ختــــــــــم و ترحیم مرثیه خوان
527 subscribers
476 photos
504 videos
527 files
1.07K links
#کانال_ختم_ترحیم

📚تمامی مطالب و اشعار مورد نیاز یک مجلس ختم در اینجا گردآوری شده برای شما عزیزان ..
@kopiiyy


https://t.me/joinchat/AAAAAFKcHc0fJrp07WQ5Wg
Download Telegram
🔴 #متن_روضه

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چند سال داری تو
جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید

هزار بار نگفتم نیا به دنبالم
میان کوچه دویدن به تو نمی آید

فقط بلند مشو چون که زود می افتی
بدون بال پریدن به تو نمی آید

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی
چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید

چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد
چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید

تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد
نفس بلند کشیدن به تو نمی آید

بمان که دخترمان را خودت عروس کنی
به آرزو نرسیدن به تو نمی آید

چه با دو دست رئوفانه ات ، چه با یک دست
بباف پیرهنت را، حسین منتظر است

"علي اكبر لطيفيان"
فایل صوتی 👆

📖 #متن_روضه

🔊 روضه جانسوز امام حسن و حضرت فاطمه سلام الله علیها
⚫️ سالروز تخریب قبور ائمه بقیع | #بخش_پایانی 🔰

**
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت

به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...

آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...

کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل

*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...

الا مادر به قربونِ جمالِت ...

یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...

کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل

کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل

کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم

آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد

مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد

کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد

گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد

هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود

حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است

ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است

*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟

آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...

بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"

*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست )
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :

اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...

لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ...
📖 #متن_روضه
حضرت موسی بن جعفر



***
از طعنه های دشمن نادان، چه میکشید
بین کویر حضرت باران، چه میکشید
آه، با پیکرش، چه کرده تب تازیانه ها
بزار روضه رو بیارم یکم، دم دستی تر همه متوجه بشن، ماه رجب و شعبان روضه مستحب گرفتی یا نه، هر کی از راه میرسه میبینه روضه ای ،ببین ماه رمضون همه روزه اند، اما تو ماه رجب و شعبان ، تا میبینن میگن فلانی روزه است کار بهت نمیگن، چرا؟ روزه ست، یا رفقا دور هم یهو میگه جان من شب افطارتو بیا، بابا روزه دار رو نمیزنن، به روزه دار دشنام، به روزه دار، به ناموسش توهین نمیکنن، در محضر علما مقتل میارم براتون، اِنقدر به مادر توهین...، هی آقا داد میزد میزنی بزن، مارو از زدن نترسون، من عمه مون خانومیه که، هر کی از راه رسید، زدتش، من پسر اون مادریم، که تو کوچه، به دیوار زدنش، آآآه، انقدر بی ادبی نکن، أنا بنُ فاطمه، بزار معطلت نکنم
گرچه در خاک رفت پیکر تو
(سه تا بیت بخونم اگه طاقت آوردی یا علی)
گرچه در خاک رفت، پیکر تو
دیگر از تن، جدا نشد، سرِ تو
(بزار تیر خلاصو بزنم، غیرتی ها)
آقا ظلم برعترتت رسید، ولی
(سادات) به اسیری نرفت، خواهر تو
بزارید براتون روضه بخوانم، الان بالا منبر فرمودند، پای آقا رو اینقدر با غول و زنجیر زدن، ساییده شد، اما بچه ها، مقتلو بخونید، اینقدر تو مسیر کاروان کربلا بدنو گذاشتن، اینقدر گل ریختن، تاریخ آورده هفتا کفن براش آوردن، آخ این کفن از اون بهتر، اما من یه آقایی رو سراغ دارم، آقازادش دست به کمر اومد، رفت تو گودال، سرشو آورد بالا بنی اسد، حصیر بیارید، بوریا، بدن جمع نمیشد، ای وای،( بزنم تیر خلاصو یا نه)، وقتی بدنو تو خاک قرار داد، دیدن بیرون نمیاد، یکی از اون جمعیت صدا زد آقا، از جد شما شنیدیم خوب نیست، قبر باز بمونه، میت تو قبره چرا بیرون نمیای، صدا زد آری، اما اون برا بدنیه که سر داره، شما بگید من با این بدن بی سر چه کنم، خم شد، یه کُپه خاک درست کرد، رگ ها رو روخاک، اومد بیرون با انگشتش یه چیزی نوشت، آخ، هذا قبرٌ حُسین بنِ علی، (اینجاش میسوزونه)، الذی قتلوه عطشانا، غریب گیر آوردنت (بگم یا نه)
غریب گیر آوردنت
جلو زنا میزدنت
(اون عقبی ها میشنون یا نه)
با نیزه زن، میزدنت
(من جرات ندارم بگم)
رو خاک ها میکشیدنت
حسیـــــــــــن
#متن_روضه #ترکی حضرت علی اكبر عليه السلام


