اخلاق و تابوهای جنسی:
هر جا که پای تابوهای اجتماعی در میان باشد به احتمال فراوان پای عواطف شدید در میان است.
نادیده گرفتن تابوها موجب احساس انزجار در افراد میشود.
این احساس انزجار،به کسی که تابو را نادیده گرفته علامت میدهد که رفتارش غیر اخلاقی هست.
کسانی که چنین احساس انزجار دارند فراموش میکنند که آنچه از نظر افراد جامعه مشمئز کننده و نفرت انگیز است لزوما اصل اخلاقی را نقض نکرده است.
و شاید صرفا با عرف جامعه هم خوانی ندارد.
دیدگاه های اجتماعی در زمینه مسائل جنسی یک نمونه ازین موارد هستند.
این دیدگاه معمولا چیزی بیش از عرف نیستند.
اما به گونه ای بیان میشود که گویی حقایق اخلاقی هستند.
گروه های اجتماعی اغلب مجازات های سنگینی برای رفتارهای جنسی و تنانه ناهمخوان با عرف وضع میکنند.
در برخی گروه های اجتماعی حتی نپوشاند قسمت کوچکی از بدن مجازات در پی دارد زیرا این رفتار مصداق تحریک دیگران و بی شرمانه است!
برخی فیلسوفان اخلاق معتقدند رفتار جنسی فقط زمانی غیر اخلاقی محسوب میشود که باعث آسیب و زیان شود.
تفکرنقادانه درباره مسائل اخلاقی ص۴۷و ۴۸
تهیه مطلب: soosan.torabi
هر جا که پای تابوهای اجتماعی در میان باشد به احتمال فراوان پای عواطف شدید در میان است.
نادیده گرفتن تابوها موجب احساس انزجار در افراد میشود.
این احساس انزجار،به کسی که تابو را نادیده گرفته علامت میدهد که رفتارش غیر اخلاقی هست.
کسانی که چنین احساس انزجار دارند فراموش میکنند که آنچه از نظر افراد جامعه مشمئز کننده و نفرت انگیز است لزوما اصل اخلاقی را نقض نکرده است.
و شاید صرفا با عرف جامعه هم خوانی ندارد.
دیدگاه های اجتماعی در زمینه مسائل جنسی یک نمونه ازین موارد هستند.
این دیدگاه معمولا چیزی بیش از عرف نیستند.
اما به گونه ای بیان میشود که گویی حقایق اخلاقی هستند.
گروه های اجتماعی اغلب مجازات های سنگینی برای رفتارهای جنسی و تنانه ناهمخوان با عرف وضع میکنند.
در برخی گروه های اجتماعی حتی نپوشاند قسمت کوچکی از بدن مجازات در پی دارد زیرا این رفتار مصداق تحریک دیگران و بی شرمانه است!
برخی فیلسوفان اخلاق معتقدند رفتار جنسی فقط زمانی غیر اخلاقی محسوب میشود که باعث آسیب و زیان شود.
تفکرنقادانه درباره مسائل اخلاقی ص۴۷و ۴۸
تهیه مطلب: soosan.torabi
👍2
اشکالات وارد بر واقع گرایی اخلاقی
با توجه به مشاجرات و اختلاف نظرات اخلاقی که در میان فلاسفه شکل گرفته است، این نظریه تقویت شد که ارزش ها هرگز واقعیت های مشخص نیستند. < اشکالات وارد بر دیدگاه واقع گرایی >
نظر هیوم :
۱_ وقتی دو نفر بر سر یک امر واقع اختلاف نظر دارند، میدانیم که عموما راهی برای به اثبات رساندن آن وجود دارد. [مثل برخی مسائل تجربی]
اما وقتی دو نفر با تمام واقعیت های مربوط به مثلا مساله سقط جنین اتفاق نظر داشته باشند، هم چنان اختلاف نظر بر سر درستی و نادرستی سقط جنین باقی می ماند و نمیشود گفت این اجماع دقیقا منطبق بر همان واقعیت موجود است.
۲_ هیوم معتقد است که، همیشه و همواره در استدلالِ اخلاقی، پرسشی مطرح است.
ما واقعیت های موجود در یک حالت را، توصیف میکنیم. و سپس ادعا میکنیم که بنابراین او نباید/ باید این کار را انجام میداد.
اما پرسش این است که ما چطوری می توانیم از سخن گفتن درباره ی چگونگی یک حالت به این نتیجه برسیم که این حالت "باید یا نباید" اینگونه باشد؟!
در حقیقت ما نمیتوانیم از هست ها به باید ها پل بزنیم.
این یعنی گسست واقعی میان واقعیت و ارزش
۳_ احکام اخلاقی راهنمای رفتار ما هستند.
اگر من بر فرض، سقط جنین را عمل غیر اخلاقی و ناشایست بدانم، این کار را انجام نخواهم داد و دیگران را هم تشویق به اینکار نمیکنم.
اگر بپذیریم واقع گراییِ اخلاقی درست هست، با یک چالش و معما مواجه میشویم. چون واقعیت فی نفسه و به خودی خود نمیتواند به عمل منجر شود. یعنی در صورت توجه به یک واقعیت از این توجه، نیروی برانگیزاننده بر میخیزد.
اما درستیِ احکام اخلاقی، خودبرانگیزاننده هستند.
نتیجه اینکه شاید در اصل، احکام اخلاقی باور ما را بیان نمیکنند، بلکه بیان کننده ی توجه ما به این واقعیت ها هستند.
نقل به مضمون از کتاب درآمدی نو به فلسفه
تهیه مطلب: soosan.torabi
با توجه به مشاجرات و اختلاف نظرات اخلاقی که در میان فلاسفه شکل گرفته است، این نظریه تقویت شد که ارزش ها هرگز واقعیت های مشخص نیستند. < اشکالات وارد بر دیدگاه واقع گرایی >
نظر هیوم :
۱_ وقتی دو نفر بر سر یک امر واقع اختلاف نظر دارند، میدانیم که عموما راهی برای به اثبات رساندن آن وجود دارد. [مثل برخی مسائل تجربی]
اما وقتی دو نفر با تمام واقعیت های مربوط به مثلا مساله سقط جنین اتفاق نظر داشته باشند، هم چنان اختلاف نظر بر سر درستی و نادرستی سقط جنین باقی می ماند و نمیشود گفت این اجماع دقیقا منطبق بر همان واقعیت موجود است.
۲_ هیوم معتقد است که، همیشه و همواره در استدلالِ اخلاقی، پرسشی مطرح است.
ما واقعیت های موجود در یک حالت را، توصیف میکنیم. و سپس ادعا میکنیم که بنابراین او نباید/ باید این کار را انجام میداد.
اما پرسش این است که ما چطوری می توانیم از سخن گفتن درباره ی چگونگی یک حالت به این نتیجه برسیم که این حالت "باید یا نباید" اینگونه باشد؟!
در حقیقت ما نمیتوانیم از هست ها به باید ها پل بزنیم.
این یعنی گسست واقعی میان واقعیت و ارزش
۳_ احکام اخلاقی راهنمای رفتار ما هستند.
اگر من بر فرض، سقط جنین را عمل غیر اخلاقی و ناشایست بدانم، این کار را انجام نخواهم داد و دیگران را هم تشویق به اینکار نمیکنم.
اگر بپذیریم واقع گراییِ اخلاقی درست هست، با یک چالش و معما مواجه میشویم. چون واقعیت فی نفسه و به خودی خود نمیتواند به عمل منجر شود. یعنی در صورت توجه به یک واقعیت از این توجه، نیروی برانگیزاننده بر میخیزد.
اما درستیِ احکام اخلاقی، خودبرانگیزاننده هستند.
نتیجه اینکه شاید در اصل، احکام اخلاقی باور ما را بیان نمیکنند، بلکه بیان کننده ی توجه ما به این واقعیت ها هستند.
