خسرو انوشیروان
⚫️ به نام خردمند یزدان پاک در این جهان به جز از کردگار بی همتا به عمر خویش نترسیدم از کسی ابدا https://t.me/khosrovanooshiravan/6004 نخست باید عرض کنم : به پاس حضور و اعتماد شما هممیهن گرامی من موظف به بازگویی حقیقت و آنچه میفهمم در اینجا هستم : از یک سو…
⚫️ #ملت_ایران ذاتا دولت را میشناسد.
https://t.me/khosrovanooshiravan/6011
#مملکت_شاه_میخواهد ؛
این جمله ی کلیدی را بسیار شنیده ایم و میشنویم ، بیش از چهل سال است که #ایران_ما در #توهم_جمهوریت گرفتار #فقدان_دولت است و اما #ملت همچنان #اساس_دولت را میشناسد و بر اساس #سنت درگیر با نوستالژی ، در آرزوی #تاسیس_دوباره_دولت_شاهنشاهی است .
از نظر نگارنده این اصل شامل هر آنکس میشود که خود را #شهروند_ایران میداند؛ در این مورد حتی آنها که جمهوری اسلامی را طراحی کردند بدین امر واقف بودند که ایران یک کشور واحد اما متکثر خاص با فرهنگ مادر شامل خرده فرهنگهای گوناگون است ، بنابراین برای حفظ تمامیت نیازمند وجود یک #دولت_متمرکز با ریاست شخص یا نهاد مشخصی است تا بتواند همچنان از #ثبات_سیاسی در راس حفاظت کند تا ایران گرفتار درگیریهای سیاسی و اجتماعی بیمورد و پایان ناپذیر نباشد بنابراین #ولی_فقیه را به عنوان جایگزین #پادشاه ابداع کردند که نسخه ای ناقص بود زیرا نمیتوانست و نمیتواند در تامین #حقوق_شهروندی ملت بکوشد و شهروندان ایران را بر اساس مذهب به شهروند درجه یک ، دو یا سه تقسیم میکند .
ولی فقیه خود را ولی امر مسلمین جهان و ملزم به تامین و تضمین منافع مسلمین میپندارد و نه #پادشاه_مردم_ایران ، از این رو در تاسیس و راهبری دولت برای #تامین_حقوق_شهروندی و راهبری کشور در مسیر #توسعه_پایدار ناکام است ...
تفاوت عمده در اینجاست :
#شاه مستقر در راس #نهاد_پادشاهی در واقع ایران را به درستی بستری میپندارد که پایه های قدرتش بر آن قرار دارد و قدرت خود را ناشی از قدرت ملت میداند ، بنابراین به درستی مستحضر بدین امر حیاتی است که نیرومندی ملک و ملت در شرایط درست متضمن نیرومندی دولت و در راس آن شخص پادشاه است و بر همین اساس میکوشد ؛ ولی فقیه اما در بهترین شرایط همین تصور را در مورد #جهان_اسلام دارد اما ...
او به منابع و امکانات آن جهان دسترسی و تسلط ندارد ؛ امکانات محدود ایران را نمیتوان برای جهان اسلام هزینه کرد ...
آنگاه که در #تاسیس_دولت ناکام باشی نمیتوانی #حاکمیت_قانون را تحقق بخشی ، #فساد زائیده و نهادینه شده
👈 #ملت_ورشکست_میشود.
#مرگ_ایدئولوژی
تمام
تا اینجا
ملت ایران ذاتا دولت را میشناسد.
جمهوری اسلامی در تاسیس دولت ناکام است.
#ملت در صدد #تأسیس_دوباره_دولت است اما ...
👈 اگر راه را درست برویم
چه کسی باید دولت را در ایران تأسیس کند ؟
#پادشاه و #پادشاهیخواهان ...
پادشاهیخواهان چه کسانی هستند ؟
درون مرزها #قاطبه_ملت
بیرون مرزها ...؟
با همین رسانه ی کوچک و با همین قلم ناتوان ...
