دلتنگ کـه باشی نفست بندِ تنت
نیست
دل داری و انگار که جان در بدنت
نیست

دلتنگ که باشی همه جا تیره و تار
است
نه نای شنیدن و نه حرف و سخنت
نیست

دلتنگ که باشی، بـه کمـا رفتـه‌ای
انــگار
دل مـرده ولـی گـور و عزا و کفنت
نیست

دلتنـگ کـه باشـی همـه جـا عین
جهنم
میسوزی ویک چاره به درد ومحَنت
نیست

دلتنــگ تــوام ای همــه ی دار و
ندارم!
در خـانه ی من عطر تن و پیرهنت
نیست..

#سارا_جوان

@koocheymahtab

شعرباید حال شاعر را کمی بهتر کند
شعرخواب آلوده را آویزه دفتر کند

شعر تر آورده ام با ناز یاس و رازقی
شعر باید عشق را با سایه هم بستر کند

من نمیدانم چرا بی باده نبضم میزند
یک ترانه یک غزل باید مرا کیفر کند

شاعر آمد یک غزل را بر لب ساقی نهاد
روزگار آیینه را , محتاج خاکستر کند

شعر میبافم من از پروانه های کاغذی
دختری میباید امشب قصه را آخر کند

#سارا_جوان

@koocheymahtab

آمدم ... زندگی ات را بکنم قند نشد
صورتت پر بشود ... از گل لبخند نشد

در برت ماه شدم مهرشدم شمع شدم
این همه سعی و یا این همه ترفند نشد

آرزوی من همه، بودن با عشق تو بود
به نگاهت به کلامت، به تو سوگند نشد

دل بیچاره من رسم بدی یاد نداشت
که به آزار و فریب تو هنرمند نشد

دختر ترک که شیراز بنامش زده ای
عاقبت مالک املاک سمر قند نشد

غم ایام مخور چون که زمان می گذرد
زندگی بردل و در کام من هر چند نشد

یاد کردم ز تو و خاطر آن خاطره ات
گر چه در هیچ کجا بی تو دلم بند نشد

#سارا_جوان

@koocheymahtab

شعرباید حال شاعر را کمی بهتر کند
شعرخواب آلوده را آویزه دفتر کند

شعر تر آورده ام با ناز یاس و رازقی
شعر باید عشق را با سایه هم بستر کند

من نمیدانم چرا بی باده نبضم میزند
یک ترانه یک غزل باید مرا کیفر کند

شاعر آمد یک غزل را بر لب ساقی نهاد
روزگار آیینه را , محتاج خاکستر کند

شعر میبافم من از پروانه های کاغذی
دختری میباید امشب قصه را آخر کند

#سارا_جوان

@koocheymahtab

سخت می مانی ولی, اما, من آسان میروم
جان نمی گویی به من, اما من از جان میروم

درد هایم را هزاران بار گفتم, گفته ام
گوش جان دادی ؟ ندادی , از سر آن میروم

میروم تا جای خالی تمام لحظه ها
خار چشمانت شود چون دیده گریان میروم

من نمی گویم که بعد از من چه خواهد شد ولی
حیف از من, بعد عمری زار و نالان میروم

آخر دنیا برای من, همین  آغاز بود
سر شکسته, دل شکسته زیر باران میروم

مردن اصلا کار سختی نیست, عمری مرده ام
حیف از من, از غزل,از شعر و دیوان میروم

خار بودم بر نگاه و دیده ی نامردمان
مثل مریم, یاسمن از خاک گلدان میروم

تو ندانستی مرا, من گوهری دردانه ام
دست خالی آمدم, مانند مهمان میروم

خوب یا بد, دل سپردن ها, نمی ارزد نبند
من که بستم را ببین, زار و پشیمان میروم

باش تا فردا بر آید آفتاب بی من ات
تا سحر گاه تو من با ماه تابان میروم

تو پشیمان نیستی, اما پشیمانم هنوز
این همه بی مهری از تو, مات و حیران میروم

دوست میدارم تمام واژه های شعر را
در دم آخر گمانم که غزلخوان میروم

جرعه جرعه,جام اشعار "جوان" خسته را
نوش جانم میکنم با درد و درمان میروم

#سارا_جوان

@koocheymahtab