نقل به مضمون از کتاب درآمدی نو به فلسفه
تهیه مطلب: soosan.torabi
👍3
پیامد اشتباه گرفتن اخلاق با عرف
ذکر نمونه تاریخی
رفتار استعمارگران پرتقالی و اسپانیایی با ساکنان آمریکای جنوبی نمونه هولناک از اشتباه گرفتن اخلاق با عرف جامعه است.
این استعمارگران با مشاهده ی تفاوت های عرف ساکنان آمریکای جنوبی با خودشان نتیجه گرفتند که آنها از نوع بشر نیستند.
به قول ویلگانیون، شوالیه ی کاتولیک، جانورانی به شکل انسان هستند.
ریشه، کشیش مسیحی اعلام کرد که ساکنان آمریکای جنوبی هیچ درکی از اخلاق ندارند!!
او معتقد بود خرفتی روح آنها را فرا گرفته و خوب را از بد تشخیص نمیدهند!
به این ترتیب اسپانیایی ها با حذف نام سرخپوستان از فهرست نوع بشر شروع به قتل عام آنها کردند.....
آنها در حق قربانیان خود هیچ رحمی نکردند
کودکان را کشتند. روستاها را آتش زدند. سگهای تربیت شده را به روستاها فرستادند تا سرخپوستان فراری را تکه تکه کنند..
به زنان در مقابل چشم همسرانشان تجاوز میکردند.
لاس کاساس<lascasas> ماجرای زنی را روایت میکند که وقتی دید جنگجویان اسپانیایی نزدیک میشوند خودش و کودکش را به دار آویخت!
از آنجا که مردان و زنان را از هم جدا میکردند و آنها دلتنگ و ناامید میشدند تعداد زیادی از سرخپوستان خودکشی میکردند!
تخمین زده میشود که در فاصله ی تولد مونتنی در سال ۱۵۳۳ و انتشار جلد سوم کتاب مقالات در سال ۱۵۸۸ جمعیت بومی دنیای نو از هشتاد میلیون نفر به ده میلیون نفر کاهش یافته باشد.
اسپانیایی ها به راحتی سرخپوستان را می کشتند زیرا یقین داشتند و مطمئن بودند چه چیزی اخلاقی ست.
و انسان به هنجار کیست!!
تفکر عرف زده ی اسپانیایی ها به آنها می گفت انسان به هنجار کسی است که شلوار می پوشد، یک زن دارد، عنکبوت نمیخورد و در تخت خواب می خوابد!!.
آنها سرخپوستان را با وجدان آسوده قصابی میکردند!
چرا؟!
چون آنها نمیتوانستند از گفتار و رفتار سرخپوستان چیزی بفهمند حتی قیافه ها و لباس آنها متفاوت بود.
کدامیک از ما سکوت آنها را به کند ذهنی و جهل حیوانی نسبت نمیداد؟!
آنها از تعظیم و دست بوسی و آداب رسوم ما بی خبر بودند!
آیا ما نیز ممکن است دچار چنین خطایی شویم< خلط اخلاق و عرف>
بعید نیست و تضمینی نیست استدلال اخلاق شناسانه ی ما در برابر بیماری عرف زدگی واکسینه باشد.
مصون ماندن از عرف زدگی نیازمند کوشش و مراقبت ویژه است.
اطلاعات تاریخی این بخش برگرفته از دوباتن آلن، تسلی بخشی های فلسفه، ترجمه عرفان ثابتی انتشارات ققنوس ۱۳۸۳
۱.LAS CASAS
تاریخ نگار اسپانیایی قرن ۱۶ که همراه استعمارگران وارد سرزمین بومیان آمریکا شد و از رفتار استعمارگران با بومیان به شدت انتقاد کرد.
منبع: تفکر نقادانه درباره ی مسائل اخلاقی
گردآوری مطلب: soosan.torabi
تهیه شده در کانال تلگرامی دانش و اندیشه
ذکر نمونه تاریخی
رفتار استعمارگران پرتقالی و اسپانیایی با ساکنان آمریکای جنوبی نمونه هولناک از اشتباه گرفتن اخلاق با عرف جامعه است.
این استعمارگران با مشاهده ی تفاوت های عرف ساکنان آمریکای جنوبی با خودشان نتیجه گرفتند که آنها از نوع بشر نیستند.
به قول ویلگانیون، شوالیه ی کاتولیک، جانورانی به شکل انسان هستند.
ریشه، کشیش مسیحی اعلام کرد که ساکنان آمریکای جنوبی هیچ درکی از اخلاق ندارند!!
او معتقد بود خرفتی روح آنها را فرا گرفته و خوب را از بد تشخیص نمیدهند!
به این ترتیب اسپانیایی ها با حذف نام سرخپوستان از فهرست نوع بشر شروع به قتل عام آنها کردند.....
آنها در حق قربانیان خود هیچ رحمی نکردند
کودکان را کشتند. روستاها را آتش زدند. سگهای تربیت شده را به روستاها فرستادند تا سرخپوستان فراری را تکه تکه کنند..
به زنان در مقابل چشم همسرانشان تجاوز میکردند.
لاس کاساس<lascasas> ماجرای زنی را روایت میکند که وقتی دید جنگجویان اسپانیایی نزدیک میشوند خودش و کودکش را به دار آویخت!
از آنجا که مردان و زنان را از هم جدا میکردند و آنها دلتنگ و ناامید میشدند تعداد زیادی از سرخپوستان خودکشی میکردند!
تخمین زده میشود که در فاصله ی تولد مونتنی در سال ۱۵۳۳ و انتشار جلد سوم کتاب مقالات در سال ۱۵۸۸ جمعیت بومی دنیای نو از هشتاد میلیون نفر به ده میلیون نفر کاهش یافته باشد.
اسپانیایی ها به راحتی سرخپوستان را می کشتند زیرا یقین داشتند و مطمئن بودند چه چیزی اخلاقی ست.
و انسان به هنجار کیست!!
تفکر عرف زده ی اسپانیایی ها به آنها می گفت انسان به هنجار کسی است که شلوار می پوشد، یک زن دارد، عنکبوت نمیخورد و در تخت خواب می خوابد!!.
آنها سرخپوستان را با وجدان آسوده قصابی میکردند!
چرا؟!
چون آنها نمیتوانستند از گفتار و رفتار سرخپوستان چیزی بفهمند حتی قیافه ها و لباس آنها متفاوت بود.
کدامیک از ما سکوت آنها را به کند ذهنی و جهل حیوانی نسبت نمیداد؟!
آنها از تعظیم و دست بوسی و آداب رسوم ما بی خبر بودند!
آیا ما نیز ممکن است دچار چنین خطایی شویم< خلط اخلاق و عرف>
بعید نیست و تضمینی نیست استدلال اخلاق شناسانه ی ما در برابر بیماری عرف زدگی واکسینه باشد.
مصون ماندن از عرف زدگی نیازمند کوشش و مراقبت ویژه است.
اطلاعات تاریخی این بخش برگرفته از دوباتن آلن، تسلی بخشی های فلسفه، ترجمه عرفان ثابتی انتشارات ققنوس ۱۳۸۳
۱.LAS CASAS
تاریخ نگار اسپانیایی قرن ۱۶ که همراه استعمارگران وارد سرزمین بومیان آمریکا شد و از رفتار استعمارگران با بومیان به شدت انتقاد کرد.
منبع: تفکر نقادانه درباره ی مسائل اخلاقی
گردآوری مطلب: soosan.torabi
تهیه شده در کانال تلگرامی دانش و اندیشه
👍2❤1
چگونه یک انقلاب فرهنگی ایجاد کنیم؟
فرض کنیم میدانیم برای خوب زندگی کردن چه چیزی لازم است؛ چگونه میتوانیم این آگاهی خود را عملی کنیم؟
در آمریکا ما تقریبا به صورت غریزی سعی میکنیم همه چیز را با کارهای سیاسی تغییر دهیم.
