کنج اهل دل/استاد کاظم محمّدی
329 subscribers
11.9K photos
1.69K videos
62 files
2.13K links
بی چراغ جام در خلوت نمی‌یارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود

حافظ
Download Telegram
عهد اَلَست و امانت از مفاهیم آیات قرآنی است که در متون عرفانی اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. امانت بر آدمی تحمیل نشد وقتی قرآن کریم می فرماید که آدمی امانت را حمل کرد معنی اش این است که او آن را با درک مسئولیّت اش پذیرفته است. به این موضوع آیه 172 سوره اعراف تصریح دارد که همان آیه عهد الست است، می فرماید: به یاد آر هنگامی که پروردگارت زاد و رود بنی آدم را از پشت های ایشان برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی، شهادت می دهیم، تا روز قیامت نگویید که ما از این غافل بودیم. این واقعه که عهد الست خوانده می شود پیش از آن که انسان به این جهان پا بگذارد اتفاق افتاده است یعنی زمانی که او در حالت یک روح جسمانیّت نیافته در جوار خداوند متعال بوده است. در این مورد مولانا در مثنوی می سراید:
ما در این دهلیز قاضی قضا
بهر دعوی اَلَستیم و بلا
این گواهی چیست اظهار نهان
خواه قول و خواه فعل و خواه غیر آن

انسان به این جهان آمد تا صفات خدا را که در باطن اش انعکاس یافته جلوه گر سازد. او این چنین عهد الست را به یاد می آورد و گواهی می کند که گنجی که در درون دارد امانت خداوند متعال است نه گنج خودش، بنابراین او باید از خودخواهی بپرهیزد و خود را بنده خدا دانسته وجودش را نثار او کند. مولوی در دیوان شمس اش می گوید:

پیش از این تن تو جان پاک بودی
چند خود را از آن جدا داری
جان پاکی میان خاک سیاه
من نگویم تو خود روا داری

#عهد_الست_آفرینش_آدم
روح انسان در اصل در جوار خداوند باری تعالی در مقام یگانگی سایر روح ها و فرشتگان بود. با پذیرفتن امانت به روح آدمی بدنی در این جهان بخشیده شد با ورود به این جهان انسان وطن اصلی و عهد خود را فراموش می کند او خود را با نفس اش یکی می گیرد و از درون پاک و روحانی خود غافل می ماند. بنابراین باید از حجاب نفس و بدن مادی درگذرد و به روح خدایی باز گردد. مولوی در دیوان شمس می گوید:
جسم نبودم، جان بودم با تو در آسمان بودم
هیچ نبود در میان گفت من و شنود من