ابی‌عبدالهی عالم رویاده زیارت ائله‌دی‌لر، گوردی سیدالشهدانین تمام یارالاری توخدویوب، اِلّا بیر یاراسی کی سینه سینده‌دی، عرض ائله‌دی آقاجان بیز ائشیدموشوخ سنه عاشورا گونی سای‌سیز یارا وروب لار، اما گؤرویم بدنینده یارا یوخدی، سیدالشهدا بیورموش اُولا:منه آغلیان لارین گوزلری‌نین یاشی یارالاریما مرهم‌دی، گوز یاشلاری یارالاریمی توخدادیب، گوزوم دوشدی سیدالشهدانین سینه سینده بیر یاری‌یا، عرض ائله‌دیم آقاجان بس نیه سینه‌وین یاراسی توخدامویوب؟
بویوردی: بو یارا اوغلوم علی اکبرین داغیدی کی جگریمه دیوب و قیامته کیمین توخدامویاجاق.
عاشورا گونی تمام یاران حسین، اصحاب وفاداری کی دور شمع جمال حسینه پروانه کیمی دولانوردولار، هانسی برای اجازه‌ی میدان گلوردی، سیدالشهدا دایاندوروردی، سعی ایلوردی قیتره، دئیردی گتمه، بو دشمن منه خاطر یغشوب کربلایه، هره‌سین بیر جور ایستردی دایاندیرا یولدان قیتره،
اما علی اکبر ابی‌عبداللهین قاباقندا دایانماق همین دئدی بالا خوش گلدین، سیدالشهدا فوراً اجازه وئردی.
مقاتل یازوب امام حسین اوزوی علی اکبرین آماده میدان جهاد ائلدی؛ بالاسی‌نا زینت وئردی،


بلمم نه حالا قالدی حسین کربوبلاده
اگنینده کفن قامت رعنانی گورنده
گیدیردی کفن سالدی یولا شبه رسولی
حیرتده قالیب دشمن او سیمانی گورنده


خیمه‌لردن آیرلاندا چاغیردی اهل حرمین، گلین علینن خداحافظی ایلیون، بانوان حرم حسین توکولدولر علی اکبریلن وداع ایلیه‌لر، بولوسوز اگر خانم طایفه‌سی گله‌لر علی اکبر دوره‌سینده جمع اولالار نینه‌لر؟ «إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه» خیمه‌لرده هیچ کس قالمادی، بالالار و خانملار علینون دوره‌سینده حلقه ووردولار، ناله ایلولّر، آغلاشولار دیول‌لَر علی گئتمه! «اِرحَم غُربَتَنا»غریب لیغیمیزه رحم ائله.
علینون بالاجا باجیسی رکاب مرکبدن یاپوش‌موشدی «وَ مَنِعَتْهُ مِنَ العَزیمَة» قویموردولار گئده، گور بو وضعیتی امام حسین گوره نه حاله قالار؟ «تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت» زینب کبری دئیور: گوردیم قارداشیمون نفسلری شماریه دوشوب، نفس‌نفس وورور، آز قالور روحی بدنوندن چیخا
▪️▪️▪️▪️
گریز #فارسی
(سبک: خدا مادرم را کجا می برند)

تو اى لاله سرخ باغ دلم
روى سوى میدان همه حاصلم
مه لشکر من
على اکبر من
عصاى پدر

نظر کن على جان به حال پدر
نما عزم میدان تو آهسته تر
تنم را ملرزان
دلم را مسوزان
به وقت سفر

ز باب غریبت تسلى بجو
بیا بار آخر اذانى بگو
همه تار و پودم
صفاى سجودم
اذان گو دگر
▪️▪️▪️▪️
گریز #ترکی از مرحوم استاد #منزوی