مثلا پی در پی قانون وضع میکنیم و به رهبران جدید رای میدهیم. اما بسیاری از مردم کم کم کنجکاو میشوند و تردید میکنند.
آنها تقریبا ایمانشان را به جریانِ به اصطلاح دموکراتیکی که گفته میشود در آن همه چیز به ظاهر با خواست مردم پیش می رود، اما در واقع همه چیز از راه های غیر دموکراتیک کنترل میشود از دست داده اند.
پرسش این است آیا آن دولتی که همواره در پی اعمال مقررات کیفری و جزایی است، برای حل مشکلات از راهی غیر جزایی میتواند مناسب باشد؟
همواره این پرسش لنین روبه روی ماست:
به خاطر کسانی که بعدها زندگی خواهند کرد، بر کسانی که هم اکنون زندگی میکنند چقدر رنج میتوان تحمیل کرد؟
و آیا میتوانیم مطمئن باشیم زندگی افرادی که بعدها خواهند آمد، بهتر از زندگی ما خواهد بود؟
انقلاب های فرهنگی بزرگ با سیاست آغاز نشده اند.
مردان بزرگی از قبیل کنفسیوس بودا و عیسی در زندگانی انسان ها تغییرات بزرگی به وجود آورده اند.
محققان و دانشمندانی که نظام آموزش و یادگیری را احیا کردند و رهبران روشنفکری از قبیل مارکس، هیچکدام جزو رهبران سیاسی نبوده اند.
آنها تاریخ را با اتکا به مقام و منصب خود تغییر نداده اند.
لازم نیست شیفته ی مقام و مرتبه ی بلند آنها شویم تا بتوانیم از آنچه از آنان عایدمان میشود برخوردار شویم.
بی.اف.اسکینر، "دیدار دوباره با والدن دو"، در والدن دو، (نیویورک ،مک میلیان،۱۹۷۶)، ص۱۶
تفکر انتقادی
شارون مک کی
ترجمه دکتر رحیم کوشش
ص۶۲ و ۶۳ با تلخیص
گردآوری مطلب: soosan.torabi
تهیه شده در کانال تلگرامی دانش و اندیشه
فرض کنیم میدانیم برای خوب زندگی کردن چه چیزی لازم است؛ چگونه میتوانیم این آگاهی خود را عملی کنیم؟
در آمریکا ما تقریبا به صورت غریزی سعی میکنیم همه چیز را با کارهای سیاسی تغییر دهیم.
مثلا پی در پی قانون وضع میکنیم و به رهبران جدید رای میدهیم. اما بسیاری از مردم کم کم کنجکاو میشوند و تردید میکنند.
آنها تقریبا ایمانشان را به جریانِ به اصطلاح دموکراتیکی که گفته میشود در آن همه چیز به ظاهر با خواست مردم پیش می رود، اما در واقع همه چیز از راه های غیر دموکراتیک کنترل میشود از دست داده اند.
پرسش این است آیا آن دولتی که همواره در پی اعمال مقررات کیفری و جزایی است، برای حل مشکلات از راهی غیر جزایی میتواند مناسب باشد؟
همواره این پرسش لنین روبه روی ماست:
به خاطر کسانی که بعدها زندگی خواهند کرد، بر کسانی که هم اکنون زندگی میکنند چقدر رنج میتوان تحمیل کرد؟
و آیا میتوانیم مطمئن باشیم زندگی افرادی که بعدها خواهند آمد، بهتر از زندگی ما خواهد بود؟
انقلاب های فرهنگی بزرگ با سیاست آغاز نشده اند.
مردان بزرگی از قبیل کنفسیوس بودا و عیسی در زندگانی انسان ها تغییرات بزرگی به وجود آورده اند.
محققان و دانشمندانی که نظام آموزش و یادگیری را احیا کردند و رهبران روشنفکری از قبیل مارکس، هیچکدام جزو رهبران سیاسی نبوده اند.
آنها تاریخ را با اتکا به مقام و منصب خود تغییر نداده اند.
لازم نیست شیفته ی مقام و مرتبه ی بلند آنها شویم تا بتوانیم از آنچه از آنان عایدمان میشود برخوردار شویم.
بی.اف.اسکینر، "دیدار دوباره با والدن دو"، در والدن دو، (نیویورک ،مک میلیان،۱۹۷۶)، ص۱۶
تفکر انتقادی
شارون مک کی
ترجمه دکتر رحیم کوشش
ص۶۲ و ۶۳ با تلخیص
گردآوری مطلب: soosan.torabi
تهیه شده در کانال تلگرامی دانش و اندیشه
❤1
بهسازی نژادی
بهسازی نژادی به مثابه جنبش اجتماعی در سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰رشد چشمگیری داشت و این همزمان بود با انتشار کتاب ها و مقالات متعدد درباره نژاد و شایستگی که تقریبا همه ی مطالبشان را در چارچوب کاربردهای علوم زیستی بیان میکردند.
گرنت به صراحت می گفت: "قوانین طبیعت نابودی ناتوان ها را ایجاب می کند!"
کشف دوباره ی کارهای گرگور مندل توسط هوگو دووِریس و همکارانش، و مهر تاییدی که ظاهرا بر وراثت سختِ خصوصیات می زد (که البته در نگاه بعضی اثبات بود) عامل مهمی بود که بهسازی نژادی را به اوج رساند.
چون به نظر می رسید یافته های مندل نظرات لامارکی [با بهبود شرایط محیطی میتوان بر رشد و پیشرفت فرد اثر گذاشت] را رد میکند.
در ایالات متحده، مرکز اصلی بهسازی نژادی اداره سوابق بهسازی نژادی (ERO) بود که در سال ۱۹۱۰ در کلدسپیرنگ هاربرلانگ آیلند تاسیس شده، و بعدا تبدیل شد به بخشی از مرکز تکامل تجربی در موسسه کارنگی واشنگتن.
رئیس این موسسه چارلز دیووِنپورت، استاد زیست شناسی دانشگاه شیکاگو و از پیشگامان زیست سنجشی بود.
هنگام تاسیس ERO, دیونپورت تعابیری به کار برد که در کلام آلیور وندل هومزِ پسر نیز تکرار شد.
"جامعه باید از خودش دفاع کند؛ همانطور که جامعه برای خودش این حق را قائل است که قاتل را از زندگی محروم کند، همین طور هم میتواند افعی هولناک پروتوپلاسمِ فاسدِ اصلاح ناپذیر را نابود کند!"
هدف اما تثبیت مبانی علمی وراثت انسان از راه مطالعه سوابق خانواده ها بود؛
روش کار، استفاده از دستیاران پژوهش میدانی برای مصاحبه با خانواده ها، درباره تاریخچه و سوابقشان بود.
این دستیاران آموزش دیده پژوهش میدانی درباره برخی عادتها مثل می خوردن / روسپیگری/ قماربازی / بی قیدی جنسی و بزهکاری سوال میکردند؛ همین طور درباره ی نقص های جسمانی مانند دوجنسی بودن، سق شکری و پرانگشتی بودن و بیماری هایی نظیر هموفیلی و سل؛
و نقص های روانی مانند "کند ذهنی"، "اسکیزوفرنی" و انواع دیگر بیماری های روانی؛ و همچنین درباره ی مقوله کلی دستاورد و موفقیت اجتماعی.
میان سال های ۱۹۱۱و ۱۹۲۴، دویست و پنجاه دستیار پژوهش که بیشتر زن بودند در ERO آموزش دیدند و برای جمع آوری داده اقدام کردند.
پاسخ ها روی برگه ها ی مخصوص ثبت میشد،
دستیاران دریافتند که این خصوصیات در بسیاری از موارد واقعا در خانواده ها ادامه پیدا میکند.
