صورت نگرفت. هرچند برخی تنها از منظر مذهب مشترک به این تلاش نگریستند،اما این موضوع وجوه دیگری هم داشت که نگارنده تنها به وجه تاریخی آن اشاره میکند. ضمن سپاس از کسانی که در این کار خیر پیشقدم شدند و درخواست از همه عزیزان برای تداوم کمک به مردم بلوچ، خوانندگان کردستان نامه را به مطالعه این یادداشت کوتاه دعوت میکنم.
🔻کتاب شهرستانهای ایران(تٱلیف در سده ۲ق) بلوچها را یکی از ۷ گروه کوه نشین/کوفیار{کوهیار} مینامد که از ظلم ضحاک به کوهها پناه بردند. این روایت در شاهنامه فردوسی درباره کردها هم آمده است و یکی از مهمترین اشتراکات کرد و بلوچ در تاریخ حماسی است. منابع نخستین سدههای اسلامی نیز بلوچها را از زمره اکراد معرفی کرده اند.ابن حوقل از طوایف قفص(کوفج) و کرد کوههای بارز در کرمان ومکران یاد کرده است. در تاریخ سیستان از "بسام کورد" نام برده شده که از خوارج سیستان بود وبرای یعقوب لیث شعر میخواند.اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان مینویسد:"بلوص(بلوچ) اسم کوهی است از برای اکرادی که ایشان را بلادی است وسیع میانه کرمان وفارس و مجاورند با مردمان قفص". هرچند برخیها با تقلیل واژه کرد به شبان آن را فاقد بار نژادی میدانند، اما میراث شفاهی و اسناد تاریخی نشان میدهندکه چنین نگاهی خالی از خطا نیست. علاءالملک در سفرنامه بلوچستان از قول یکی از کردهای مکران مینویسد: "مکران گویا همین مکری آذربایجان است...پدرم کرد است و از آن سمتها آمده است". دکتر باستانی پاریزی در مقدمهاش بر سفرنامه بلوچستان اصطلاح "کوچ کردون" را که میان بلوچها رایج است به کوچ احتمالی اجداد آنان از کردستان پیوند داده است. منصور سید سجادی در کتاب باستان شناسی و تاریخ بلوچستان درباره کوفجها/کوچها مینویسد:" کوچان همانند بلوچان بازماندگان گروههای کردی هستند که در سده های پیشین با حرکت خود از شمال غرب فلات ایران... با مردم بومی ... مخلوط شده و مستقر شده اند". محمود زندمقدم در کتاب حکایت بلوچ از دهها طایفه کرد در مناطق مختلف بلوچستان از جمله خاش، سراوان و دامنه های کوه تفتان نام برده است که نام خانوادگی کرد دارند و به زبان خود، کورتی(کردی) میگویند.
🔻 از نظر زبانشناسی هم شواهد زیادی برای نشان دادن شباهت زبان بلوچی وکردی و کوچ بلوچان از کردستان به بلوچستان وجود دارد. بلوچها در مسیر کوچ خود از شمال غرب به جنوب شرق آثاری از زبان خود را در واحه های کویر مرکزی فلات ایران بر جای گذاشتهاند.این را میتوان از نزدیکی وهمانندی گویشهای خوری وانارکی با گویش بلوچی استنباط کرد.(ایرانیکا،3 /633،دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی،12 /504).
🔻درباره اینکه نوع رابطه کرد و بلوچ چگونه است، میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد.برخیها مانند نویسنده کتاب کردگال نامک کرد و بلوچ را یکی و از تبار ماد میدانند.آنچنانکه در مقدمه کردگالنامک آمده است، این کتاب در سال 1070ه.ق/1659م توسط آخوند ملا محمد صالح به زبان فارسی نوشته شده است. او از کردهای زنگنه بلوچستان و وزیر کبیر میر احمد خان اول حاکم قلات بلوچستان (1666_1695م) بوده و پس از او به 5 امیر دیگر براخوئی(براهویی) خدمت کرده است. با نگاهی مختصر به این کتاب میتوان دریافت که سبک نگارش و دادههای تاریخی آن هیچ شباهتی به دوره صفوی ندارد و به احتمال زیاد عمر آن از صد سال فراتر نمیرود.نویسنده، داستانهای شفاهی رایج در میان مردم را با برخی نوشتههای هرودوت و دیگر تاریخنگاران معاصر ترکیب و به نام کردگالنامک منتشر کرده است. شاید این کتاب توسط خوانین قلات بلوچستان در پاکستان کنونی نوشته شده باشد که در نیمههای قرن بیستم با کردستان ارتباط یافتند.ازجمله رجال مشهور بلوچستان پاکستان در آن زمان میرعبدالعزیز کرد بود و بعید نیست نگارنده کتاب،او یا یکی از نزدیکانش بوده باشد. برای آگاهی از زندگی او نگاه کنید به دو لینک زیر
B2n.ir/j62266
B2n.ir/f44276
🔻کردهای بلوچستان پاکستان در صد سال گذشته در تحولات این کشور نقش داشته و در احزاب و نهادهای سیاسی و فرهنگی حضور داشته اند و امروزه در شبکههای اجتماعی صفحههای مختلفی به نام آنان وجود دارد،مانند
Babu Mir Abdul Rehman Kurd
منابع اشارهای به کوچ کردان از کردستان به بلوچستان در دوره ماد نکردهاند و بنابراین نمیتوان در این باره قضاوت کرد، اما برخی حکام بلوچستان مانند گنجعلیخان زیگ و شاهوردی سلطان محمودی در دوره صفوی کرد بوده و با سپاهیان و خویشاوندان خود از کردستان به بلوچستان رفتهاند.شاید کردهای کنونی بلوچستان از بازماندگان آنان باشند.
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻در دو هفته اخیر سیل بلوچستان سبب شد که توجه بخشی از مردم ایران به آنجا معطوف شود. با وجود ارسال کمک از مناطق مختلف به جرٱت میتوان گفت که در هیچ جا به اندازه کردستان برای جمع آوری کمک به سیلزدگان مظلوم بلوچستان تلاش مردمی صورت نگرفت. هرچند برخی تنها از منظر مذهب مشترک به این تلاش نگریستند،اما این موضوع وجوه دیگری هم داشت که نگارنده تنها به وجه تاریخی آن اشاره میکند. ضمن سپاس از کسانی که در این کار خیر پیشقدم شدند و درخواست از همه عزیزان برای تداوم کمک به مردم بلوچ، خوانندگان کردستان نامه را به مطالعه این یادداشت کوتاه دعوت میکنم.
🔻کتاب شهرستانهای ایران(تٱلیف در سده ۲ق) بلوچها را یکی از ۷ گروه کوه نشین/کوفیار{کوهیار} مینامد که از ظلم ضحاک به کوهها پناه بردند. این روایت در شاهنامه فردوسی درباره کردها هم آمده است و یکی از مهمترین اشتراکات کرد و بلوچ در تاریخ حماسی است. منابع نخستین سدههای اسلامی نیز بلوچها را از زمره اکراد معرفی کرده اند.ابن حوقل از طوایف قفص(کوفج) و کرد کوههای بارز در کرمان ومکران یاد کرده است. در تاریخ سیستان از "بسام کورد" نام برده شده که از خوارج سیستان بود وبرای یعقوب لیث شعر میخواند.اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان مینویسد:"بلوص(بلوچ) اسم کوهی است از برای اکرادی که ایشان را بلادی است وسیع میانه کرمان وفارس و مجاورند با مردمان قفص". هرچند برخیها با تقلیل واژه کرد به شبان آن را فاقد بار نژادی میدانند، اما میراث شفاهی و اسناد تاریخی نشان میدهندکه چنین نگاهی خالی از خطا نیست. علاءالملک در سفرنامه بلوچستان از قول یکی از کردهای مکران مینویسد: "مکران گویا همین مکری آذربایجان است...پدرم کرد است و از آن سمتها آمده است". دکتر باستانی پاریزی در مقدمهاش بر سفرنامه بلوچستان اصطلاح "کوچ کردون" را که میان بلوچها رایج است به کوچ احتمالی اجداد آنان از کردستان پیوند داده است. منصور سید سجادی در کتاب باستان شناسی و تاریخ بلوچستان درباره کوفجها/کوچها مینویسد:" کوچان همانند بلوچان بازماندگان گروههای کردی هستند که در سده های پیشین با حرکت خود از شمال غرب فلات ایران... با مردم بومی ... مخلوط شده و مستقر شده اند". محمود زندمقدم در کتاب حکایت بلوچ از دهها طایفه کرد در مناطق مختلف بلوچستان از جمله خاش، سراوان و دامنه های کوه تفتان نام برده است که نام خانوادگی کرد دارند و به زبان خود، کورتی(کردی) میگویند.
🔻 از نظر زبانشناسی هم شواهد زیادی برای نشان دادن شباهت زبان بلوچی وکردی و کوچ بلوچان از کردستان به بلوچستان وجود دارد. بلوچها در مسیر کوچ خود از شمال غرب به جنوب شرق آثاری از زبان خود را در واحه های کویر مرکزی فلات ایران بر جای گذاشتهاند.این را میتوان از نزدیکی وهمانندی گویشهای خوری وانارکی با گویش بلوچی استنباط کرد.(ایرانیکا،3 /633،دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی،12 /504).
🔻درباره اینکه نوع رابطه کرد و بلوچ چگونه است، میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد.برخیها مانند نویسنده کتاب کردگال نامک کرد و بلوچ را یکی و از تبار ماد میدانند.آنچنانکه در مقدمه کردگالنامک آمده است، این کتاب در سال 1070ه.ق/1659م توسط آخوند ملا محمد صالح به زبان فارسی نوشته شده است. او از کردهای زنگنه بلوچستان و وزیر کبیر میر احمد خان اول حاکم قلات بلوچستان (1666_1695م) بوده و پس از او به 5 امیر دیگر براخوئی(براهویی) خدمت کرده است. با نگاهی مختصر به این کتاب میتوان دریافت که سبک نگارش و دادههای تاریخی آن هیچ شباهتی به دوره صفوی ندارد و به احتمال زیاد عمر آن از صد سال فراتر نمیرود.نویسنده، داستانهای شفاهی رایج در میان مردم را با برخی نوشتههای هرودوت و دیگر تاریخنگاران معاصر ترکیب و به نام کردگالنامک منتشر کرده است. شاید این کتاب توسط خوانین قلات بلوچستان در پاکستان کنونی نوشته شده باشد که در نیمههای قرن بیستم با کردستان ارتباط یافتند.ازجمله رجال مشهور بلوچستان پاکستان در آن زمان میرعبدالعزیز کرد بود و بعید نیست نگارنده کتاب،او یا یکی از نزدیکانش بوده باشد. برای آگاهی از زندگی او نگاه کنید به دو لینک زیر
B2n.ir/j62266
B2n.ir/f44276
🔻کردهای بلوچستان پاکستان در صد سال گذشته در تحولات این کشور نقش داشته و در احزاب و نهادهای سیاسی و فرهنگی حضور داشته اند و امروزه در شبکههای اجتماعی صفحههای مختلفی به نام آنان وجود دارد،مانند
Babu Mir Abdul Rehman Kurd
منابع اشارهای به کوچ کردان از کردستان به بلوچستان در دوره ماد نکردهاند و بنابراین نمیتوان در این باره قضاوت کرد، اما برخی حکام بلوچستان مانند گنجعلیخان زیگ و شاهوردی سلطان محمودی در دوره صفوی کرد بوده و با سپاهیان و خویشاوندان خود از کردستان به بلوچستان رفتهاند.شاید کردهای کنونی بلوچستان از بازماندگان آنان باشند.
