کلیدر
قلندر و قلعه (داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی) #یحیی_یثربی 📚 @klidar
سید یحیی یثربی ( متولد سال ۱۳۲۱ هجری شمسی) استاد تمام در رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی ؛ پژوهشهای او در حوزه نقد فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی دارای جایگاه ویژه ای است .
🔷دکتر یثربی در تحلیل های انتقادی خود با اصول زیر عمل می کند:
• وظیفه ما پاسداری از میراث علمی گذشتگان نیست؛ بلکه تحقیق، نقد و تکمیل دانش آنهاست؛
• شکست بزرگان پیشین، نشان کامیابی نسلهای بعدی است. چنانکه سلطه و اقتدار گذشتگان، نشان ناتوانی نسل جدید است؛
• هیچ نظر فلسفی کامل نیست؛
• هیچ بزرگی با نقد آثارش کوچک نمیشود و هیچ کوچکی تنها با نقد بزرگان، بزرگ نمیشود.
🔷اندیشه شناسی:
• وی تلاش نموده تا با احترام به تصوف و عرفان اسلامی، آنرا از دیانت اسلامی تفکیک نماید (رک به: "پژوهشی در نسبت دین و عرفان").
• وی در "تاریخ تحلیلی انتقادی فلسفه اسلامی" به روش تحلیلی تمام تاریخ فلسفه اسلامی را نقد می نماید و از اندیشمندان فلسفی می خواهد که اندیشمند روزگار خود باشند.
• از نظر گرایش فلسفی، وی را می توان یک واقعگرای انتقادی دانست .
منبع: ویکی پدیا
📚 @klidar
http://yon.ir/6Jd3
#مهرنوش
🔷دکتر یثربی در تحلیل های انتقادی خود با اصول زیر عمل می کند:
• وظیفه ما پاسداری از میراث علمی گذشتگان نیست؛ بلکه تحقیق، نقد و تکمیل دانش آنهاست؛
• شکست بزرگان پیشین، نشان کامیابی نسلهای بعدی است. چنانکه سلطه و اقتدار گذشتگان، نشان ناتوانی نسل جدید است؛
• هیچ نظر فلسفی کامل نیست؛
• هیچ بزرگی با نقد آثارش کوچک نمیشود و هیچ کوچکی تنها با نقد بزرگان، بزرگ نمیشود.
🔷اندیشه شناسی:
• وی تلاش نموده تا با احترام به تصوف و عرفان اسلامی، آنرا از دیانت اسلامی تفکیک نماید (رک به: "پژوهشی در نسبت دین و عرفان").
• وی در "تاریخ تحلیلی انتقادی فلسفه اسلامی" به روش تحلیلی تمام تاریخ فلسفه اسلامی را نقد می نماید و از اندیشمندان فلسفی می خواهد که اندیشمند روزگار خود باشند.
• از نظر گرایش فلسفی، وی را می توان یک واقعگرای انتقادی دانست .
منبع: ویکی پدیا
📚 @klidar
http://yon.ir/6Jd3
#مهرنوش
کلیدر
#زنگ_فلسفه برای کودکان فلسفه برای کودکان و نوجوانان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان و نوجوانان برنامهای برای آموزش تفکر عمیق فلسفی است که به پرورشِ قدرتِ استدلال، داوری و تمیز در کودکان و نوجوانان میپردازد و دستِ کم، سه گونه تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر…
.
🔹آیا بین باور درست و باور نادرست تفاوتی وجود دارد؟
🔹آیا یک چیز می تواند بدون اینکه دروغ باشد، نادرست باشد؟
🔹آیا می توانید با صداقت دروغ بگویید؟
🔹آیا می توانید دروغ بگویید و از این کار منظوری نداشته باشید؟
🔹آیا بین دروغ معمولی و دروغ مصلحت آمیز فرقی هست؟
🔹چه سخنی "نیمی از حقیقت" است؟
🔹آیا چیزی به نام همه ی حقیقت وجود دارد؟
ا***ا
📗باشگاه فلسفه برای کودکان
#کریستوفر_فیلیپ
راحیل رنجبر
#نشر_پرسش
📚 @klidar
#فلسفه
#کودک_و_نوجوان
🔹آیا بین باور درست و باور نادرست تفاوتی وجود دارد؟
🔹آیا یک چیز می تواند بدون اینکه دروغ باشد، نادرست باشد؟
🔹آیا می توانید با صداقت دروغ بگویید؟
🔹آیا می توانید دروغ بگویید و از این کار منظوری نداشته باشید؟
🔹آیا بین دروغ معمولی و دروغ مصلحت آمیز فرقی هست؟
🔹چه سخنی "نیمی از حقیقت" است؟
🔹آیا چیزی به نام همه ی حقیقت وجود دارد؟
ا***ا
📗باشگاه فلسفه برای کودکان
#کریستوفر_فیلیپ
راحیل رنجبر
#نشر_پرسش
📚 @klidar
#فلسفه
#کودک_و_نوجوان
کلیدر
کتاب "راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زنها" نوشته داگلاس آدامز این کتاب در نظر اول شبیه یک داستان علمی تخیلی کودک و نوجوان به نظر میاد. البته شایدم واقعا مال کودک و نوجوان باشه ولی من اهمیت ندادم! و البته واقعا علمی تخیلی هستش. اما داستان خیلی جالب ماجرا رو…
رستوران آخر جهان
#داگلاس_آدامز
نشر #چشمه
ترجمه #آرش_سرکوهی
1393
👈اختصاصی کلیدر
رستوران آخر جهان، کتاب دوم و در ادامه راهنمای کهکشان برای اتو استاپ زنها هست. این کتاب پیشازاین معرفیشده و میتونید سر فرصت اون رو هم مطالعه کنید.