از این رو دیونپورت نتیجه گرفت برای پیشگیری از فرزند آوریِ والدینی که ناقل خصوصیات نامطلوب هستند راه حل های اجتماعی باید به کار گرفته شود، و تبدیل شد به مدافع جداسازی _ یعنی نگهداری مبتلایان به بیماری ذهنی و جسمی در خانه یا آسایشگاه به شکلی که امکان بچه دار شدن نداشته باشند_ و عقیم سازی _ برای اطمینان یافتن از اینکه ناتوان ها، چه در حبس چه آزاد نتوانند بچه دار شوند.
چرا به علم اعتماد کنیم
نیومی اورسکیز
ترجمه: میثم محمدامینی
صفحات: ۱۰۹_۱۱۰
گردآوری مطلب: soosan.torabi
ادامه دارد....
بهسازی نژادی به مثابه جنبش اجتماعی در سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰رشد چشمگیری داشت و این همزمان بود با انتشار کتاب ها و مقالات متعدد درباره نژاد و شایستگی که تقریبا همه ی مطالبشان را در چارچوب کاربردهای علوم زیستی بیان میکردند.
گرنت به صراحت می گفت: "قوانین طبیعت نابودی ناتوان ها را ایجاب می کند!"
کشف دوباره ی کارهای گرگور مندل توسط هوگو دووِریس و همکارانش، و مهر تاییدی که ظاهرا بر وراثت سختِ خصوصیات می زد (که البته در نگاه بعضی اثبات بود) عامل مهمی بود که بهسازی نژادی را به اوج رساند.
چون به نظر می رسید یافته های مندل نظرات لامارکی [با بهبود شرایط محیطی میتوان بر رشد و پیشرفت فرد اثر گذاشت] را رد میکند.
در ایالات متحده، مرکز اصلی بهسازی نژادی اداره سوابق بهسازی نژادی (ERO) بود که در سال ۱۹۱۰ در کلدسپیرنگ هاربرلانگ آیلند تاسیس شده، و بعدا تبدیل شد به بخشی از مرکز تکامل تجربی در موسسه کارنگی واشنگتن.
رئیس این موسسه چارلز دیووِنپورت، استاد زیست شناسی دانشگاه شیکاگو و از پیشگامان زیست سنجشی بود.
هنگام تاسیس ERO, دیونپورت تعابیری به کار برد که در کلام آلیور وندل هومزِ پسر نیز تکرار شد.
"جامعه باید از خودش دفاع کند؛ همانطور که جامعه برای خودش این حق را قائل است که قاتل را از زندگی محروم کند، همین طور هم میتواند افعی هولناک پروتوپلاسمِ فاسدِ اصلاح ناپذیر را نابود کند!"
هدف اما تثبیت مبانی علمی وراثت انسان از راه مطالعه سوابق خانواده ها بود؛
روش کار، استفاده از دستیاران پژوهش میدانی برای مصاحبه با خانواده ها، درباره تاریخچه و سوابقشان بود.
این دستیاران آموزش دیده پژوهش میدانی درباره برخی عادتها مثل می خوردن / روسپیگری/ قماربازی / بی قیدی جنسی و بزهکاری سوال میکردند؛ همین طور درباره ی نقص های جسمانی مانند دوجنسی بودن، سق شکری و پرانگشتی بودن و بیماری هایی نظیر هموفیلی و سل؛
و نقص های روانی مانند "کند ذهنی"، "اسکیزوفرنی" و انواع دیگر بیماری های روانی؛ و همچنین درباره ی مقوله کلی دستاورد و موفقیت اجتماعی.
میان سال های ۱۹۱۱و ۱۹۲۴، دویست و پنجاه دستیار پژوهش که بیشتر زن بودند در ERO آموزش دیدند و برای جمع آوری داده اقدام کردند.
پاسخ ها روی برگه ها ی مخصوص ثبت میشد،
دستیاران دریافتند که این خصوصیات در بسیاری از موارد واقعا در خانواده ها ادامه پیدا میکند.
از این رو دیونپورت نتیجه گرفت برای پیشگیری از فرزند آوریِ والدینی که ناقل خصوصیات نامطلوب هستند راه حل های اجتماعی باید به کار گرفته شود، و تبدیل شد به مدافع جداسازی _ یعنی نگهداری مبتلایان به بیماری ذهنی و جسمی در خانه یا آسایشگاه به شکلی که امکان بچه دار شدن نداشته باشند_ و عقیم سازی _ برای اطمینان یافتن از اینکه ناتوان ها، چه در حبس چه آزاد نتوانند بچه دار شوند.
چرا به علم اعتماد کنیم
نیومی اورسکیز
ترجمه: میثم محمدامینی
صفحات: ۱۰۹_۱۱۰
گردآوری مطلب: soosan.torabi
ادامه دارد....
❤1
پیشینه قانون اساسی در ایران:
شکل گیری قانون اساسی و مدون سازی آن در ایران سابقه طولانی ندارد؛ چرا که حکومت ها اغلب مستبد و خودکامه بوده اند. شاید بتوان دوران هخامنشیان را در مقایسه با سایر سلسله ها از جهت قانون مداری و رعایت حقوق بشر در موقعیت برتری تصور کرد؛ زیرا در زمان کوروش سند بسیار مهمی در خصوص حقوق انسانی تحت عنوان "منشور حقوق بشر" مدوّن شد که در گفتمان حقوق اساسی ارزش قانون اساسی را دارد.
این منشور در سال ۵۳۹ پیش از میلاد پس از فتح شهر بابل به دستور کوروش تدوین شد و هم اکنون در عرصه جهانی به عنوان یکی از اولین قانون های اساسی جهانی و سند حقوق بنیادین بشر از آن ذکر، و نسخه ایی از آن نیز در سازمان ملل متحد نگهداری میشود.
اما از دوران سلسله قاجار بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی و آشنایی با فرهنگ غربی و انقلاب مشروطیت، تمایل به تدوین قانون اساسی در ایران افزایش یافت.
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
ص۴۶
گردآوری مطلب: soosan.torabi
ادامه دارد.....
قسمت بعدی: قانون اساسی در دوران مشروطیت
شکل گیری قانون اساسی و مدون سازی آن در ایران سابقه طولانی ندارد؛ چرا که حکومت ها اغلب مستبد و خودکامه بوده اند. شاید بتوان دوران هخامنشیان را در مقایسه با سایر سلسله ها از جهت قانون مداری و رعایت حقوق بشر در موقعیت برتری تصور کرد؛ زیرا در زمان کوروش سند بسیار مهمی در خصوص حقوق انسانی تحت عنوان "منشور حقوق بشر" مدوّن شد که در گفتمان حقوق اساسی ارزش قانون اساسی را دارد.
این منشور در سال ۵۳۹ پیش از میلاد پس از فتح شهر بابل به دستور کوروش تدوین شد و هم اکنون در عرصه جهانی به عنوان یکی از اولین قانون های اساسی جهانی و سند حقوق بنیادین بشر از آن ذکر، و نسخه ایی از آن نیز در سازمان ملل متحد نگهداری میشود.
اما از دوران سلسله قاجار بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی و آشنایی با فرهنگ غربی و انقلاب مشروطیت، تمایل به تدوین قانون اساسی در ایران افزایش یافت.
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
ص۴۶
گردآوری مطلب: soosan.torabi
ادامه دارد.....
قسمت بعدی: قانون اساسی در دوران مشروطیت
👍1
دانش و اندیشه
پیشینه قانون اساسی در ایران: شکل گیری قانون اساسی و مدون سازی آن در ایران سابقه طولانی ندارد؛ چرا که حکومت ها اغلب مستبد و خودکامه بوده اند. شاید بتوان دوران هخامنشیان را در مقایسه با سایر سلسله ها از جهت قانون مداری و رعایت حقوق بشر در موقعیت برتری تصور…
تاریخ حقوق اساسی در ایران:
نقطه آغازین حقوق اساسی در ایران بعد از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ بود.