https://t.me/kurdistanname
The Balochistan Post
میر عبدالعزیز کرد کون تھے - کامریڈ علی ظفر بلوچ | The Balochistan Post
میر عبدالعزیز کرد کون تھے تحریر و تالیف: کامریڈ علی ظفر بلوچ دی بلوچستان پوسٹ میر عبدالعزیز کرد جس کی زندگی کی 28 سال جیلوں میں گذری۔ میر عبدالعزیزکرد 1907ءکو مستونگ میں میر ٹلن خان کے گھر میں پیدا ہوئے۔ پانچ سال کا تھا والدہ کا انتقال ہوا۔ میر عبدالعزیز…
🔶کاشکی هستی زبانی داشتی/به بهانه سالروز بمباران شیمیایی حلبچه
✍ اسماعیل شمس
🔻هرگاه با هواپیما از تهران به هەولێر(اربیل) و سلیمانیه و برعکس سفر میکنم، بهمحض عبور از آسمان اینسوی مرز به آنسویش ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر میشود.منظورم از مرز، مرزهای کنونی میان دو کشور ایران و عراق نیست، بلکه مرز طبیعی و دیوارهای کوهستانی است که دو دشت شهرزور و دشت ماد(مایدشت یا مێڐەشت/ماهیدشت مغلوط کنونی) را از هم جدا کرده است. گذر از این کوهستان برای مهاجمانی که از ابتدای تاریخ از غرب راهی شرق میشدند و یا از شرق به سمت غرب میتاختند، آسان نبود، چون ساکنانش با اتکا به قلعههای کوهستانی سر به فلک کشیدهاش از آن دفاع میکردند و دشمنان هم که آن را تنها معبر شرق و غرب میدانستند به هر جنایت و جسارتی دست میزدند تا از آن گذر کنند.به قول مولوی اگر هستی زبانی داشت و از هستان پردهها برمیداشت، جغرافیای این ناحیه اعم از کوهها و درههایش و دشتها و چشمههایش به ما میگفتند که جهانگشایان تاریخ چه بر سر مردمانش آوردهاند. کاشکی بسان این شعر هاتف اصفهانی که دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی، وجب وجب خاک این سرزمین و حتی سنگریزههایش شکافته میشدند تاحکایت چندهزار سال کشتار و غارت و زجر و آزار پادشاهان مهاجم را که اگر امروز روانشناسان کردار آنان را با معیارهای علمی بسنجند، مشخص میشود، چندین بیماری روانی داشتهاند همچون آفتاب بر همگان عیان میکردند. کاش حضرت سلیمانی پیدا میشد تا زبان جانوران و پرندگان کردستان را میفهمید و از قول آنان به ما میگفت که نابکاران تاریخ به آنها و زیستبومشان هم رحم نکرده و همه را طعمه لذتجویی و خودخواهی خویش نمودهاند.ایکاش ابرهای آسمان اربیل تا کرماشان که هواپیما از بالای آنها میگذرد، فریادمیزدند تاکنون آه و ناله چند میلیون بیگناه این دیار را دیدهاند و کاشکی ماه و ستارگانی که شب تیره این کوهستان را روشن میکنند،میگفتند که نجواهای شبانه چند مادر و خواهر و همسر و دختر داغدیده و جگرسوخته را شمردهاند. ایکاش خدایی که آن بالابالاها بر کرسی فرمانرواییاش نشسته است، روزی کاسه حکمت و صبرش لبریز میشد و سزای ظلم ظالمان را حواله دنیای دیگر نمیکرد و در همین دنیا و درجلوی چشم همگان پرده از آن همه جنایتی برمیداشت که گروهی از بندگانش به نام او و یا بهنام خود بهناحق در حق گروهی دیگر روا داشتهاند.
🔻شاید به من بگویید چرا مرثیهسرایی؟ چرا از تاریخ نمیگویی؟ البته که پاسخ این پرسش در عنوان یادداشت نهفته است، زیرا تنها "هستی" است که میتواند این قصه پرغصه را روایت کند و بس، اما تا وقت رسیدن آن لحظه خیالی شرح این ظلم را باید در کتیبهها و کتابهایی جست که آن پادشاهان در شرح شاهکارهایشان نوشتهاند. از دو هزار سال پیش از میلاد یعنی از زمانی که پادشاهان آشور سرخ کردن رنگ رودهای این دیار با خون مردمانش را با افتخار نقل کردهاند تا ۴هزار سال بعد در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ که صدام با گاز شیمیایی بیش از ۵ هزار نفر مردم بیگناه حلبچه را شهید کرد، هیچ قرن و سال یا ماه و روزی نبوده است که یک جهانگشا از این سرزمین نگذرد و جان و مال مردمش را به باد فنا ندهد.از کدام یک بگویم؟ از هخامنشیان که پس از شکستدادن نهایی مادها در بیستون و اربیل تا یونان و مصر تاختند یا اسکندر و یونانیان که به تلافی هجوم آنان آخرین شاه هخامنشی را در اربیل برانداختند.از تهاجم رومیان و آنانی که در این سو در برابرشان ایستادند بگویم یا اعراب مسلمانی که ساسانیان را ساقط کردند و امویان و عباسیان و نوچههایشان؟ از غزها و سلجوقیان و طغرل و آلب ارسلانشان بگویم که از ترکستان چین به قصد مدیترانه و آناتولی و قفقاز راه افتادند و این سرزمین را زیر سم اسبان خود له کردند یا چنگیز و مغولانش که از مغولستان به پا خاستند و چوبههای دارشان را در اربیل و دیاربکر برافراشتند. تیمور و تاتارانش را که از تاتارستان آمدند،کجای دلم بگذارم که شهری آباد نماند، مگر این که آن را به آتش کشیدند و مردمش را زنده زنده در آن سوزاندند.با ترکمانان و آققوینلو و قرهقوینلویش چه بگویم که مردم کرد را تا عمق کوهستانهای هورامان کشتند. ۴۰۰ سال جنگ عثمانی در آن سوی مرز با صفوی و افغان و افشار و زند و قاجار در این سوی مرز با طول ۱۴۶۰ کیلومتر و عرضی نصف آن را چگونه روایت کنم که نوددرصد کشتههای دوسویش کرد بودند. جنگهای اول و دوم جهانی و قبل و بعدش و داستان کردکشی و دگرکشی بهدست کردان برای منافع این و آن را چهکنم که از همه جانسوزتر است و سرانجام قلم را چگونه بچرخانم که بنویسد عربی نژادپرست در یک سال ۱٨۷ هزار کرد را به نام سوره انفال سربهنیست کرد و در یک روز ۵۰۰۰نفر را با گاز خردل کشت؟
🔻مقاله حلبچه و بمباران شیمیایی آن را در لینک زیر به قلم نگارنده بخوانید:
B2n.ir/n02732
https://t.me/kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻هرگاه با هواپیما از تهران به هەولێر(اربیل) و سلیمانیه و برعکس سفر میکنم، بهمحض عبور از آسمان اینسوی مرز به آنسویش ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر میشود.منظورم از مرز، مرزهای کنونی میان دو کشور ایران و عراق نیست، بلکه مرز طبیعی و دیوارهای کوهستانی است که دو دشت شهرزور و دشت ماد(مایدشت یا مێڐەشت/ماهیدشت مغلوط کنونی) را از هم جدا کرده است. گذر از این کوهستان برای مهاجمانی که از ابتدای تاریخ از غرب راهی شرق میشدند و یا از شرق به سمت غرب میتاختند، آسان نبود، چون ساکنانش با اتکا به قلعههای کوهستانی سر به فلک کشیدهاش از آن دفاع میکردند و دشمنان هم که آن را تنها معبر شرق و غرب میدانستند به هر جنایت و جسارتی دست میزدند تا از آن گذر کنند.به قول مولوی اگر هستی زبانی داشت و از هستان پردهها برمیداشت، جغرافیای این ناحیه اعم از کوهها و درههایش و دشتها و چشمههایش به ما میگفتند که جهانگشایان تاریخ چه بر سر مردمانش آوردهاند. کاشکی بسان این شعر هاتف اصفهانی که دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی، وجب وجب خاک این سرزمین و حتی سنگریزههایش شکافته میشدند تاحکایت چندهزار سال کشتار و غارت و زجر و آزار پادشاهان مهاجم را که اگر امروز روانشناسان کردار آنان را با معیارهای علمی بسنجند، مشخص میشود، چندین بیماری روانی داشتهاند همچون آفتاب بر همگان عیان میکردند. کاش حضرت سلیمانی پیدا میشد تا زبان جانوران و پرندگان کردستان را میفهمید و از قول آنان به ما میگفت که نابکاران تاریخ به آنها و زیستبومشان هم رحم نکرده و همه را طعمه لذتجویی و خودخواهی خویش نمودهاند.ایکاش ابرهای آسمان اربیل تا کرماشان که هواپیما از بالای آنها میگذرد، فریادمیزدند تاکنون آه و ناله چند میلیون بیگناه این دیار را دیدهاند و کاشکی ماه و ستارگانی که شب تیره این کوهستان را روشن میکنند،میگفتند که نجواهای شبانه چند مادر و خواهر و همسر و دختر داغدیده و جگرسوخته را شمردهاند. ایکاش خدایی که آن بالابالاها بر کرسی فرمانرواییاش نشسته است، روزی کاسه حکمت و صبرش لبریز میشد و سزای ظلم ظالمان را حواله دنیای دیگر نمیکرد و در همین دنیا و درجلوی چشم همگان پرده از آن همه جنایتی برمیداشت که گروهی از بندگانش به نام او و یا بهنام خود بهناحق در حق گروهی دیگر روا داشتهاند.