اکبرده باخ تقرب و اجلال و رونقه
تل اوسته جک آتا بالانی ایتدی بدرقه
عرض ایتدی یا رب امر ایله نه ایستسون وارام
بو اکبریمدی اصغریده ایندی یوللارام
من نیلورم سپاهی بو کشور سنونکیدور
من شاه ملک عشقم و لشکر سنونکیدور
ایستورسن اکبرون دالسیجاقدا باخمیوم
من باغبانیدیم بو گل تر سنونکیدور
بو مه جمالی سرو قدی سن یاراتمسان
بو خد و خال و زلف معنبر سنونکیدور
من چکدیم ال باجیلاری چکموردی ال ولی
نیلوم محبت عالمی یکسر سنونکیدور
اما سکینه دوشدی دالسیجا قویمادیم
چون آبروی آل پیمبر سنونکیدور
ای کاش سارباندا بلیدی بو نصف شب
کفاره بیعت ایتمین اللر سنونکیدور
ـــــــ
(1) از کتاب گلچين روضه های ترکی استاد موسوی باروق
روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها

#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها1

#متن_روضه

ایام وفات خانم ام البنینه، مادر آقامون ابالفضل العباس...
خیلی احترام داره ...آخه مادر چهار شهیده... خیلی آبرو داره این خانم...
آی کسی که گفتی حاجت دارم ...گرفتارم ..مریضدارم...مواظب باش امشب از در خانه این خانم دست خالی نری...
🌹
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک

وقتی واردخانه امیرالمومنین شد، خودش رو کنیز بچه های زهرا میدونست ...خیلی مواظب بچه ها بود

فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
🌹
یه روز آمد خدمت امیرالمومنین صدا زد علی جان.. ديگه منو فاطمه صدام نزن...
هر وقت به من میگی فاطمه ..میبینم این بچه ها یاد مادرشون زهرا میافتند دلشون میگیره...
🌹
علی جان ديگه منو فاطمه صدام نزن...هروقت به من میگی فاطمه حسنین، اشکشون جاری ميشه.. یاد خاطرات مادر میافتند...
علی جان ...آقا...این بچه ها مادر از دست دادند... من طاقت اشک ریختن بچه ها رو ندارم... من اومدم کنیزی بچه هات رو کنم... من اومدم کنیزی حسینت رو کنم... دیگه منو فاطمه صدام نزن...
🌹 🌹
خیلی مواظب بچه های زهرای مرضیه بود .. خیلی نگرانشون بود .. لذا مدینه هم وقتی بشیر اومد ميخواست خبر شهادت شهدای کربلا رو بده اومد کنار ام البنین صدا زد خانم جان بچه هات رو شهید کردند ... صدا زد بشیر ... همه بچه های من فدای آقام حسین...بشیر به من بگو آقام حسین کجاست...

( اَوْلادِی وَمَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام )
🌹
خانم جان ام البنین دستها عباست رو قطع کردند... صدا زد بشیر... عباسم فدای حسین
بگو آقام حسین چی شد...
صدا زد بی بی جان ...
حسینت رو.. با لب تشنه سر از تنش جدا کردند ..
یدفعه دیدند صدای ناله ام البنین بلند شد واحسینا. ..
(شعر پایان)
قدم اگر خمید فدای سر حسین
جانم به لب رسید فدای سر حسین

ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر چهار شهید فدای سر حسین

الا لعنه الله علی القوم الظالمین.

روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها

#متن_روضه

بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...

کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!

فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...

شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)

به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم

زهرا جان ...

خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد

ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد

زهرا جان ....

نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...

علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...

چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...

حسین ..... حسین ... حسین ...

بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه

حاج مهدی سماواتی
فایل صوتی 👇

📖 #متن_روضه

#روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
⚫️ داستان #دختر_مدافع_حرم 🔻
***

