کوچه‌بوک
157 subscribers
103 photos
22 videos
1 file
108 links
‏به کوچه ما بیایید، در اینجا کتاب هست. نقد و معرفی کتاب بخوانید و برای کودکان و نوجوانان خود کتاب انتخاب کنید و از دنیای کودکی و کودکان بخوانید.

ارتباط با ادمین:
@koochebook


واتساپ:
09936902956
Download Telegram
#معرفی_کتاب

عروسکی با سر گردو و دست و پایی از ترکه‌‌ی سیب در خانه‌ی کوچکش در زمستان سخت نیوهمپشایر تنها مانده و آنه صاحبش به بوستون رفته است.

وقتی سرِ گردویی او توسط سنجاب خورده می‌شود، دختر سرگردویی تازه می‌فهمد پوسته‌ی سخت مغزش او را از چه چیزهایی محروم کرده و حقیقت زندگی کجاست. او رقصان و رها به بالاترین نقطه‌ی درخت سیب می‌رود و با درهت یکی می‌شود و روح مرده‌ی او را زنده می‌کند. وقتی آنه دختر سرگردویی را می‌بیند او را نمی‌شناسند اما او درخت پیر کهنسال را زنده و جوان کرده است.

دخترسرگردویی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. درمیان نمادهای مختلف، نشانه‌های زیادی هست که کشف آن‌ها برای نوجوانان لذت‌بخش است. اینکه چرا سر دختر سرگردویی با گردو ساخته شده؟ چرا و چطور تفکرات او مانعش می‌شوند؟ علت جدایی و تنهایی او چیست؟ چطور به استقلال می‌رسد و پس از آن چطور آزادی را کشف می‌کند؟


دختر سرگردویی در واقع الهام‌بخش تفکر آزاد و ذهن خلاق است. همچنین او بیش از همه، زنان را به استقلال، شادمانی و آزاداندیشی فرا می‌خواند.

#هشت_مارس
#روز_زن
#حقوق_زن
#دخترسرگردویی
#کوچه_بوک
4
سالی
نوروز
بی چلچله بی بنفشه می آید،
بی جنبش سرد برگ نارنج بر آب
بی گردش مرغانه ی رنگین بر آینه.

سالی
نوروز
بی گندم سبز و سفره می آید،
بی پیغام خموش ماهی از تنگ بلور
بی رقص عفیف شعله در مردنگی.

سالی
نوروز
همراه به درکوبی مردانی
سنگینی بار سال هاشان بر دوش:
تا لاله ی سوخته به یاد آرد باز
نام ممنوع اش را
و تاقچه ی گناه
دیگر بار
با احساس کتاب های ممنوع
تقدیس شود...

احمد شاملو
2
هر سال که زمین بر گرد خورشید می‌گردد، بهار هدیه‌ای گرانقدر و سرسبز از نوروز برای جهان و انسان است. نوروز جشن و سرور همگانی است. نوروز وجد طبیعت و انسان‌ها با هم است.
نوروز پیام‌آور زمینی است که می‌گردد؛ آری زمین و زمان می‌گردد و هر بار از پس سرمای سخت، جوانه‌های سبز طبیعت سر برخواهند آورد و زمین و زمان سبز خواهد شد.
یاران و همراهان عزیز، نوروز این یادگار کهن ایرانیان که جشن همبستگی و دیگرپذیری و صلح است را بر همه شما سروران شادباش می‌گوییم.
تحریریه کوچه بوک
2
سال گذشته، نخستین سال از زندگی ما کوچه نشینان بود. برنامه‌های بسیاری داریم و برای رسیدن به آنها تلاش کردیم و خواهیم کرد. گاهی مسیر ناهموار به سختی پوییدیم و گاهی از راه باز ماندیم. به زودی گزارشی از راه کوتاه پیموده شده ما در کوچه و چشم‌انداز پیش رو با شما در میان خواهیم گذاشت.
5
گر نشانی از گل افشان بهاران باز می خواهيد
دور از لبخند گرم چشمه خورشيد
من به اين نازک نهال زردگونه بسته ام اميد.