📗راستش وقتی که راهنمای کهکشان رو خوندم و معرفیش کردم اصلا نمیدونستم که کتاب ادامه داره و در واقع پنجگانه هست. یعنی اگه خبر فتح بخارا رو میدادن انقدر خوشحال نمیشدم که از شنیدن دنبالهدار بودن راهنمای کهکشان خوشحال شدم!
انقدر هیجانزدهام که نمیدونم از کجا باید شروع کنم!! رستوران آخر جهان هم به اندازه کتاب اول، جذاب، عاالی و هیجان انگیزه. داگلاس آدامز نویسنده بریتانیایی در حال حاضر در لیست 15 نویسنده محبوب من قرار گرفته(نپرسید 14 تای دیگه کیا هستن چون خودمم هنوز با دقت بهش فکر نکردم. فقط خواستم امتیاز بالای این آدم رو نشون بدم. حالا شاید بعدا سر فرصت لیستشون کردم).
📙رستوران آخر جهان یک کتاب بسیااار پر کشش و جذاب هست و دائما اتفاقای غیرمنتظره توش می افته. غیرمنتظره در این حد که واقعا به این راحتی نمیتونی حدس بزنی خب الان اگه فلان دکمه فشار داده بشه چه اتفاقی می افته یا الان این شخصیتهای داستان توی چه نقطه از زمان و مکان قرار دارن و ماجرا به خیر و خوبی تموم میشه یا نه؟
📒نگفتم که این کتاب علمی ـ تخیلی محسوب میشه؟ خب الان میگم. این کتاب علمی ـ تخیلی و طنز حرفهای زیادی برای گفتن داره. منظورم اینه که صرفا یک کتاب سرگرمکننده نیست. نویسنده از هر فرصتی برای بیان نکات مختلف ازجمله موارد زیستمحیطی استفاده کرده و من عاشق نحوه بیان این آدمم. اگه دنبال یک کتاب پر از اخلاقیات و فلسفه و محیط زیست و تخیل می خوایید، حتما راهنمای کهکشان و رستوران آخر جهان رو بخونید.
دید این نویسنده به اتفاقات و رفتارهای آدم برای من خیلی جالب بود. شخصیت موردعلاقه من توی این کتاب همچنان ماروین، ربات افسرده و فیلسوف که همش در حال ناله و زاریه. ضمن اینکه من به ازای هر صفحه کلی خندیدم.
و نکته آخر اینکه من از ترجه خوب این کتاب هم لذت بردم. به همین دلیل اسم مترجم رو هم توی عنوان آوردم.
📚 @klidar
#مهرنوش
#داگلاس_آدامز
نشر #چشمه
ترجمه #آرش_سرکوهی
1393
👈اختصاصی کلیدر
رستوران آخر جهان، کتاب دوم و در ادامه راهنمای کهکشان برای اتو استاپ زنها هست. این کتاب پیشازاین معرفیشده و میتونید سر فرصت اون رو هم مطالعه کنید.
📗راستش وقتی که راهنمای کهکشان رو خوندم و معرفیش کردم اصلا نمیدونستم که کتاب ادامه داره و در واقع پنجگانه هست. یعنی اگه خبر فتح بخارا رو میدادن انقدر خوشحال نمیشدم که از شنیدن دنبالهدار بودن راهنمای کهکشان خوشحال شدم!
