من دیروز رفته بودم پیاده روی و دنبال کافه ی فرندزی بودم که به تازگی توی شهرمون پیدا کردم..
Forwarded from Keam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from . humint
مرگ متیو تنها اتفاقیه که ریواچ کردن فرندز خوبش نمیکنه.
Forwarded from honbook
میدونید چی جالبه برام.
حالا اگه شمام دانشجویی باشید که در جمع کثیری از بومی ها شما اقلیتید اینطوری باشه واستون
چون دانشگاهی که همه خارجین واقعا بحث فرق داره - کالج که حداقلش اینطور بود
حس میکنید که شما نامرئی هستید.
یک دوستی که ۷ ساله اینجاست گفت همینه اینجا و درست نمیشه.
و این نگرانی رو داره که من نمیخوام این نامرئی بودن جزیی از شخصیتم شه
هر جلسه دارم میجنگم باهاش و خودم رو اندکی توی جمع و بحث مشمول میکنم.
ترم پیش واقعا حس خوبی به هیچ کس و هیچ چیزی در دانشگاه نداشتم:))) فقط درس ها برام لذت بخش بودن
کلاس عملی اناتومی جهنم بود.
منم میترسیدم حرف بزنم.
این ترم بهتر شده ولی گاهی خسته میشی از این شخصیت جدیدی که بهت تحمیل شده .
یه هاله امیدی دارم که در رسیدن بهش میدونم تلاش باید بکنم و دارم میکنم
که این یکم ابر سیاهی که جلوی همه این چیزا هست با وجود زیباییشون ، -که انگار تازه دارم کشف میکنم-
کنار بره.
و احساس امنیت روانی داشته باشم چون گاهی عسل کوچک درونم توی این اتفاق ها خیلی اذیت میشه-
حالا اگه شمام دانشجویی باشید که در جمع کثیری از بومی ها شما اقلیتید اینطوری باشه واستون
چون دانشگاهی که همه خارجین واقعا بحث فرق داره - کالج که حداقلش اینطور بود
حس میکنید که شما نامرئی هستید.
یک دوستی که ۷ ساله اینجاست گفت همینه اینجا و درست نمیشه.
و این نگرانی رو داره که من نمیخوام این نامرئی بودن جزیی از شخصیتم شه
هر جلسه دارم میجنگم باهاش و خودم رو اندکی توی جمع و بحث مشمول میکنم.
ترم پیش واقعا حس خوبی به هیچ کس و هیچ چیزی در دانشگاه نداشتم:))) فقط درس ها برام لذت بخش بودن
کلاس عملی اناتومی جهنم بود.
منم میترسیدم حرف بزنم.
این ترم بهتر شده ولی گاهی خسته میشی از این شخصیت جدیدی که بهت تحمیل شده .
یه هاله امیدی دارم که در رسیدن بهش میدونم تلاش باید بکنم و دارم میکنم
که این یکم ابر سیاهی که جلوی همه این چیزا هست با وجود زیباییشون ، -که انگار تازه دارم کشف میکنم-
کنار بره.
و احساس امنیت روانی داشته باشم چون گاهی عسل کوچک درونم توی این اتفاق ها خیلی اذیت میشه-
My Purple Thoughts
میدونید چی جالبه برام. حالا اگه شمام دانشجویی باشید که در جمع کثیری از بومی ها شما اقلیتید اینطوری باشه واستون چون دانشگاهی که همه خارجین واقعا بحث فرق داره - کالج که حداقلش اینطور بود حس میکنید که شما نامرئی هستید. یک دوستی که ۷ ساله اینجاست گفت همینه اینجا…
خیلی تونستم با این ریلیت کنم:)
این حس نامرئی بودن یطوریه که،انگار آدم یه روحه میون بقیه ادما.
اینکه آدما از بالا نگاهت میکنن و انگار هر چقدرم تلاش کنی،تو اون خارجیه ای!!
تو دید اونا،تو ازشون کمتری…
من هنوز بعد از سه ترم همینه.
ولی انگار این ترم من بیشتر به خودم اجازه دادم که وجود داشته باشم.
این حس نامرئی بودن یطوریه که،انگار آدم یه روحه میون بقیه ادما.
اینکه آدما از بالا نگاهت میکنن و انگار هر چقدرم تلاش کنی،تو اون خارجیه ای!!
تو دید اونا،تو ازشون کمتری…
من هنوز بعد از سه ترم همینه.
ولی انگار این ترم من بیشتر به خودم اجازه دادم که وجود داشته باشم.
Forwarded from honbook
بعضی وقتا حس اینو داره که آدمای دورت دارن زندگیشونو میکنن و تو از دور فقط تماشاشون میکنی.