سوره ی کوثرِ، امام حسین
جلوه ی مادرِ، امام حسین
نمک لشکرِ، امام حسین
نازنین دخترِ، امام حسین
اِی، اِی بزرگِ، قبیله ی عشاق
یا رقیه، تویی هُوَ الرَزاق
این رفیقمون تعریف میکرد، دامادشون مدافع حرم بابلسر، شهید شد یه دختر داشت، مهر امسال رفت مدرسه، خواهرِ گفت بچه رو میبری، آره دایی شه، ظهر رفت بیارتش، گفت عقب بشین جلو وسایله، اومد از اون ور زد رو شیشه، بشینم جلو؟ گفتم بچه است، وسایلو عقب گذاشتم نشست یه آخی شی گفت، گفتم ای بابا، چی شده دایی؟ گفت دیگه کسی نمیفهمه بابا ندارم، ما که نمیفهمیم، دختر دارا، دختر این جوریه من نمیدونم، وای اگر دوستاش بفهمن بابا نداره، بچه ان دیگه، اینو بابام خریده، لذا تو خرابه سرو که آوردن، اومد سرو بلند کنه خورد زمین، پا نداره، میخواست ببره بچرخونه، دیدید بابا دارم، جــــــــان
دست پرورده ی ، قبیله تویی
صاحبِ، شوکتی، جلیله، تویی
نازدار همه قبیله، تویی
پای معشوقِ خود قَتیله، تویی
بی بی جان صاحب، صحن و بارگاهی تو
بی بی جان بر گنه کارها، پناهی تو
میبری دل زِ دلبران حرم
اِی، میاندارِ دختران حرم
قمر بنی هاشم، میخواست بره میدان، به آقا عرض کرد اجازه میدی برم؟، فرمود میخای بری برو، اما یه سر به اون خیمه بزن، اومد از کنار این پرده نگاه کرد واویلا، دخترا رو جمع کرده، یه مشک گرفته تو، یه عمو دارم ...
میبری دل ، زِ دلبران حرم
ای میاندارِ دخترانِ، حرم
خون ما، نذر آستانِ حرم
ای فدایت ، مدافعانِ حرم
شود آیا کِی، رو سِپید شَوم
بر دفاع از حرم، شهید شوم (من کارم تمومه، همین دوتا بند)
رویَت، آینه دار زهرا بود (فهمیدی؟)
گیسوانت، ضریح بابا، بود
( آخه چرا بود؟ آخه موی سوخته، دست بخوره، میریزه )
چادر، اولت چه زیبا، بود
در بغل کردن تو دعوا، بود
تو خودت، قبله گاهِ، حاجاتی
دست گیری، رقیه ساداتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یه بند روضه و ، حاج حسن ، حاج آقا روح الله، حاج ابراهیم عزیزم، براتون میخونن، به حضرت رقیه، امروز پیر شدم با این دو تا، اگه بگم شاید محاسنم سفید شد، دروغ نگفتم
ای زمین خورده، ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
تاحالا شنیدی یکی میگه الان پا میشم چپ و راستت، چپ و راست میزدنش...
زجر ول کن نبود، حرمله میزد
دخترک را، بدون فاصله ، میزد (میدونی یاد کجا افتادم؟)
قنفذ از راه، از آن لحظه که آمد میزد
جای هر کس، (نه نه نه) ، تازه میکرد نفس را، و مجدد، میزد
(این میکشه وا)
وای، از دست مغیره، چقدر ، بد میزد
این برا ، این برا عقبی ها، که احساس میکنم تماشا ، نمیدونم گردن خودت، من اینو برا تو میخونم، برا مدافع های حرم، تیپ فاطمیونِ غریب، برسه برا اون ها
ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
ضربه ها را، تو بی هوا، خوردی
بگم یا نه؟ بی هوا، زیر بوته ها، نگاه کرد دید یه بوته داره میلرزه، گفت پیداش کردم، آروم آروم اومد، با لگد، بچه اومد بیرون، نزن، أینَ اَبوی؟، أینَ اَبوی؟، آوردش بالا، یدونه که زد، دیگه نگفت أینَ اَب، أینَ عَمّیَ العَبّاس؟ عموم کجاست؟، یتیم گیر آورده
حسیـــــــــــــــــــن

#روضه_حضرت_رقیه
#داستان_دختر_مدافع_حرم

🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴۸
#متن_روضه_ترحيم_پدر_مادر_يا ....

▪️▪️▪️
▪️امام رضا علیه السلام فرمودند:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ،
▪️ ای پسر شبیب هر وقت خواستی گریه كنی، اشك بریزی، برای حسین گریه كن، امروز من و شما هم برای امام حسین گریه كنیم، ان شاء الله تمام شهدا ،اموات خصوصا ً..... فیض ببرنند،
امروز همه اومدند به شما تسلیت گفتند، سر سلامتی گفتند، گل برای شما آوردند، همراه شما اشك ریختند ،اما حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند: دیدم حال امام سجاد متغیر شده، سئوال كردم، چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه داغ كربلاست.همه بگید: یا حسین... اما یا امام سجاد كاش به همین بسنده كرده بودند
▪️اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِك
▪️َاسب هاشون رو نعل تازه زدند بر بدن ابی عبدالله، بازم ناله بزن بگو یا حسین...