انقدر هیجانزدهام که نمیدونم از کجا باید شروع کنم!! رستوران آخر جهان هم به اندازه کتاب اول، جذاب، عاالی و هیجان انگیزه. داگلاس آدامز نویسنده بریتانیایی در حال حاضر در لیست 15 نویسنده محبوب من قرار گرفته(نپرسید 14 تای دیگه کیا هستن چون خودمم هنوز با دقت بهش فکر نکردم. فقط خواستم امتیاز بالای این آدم رو نشون بدم. حالا شاید بعدا سر فرصت لیستشون کردم).
📙رستوران آخر جهان یک کتاب بسیااار پر کشش و جذاب هست و دائما اتفاقای غیرمنتظره توش می افته. غیرمنتظره در این حد که واقعا به این راحتی نمیتونی حدس بزنی خب الان اگه فلان دکمه فشار داده بشه چه اتفاقی می افته یا الان این شخصیتهای داستان توی چه نقطه از زمان و مکان قرار دارن و ماجرا به خیر و خوبی تموم میشه یا نه؟
📒نگفتم که این کتاب علمی ـ تخیلی محسوب میشه؟ خب الان میگم. این کتاب علمی ـ تخیلی و طنز حرفهای زیادی برای گفتن داره. منظورم اینه که صرفا یک کتاب سرگرمکننده نیست. نویسنده از هر فرصتی برای بیان نکات مختلف ازجمله موارد زیستمحیطی استفاده کرده و من عاشق نحوه بیان این آدمم. اگه دنبال یک کتاب پر از اخلاقیات و فلسفه و محیط زیست و تخیل می خوایید، حتما راهنمای کهکشان و رستوران آخر جهان رو بخونید.
دید این نویسنده به اتفاقات و رفتارهای آدم برای من خیلی جالب بود. شخصیت موردعلاقه من توی این کتاب همچنان ماروین، ربات افسرده و فیلسوف که همش در حال ناله و زاریه. ضمن اینکه من به ازای هر صفحه کلی خندیدم.
و نکته آخر اینکه من از ترجه خوب این کتاب هم لذت بردم. به همین دلیل اسم مترجم رو هم توی عنوان آوردم.
📚 @klidar
#مهرنوش
رستوران آخر جهان
#داگلاس_آدامز
ا***ا
تو یه بخش از کتاب، شخصیتها توی رستوران آخر جهان نشستن و منتظرن تا دنیا به پایان برسه. دیگه وقت زیادی ندارن. مجری برنامه داره مهمانان حاضر در رستوران رو معرفی میکنه:
با حرکت دست جمعیت رو ساکت کرد، حالتی باشکوه به خود گرفت و ادامه داد "فکر کنم جمعی از مریدان زارکوان هم امشب افتخار دادن."
مریدان زارکوان حدود بیست نفر بودند. ملبس به لباسهای زمخت و ساده، در گوشه سمت راست سالن نشسته بودند و خشمگین و نگران به لیوانهای آبشون لب میزدند و در شادی و شنگولی جمعیت شرکت نمیکردند. وقتی نورافکن میزشون رو روشن کرد پلک هاشون رو از عصبانیت به هم زدند.
ماکس گفت" بله اینجا نشستن و منتظرن. زارکوان هم گفته بود که ظهور میکنه، اما شماها رو معطل کرده. امیدوارم یه ذره بجنبه. فقط هشت دقیقه وقت داره!"
مریدان زارکوان از جاشون تکون نخوردن و به موج خندههای جمعیت بیاعتنا موندن.
ماکس جمعیت رو مهار کرد.
"حالا شوخی به کنار بچهها. برای زارکوان هم یه دست بلند بزنید.."
حضار دست زدند.
"...هرجا که می خواد باشه."
📚 @klidar
#مهرنوش
#داگلاس_آدامز
ا***ا
تو یه بخش از کتاب، شخصیتها توی رستوران آخر جهان نشستن و منتظرن تا دنیا به پایان برسه. دیگه وقت زیادی ندارن. مجری برنامه داره مهمانان حاضر در رستوران رو معرفی میکنه:
با حرکت دست جمعیت رو ساکت کرد، حالتی باشکوه به خود گرفت و ادامه داد "فکر کنم جمعی از مریدان زارکوان هم امشب افتخار دادن."
مریدان زارکوان حدود بیست نفر بودند. ملبس به لباسهای زمخت و ساده، در گوشه سمت راست سالن نشسته بودند و خشمگین و نگران به لیوانهای آبشون لب میزدند و در شادی و شنگولی جمعیت شرکت نمیکردند. وقتی نورافکن میزشون رو روشن کرد پلک هاشون رو از عصبانیت به هم زدند.
ماکس گفت" بله اینجا نشستن و منتظرن. زارکوان هم گفته بود که ظهور میکنه، اما شماها رو معطل کرده. امیدوارم یه ذره بجنبه. فقط هشت دقیقه وقت داره!"