🔻شاید به من بگویید چرا مرثیهسرایی؟ چرا از تاریخ نمیگویی؟ البته که پاسخ این پرسش در عنوان یادداشت نهفته است، زیرا تنها "هستی" است که میتواند این قصه پرغصه را روایت کند و بس، اما تا وقت رسیدن آن لحظه خیالی شرح این ظلم را باید در کتیبهها و کتابهایی جست که آن پادشاهان در شرح شاهکارهایشان نوشتهاند. از دو هزار سال پیش از میلاد یعنی از زمانی که پادشاهان آشور سرخ کردن رنگ رودهای این دیار با خون مردمانش را با افتخار نقل کردهاند تا ۴هزار سال بعد در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ که صدام با گاز شیمیایی بیش از ۵ هزار نفر مردم بیگناه حلبچه را شهید کرد، هیچ قرن و سال یا ماه و روزی نبوده است که یک جهانگشا از این سرزمین نگذرد و جان و مال مردمش را به باد فنا ندهد.از کدام یک بگویم؟ از هخامنشیان که پس از شکستدادن نهایی مادها در بیستون و اربیل تا یونان و مصر تاختند یا اسکندر و یونانیان که به تلافی هجوم آنان آخرین شاه هخامنشی را در اربیل برانداختند.از تهاجم رومیان و آنانی که در این سو در برابرشان ایستادند بگویم یا اعراب مسلمانی که ساسانیان را ساقط کردند و امویان و عباسیان و نوچههایشان؟ از غزها و سلجوقیان و طغرل و آلب ارسلانشان بگویم که از ترکستان چین به قصد مدیترانه و آناتولی و قفقاز راه افتادند و این سرزمین را زیر سم اسبان خود له کردند یا چنگیز و مغولانش که از مغولستان به پا خاستند و چوبههای دارشان را در اربیل و دیاربکر برافراشتند. تیمور و تاتارانش را که از تاتارستان آمدند،کجای دلم بگذارم که شهری آباد نماند، مگر این که آن را به آتش کشیدند و مردمش را زنده زنده در آن سوزاندند.با ترکمانان و آققوینلو و قرهقوینلویش چه بگویم که مردم کرد را تا عمق کوهستانهای هورامان کشتند. ۴۰۰ سال جنگ عثمانی در آن سوی مرز با صفوی و افغان و افشار و زند و قاجار در این سوی مرز با طول ۱۴۶۰ کیلومتر و عرضی نصف آن را چگونه روایت کنم که نوددرصد کشتههای دوسویش کرد بودند. جنگهای اول و دوم جهانی و قبل و بعدش و داستان کردکشی و دگرکشی بهدست کردان برای منافع این و آن را چهکنم که از همه جانسوزتر است و سرانجام قلم را چگونه بچرخانم که بنویسد عربی نژادپرست در یک سال ۱٨۷ هزار کرد را به نام سوره انفال سربهنیست کرد و در یک روز ۵۰۰۰نفر را با گاز خردل کشت؟
🔻مقاله حلبچه و بمباران شیمیایی آن را در لینک زیر به قلم نگارنده بخوانید:
B2n.ir/n02732
https://t.me/kurdistanname
🔶خۆزگە گەردوون زمانی بووبا/ بە بۆنەی ساڵوەگەڕی بۆمبارانی کیمیایی هەڵەبجە[1]
✍نووسەر: ئیسماعیل شەمس
♦️وەرگێڕ: سەلاحەددین ئاشتی
🔻هەر کاتێک بە سواری فڕۆکە لە تارانەوە دەفڕم بەرەو هەولێر و سلێمانی و بەپێچەوانە دەگەڕێمەوە، ئەو کاتەی لە ئاسمانەوە سنوور تێدەپەڕێنم، لەڕێوە فرمێسک هەڵدەوەرێنم. لێرەدا مەبەستم لە سنوور، سنوورە سیاسییەکانی نێوان وڵاتانی ئێران و عێراق نییە، بەڵکوو مەبەستم لەو سنوورە سروشتی و دیوارەی چیا بەرزەکانە، کە دوو دەشتی شارەزوور و دەشتی ماد (مایەشت و ماهیدەشتی بە هەڵە باو)ی لە یەکتر دابڕیون.تێپەڕین بەم شاخ و کێوە ئەستەمەدا بۆ ئەو پەلاماردەرانەی لە سەرەتای دیرۆکەوە لە لای خۆرنشینەوە هرووژمیان دەکردە سەر باڵی خۆرهەڵات یان بەپێچەوانەوە لە خۆرهەڵاتەوە هەڵیاندەکوتایە سەر خۆرنشین، شاڵاوێکی هێندە ساکار و بێکۆسپ و گرێ نەبووە، چونکە دانیشتووانی ناوچەکە بە پشتیوانیی قەڵای چیا بەرزەکان دەکەوتنە بەرخۆدان و بەرەنگاری، بەڵام لەبەروەی دوژمنان ئەو مەڵبەندەیان بە تەنیا ڕێ و ڕەوگەی تێپەڕینی نێوان خۆرنشین و خۆرهەڵات دەزانی، لەپێناو تێپەڕیندا شوویان لێ هەڵدەکێشا و دەستیان لە وەشاندنی هیچ زەبرێک و خوڵقاندنی هیچ جینایەت و کارەساتێک نەدەپاراست.مەولانا جەلالەددین وتەنی: ئەگەر گەردوون زمانێکی بووبا بۆ دەربڕین تاکوو پەردەی لە ڕووی ڕووداوەکان داماڵیبا، جوغرافیای ئەم ناوچەیە بە شاخوداخ و دەشت و شیو و دۆڵ و کانیاوەکانییەوە وەدەنگ دەهاتن و بۆیان دەگێڕاینەوە ئەوا پەلاماردەرانی جیهانگیری مێژوو چییان بەسەر خەڵک و جەماوەرەکەی هێناوە.
🔻 ئەی خۆزگە وەک ئەم شێعرەی هاتفی ئیسفەهانی کە دەڵێ: ئەگەر هەر وردیلەیەک بقەڵشیتەوە لە هەناویدا هەتاوێک بەدی دەکەی، بستبەبستی خاکی ئەم نیشتمانە و تەنانەت وردەبەردەکانیشی قەڵشتیان تێکەوتبا تاکوو چیرۆک و بەسەرهاتی چەند هەزار ساڵەی کوشتار و تاڵانوبڕۆ و دەرد و کوێرەوەری و ئێش و ئازاری دەست پادشایانی پەلاماردەریان گێڕابایەوە، چونکە ئەگەر دەروونناسانی سەردەم بە پێوەری زانستی بکەونە هەڵسەنگاندنی ئاکار و کرداریان، دەردەکەوێ ئەوانە چەندە تووشی نەخۆشیی دەروونی بوون و هەموو لایەک ئەم بابەتەیان وەک ڕۆژ لێ ڕوون دەبێتەوە.
🔻 ئەی خۆزگە حەزرەتی سولەیمانێک پەیدا بووبا تاکوو لە زمانی باڵندە و هەموو بوونەوەرانی کوردستانی زانیبا و لە زمانی ئەوانەوە بۆ ئێمەی گێڕابایەوە چەپەڵکارانی مێژوو چۆن بەزەیان بە خۆیان و خانە و لانە و جێژیانیاندا نەهاتووە و هەموویان بۆ چێژەی ژیان و دابینی هەستی لووتبەرزانەی خۆیان قەڵتوبڕ و پێخوست کردووە.
🔻 ئەی خۆزگە هەموو گەواڵە هەورەکانی نێوان ئاسمانی هەولێر و کرماشان، کە فڕۆکە بەسەریاندا تێدەپەڕێ، دەیاندرکاند تاکوو ئێستا چەنێ ئاھ و ناڵەی چەند میلیۆن خەڵکی بێتاوانی ئەم سەرزەمینەیان دیتووە! ئەی بریا ئەو مانگ و ئەستێرانەی کەوا شەوی تاریکی ئەم کەژ و کۆیانە ڕوون دەکەنەوە، پێیان گوتباین چەندە ڕاز و نیاز و کوڵوکۆی هەناوی هەڵقرچاوی دایک و خوشک و هاوژین و کیژی دڵسووتاویان بژاردوون!
🔻ئەی خۆزگە ئەو خواوەندەی لە سەری سەرانەوە لەسەر کورسیی فەرمانڕەوایەتی پاڵی داوەتەوە، ڕۆژێک کاسەی لەکارزانی و پشوودرێژیی کەیل و پڕ بووبا و سزادانی زاڵمانی هەڵنەگرتبا بۆ دنیای دیکە و هەر لێرە لەم دنیایە و لە بەر چاوی هەموو لایەک پەردەی لە ڕووی هەموو جینایەتەکان لادابا، کە کۆمەڵێک لە بەندەکانی بە ناوی ئەو یان بە ناوی خۆیانەوە، بەناهەق دەرهەق بە کۆمەڵێکی دیکە کردوویانە.
🔻ڕەنگە لێم بپرسن باشە بۆ کەوتوویە سەر باری لاواندنەوە و شینگێڕان؟ باشە بۆ باسی مێژوو ناکەی؟ بێگومان وڵامی ئەم پرسیارە لە هەناوی ئەم نووسینەدا خۆی مەڵاس داوە، چونکە ئەوە "بوون و گەردوون"ە، کە دەتوانێ ئەم چیرۆک و بەسەرهاتە پڕ خەم و پەژارانە بگێڕێتەوە و ئیتر تەواو، بەڵام هەتا هاتنی ئەو کات و ساتە خەیاڵییە، دەبێ چۆنییەتیی ئەم زوڵم و زۆرەملییانە لەو کتێب و بەردەنووسانەدا بدۆزینەوە، کە ئەو پادشایانە سەبارەت بە شاکارەکانی خۆیان نووسیویانن!
🔻 لە دووهەزار ساڵ بەرلەزایینەوە، یانی لە ڕۆژگاری دەسەڵاتی پادشایانی ئاشوورەوە، کە سوورهەڵگێڕانی ڕەنگی ڕووبارەکانی ئەم خاکەیان بە خوێنی جەماوەرەکەی بە شانازییەوە گێڕاوەتەوە، تاکوو چوارهەزار ساڵ دواتر، یانی ڕۆژی ٢٥ی ڕەشەمەی ۱۳۶۶ی هەتاوی، ١٦/ ٣/ ١٩٨٨، کەوا سەددام حوسێن بە گازی کیمیایی پتر لە ٥٠٠٠ مرۆڤی بێتاوانی هەڵەبجەی شەهید کرد، هیچ سەدە و ساڵ و مانگ و ڕۆژێک نەبووە کە جیهانگیرێک بەم نیشتمانەدا تێنەپەڕێ و سەر و ماڵی خەڵکەکەی تێدا نەبا و تۆزیان لێ بە با نەکا.
https://t.me/kurdistanname
🔷درێژەی بابەت
👇👇👇👇👇👇
✍نووسەر: ئیسماعیل شەمس
♦️وەرگێڕ: سەلاحەددین ئاشتی
🔻هەر کاتێک بە سواری فڕۆکە لە تارانەوە دەفڕم بەرەو هەولێر و سلێمانی و بەپێچەوانە دەگەڕێمەوە، ئەو کاتەی لە ئاسمانەوە سنوور تێدەپەڕێنم، لەڕێوە فرمێسک هەڵدەوەرێنم. لێرەدا مەبەستم لە سنوور، سنوورە سیاسییەکانی نێوان وڵاتانی ئێران و عێراق نییە، بەڵکوو مەبەستم لەو سنوورە سروشتی و دیوارەی چیا بەرزەکانە، کە دوو دەشتی شارەزوور و دەشتی ماد (مایەشت و ماهیدەشتی بە هەڵە باو)ی لە یەکتر دابڕیون.تێپەڕین بەم شاخ و کێوە ئەستەمەدا بۆ ئەو پەلاماردەرانەی لە سەرەتای دیرۆکەوە لە لای خۆرنشینەوە هرووژمیان دەکردە سەر باڵی خۆرهەڵات یان بەپێچەوانەوە لە خۆرهەڵاتەوە هەڵیاندەکوتایە سەر خۆرنشین، شاڵاوێکی هێندە ساکار و بێکۆسپ و گرێ نەبووە، چونکە دانیشتووانی ناوچەکە بە پشتیوانیی قەڵای چیا بەرزەکان دەکەوتنە بەرخۆدان و بەرەنگاری، بەڵام لەبەروەی دوژمنان ئەو مەڵبەندەیان بە تەنیا ڕێ و ڕەوگەی تێپەڕینی نێوان خۆرنشین و خۆرهەڵات دەزانی، لەپێناو تێپەڕیندا شوویان لێ هەڵدەکێشا و دەستیان لە وەشاندنی هیچ زەبرێک و خوڵقاندنی هیچ جینایەت و کارەساتێک نەدەپاراست.مەولانا جەلالەددین وتەنی: ئەگەر گەردوون زمانێکی بووبا بۆ دەربڕین تاکوو پەردەی لە ڕووی ڕووداوەکان داماڵیبا، جوغرافیای ئەم ناوچەیە بە شاخوداخ و دەشت و شیو و دۆڵ و کانیاوەکانییەوە وەدەنگ دەهاتن و بۆیان دەگێڕاینەوە ئەوا پەلاماردەرانی جیهانگیری مێژوو چییان بەسەر خەڵک و جەماوەرەکەی هێناوە.
🔻 ئەی خۆزگە وەک ئەم شێعرەی هاتفی ئیسفەهانی کە دەڵێ: ئەگەر هەر وردیلەیەک بقەڵشیتەوە لە هەناویدا هەتاوێک بەدی دەکەی، بستبەبستی خاکی ئەم نیشتمانە و تەنانەت وردەبەردەکانیشی قەڵشتیان تێکەوتبا تاکوو چیرۆک و بەسەرهاتی چەند هەزار ساڵەی کوشتار و تاڵانوبڕۆ و دەرد و کوێرەوەری و ئێش و ئازاری دەست پادشایانی پەلاماردەریان گێڕابایەوە، چونکە ئەگەر دەروونناسانی سەردەم بە پێوەری زانستی بکەونە هەڵسەنگاندنی ئاکار و کرداریان، دەردەکەوێ ئەوانە چەندە تووشی نەخۆشیی دەروونی بوون و هەموو لایەک ئەم بابەتەیان وەک ڕۆژ لێ ڕوون دەبێتەوە.
