ختــــــــــم و ترحیم مرثیه خوان
514 subscribers
476 photos
504 videos
527 files
1.07K links
#کانال_ختم_ترحیم

📚تمامی مطالب و اشعار مورد نیاز یک مجلس ختم در اینجا گردآوری شده برای شما عزیزان ..
@kopiiyy


https://t.me/joinchat/AAAAAFKcHc0fJrp07WQ5Wg
Download Telegram
#دلم_خواهد_بنالم_از_غم_و_درد
#در_فراق_پدر_و_پسر

دلم خواهد بنالم از غم و درد
که داغی جانگذا بیچاره ام کرد
دلم را داغ جانسوزی شرر زد
شرر از هجر فرزند و پدر زد
چه سازم ای خدای مهربانم
دو غم افتاده یکباره به جانم
بگریم داغ سالگرد پدر را
و یا نالم شب هفت پسر را
غم کهنه نشد در دل فراموش
که داغ تازه ای افتاده بردوش
غم سیدمحمد زد به دل چاک
که سیدمحمودم هم رفته درخاک
غم سیدمحمد در دلم بود
که آتش زد مرا هجران محمود
پسرمی خواست درسالگرد بابا
بگیرد مجلس روز پدر را
ولی افسوس تا روز پدر شد
پسر هم با پدرجان همسفرشد
به یاد آورده ام روز سفر را
گرامی داشتم روز پدر را
زهجرانت پراز دردم پدرجان
برایت هدیه آوردم پدرجان
سید محمودجان , سید محمد
شما رفتید و جانم بر لب آمد
نگفتیدچون کنم ازماتم تان
چگونه سرکنم من از غم تان
سر قبرآمدیم و هدیه داریم
ببینید از دوچشمان خون بباریم
کجایی که به بر گیری تو مارا
یتیمی دردسر سازاست بابا
بیا بابا مرا از نو بغل کن
بیا کامم پر ازشهد عسل کن
ببین بابابه جسم من که جان نیست
کسی چون تو پدرجان مهربان نیست
به لوح سینه ام بابا نوشت است
سرایی که پدر باشدبهشت است
خداوندا مرا تاب و توان ده
دراین ماتم تو صبربی کران ده
اگر چه من زغم هستم لبالب
مراصبری بده چون صبر زینب
بسوزد دل برای نورعینش
که دیده دست ویامی زدحسینش
حسین را تاکه دیده بین گودال
فقط آهی کشید و رفته از حال
به جای تسلیت درآن میانه
تسلا داده اند با تازیانه
نگو (مداح) دگر ازآن گل یاس
برایش گریه می کرد رأس عباس

شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
#دلم_خواهد_بنالم_از_غم_و_درد
#در_فراق_پدر_و_پسر

دلم خواهد بنالم از غم و درد
که داغی جانگذا بیچاره ام کرد
دلم را داغ جانسوزی شرر زد
شرر از هجر فرزند و پدر زد
چه سازم ای خدای مهربانم
دو غم افتاده یکباره به جانم
بگریم داغ سالگرد پدر را
و یا نالم شب هفت پسر را
غم کهنه نشد در دل فراموش
که داغ تازه ای افتاده بردوش
غم سیدمحمد زد به دل چاک
که سیدمحمودم هم رفته درخاک
غم سیدمحمد در دلم بود
که آتش زد مرا هجران محمود
پسرمی خواست درسالگرد بابا
بگیرد مجلس روز پدر را
ولی افسوس تا روز پدر شد
پسر هم با پدرجان همسفرشد
به یاد آورده ام روز سفر را
گرامی داشتم روز پدر را
زهجرانت پراز دردم پدرجان
برایت هدیه آوردم پدرجان
سید محمودجان , سید محمد
شما رفتید و جانم بر لب آمد
نگفتیدچون کنم ازماتم تان
چگونه سرکنم من از غم تان
سر قبرآمدیم و هدیه داریم
ببینید از دوچشمان خون بباریم
کجایی که به بر گیری تو مارا
یتیمی دردسر سازاست بابا
بیا بابا مرا از نو بغل کن
بیا کامم پر ازشهد عسل کن
ببین بابابه جسم من که جان نیست
کسی چون تو پدرجان مهربان نیست
به لوح سینه ام بابا نوشت است
سرایی که پدر باشدبهشت است
خداوندا مرا تاب و توان ده
دراین ماتم تو صبربی کران ده
اگر چه من زغم هستم لبالب
مراصبری بده چون صبر زینب
بسوزد دل برای نورعینش
که دیده دست ویامی زدحسینش
حسین را تاکه دیده بین گودال
فقط آهی کشید و رفته از حال
به جای تسلیت درآن میانه
تسلا داده اند با تازیانه
نگو (مداح) دگر ازآن گل یاس
برایش گریه می کرد رأس عباس

شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
#دلم_خواهد_بنالم_از_غم_و_درد
#در_فراق_پدر_و_پسر