مریدان زارکوان از جاشون تکون نخوردن و به موج خندههای جمعیت بیاعتنا موندن.
ماکس جمعیت رو مهار کرد.
"حالا شوخی به کنار بچهها. برای زارکوان هم یه دست بلند بزنید.."
حضار دست زدند.
"...هرجا که می خواد باشه."
📚 @klidar
#مهرنوش
زایدات نوشتاری!
◀️من و او:
من❌ رفتم.
او❌ زد.
آوردن من و او در فارسی وقتی لازم است که قصدمان تأکید باشد، یعنی این من بودم که رفتم، یا این او بود که زد، نه کس دیگر.
◀️که:
یکی دیگر از واژههای غالباً زاید که است، بهویژه بعد از چه، آنچه، آنکه، هرچه، هرکس. مانند «هرکس که❌ او را میدید تعجب میکرد.»، «وقتی که❌ آمدی خواهی دید که❌ همه چیز مرتب است.»، «آنچه که❌ میگویی درست نیست.»، «هرچه که❌ خواست دادم.»
◀️و:
همچنین است واو عطف پیش از یا، هم، همچنین، نیز.
مثال: «بنشین و❌ یا برو»، «این و❌ یا آن»، «هم لباسها را بردهاند و❌ هم پولها را.»، «مرا تشویق کرد و❌ همچنین جایزهای هم داد.»، «میتوان به تاریخ مغول و❌ نیز به جهانگشای جوینی مراجعه کرد.»
◀️یک:
آوردن یک به جای یای نکره، مانند «یک❌ کتاب میخواند.»، «یک❌ مرد آمده بود.» به جای کتابی میخواند و مردی آمده بود.
📚 @klidar
#غلامحسین_صدری_افشار
از: ایسنا
http://media.isna.ir/content/98899889.jpg2.jpg/3
◀️من و او:
من❌ رفتم.
او❌ زد.
آوردن من و او در فارسی وقتی لازم است که قصدمان تأکید باشد، یعنی این من بودم که رفتم، یا این او بود که زد، نه کس دیگر.
◀️که:
یکی دیگر از واژههای غالباً زاید که است، بهویژه بعد از چه، آنچه، آنکه، هرچه، هرکس. مانند «هرکس که❌ او را میدید تعجب میکرد.»، «وقتی که❌ آمدی خواهی دید که❌ همه چیز مرتب است.»، «آنچه که❌ میگویی درست نیست.»، «هرچه که❌ خواست دادم.»
◀️و:
همچنین است واو عطف پیش از یا، هم، همچنین، نیز.
مثال: «بنشین و❌ یا برو»، «این و❌ یا آن»، «هم لباسها را بردهاند و❌ هم پولها را.»، «مرا تشویق کرد و❌ همچنین جایزهای هم داد.»، «میتوان به تاریخ مغول و❌ نیز به جهانگشای جوینی مراجعه کرد.»
◀️یک:
آوردن یک به جای یای نکره، مانند «یک❌ کتاب میخواند.»، «یک❌ مرد آمده بود.» به جای کتابی میخواند و مردی آمده بود.
📚 @klidar
#غلامحسین_صدری_افشار
از: ایسنا
http://media.isna.ir/content/98899889.jpg2.jpg/3
کلیدر
چند نفر را در این عکس می شناسید؟⁉️ 📚 @klidar
➖اگر فقط 4 نفر را شناختید، شما فقط در دنیا هستید!
➖اگر 8 نفر را شناختید، شما نسبتا در جریان اوضاع جهان هستید!
➖اگر 12 نفر را شناختید، شما اهل مطالعه هستید!
➖اگر 16 نفر را شناختید شما بافرهنگ و اهل مطالعه هستید!
➖اگر 20 نفر را شناختید خیلی بافرهنگ و کتابخوان هستید!
➖اگر 25 نفر و بالاتر را شناختید احتمالا دارای کتابفروشی بوده اید!😉
📚 @klidar
➖اگر 8 نفر را شناختید، شما نسبتا در جریان اوضاع جهان هستید!
➖اگر 12 نفر را شناختید، شما اهل مطالعه هستید!
➖اگر 16 نفر را شناختید شما بافرهنگ و اهل مطالعه هستید!
➖اگر 20 نفر را شناختید خیلی بافرهنگ و کتابخوان هستید!
➖اگر 25 نفر و بالاتر را شناختید احتمالا دارای کتابفروشی بوده اید!😉
📚 @klidar
📚#معرفی_کتاب
#زنی_با_موهای_قرمز
نویسنده: #اورهان_پاموک
مترجم: #مژده_الفت
زنی با «موهای قرمز» تازه ترین رمان اورهان پاموک، نویسندهی نامدار ترک و برنده جایزهی نوبل ادبیات، که مژده الفت ترجمه آن را انجام داده است.