چنانتان بکوبم به گرز گران
👈 آقایان و خانمها ؛ در نظر داشته باشید #ملت_ایران رعیت هیچکس نیست .
کجای کار هستید؟
https://t.me/khosrovanooshiravan
من #خسرو هستم 🙋♂
https://t.me/khosrovanooshiravan/6011
#مملکت_شاه_میخواهد ؛
این جمله ی کلیدی را بسیار شنیده ایم و میشنویم ، بیش از چهل سال است که #ایران_ما در #توهم_جمهوریت گرفتار #فقدان_دولت است و اما #ملت همچنان #اساس_دولت را میشناسد و بر اساس #سنت درگیر با نوستالژی ، در آرزوی #تاسیس_دوباره_دولت_شاهنشاهی است .
از نظر نگارنده این اصل شامل هر آنکس میشود که خود را #شهروند_ایران میداند؛ در این مورد حتی آنها که جمهوری اسلامی را طراحی کردند بدین امر واقف بودند که ایران یک کشور واحد اما متکثر خاص با فرهنگ مادر شامل خرده فرهنگهای گوناگون است ، بنابراین برای حفظ تمامیت نیازمند وجود یک #دولت_متمرکز با ریاست شخص یا نهاد مشخصی است تا بتواند همچنان از #ثبات_سیاسی در راس حفاظت کند تا ایران گرفتار درگیریهای سیاسی و اجتماعی بیمورد و پایان ناپذیر نباشد بنابراین #ولی_فقیه را به عنوان جایگزین #پادشاه ابداع کردند که نسخه ای ناقص بود زیرا نمیتوانست و نمیتواند در تامین #حقوق_شهروندی ملت بکوشد و شهروندان ایران را بر اساس مذهب به شهروند درجه یک ، دو یا سه تقسیم میکند .
ولی فقیه خود را ولی امر مسلمین جهان و ملزم به تامین و تضمین منافع مسلمین میپندارد و نه #پادشاه_مردم_ایران ، از این رو در تاسیس و راهبری دولت برای #تامین_حقوق_شهروندی و راهبری کشور در مسیر #توسعه_پایدار ناکام است ...
تفاوت عمده در اینجاست :
#شاه مستقر در راس #نهاد_پادشاهی در واقع ایران را به درستی بستری میپندارد که پایه های قدرتش بر آن قرار دارد و قدرت خود را ناشی از قدرت ملت میداند ، بنابراین به درستی مستحضر بدین امر حیاتی است که نیرومندی ملک و ملت در شرایط درست متضمن نیرومندی دولت و در راس آن شخص پادشاه است و بر همین اساس میکوشد ؛ ولی فقیه اما در بهترین شرایط همین تصور را در مورد #جهان_اسلام دارد اما ...
او به منابع و امکانات آن جهان دسترسی و تسلط ندارد ؛ امکانات محدود ایران را نمیتوان برای جهان اسلام هزینه کرد ...
آنگاه که در #تاسیس_دولت ناکام باشی نمیتوانی #حاکمیت_قانون را تحقق بخشی ، #فساد زائیده و نهادینه شده
👈 #ملت_ورشکست_میشود.
#مرگ_ایدئولوژی
تمام
تا اینجا
ملت ایران ذاتا دولت را میشناسد.
جمهوری اسلامی در تاسیس دولت ناکام است.
#ملت در صدد #تأسیس_دوباره_دولت است اما ...
👈 اگر راه را درست برویم
چه کسی باید دولت را در ایران تأسیس کند ؟
#پادشاه و #پادشاهیخواهان ...
پادشاهیخواهان چه کسانی هستند ؟
درون مرزها #قاطبه_ملت
بیرون مرزها ...؟
با همین رسانه ی کوچک و با همین قلم ناتوان ...
چنانتان بکوبم به گرز گران
👈 آقایان و خانمها ؛ در نظر داشته باشید #ملت_ایران رعیت هیچکس نیست .