دلم خواهد بنالم از غم و درد
که داغی جانگذا بیچاره ام کرد
دلم را داغ جانسوزی شرر زد
شرر از هجر فرزند و پدر زد
چه سازم ای خدای مهربانم
دو غم افتاده یکباره به جانم
بگریم داغ سالگرد پدر را
و یا نالم شب هفت پسر را
غم کهنه نشد در دل فراموش
که داغ تازه ای افتاده بردوش
غم سیدمحمد زد به دل چاک
که سیدمحمودم هم رفته درخاک
غم سیدمحمد در دلم بود
که آتش زد مرا هجران محمود
پسرمی خواست درسالگرد بابا
بگیرد مجلس روز پدر را
ولی افسوس تا روز پدر شد
پسر هم با پدرجان همسفرشد
به یاد آورده ام روز سفر را
گرامی داشتم روز پدر را
زهجرانت پراز دردم پدرجان
برایت هدیه آوردم پدرجان
سید محمودجان , سید محمد
شما رفتید و جانم بر لب آمد
نگفتیدچون کنم ازماتم تان
چگونه سرکنم من از غم تان
سر قبرآمدیم و هدیه داریم
ببینید از دوچشمان خون بباریم
کجایی که به بر گیری تو مارا
یتیمی دردسر سازاست بابا
بیا بابا مرا از نو بغل کن
بیا کامم پر ازشهد عسل کن
ببین بابابه جسم من که جان نیست
کسی چون تو پدرجان مهربان نیست
به لوح سینه ام بابا نوشت است
سرایی که پدر باشدبهشت است
خداوندا مرا تاب و توان ده
دراین ماتم تو صبربی کران ده
اگر چه من زغم هستم لبالب
مراصبری بده چون صبر زینب
بسوزد دل برای نورعینش
که دیده دست ویامی زدحسینش
حسین را تاکه دیده بین گودال
فقط آهی کشید و رفته از حال
به جای تسلیت درآن میانه
تسلا داده اند با تازیانه
نگو (مداح) دگر ازآن گل یاس
برایش گریه می کرد رأس عباس

شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
#دلم_خواهد_بنالم_از_غم_و_درد
#در_فراق_پدر_و_پسر

دلم خواهد بنالم از غم و درد
که داغی جانگذا بیچاره ام کرد
دلم را داغ جانسوزی شرر زد
شرر از هجر فرزند و پدر زد
چه سازم ای خدای مهربانم
دو غم افتاده یکباره به جانم
بگریم داغ سالگرد پدر را
و یا نالم شب هفت پسر را
غم کهنه نشد در دل فراموش
که داغ تازه ای افتاده بردوش
غم سیدمحمد زد به دل چاک
که سیدمحمودم هم رفته درخاک
غم سیدمحمد در دلم بود
که آتش زد مرا هجران محمود
پسرمی خواست درسالگرد بابا
بگیرد مجلس روز پدر را
ولی افسوس تا روز پدر شد
پسر هم با پدرجان همسفرشد
به یاد آورده ام روز سفر را
گرامی داشتم روز پدر را
زهجرانت پراز دردم پدرجان
برایت هدیه آوردم پدرجان
سید محمودجان , سید محمد
شما رفتید و جانم بر لب آمد
نگفتیدچون کنم ازماتم تان
چگونه سرکنم من از غم تان
سر قبرآمدیم و هدیه داریم
ببینید از دوچشمان خون بباریم
کجایی که به بر گیری تو مارا
یتیمی دردسر سازاست بابا
بیا بابا مرا از نو بغل کن
بیا کامم پر ازشهد عسل کن
ببین بابابه جسم من که جان نیست
کسی چون تو پدرجان مهربان نیست
به لوح سینه ام بابا نوشت است
سرایی که پدر باشدبهشت است
خداوندا مرا تاب و توان ده
دراین ماتم تو صبربی کران ده
اگر چه من زغم هستم لبالب
مراصبری بده چون صبر زینب
بسوزد دل برای نورعینش
که دیده دست ویامی زدحسینش
حسین را تاکه دیده بین گودال
فقط آهی کشید و رفته از حال
به جای تسلیت درآن میانه
تسلا داده اند با تازیانه
نگو (مداح) دگر ازآن گل یاس
برایش گریه می کرد رأس عباس

شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
#دلم_خواهد_بنالم_از_غم_و_درد
#در_فراق_پدر_و_پسر

دلم خواهد بنالم از غم و درد
که داغی جانگذا بیچاره ام کرد
دلم را داغ جانسوزی شرر زد
شرر از هجر فرزند و پدر زد
چه سازم ای خدای مهربانم
دو غم افتاده یکباره به جانم
بگریم داغ سالگرد پدر را
و یا نالم شب هفت پسر را
غم کهنه نشد در دل فراموش
که داغ تازه ای افتاده بردوش
غم سیدمحمد زد به دل چاک
که سیدمحمودم هم رفته درخاک
غم سیدمحمد در دلم بود
که آتش زد مرا هجران محمود
پسرمی خواست درسالگرد بابا
بگیرد مجلس روز پدر را
ولی افسوس تا روز پدر شد
پسر هم با پدرجان همسفرشد
به یاد آورده ام روز سفر را
گرامی داشتم روز پدر را
زهجرانت پراز دردم پدرجان
برایت هدیه آوردم پدرجان
سید محمودجان , سید محمد
شما رفتید و جانم بر لب آمد
نگفتیدچون کنم ازماتم تان
چگونه سرکنم من از غم تان
سر قبرآمدیم و هدیه داریم
ببینید از دوچشمان خون بباریم
کجایی که به بر گیری تو مارا
یتیمی دردسر سازاست بابا
بیا بابا مرا از نو بغل کن
بیا کامم پر ازشهد عسل کن
ببین بابابه جسم من که جان نیست
کسی چون تو پدرجان مهربان نیست
به لوح سینه ام بابا نوشت است
سرایی که پدر باشدبهشت است
خداوندا مرا تاب و توان ده
دراین ماتم تو صبربی کران ده
اگر چه من زغم هستم لبالب
مراصبری بده چون صبر زینب
بسوزد دل برای نورعینش
که دیده دست ویامی زدحسینش
حسین را تاکه دیده بین گودال
فقط آهی کشید و رفته از حال
به جای تسلیت درآن میانه
تسلا داده اند با تازیانه
نگو (مداح) دگر ازآن گل یاس
برایش گریه می کرد رأس عباس

شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)