سیاوش کسرایی
2
پیام دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان به مناسبت روز جهانی کتاب کودک
1
کوچه‌بوک
پیام دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان به مناسبت روز جهانی کتاب کودک
از حدود نیم قرن پیش، هرسال دومین روز از آوریل را به مناسبت تولد «هانس کریستین آندرسن»، نویسنده بزرگ کودک که حدود یک قرن و نیم پیش زندگی می‌کرد، روز کتاب کودک نام‌گذاری شده و نهادهای مختلف حوزه کودکی، به ترویج و گسترش کتاب‌خوانی می‌پردازند. «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» نهادی است که هرسال در این موضوع پیام می‌دهد. شعبه‌های مختلف این دفتر در کشورهای دیگر پیامی منتشر می‌کنند و هرسال شورای کتاب کودک نماینده این نهاد در ایران این پیام را ترجمه می‌کند و در اختیار جامعه قرار می‌دهد. ترجمه امسال پیام توسط خانم «محبوبه نجف‌خانی» مترجم توانمند کودک و نوجوان انجام شده است؛
سوار بر بال‌ها داستان‌ها حرکت می‌کنند
در حسرت شنیدن ضربان شادی قلب‌ات.

من یک داستان در حال سفر هستم، همه جا پرواز می‌کنم.
بر بال‌های باد، یا بال‌های امواج، یا گاهی بر روی بال‌های ریز دانه‌ای شن. البته سوار بال پرندگان مهاجر هم می‌شوم و حتی بال هواپیماهای جت.
کنارت می‌نشینم، با باز کردن صفحات داستانی را برای‌ات تعریف می‌کنم، داستانی را که دوست داری بشنوی.
آیا داستانی عجیب و شگفت‌انگیز می‌خواهید؟
یا غمگین، ترسناک، خنده‌دار چطور؟
ممکن است امروز تمایلی به گوش دادن به داستان‌ها نداشته باشید، اشکالی ندارد.
اما می‌دانم که روزی آماده‌ی شنیدن خواهید بود و وقتی آن روز رسید، فقط کافی‌ست صدا بزنید:
«داستان در سفر، بیا. بنشین کنارم!»
و من به سمت تو پرواز خواهم کرد.

من داستان‌های زیادی برای به اشتراک گذاشتن دارم.
داستان جزیره‌ی کوچکی که از تنهایی خسته شده و شنا یادگرفته و برای یافتن یک دوست به راه افتاده، چطور است؟
یا حکایت شبی مرموز که دو ماه هم‌زمان در آسمان ظاهر شدند.
یا داستان گم شدن بابانوئل.