🔻 ئەی خۆزگە حەزرەتی سولەیمانێک پەیدا بووبا تاکوو لە زمانی باڵندە و هەموو بوونەوەرانی کوردستانی زانیبا و لە زمانی ئەوانەوە بۆ ئێمەی گێڕابایەوە چەپەڵکارانی مێژوو چۆن بەزەیان بە خۆیان و خانە و لانە و جێژیانیاندا نەهاتووە و هەموویان بۆ چێژەی ژیان و دابینی هەستی لووتبەرزانەی خۆیان قەڵتوبڕ و پێخوست کردووە.
🔻 ئەی خۆزگە هەموو گەواڵە هەورەکانی نێوان ئاسمانی هەولێر و کرماشان، کە فڕۆکە بەسەریاندا تێدەپەڕێ، دەیاندرکاند تاکوو ئێستا چەنێ ئاھ و ناڵەی چەند میلیۆن خەڵکی بێتاوانی ئەم سەرزەمینەیان دیتووە! ئەی بریا ئەو مانگ و ئەستێرانەی کەوا شەوی تاریکی ئەم کەژ و کۆیانە ڕوون دەکەنەوە، پێیان گوتباین چەندە ڕاز و نیاز و کوڵوکۆی هەناوی هەڵقرچاوی دایک و خوشک و هاوژین و کیژی دڵسووتاویان بژاردوون!
🔻ئەی خۆزگە ئەو خواوەندەی لە سەری سەرانەوە لەسەر کورسیی فەرمانڕەوایەتی پاڵی داوەتەوە، ڕۆژێک کاسەی لەکارزانی و پشوودرێژیی کەیل و پڕ بووبا و سزادانی زاڵمانی هەڵنەگرتبا بۆ دنیای دیکە و هەر لێرە لەم دنیایە و لە بەر چاوی هەموو لایەک پەردەی لە ڕووی هەموو جینایەتەکان لادابا، کە کۆمەڵێک لە بەندەکانی بە ناوی ئەو یان بە ناوی خۆیانەوە، بەناهەق دەرهەق بە کۆمەڵێکی دیکە کردوویانە.
🔻ڕەنگە لێم بپرسن باشە بۆ کەوتوویە سەر باری لاواندنەوە و شینگێڕان؟ باشە بۆ باسی مێژوو ناکەی؟ بێگومان وڵامی ئەم پرسیارە لە هەناوی ئەم نووسینەدا خۆی مەڵاس داوە، چونکە ئەوە "بوون و گەردوون"ە، کە دەتوانێ ئەم چیرۆک و بەسەرهاتە پڕ خەم و پەژارانە بگێڕێتەوە و ئیتر تەواو، بەڵام هەتا هاتنی ئەو کات و ساتە خەیاڵییە، دەبێ چۆنییەتیی ئەم زوڵم و زۆرەملییانە لەو کتێب و بەردەنووسانەدا بدۆزینەوە، کە ئەو پادشایانە سەبارەت بە شاکارەکانی خۆیان نووسیویانن!
🔻 لە دووهەزار ساڵ بەرلەزایینەوە، یانی لە ڕۆژگاری دەسەڵاتی پادشایانی ئاشوورەوە، کە سوورهەڵگێڕانی ڕەنگی ڕووبارەکانی ئەم خاکەیان بە خوێنی جەماوەرەکەی بە شانازییەوە گێڕاوەتەوە، تاکوو چوارهەزار ساڵ دواتر، یانی ڕۆژی ٢٥ی ڕەشەمەی ۱۳۶۶ی هەتاوی، ١٦/ ٣/ ١٩٨٨، کەوا سەددام حوسێن بە گازی کیمیایی پتر لە ٥٠٠٠ مرۆڤی بێتاوانی هەڵەبجەی شەهید کرد، هیچ سەدە و ساڵ و مانگ و ڕۆژێک نەبووە کە جیهانگیرێک بەم نیشتمانەدا تێنەپەڕێ و سەر و ماڵی خەڵکەکەی تێدا نەبا و تۆزیان لێ بە با نەکا.
https://t.me/kurdistanname
🔷درێژەی بابەت
👇👇👇👇👇👇
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶خۆزگە گەردوون زمانی بووبا/ بە بۆنەی ساڵوەگەڕی بۆمبارانی کیمیایی هەڵەبجە[2]
🔻نازانم باسی کامەیان بکەم؟ باسی هەخامەنشییەکان بکەم کە دوای تێکشکاندنی یەکجارەکیی مادەکان لە بێستوون و هەولێر ئەسپیان بەرەو یۆنان و میسر تاودا، یان بچمە سەر بابەتی ئەسکەندەر و یۆنانییەکان کەوا بە تۆڵەی پەلامارەکەیان دوایین پادشای هەخامەنشییان لە هەولێر لەسەر تەختی دەسەڵات هەڵداشت؟ داخوا باسی هێرشی ڕۆمییەکان و ئەو کەسانە بکەم کە لەم لایەوە بەرەنگاریان ڕاوەستان یان نەخێر باسی ئەو عەرەبە مسوڵمانانە بکەم کە حکوومەتی ساسانییان ڕووخاند؟ یان دەبێ بچمە سەر بابەتی ئەمەوییەکان و عەبباسییەکان و دەسکەلا شڕەخۆرەکانیان؟ باشە باسی غوزەکان و سەلجووقییەکان و تۆغرۆڵ و ئەلبئەرسەلانەکانیان بکەم، کە لە تورکستانی چینەوە بە مەبەستی گرتنی دەریای مەدیتەرانە و ئاناتۆلی و قەفقاز هرووژمیان هێنا و ئەم خاکەیان کردە پێشێلی سمی ئەسپەکانیان؟! یان دەبێ باسی چەنگیز و مەغۆلەکانی بکەم کە لە مەغۆلستانەوە هەستان و هاتن و لە هەولێر و دیاربەکر سێدارەکانیان چەقاندن؟ باشە دەبێ تەیموور و تاتارەکانی ژێر ڕکێفی بخەمە کام کونجی دڵمەوە، کە خاشەی هەموو شارێکی ئاوەدانیان کێشا و خاپووریان کرد و سەرپاکی جەماوەری ئەوێیان بەزیندوویی لە گڕی ئاگردا سووتاندن؟!
🔻چۆن باسی تورکمانانی ئاققۆیوونلوو و قەرەقۆیوونلوو بکەم کە خەڵکی کوردیان تاکوو قووڵایی چیاکانی هەورامان پاشەکشە پێکرد؟! دەبێ چۆن بکەومە سەر گێڕانەوەی ماوەی ٤٠٠ ساڵ شەڕی عوسمانی لەوبەری سنووران لەگەڵ سەفەوی و ئەفغان و ئەفشار و زەند و قاجار لەمبەری سنووران، بە درێژایی ١٤٦٠ کیلۆمیتر و نیو ئەوەندەش زیاتر بەرین، کە سەدی نەوەدی کوژراوانی شەڕ و گەڕ و پەلامارەکان کورد بوون؟! باشە دەبێ شەڕی یەکەم و دووهەمی جیهانی و چیرۆک و بەسەرهاتی کوردکوژی بەدەستی کوردان لەپێناو لایەکی شەڕەکەدا چۆن بگێڕمەوە، کە لە هەموویان دڵتەزێنترە؟!
🔻دەی سەرەنجام دەبێ پێنووسەکەم چۆن هەڵسووڕێنم کە بنووسێ عەرەبێکی ڕەگەزپەرست لە ماوەی ساڵێکدا ١٨٢ هەزار کوردی بەناوی سووڕەتی ئەنفالەوە تێدابردووە و تەفروتونای کردوون و لە ماوەی تەنیا ڕۆژێکدا ٥٠٠٠ کەسی بێتاوانی هەڵەبجەی بە گازی خەردەل پشووبڕ کردوون و مەرگی لە چارەی نووسیون!؟
🔻دوا قسەی من ئەمەیە کە ئەو مێژووە تاڵە کە بە سەری ئێمەدا سەپێندراوە، نابێ دووبارە بێتەوە. هەموو هیوا و ئامانجم تێپەڕبوون لەم ڕابردووە ڕەشە و خۆلقاندنی داهاتوویێکی ڕووناک و مێژوویێکی تازەیە.
https://t.me/kurdistanname
🔻نازانم باسی کامەیان بکەم؟ باسی هەخامەنشییەکان بکەم کە دوای تێکشکاندنی یەکجارەکیی مادەکان لە بێستوون و هەولێر ئەسپیان بەرەو یۆنان و میسر تاودا، یان بچمە سەر بابەتی ئەسکەندەر و یۆنانییەکان کەوا بە تۆڵەی پەلامارەکەیان دوایین پادشای هەخامەنشییان لە هەولێر لەسەر تەختی دەسەڵات هەڵداشت؟ داخوا باسی هێرشی ڕۆمییەکان و ئەو کەسانە بکەم کە لەم لایەوە بەرەنگاریان ڕاوەستان یان نەخێر باسی ئەو عەرەبە مسوڵمانانە بکەم کە حکوومەتی ساسانییان ڕووخاند؟ یان دەبێ بچمە سەر بابەتی ئەمەوییەکان و عەبباسییەکان و دەسکەلا شڕەخۆرەکانیان؟ باشە باسی غوزەکان و سەلجووقییەکان و تۆغرۆڵ و ئەلبئەرسەلانەکانیان بکەم، کە لە تورکستانی چینەوە بە مەبەستی گرتنی دەریای مەدیتەرانە و ئاناتۆلی و قەفقاز هرووژمیان هێنا و ئەم خاکەیان کردە پێشێلی سمی ئەسپەکانیان؟! یان دەبێ باسی چەنگیز و مەغۆلەکانی بکەم کە لە مەغۆلستانەوە هەستان و هاتن و لە هەولێر و دیاربەکر سێدارەکانیان چەقاندن؟ باشە دەبێ تەیموور و تاتارەکانی ژێر ڕکێفی بخەمە کام کونجی دڵمەوە، کە خاشەی هەموو شارێکی ئاوەدانیان کێشا و خاپووریان کرد و سەرپاکی جەماوەری ئەوێیان بەزیندوویی لە گڕی ئاگردا سووتاندن؟!
🔻چۆن باسی تورکمانانی ئاققۆیوونلوو و قەرەقۆیوونلوو بکەم کە خەڵکی کوردیان تاکوو قووڵایی چیاکانی هەورامان پاشەکشە پێکرد؟! دەبێ چۆن بکەومە سەر گێڕانەوەی ماوەی ٤٠٠ ساڵ شەڕی عوسمانی لەوبەری سنووران لەگەڵ سەفەوی و ئەفغان و ئەفشار و زەند و قاجار لەمبەری سنووران، بە درێژایی ١٤٦٠ کیلۆمیتر و نیو ئەوەندەش زیاتر بەرین، کە سەدی نەوەدی کوژراوانی شەڕ و گەڕ و پەلامارەکان کورد بوون؟! باشە دەبێ شەڕی یەکەم و دووهەمی جیهانی و چیرۆک و بەسەرهاتی کوردکوژی بەدەستی کوردان لەپێناو لایەکی شەڕەکەدا چۆن بگێڕمەوە، کە لە هەموویان دڵتەزێنترە؟!