در دوران مشروطه با صدور فرمانِ تشکیلِ عدالت خانه و مجلس شورای ملی و امضای قانون اساسی از سوی محمد علی شاه قاجار، در عمل مباحث محدودیت قدرت پادشاه، شامل:
نظام تفکیک قوا
قانون گذاری
دادرسی
حقوق ملت
و کنترل قدرت
از سوی علمای متدیّن با توسل به قانون اساسی مطرح شد. که <نوید بخش شکل گیری گفتمان حقوق اساسی در ایران شد>.
به منظور فهم و درک قانون اساسی مشروطه و اجرای آن
مباحث علمی آکادمیک آغاز شد.
و محور بحثهای سیاسی روز بین متفکران متدیّن و روشنفکران سیاسی و حقوقی شد.
۷ سال بعد از تصویب قانون اساسی مشروطه در سال ۱۲۹۲ ش، فعالیت مدرسه علوم سیاسی در ایران آغاز شد و ۷ سال بعد از آن مدرسه ی حقوق شکل گرفت.(۱۲۹۹)
این دو مدرسه <علوم سیاسی و حقوق> با هم دیگر هسته اولیه ی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را تشکیل دادند. (۱۳۱۳)
منبع:
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
ص۲۰
نقطه آغازین حقوق اساسی در ایران بعد از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ بود.
در دوران مشروطه با صدور فرمانِ تشکیلِ عدالت خانه و مجلس شورای ملی و امضای قانون اساسی از سوی محمد علی شاه قاجار، در عمل مباحث محدودیت قدرت پادشاه، شامل:
نظام تفکیک قوا
قانون گذاری
دادرسی
حقوق ملت
و کنترل قدرت
از سوی علمای متدیّن با توسل به قانون اساسی مطرح شد. که <نوید بخش شکل گیری گفتمان حقوق اساسی در ایران شد>.
به منظور فهم و درک قانون اساسی مشروطه و اجرای آن
مباحث علمی آکادمیک آغاز شد.
و محور بحثهای سیاسی روز بین متفکران متدیّن و روشنفکران سیاسی و حقوقی شد.
۷ سال بعد از تصویب قانون اساسی مشروطه در سال ۱۲۹۲ ش، فعالیت مدرسه علوم سیاسی در ایران آغاز شد و ۷ سال بعد از آن مدرسه ی حقوق شکل گرفت.(۱۲۹۹)
این دو مدرسه <علوم سیاسی و حقوق> با هم دیگر هسته اولیه ی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را تشکیل دادند. (۱۳۱۳)
منبع:
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
ص۲۰
👍1
دانش و اندیشه
پوپر با نظریه ی حاکمیت یعنی چه کسی باید حکومت کند، مخالف بود. پوپر نتیجه این امر را دیکتاتوری می دانست که منجر به افزایش خشونت میشود. پوپر گرایش خود به دموکراسی را به دلیل حکومت اکثریت نمیداند. او استدلال میکند: روشهای تساوی طلبانه ی نظارت به شیوه ی دموکراتیک…
یکی از عوامل اصلی بقا و تداوم دموکراسی پایبندی مردم و رهبران نسبت به تساهل و بردباری است.
در الگوی معرفت شناسی پوپر حقیقت مطلق وجود ندارد در نتیجه همه ی نظریه ها درصدی از حقیقت نمایی را دارند.
در اینجا تساهل معرفت شناسی و تئوریک به عنوان ابزاری برای دستیابی به شناخت، مبتنی بر تصدیق خطاپذیری انسان است.
با آشکار نبودن حقیقت و لغزش پذیری انسان چه در حوزه معرفت شناسی چه در حوزه ی اجتماعی_سیاسی کسی نباید ادعای مطلقیّت و برتری کند.
عقل حکم میکند در این دو حوزه سخن دیگران را شنید و آنرا مورد نقد قرار داد.
به عقیده پوپر روش عقل هرگز ازین فکر جدا نیست.
که:
باید سخن طرف مقابل را شنید و به او حق داد از ادعایش دفاع کند و این موضوع مستلزم تساهل و بردباری است.
وقتی کسی بر این عقیده باشد که اول ملزم به شنیدن دلایل طرف مقابل خود است دیگر دست به خون او نخواهد برد.
(کانت حق داشت که عقل را پایه ی قانون زرّین اخلاق قرار داد.)
پذیرش اهل تساهل به این مفهوم، مانع از بروز خشونت در همه ی سطوح میگردد.
همه باید پیشداوری های خود را مهار نمایند،استدلال های طرف مقابل خود را بشنوند
و به جای اعمال خشونت ( کلامی /فیزیکی)به استدلال هایش پاسخ عقلی دهند.
در این دیدگاه، دیگر پیش گویی های غیب گونه، جامعه را هدایت نمیکند بلکه به آینده همچون چیزی نگاه میکنیم که هنوز کاملا تثبیت نشده. تو گویی در، برابر گذشته بسته شده است، آینده هنوز برای تاثیرپذیری باز است.
[پ.ن: تنوع در جامعه علمی نیز ضروری است. چون در صورت ثابت ماندن سایر شرایط این احتمال را افزایش میدهد که هر ادعای خاصی از زوایای متعدد سنجیده شود و نواقص بالقوه آشکار شوند.
گروه های همگن در بسیاری موارد از تشخیص سوگیری های مشترک میان خودشان ناتوان هستند.]
۱۴۰۳/۵/۲۰
در الگوی معرفت شناسی پوپر حقیقت مطلق وجود ندارد در نتیجه همه ی نظریه ها درصدی از حقیقت نمایی را دارند.
در اینجا تساهل معرفت شناسی و تئوریک به عنوان ابزاری برای دستیابی به شناخت، مبتنی بر تصدیق خطاپذیری انسان است.
با آشکار نبودن حقیقت و لغزش پذیری انسان چه در حوزه معرفت شناسی چه در حوزه ی اجتماعی_سیاسی کسی نباید ادعای مطلقیّت و برتری کند.
عقل حکم میکند در این دو حوزه سخن دیگران را شنید و آنرا مورد نقد قرار داد.
به عقیده پوپر روش عقل هرگز ازین فکر جدا نیست.
که:
باید سخن طرف مقابل را شنید و به او حق داد از ادعایش دفاع کند و این موضوع مستلزم تساهل و بردباری است.
وقتی کسی بر این عقیده باشد که اول ملزم به شنیدن دلایل طرف مقابل خود است دیگر دست به خون او نخواهد برد.
(کانت حق داشت که عقل را پایه ی قانون زرّین اخلاق قرار داد.)
پذیرش اهل تساهل به این مفهوم، مانع از بروز خشونت در همه ی سطوح میگردد.
همه باید پیشداوری های خود را مهار نمایند،استدلال های طرف مقابل خود را بشنوند
و به جای اعمال خشونت ( کلامی /فیزیکی)به استدلال هایش پاسخ عقلی دهند.
در این دیدگاه، دیگر پیش گویی های غیب گونه، جامعه را هدایت نمیکند بلکه به آینده همچون چیزی نگاه میکنیم که هنوز کاملا تثبیت نشده. تو گویی در، برابر گذشته بسته شده است، آینده هنوز برای تاثیرپذیری باز است.
[پ.ن: تنوع در جامعه علمی نیز ضروری است. چون در صورت ثابت ماندن سایر شرایط این احتمال را افزایش میدهد که هر ادعای خاصی از زوایای متعدد سنجیده شود و نواقص بالقوه آشکار شوند.
گروه های همگن در بسیاری موارد از تشخیص سوگیری های مشترک میان خودشان ناتوان هستند.]