صدای قلب‌ات را می‌شنوم که دارد تندتر می‌زند
تلق-تولوق، تپر-توپور، پلق-پلوق، بومب-بومب
داستان در حال سفر به درون تو پریده است و قلب‌ات را به تپش انداخته است.
حالا با داستان‌ها یکی می‌شوی و بال‌های‌ات را برای پرواز باز می‌کنی.
و داستان سفر دیگری متولد می‌شود.
3
به مناسبت سالگرد مرگ تلخ کیومرث پوراحمد
از کودکی مطلوب تا زندگی مطلوب
نویسنده: شهرام اقبال‌زاده
کوچه‌بوک
به مناسبت سالگرد مرگ تلخ کیومرث پوراحمد از کودکی مطلوب تا زندگی مطلوب نویسنده: شهرام اقبال‌زاده
۱- حدود سال ۸۰ بود که" پژوهشنامه ادبیات کودک" شماره‌ی آتی خود را ، "به کودک مطلوب " اختصاص داده بود و پرسش‌ها را برای خانم میرهادی هم فرستاده بود. همان موقع‌ سری به شورای کتاب کودک زدم. خانم میرهادی مرا که دید گفت " خوب شد آمدید، کارتان داشتم" گفتم " بفرمایید" ادامه داد " پرسش‌ها را خواندم، اما با عنوان 'کودک مطلوب ' سخت مخالفم، این امر کودکان را به مطلوب و نامطلوب تقسیم می کند؛ کاری که آموزش و پرورش رسمی می‌کند". لبخندی زدم و گفتم " همان خودی و غیرخودی حاکم"؛ گفت "نتیجه‌ی این هم، همان می‌شود، از طرف من بگویید موضوع ویژه نامه را به ' کودکی مطلوب ' تغییر دهند، کودکان باید کودکی مطلوب داشته‌باشند، یعنی وضعیت اجتماعی مطلوب باید باشد تا زمینه‌ی اجتماعی و فرهنگی شکوفایی خلاقیت و رشد سالم جسمانی و ذهنی، برایشان فراهم شود. "
نمیدانم موضوع را با حجوانی درمیان گذاشتم یا سیدآبادی. آن‌ها هم به راحتی پذیرفتند.
۲- خبر هولناک و مرگ دردناک کیومرث پوراحمد، نه فقط شوکه‌ام ، که افسرده‌ام کرده؛ پوراحمد دیگر چرا؟ مگر کم محبوبیت و موفقیت داشت؟ آن هم با آن کارنامه‌ی روشن!
۳- دست نه به نوشتن می‌رود و نه دل به پناه بردن به تلفن‌ و همدردی با دوستان نزدیک مشترک، بغض امانم را بریده . می‌آیم و می‌روم و می‌گویم، آخر چرا؟ به خانواده که هیچ، به بچه ها و بزرگسالانی را که دوستت داشتند و دوست‌شان داشتی، فکر نکردی؟
به‌ آخرین باری که در خانه‌ی هنرمندان دیدمش فکر می‌کنم؛ نکوداشت مرادی کرمانی. سخنران است؛ می‌گوید " در میان این همه کوتوله، مرادی حقش است."
بالا می‌رود؛ یادم نیست میکروفون را بالا آورد یا نه؟ دو دستش را دوطرف تریبون ستون می‌کند و کمی به جلو خم می‌شود و مثل همیشه، پراحساس و از دل برآمده صحبت می‌کند. همان حرف را کامل‌تر می‌گوید " خوشحالم که این از آن نشست های رسمی و مراسم نکوداشت کوتوله‌های بند‌وبست‌چی نیست..."
پایین می‌آید، می‌گوید " جشنواره‌ی تئاتر کودک امسالو ندیدی چه گندی زدن؟ " می‌گویم " ما را که دعوت نمی‌کنند". از عالم وهم و خیال بیرون می آیم؛ چند سال از آخرین دیدار گذشته؟ گمان می‌کنم دست‌کم ده سال!
۴ - باز از خودم می‌پرسم: آخر چرا؟ یعنی واقعا پوراحمد رفته؟ آن‌هم برای همیشه؟ آن‌هم به‌این‌صورت؟ تو که می‌گفتی، دل شیر دارم! و...کاش می‌گفتی: پوست کرگدن!
دورکیم و مارکس خودکشی را پیامد مشکلات حاد اجتماعی می‌دانند.یاد گفته‌ی خانم‌ میرهادی می‌افتم و جامعه‌ی مطلوب، جامعه که نامطلوب باشد...‌


🚲 #کوچه_بچه_های_ایران

💻 #سایت_کوچه_بوک #سایت_کوچه_کتاب

koochebook.ir

📚 #کوچه_بوک | #کوچه_کودک
1
کتاب کودک به مثابه بازار
کتاب کودک یکی از سودآورترین بازارهای حوزه نشر در ایران است. دلیل این امر، توجه خانواده‌ها به نیازهای فرهنگی کودکان است. اما آیا تمام آنچه توسط ناشران وارد بازار کتاب می‌شود، مناسب است؟
باید توجه داشت بسیاری از ناشران بزرگ حوزه کودک، ریشه در ناشران کمک‌آموزشی دارند. درواقع فرمان بخشی از تولیدکنندگان آثار کودک و نوجوان، در دست سرمایه‌داری آموزشی است که سال‌ها از طریق آسیب زدن به نظام آموزشی در ایران نان خورده است. مرحوم توران میرهادی نکته‌ی دقیقی را در کتاب «در جستجوی انسان وارسته» می‌گوید که بسیار جای توجه دارد؛
خانمی از فرانسه کتابی آورد که خواهرش آن را به فارسی ترجمه کرده بود.
از من خواست که اولاً نظرم را راجع به کتاب بگویم و بعد اگر می‌توانم ناشری به ایشان معرفی کنم.
من کتاب را خواندم و بعد که آمد اینجا و با هم صحبت کردیم،
گفتم: "ببین عزیز من، کودک‌آزاری فقط کتک زدن بچه‌ها نیست. کودک آزاری از این طریق هم انجام می‌شود. این کتاب نوعی کودک‌آزاری است! "کتاب، داستان پسرکی بود که پاهایش دائم رشد می‌کرد و این پسر نمی‌دانست با پایش چه کند. ببینید،
این نویسندۀ فرانسوی دارد احساس امنیت بچه را نسبت به رشد خودش از او می‌گیرد! کدام بچه‌ای را دیده ایم که پایش به این شکل رشد کند؟ مادرش نمی‌دانست چه کفشی برایش پیدا کند؟ مدرسه نمی‌توانست برود و....