کجای کار هستید؟
https://t.me/khosrovanooshiravan
من #خسرو هستم 🙋♂
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ به نام خردمند یزدان پاک
در این جهان به جز از کردگار بی همتا
به عمر خویش نترسیدم از کسی ابدا
https://t.me/khosrovanooshiravan/6004
نخست باید عرض کنم :
به پاس حضور و اعتماد شما هممیهن گرامی من موظف به بازگویی حقیقت و آنچه میفهمم در اینجا هستم :
از یک…
در این جهان به جز از کردگار بی همتا
به عمر خویش نترسیدم از کسی ابدا
https://t.me/khosrovanooshiravan/6004
نخست باید عرض کنم :
به پاس حضور و اعتماد شما هممیهن گرامی من موظف به بازگویی حقیقت و آنچه میفهمم در اینجا هستم :
از یک…
Forwarded from کمپین بازگشت شاهزاده
🔻پسا مشروطه و حاکمیت🔻
✍ #فرهاد
درود و عرض ادب و احترام به همه عزیزان
یکی از رهآوردهای #مدرنیته این بود که حکومت و حکمرانی را از ملکوت آسمان وارد زمین کرد و تقدیم مردم نمود و بنابراین کسی که حکمران بود، چه در نظام سلطنتی و چه در نظام جمهوری، دیگر نماینده مردم محسوب میشد.
یعنی حکومت امری عمومی است و کلمه republic هم از همینجا آمده است.
ولی تمام اینها تابع آن موازنه قوایی است که باید تبدیل شود به منشور یا قانون اساسی.
این موازنه قوا، چه در نهضت مشروطه و چه در انقلاب ۵۷، یعنی زمانی که به سمت جمهوری اسلامی حرکت میکنیم، به صورتی نبود که این اصل تحقق پیدا کند.
از این نظر هم در قانون اساسی مشروطیت و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی تلفیقی شد بین حقوق #الهی و حقوق #مردم.
یعنی قدرتی را که باید به دست مردم میرسید تقسیم کردند و یک قسمتش را همچنان در اختیار نمایندگان آسمان گذاشتند، که مظهرش شاه بود
در اصل اول قانون اساسی مشروطیت آمده است که «سلطنت موهبتی است #الهی که از طرف #ملت به شخص شاه تفویض میشود»
یعنی پیوندی است بین آسمان و زمین
همین امر در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم وجود دارد اما به شکلی وسیعتر که دیگر شاه نیست و به جای آن نهادی به وجود میآورند به نام #ولی_فقیه
اما تفاوت آن در نوع دیدگاه آن ست
شخص شاه باتوجه به لمس مشکلات مردم و جامعه با قوه عقلی و استدلالات عقلی در پی تصمیم گیری عاقلانه برای رهایی مردم بود اما ولی فقیه برای رفع مشکل از دایره عقل خروج نمود و با مستندات علوم نقلی و برگرفته از کتاب مقدس درپی رفع مشکل برمیاد که باتوجه به قوانین نوشته بیشتر از هزار سال گذشته و بعلت مغایرت با جامعه پویا رفع مشکلات در جامعه مدرن همگونی نداشته و موجبات رکود اقتصادی و رفاهی و جمود فکری بلحاظ فرهنگی را دربر میگیرد
البته در قانون اساسی مشروطه فقط این ماده نیست و موارد دیگری هم وجود دارد.
منظور اصلی من این است که اصل واگذاری قدرت به مردم در قانون اساسی مشروطه پذیرفته نشد و متاسفانه به شکل شدیدتر در قانون اساسی جمهوری اسلامی به کلی کنار گذاشته شد
وقتی صحبت از قانون اساسی میکنیم، اولین باری که صحبت مشروعیت مطرح میشود ، مشروعیت قدرت را میخواهند و نه مشروعیت مردم را
در تاریخ ایران اگر نگاه کنیم تمام سلسلههای بعد از اسلام، با این که عمر هر کدامشان کم است و مشروعیت سلسلهی سلطنتی به آن شکل ندارند، اما هر کدام میخواهد خود را زیر قبای #ظلالله یا مرشد کامل یا کلب آستان علی (در سلاطین قاجار) مخفی کند.