#عهد_الست_آفرینش_آدم
مولانا و بسیاری دیگر از عرفا در خصوص خلقت آدم و آنچه که در قرآن درباره ی حضرت آدم آمده و مایطلق بحث آدم اعم از آفرینش، در بهشت واقع شدن و آموختن علم اسماء و سایر موارد اشاراتی را در آثار خودشان معمولاً دارند. خاصّه مولانا در دیوان کبیر و همین طور در مثنوی به تفصیل به آیاتی که مربوط به حضرت آدم است توجه کرده و ذیل هر کدام از آیه شواهدی از ابیات خودش را لحاظ کرده که اگر این ها را جمع کنیم به نوعی در آدم شناسی قرآنی خودش قابل توجه خواهد بود. امّا این که بسیاری از عرفا و مفسّران استقبال کردند از تفصیل بیشتر بحث مسئله آدم شاید به خاطر این است که اساساً مسئله آدم یک مسئله مربوط به انسان شناسی از طرفی بحث توحید از طـرفی گناه شناسی و در مجموع نوعی جهان بینی خاصّ دینی است که من اعتقادم این است که اگر کسی داستان آدم را در قرآن بررسی نکند در شناخت خویشتن خویش دچار اشکال می شود. #عهد_الست_آفرینش_آدم
در این که کدام راه، راه صواب است و کدام راه شاید راه مستقیم و درست تر در عبادت و بندگی خدا هست در این هم دچار ابهام و اشکال می شود و باز در این که خداوند را چگونه ما باید نگاهی به آن داشته باشیم و چگونه خداوند را بشناسیم عالی ترین منظر شاید درهمین داستان خلقت آدم و گفت و شنودی که بین خداوند و فرشتگان از طرفی هست گفت و شنود بین ابلیس و آدم و گفت و شنودی که بین خود آدم و فرشتگان وجود دارد که تمامی این ها در قرآن لحاظ شده و مولانا هم اشاره کرده باید همه این ها را شناخت تا دچار اشکال در مبادی و مبانی مقولات دینی از قبیل توحید و نبوت نشد. سجده کردند ملائک تن آدم را زود
پرتو جان تو دیدند در آن جسم شریف
#عهد_الست_آفرینش_آدم
عهد اَلَست و امانت از مفاهیم آیات قرآنی است که در متون عرفانی اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. امانت بر آدمی تحمیل نشد وقتی قرآن کریم می فرماید که آدمی امانت را حمل کرد معنی اش این است که او آن را با درک مسئولیّت اش پذیرفته است. به این موضوع آیه 172 سوره اعراف تصریح دارد که همان آیه عهد الست است، می فرماید: به یاد آر هنگامی که پروردگارت زاد و رود بنی آدم را از پشت های ایشان برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی، شهادت می دهیم، تا روز قیامت نگویید که ما از این غافل بودیم. این واقعه که عهد الست خوانده می شود پیش از آن که انسان به این جهان پا بگذارد اتفاق افتاده است یعنی زمانی که او در حالت یک روح جسمانیّت نیافته در جوار خداوند متعال بوده است. در این مورد مولانا در مثنوی می سراید:
ما در این دهلیز قاضی قضا
بهر دعوی اَلَستیم و بلا
این گواهی چیست اظهار نهان
خواه قول و خواه فعل و خواه غیر آن

انسان به این جهان آمد تا صفات خدا را که در باطن اش انعکاس یافته جلوه گر سازد. او این چنین عهد الست را به یاد می آورد و گواهی می کند که گنجی که در درون دارد امانت خداوند متعال است نه گنج خودش، بنابراین او باید از خودخواهی بپرهیزد و خود را بنده خدا دانسته وجودش را نثار او کند. مولوی در دیوان شمس اش می گوید:

پیش از این تن تو جان پاک بودی
چند خود را از آن جدا داری
جان پاکی میان خاک سیاه
من نگویم تو خود روا داری

#عهد_الست_آفرینش_آدم
روح انسان در اصل در جوار خداوند باری تعالی در مقام یگانگی سایر روح ها و فرشتگان بود. با پذیرفتن امانت به روح آدمی بدنی در این جهان بخشیده شد با ورود به این جهان انسان وطن اصلی و عهد خود را فراموش می کند او خود را با نفس اش یکی می گیرد و از درون پاک و روحانی خود غافل می ماند. بنابراین باید از حجاب نفس و بدن مادی درگذرد و به روح خدایی باز گردد. مولوی در دیوان شمس می گوید:
جسم نبودم، جان بودم با تو در آسمان بودم
هیچ نبود در میان گفت من و شنود من