چنین چیزی را بچه برای چه باید بخواند؟
#کتاب_کودک
#توران_میرهادی

#کوچه_بوک
#کوچه_کودکان_و_نوجوانان
💻 #سایت_کوچه_بوک
#سایت_کوچه_کتاب
📖 #کوچه_کتاب

https://koochebook.ir/
تماس با ادمین
@kooche_book

اینستاگرام کوچه‌کتاب
https://instagram.com/kooche_book

به ما بپیوندید:

https://t.me/koochebook

koochebook.ir
بودجه‌های کلان برای چیزی که نیست
کوچه‌بوک
بودجه‌های کلان برای چیزی که نیست
بودجه‌های کلان برای چیزی که نیست
مهدی فخرزاده
یکی از نویسندگان حوزه کودک در ایران، خانم کلر ژوبرت، نویسنده فرانسوی‌تبار مقیم ایران است. ایشان کتاب‌های بسیاری در ادبیات دینی نوشته‌اند و از قضا کتابی نیز درباره عید فطر با عنوان «عید گنجشک‌ها» دارند. این کتاب با همکاری مؤسسه امام موسی صدر تولید شده و داستانی خطی و ساده درباره روزه است. هرچند این کتاب برخلاف بسیاری از کتاب‌های خوب ایشان کیفیت بالایی ندارد، اما داستان زندگی خود خانم ژوبرت، زیباترین داستان در حوزه ادبیات دینی است.
ایشان در سنین کودکی در کشوری که از آزادی مذهب برخوردار است، تحت تحمیل هیچ رویکرد دینی‌ای قرار نگرفت و در سنین جوانی تحقیق کرد و دینی جدای از دین خانوادگی خود انتخاب کرد. ژوبرت بعد از انتخاب دین اسلام و مذهب شیعه، با یک مسلمان شیعه ازدواج کرد و به ایران آمد. روح خلاق این زن جسور، از نیاز به قصه‌گویی برای فرزندانش، یک نویسنده کودک و نوجوان ساخت.
در ادبیات دینی تولید شده در ایران، آثار بسیار فراوانی درباره ماه رمضان و روزه وجود دارد. آثاری که بیشتر آنها شبیه هم هستند و شاید در میان آنها «عید گنجشک‌ها» کتابی کمی متفاوت باشد؛ هرچند این کتاب هم چنگی به دل نمی‌زند. کتاب دارای متنی طولانی و توصیف‌های خسته‌کننده برای کودکان گروه‌های سنی پایین و محتوایی بسیار سطحی برای گروه‌های سنی بالاتر است. محتوای کتاب تلاش دارد تا «روزه کله‌گنجشکی» را به کودکان بیاموزد. این کتاب نیز مانند بسیاری از کتاب‌های دیگر در حوزه‌ی دین، فروش موفقی داشته است.
دلیل اینکه آثار با محتوا و کیفتیت تکراری در حوزه دین در ایران منتشر می‌شود و با فروش بالا نیز مواجه می‌شود، یکسان بودن سلیقه مسئولانی است که برای بودجه‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند. شاید اگر حمایت‌های نادرست از بخشی از آثار کودک و نوجوان وجود نداشت و ادبیات دینی ابزار سیاسی برای نفوذ در کودکان نمی‌شد، امروز با ادبیات دینی کودک و نوجوان فاخرتری در ایران مواجه بودیم، اما متأسفانه حمایت‌گران از ادبیات دینی کودک، نه ادبیات را خوب می‌شناسند، نه کودک را و حتی گاهی نه دین را. اگر ادبیات دینی زنده‌ و پویا بود، شاید می‌توانست تأثیرگذاری هم داشته باشد، اما متأسفانه بودجه‌ها صرف چیزی می‌شود که اساساً نیست.
#کتاب_کودک
#عید_فطر
#ادبیات_دینی_کودک