در نتیجه منشا قدرت را اول صاحب قدرت میبیند و مردم، صاحب قدرت نیستند.
در انقلاب مشروطیت هم مردم از منشا قدرت ظلاللهی، فقط عدالت میخواهند
فراموش نکنیم، فرمان مشروطیتی که مظفرالدین شاه میدهد، به نوکر خودش، اتابک، میگوید این فرمان برای این است که نوکران و رعایای ما آسوده باشند
یعنی در اینجا هم مردم ، #رعایا هستند و نه شهروند
اما حرکت مشروطه ناگهانی جهشی ایجاد میکند بین متن اول که متنی نظامنامه مانند است و متن دوم که در اصل سی و پنجم میگوید «سطلنت ودیعهای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده» در اصول دیگرش، حاکمیت ملی را قبول میکند
چه در قانون اساسی مشروطه و چه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، این تلفیق، مشکلات بسیاری به وجود آورد. به همین خاطر وقتی تدوین کنندگان نخستین طرح را برای قانون اساسی جمهوری اسلامی تهیه میکردند ، اولین نگاه آنها به قانون اساسی مشروطه بود
مخصوصا که این بار دیگر انقلاب مشروطه نبود بلکه انقلابی بود #اسلامی و رهبرش هم یک #مرجع_تقلید بود.
در کشوری که هنوز شهروند متولد نشده است و سلسلههای سلطنتی به ضرب شمشیر عوض شدهاند، و به جای قانون فقط اخلاقیاتی برای حکومت دارند که در نصحیةالملوکها و اندرزنامهها میبینید، برای اولین بار مفهوم حاکمیت ملی وارد میشود که برای همه تازگی دارد.
در متمم هم کموبیش ترجمهی قانون ۱۸۳۰ بلژیک آمده است.
این مولود وارداتی که میآید، جنبش مشروطه ناگهان جهشی میکند که در کشوری که هنوز مفهوم ملت مختار و صاحباختیار وجود ندارد، برای مشروعیت دادن به مفهوم حاکمیت ملی و نمایندهاش، ناگزیر متوسل به ظلالله میشود و آن ابهاماتی به وجود میآورد.
ادامه در پست بعدی👇
✍ #فرهاد
درود و عرض ادب و احترام به همه عزیزان
یکی از رهآوردهای #مدرنیته این بود که حکومت و حکمرانی را از ملکوت آسمان وارد زمین کرد و تقدیم مردم نمود و بنابراین کسی که حکمران بود، چه در نظام سلطنتی و چه در نظام جمهوری، دیگر نماینده مردم محسوب میشد.
یعنی حکومت امری عمومی است و کلمه republic هم از همینجا آمده است.
ولی تمام اینها تابع آن موازنه قوایی است که باید تبدیل شود به منشور یا قانون اساسی.
این موازنه قوا، چه در نهضت مشروطه و چه در انقلاب ۵۷، یعنی زمانی که به سمت جمهوری اسلامی حرکت میکنیم، به صورتی نبود که این اصل تحقق پیدا کند.
از این نظر هم در قانون اساسی مشروطیت و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی تلفیقی شد بین حقوق #الهی و حقوق #مردم.