🔻دەی سەرەنجام دەبێ پێنووسەکەم چۆن هەڵسووڕێنم کە بنووسێ عەرەبێکی ڕەگەزپەرست لە ماوەی ساڵێکدا ١٨٢ هەزار کوردی بەناوی سووڕەتی ئەنفالەوە تێدابردووە و تەفروتونای کردوون و لە ماوەی تەنیا ڕۆژێکدا ٥٠٠٠ کەسی بێتاوانی هەڵەبجەی بە گازی خەردەل پشووبڕ کردوون و مەرگی لە چارەی نووسیون!؟
🔻دوا قسەی من ئەمەیە کە ئەو مێژووە تاڵە کە بە سەری ئێمەدا سەپێندراوە، نابێ دووبارە بێتەوە. هەموو هیوا و ئامانجم تێپەڕبوون لەم ڕابردووە ڕەشە و خۆلقاندنی داهاتوویێکی ڕووناک و مێژوویێکی تازەیە.
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
🔶 تٲملی تاریخی بر نوروز کردی
♦️ زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود/ در پی این مَلِک را نوروز در شعبان کند.
✍ اسماعیل شمس
🔻این بیت بخشی از قصیده نوروزانهای است که قطران تبریزی در وصف ابوالحسن علی لشکری (حکومت: 425 -441ق/ 1034 – 1049م)، فرمانروای کرد شدادیان به مرکزیت گنجه سروده است.چنانکه در ادامه خواهد آمد، زمان سرودن شعر، اواخر حکومت لشکری و زمانی است که او به یاری وهسودان روادی کردی، فرمانروای آذربایجان و همسایگان ارمنی و رومی نخستین حمله گسترده طغرل سلجوقی و غزهای حامیاش به گنجه را دفع کرده بود.این را میتوان از دیگر ابیات قطران در وصف لشکری استنباط کردکه ضمن تحقیر طغرل، لشکری را از تبار پیشدادیان و ساسانیان و شایستهترین فرد برای احیای حکومت آنان میداند: این زمانه شد که چون خویل را شاهی دهد/وان ولایت شد که چون طغریل را سلطان کند/این جهان بوده است دائم ملکت ساسانیان/باز سالارش خدا بر ملکت ساسان کند/نیست کس در گوهر ساسانیان چون لشکری/تا پس آن چون نیاکان شاهی ایران کند/همچو افریدون بگیرد ملک عالم سربسر/وآنگهی تدبیر ملک خیل فرزندان کند/او بهتخت ملک ایران بر نشیند در سطخر[استخر]/کهترین فرزندخود را مهتر اران کند.../خسرو لشکرشکن سالار شاهان بوالحسن/آنکه کمتر سائلش با معطیان احسان کند
.
🔻در نیمهاول سده ۵ق و پیش از هجوم سلجوقیان که کردستان و آذربایجان و قفقاز به همت فرمانروایان کرد روادی و شدادی و دیگر حاکمان بومی از سلطه اعراب بیرون آمد و در اوج رفاه و امنیت و پیشرفت قرار گرفت،جشن نوروز هم مانند دیگر آداب کهن احیا شد. قطران، شاعر دربار این حاکمان معمولاً نوروز را به شاهان شدادی و روادی تبریک میگفت. او یکجا خطاب به فضلون شدادی میگوید: بر تو فرخ باد و میمون، جشن و نوروز و بهار/ تا جهانت بنده همچون فرخ و میمون بود.
🔻نکته مهمی که در این یادداشت به آن میپردازم، همزمانی جشن نوروز امسال با ماه رمضان است که پس از هزار سال تکرار شد و تجلی تاریخی آن را بیش از هرجای دیگر در کردستان شاهد بودیم. هزار سال پیش از این لشکری، پادشاه شدادی دستور داد که بهسبب تقارن نوروز با ماه رمضان، جشن آن در ماه شعبان و در فصل زمستان برگزار شود تا مبادا روزهداری مانع برگزاری آن گردد. با بررسی تطبیقی موقعیت فصلی ماه رمضان در دوره حکومت لشکری مشخص میشود که در نخستین سال حکومت او(٤٢٥ق) آغاز ماه رمضان همزمان با مرداد ۴۱۳ش/جولای ۱۰۳۴م بود. بر همین اساس نخستین سالی که نوروز همزمان با ماه رمضان شد، سال ۴۳۷ق/۱۰۴۶م است که ماه رمضان در ۲۷ اسفند ماه ۴۲۴ش/۱٨ مارس ۱۰۴۶م آغاز شد. از سوی دیگر در دو سال آخر حکومت لشکری(۴۴۰-٤٤١ق) هم عید فطر پیش از نوروز بوده است. عید فطر سال ۴۳۹ نیز ۵ فروردین ۴۲۶ بوده و بعید است لشکری نوروز را در ماه شعبان یعنی قبل از ۵ اسفند جشن گرفته باشد و احتمالاً آن را همزمان با عید فطر برگزار کرده است. با توجه به محاسبات تقویمی میتوان گفت که برگزاری جشن نوروز در ماه شعبان و فصل زمستان در دو سال ۴۳۷ و ۴۳٨ق بوده است. زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود/ در پی این ملِک را نوروز در شعبان کند.
🔻این شعر قطران پرده از یک تاریخ کهن و یک سنت دیرین برمیدارد و آن اهمیت بسیاربالای جشن نوروز برای کردان بوده است. این جشن چنان ریشهدار و قدرتمند بود که پس از هزار سال همچنان در ناخودآگاه روح جمعی مردم کرد زنده است و میبینیم که امسال به صورت خودجوش جشن نوروز را پیش از آغاز رمضان برگزار کردند. هرچند برخیها سعی در مصادره این جشن مردمی و تفسیر و تٱویل آن با مصالح و منافع و ایدئولوژی خود داشتند، اما چنانکه در این شعر و محاسبات تقویمی بر پایه آن روشن شد، سنت پیشانداختن جشن نوروز به زمستان به سبب تقارن روز اول فروردین با ماه رمضان دستکم پیشینهای هزارساله دارد و فرمانروایان و مردم کرد به سبب احترام به عقاید مذهبی، این سنت باستانی را حفظ و آن را پیش از موعد برگزار کردهاند.
🔻یافتههای این پژوهش که برای نخستین بار منتشر و به مثابه جەژنانە(عیدی) به خوانندگان محترم کانال تلگرامی کردستاننامه تقدیم میشود، راز دیگری را آشکار میکند و آن انطباق اشعار قطران تبریزی درباره فرمانروایان روادی و شدادی با منابع تاریخی مبنی بر سکونت دیرپای کردها در آذربایجان و قفقاز است؛ حضوری که جهانگشایان سلجوقی که از ترکستان در غرب چین برخاسته بودند و پس از آن مغولان و تیموریان و ترکمانان به آن پایان دادند و خود بر جایشان نشستند. زهیاسفا که امروز برخی نفرتپراکنان با تحریف تاریخ، مردم کرد آذربایجان را مهاجر و مهمان میخوانند.نکته مهم دیگر شباهت نوروز وصف شده توسط قطران با نوروز کنونی کردان است. نوروز او در خانهنشستن و جمعشدن به دور سفره نیست، بلکه رفتن به باغ و چمن و برگزاری جشن نوروز همراه با رقص و شادی در طبیعت است.
🔻نوروزتان پیروز
https://t.me/kurdistanname
♦️ زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود/ در پی این مَلِک را نوروز در شعبان کند.
✍ اسماعیل شمس
🔻این بیت بخشی از قصیده نوروزانهای است که قطران تبریزی در وصف ابوالحسن علی لشکری (حکومت: 425 -441ق/ 1034 – 1049م)، فرمانروای کرد شدادیان به مرکزیت گنجه سروده است.چنانکه در ادامه خواهد آمد، زمان سرودن شعر، اواخر حکومت لشکری و زمانی است که او به یاری وهسودان روادی کردی، فرمانروای آذربایجان و همسایگان ارمنی و رومی نخستین حمله گسترده طغرل سلجوقی و غزهای حامیاش به گنجه را دفع کرده بود.این را میتوان از دیگر ابیات قطران در وصف لشکری استنباط کردکه ضمن تحقیر طغرل، لشکری را از تبار پیشدادیان و ساسانیان و شایستهترین فرد برای احیای حکومت آنان میداند: این زمانه شد که چون خویل را شاهی دهد/وان ولایت شد که چون طغریل را سلطان کند/این جهان بوده است دائم ملکت ساسانیان/باز سالارش خدا بر ملکت ساسان کند/نیست کس در گوهر ساسانیان چون لشکری/تا پس آن چون نیاکان شاهی ایران کند/همچو افریدون بگیرد ملک عالم سربسر/وآنگهی تدبیر ملک خیل فرزندان کند/او بهتخت ملک ایران بر نشیند در سطخر[استخر]/کهترین فرزندخود را مهتر اران کند.../خسرو لشکرشکن سالار شاهان بوالحسن/آنکه کمتر سائلش با معطیان احسان کند
.
🔻در نیمهاول سده ۵ق و پیش از هجوم سلجوقیان که کردستان و آذربایجان و قفقاز به همت فرمانروایان کرد روادی و شدادی و دیگر حاکمان بومی از سلطه اعراب بیرون آمد و در اوج رفاه و امنیت و پیشرفت قرار گرفت،جشن نوروز هم مانند دیگر آداب کهن احیا شد. قطران، شاعر دربار این حاکمان معمولاً نوروز را به شاهان شدادی و روادی تبریک میگفت. او یکجا خطاب به فضلون شدادی میگوید: بر تو فرخ باد و میمون، جشن و نوروز و بهار/ تا جهانت بنده همچون فرخ و میمون بود.
🔻نکته مهمی که در این یادداشت به آن میپردازم، همزمانی جشن نوروز امسال با ماه رمضان است که پس از هزار سال تکرار شد و تجلی تاریخی آن را بیش از هرجای دیگر در کردستان شاهد بودیم. هزار سال پیش از این لشکری، پادشاه شدادی دستور داد که بهسبب تقارن نوروز با ماه رمضان، جشن آن در ماه شعبان و در فصل زمستان برگزار شود تا مبادا روزهداری مانع برگزاری آن گردد. با بررسی تطبیقی موقعیت فصلی ماه رمضان در دوره حکومت لشکری مشخص میشود که در نخستین سال حکومت او(٤٢٥ق) آغاز ماه رمضان همزمان با مرداد ۴۱۳ش/جولای ۱۰۳۴م بود. بر همین اساس نخستین سالی که نوروز همزمان با ماه رمضان شد، سال ۴۳۷ق/۱۰۴۶م است که ماه رمضان در ۲۷ اسفند ماه ۴۲۴ش/۱٨ مارس ۱۰۴۶م آغاز شد. از سوی دیگر در دو سال آخر حکومت لشکری(۴۴۰-٤٤١ق) هم عید فطر پیش از نوروز بوده است. عید فطر سال ۴۳۹ نیز ۵ فروردین ۴۲۶ بوده و بعید است لشکری نوروز را در ماه شعبان یعنی قبل از ۵ اسفند جشن گرفته باشد و احتمالاً آن را همزمان با عید فطر برگزار کرده است. با توجه به محاسبات تقویمی میتوان گفت که برگزاری جشن نوروز در ماه شعبان و فصل زمستان در دو سال ۴۳۷ و ۴۳٨ق بوده است. زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود/ در پی این ملِک را نوروز در شعبان کند.
🔻این شعر قطران پرده از یک تاریخ کهن و یک سنت دیرین برمیدارد و آن اهمیت بسیاربالای جشن نوروز برای کردان بوده است. این جشن چنان ریشهدار و قدرتمند بود که پس از هزار سال همچنان در ناخودآگاه روح جمعی مردم کرد زنده است و میبینیم که امسال به صورت خودجوش جشن نوروز را پیش از آغاز رمضان برگزار کردند. هرچند برخیها سعی در مصادره این جشن مردمی و تفسیر و تٱویل آن با مصالح و منافع و ایدئولوژی خود داشتند، اما چنانکه در این شعر و محاسبات تقویمی بر پایه آن روشن شد، سنت پیشانداختن جشن نوروز به زمستان به سبب تقارن روز اول فروردین با ماه رمضان دستکم پیشینهای هزارساله دارد و فرمانروایان و مردم کرد به سبب احترام به عقاید مذهبی، این سنت باستانی را حفظ و آن را پیش از موعد برگزار کردهاند.