جِم پسری جوان و سودایی است که دست تقدیر او را به روستایی در اطراف استانبول میکشاند. او آنجا درگیر ماجرایی عاشقانه میشود که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. همزمان داستانهای جذاب دیگری هم روایت میشوند: بار دیگر، رستم و سهراب شاهنامهی فردوسی به نبرد هم میروند و اودیپ پدرش را میکُشد.
پاموک در این رمان جسورانه و خلاقانهاش افسانهها و اسطورهها را با واقعیت پیوند میزند و ماجرایی تودرتو و جذاب با پایانی غافلگیرکننده و فراموش ناشدنی میآفریند.
اورهان پاموک به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، است و نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داد. پاموک در سال ۲۰۰۳ جایزه «ایمپک دوبلین» را نیز دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ۱۱ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است. پاموک در این رمانش نیز به سراغ هنر و ادبیات کهن ایران رفته است.
📚 telegram.me/klidar
By: #مهسا
#زنی_با_موهای_قرمز
نویسنده: #اورهان_پاموک
مترجم: #مژده_الفت
زنی با «موهای قرمز» تازه ترین رمان اورهان پاموک، نویسندهی نامدار ترک و برنده جایزهی نوبل ادبیات، که مژده الفت ترجمه آن را انجام داده است.
جِم پسری جوان و سودایی است که دست تقدیر او را به روستایی در اطراف استانبول میکشاند. او آنجا درگیر ماجرایی عاشقانه میشود که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. همزمان داستانهای جذاب دیگری هم روایت میشوند: بار دیگر، رستم و سهراب شاهنامهی فردوسی به نبرد هم میروند و اودیپ پدرش را میکُشد.
پاموک در این رمان جسورانه و خلاقانهاش افسانهها و اسطورهها را با واقعیت پیوند میزند و ماجرایی تودرتو و جذاب با پایانی غافلگیرکننده و فراموش ناشدنی میآفریند.
اورهان پاموک به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، است و نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داد. پاموک در سال ۲۰۰۳ جایزه «ایمپک دوبلین» را نیز دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ۱۱ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است. پاموک در این رمانش نیز به سراغ هنر و ادبیات کهن ایران رفته است.
📚 telegram.me/klidar
By: #مهسا
Telegram
کلیدر
کتاب و کتابخوانی
admin: t.me/klidarbook
instagram.com/instaklidar
website: www.klidar.ir
admin: t.me/klidarbook
instagram.com/instaklidar
website: www.klidar.ir
📗#چند_سطر_کتاب
#زنی_با_موهای_قرمز
نویسنده: #اورهان_پاموک
ابرها پراکنده شده بودند،خورشید بیرون آمده بود و حتی به خاک بی گیاه و نیمه بایر رنگ داده بود. کلاغ های سیاه پرسروصدا که در مزارع ذرت جاده ی پیچ در پیچ جست و خیز می کردند تا ما را می دیدند بال هایشان را می گشودند و به یکباره پرواز می کردند. رنگ آبی عجیب ارتفاعات سمت دریای سیاه و رنگ سبز درخت های پراکنده در دشت خاکی متمایل به زرد توجهم را جلب کرد. جایی که ما چاه حفر می کردیم، تمام عالم، خانه های بی رنگ و روی دوردست، درخت های بید، ریل های پرپیچ و خم قطار، همه چیز، زیبا بود. گوشه ای از وجودم حس می کردم که حال خوشم را به دیدار زن مو قرمز مدیونم....(ص28)
📚 @klidar
By: #مهسا
#زنی_با_موهای_قرمز
نویسنده: #اورهان_پاموک
ابرها پراکنده شده بودند،خورشید بیرون آمده بود و حتی به خاک بی گیاه و نیمه بایر رنگ داده بود. کلاغ های سیاه پرسروصدا که در مزارع ذرت جاده ی پیچ در پیچ جست و خیز می کردند تا ما را می دیدند بال هایشان را می گشودند و به یکباره پرواز می کردند. رنگ آبی عجیب ارتفاعات سمت دریای سیاه و رنگ سبز درخت های پراکنده در دشت خاکی متمایل به زرد توجهم را جلب کرد. جایی که ما چاه حفر می کردیم، تمام عالم، خانه های بی رنگ و روی دوردست، درخت های بید، ریل های پرپیچ و خم قطار، همه چیز، زیبا بود. گوشه ای از وجودم حس می کردم که حال خوشم را به دیدار زن مو قرمز مدیونم....(ص28)
📚 @klidar
By: #مهسا
کلیدر
فروش ویژه «زنی با موهای قرمز» @Teleklidar مراسم فروش ویژه «زنی با موهای قرمز» آخرین رمان اورهان پاموک برگزار میشود. به گزارش ایسنا به نقل از شهر کتاب مرکزی، «زنی با موهای قرمز» آخرین رمان اورهان پاموک، نویسنده ترکیهای برنده نوبل ادبیات، با ترجمه رویا پورمناف…
👆
"زنی با موهای قرمز" را پیش تر هم انتشارات هونار با ترجمه "رویا پورمناف" منتشر کرده بود.