آی داغ دیده ها بدن بابای شما یا مادر شمارو غسل دادند، كفن كردند، با احترام دفن كردند اما بمیرم آن زمانی كه امام سجاد برای تدفین بابا اومد صدا زد كفن بیارید، گفتند:آقا جان تمام شده فرمودند: كمی بوریا.... یا حسین *

مگر به کربلا کفن ،به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب ،عزیز مصطفی نبود

مگر کسی که کشته شد،تنش برهنه می کنند
مگر که پاره پیرهن،به پیکرش روا نبود

سرش به نوک نیزه ها،تنش به خاک کربلا
کفن برای او به جز،شکسته نیزه ها نبود

▪️بابا رسم ِ توی ما مسلمونها طرف راست صورت میت رو روی خاك می گذاریم، اما امام سجاد چه كند؟
می خواست صورت به صورت باباش بذاره،ای حسین.......... بنی اسد نگاه كنه ببینه امام سجاد از قبر بالا نمیاد،نگاه كردند دیدن این لبهاش رو روی رگ های بریده گذاشته،حسین...... زیر بغل هاش رو گرفتن،خودش با دست خودش خاك رو بدن باباش ریخت،آب رو خاك ریخت،خاك قبر رو گل كرد،دیدن نشسته داره گریه می كنه،با انگشت سبابه چی داره می نویسه،دیدن نوشت: هذا قبر الحسین بن علی ،بگم و ناله بزنی، الذی قتلوه عطشانا،حسین... شما ها داغ دیدید اما باباتون رو.... زخم دار ندیدید،باباتون رو.... مجروح ندیدید،خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن باباتون.... ندیدید،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه سر ِ بریده ی بابا رو بغل كرد،ای حسین....*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها4
#فاطمیه

#متن_روضه

روز آخر زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شدند کمی کارهای خونه رو انجام دادند.. فرمودند اسماء ...من ساعتی استراحت می کنم .. منو صدا بزن اگه جواب ندادم اسماء ...بدون دیگه به بابام پیغمبر خدا ملحق شدم...
🌹
اسماء میگه... دل نگران بودم.. گفتم خدا چرا خانم اینطور فرمودند ..دیدم وارد حجره شدند خدا ...ساعتی بعد صدا زدم ..عرضه داشتم .. یا بنت رسول الله.. دیدم جواب نیومد...خدایا ...چه خبر شده... چرا خانم جواب نمیدن...دوباره صدا زدم:
(یا بنت رسول الله)
دیدم جواب نمیاد
🌹
وارد حجره شدم...دیدم خانم رو به قبله خوابیدند... یه پوشیه ی سفیدی روی صورت کشیدند...میگه اومدم کنار خانم.. ای پوشیه رو کنار زدم
دیدم ای وااای... خاک به سرم شده خانم جان دادند...ای وای ای وای...

خدایا ...حالا من جواب امیرالمومنین رو چی بدم .. جواب بچه ها رو چی بدم ... در همون حالت میگه دیدم صدای حسن و حسین میاد ..


وارد خانه شدند تا اومدند صدازدند اسما بگو مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند ...کنار بدن بی جان مادر نشستند.. حالا میخوای گریه کنی بسم الله ...
برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...این بچه ها خودشون رو انداختند روی بدن مادر...


( جملات زمینه ساز👈 نميدونم تا حالا بچه ی یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه)

امام حسن (علیه السلام) خودشو انداخت روی بدن مادر ...صدازد: (یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی)

...مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر.. الان روح از بدنم جدا میشه مادر ... مادر
ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها ..آقاتون اومد..این صورت رو گذاشت روی پاهای مادر..هی پاهای مادر رو میبوسه صدا میزنه (یَا أُمَّاهُْ کَلِّمِینِی) هی صدا میزنه وای مادر با من حرف بزن ...من حسینتم...😭
مااادر.. اگه بامن حرف نزنی میمیرم مادر...مادر...ای وای ای وای
🔹اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر
🔹وقت اذان مغرب خوابیده مادر


فایل صوتی👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
http://eitaa.com/joinchat/2238906387C27667e0449

گروه متن روضه واشعار ذاکران اهلبیت علیهم السلام ...


لطفا فقط
#متن_روضه
#نوحه
#مولودی
#اشعار

ارسال کنید باتشکراز همکاریتون🌹
🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯
گروه متن روضه واشعار ذاکران اهلبیت علیهم السلام 🎤
#متن_روضه_غزل_مرثیه
#نوحه_زمینه_واحد_شور
#مولودی_اشعارآئینی_همراباسبک
گروهی دوطرفه باحضورمادحین..
لینگ گروه👇👇

http://eitaa.com/joinchat/2238906387C27667e0449