🔻یافتههای این پژوهش که برای نخستین بار منتشر و به مثابه جەژنانە(عیدی) به خوانندگان محترم کانال تلگرامی کردستاننامه تقدیم میشود، راز دیگری را آشکار میکند و آن انطباق اشعار قطران تبریزی درباره فرمانروایان روادی و شدادی با منابع تاریخی مبنی بر سکونت دیرپای کردها در آذربایجان و قفقاز است؛ حضوری که جهانگشایان سلجوقی که از ترکستان در غرب چین برخاسته بودند و پس از آن مغولان و تیموریان و ترکمانان به آن پایان دادند و خود بر جایشان نشستند. زهیاسفا که امروز برخی نفرتپراکنان با تحریف تاریخ، مردم کرد آذربایجان را مهاجر و مهمان میخوانند.نکته مهم دیگر شباهت نوروز وصف شده توسط قطران با نوروز کنونی کردان است. نوروز او در خانهنشستن و جمعشدن به دور سفره نیست، بلکه رفتن به باغ و چمن و برگزاری جشن نوروز همراه با رقص و شادی در طبیعت است.
🔻نوروزتان پیروز
https://t.me/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
Forwarded from عکس نگار
🔴 آتشی که هرگز خاموش نخواهد شد.
✍ اسماعیل شمس
🔺 تصاویر جشن نوروز کردی از هورامان تا ماکو و از ئاکری تا دیاربکر و قامشلو با زبانی صریح پرده از یک واقعیت تاریخی برمیدارند و آن اینکه آتشی که روزی و روزگاری نیاکان ما برافروختند، هرگز خاموش نخواهد شد.باور عمومی در حافظه تاریخی و میراث شفاهی کردان این بوده است که مشعل این آتش به دست توانای کاوه آهنگر برافروخته شده و کاخ ظلم و زور ضحاک را سوزانده است. هرچند امروز دستهایی خواسته و عامدانه یا ناخواسته و از روی ناآگاهی در تلاشند تا این روایت از نوروز را کمرنگ کنند و جای ظالم و مظلوم را عوض نمایند، یا آن را به یک دورهمی شاد تقلیل دهند، اما به باور من تصاویر نوروز در جایجای کردستان و به ویژه ئاکری چنان قدرتمند و اصیل هستندکه مجال تحریف واقعیت نوروز را به هیچ کسی نمیدهند. همه میدانیم که در جهان پیشا تاریخ آتش بیش از هرجا نزد مردمانی مقدس و ارزشمند بود که تاریکی و سوز و سرمای زمستان در کوهستان زندگی را برایشان سخت میکرد. آنان چنین سرمای سوزناکی را زمهریر مینامیدند. در سنت زردشتی و بودایی هم جهنم همان زمهریر بود. در نواحی گرم و بیابانی آتش نهتنها چنین قداستی نداشت،بلکه به مثابه جهنم برای مردمان آن بود. در قرآن هم در کنار جهنم که عذابش آتش و گرمای وحشتناک است از عذابی دوم به نام زمهریر سخن رفته است که صفتش تاریکی و سرمای جانگداز است و گروهی از دوزخیان گرفتار آن میشوند.
🔺هدف از ذکر این مقدمه آن بود که به خوانندگان کانال کردستاننامه بگویم بزرگداشت نوروز با آتش بیش از هر چیز امری طبیعی و مرتبط با مردمی است که نه در بیابان و صحرا و دشتهای گرم، بلکه در کوهستان میزیستند،بنابراین پایان سوز سرما و آغاز بهار برای آنان در حکم نوعی جشن و شادی بود؛ به همین سبب بسته به ارتفاع مکان و شدت سرما نوروز در روزهای متفاوتی برگزار میشد.مردمانی که در ارتفاع پایینتر و سواحل رودخانهها میزیستند، نوروز را دستکم یکماه زودتر از نواحی مرتفع جشن میگرفتند؛ در نتیجه در گذشته شاهد کثرت جشنهای نوروز بسته به زمان پایان سرما در کردستان بودهایم. این جشنها در منابع به نام جشن دهقان هم شناخته میشدند و با طبیعت پیوند وثیقی داشتند و خاص کشاورزان و روستانشینان بودند.
🔺با وجود تکثر نوروز در حوزه طبیعی و جغرافیایی، در طول تاریخ یک جشن ویژه و خاص در یک روز مشخص به نام نوروز وجود داشت که همه این کثرتها در آن به وحدت میرسیدند. این نوروز در منابع قدیم به نوروز سلطانی شهره بود و آداب و رسوم خاص خود را داشت. افزون بر فرمانروایان باستان، خلفای مسلمان و حتی سلاطین ترک و مغولی که بعدها این سرزمین را اشغال کردند، تحت تٱثیر قدرت تاریخی و فرهنگی این سنت دیرین، جشن نوروز را در این روز خاص برگزار میکردند.
🔺روایات زیادی درباره اسطورهای یا تاریخی بودن مناسبت این نوروز وجود داشته و هرکس از ظن خود یار آن شده است، اما با وجود این روایات و داستانهای نویسندگان و خطیبان کرد و غیر کرد، نگارنده همچنان روایت ماریو لیورانی را نزدیکترین روایت به فلسفه و ماهیت نوروز رایج در کردستان میداند. به باور من نوروز تنها امری طبیعی، فرهنگی و جشن دستهجمعی نیست و برخلاف دیدگاه برخی سلفیان کردستان ربطی به آیین زردشت و آتشپرستی ندارد و کهنتر از آن است. نوروز بیش از هر چیز نماد ضدیت با سلطهگری و پیروزی نور بر تاریکی است.میدانیم که واژه پیروز در همه شاخههای زبان کردی به معنای مقدس است و "جەژنە پیرۆزە"، جشن مقدس است، بنابراین نوروز باید از یک سرچشمه تاریخی بزرگ ریشه گرفته باشد.به باور لیورانی این روز باشکوه جز روز سقوط آشور به دست کوهستان نشینان ماد در نتیجه یک انقلاب اجتماعی نیست.او افسانۀ قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک و به آتش کشیدن کاخ او را نماد این واقعیت تاریخی میداند. بر اساس تقویم بابلی سقوط آشور در روز 21 مارس 612 پیش از میلاد و دقیقاً منطبق با نوروز است. مردم مشعل بهدستی که شبانه از کوهستانهای کنونی کردستان به سمت دشت میآیند، نوادگان همان مردمی هستند که از ظلم و زور ضحاک(نماد شاهان آشور) در کوهستان پناه گرفته بودند و ۲۰۹۶ سال پیش و همزمان با پایان سرما از کوهستان زاگرس پایین آمدند و متحد و یکپارچه به رهبری هووخشتره یا کیاکسار(کیخسرو کردان) به ظلم و زور چند هزارساله آشوریان پایان دادند و کاخ تباهی و تاراج آنان را سوزاندند و سپس طبق رسم مقدس خود دست در دست هم حلقه رقص و شادی درست کردند و به دور این آتش سرود پیروزی خواندند.
🔺دیگر مطالب نگارنده درباره نوروز را در لینکهای زیر ملاحظه فرمایید:
https://t.me/kurdistanname/306
https://t.me/kurdistanname/453
https://t.me/kurdistanname/491
https://t.me/kurdistanname/449
https://t.me/kurdistanname/302
✍ اسماعیل شمس
🔺 تصاویر جشن نوروز کردی از هورامان تا ماکو و از ئاکری تا دیاربکر و قامشلو با زبانی صریح پرده از یک واقعیت تاریخی برمیدارند و آن اینکه آتشی که روزی و روزگاری نیاکان ما برافروختند، هرگز خاموش نخواهد شد.باور عمومی در حافظه تاریخی و میراث شفاهی کردان این بوده است که مشعل این آتش به دست توانای کاوه آهنگر برافروخته شده و کاخ ظلم و زور ضحاک را سوزانده است. هرچند امروز دستهایی خواسته و عامدانه یا ناخواسته و از روی ناآگاهی در تلاشند تا این روایت از نوروز را کمرنگ کنند و جای ظالم و مظلوم را عوض نمایند، یا آن را به یک دورهمی شاد تقلیل دهند، اما به باور من تصاویر نوروز در جایجای کردستان و به ویژه ئاکری چنان قدرتمند و اصیل هستندکه مجال تحریف واقعیت نوروز را به هیچ کسی نمیدهند. همه میدانیم که در جهان پیشا تاریخ آتش بیش از هرجا نزد مردمانی مقدس و ارزشمند بود که تاریکی و سوز و سرمای زمستان در کوهستان زندگی را برایشان سخت میکرد. آنان چنین سرمای سوزناکی را زمهریر مینامیدند. در سنت زردشتی و بودایی هم جهنم همان زمهریر بود. در نواحی گرم و بیابانی آتش نهتنها چنین قداستی نداشت،بلکه به مثابه جهنم برای مردمان آن بود. در قرآن هم در کنار جهنم که عذابش آتش و گرمای وحشتناک است از عذابی دوم به نام زمهریر سخن رفته است که صفتش تاریکی و سرمای جانگداز است و گروهی از دوزخیان گرفتار آن میشوند.
🔺هدف از ذکر این مقدمه آن بود که به خوانندگان کانال کردستاننامه بگویم بزرگداشت نوروز با آتش بیش از هر چیز امری طبیعی و مرتبط با مردمی است که نه در بیابان و صحرا و دشتهای گرم، بلکه در کوهستان میزیستند،بنابراین پایان سوز سرما و آغاز بهار برای آنان در حکم نوعی جشن و شادی بود؛ به همین سبب بسته به ارتفاع مکان و شدت سرما نوروز در روزهای متفاوتی برگزار میشد.مردمانی که در ارتفاع پایینتر و سواحل رودخانهها میزیستند، نوروز را دستکم یکماه زودتر از نواحی مرتفع جشن میگرفتند؛ در نتیجه در گذشته شاهد کثرت جشنهای نوروز بسته به زمان پایان سرما در کردستان بودهایم. این جشنها در منابع به نام جشن دهقان هم شناخته میشدند و با طبیعت پیوند وثیقی داشتند و خاص کشاورزان و روستانشینان بودند.
🔺با وجود تکثر نوروز در حوزه طبیعی و جغرافیایی، در طول تاریخ یک جشن ویژه و خاص در یک روز مشخص به نام نوروز وجود داشت که همه این کثرتها در آن به وحدت میرسیدند. این نوروز در منابع قدیم به نوروز سلطانی شهره بود و آداب و رسوم خاص خود را داشت. افزون بر فرمانروایان باستان، خلفای مسلمان و حتی سلاطین ترک و مغولی که بعدها این سرزمین را اشغال کردند، تحت تٱثیر قدرت تاریخی و فرهنگی این سنت دیرین، جشن نوروز را در این روز خاص برگزار میکردند.