#عهد_الست_آفرینش_آدم
مولانا و بسیاری دیگر از عرفا در خصوص خلقت آدم و آنچه که در قرآن درباره ی حضرت آدم آمده و مایطلق بحث آدم اعم از آفرینش، در بهشت واقع شدن و آموختن علم اسماء و سایر موارد اشاراتی را در آثار خودشان معمولاً دارند. خاصّه مولانا در دیوان کبیر و همین طور در مثنوی به تفصیل به آیاتی که مربوط به حضرت آدم است توجه کرده و ذیل هر کدام از آیه شواهدی از ابیات خودش را لحاظ کرده که اگر این ها را جمع کنیم به نوعی در آدم شناسی قرآنی خودش قابل توجه خواهد بود. امّا این که بسیاری از عرفا و مفسّران استقبال کردند از تفصیل بیشتر بحث مسئله آدم شاید به خاطر این است که اساساً مسئله آدم یک مسئله مربوط به انسان شناسی از طرفی بحث توحید از طـرفی گناه شناسی و در مجموع نوعی جهان بینی خاصّ دینی است که من اعتقادم این است که اگر کسی داستان آدم را در قرآن بررسی نکند در شناخت خویشتن خویش دچار اشکال می شود. #عهد_الست_آفرینش_آدم
در این که کدام راه، راه صواب است و کدام راه شاید راه مستقیم و درست تر در عبادت و بندگی خدا هست در این هم دچار ابهام و اشکال می شود و باز در این که خداوند را چگونه ما باید نگاهی به آن داشته باشیم و چگونه خداوند را بشناسیم عالی ترین منظر شاید درهمین داستان خلقت آدم و گفت و شنودی که بین خداوند و فرشتگان از طرفی هست گفت و شنود بین ابلیس و آدم و گفت و شنودی که بین خود آدم و فرشتگان وجود دارد که تمامی این ها در قرآن لحاظ شده و مولانا هم اشاره کرده باید همه این ها را شناخت تا دچار اشکال در مبادی و مبانی مقولات دینی از قبیل توحید و نبوت نشد. سجده کردند ملائک تن آدم را زود
پرتو جان تو دیدند در آن جسم شریف
#عهد_الست_آفرینش_آدم
مولانا و بسیاری دیگر از عرفا در خصوص خلقت آدم و آنچه که در قرآن درباره ی حضرت آدم آمده و مایطلق بحث آدم اعم از آفرینش، در بهشت واقع شدن و آموختن علم اسماء و سایر موارد اشاراتی را در آثار خودشان معمولاً دارند. خاصّه مولانا در دیوان کبیر و همین طور در مثنوی به تفصیل به آیاتی که مربوط به حضرت آدم است توجه کرده و ذیل هر کدام از آیه شواهدی از ابیات خودش را لحاظ کرده که اگر این ها را جمع کنیم به نوعی در آدم شناسی قرآنی خودش قابل توجه خواهد بود. امّا این که بسیاری از عرفا و مفسّران استقبال کردند از تفصیل بیشتر بحث مسئله آدم شاید به خاطر این است که اساساً مسئله آدم یک مسئله مربوط به انسان شناسی از طرفی بحث توحید از طـرفی گناه شناسی و در مجموع نوعی جهان بینی خاصّ دینی است که من اعتقادم این است که اگر کسی داستان آدم را در قرآن بررسی نکند در شناخت خویشتن خویش دچار اشکال می شود. #عهد_الست_آفرینش_آدم
Forwarded from Zohreh Davarzani
🟣 نجم‌ الدّین کبری 🟣
۳۵

.....از آن جا که گاهی #صوفی را مرقعه‌پوش هم می‌گویند نجم از این بابت نیز نگاهی واژگانی دارد، به دنبال واژه‌های #صوف و صوفی می‌گوید : و اگر مرقّع پوشد گوید : هر کار که میان من و خداوند [ دریده بود ] باز میدوزم و مرقّع نیز چهارحرف است : میم ، را ، قاف ، عین . به میم ، #معرفت و مجاهدت و مذلّت از خود طلب کند . و به را ، #رافت و رحمت و #رياضت و راحت از خود طلب کند . و به عین ، علم و عشق و #علوّ همّت و #عهد نیکو از خود طلب کند . و لذا به واژه های گذشته تعداد پانزده واژه‌ی دیگر نیز باید افزود ، بدیهی است که کثرت این واژه‌ها نشان از سختی راه سلوک خرقه‌پوشی دارد و تنها به صرف پوشیدن صوف کسی صوفی نمی‌شود و هر که را نام صوفی باشد معلوم نیست که صفا و صفوت نیز مسمّای او باشد.




#نجم_الدین_کبری_پیر_ولی_تراش
#انتشارات_نجم_کبری
#استاد_کاظم_محمدی
@konje_ahle_del

🟣⭐️🟣⭐️🟣⭐️🟣⭐️🟣⭐️🟣⭐️🟣⭐️🟣