۱۴۰۳/۵/۲۰
👍1
دانش و اندیشه
بهسازی نژادی بهسازی نژادی به مثابه جنبش اجتماعی در سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰رشد چشمگیری داشت و این همزمان بود با انتشار کتاب ها و مقالات متعدد درباره نژاد و شایستگی که تقریبا همه ی مطالبشان را در چارچوب کاربردهای علوم زیستی بیان میکردند. گرنت به صراحت می گفت:…
طبیعت یا تربیت؟
از نظر جنینگز، پاسخ بحث هر دو با هم است.
او در مقاله ی ۱۹۲۴ خود این نکته را با استفاده از تشبیه اجسام مادی بیان کرد:
اینکه در هر جسمی، چه یک تکه آهن باشد، یا تکه ای یخ، یا یک ماشین یا یک موجود زنده، چه اتفاقی رخ میدهد.
از یک سو وابسته است به جنس ماده ای که از آن ساخته شده است، و از سوی دیگر به شرایطی که در آن قرار میگیرد.
اجسامی که جنس های گوناگونی دارند در شرایط مشابه رفتار مختلفی دارند؛ و اجسامی که جنس واحد دارند در شرایط متفاوت رفتارهای گوناگونی نشان میدهند......نه ساختمان مادی به تنهایی، و نه شرایط بیرونی به تنهایی، هیچ یک آن چه را که اتفاق می افتد توضیح نمیدهند.
همیشه به ترکیب این دو عامل باید توجه داشت.
در مورد موجودات زنده نیز همین طور است.
"فرد، حاصل میان کنشِ ژن ها و شرایط محیطی است؛ بنابراین مجموعه واحدی از ژن ها ممکن است در محیط های مختلف خصوصیات متفاوتی را پدید آورد."
بهسازی نژادی محکوم به شکست بود،چون:
"رفتار ،ضرورتا وابسته به محیط است، و نمیتوان آن را صرفا وابسته به ژن ها تلقی کرد.
مجموعه مفروضی از ژن ها ممکن است در یک محیط منجر به بزهکاری شود و در شرایط دیگر موجب موفقیت شغلی یک شهروند مفید ."
#بهسازی_نژادی
از نظر جنینگز، پاسخ بحث هر دو با هم است.
او در مقاله ی ۱۹۲۴ خود این نکته را با استفاده از تشبیه اجسام مادی بیان کرد:
اینکه در هر جسمی، چه یک تکه آهن باشد، یا تکه ای یخ، یا یک ماشین یا یک موجود زنده، چه اتفاقی رخ میدهد.
از یک سو وابسته است به جنس ماده ای که از آن ساخته شده است، و از سوی دیگر به شرایطی که در آن قرار میگیرد.
اجسامی که جنس های گوناگونی دارند در شرایط مشابه رفتار مختلفی دارند؛ و اجسامی که جنس واحد دارند در شرایط متفاوت رفتارهای گوناگونی نشان میدهند......نه ساختمان مادی به تنهایی، و نه شرایط بیرونی به تنهایی، هیچ یک آن چه را که اتفاق می افتد توضیح نمیدهند.
همیشه به ترکیب این دو عامل باید توجه داشت.
در مورد موجودات زنده نیز همین طور است.
"فرد، حاصل میان کنشِ ژن ها و شرایط محیطی است؛ بنابراین مجموعه واحدی از ژن ها ممکن است در محیط های مختلف خصوصیات متفاوتی را پدید آورد."
بهسازی نژادی محکوم به شکست بود،چون:
"رفتار ،ضرورتا وابسته به محیط است، و نمیتوان آن را صرفا وابسته به ژن ها تلقی کرد.
مجموعه مفروضی از ژن ها ممکن است در یک محیط منجر به بزهکاری شود و در شرایط دیگر موجب موفقیت شغلی یک شهروند مفید ."
#بهسازی_نژادی
👍1
دانش و اندیشه
پیشینه قانون اساسی در ایران: شکل گیری قانون اساسی و مدون سازی آن در ایران سابقه طولانی ندارد؛ چرا که حکومت ها اغلب مستبد و خودکامه بوده اند. شاید بتوان دوران هخامنشیان را در مقایسه با سایر سلسله ها از جهت قانون مداری و رعایت حقوق بشر در موقعیت برتری تصور…
قانون اساسی دوران مشروطیت:
انقلاب مشروطه در ایران متاثر از تحولات عظیمِ فکری و فلسفی در دوران مدرنیته ی غربی، ظلم و ستم نظام پادشاهی اقتدارگرا، مبارزات روشنفکران دینی و سیاسی و مطالبه گری مردم در خصوص حقوق و آزادی ها و حکومت داری، مطلوب بوده است.
مشروطه خواهی تفکری مبتنی بر محدودیت قدرت، حاکمیت قانون، منع اقتدارگرایی و صیانت از حقوق بشر است.
مشروطه خواهی تحولات شگرفی را در ماهیت قانون، نوع زمامداری، مردمی شدن حاکمیت، قلمرو دین و حکومت، مشروعیت زمامداری و....ایجاد نمود.
بحران های متعددی در زمان مظفرالدین شاه در اثر مطالبه گری روشنفکران، علما و مردم ایجاد شد که به صدور فرمانی از سوی پادشاه برای تاسیس عدالت خانه منجر شد. که چندان برای مبارزه قانع کننده نبود و اعتراضات و مخالفت های روشنفکران و تحصّن و هجرت علما را به قم به همراه داشت. که بعدها با دستور دیگری اصلاحیه ای در خصوص انطباق با موازین شرع به فرمان قبلی اضافه شد.
چنین فرمانی زمینه ای برای شکل گیری قانون اساسی فراهم کرد؛ زیرا قدرت پادشاه را محدود میکرد و موجب نفوذ دین و اراده مردم در عرصه ی زمامداری شد.
متعاقب این امر با حضور عده ای از نمایندگانِ پادشاه، علما و روشنفکران، انجمنی به منظور وضع نظامنامه ی انتخابات تاسیس شد که موید تایید توزیع قدرت شاه با نمایندگان ملت بود.
مطابق این نظامنامه، انتخابات در تهران برگزار و مجلسی مرکب از نمایندگان اقشار مردم تشکیل شد.
در سال ۱۲۸۵ شمسی، مظفرالدین شاه مجلس شورای ملی را افتتاح کرد.
بعد از آغاز فعالیت مجلس ملی، آیین نامه های داخلی آن نیز به تصویب رسید و مجلس، هیاتی را مامور تدوین قانون اساسی کرد.
📌اولین مجلس شورای ملّی ایران در واقع قبل از تنظیم و شکل گیری قانون اساسی برگزار شد.
این قانون ۶ ماه پس از پیروزی انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس، در سال ۱۲۸۵ تدوین شد.
قانون اساسی مذکور مشتمل بر ۵ فصل و ۵۱ اصل، با امضای مظفرالدین شاه رسمیت پیدا کرد.
عناوین فصول اول تا پنجم قانون اساسی به این صورت بودند:
فصل اول: تشکیل مجلس
فصل دوم: وظایف مجلس و حقوق و حدود آن
فصل سوم: ترتیب اظهار مطالب در مجلس
فصل چهارم: عنوان مطالب از طرف مجلس
فصل پنجم: شرایط تشکیل مجلس سنا
در حقیقت همه مسائل اساسی و ازجمله حقوق و آزادی های ملت و تکالیف حکومت در قانون اساسی مطرح نشده بود. و بخش مهمی از آن صرفا جنبه آیین نامه ای داشت.
نمایندگان درصدد تهیه متمّم قانون اساسی برآمدند.
متن متمّم سرانجام در سال ۱۲۸۶ شمسی به امضای محمدعلیشاه رسید.
متمم مذکور شامل :
حقوق ملت ایران
قوای مملکت
حقوق سلطنت
اقتدارات محاکم، وضع وزرا، انجمن های ایالتی و ولایتی بود.
این قانون بارها مورد اصلاح قرار گرفت.