🔺روایات زیادی درباره اسطورهای یا تاریخی بودن مناسبت این نوروز وجود داشته و هرکس از ظن خود یار آن شده است، اما با وجود این روایات و داستانهای نویسندگان و خطیبان کرد و غیر کرد، نگارنده همچنان روایت ماریو لیورانی را نزدیکترین روایت به فلسفه و ماهیت نوروز رایج در کردستان میداند. به باور من نوروز تنها امری طبیعی، فرهنگی و جشن دستهجمعی نیست و برخلاف دیدگاه برخی سلفیان کردستان ربطی به آیین زردشت و آتشپرستی ندارد و کهنتر از آن است. نوروز بیش از هر چیز نماد ضدیت با سلطهگری و پیروزی نور بر تاریکی است.میدانیم که واژه پیروز در همه شاخههای زبان کردی به معنای مقدس است و "جەژنە پیرۆزە"، جشن مقدس است، بنابراین نوروز باید از یک سرچشمه تاریخی بزرگ ریشه گرفته باشد.به باور لیورانی این روز باشکوه جز روز سقوط آشور به دست کوهستان نشینان ماد در نتیجه یک انقلاب اجتماعی نیست.او افسانۀ قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک و به آتش کشیدن کاخ او را نماد این واقعیت تاریخی میداند. بر اساس تقویم بابلی سقوط آشور در روز 21 مارس 612 پیش از میلاد و دقیقاً منطبق با نوروز است. مردم مشعل بهدستی که شبانه از کوهستانهای کنونی کردستان به سمت دشت میآیند، نوادگان همان مردمی هستند که از ظلم و زور ضحاک(نماد شاهان آشور) در کوهستان پناه گرفته بودند و ۲۰۹۶ سال پیش و همزمان با پایان سرما از کوهستان زاگرس پایین آمدند و متحد و یکپارچه به رهبری هووخشتره یا کیاکسار(کیخسرو کردان) به ظلم و زور چند هزارساله آشوریان پایان دادند و کاخ تباهی و تاراج آنان را سوزاندند و سپس طبق رسم مقدس خود دست در دست هم حلقه رقص و شادی درست کردند و به دور این آتش سرود پیروزی خواندند.
🔺دیگر مطالب نگارنده درباره نوروز را در لینکهای زیر ملاحظه فرمایید:
https://t.me/kurdistanname/306
https://t.me/kurdistanname/453
https://t.me/kurdistanname/491
https://t.me/kurdistanname/449
https://t.me/kurdistanname/302
کردستان نامه pinned « 🔴 آتشی که هرگز خاموش نخواهد شد. ✍ اسماعیل شمس 🔺 تصاویر جشن نوروز کردی از هورامان تا ماکو و از ئاکری تا دیاربکر و قامشلو با زبانی صریح پرده از یک واقعیت تاریخی برمیدارند و آن اینکه آتشی که روزی و روزگاری نیاکان ما برافروختند، هرگز خاموش نخواهد شد.باور…»
Forwarded from اتچ بات
🔶ملاحظاتی درباره ضحاک - آخرین شاه ماد و مسٲله تقویم کردی
✍ وزیر منبری/دکترای تاریخ باستان
مدتی است برخی افراد روایتی وارونه از داستان کاوه و ضحاک ارائه میدهند و در نتیجۀ این واژگونی روایی، ضحاک را پادشاه کرد و کاوه را فردی خائن معرفی مینمایند. همین افراد ناآگاه، «ضحاک اسطورهها» را با «آستواگسِ تاریخ (آخرین پادشاه ماد)» یکی میدانند! حال آنکه، چنین امری صرفاً نتیجۀ شباهتهای لفظی است و نه هیچ چیز دیگری. نام آخرین پادشاه ماد در «تواریخ» هرودُت (I, 46) به شکل «آستواگِس» (Άστυάγης) و در «پرسیکا»ی کتسیاس (19) به صورت «آستوئیگاس» (Άστυϊγάς) ضبط شده است و امروزه در زبانهای اروپایی به شکل «آستیاژ» (فرانسوی)، «اَستیاجیس» (انگلیسی) و «آستیاگِس» (آلمانی) تلفظ میشود. شکل اَکّدی این نام در «رویدادنامۀ نبونید» (RINB 2, Nbn. 28, i 29) به صورت «ایشتومِگو» (mIš-tu-me-gu) ضبط شده است. هر دو شکل یونانینویسشده و گونۀ اَکَّدینویسشدۀ این نام، بازتابی از ریشۀ مادی «اَرشتیوَئیگَ» (*Ṛšti-vaiga)، به معنای «نیزهانداز»، است. برخلاف نظر برخی افراد، نام آخرین پادشاه ماد (اَرشتیوَئیگَ) هیچ ارتباط واژگانی با نام اوستایی «اژدهاک یا اَژیدَهاکَ»، به معنای «سوزانندۀ مار/اژدها» (؟)، ندارد و فقط و فقط در تلفظی نادرست و در هنگام برگردان به الفبای لاتین و در شکل «آستیاگ»، اندک شباهت صوتی به «اژدهاک» مییابد. نام «ضحّاک» نیز معربشدۀ «اَژدهاک» اوستایی و «اَزدهاگ» فارسی میانه است.
به گفتۀ هرودُت، دیااُکو در میان هممیهنان مادی خود مردی برجسته و مورداحترام بود، به طوریکه او را بسیار میستودند و داوری هیچ شخصی جز او را قبول نداشتند.زمانیکه مادیها تصمیم گرفتند برای خود پادشاهی برگزینند، همه بلافاصله یک نام را صدا زدند: دیااُکو. بنابراین این دیااُکو بود که ملت ماد را متحد ساخت .دیااُکو بعد از برتختنشینی، شهر اکباتان (هگمتانه) را بنا کرد و آن را به پایتختی خود برگزید. هفت بارو گرداگرد شهر وجود داشت. رنگ کنگرۀ باروها، به ترتیب از بیرون به درون، سفید و سیاه و سرخ و آبی و نارنجی، و دو باروی داخلی، سیمین و زراندود بود.
بنا به روایت هرودُت، آشوریها به مدت 520 سال بر آسیای علیا مسلط بودند، تا آنکه مادیها برای نخستین بار علیه آنان به پا خاستند. مادیها که برای استقلال خویش میجنگیدند، مردمان دلیری شدند که یوغ آشوریها را از گردن خود برکندند و آزادی خود را به دست آوردند و سپس ملل دیگر از آنها پیروی کردند. فرَوَرتیش تمامی ملل آسیایی را یکی پس از دیگری مطیع ساخت، اما در نبرد با آشوریها کشته شد. سرانجام، هوخشتره که نخستین کسی بود که در آسیا ارتشی منظم گردآوری نموده و آنها را به دستههای نیزهدار، کماندار و سوارهنظام تقسیم کرده بود - آشوریها را شکست داده و به عمر این امپراتوری پایان داد
✍ وزیر منبری/دکترای تاریخ باستان
مدتی است برخی افراد روایتی وارونه از داستان کاوه و ضحاک ارائه میدهند و در نتیجۀ این واژگونی روایی، ضحاک را پادشاه کرد و کاوه را فردی خائن معرفی مینمایند. همین افراد ناآگاه، «ضحاک اسطورهها» را با «آستواگسِ تاریخ (آخرین پادشاه ماد)» یکی میدانند! حال آنکه، چنین امری صرفاً نتیجۀ شباهتهای لفظی است و نه هیچ چیز دیگری. نام آخرین پادشاه ماد در «تواریخ» هرودُت (I, 46) به شکل «آستواگِس» (Άστυάγης) و در «پرسیکا»ی کتسیاس (19) به صورت «آستوئیگاس» (Άστυϊγάς) ضبط شده است و امروزه در زبانهای اروپایی به شکل «آستیاژ» (فرانسوی)، «اَستیاجیس» (انگلیسی) و «آستیاگِس» (آلمانی) تلفظ میشود. شکل اَکّدی این نام در «رویدادنامۀ نبونید» (RINB 2, Nbn. 28, i 29) به صورت «ایشتومِگو» (mIš-tu-me-gu) ضبط شده است. هر دو شکل یونانینویسشده و گونۀ اَکَّدینویسشدۀ این نام، بازتابی از ریشۀ مادی «اَرشتیوَئیگَ» (*Ṛšti-vaiga)، به معنای «نیزهانداز»، است. برخلاف نظر برخی افراد، نام آخرین پادشاه ماد (اَرشتیوَئیگَ) هیچ ارتباط واژگانی با نام اوستایی «اژدهاک یا اَژیدَهاکَ»، به معنای «سوزانندۀ مار/اژدها» (؟)، ندارد و فقط و فقط در تلفظی نادرست و در هنگام برگردان به الفبای لاتین و در شکل «آستیاگ»، اندک شباهت صوتی به «اژدهاک» مییابد. نام «ضحّاک» نیز معربشدۀ «اَژدهاک» اوستایی و «اَزدهاگ» فارسی میانه است.
به گفتۀ هرودُت، دیااُکو در میان هممیهنان مادی خود مردی برجسته و مورداحترام بود، به طوریکه او را بسیار میستودند و داوری هیچ شخصی جز او را قبول نداشتند.زمانیکه مادیها تصمیم گرفتند برای خود پادشاهی برگزینند، همه بلافاصله یک نام را صدا زدند: دیااُکو. بنابراین این دیااُکو بود که ملت ماد را متحد ساخت .دیااُکو بعد از برتختنشینی، شهر اکباتان (هگمتانه) را بنا کرد و آن را به پایتختی خود برگزید. هفت بارو گرداگرد شهر وجود داشت. رنگ کنگرۀ باروها، به ترتیب از بیرون به درون، سفید و سیاه و سرخ و آبی و نارنجی، و دو باروی داخلی، سیمین و زراندود بود.
بنا به روایت هرودُت، آشوریها به مدت 520 سال بر آسیای علیا مسلط بودند، تا آنکه مادیها برای نخستین بار علیه آنان به پا خاستند. مادیها که برای استقلال خویش میجنگیدند، مردمان دلیری شدند که یوغ آشوریها را از گردن خود برکندند و آزادی خود را به دست آوردند و سپس ملل دیگر از آنها پیروی کردند. فرَوَرتیش تمامی ملل آسیایی را یکی پس از دیگری مطیع ساخت، اما در نبرد با آشوریها کشته شد. سرانجام، هوخشتره که نخستین کسی بود که در آسیا ارتشی منظم گردآوری نموده و آنها را به دستههای نیزهدار، کماندار و سوارهنظام تقسیم کرده بود - آشوریها را شکست داده و به عمر این امپراتوری پایان داد
Telegram
attach 📎
🔶ایلام، مرکز ولایت کردستان در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید برای نویسندگان کرد و علاقهمندان به تاریخ کردستان چنین تیتری تعجبآور و بالاتر از آن غیرقابل باور باشد. من هم به آنان حق میدهم، زیرا همه شرقشناسان و کردشناسان غربی و شرقی و همه پژوهشگران کرد از محمد امین زکی بیگ تا امروز، بالاتفاق گفتهاند که قلعه بهار، مرکز ولایت کردستان مندرج در نزهة القلوب حمدالله مستوفی، همان شهر بهار در استان همدان امروزی است. با وجود این نگارنده این یادداشت پس از سالها پژوهش، ضمن رد دیدگاه همه تاریخنگاران و پژوهشگران پیشین، بدون هیچ گونه شک و تردیدی و با قطعیت تمام به این نتیجه رسیده است که مرکز ولایت کردستان، بهار همدان نبوده و در ایلام کنونی است. هرچند دوست پژوهشگرم جناب آقای د. رحمتی پیشتر تردیدهایی را درباره تطبیق مرکز ولایت کردستان با بهار همدان مطرح کرده بود، اما او هم در جایابی محل اصلی بهار به نتیجه نرسیده بود. میدانم که با قطعیت و حتمیت سخنگفتن با اصول حرفهای پژوهش سازگار نیست، اما از آنجا که پذیرش چنین ادعایی برای پژوهشگران و خوانندگانی که بیش از چند قرن یک روایت خاص را شنیده و از فرط تکرار به آن ایمان آوردهاند،بسیار سخت است، ناچارم برخلاف روال قبلی با قطعیتی غیرقابل تردید این موضوع را که پیشتر در قالب فرضیه به برخی دوستان نزدیکم گفته بودم،این بار همچون جدیدترین یافته پژوهشیام به خوانندگان عزیز کردستاننامه ارائه دهم. مستندات تاریخی و میدانی این مطلب را که پس از مطالعه صدها منبع تاریخی مرتبط، بازدید از منطقه و تطبیق جاینامهای جغرافیایی قدیم و کنونی به دست آمده است، در چند ماه آینده در نشریهای پژوهشی انتشار خواهم داد. امیدوارم برخی کسان که عادتشان سرقت ایدههای دیگران و انتشار آن به نام خودشان است، پیش از انتشار مقالە دستبهکار نشوند و آن را هم مانند مواردی دیگر به اسم خود ثبت ننمایند.