"زنی با موهای قرمز" را پیش تر هم انتشارات هونار با ترجمه "رویا پورمناف" منتشر کرده بود.
#چند_سطر_کتاب
من، عمه تبی و ماکس را تنها گذاشتم تا درباره سایههای مختلف قهوهای باهم صحبت کنند. خودم هم رفتم تا بستهی شکار گرگ انسان نمای جنزدهام را جور کنم. وقتی این کار را میکردم، میتوانستم به دراکولاها همفکر کنم.
این چیزی بود که به آن فکر میکردم: ما دو نوع دراکولا داریم. دراکولاهای دوستداشتنی مثل عمو دراک که معمولا کارهای دراکولایی انجام میدهند؛ کارهایی مثل موافق نبودن با روشنایی روز، پریدن با خفاش و داشتن دندانهایی نوکتیز در گوشه دهانشان که با لبخند زدن دیده میشوند. این نوع دراکولاها حتی خواب گاز گرفتن شمارا نمیبینند، حتی ظرف یکمیلیون سال.
آنها فقط بهطور اتفاقی در خانوادهای دراکولایی به دنیا آمدهاند، فقط همین. بههرحال بعضیها میگویند من شبیه عمه تبی هستم ـ که فکر نمیکنم اینطور باشد ـ ولی حتی اگر هم اینطور بود به این معنا نبود که کارهایم درست شبیه عمه تبی است،نه؟ پس میشود شما شبیه دراکولا باشید و کارهایتان دراکولایی نباشد.
ماجراهای #آرمنته_جن_زده!
کتاب چهارم: توله دراکولا
نوشته: #انجی_سیج
📚 @klidar
#مهرنوش
من، عمه تبی و ماکس را تنها گذاشتم تا درباره سایههای مختلف قهوهای باهم صحبت کنند. خودم هم رفتم تا بستهی شکار گرگ انسان نمای جنزدهام را جور کنم. وقتی این کار را میکردم، میتوانستم به دراکولاها همفکر کنم.
این چیزی بود که به آن فکر میکردم: ما دو نوع دراکولا داریم. دراکولاهای دوستداشتنی مثل عمو دراک که معمولا کارهای دراکولایی انجام میدهند؛ کارهایی مثل موافق نبودن با روشنایی روز، پریدن با خفاش و داشتن دندانهایی نوکتیز در گوشه دهانشان که با لبخند زدن دیده میشوند. این نوع دراکولاها حتی خواب گاز گرفتن شمارا نمیبینند، حتی ظرف یکمیلیون سال.
آنها فقط بهطور اتفاقی در خانوادهای دراکولایی به دنیا آمدهاند، فقط همین. بههرحال بعضیها میگویند من شبیه عمه تبی هستم ـ که فکر نمیکنم اینطور باشد ـ ولی حتی اگر هم اینطور بود به این معنا نبود که کارهایم درست شبیه عمه تبی است،نه؟ پس میشود شما شبیه دراکولا باشید و کارهایتان دراکولایی نباشد.
ماجراهای #آرمنته_جن_زده!
کتاب چهارم: توله دراکولا
نوشته: #انجی_سیج
📚 @klidar
#مهرنوش
کلیدر
➖اگر فقط 4 نفر را شناختید، شما فقط در دنیا هستید! ➖اگر 8 نفر را شناختید، شما نسبتا در جریان اوضاع جهان هستید! ➖اگر 12 نفر را شناختید، شما اهل مطالعه هستید! ➖اگر 16 نفر را شناختید شما بافرهنگ و اهل مطالعه هستید! ➖اگر 20 نفر را شناختید خیلی بافرهنگ و کتابخوان…
#کامنت
بعضی دوستان خیلی جدی گرفتن این ماجرا رو!
مطالعه و خوندن به دو نتیجه می تونه برسه (بلکه هم بیشتر، ولی من فعلا این دوتاش منظورمه): یکیش افزایش اطلاعات عمومیه که حاصلش این میشه که طرف بتونه خیلی خوب جدول حل کنه!
دومیش اما می تونه موجب تغییر نگرش شخص نسبت به خودش و جهان اطرافش بشه و یه جورایی توی زندگیش تاثیرگذار باشه. این مطالعه می تونه خوندن یک رمان باشه که عملا هیچ اطلاعات تازه ای هم به خواننده نده ولی حسابی ذهنش رو درگیر کنه.
