گاهی هم انگیزه لازم است که نیست.

به قول #تاثیر_تبریزی:

از تو قبیله‌ای به نکویی مثَل شود
چون پیشْ‌مصرعی که زمینِ غزل شود!

نقل است که جنید گفت: جوانی را دیدم در بادیه زیر درخت مغیلانی. گفتم: «چه نشانده است تو را؟» گفت: «حالی داشتم این‌جا گم شد. ملازمت کرده‌ام تا بازیابم.»

▪️از تذکرة‌الأولیاء عطار--ذکر جنید بغدادی

(...)
پیش روی خود ندارم بعد ازین الّا دو راه:
با خیالت سر کنم یا با خیالت سر کنم!

شعر هم دلتنگی ویرانگرم را کم نکرد
هر که می‌داند بگوید چاره‌ای دیگر کنم...

از غزل زیبای جدیدی از:
#ناصر_عبدالمحمدی

راحت هم از آن کارگاه تواند آمد که جراحت آمد.

✍🏻عین‌القضات همدانی
📖 غایة الامکان في درایة المکان

خود را در‌باختن ضرورت دارد!

✍🏻 عین‌القضات همدانی
📖 نامه‌ها--جلد دوم--نامه هشتاد و یکم

ابن عربی پدر عرفان نظری بود
من پدر عرفان اکسیر!
ابن عربی از بیخ عرب بود
من از بیخ ترک
ابن عربی به انگور می گفت: عِنَب
من به انگور می گفتم: اوزوم
برای انگورشناسی به کلاس زبان رفتیم
اما بجای انگور مولوی را شناختیم؛
مولوی عربی می خواند؛
ترکی فکر می کرد؛
فارسی می نوشت؛
و ثابت کرد "همدلی از همزبانی بهتر است"!
پایان ترم، من در آستارا ماندم
ابن عربی در بغداد
و مولوی سراسر جهان را گرفت!

#اکبر_اکسیر

و‌دیگر اینکه امام علی (ع) فرمود:

▪️إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الكَلامُ
🔄 هرگاه خِرد كامل شود، سخن كم می‌شود.

غررالحکم، ۴۰۱۱

امروز برای کاری به بانکی مراجعه کرده بودم؛ آنقدر حجم دیوان‌سالاریِ سخت‌گیرانه کلافه کننده بود که با اینکه تمام تلاشم را می‌کردم تا خویشتن‌داری کنم، اما چون دیدم سخت‌گیری‌ها به مشکل‌تراشی --بخوانید چوب لای چرخ گذاشتن-- تبدیل می‌شوند زبان به اعتراض تند گشودم. یکی از کارمندان محترم بانک که انصافا در فرایند افتتاح حساب با روی گشاده پاسخگو‌ بود، با برخورد خوب ابتدا از مشکلات اداری و... گفت و سپس دعوتم کرد به آرامش و گفت:

هرگز مباش آتش سوزان، سپند باش
خود را بسوز و دفع هزاران گزند باش!

تا خواستم بپرسم بیت از کیست؟
در حالیکه مدام سرش را به آرامی بالا و پایین می‌برد، گفت:
#فصیحی_هروی


پ. ن: دیالوگها زیاد بودند. چکیده همین شد!

با همه‌ی مشکلات ریز و‌ درشت، #تاثیر_تبریزی یک بیت مثبت‌اندیشانه دارد که می‌فرماید:

دید‌ه‌ی یعقوب بينا شد ز بوی پیرهن
غم به پایان می‌رسد تا چشم بر هم می‌زنی!

همدرد ما کسی‌ست که داغیش بر دل است
با ما در این دیار همین لاله آشناست
#نورس_قزوینی

📸 دورنمای سبلان از دشت شقایق-- مشکین‌شهر--علی اصولی

در چشمه‌ی خیال هم آبی نمانده است
از بس که رفتگان ز اثر دست شسته‌اند...

#بیدل

به عزم کوی تو گر نیست پایِ آمدنم
همین که می‌روم از خویشتن، بس است مرا!
#اثر_شیرازی

📹 طبیعت بهاری مشکین‌شهر--اردیبهشت ۱۴۰۳--مهدی صادقی‌راد

کلیم بزرگوار را اول بار به اسم #کلیم_کاشانی شناختم. هر بار هم از ایشان بیتی می‌گذاشتم با همین هشتگ ارسال می‌کردم. بعدا گفته شد که چون جناب محمد قهرمان فقید تاکید داشتند بر #کلیم_همدانی بودن ایشان، لذا باید با پسوند همدانی درج شود.

جناب کلیم خودش گفته است:

من ز دیار سخنم چون کلیم
نی همدانی و نه کاشانی‌ام!

لذا به #کلیم خالی اکتفا می‌کنم!