🔻خوشحالم که یک بار دیگر روشن شد که سخن شرقشناسان غربی درباره تاریخ کرد و کردستان آخرین حرف و فصلالخطاب نیست و یک پژوهشگر کرد آشنا با تاریخ و جغرافیای منطقه میتواند به سادگی سخن آنان را نفیکند و به کنارینهد. این کشف پژوهشی به بسیاری از خطاها و بدفهمیها در این باره پایان خواهد داد و عرصه جدیدی را بر روی پژوهش درباره منطقهای که من همواره قلب حکومت ساسانیان خواندهام، خواهد گشود.پیش از این در همین کانال نوشته بودم که سخن لسترنج و پیروانش درباره آمدن نام کردستان برای نخستین بار در عصر سلطان سنجر سلجوقی و نزهةالقلوب نادرست است و سلیمانشاه، والی کردستان هیچ ربطی به سلجوقیان ندارد، حالا هم با قاطعیت میگویم که مرکزیت حکومت او بهار همدان نیست، بلکه تپه گلوهار در روستای مهدیآباد در شهر ایلام کنونی است.
🔶هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین/ناوەندی ویلایەتی کوردستان کە لە نوزهەتولقولووبی حەمدۆڵڵا مستەوفی قەڵای وەهارە، لە شاری ئیلامی ئێستایە.
🔻ڕەنگە زۆربەی توێژەران و خوێنەرانی کورد لەم بابەتە سەریان سۆڕ بمێنێت و بڵێن ئەمە یانێ چی؟ چۆن دەبێ ئەم هەموو مێژوونووس و توێژەرە لە محەمەد ئەمین زەکیبەگ بگرە تا ئەمڕۆ و ئەو هەموو ڕۆژهەڵاتناسە لە لسترەنج و مینورسکی تا برۆیینسن و ئەوانیتر بە هەڵە چووبن؟ مافی خۆتانە کە بڕوام پێنەکەن، منیش نەمدەویست ئەم باسە کە هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین و گشتگیرە لەم کۆرتە باسە پێشکەش بکەم، بەڵام ئەمڕۆ کە نەورۆزی شکۆمەندی ئیلامم دی نەمتوانی تا بڵاو بوونەوەی توێژینەوەکەم کە لەوێ بە تێر و تەسەلی و بە بەڵگە و فەکت و دۆکیۆمێنت ئەم ڕاستیەم پیشان داوە سەبر بکەم. لە بەر ئەوە لەیرە بە دڵنیایی و بێ هیچ شک و گۆمانێک پێتان دەڵێم کە تا ئێستا هەرچی لە بارەی وەهاری هەمەدان وەکوو ناوەندی ویلایەتی کوردستان نووسراوە هەڵەیە و ناوەندی ئەو ویلایەتە شاری ئیلامی ئێستایە. پێشتریش وتبووم کە ناوی کوردستان هیچ پەیوەندیێکی بە سوڵتان سەنجەری سەلجووقیوە نیە و یەکەم جاریش لە نوزهەتولقلووب نەهاتووە. هیوادارم لە چەند مانگی داهاتوو تەواوی توێژینەوەکەم لە گۆڤارێکی زانستیدا بڵاو ببێت و بکەوێتە بەردەستی خوێنەرانی ئازیز.خۆشحاڵم کە جارێکیتر بۆ هەموان ڕوون دەبێت کە بۆچوونی ڕۆژهەڵاتناسان، وێڕای سپاس بۆ هەموو زەحمەتەکانیان،دوایین قسە لە سەر مێژووی کورد نین و توێژەرێکی کورد بە ئاسانی دەتوانێت بیر و بۆچوونیان هەڵوەشێنێت.
🔻هیوادارم لەمه زیاتر بەچاۆیلکەیێکی سووک و لە ئاستێکی نزمەوە چاو لە توێژەرانی کورد نەکەین و پشتیان بگرین و ئەو هەموە بە توێژەرانی بیانی و ڕۆژهەڵاتناس سەرسام نەبین.دەیان توێژەری بەهێز و نەناسراو لەم وڵاتە دەژین کە دەتوانن بۆچوونە هەڵەکانی بیانیەکان پووچەڵ بکەن، بەڵام بە داخەوە بێ هیوا و بێ پەنان و لە بەر بژیوی ژیان کاری مێژوویی ناکەن.
🆔 https://t.me/kurdistanname
🆔 بازنشر این مطلب بدون آیدی کانال کردستاننامه ممنوع است.
✍ اسماعیل شمس
🔻شاید برای نویسندگان کرد و علاقهمندان به تاریخ کردستان چنین تیتری تعجبآور و بالاتر از آن غیرقابل باور باشد. من هم به آنان حق میدهم، زیرا همه شرقشناسان و کردشناسان غربی و شرقی و همه پژوهشگران کرد از محمد امین زکی بیگ تا امروز، بالاتفاق گفتهاند که قلعه بهار، مرکز ولایت کردستان مندرج در نزهة القلوب حمدالله مستوفی، همان شهر بهار در استان همدان امروزی است. با وجود این نگارنده این یادداشت پس از سالها پژوهش، ضمن رد دیدگاه همه تاریخنگاران و پژوهشگران پیشین، بدون هیچ گونه شک و تردیدی و با قطعیت تمام به این نتیجه رسیده است که مرکز ولایت کردستان، بهار همدان نبوده و در ایلام کنونی است. هرچند دوست پژوهشگرم جناب آقای د. رحمتی پیشتر تردیدهایی را درباره تطبیق مرکز ولایت کردستان با بهار همدان مطرح کرده بود، اما او هم در جایابی محل اصلی بهار به نتیجه نرسیده بود. میدانم که با قطعیت و حتمیت سخنگفتن با اصول حرفهای پژوهش سازگار نیست، اما از آنجا که پذیرش چنین ادعایی برای پژوهشگران و خوانندگانی که بیش از چند قرن یک روایت خاص را شنیده و از فرط تکرار به آن ایمان آوردهاند،بسیار سخت است، ناچارم برخلاف روال قبلی با قطعیتی غیرقابل تردید این موضوع را که پیشتر در قالب فرضیه به برخی دوستان نزدیکم گفته بودم،این بار همچون جدیدترین یافته پژوهشیام به خوانندگان عزیز کردستاننامه ارائه دهم. مستندات تاریخی و میدانی این مطلب را که پس از مطالعه صدها منبع تاریخی مرتبط، بازدید از منطقه و تطبیق جاینامهای جغرافیایی قدیم و کنونی به دست آمده است، در چند ماه آینده در نشریهای پژوهشی انتشار خواهم داد. امیدوارم برخی کسان که عادتشان سرقت ایدههای دیگران و انتشار آن به نام خودشان است، پیش از انتشار مقالە دستبهکار نشوند و آن را هم مانند مواردی دیگر به اسم خود ثبت ننمایند.
🔻خوشحالم که یک بار دیگر روشن شد که سخن شرقشناسان غربی درباره تاریخ کرد و کردستان آخرین حرف و فصلالخطاب نیست و یک پژوهشگر کرد آشنا با تاریخ و جغرافیای منطقه میتواند به سادگی سخن آنان را نفیکند و به کنارینهد. این کشف پژوهشی به بسیاری از خطاها و بدفهمیها در این باره پایان خواهد داد و عرصه جدیدی را بر روی پژوهش درباره منطقهای که من همواره قلب حکومت ساسانیان خواندهام، خواهد گشود.پیش از این در همین کانال نوشته بودم که سخن لسترنج و پیروانش درباره آمدن نام کردستان برای نخستین بار در عصر سلطان سنجر سلجوقی و نزهةالقلوب نادرست است و سلیمانشاه، والی کردستان هیچ ربطی به سلجوقیان ندارد، حالا هم با قاطعیت میگویم که مرکزیت حکومت او بهار همدان نیست، بلکه تپه گلوهار در روستای مهدیآباد در شهر ایلام کنونی است.
🔶هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین/ناوەندی ویلایەتی کوردستان کە لە نوزهەتولقولووبی حەمدۆڵڵا مستەوفی قەڵای وەهارە، لە شاری ئیلامی ئێستایە.
🔻ڕەنگە زۆربەی توێژەران و خوێنەرانی کورد لەم بابەتە سەریان سۆڕ بمێنێت و بڵێن ئەمە یانێ چی؟ چۆن دەبێ ئەم هەموو مێژوونووس و توێژەرە لە محەمەد ئەمین زەکیبەگ بگرە تا ئەمڕۆ و ئەو هەموو ڕۆژهەڵاتناسە لە لسترەنج و مینورسکی تا برۆیینسن و ئەوانیتر بە هەڵە چووبن؟ مافی خۆتانە کە بڕوام پێنەکەن، منیش نەمدەویست ئەم باسە کە هەڵوەشاندنەوەی مێژوویێکی دێرین و گشتگیرە لەم کۆرتە باسە پێشکەش بکەم، بەڵام ئەمڕۆ کە نەورۆزی شکۆمەندی ئیلامم دی نەمتوانی تا بڵاو بوونەوەی توێژینەوەکەم کە لەوێ بە تێر و تەسەلی و بە بەڵگە و فەکت و دۆکیۆمێنت ئەم ڕاستیەم پیشان داوە سەبر بکەم. لە بەر ئەوە لەیرە بە دڵنیایی و بێ هیچ شک و گۆمانێک پێتان دەڵێم کە تا ئێستا هەرچی لە بارەی وەهاری هەمەدان وەکوو ناوەندی ویلایەتی کوردستان نووسراوە هەڵەیە و ناوەندی ئەو ویلایەتە شاری ئیلامی ئێستایە. پێشتریش وتبووم کە ناوی کوردستان هیچ پەیوەندیێکی بە سوڵتان سەنجەری سەلجووقیوە نیە و یەکەم جاریش لە نوزهەتولقلووب نەهاتووە. هیوادارم لە چەند مانگی داهاتوو تەواوی توێژینەوەکەم لە گۆڤارێکی زانستیدا بڵاو ببێت و بکەوێتە بەردەستی خوێنەرانی ئازیز.خۆشحاڵم کە جارێکیتر بۆ هەموان ڕوون دەبێت کە بۆچوونی ڕۆژهەڵاتناسان، وێڕای سپاس بۆ هەموو زەحمەتەکانیان،دوایین قسە لە سەر مێژووی کورد نین و توێژەرێکی کورد بە ئاسانی دەتوانێت بیر و بۆچوونیان هەڵوەشێنێت.
🔻هیوادارم لەمه زیاتر بەچاۆیلکەیێکی سووک و لە ئاستێکی نزمەوە چاو لە توێژەرانی کورد نەکەین و پشتیان بگرین و ئەو هەموە بە توێژەرانی بیانی و ڕۆژهەڵاتناس سەرسام نەبین.دەیان توێژەری بەهێز و نەناسراو لەم وڵاتە دەژین کە دەتوانن بۆچوونە هەڵەکانی بیانیەکان پووچەڵ بکەن، بەڵام بە داخەوە بێ هیوا و بێ پەنان و لە بەر بژیوی ژیان کاری مێژوویی ناکەن.
🆔 https://t.me/kurdistanname
🆔 بازنشر این مطلب بدون آیدی کانال کردستاننامه ممنوع است.
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com