در مورد تصویری که اینجا آورده شد به نظر میرسه بیشتر، نوع اول مورد توجه باشه. بنابراین اگه تعداد چندانی از این چهره ها رو نمی شناسین خیلی به خودتون سخت نگیرین.🤗
@teleklidar
بعضی دوستان خیلی جدی گرفتن این ماجرا رو!
مطالعه و خوندن به دو نتیجه می تونه برسه (بلکه هم بیشتر، ولی من فعلا این دوتاش منظورمه): یکیش افزایش اطلاعات عمومیه که حاصلش این میشه که طرف بتونه خیلی خوب جدول حل کنه!
دومیش اما می تونه موجب تغییر نگرش شخص نسبت به خودش و جهان اطرافش بشه و یه جورایی توی زندگیش تاثیرگذار باشه. این مطالعه می تونه خوندن یک رمان باشه که عملا هیچ اطلاعات تازه ای هم به خواننده نده ولی حسابی ذهنش رو درگیر کنه.
در مورد تصویری که اینجا آورده شد به نظر میرسه بیشتر، نوع اول مورد توجه باشه. بنابراین اگه تعداد چندانی از این چهره ها رو نمی شناسین خیلی به خودتون سخت نگیرین.🤗
@teleklidar
کلیدر
📕به عبارت دیگر #جومپا_لاهیری #امیرمهدی_حقیقت #نشر_ماهی چاپ اول زمستان 1395 📚 @klidar #کتاب_تازه
#چند_سطر_کتاب
وقتی عاشقی، دلت میخواهد تا ابد زندگی کنی. دلت میخواهد احساس و شوری که در دل داری همیشه بماند و برقرار باشد. خواندن به ایتالیایی آرزوی مشابهی را در من بر میانگیزد. نمیخواهم بمیرم. چون مرگ من به معنی پایان اکتشافاتم در این زبان است. چون هر روز کلمهای تازه برای آموختن هست. پس عشق واقعی ممکن است نشانه جاودانگی باشد.
به عبارت دیگر
#جومپا_لاهیری
#امیرمهدی_حقیقت
#نشر_ماهی
📚 @klidar
ا***ا
"به عبارت دیگر" اثری غیر داستانی و دربرگیرنده روایت جومپا لاهیری از چرایی و چگونگی یادگیری زبان ایتالیایی توسط وی است. نویسنده در این کتاب از تجربه خود برای یادگیری این زبان سخن گفته و نسخه اصلی آن را نیز به زبان ایتالیایی نوشته است و پس از آن به انگلیسی ترجمه شده است. این نویسنده نامدار بنگالی-آمریکایی در این کتاب درباره نگاهش به یک زبان تازه و سیر آموزش آن سخن گفته است و سعی کرده نشان دهد مواجهه با یک زبان تازه و یادگیری آن بر خلاف تصور عامه، کار چندان سختی نیز نیست.
وقتی عاشقی، دلت میخواهد تا ابد زندگی کنی. دلت میخواهد احساس و شوری که در دل داری همیشه بماند و برقرار باشد. خواندن به ایتالیایی آرزوی مشابهی را در من بر میانگیزد. نمیخواهم بمیرم. چون مرگ من به معنی پایان اکتشافاتم در این زبان است. چون هر روز کلمهای تازه برای آموختن هست. پس عشق واقعی ممکن است نشانه جاودانگی باشد.
به عبارت دیگر
#جومپا_لاهیری
#امیرمهدی_حقیقت
#نشر_ماهی
📚 @klidar
ا***ا
"به عبارت دیگر" اثری غیر داستانی و دربرگیرنده روایت جومپا لاهیری از چرایی و چگونگی یادگیری زبان ایتالیایی توسط وی است. نویسنده در این کتاب از تجربه خود برای یادگیری این زبان سخن گفته و نسخه اصلی آن را نیز به زبان ایتالیایی نوشته است و پس از آن به انگلیسی ترجمه شده است. این نویسنده نامدار بنگالی-آمریکایی در این کتاب درباره نگاهش به یک زبان تازه و سیر آموزش آن سخن گفته است و سعی کرده نشان دهد مواجهه با یک زبان تازه و یادگیری آن بر خلاف تصور عامه، کار چندان سختی نیز نیست.
خواستگار توی شبستان مسجد شاه، فریاد بزند که هما را دوست دارد!
