ریشههای معماری و شهر بهمثابۀ معضل معرفت شناسی تاریخی؛ چند ایدۀ اولیه و ایدۀ پیشا معماریت یا proto Architecture
🖋احمد افلاکیان|پژوهشگر مطالعات معماری ایران
۱.در برابر پدیدهای چون «شهر» و مقولهای چون «معماری» در حوزۀ شناخت و نقد و بر بستر انواع پارادایمهای رایج پژوهشی با اسباب و ملاحظات معرفت شناختی آنها، همواره میتوان فروکاست بزرگی را یافت. فروکاستی که به بهای برپاداشتن دستگاه معرفتی و «سنجه»، پدیده را در درون نظام خود بازتعریف میکند و آن را با مقولات پارادایم و تحت سنجههایی فرا و بیرون از خودش (بهمثابه مقولاتی که بهطور مستقل از آن موجودند)، در نهایت بهمثابۀ «امر شناخته شده» در میآورد. لزوم برپاداشتن چنین پارادایمهایی برای شناخت در عرصۀ علم جدید، همان نیاز به اصول عام و خاص، قواعد و اسلوبهایی است که بیش از هر چیز، «مورد توافق» معرفتیاند. به این ترتیب، فرض بر این است که نبود چنین پارادایمهایی به بهای ملغمۀ بیانهای متکثری است که در غیاب دستگاه معرفتی (و در نتیجه ارزشی)، «علمی» نخواهند بود.
۲. بر همین پایه، رشته-پارادایمهایی چون تاریخ هنر، زیباییشناسی، جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، انسانشناسی، باستانشناسی و ... هر کدام بر پایۀ بنیانی تئوریک و از منظر ویژۀ قواعد و دستگاه معرفتیاش، پدیده را میشناسد و میشناساند. در چارچوب پارادایم، پدیده باید متناظر با واژگان و روابط ویژۀ پارادایم تعریف شود. پس مسألۀ اساسی تعیین این است که در منظر یک پارادایم ویژه، از معماری چه مراد میشود؟ آیا معماری خود یک پارادایم است، مجموعهای نظاممند از قواعد زیباییشناختی است، آنچه است که «معمار» انجام میدهد، آیا معماری مجموعۀ آثار و اشیای معمارانه است، آیا متضمن اصولی تکنیکی، عملکردی و ... است که ذاتی آناند، آیا هنر است، زبان است، محصول روابط مادی و اجتماعی است، و ...؟ در اصل از منظر پژوهش پارادایم محور، شناخت «معماری»، شناخت چه چیزی است؟
۳. اگر چنان که برخی نظریات در حوزۀ معرفتشناسی تاریخی، شهر را سکونتگاهی با تعدادی معیار و خصیصۀ خاص تعریف میکنند که در عین حال بیانِ معرفتشناختی رخداد شهر نیز هست، در هر حال موضوع خود را از «شهر» بهمثابۀ یک پدیدۀ ابژکتیو، به «شهر بودن» بهمثابۀ یک مفهوم، common concept تغییر میدهند. شهر بهمثابۀ یک ابژه، یعنی اوروک، لارسا، بابل، شوش و .... اسامی خاص که مونوگرافی ما از آنهاست. یک سکونتگاه خاص که «شهر» است. اوروک بهعنوان قدیمترین کاربرد واژۀ شهر در تاریخ مدون، دارای ویژگی ذاتی و منحصربهفردی در خود است که همانا «شهریتِ»آن است. چنان نوعی فضیلت یا شخصیت یا «هویتی جمعی» که «اوروک» به آن سان «هست». این ویژگی هستیشناختی، با رخداد نمونههای دیگری که آنها نیز این نحوۀ بودن را در خود میبینند، به یک مفهوم، به «نامی عام» تبدیل میشود. در نتیجه میتوان گفت شاید یکی از مهمترین آثار این امر، قابل نوشتن، قابل ترجمه شدن، قابل صدور شدن، دارای یکسری ویژگیها و تشابهات با دیگران شدن ساختههایی است که مثابۀ بخشی از کانتکست نامتعینِ پیش از تاریخ، بنمایۀ خوانشپذیری آن کانتکست ویژه نیز میشود.