#کوچه_بوک
#کوچه_کودکان_و_نوجوانان
💻 #سایت_کوچه_بوک
#سایت_کوچه_کتاب
📖 #کوچه_کتاب

https://koochebook.ir/
تماس با ادمین
@kooche_book

اینستاگرام کوچه‌کتاب
https://instagram.com/kooche_book

به ما بپیوندید:

https://t.me/koochebook

koochebook.ir (https://koochebook.ir/)
👏2
طبیعت را به کودکان پس دهید
گفتگو با عبدالحسین وهاب‌زاده
کوچه‌بوک
طبیعت را به کودکان پس دهید گفتگو با عبدالحسین وهاب‌زاده
سال 1393، نخستین مدرسه طبیعت در ایران ایجاد شد. استقبال از این مدارس باعث شد تا در طول سه سال، 80 مدرسه طبیعت در جای‌جای ایران تأسیس شود. مدارسی که مبنای آموزش در آنها بسیار متفاوت از آن چیزی بود که در فضای آموزش و پرورش اتفاق می‌افتد. هرچند در آن سال‌ها این مدارس در کشورهای بسیاری ایجاد شده بود و تأثیر مثبت فراوانی در کودکانی که مخاطب آنها بودند دیده می‌شد، اما عمر مدارس طبیعت در ایران تنها 5 سال بود. سال 1398، عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان محیط زیست سه دلیل برای غیرقانونی شدن مدارس طبیعت برشمرد که هیچ‌کدام از این دلایل، ربطی به کودکان و آموزش آنها نداشت؛ نخست اینکه آنها مجوز ندارند! دوم اینکه علما و مجتهدان این مدارس را شرعی نمی‌دانند و دست آخر اینکه وزارت اطلاعات اعلام کرده بود که دو نفر توده‌ای در اداره این مدارس نقش دارند!
با همین دلایل نامحکم، این مدارس برچیده شد و حالا عبدالحسین وهاب‌زاده، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و مؤسس این مدارس پس از یک دهه از تأسیس آنها، با نشریه پیام ما گفتگویی داشته است که در آن از ویژگی‌های مدرسه طبیعت گفته است.
کودک در مدرسۀ طبیعت در معرض اطلاعات ناراحت‌کننده دربارۀ طبیعت و محیط‌زیست از جمله انقراض گونه‌ها، شکار و کشتار حیوانات، آلودگی محیط‌زیست و خطراتی که آینده آن را تهدید می‌کند، قرار نمی‌گیرد و تنها تلاش می‌شود تا عشق به طبیعت از خلال تجربۀ مستقیم طبیعت در او جوانه زند.
مربیان مدرسۀ طبیعت، تسهیلگرانی هستند که ارتباط میان کودک و طبیعت و کودک با کودک را تسهیل می‌کنند. از خلاقیت کودک جلوتر حرکت نمی‌کنند و همواره در پشت سر او یا در کنار و همراه او قرار می‌گیرند.
چگونه ممکن است بدون اینکه بدن را در یادگیری مداخله بدهیم ما چیزی را چنان عمیق یاد بگیریم که بتواند در حل مسائل به ما کمک کند؟ ما نمی‌توانیم فقط با خواندن کتاب متوجه بشویم که دست ما وقتی به حرارت برسد می‌سوزد، دست ما باید به بخاری، به جسم داغ گذاشته بشود تا ما تجربۀ سوختن را پیدا کنیم. حس لامسۀ ما در جریان لمس چیزها و اشیای مختلف است که شروع می‌کند به یادگیری که هر ماده چه خواصی دارد و بعد به چه کاری می‌آید و آن را چگونه می‌شود تغییر شکل داد.
طولانی‌ترین دورۀ کودکی را ما در انسان سراغ داریم. چراکه این موجود هم زیستگاه طبیعی و هم زیستگاه اجتماعی پیچیده‌ای دارد و بنابراین، باید بتواند برای هردوی اینها آماده باشد و چون عمر طولانی‌ای دارد، در این عمر طولانی با شرایط متفاوتی روبه‌رو می‌شود و باید برای آن شرایط متفاوت، در کودکی آمادگی به‌دست بیاورد.
آن مدرسه‌ای که ما به‌عنوان مدرسۀ کلاسیک ساخته‌ایم در دنیا بیشتر از ۲۰۰ سال و در ایران بیشتر از صد سال سابقه ندارد و در همین فاصلۀ کوتاه همۀ معایب خودش را بروز داده، به‌‌گونه‌ای که امروز بسیاری از مردم به‌طور جد فکر می‌کنند که آیا باید بچه‌هایشان را به‌چنین مدرسه‌هایی بفرستند یا خیر.
منبع: سایت پیام ما
متن کامل این گفتگو را اینجا بخوانید
#مدرسه_طبیعت
#عبدالحسین_وهاب_زاده