یعنی قدرتی را که باید به دست مردم میرسید تقسیم کردند و یک قسمتش را همچنان در اختیار نمایندگان آسمان گذاشتند، که مظهرش شاه بود
در اصل اول قانون اساسی مشروطیت آمده است که «سلطنت موهبتی است #الهی که از طرف #ملت به شخص شاه تفویض میشود»
یعنی پیوندی است بین آسمان و زمین
همین امر در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم وجود دارد اما به شکلی وسیعتر که دیگر شاه نیست و به جای آن نهادی به وجود میآورند به نام #ولی_فقیه
اما تفاوت آن در نوع دیدگاه آن ست
شخص شاه باتوجه به لمس مشکلات مردم و جامعه با قوه عقلی و استدلالات عقلی در پی تصمیم گیری عاقلانه برای رهایی مردم بود اما ولی فقیه برای رفع مشکل از دایره عقل خروج نمود و با مستندات علوم نقلی و برگرفته از کتاب مقدس درپی رفع مشکل برمیاد که باتوجه به قوانین نوشته بیشتر از هزار سال گذشته و بعلت مغایرت با جامعه پویا رفع مشکلات در جامعه مدرن همگونی نداشته و موجبات رکود اقتصادی و رفاهی و جمود فکری بلحاظ فرهنگی را دربر میگیرد
البته در قانون اساسی مشروطه فقط این ماده نیست و موارد دیگری هم وجود دارد.
منظور اصلی من این است که اصل واگذاری قدرت به مردم در قانون اساسی مشروطه پذیرفته نشد و متاسفانه به شکل شدیدتر در قانون اساسی جمهوری اسلامی به کلی کنار گذاشته شد
وقتی صحبت از قانون اساسی میکنیم، اولین باری که صحبت مشروعیت مطرح میشود ، مشروعیت قدرت را میخواهند و نه مشروعیت مردم را
در تاریخ ایران اگر نگاه کنیم تمام سلسلههای بعد از اسلام، با این که عمر هر کدامشان کم است و مشروعیت سلسلهی سلطنتی به آن شکل ندارند، اما هر کدام میخواهد خود را زیر قبای #ظلالله یا مرشد کامل یا کلب آستان علی (در سلاطین قاجار) مخفی کند.
در نتیجه منشا قدرت را اول صاحب قدرت میبیند و مردم، صاحب قدرت نیستند.
در انقلاب مشروطیت هم مردم از منشا قدرت ظلاللهی، فقط عدالت میخواهند
فراموش نکنیم، فرمان مشروطیتی که مظفرالدین شاه میدهد، به نوکر خودش، اتابک، میگوید این فرمان برای این است که نوکران و رعایای ما آسوده باشند
یعنی در اینجا هم مردم ، #رعایا هستند و نه شهروند
اما حرکت مشروطه ناگهانی جهشی ایجاد میکند بین متن اول که متنی نظامنامه مانند است و متن دوم که در اصل سی و پنجم میگوید «سطلنت ودیعهای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده» در اصول دیگرش، حاکمیت ملی را قبول میکند
چه در قانون اساسی مشروطه و چه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، این تلفیق، مشکلات بسیاری به وجود آورد. به همین خاطر وقتی تدوین کنندگان نخستین طرح را برای قانون اساسی جمهوری اسلامی تهیه میکردند ، اولین نگاه آنها به قانون اساسی مشروطه بود
مخصوصا که این بار دیگر انقلاب مشروطه نبود بلکه انقلابی بود #اسلامی و رهبرش هم یک #مرجع_تقلید بود.
در کشوری که هنوز شهروند متولد نشده است و سلسلههای سلطنتی به ضرب شمشیر عوض شدهاند، و به جای قانون فقط اخلاقیاتی برای حکومت دارند که در نصحیةالملوکها و اندرزنامهها میبینید، برای اولین بار مفهوم حاکمیت ملی وارد میشود که برای همه تازگی دارد.
در متمم هم کموبیش ترجمهی قانون ۱۸۳۰ بلژیک آمده است.
این مولود وارداتی که میآید، جنبش مشروطه ناگهان جهشی میکند که در کشوری که هنوز مفهوم ملت مختار و صاحباختیار وجود ندارد، برای مشروعیت دادن به مفهوم حاکمیت ملی و نمایندهاش، ناگزیر متوسل به ظلالله میشود و آن ابهاماتی به وجود میآورد.
ادامه در پست بعدی👇