📌اولین بار در سال ۱۳۰۴ (چهار سال بعد از کودتای رضاخان) با تصویب مجلس پنجم شورای ملی اصول سی و شش، سی و هفت و سی و هشت متمّم یعنی اصولی که سلطنت را ابدالدهر و همیشه در اختیار خاندان قاجار قرار میداد با حفظ موضوعیت به نفع خاندان رضاخان تعویض شدند.
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
گرداوری مطلب: soosan.torabi
انقلاب مشروطه در ایران متاثر از تحولات عظیمِ فکری و فلسفی در دوران مدرنیته ی غربی، ظلم و ستم نظام پادشاهی اقتدارگرا، مبارزات روشنفکران دینی و سیاسی و مطالبه گری مردم در خصوص حقوق و آزادی ها و حکومت داری، مطلوب بوده است.
مشروطه خواهی تفکری مبتنی بر محدودیت قدرت، حاکمیت قانون، منع اقتدارگرایی و صیانت از حقوق بشر است.
مشروطه خواهی تحولات شگرفی را در ماهیت قانون، نوع زمامداری، مردمی شدن حاکمیت، قلمرو دین و حکومت، مشروعیت زمامداری و....ایجاد نمود.
بحران های متعددی در زمان مظفرالدین شاه در اثر مطالبه گری روشنفکران، علما و مردم ایجاد شد که به صدور فرمانی از سوی پادشاه برای تاسیس عدالت خانه منجر شد. که چندان برای مبارزه قانع کننده نبود و اعتراضات و مخالفت های روشنفکران و تحصّن و هجرت علما را به قم به همراه داشت. که بعدها با دستور دیگری اصلاحیه ای در خصوص انطباق با موازین شرع به فرمان قبلی اضافه شد.
چنین فرمانی زمینه ای برای شکل گیری قانون اساسی فراهم کرد؛ زیرا قدرت پادشاه را محدود میکرد و موجب نفوذ دین و اراده مردم در عرصه ی زمامداری شد.
متعاقب این امر با حضور عده ای از نمایندگانِ پادشاه، علما و روشنفکران، انجمنی به منظور وضع نظامنامه ی انتخابات تاسیس شد که موید تایید توزیع قدرت شاه با نمایندگان ملت بود.
مطابق این نظامنامه، انتخابات در تهران برگزار و مجلسی مرکب از نمایندگان اقشار مردم تشکیل شد.
در سال ۱۲۸۵ شمسی، مظفرالدین شاه مجلس شورای ملی را افتتاح کرد.
بعد از آغاز فعالیت مجلس ملی، آیین نامه های داخلی آن نیز به تصویب رسید و مجلس، هیاتی را مامور تدوین قانون اساسی کرد.
📌اولین مجلس شورای ملّی ایران در واقع قبل از تنظیم و شکل گیری قانون اساسی برگزار شد.
این قانون ۶ ماه پس از پیروزی انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس، در سال ۱۲۸۵ تدوین شد.
قانون اساسی مذکور مشتمل بر ۵ فصل و ۵۱ اصل، با امضای مظفرالدین شاه رسمیت پیدا کرد.
عناوین فصول اول تا پنجم قانون اساسی به این صورت بودند:
فصل اول: تشکیل مجلس
فصل دوم: وظایف مجلس و حقوق و حدود آن
فصل سوم: ترتیب اظهار مطالب در مجلس
فصل چهارم: عنوان مطالب از طرف مجلس
فصل پنجم: شرایط تشکیل مجلس سنا
در حقیقت همه مسائل اساسی و ازجمله حقوق و آزادی های ملت و تکالیف حکومت در قانون اساسی مطرح نشده بود. و بخش مهمی از آن صرفا جنبه آیین نامه ای داشت.
نمایندگان درصدد تهیه متمّم قانون اساسی برآمدند.
متن متمّم سرانجام در سال ۱۲۸۶ شمسی به امضای محمدعلیشاه رسید.
متمم مذکور شامل :
حقوق ملت ایران
قوای مملکت
حقوق سلطنت
اقتدارات محاکم، وضع وزرا، انجمن های ایالتی و ولایتی بود.
این قانون بارها مورد اصلاح قرار گرفت.
📌اولین بار در سال ۱۳۰۴ (چهار سال بعد از کودتای رضاخان) با تصویب مجلس پنجم شورای ملی اصول سی و شش، سی و هفت و سی و هشت متمّم یعنی اصولی که سلطنت را ابدالدهر و همیشه در اختیار خاندان قاجار قرار میداد با حفظ موضوعیت به نفع خاندان رضاخان تعویض شدند.
حقوق اساسی
دکتر حسن خسروی
گرداوری مطلب: soosan.torabi
❤1👍1
منطق پوپولیسم:
پوپولیسم به گمان من،یک نوع خاصی از تصور اخلاق گرایانه از سیاست است،
شیوه ای برای درک دنیای سیاست که مردمانی اخلاقا بی غش و کاملا متحد _
لیکن به اعتقاد من، در نهایت خیالی _ را در برابر نخبگانی قرار میدهد که لا جرم فاسد یا به طریقی دیگر اخلاقا پست هستند.
انتقاد از نخبگان شرطی لازم ولی نه کافی برای پوپولیست بودن است در غیر این صورت ،هر کس که از قدرتمندان و وضعیت موجود کشوری انتقاد کند پوپولیست خواهد بود.
پوپولیسم با استقرار دموکراسی نمایندگی سربر می اورد.
پوپولیست ها مشتاق آن چیزی هستند که نانسی روزنبلوم ،نظریه پرداز سیاسی،ان را کل گرایی نامیده است این اندیشه که جامعه سیاسی دیگر نباید چند دسته باشدو این تصور که می توان کاری کرد که مردم یکی شوندو همه انها نمایندگان راستین واحد داشته باشند در نتیجه ادعای اصلی پوپولیسم گونه ای اخلاقی شده از کثرت ستیزی است.
این ادعای اصلی پوپولیسم است : فقط بعضی از مردم به راستی به مردم تعلق دارند!
نایجل فراژ را در نظر بگیرید که در جشن پیروزی برکسیت(Brexit) ادعا کرده بود رای به خروج از اتحادیه اروپا " پیروزی راستین مردم" بوده است.( او به همین سادگی ۴۸درصد از رای دهندگان بریتانیایی را که مخالف خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بودند ،جایگاه انان را به عنوان شهروند سیاسی بریتانیا زیر سوال برده بود.
پوپولیست ها علاوه بر نخبه ستیزی شان ،همواره کثرت ستیز هم هستند؛ پوپولیست ها ادعا میکنند که فقط خود انها نماینده ی مردم هستند و مدعیان سیاسی دیگر در زمره ی نخبگان فاسد و بی اخلاق هستند!
پوپولیسم چیست؟
یان ورنر مولر
ترجمه: بابک واحدی
تهیه ی مطلب : soosan.torabi
۱۴۰۳/۶/۳
پوپولیسم به گمان من،یک نوع خاصی از تصور اخلاق گرایانه از سیاست است،
شیوه ای برای درک دنیای سیاست که مردمانی اخلاقا بی غش و کاملا متحد _
لیکن به اعتقاد من، در نهایت خیالی _ را در برابر نخبگانی قرار میدهد که لا جرم فاسد یا به طریقی دیگر اخلاقا پست هستند.
انتقاد از نخبگان شرطی لازم ولی نه کافی برای پوپولیست بودن است در غیر این صورت ،هر کس که از قدرتمندان و وضعیت موجود کشوری انتقاد کند پوپولیست خواهد بود.
پوپولیسم با استقرار دموکراسی نمایندگی سربر می اورد.
پوپولیست ها مشتاق آن چیزی هستند که نانسی روزنبلوم ،نظریه پرداز سیاسی،ان را کل گرایی نامیده است این اندیشه که جامعه سیاسی دیگر نباید چند دسته باشدو این تصور که می توان کاری کرد که مردم یکی شوندو همه انها نمایندگان راستین واحد داشته باشند در نتیجه ادعای اصلی پوپولیسم گونه ای اخلاقی شده از کثرت ستیزی است.