#کوچه_بوک
#کوچه_کودکان_و_نوجوانان
💻 #سایت_کوچه_بوک
#سایت_کوچه_کتاب
📖 #کوچه_کتاب

https://koochebook.ir/
تماس با ادمین
@kooche_book

اینستاگرام کوچه‌کتاب
https://instagram.com/kooche_book

به ما بپیوندید:

https://t.me/koochebook

koochebook.ir (https://koochebook.ir/)
👍21
«هاینز یانیش» نویسنده کودک اتریشی و «سیدنی اسمیت» تصویرگر کانادایی برندگان جایزه 2024 «هانس کریستین آندرسن» شدند. این جایزه که به «نوبل ادبیات کودک» مشهور است، هر دوسال یک‌بار برگزار می‌شود و به نویسندگان و تصویرگران حوزه کودک تعلق می‌گیرد. از ایران نیز جمشید خانیان و علیرضا گلدوزیان کاندیدای جایزه بودند.
در بیانیه این رویداد مهم ادبیات کودک یانیش را نویسنده‌ای معرفی کرده است که در داستان‌های کوتاهش، فضای تخیل را برای کودکان باز می‌گذارد. شاید در بسیاری از آثار او با طنز مواجه شویم و گمان کنیم که حرفی برای زدن ندارد، اما درون‌مایه آثار او حرف‌های مهم و فلسفی برای کودکان همراه دارد. از دید یانیش «هیچ چیز برای نوشتن کم نیست». در این بیانیه ویژگی‌های آثار سیدنی اسمیت نیز بیان شده است.
#هانس_کریستین_آندرسن
👍21
احتمال تغییر در زمان آغاز سال تحصیلی

سال 1376، مجلس با تصویب قانونی، بازگشایی مدارس در سراسر کشور را اولین روز مهر قرار داد. پیش از آن مدارس گاهی از شهریور آغاز به کار با دانش‌آموزان می‌کردند.
امسال نیز پس از نزدیک به سه دهه، شورای عالی آموزش‌وپرورش، از مجلس خواسته است که طرحی تصویب کند و اجازه دهد که در جاهای مختلف ایران، سال تحصیلی متناسب با شرایط آب‌وهوا آغاز شود. طرح در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تصویب شده است و اگر در صحن علنی هم تصویب شود، شرایط اندکی شبیه به 30 سال قبل خواهد شد.
به مناسبت روز معلم؛ شعری از خسرو گلسرخی:

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
« یک با یک برابر است »
از میان جمع شاگردان یک برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت
معلم مات بر جا ماند.

و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود !

و او با پوز خندی گفت:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامان داشت بالا بود و آن که
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره‌گون چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وان سیه چرده که می‌نالید پایین بود؟
آیا باز یک با یک برابر بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می‌شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه کس «دیوار چین»ها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس میکرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
«یک با یک برابر نیست »
#کوچه_کتاب
#معلم
#روز_معلم
#روز_کارگر
👏21🔥1
کوچه‌بوک pinned «به مناسبت روز معلم؛ شعری از خسرو گلسرخی: معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد. برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با…»