👈معرفی کتاب/ اختصاصی کلیدر
📗 #بهترین_شکل_ممکن
📚 @klidar
مصطفی مستور به تازگی با «بهترین شکل ممکن» به بازار نشر آمده است. این کتاب مجموعه ای از شش داستان کوتاه است که هر کدام از داستان ها در یکی از شهرهای ایران اتفاق افتاده و به نام همان شهر نام گذاری شده است. داستان هایی که به نقل از خود نویسنده «مرگ به شکل بی شرمانه ای بیش از زندگی در آن حضور دارد». عناوین داستانهای این کتاب به ترتیب، از این قرار است: شیراز، تهران، بندر انزلی، مشهد، اهواز و اصفهان.
◀️در قسمتی از داستان اصفهان می خوانیم:
«میرزا اسماعیل برای اولین بار از وقتی خواستگار دخترش آمده بود زل زد توی چشم های جوان و تقریبا فریاد زد: «بنده فقط دو شرط دارم، پسر!» بعد باز مشغول کتاب و گیره و چسب شد. «بنده کاری به تحصیلات و مایملک شما ندارم. التفات فرمودید؟ کاری به خانواده شما ندارم. کاری به ظاهر و باطن شما ندارم. این چیزها مربوط به هما خانمه. عنایت فرمودید؟ بنده فی الجمله فقط دو شرط دارم.» طوری حرف میزد انگار می خواست درباره ی شراکت در خرید یا سهام شرکتی یا کارخانه ای شرط بگذارد. شرط های میرزا اسماعیل دولت در نوع خودش جالب بود.
شرط اول او این بود که خواستگار جوان توی شبستان مسجد شاه، درست زیر گنبد، جایی که صدا می پیچد توی شبستان، جلو هما و همه ی بازدیدکنندگان از مسجد فریاد بزند که هما را دوست دارد. شرط دوم او این بود که پسر جوان روی تمام سی و سه ستون پل الله وردی خان با چاقوی تیزی بنویسد: «هما ماه است. » دولت بدون هیچ توضیحی به جوان گفت از نظر او در شرط اول «جوهرصدق» مستقر است و در شرط دوم «جوهر عشق»... »
ا***ا
بهترین شکل ممکن
#مصطفی_مستور
#نشر_چشمه
9500 تومان
http://www.klidar.ir/images/9505/behtarin-shekl-momken.jpg
http://www.klidar.ir
📚 telegram.me/klidar
by: #ریحون
👈معرفی کتاب/ اختصاصی کلیدر
📗 #بهترین_شکل_ممکن
📚 @klidar
مصطفی مستور به تازگی با «بهترین شکل ممکن» به بازار نشر آمده است. این کتاب مجموعه ای از شش داستان کوتاه است که هر کدام از داستان ها در یکی از شهرهای ایران اتفاق افتاده و به نام همان شهر نام گذاری شده است. داستان هایی که به نقل از خود نویسنده «مرگ به شکل بی شرمانه ای بیش از زندگی در آن حضور دارد». عناوین داستانهای این کتاب به ترتیب، از این قرار است: شیراز، تهران، بندر انزلی، مشهد، اهواز و اصفهان.
◀️در قسمتی از داستان اصفهان می خوانیم:
«میرزا اسماعیل برای اولین بار از وقتی خواستگار دخترش آمده بود زل زد توی چشم های جوان و تقریبا فریاد زد: «بنده فقط دو شرط دارم، پسر!» بعد باز مشغول کتاب و گیره و چسب شد. «بنده کاری به تحصیلات و مایملک شما ندارم. التفات فرمودید؟ کاری به خانواده شما ندارم. کاری به ظاهر و باطن شما ندارم. این چیزها مربوط به هما خانمه. عنایت فرمودید؟ بنده فی الجمله فقط دو شرط دارم.» طوری حرف میزد انگار می خواست درباره ی شراکت در خرید یا سهام شرکتی یا کارخانه ای شرط بگذارد. شرط های میرزا اسماعیل دولت در نوع خودش جالب بود.
شرط اول او این بود که خواستگار جوان توی شبستان مسجد شاه، درست زیر گنبد، جایی که صدا می پیچد توی شبستان، جلو هما و همه ی بازدیدکنندگان از مسجد فریاد بزند که هما را دوست دارد. شرط دوم او این بود که پسر جوان روی تمام سی و سه ستون پل الله وردی خان با چاقوی تیزی بنویسد: «هما ماه است. » دولت بدون هیچ توضیحی به جوان گفت از نظر او در شرط اول «جوهرصدق» مستقر است و در شرط دوم «جوهر عشق»... »
ا***ا
بهترین شکل ممکن
#مصطفی_مستور
#نشر_چشمه
9500 تومان
http://www.klidar.ir/images/9505/behtarin-shekl-momken.jpg
http://www.klidar.ir
📚 telegram.me/klidar
by: #ریحون