این ادعای اصلی پوپولیسم است : فقط بعضی از مردم به راستی به مردم تعلق دارند!
نایجل فراژ را در نظر بگیرید که در جشن پیروزی برکسیت(Brexit) ادعا کرده بود رای به خروج از اتحادیه اروپا " پیروزی راستین مردم" بوده است.( او به همین سادگی ۴۸درصد از رای دهندگان بریتانیایی را که مخالف خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بودند ،جایگاه انان را به عنوان شهروند سیاسی بریتانیا زیر سوال برده بود.
پوپولیست ها علاوه بر نخبه ستیزی شان ،همواره کثرت ستیز هم هستند؛ پوپولیست ها ادعا میکنند که فقط خود انها نماینده ی مردم هستند و مدعیان سیاسی دیگر در زمره ی نخبگان فاسد و بی اخلاق هستند!
پوپولیسم چیست؟
یان ورنر مولر
ترجمه: بابک واحدی
تهیه ی مطلب : soosan.torabi
۱۴۰۳/۶/۳
❤2👍2
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند⚜
عنوان کنفرانس:چگونه علم را از غيرعلم، شبه علم، و ضد علم تشخيص دهيم.
👤سخنران: دکتر محمد رضا توکلی صابری
《دکتری داروسازی وفوق دکتری شیمی دارویی از آمریکا》
زمان:
📆پنج شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
🕰ساعت ۱۳:۳۰ به وقت نیویورک
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس:چگونه علم را از غيرعلم، شبه علم، و ضد علم تشخيص دهيم.
👤سخنران: دکتر محمد رضا توکلی صابری
《دکتری داروسازی وفوق دکتری شیمی دارویی از آمریکا》
زمان:
📆پنج شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
🕰ساعت ۱۳:۳۰ به وقت نیویورک
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
👍1
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند⚜
عنوان کنفرانس:
خوانش گفتاری از هایدگر
پرسش از تکنولوژی
👤سخنران: علی زاهدی
زمان:
📆چهار شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۹
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
کانال تلگرامی آگورا 🔰
https://t.me/gggggutt
عنوان کنفرانس:
خوانش گفتاری از هایدگر
پرسش از تکنولوژی
👤سخنران: علی زاهدی
زمان:
📆چهار شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۹
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
کانال تلگرامی آگورا 🔰
https://t.me/gggggutt
👍1
⚜️گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند⚜️
عنوان کنفرانس: معرفتشناسی تخصّص
۱. متخصّص کیست؟
۲. در چه شرایطی اعتماد به متخصّص موجه است؟
۳. غیر متخصص از چه راهی میتواند متخصّص را بشناسد؟
👤سخنران: آقای مصطفی بسمل
《دانشجوی دکترای فلسفه》
زمان:
📆چهار شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس: معرفتشناسی تخصّص
۱. متخصّص کیست؟
۲. در چه شرایطی اعتماد به متخصّص موجه است؟
۳. غیر متخصص از چه راهی میتواند متخصّص را بشناسد؟
👤سخنران: آقای مصطفی بسمل
《دانشجوی دکترای فلسفه》
زمان:
📆چهار شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
👍1
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند⚜
عنوان کنفرانس: قرارداد اجتماعی از منظر روسو
👤سخنران: آقای علی سلطان زاده
زمان:
📆دوشنبه ۱۴۰۳/۱۱/۱
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس: قرارداد اجتماعی از منظر روسو
👤سخنران: آقای علی سلطان زاده
زمان:
📆دوشنبه ۱۴۰۳/۱۱/۱
🕰ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
👍1
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند⚜
عنوان کنفرانس: نگاه مقدماتی به بُردگِیم (بازی تختهای) در دوران باستان
👤سخنران: آقای علی سلطانزاده
زمان:
📆 دوشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۶
🕰 ساعت ۲۱ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس: نگاه مقدماتی به بُردگِیم (بازی تختهای) در دوران باستان
👤سخنران: آقای علی سلطانزاده
زمان:
📆 دوشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۶
🕰 ساعت ۲۱ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
فهم های مدرن از مساله ی شرّ: مونیسم
مونیسم با طرح این مدعا که شرّ یک واقعیت نیست، فهمی رادیکال از مساله ی شرّ عرضه میکند
چرا؟چون اگر هر چیزی خیر است، شرّ باید صرفا توهمی در ذهن ما باشد.
اسپینوزا در پاسخ به این پرسش که ما چرا از توهمِ شرّ رنج میبریم، می گوید:
نخست آنکه امور را بر حسب سودمندی شان برای خودمان ارزیابی میکنیم و این سوگیری بدان معناست که ما اغلب ارزش واقعی امور را تشخیص نمیدهیم.
دوم آنکه تصور میکنیم ضابطه های عامی وجود دارند که انسان ها و جانوران باید با آنها هماهنگ شوند. در نتیجه یک درخت پژمرده و یک انسان گناهکار را معیوب فرض میکنیم.
اسپینوزا می گوید اگر گیتی را بیطرفانه بررسی میکردیم، میپذیرفتند که هر چیزی ارزش منحصر به فرد خود را دارد.
همه ی چیزها ضرورتا آن چیزی اند که هستند و در طبیعت خیر و شرّ وجود ندارد.
درآمدی نقادانه به فلسفه ی دین
ص۱۴۴ و ۱۴۵
مونیسم با طرح این مدعا که شرّ یک واقعیت نیست، فهمی رادیکال از مساله ی شرّ عرضه میکند
چرا؟چون اگر هر چیزی خیر است، شرّ باید صرفا توهمی در ذهن ما باشد.
اسپینوزا در پاسخ به این پرسش که ما چرا از توهمِ شرّ رنج میبریم، می گوید:
نخست آنکه امور را بر حسب سودمندی شان برای خودمان ارزیابی میکنیم و این سوگیری بدان معناست که ما اغلب ارزش واقعی امور را تشخیص نمیدهیم.
دوم آنکه تصور میکنیم ضابطه های عامی وجود دارند که انسان ها و جانوران باید با آنها هماهنگ شوند. در نتیجه یک درخت پژمرده و یک انسان گناهکار را معیوب فرض میکنیم.
اسپینوزا می گوید اگر گیتی را بیطرفانه بررسی میکردیم، میپذیرفتند که هر چیزی ارزش منحصر به فرد خود را دارد.
همه ی چیزها ضرورتا آن چیزی اند که هستند و در طبیعت خیر و شرّ وجود ندارد.
درآمدی نقادانه به فلسفه ی دین
ص۱۴۴ و ۱۴۵
👍2❤1
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند
عنوان کنفرانس: افسردگی، از علائم تا راههای درمان
👤سخنران: دکتر غلامرضا موذن، روانشناس بالینی
زمان:
📆 یکشنبه ۱۴۰۴/۵/۱۹
🕰 ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس: افسردگی، از علائم تا راههای درمان
👤سخنران: دکتر غلامرضا موذن، روانشناس بالینی
زمان:
📆 یکشنبه ۱۴۰۴/۵/۱۹
🕰 ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
⚜گروه تلگرامی دانش و اندیشه برگزار میکند
عنوان کنفرانس: وسواس فکری عملی یا OCD
👤سخنران: دکتر غلامرضا موذن، روانشناس بالینی
زمان:
📆 دوشنبه ۱۴۰۴/۵/۲۷
🕰 ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
عنوان کنفرانس: وسواس فکری عملی یا OCD
👤سخنران: دکتر غلامرضا موذن، روانشناس بالینی
زمان:
📆 دوشنبه ۱۴۰۴/۵/۲۷
🕰 ساعت ۲۲ به وقت ایران
✨محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش و اندیشه
لینک حضور در جلسه🔰
https://t.me/danesh_va_andishe
❤1