#آغاز_معماری #نوسنگی #خاور_دور #احمد_افلاکیان #یادداشت #پیشامعماریت
⭕️
ادامهٔ این مطلب را در وبسایت کوبه یا با کلیک روی Instant View بخوانید:
@koubeh
http://telegra.ph/aa3-03-02
http://koubeh.com/aa3/
🖋احمد افلاکیان|پژوهشگر مطالعات معماری ایران
۱.در برابر پدیدهای چون «شهر» و مقولهای چون «معماری» در حوزۀ شناخت و نقد و بر بستر انواع پارادایمهای رایج پژوهشی با اسباب و ملاحظات معرفت شناختی آنها، همواره میتوان فروکاست بزرگی را یافت. فروکاستی که به بهای برپاداشتن دستگاه معرفتی و «سنجه»، پدیده را در درون نظام خود بازتعریف میکند و آن را با مقولات پارادایم و تحت سنجههایی فرا و بیرون از خودش (بهمثابه مقولاتی که بهطور مستقل از آن موجودند)، در نهایت بهمثابۀ «امر شناخته شده» در میآورد. لزوم برپاداشتن چنین پارادایمهایی برای شناخت در عرصۀ علم جدید، همان نیاز به اصول عام و خاص، قواعد و اسلوبهایی است که بیش از هر چیز، «مورد توافق» معرفتیاند. به این ترتیب، فرض بر این است که نبود چنین پارادایمهایی به بهای ملغمۀ بیانهای متکثری است که در غیاب دستگاه معرفتی (و در نتیجه ارزشی)، «علمی» نخواهند بود.
۲. بر همین پایه، رشته-پارادایمهایی چون تاریخ هنر، زیباییشناسی، جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، انسانشناسی، باستانشناسی و ... هر کدام بر پایۀ بنیانی تئوریک و از منظر ویژۀ قواعد و دستگاه معرفتیاش، پدیده را میشناسد و میشناساند. در چارچوب پارادایم، پدیده باید متناظر با واژگان و روابط ویژۀ پارادایم تعریف شود. پس مسألۀ اساسی تعیین این است که در منظر یک پارادایم ویژه، از معماری چه مراد میشود؟ آیا معماری خود یک پارادایم است، مجموعهای نظاممند از قواعد زیباییشناختی است، آنچه است که «معمار» انجام میدهد، آیا معماری مجموعۀ آثار و اشیای معمارانه است، آیا متضمن اصولی تکنیکی، عملکردی و ... است که ذاتی آناند، آیا هنر است، زبان است، محصول روابط مادی و اجتماعی است، و ...؟ در اصل از منظر پژوهش پارادایم محور، شناخت «معماری»، شناخت چه چیزی است؟
۳. اگر چنان که برخی نظریات در حوزۀ معرفتشناسی تاریخی، شهر را سکونتگاهی با تعدادی معیار و خصیصۀ خاص تعریف میکنند که در عین حال بیانِ معرفتشناختی رخداد شهر نیز هست، در هر حال موضوع خود را از «شهر» بهمثابۀ یک پدیدۀ ابژکتیو، به «شهر بودن» بهمثابۀ یک مفهوم، common concept تغییر میدهند. شهر بهمثابۀ یک ابژه، یعنی اوروک، لارسا، بابل، شوش و .... اسامی خاص که مونوگرافی ما از آنهاست. یک سکونتگاه خاص که «شهر» است. اوروک بهعنوان قدیمترین کاربرد واژۀ شهر در تاریخ مدون، دارای ویژگی ذاتی و منحصربهفردی در خود است که همانا «شهریتِ»آن است. چنان نوعی فضیلت یا شخصیت یا «هویتی جمعی» که «اوروک» به آن سان «هست». این ویژگی هستیشناختی، با رخداد نمونههای دیگری که آنها نیز این نحوۀ بودن را در خود میبینند، به یک مفهوم، به «نامی عام» تبدیل میشود. در نتیجه میتوان گفت شاید یکی از مهمترین آثار این امر، قابل نوشتن، قابل ترجمه شدن، قابل صدور شدن، دارای یکسری ویژگیها و تشابهات با دیگران شدن ساختههایی است که مثابۀ بخشی از کانتکست نامتعینِ پیش از تاریخ، بنمایۀ خوانشپذیری آن کانتکست ویژه نیز میشود.
#آغاز_معماری #نوسنگی #خاور_دور #احمد_افلاکیان #یادداشت #پیشامعماریت
⭕️
ادامهٔ این مطلب را در وبسایت کوبه یا با کلیک روی Instant View بخوانید:
@koubeh
http://telegra.ph/aa3-03-02
http://koubeh.com/aa3/
Telegraph
ریشههای معماری و شهر بهمثابۀ معضل معرفت شناسی تاریخی
احمد افلاکیان ۱. در برابر پدیدهای چون «شهر» و مقولهای چون «معماری» در حوزۀ شناخت و نقد و بر بستر انواع پارادایمهای رایج پژوهشی با اسباب و ملاحظات معرفت شناختی آنها، همواره میتوان فروکاست بزرگی را یافت. فروکاستی که به بهای برپاداشتن دستگاه معرفتی…